سينماگراني كه با روي كار آمدن دولت يازدهم و حضور علي جنتي به عنوان وزير ارشاد و حجتالله ايوبي در جايگاه رئيس سازمان سينمايي اظهار شعف و خوشحالي ميكردند و معتقد بودند كه در اين دولت همه چيز به كامشان خواهد شد...
به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه جوان، سينماگراني كه با روي كار آمدن دولت يازدهم و حضور علي جنتي به عنوان وزير ارشاد و حجتالله ايوبي در جايگاه رئيس سازمان سينمايي اظهار شعف و خوشحالي ميكردند و معتقد بودند كه در اين دولت همه چيز به كامشان خواهد شد آرامآرام و پشت سر هم با انتشار نامه و انجام مصاحبه و ... نسبت به عملكرد ضعيف و غيرقابل دفاع مسئولان فرهنگي ابراز نااميدي و به نوعي ندامت ميكنند. سؤال اساسي و اصلي كه با رصد چنين اوضاعي در ذهن مخاطبان ممكن است، شكل بگيرد اين است كه علت اصلي و تامه چنين عقبگردي چه چيزي ميتواند باشد؟
سرآغاز عقبگردهاي متواتر برخي از سينماگران نسبت به سياستهاي فرهنگي و وعدههاي انتخاباتي دولت يازدهم، بالاخص وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، اظهارات منيژه حكمت بود؛ تهيهكننده و كارگرداني كه جزو حاميان دوآتشه و كنشگر حسن روحاني در جريان انتخابات رياست جمهوري 92 بود. وي اين روزها با ابراز تأسف و پشيماني نقدهاي بسيار تندي نسبت به اوضاع كنوني سينما و فرهنگ دارد كه نشان ميدهد سينماگران نسبت به تغيير اوضاع فعلي تا چه ميزان نااميد شدهاند.
منيژه حكمت در اين باره ميگويد: من در اين دوره نااميد شدم و متأسفم. كساني به من زنگ ميزنند و ميگويند تو گفتي به روحاني رأي بدهيم. معتقدم احمدينژاد دستاورد نااميدي مردم بود و اين روند دوباره دارد شكل ميگيرد. من ديگر سعي ميكنم، هزينه ندهم و پاسخگوي كساني كه در اين وادي به من اعتماد كرده بودند، نشوم. اين دولت با شعار قشنگي به اسم اميد آمد، چه شده كه اميد اكثريت سينما نااميد شده است؟
رضا ميركريمي، مديرعامل كنوني خانه سينما كه موقعيت كنونياش شايد تا حدودي به خاطر خريدار داشتن حرفهايش در بين مسئولان سازمان سينمايي و نظر مثبت ايوبي به وي باشد كسي بود كه گام بعدي اين اعتراضات را برداشت.
ميركريمي كه در اين دولت قدري در موقعيت سوگلي بودن قرار گرفته، ميگويد: تعجب من از اين است كه دولتها خوب يا بد، يكي پس از ديگري ميآيند و ميروند اما همه آنها در يك موضوع آن هم بي اعتنايي به مقوله هنر اشتراك نظر دارند و من اميدوارم حسن روحاني به عنوان رئيس دولت يازدهم مجبور نباشد در نشست رسانهاي پيشروي، براي سومين بار و در مقابل اين سؤال كه براي مقوله فرهنگ و هنر چه كردهايد، از بازگشايي خانه سينما به عنوان دستاورد دولتش ياد كند!
پس از اين حرفها بود كه درويش نيز استعفايي را كه چند ماه پيش نوشته بود رسانهاي كرد و از بيوفايي دولتمردان، بهخصوص مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در حق او و فيلمش و نيز صوري بودن حضورش در شوراي عالي سينما حرف زد. هرچند برخي اين اقدام درويش را يك اقدام انتخاباتي تحليل كردند، اما واقعيت اين است دوستان و شيفتگان سابق دولت يكي پس از ديگري در حال پيوستن به جرگه مخالفان و منتقدانش هستند. عبدالحسن برزيده كه سابقه فعاليت چندين سالهاي در حوزه سينما دارد در رابطه با اين عقبگردها اظهار ميدارد: به نظر من موضوع خيلي روشن است و علت اين مسئله در حالت كلي عملكرد نامناسب و ضعيف مسئولان وزارت ارشاد است. حداقل توقع از مسئولان وزارت ارشاد اين است كه قوانين وضع شده و موجود را اجرا كنند و بخشهايي كه به طور قانوني ايجاد شدهاند حرف آخر را بزنند. البته اين مسئله مشكل تازه و جديدي نيست و در دولتهاي گذشته هم وجود داشته كه دلايل متعددي هم دارد.
البته از اين دولت به دليل شعارها و قولهاي انتخاباتي كه بر آنها تأكيد داشت، توقع بيشتري ميرفت. اين دوستان در زمان انتخابات رياست جمهوري سال 92 يكسري شعارهايي را مطرح كردند كه طبيعتاً آن شعارها جزو قولهاي آنها محسوب ميشوند و بايد به آن عمل بكنند.
برزيده در ادامه ميگويد: از جمله در بخشي كه مربوط به سينماگران ميشود بايد پرسيد چطور ميشود فيلمي كه پروانه ساخت ميگيرد، پروانه نمايش هم ميگيرد و احياناً روي پرده هم ميرود ولي بعد از آن پايين كشيده ميشود! وقتي هم با آقايان صحبت ميكنيم كه چرا چنين اتفاقي افتاده، ميگويند «حيف كه نميتوانم حرف بزنم و اگر ميتوانستم حرف بزنم خيلي چيزها را بايد ميگفتم!» (اين جمله را مشخصاً آقاي ايوبي در يك برنامه سينمايي به خود من گفتند) ما ميگوييم مديري كه نميتواند حرف بزند حالا يا تحت فشار يا هر چيز ديگري، بايد منتظر باشند كه معترضان و منتقدان خودشان به ميدان آمده و حرف بزنند كه در اين صورت مطمئناً شخص آقاي ايوبي هم مورد خطاب و انتقاد مخاطبان و منتقدان قرار ميگيرد و بايد پاسخگو باشد. بنابراين گمان ميكنم اين تقابلي كه پيش آمده به خاطر رفتارهاي خود آقايان است و سينماگران چيز زيادي نميخواهند. اين جزو ابتداييترين حقوق شهروندي در قالب دمكراسي است كه وقتي شخصي خودش را با ارائه يكسري برنامهها و راهكارها، تحت عنوان شعارهاي انتخاباتي در معرض انتخاب ديگران قرار ميدهد و بعد از انتخاب شدن از جانب رأيدهندگان به وعدهها و شعارهاي انتخاباتياش عمل نميكند، نسبت به عدم تحقق آنها اعتراض كنند. فكر ميكنم اين حداقل حق يك رأيدهنده است.
اين كارگردان سينما در پاسخ به اين سؤال كه تأثير عدم تحقق و عمل به وعدههاي انتخاباتي چه تأثيرات سوئي بر روند توليد و چرخه سينما و حتي بالاتر از آن بر صيرورت و روند حركتي سينما به ماهو سينما ميتواند داشته باشد، اظهار ميدارد: به دليل اينكه سينما به غير از بحث هنر بودنش نوعي صنعت نيز محسوب ميگردد، بنابراين اگر امنيت شغلي و سرمايهگذاري و توليد وجود نداشته باشد، قطعاً همان بلايي سرش ميآيد كه بر سر صنعت ما آمده است. به كلام ديگر در صورت عدم وجود امنيت سرمايهگذاري هيچ سرمايهگذار و سرمايهداري حاضر نخواهد بود كه بيايد و در اين بخش ريسك اقتصادي كرده و سرمايهگذاري بكند. با چنين خلف وعدهاي ممكن است كسي مثل احمدرضا درويش كه به عنوان كارگردان آمده و عمر خودش(به عنوان سرمايه) را در اين مسير هزينه كرده يك مرتبه اين اتفاقات براي فيلمش بيفتد و خودش را متضرر ببيند يا اينكه ممكن است يك نفر كه پول و سرمايهاش را در اين حوزه خرج كرده دچار خسران شود و ديگر دست به چنين كاري نزند! من واقعاً معتقدم در مجوز دادنها و بحث اكران ناعدالتي و نابرابريهاي زيادي وجود دارد. مثلاً ممكن است يك نفر فيلمي را بسازد و توقيف نشود اما اگر همان فيلم را شخص ديگري بسازد توقيف بشود! به هر حال اينها مشكلاتي است كه به طور طبيعي ميتواند فيلمساز را برآشفته بكند و نه تنها اشتياق براي ساخت و توليد را از او بگيرد بلكه عقل به او ميگويد كه نبايد از يك سوراخ چند بار گزيده شود!
آنچه مشخص است اينكه سكوت غيرمسئولانه برخي مسئولان حوزه سينما در قبال پاسخگويي به چرايي عدم تحقق و عمل به وعدههاي داده شده انتخاباتي و نداشتن يك برنامه مدون و منسجم از سوي مسئولان وزارت ارشاد براي هدايت و راهبري فرهنگ و هنر در مسيري قانوني و درست باعث شده است دوستان گذشته و رفقاي گرمابه و گلستان ديروز دولتمردان فرهنگي، امروزه به دليل سرخوردگي و نااميدي از بهتر شدن اوضاع فضاي فيلمسازي آرامآرام در رده و صف منتقدان آنها جاي بگيرند.