به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است …
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
ابتکار/نگاهی به رسانههای تخصصی تئاتر در نمایشگاه مطبوعات
نقش رسانههای تخصصی و نگاه نقادانه منتقدان میتواند در توسعه و گسترش هنر تاثیرگذار باشد و روند موثری را در مسیر حرکت هر هنری ایجاد کند. این گزارش مروری بر رسانههای تخصصی تئاتر در بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات است.
نمایشگاه بینالمللی مطبوعات و خبرگزاریها برای اهالی رسانه بزرگترین گردهمایی به شمار میرود. محلی که میتوان با مراجعه به آن با رسانههای رسمی و فعال کشور در حوزههای مختلف آشنا شد. میتوان گفت نمایشگاه مطبوعات هنگامه شایستهای است تا مدیران، سردبیران، دبیران و خبرنگاران بخشهای مختلف رسانهها دیدار و گفتوگو کنند و از تجربهها و دانش یکدیگر بهره ببرند و از آن در مسیر اعتلای کارکرد رسانهها استفاده کنند و بتوانند در مسیر آگاهی بخشی به آحاد مردم به خوبی گام بردارند.بیست و یکمین نمایشگاه بینالمللی مطبوعات و خبرگزاریها این روزها در مصلای امام خمینی(ره) تهران با شعار «نقد منصفانه، پاسخ مسوولانه» در حال برگزاری است و روزنامههای رسمی، خبرگزاریها، مجلات تخصصی، رسانههای منطقهای و محلی، نشریههای وزارتخانهها، نشریات دانشجویی، کسب و کار مرتبط با حوزه رسانه، روابط عمومی دستگاهها و ادارههای کل ارشاد استانهای کشور در نمایشگاه حضور دارند.در این میان با گشت و گذاری کوتاه در این نمایشگاه، تنها میتوان شاهد حضور دو مجله تخصصی هنر نمایش بود، هنری که مادر هنرها نامیده میشود و بخشی از سهم گسترده هنر ایران را به خود اختصاص میدهد. به طور کلی سهم مجلههای تخصصی بسیار محدود است و این مسئله نشان از نیاز به آسیبشناسی و شناخت مسائلی دارد که بر سر انتشار این مجلات و رسانههای تخصصی وجود دارد. بیشک انتشار، تحلیل، نقد و بررسی هنر تئاتر و موضوعات خاصی که در حیطههای مختلف این هنر وجود دارد میتواند راهگشا باشد و در رشد و توسعه کمی و کیفی این هنر تاثیرگذار باشد. به این بهانه گفتوگوهایی با سردبیران مجله «نمایش» و پایگاه اطلاع رسانی «صحنه» داشتهایم.
روی میدان مین ایستادهام!
مجله نمایش نشریه تخصصی تئاتر است که صاحب امتیاز آن انجمن هنرهای نمایشی ایران است و به عنوان ماهنامه با نگاهی ویژه به یک موضوع در حوزه تئاتر، به نشر گفت و گو، نقد، ارائه اخبار داخلی و خارجی، مقاله، مباحث نظری و ... میپردازد.قادری این مجله را تنها نشریه تخصصی تئاتر دانسته و میگوید: تنها مجله تخصصی تئاتر، مجله «نمایش» است. پیش از این دو مجله تخصصی «صحنه» و «نمایش» را داشتیم. در دوران مدیریت آقای بنیانیان در حوزه هنری، تشخیص به تعطیل شدن مجله «صحنه» گرفته شد. بعد از مدتی این مجله به صورت مجله داخلی و فصلنامه «صحنه» منتشر شد. فصلنامهای که تلاش میکند علمی پژوهشی باشد. مجلات و روزنامههای دیگر دو هنر سینما و تئاتر را پوشش میدهند. بنابراین تنها مجله تخصصی تئاتر «نمایش» محسوب میشود.با اشاره به دلایل محدود بودن مجلات تخصصی تئاتر توضیح داد: با چنینی مسئلهای در موسیقی، تجسمی یا سینما کمتر روبهرو هستیم. از زمانی که نگاه ما اقتصادی شده، در برابر کالای فرهنگی انتظار سودآوری داریم. باید آنچه هزینه میکنیم به ما باز گردد. بنابراین مجلات تخصصی با معضل روبهرو شدند. یارانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیشتر شامل حال روزنامهها میشود تا مجلات تخصصی. اساسا هنر در ایران چرخ پنجم است و تنها وقتی در مورد آن حرف زده میشود که به آن نیاز باشد. هیچ کجای دنیا را نمیشناسم که در آن مجله تئاتر یا تئاتر وضعیت اقتصادی خاصی داشته باشند و پول درآورند. برای کالای فرهنگی در تمام جهان خرج میشود، این مانند آنست که توقع داشته باشیم، آنچه یک فیلسوف یا فقیه ارائه میدهد، باید سودآور باشد. برای فرهنگ هر جامعهای هزینه میشود و بهره مالی آن در جای دیگری بدست میآید. چیزی که متاسفانه در جامعه ما وجود ندارد و همه بر این باورند که مجله تخصصی مخاطب نخواهد داشت. این در حالیست که در ایران با توجه به تعداد دانشجویان و گروههای تئاتری اگر پنج مجله تخصصی هم داشته باشیم مخاطب خاص خود را خواهد داشت. این روند سبب ایجاد رقابت و بالا رفتن کیفیت میشود. اما چنین اتفاقی رخ نمیدهد، زیرا سرانه مطالعه ما بسیار پائین است و باور نداریم که مردم کتاب و مجله میخوانند. این نگاه باعث شده مجلات تخصصی، بهخصوص در زمینه تئاتر محدود باشد.سردبیر مجله «نمایش» در پاسخ به اینکه آیا وابسته بودن رسانهها به سازمانهای خاص مانع از نگاه نقدگرایانه آنها نمیشود عنوان میکند: هر رسانهای چه برای حکومت باشد چه فرد، ایدئولوژی خاص خود را دارد و بر بنیان آن پیش میرود. اگر از نگاه نقدگرایانه به آن بپردازیم شخصی که سرمایهگذاری میکند، اهدافی دارد. این تفاوت به اینکه تهیهکننده آن دولت باشد یا فرد دیگری برنمیگردد. از سوی دیگر تئاتر در تمام دولتها کمک میکند. به شکل کلی، اینکه رسانهها دولتیاند و این مسئله باعث نرفتن مخاطبان به سمت آنها میشود، به نظرم وجود ندارد. یک رسانه در ایران به من نشان بدهید که جهتگیری فکری مشخصی نداشته باشد و از جای خاصی ساپورت مالی نشود و منتقد نداشته باشد؟ اساسا ما با دیالوگ آشنایی نداریم. هر رسانه طیف خودش را نشان میدهد و این خصلت رسانههای ایرانی است.
بدترین نقدها را نسبت به دولت نوشتهایم
قادری در رابطه با مجله «نمایش» و اینکه با گذشت سالها هنوز هم میتواند برای مخاطبان خود جذاب باشد میگوید: هیچ بقالی نمیگوید ماست من ترش است! من سردبیر هستم و این را نمیگویم. کار کردن در مجله «نمایش» بسیار دشوار است. روی میدان مین ایستادهام! مشکل من نه با دولت است نه با حکومت، با تئاتریهاست. ما اگر در مجله «نمایش» بگوییم بالای چشمتان ابرو است، طومار جمع میکنند و لشگرکشی میکنند. کلی فدایی دارند که با تلفن تهدید میکنند و ما را متهم، که باید نابود شوید. در این مدت هرگاه خود تئاتر را نقد کردیم، همه قهر میکنند. همه مدعیاند مجله «نمایش» را نمیخوانند، اما نمیدانم مجلهای را که نمیخوانند چگونه برایش طومار جمع میکنند. از سوی وقتی مصاحبه و نقد میکنیم، میگویند، دروغ میگوییم، زمانی که برای حرفهایمان سند چاپ میکنیم معترض میشوند و میگویند، ما میتوانیم از شما شکایت کنیم، اما این کار را انجام نمیدهیم. البته این مسئله را با جماعت اصیل تئاتری نداریم. نکوداشت می گذاریم، میگویند چرا، اگر دیر برگزار کنیم، معضل ایجاد میکند. یا اینکه توقع دارند، مجله باید برای تهران باشد، این درحالیست که مجله «نمایش» برای ایران است.او افزود: علاوه بر آن به عنوان تنها مجله تئاتری، باید تمام ایران را پوشش دهیم. در این مدت، شاید تندترین نقدها را نسبت به دولت و اداره کل هنرهای نمایشی نوشتهایم و هیچ برخوردی با ما نداشتند، اما در مقابل هرگاه دنیای نمایش را نقد کردیم، افرادی که اسطوره بودهاند، جنگی به پا شده است. ناچاریم نسبت به بعضی حرکتها سکوت کنیم، سکوتمان به دلیل است که ماهیت مجله با معضل روبهرو نشود. همان افرادی که میگویند، مجله «نمایش» کارکرد ندارد، چه اشکالی دارد که ما آنها را نقد کنیم. مسئله دیگر آن است که برخی اعتقاد دارند، ما بعضی از هنرمندان را حذف میکنیم! این دروغ محض است. این افراد بیایند و در رسانه شما، روبهروی من بنشینند و سخن بگویند. من بدون آنکه یک واو از حرفهایشان را حذف کنم، گفتههایشان را منتشر میکنم.این استاد دانشگاه اظهار میکند: میتوانم مجله «نمایش» را کاملا آکادمیک منتشر کنم، اما مجله است و باید عموم مردم را درنظر بگیریم. در بخش نظرسنجی که به شکل مستمر چاپ میشود، میتوان نظرات عموم مخاطبان را مشاهده کرد. انتشار مجلهای که بخشی با دولت و بخشی دیگر آن با جامعه تئاتری سر و کار دارد، سختیهای خاص خود را دارد. همه ما پیامبرانی بدون امت هستیم، معتقدیم شاهکارهایی را روی صحنه میآفرینیم که جهان را متحیر کرده و هیچکس نباید نقد کند. از سوی دیگر مد شده است، عدهای بدونآنکه شناختی از نقد داشته باشند، هر نمایشی را که میبینند، میگویند معجزه است. ما در اوج معجزهگی، هیچ کجای دنیای تئاتر نیستیم. اینها جریانهای تئاتری است که باید به آن بپردازیم، چراکه نباید در این جو شکننده معضلی را ایجاد کرد. به این دلیل کاری که میکنیم آنست که ناکجاآبادی را درنظر بگریم و وقایع را بیان کنیم. ما نمیتوانیم به جامعه پزشکی، معلمها یا قوم خاصی نقد کنیم، زیرا همه اعتصاب و اعتراض میکنند. ما در جامعهای هستیم که اتوپیایی است و مدینه فاضله ای داریم. ما حرف میزنیم، شما هم نظرتان را میگویید، قضاوت با مخاطب است. نه ما معصومیم نه شما. تلاش کردیم این رویه را دنبال کنیم. ما افرادی ضد تئاتر هم داریم، که با کوچکترین بهانهای مسائلی را به وجود میآورند و کل سیستم و یک وزارتخانه را زیر سئوال میبرند. مجله «نمایش» نیمه دولتی است، به این دلیل میگویم که روی میدان مین ایستادهایم. البته ما تمام نقدها را میپذیریم، زیرا با معضل اقتصادی روبهرو هستیم.
محدود بودن رسانههای تخصصی تئاتر، به اقتصاد آن بازمیگردد
حمیدرضا قنبری سردبیر پایگاه اطلاع رسانی مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری «صحنه» نیز به عنوان یکی دیگر از تنها غرفههایی که به صورت اختصاصی در حوزه هنر تئاتر در نمایشگاه مطبوعات حضور دارد در این رابطه اظهار کرد: این مسئله و محدود بودن رسانههای تخصصی تئاتر، به اقتصاد آن بازمیگردد. تئاتر نمیتواند اقتصاد سرپایی داشته باشد. رسانههای فعال در این حوزه همگی وابستهاند، مجله «نمایش» و سایت ایران تئاتر زیرمجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیاند. بنابراین رسانه مستقل تئاتر نداریم. صفحات تئاتری در روزنامهها نیز به ندرت چاپ میشود یا ستونهای کوچکی را به خودشان اختصاص میدهند. معتقدم، زیربنای تمام این مسائل آن اقتصاد است که مانع از رشد آن میشود.او بیان میکند: نمیتوان از این رسانهها، توقع رسانههای خصوصی را داشت. حوزه هنری در کتاب «صحنه» و پایگاه اطلاع رسانیاش به مطالبی میپردازد که در راستای اهداف اوست. ما نقد تئاتر و منتقد داریم، اما فضا برای نوشتن کم است، آنهم به دلیل کم بودن مخاطب است. مگر تئاتر ما چقدر مخاطب دارد؟ افرادی که با نقد ارتباط برقرار کنند. تئاتر به لحاط اجرا و مخاطب رسانه محدودی است. طبیعتا با فراگیر شدن آن، صفحات بیشتری به آن اختصاص داده خواهد شد. اکنون با گسترش تماشاخانههای خصوصی فعالیتها بیشتر شده است. میتوان به این سمت حرکت کرد، اما نمیتوان رسانهها را در این زمینه مقصر دانست. من تمام این مسائل را ناشی از زیر ساخت اقتصادی میدانم.
ابتکار/چرا برخی از نشریات سینمایی در نمایشگاه حضور ندارند؟
مجله «فیلم»، «دنیای تصویر» و روزنامه «بانیفیلم» از جمله نشریات سینمایی هستند که امسال پس از سالها در نمایشگاه مطبوعات حضور ندارند.
مسعود مهرابی مدیر مسئول ماهنامه «فیلم» علت عدم حضور در نمایشگاه را مشکلات پروسه ثبتنام برشمرد و گفت: شرکت در نمایشگاه را منوط به پر کردن فهرست کامل یک متقاضی جدید، اخذ امتیاز در سایت جامع رسانههای کشور کرده بودند که این روند مانع از حضور ما شد.
وی ادامه داد: ما باید مانند کسی که تازه مجوز بگیرد، تمام فرمها را در سامانه پر میکردیم، وقتی علت را پرسیدیم گفتند بسیاری از مدارک را نداریم. پر کردن این فرمها با توجه به ایراداتی که در سایت وجود داشت به طول انجامید و زمانی کار انجام شد که دیگر زمان گذشته بود.
مهرابی که خود از موسسان این نمایشگاه است، ادامه داد: برای نمایشگاهی که یک جشن و گردهمایی مطبوعاتی محسوب میشود، دلیلی برای طی کردن این مراحل نیست. آن هم نمایشگاهی که در دورههای قبلیاش کم رونق بوده و حتی باید ابزار تشویقی برای شرکت میگذاشتند.
مدیر مسئول ماهنامه «فیلم» افزود: برخی نشریات قدیمی هم مانند صنعت «حمل و نقل» به دلیل اینکه در سالهای قبل جای خوبی به آنها داده نمیشد، شرکت نکردند، متاسفانه این تبعیض همیشه بوده است.
مهرابی تبلیغات را برای نمایشگاه مطبوعات کم عنوان کرد و گفت: همین باعث حضور کمرنگ مردم شده است علاوه بر اینکه خود مردم هم مانند گذشته مطبوعات را دنبال نمیکنند و باید فکری جدی برای جذب مخاطب شود.
این مدیر همچنین هزینههای زیاد حضور در نمایشگاه برای بخش خصوصی علت دیگری برای کمرنگ شدن حضور این بخش عنوان کرد.
علی معلم مدیر مسئول و سردبیر ماهنامه «دنیای تصویر» با اعتقاد به نمایشی شدن نمایشگاه مطبوعات در سالهای اخیر و از دست دادن مخاطبین ، علت اصلی عدم حضور مجلهاش در نمایشگاه را این موضوعات برشمرد و به ایسنا گفت: متاسفانه نمایشگاه مطبوعات در حال حاضر فقط برگزار میشود که شده باشد. ضمن اینکه حضور در این نمایشگاه مفهومی برای نشریات خصوصی ندارد.
وی افزود:نمایشگاه قبلا با نمایشگاه کتاب برگزار میشد و انبوهی از مردم مخاطب نمایشگاه بودند و خود «دنیای تصویر» ما طی سه سال پر مخاطبترین غرفه بود. اما سال گذشته که اساسا تعطیل شده بود و سالهای قبل هم بینظمیهای سیاسی که وجود داشت و تبعیضهای موجود عملا نتیجه خوبی نداشت.
معلم با تاکید بر اینکه «عدم حضور ما در نمایشگاه انگیزههای سیاسی و حزبی نبوده است «گفت: چون کار ما سیاست نیست. دلیل اصلی ایجابی است. آدم باید دوست داشته باشد در نمایشگاه حضور داشته باشد، حتی مردم هم دیگر نمیپرسند چرا نیستید و این حضور برای مخاطبین نشریه هم امتیازی محسوب نمیشود. هزینههای زیادی هم که باید پرداخت کنیم با این وضعیت به صرفه نیست.
مدیر مسئول دنیای تصویر با بیان اینکه فرهنگ شبیه زینتالمجالس شده است، ادامه داد: با این شرایط بهتر است که خودت را در یک جریان وقت گیر بینتیجه نیاندازی. متاسفانه این بلا برسر سینما هم آمده است و جشواره فجر که اصلیترین رویداد سینمایی است، از دید خارج شده است و شور و هیجان گذشته در آن نیست. اینها مدیر ثابتی میخواهد تا به یک امر نمایشی و باری به هرجهت تبدیل نشود.
مسعود داودی مدیر مسئول و سردبیر روزنامه بانی فیلم هم با بیان اینکه اولین سال است که موفق به حضور در نمایشگاه مطبوعات نشده است، به ایسنا گفت: بعد از بالا رفتن تعداد صفحات روزنامه، توان اجرایی مضاعفی را طلب میکرد که اگر خودم وارد گود نمیشدم، انجام نمیشد و همین موضوع مانع حضور در نمایشگاه شد و توان فرستادن چند نیرو به آنجا را نداشتیم.وی افزود:برخلاف برخی از نگاهها که عدم حضور را سیاسی یا جناحی تفسیر میکنند ما یک روزنامه سینمایی هستیم و سعی کردیم سیاست شکل کارمان نباشد.
داودی ادامه داد: نمایشگاه مطبوعات یک جریان دو سویه بین مخاطب و نشریه است. ممکن است در ایام برپایی نمایشگاه این ارتباط رو در رو باشد اما در حال حاضر نشریات این ارتباط را به شکلهای دیگری برقرار می کنند. دورههایی که نمایشگاه همزمان با کتاب برگزار میشد، تعداد مخاطبان بیشتر بود و حضور در نمایشگاه نتیجه بهتری داشت. الان بحثهای سیاسی پررنگ است و نمایشگاه فعلی بیشتر یک نمایش است و خروجیاش آنچنان برای نشریات مفید نیست.
اطلاعات/حسین انتظامی: دولت به طور ویژه از نشریات محلی حمایت میکند
دومین همایش اتحادیه مطبوعات محلی استان های کشور با حضور معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، اعضای هیات مدیره اتحادیه مطبوعات محلی و تنی چند از مدیران و روزنامه نگاران استانی در سالن همایش های بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات، برگزار شد.
به گزارش کمیته اطلاع رسانی بیست و یکمین نمایشگاه مطبوعات، حسین انتظامی، معاون امور مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در این نشست با بیان اینکه باید درپی توسعه بیشتر مطبوعات محلی باشیم، ادامه داد: برنامههای اتحادیه مطبوعات محلی باید همچون گذشته تداوم داشته باشد تا با کمک و یاری یکدیگر رسانه های استانی رشد و توسعه پیدا کنند.
وی در ادامه تصریح کرد: باید جایگاه مناسبی را در سیاست گذاری های خود برای مطبوعات محلی در نظر بگیریم تا پس از اصلاحات اساس نامه ای، اتحادیه مطبوعات محلی هم در شورای هماهنگی تشکل های مدیریتی عضو شود.
معاونت امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به اینکه شورای هماهنگی پنج عضو دارد، افزود: شرکت تعاونی مطبوعات، انجمن روزنامه های غیر دولتی، انجمن مدیر مسئولان نشریات کشور، انجمن صنفی نشریات کشاورزی و انجمن مدیران رسانه های استان تهران ۵ عضو شورای هماهنگی تشکل های مدیریتی هستند که تمامی طراحی ها و دیگر امور نمایشگاه مطبوعات را به عهده داشتند. وی درباره نقش مطبوعات محلی در توسعه کشور توضیح داد: برای توسعه کشور راهی جز توسعه مناطق کشور و استان ها نداریم اما متاسفانه حمایت از مطبوعات محلی از صحبتهایی است که در سخنرانیها به آن اشاره میشود اما جامعه عمل به آن پوشانده نمیشود لذا باید توسعه مطبوعات محلی را در سیاستهای خود اعمال کنیم؛ مجموعه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم باید راه را برای تحقق این برنامه هموار کند. معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد در خصوص ایجاد عدالت رسانه ای، اظهار داشت: یارانه روزنامه ها و نشریات دولتی و متعلق به بخش عمومی به طور کامل حذف شد چون میزان اعتبارات داده شده به مطبوعات بسیار کم بود و هر سال مقدار ناچیزی به آن افزوده می شد؛ بنابراین تصمیم گرفتیم در راستای حمایت از خصوصی سازی، حمایت های یارانه ای از نشریات دولتی و متعلق به بخش عمومی حذف و این حمایت ها را به سمت مطبوعات خصوصی و محلی سوق دهیم.
انتظامی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به عنایت ویژه دولت و وزارت ارشاد به استان کم برخوردار و نشریات استانی این مناطق گفت: معاونت مطبوعاتی یارانه استان های کم برخوردار را سه برابر کرد تا آنها بتوانند در شرایط بهتری کار کنند. بنابراین گزارش، مدیران رسانه های استانی در پایان این مراسم با حضور در کنار معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد، از سیاستگذاری ها و حمایت های ویژه او از نشریات محلی قدردانی کردند و برخی مشکلات خود را نیز با او در میان گذاشتند.
اطلاعات/بزرگداشت شهید آیتالله دکتر بهشتی در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
مراسم بزرگداشت شهید آیتالله دکتر سید محمدحسینی بهشتی دیروز در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد. در ابتدای مراسم دکتر مهدی محقق گفت: نخستین باری که دکتر بهشتی را دیدم زمانی بود که از مشهد به مدرسه سپهسالار آمدم و او را دیدم کتابی در دست ایشان دیدم، گفتند: دایرهالمعارف اسلامی است که دیگران نوشتهاند و ما باید آن را بخوانیم. من متوجه شدم زبان انگلیسی را به خوبی میداند. چون طلاب به زبان خارجی توجهی نداشتند. در حالی که در صدر اسلام به زیدبن ثابت امر فرمودند که برو زبان سریانی و عبری یاد بگیر. چرا که با مسیحیان گفتگو کنی و با یهودیان بحث کنی. این نکته را شهید بهشتی خوب یاد گرفته بود. بعدها که به آلمان رفتند و مسجد هامبورگ را اداره میکردند، من در سال ۱۳۴۷ به شهر مونت پولیه فرانسه رفتم. یکی از خاورشناسان پرفسور اشمولر بود که کتابهای او به فارسی ترجمه شده است. او به من که رسید گفت: بهشتی را میشناسی؟ او اکنون به زبان آلمانی در مسائل فلسفی و اسلامی سخنرانی میکند! خلاصه امام موسی صدر و سید محمدرضا علوی و سیدمحمد بهشتی و من حوزه را ترک کردیم چون فضا را تنگ میدیدیم. علوی تهرانی میگفت: من در آینده باید یک طرف تهران را بگیرم و لذا به امیرآباد آمد و گفت من اگر اینجا باشم، نزدیک خوابگاه دانشگاه هستم و نسل دانشجو را راهنمایی میکنم، امام موسی صدر هدفش این بود که در کشورهای عربی، وحدت را جاری کند. او تفرقه را به سود دشمنان اسلام میدانست.
مرحوم شهید بهشتی با دانستن دو زبان انگلیسی و آلمانی هدفشان این بود که بر عموم مردم آلمان تاثیرگذار باشند و ایشان اثر شگفت آوری گذاشتند. من هم هدفم این بود که به دانشگاههای خارج راه پیدا کنم که در انگلیس و کانادا استاد دانشگاه شدم و برای اولین بار توانستم حکمت متعالیه را ترجمه کنم و شرح حاج ملاهادی سبزواری را در نیویورک چاپ کردم. و لذا به هدفم رسیدم. شهید بهشتی وقتی رساله دکترای خود را مینوشتند، چهار کتاب از من امانت گرفتند. ایشان بسیار کوشا بودند.
شهید بهشتی در هنگام انقلاب پیشنهاد مدیریت سفارت به من دادند که من معلمی را ترک نکردم و ایشان بسیار در صیانت انقلاب کوشا بودند.
سپس حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خامنهای، رئیس پژوهشکده تاریخ اسلامی با تشکر از دکتر محقق، خاطراتی از دکتر بهشتی را بیان کرد و تصریح کرد: او استثنایی و نظیر او بسیار نادر بود. او در قم تحصیل کرد و از افراد درجه اول حوزه قم در دهه سی بود و شاگرد آیتالله بروجردی، امام و محقق داماد بودند. ایشان علاوه بر علمیّت در علوم حوزوی در تمامی علوم که برای ترویج اسلام مورد نیاز بود به دانشگاه نزدیک شدند و به تدریس برای دانشجویان و جوانان پرداختند. در مسائل ۵۶ و ۵۷ بسیار فعال بود و استراتژی قوی داشت و تا پیروزی انقلاب، نقش مدیریتی مشخص و برجستهای داشت. برای نگارش قانون اساسی و حضور در مناظره با اعضای گروهکها و بدون ملاحظات در این جلسات شرکت میکرد و با معلومات عظیم خود دیگران را مجاب میکرد. تاسیس و مدیریت حزب جمهوری اسلامی و انسانهای مفید را به خوبی شناسایی میکرد. داستان زندگی ایشان، داستان پر آب و سوزی است و حملات گروههای مخالف به ایشان زیاد بود. سخنرانی ایشان در تالار رازی دانشگاه مشهد در یادها جاویدان است.
وی درباره آشنایی خود با شهید بهشتی گفت: من در سال ۴۲ در کلاسهای انگلیسی در قم، با ایشان آشنا شدم. به خواهش علما به آلمان رفتند و منشاء آثار بزرگی شدند. اولین دیدار حضوری من در مشهد بود و این ارتباط در تهران ادامه پیدا کرد. گاهگاهی وی را در خیابان ایرانشهر دفتر آموزش و پرورش ملاقات میکردم. بعد از زندان سال ۱۳۵۱، مقید شدم که خدمت ایشان بروم و مسائل زندان را برایشان تشریح کنم.
در سال ۵۲ سخنرانیهایی در تهران داشتم و ایشان حضور داشتند. به من پیشنهاد همکاری دادند که زندانی شدند و تا سال ۵۶ دیگر دیداری حاصل نشد. در این گزارش مطلبی درباره گروهک منافقین خدمت ایشان عرض کردم. وی در ادامه گفت: ایشان در همه ابعاد مسائل سیاسی کشور فعال بود و امام(ره) او را یک ملّت برای ملّت دانستند.
در ادامه پس از سخنان سید محمود دعایی حجتالاسلام والمسلمین سید هادی خسروشاهی درباره آثار دکتر بهشتی گفت: من در سال ۱۳۳۲ که به قم رفتم با ایشان آشنا شدم و با کنجکاوی به مجالس بزرگان میرفتم. با توجه به حضور عینی در قم، خصوصیت اصیلی در او دیدم. او دغدغه تشکیلاتی داشت و علاقه به کار فردی نداشت. در زمانی که مدرسه رفتن مشروع نبود او در قم دبیرستانی تاسیس کرد. بعد از این، جریان حوزه برای او بسیار اهمیت داشت. در منزل بحثی را به راه انداخته بود به نام طرح حکومت اسلامی چیست؟ بعدها در مجله تاریخ و فرهنگ معاصر در قم آن را چاپ کردم. تکمیل این بحث، جلسات ولایت بود که لو رفت و دوستان دستگیر شدند.
موضوع طرح دبیرستان «دین و دانش» چنین بود که دروس جدید شیمی و فیزیک هم تدریس میشد اما زبان انگلیسی بسیار مفید بود. ایشان در بحث فرهنگی آموزش و پرورش برای چاپ کتابهای دینی با شهید باهنر همکاری داشتند. مرکز اسلامی هامبورگ نامگذاری هوشمندانه توسط ایشان بود که بر این اساس همه مسلمانان به مرکز هامبورگ بیایند.
در ادامه پیام دری نجفآبادی توسط دکتر آذر قرائت شد.
پس از این پیام تشکر، دکتر علی جنتی وزیر ارشاد گفت: من برای احترام به مقام استاد گرانقدرم دکتر بهشتی در این مراسم حضور پیدا کردم. برای ادای دین چند مطلب را عرض میکنم.
من به دلایل شرایط خانوادگی چون در قم بزرگ شدم از ۸ سالگی با این مرحوم آشنایی پیدا کردم و همراه پدر در جلسات ایشان شرکت میکردم. من در مدرسه « دین و دانش» درس خواندم در سال ۱۳۴۳ مرحوم قدوسی و شهید بهشتی برای اصلاح شرایط فرهنگی و آموزشی تصمیم گرفتند این مدرسه را پایهگذاری کنند.
وزیر ارشاد در ادامه گفت: بسیاری از کسانی که امروز منشاء آثار هستند نظیر دکتر روحانی در مدرسه گلپایگانی درس خواندهاند ما همه تحت تأثیر ایشان بودیم در ارتباط با خلقیات ایشان بسیار گفتهاند. یکی از چیزهایی که از ایشان آموختم، نظم و انضباط بود. نظم ایشان زبانزد همه بود. بسیاری از شخصیتها این نظم را از ایشان آموختند و اخلاص در عمل و کار را برای رضای خدا انجام دادن. او به هیچ چیز دیگری فکر نمیکرد.
او در جایی گفته بود که من به نوافل زیاد عمل نمیکنم اما واجبات را به خوبی اجرا میکنم. از نظر نظم، به گونهای بود که برای پاسخ به تلفن افراد هم زمان تعیین کرده بود بین ۶ و ۳۰ دقیقه تا ۷ صبح گوشی تلفن را وصل میکرد. گاهی اوقات برخی افراد که کار واجبی داشتند به خانه دکتر مفتح زنگ میزدند. او حتی در پیادهروی، فقط به پیادهروی فکر میکرد و با کسی سخن نمیگفت. مثلاً در برخی شبها، ۲ ساعت برای مراجعات حضوری وقت میگذاشتند جلسات تفسیر ایشان ظاهراً روزهای یکشنبه بود که در منازل مختلف برگزار میشد. برای هر لحظهای ایشان یک کار گذاشته بودند و در آن لحظه کار دیگری انجام نمیدادند. ایشان جمعهها را به خانواده اختصاص داده بودند و کار دیگری نمیکردند و جمعهها، با خانواده به قم تشریف میآوردند. در تحمل و خویشتنداری بسیار معروف بود.
در برابر تهمتهایی که حتی از دوستان به ایشان زده میشد، سکوت میکردند و همین باعث شد او را مظلوم خطاب کنند. یکی از خصوصیات ایشان کمک به مبارزان با پنهان کاری و احتیاط بود. ولی واقعاً بهترین مشاور برای مبارزان بودند. سال ۵۵ که به ایران آمدم و با آقای رفسنجانی به ایشان مراجعه کردیم آقای رفسنجانی با مرحوم بهشتی مشورت میکردند برای رفع نیاز مالی و غیره و جزو کسانی بودند که به کار تشکیلاتی اعتقاد داشتند، از جامعه مبارزین تهران تا پاریس که ضرورت تشکیل یک حزب را جا بیاندازند و بالاخره امام، لزوم تاسیس حزب را احساس کردند و بر این اساس حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد و من بر اساس دستور ایشان مأمور شدم در دفتر حزب در کرمانشاه به مدت یک سال و نیم حضور داشته باشم. من نماینده قوه قضائیه وقت بودم. شعاری که آن روزها زیاد گفته میشد که «دشمن در چه فکریه ایران پر از بهشتیه» برای من قابل قبول نیست. خللی که پس از شهادت ایشان پیش آمد برطرف نشده و نخواهد شد.
در ادامه محمد حسن اصغرنیا به ذکر نکاتی درباره زندگی و مبارزات آیتالله شهید دکتر بهشتی پرداخت.
در ادامه دکتر علیرضا بهشتی فرزند شهید بهشتی به ایراد سخن پرداخت و در پایان لوح تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به فرزندان شهید بهشتی اهدا شد.
ایران/معاون هنری وزارت ارشاد در غرفه «ایران» در نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاریها مطرح کرد
از حقوق هنرمندان دفاع میکنیم
نرگس عاشوری
پنجمین روز نمایشگاه مطبوعات برای اهالی رسانه روز موسیقی، تئاتر و هنرهای تجسمی بود. خبرنگاران از فرصت حضور معاونت هنری وزارت ارشاد استفاده کردند و سؤالهایشان را در این زمینه جویا شدند. علی مرادخانی نیمروز چهارشنبه خود را با مطبوعات و نمایندههای رسانههای خبری سر کرد.
پیگیری میکنیم تا حقی از کسی ضایع نشود
ممنوع ازکاری و نامهنگاری خوانندگان موسیقی پاپ به رئیس جمهوری یکی از موضوعهایی بود که در بازدید معاونت هنری از غرفه روزنامه «ایران» مطرح شد. علی مرادخانی در این باره توضیح داد: هنرمندان صاحب حقوقی هستند که ما به آن احترام میگذاریم اما متقابلاً در مقابل جامعه هم مسئولیتهایی دارند که انتظار میرود پذیرای مسئولیتها باشند و حقوقشان را نسبت به جامعه ادا کنند. با ایجاد این تعامل شاهد اتفاقات خوبی در حوزه هنر خواهیم بود. او افزود: تقاضای هنرمندان این است که در جامعه آن طور که دلشان میخواهد و شایسته است ظاهر شوند که ما از آنهایی که متناسب با ارزشها و باورهای جامعه است استقبال میکنیم. اگر کارها بر اساس ملاکها و معیارهای مقبول تنظیم شود هیچ کس درگیر مشکلات نخواهد شد، اما در این میان برخی مسائل مثل ارتباط با رسانههایی که هیچ ارتباط عاطفی، معنوی و ارزشی با ما ندارند اسباب بروز مشکلات میشوند. حرف ما این است که دوستان خودشان را از این موارد مبرا کنند. البته خیلی از آنها اعلام کردهاند با شبکههای معاند و شبکههایی که عیله نظام هستند ارتباطی نداشتند و قطعاً در این زمینه قضایا را پیگیری میکنیم تا حقی از کسی ضایع نشود. به هر حال هر کس بخواهد، میتواند راهش را انتخاب کند اما در مورد کسانی که اعلام کردهاند به موازین کاری احترام میگذارند، ما هم پیگیر کارشان هستیم تا بتوانند در شرایط مطلوب به فعالیتشان ادامه دهند.
تعامل برای حل مشکل ممنوعیتها
اظهار نظر علی جنتی مبنی بر اینکه ما در مورد موسیقی سنتی ایران مشکلی برای فعالیت نداریم محور سؤال دیگر روزنامه ایران بود. علی مرادخانی در پاسخ به وضعیت فعالیت هنری هنرمند شاخص حوزه موسیقی سنتی یعنی محمدرضا شجریان گفت: ما امیدواریم که در کشورمان هیچ هنرمندی ممنوع از فعالیت نباشد. بنده به عنوان معاون وزیر در امور هنری همه تلاشم را میکنم که تمام آنچه را که به عنوان مشکلات در این زمینه مطرح است حل و فصل کنیم؛ قسمتی از این مشکلات را خود هنرمندان تلاش میکنند تا حل شود و مسئولیت حل و فصل کردن بخش دیگر به عهده ماست. خوشبختانه این تعامل عملی شده است و امیدوارم بزودی تمام مشکلات در این زمینه حل و فصل شود.
ارکستر سمفونیک و ملی در انتظار بودجه
میزان بودجه معاونت هنری وزارت ارشاد و تأمین نشدن هزینههای مقرر در چند روز گذشته باعث درددل مدیران هنری و گلایههای ضمنی هنرمندان فعال در این حوزه شده است. مرادخانی در این باره چنین توضیح داد: درباره بودجه خیلی حرفها و شایعات مطرح میشود؛ حتی من شنیدم که یک جاهایی گفته شده که 4 میلیارد پول گرفتند و ذخیره کردند و... بودجه پیشنهادی ما برای ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر موسیقی ملی به طور کلی 10 میلیارد تومان بود که موارد هزینهکرد را هم به طور دقیق مشخص کردهایم. فعالیت ارکسترها هر سال حدود پنج و نیم میلیارد هزینه دارد و مابقی هزینه درخواستی ما بابت زیرساختها مثل خرید ساز بود که هنوز هیچ کدام فراهم نشده است.
مراخانی در پایان صحبتهایش گفت: 4 میلیارد بودجه مقرر شد که دو میلیارد تملکی و دو میلیارد آن جاری است. اما ما از زمان آغاز کار ارکسترها فقط 2 میلیارد جاری را دریافت کردیم و دو میلیارد تملکی هنوز وصول نشده است. از طریق آقای نوبخت و دوستانی که در سازمان برنامه با ما همکاری خوبی دارند پیگیر مسأله هستیم؛ طی دو روز گذشته به همراه آقای جنتی گفتوگوی مفصلی با آنها داشتیم. گزارشی هم در این زمینه آماده کردیم که بیشتر در جریان باشند. ما دومیلیارد تومان گرفتیم و تا به امروز بشدت مقروض هستیم؛ برای خود حوزه ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی حدود یک میلیارد و هشتصد میلیون بدهی داریم. امیدوار هستیم که بتوانیم این مسائل را حل و فصل کنیم.
ایران/امروز با... سیاوش جمادی (مؤلف و مترجم)
با ادبیات انسی غیرقابل تصور دارم
سایر محمدی
«انکار حضور دیگری» جدیدترین کتاب تألیفی سیاوش جمادی درآمدی به تبارشناسی رمان و نقد ادبی است که بتازگی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. تأملی در رمان کیفر آتش از الیاس کانتی، ایمان به روایت کییر کگور، تأملی در رمان یادداشتهای زیر زمینی، هملت و مرگ اندیشی (کاوشی در ادبیاتجویس و بکت) تأملی در سه رمان فردینان سلین، محاکمه و جهان کافکا از جمله مباحث مطرح شده در این کتاب است.
زمینه و زمانه پدیدار شناسی، سیری در جهان کافکا، هایدگر و سیاست، هستی و زمان، متافیزیک چیست؟ از جمله آثار منتشر شده جمادی در سالهای اخیر است. وی هم اکنون کتاب «تئوری زیبایی شناسی» از تئودور آدرنو را آماده چاپ دارد.
آقای جمادی کتاب «انکار حضور دیگری» قرار بود پنج- شش سال قبل چاپ شود. علت این همه تأخیر چه بود؟
این کتاب حدود شش سال در وزارت ارشاد در انتظار مجوز چاپ بود. یعنی دیگر از قید چاپ و انتشار آن گذشتم. دلیل این تعلل را هم نفهمیدم. یک وقت بررسی کتاب به دست شخصی میافتد که از آن خوشش نمیآید و میگوید این کتاب مورد دارد. اما بررس دیگری ممکن است خلاف نظر او را داشته باشد. شانس هم تأثیر دارد. اینکه کتاب شما به دست چه کسی بیفتد. این کتاب که یکی از نقدهایش عنوان «انکار حضور دیگری» را هم دارد، جایزه بهترین نقد ادبی سال را از وزارت ارشاد گرفت. برایم عجیب بود یکی از مطالب این کتاب که جایزه گرفته و بقیه مطالب هم در همین حوزه نوشته شده چرا برای گرفتن مجوز چاپ به مشکل خورده بود.
میدانید که تئوری چند صدایی در رمان توسط میخائیل باختین در کشور شوروی، در دوران استبدادی استالین مطرح میشود و تئوری «مرگ مؤلف» رولان بارت که بهنظر شما مروج استبداد نهفته است، در اروپای آزاد عرضه میشود. این تناقض را چگونه میشود توضیح داد؟
واقعاً سؤال خوب و بنیادینی را مطرح کردید. اما من به این سؤال شما واقعاً نمیتوانم جواب بدهم. اولاً سؤال غیر منتظرهای برای من بود، ثانیاً باید پساز تحقیق و پژوهش به آن پاسخ داد. باید تحقیق عینی و علمی کرد. شاید موضوع یک رساله باشد. یعنی باید ببینیم شرایط و اوضاع عینی و ذهنی این دو جامعه با دو سیاست متضاد که دو تئوری متضاد از آن برخاسته چگونه بود. ما در دنیای مدرن زندگی میکنیم. شرایطی که یک نظام تمامیت خواه درکشوری حکومت میکند. در عینحال امر سیاسی هم زنده تر و پویاتر میشود. در غرب امروز کمکم در جامعه سیاست زدایی میشود و امر سیاسی در نوع کلبی مسلکی مستحیل میشود. طوری که مردم ارتباطشان با سیاست ابتر میماند و صرفاً به رأی دادن خلاصه میشود.
اما درکشوری مثل روسیه شما فقط به دوران استالین نگاه نکنید. روسیه سابقه عمیق تاریخی و طولانی و ژرفی در تفکر اندیشه و سیاست و ادبیات دارد. در روسیه نویسندگان متفکری مثل داستایوفسکی داریم که در قرن نوزدهم اثر برجستهای مثل جنزدگان یا تسخیر شدگان را مینویسد که چنان افق دید وسیعی دارد که نظام استالینی آینده را پیشبینی میکند.
شما اثر فلسفی و مهمی مثل «هستی و زمان» هاید گر را ترجمه کردید، از طرفی آثار ادبی مثل سیری در جهان کافکا، یا همین کتاب «انکار حضور دیگری» را تألیف میکنید. رابطه فلسفه و ادبیات در جامعه ایران را چگونه تبیین میکنید؟ یعنی ادیبان ما غالباً فلسفی نیستند و فلسفه ورزان ما هم ادیب.
من نه ادعای ادیب بودن دارم نه ادعای فلسفه ورزی. منتها برای من پرسشهایی در طول حیات بهوجود میآیند که دست از سرم بر نمیدارند. تازمانی که به پاسخی برسم. وقتی صحبت از تفکر میشود نیازی نیست که از ادبیات یا فلسفه به تفکیک صحبت کنیم. تفکر از کجا آغاز میشود؟ تفکر از مجردات و از چیزهایی که به انسان و به ما مربوط نمیشود، آغاز نمیشود. پیرامونما سؤالاتی پیدا میشود. شاهد رویدادهایی هستیم که پرسش انگیزند. شاید عموم مردم از کنار این مجهولات به سادگی عبور کنند اما متفکر نسبت به آنها بیتفاوت نمیماند. حالا در هر قلمرویی وقتی به این پرسشها پاسخی داده شود یا مطرح شده باشد، آن متفکر در آن قلمرو متوسل میشود به جستوجو و پژوهش. تفاوتی ندارد که ادبیات باشد یا فلسفه. من شخصاً یک عمر است که کتاب میخوانم و تحقیق میکنم. شاید بیش از بیست برابر آنچه از من منتشر شده، نوشتهام. این نوشتهها صرفاً فلسفه نبوده و ادبیات هم نبودند. با ادبیات بویژه رمان انسی پیدا کردم که غیر قابل تصور است. زمانی چنان در آثار داستایوفسکی غرق شده بودم که تصور میکردم در سنتپترزبورگ زندگی میکنم.
بهنظر من در جامعه فرهنگی ما غالباً تفکر نیست. ارزش به یک نوع تتبع و حرفه تبدیل شدهاست. تبدیل به نماد شخصیتی شده است. تبدیل به یک نوع هویت و یک نوع ژست روشنفکری شدهاست. کسی که پرسشهای دردمندانه رهایش نمیکند، ادبیات و فلسفه را از هم تفکیک نمیکند و از هر دو حوزه سعی دارد شناخت پیدا کند.
جام جم/قدردانی 2 نماینده از اقدام رسانه ملی
رئیس مجمع نمایندگان آذربایجان شرقی و دبیر کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس گفت: از رئیس سازمان صدا و سیما که با برخورد سریع و قاطعانه در جریان برنامه اخیر فیتیله نشان داد به فرهنگ و مردم شریف آذربایجان علاقه دارد، تقدیر و تشکر می کنیم.
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، میر هادی قره سید با اشاره به سهل انگاری پیش آمده در برنامه فیتیله که روز جمعه از شبکه دو پخش شد و لزوم حفظ وحدت در جامعه اظهار داشت: زبان آذری و هویت آذری یک هویت شیعی ایرانی است که مبنای تشکیل جریان تشیع در ایران اسلامی بوده و این فرهنگ برای ایران ماندگار است.
وی افزود: با توجه به اصول قانون اساسی و تدابیری که مقام معظم رهبری در خصوص قومیتها دارند همه وظیفه داریم در خصوص قومیتها و اعتلای فرهنگ آنها و حفظ سوابق تاریخی آنها تلاش کنیم.
میرهادی قرهسید گفت: آذربایجان منشأ انقلاب ها در ایران بهخصوص انقلاب اسلامی بوده است؛مردم آذربایجان نشان دادند در انقلاب تأثیرات و ثمرات اساسی داشته اند.
نماینده مردم تبریز، آذرشهر و اسکو خاطرنشان کرد: در این خصوص باید از نمایندگان استانهای آذری زبان در مجلس شورای اسلامی و به ویژه از خود مردم فهیم و غیورآذری زبان که با تدبیر و مدیریت خودشان نگذاشتند دشمنان انقلاب و نظام آب به آسیاب بریزند و سوء استفاده کنند و همچنین از رئیس سازمان صدا و سیما که بهموقع، با برخورد سریع و قاطعانه با عوامل پخش این برنامه نشان داد که به فرهنگ و مردم شریف آذربایجان علاقه دارد تقدیر و تشکر می کنیم و امیدواریم نظارت اساسی بعد از این به گونهای باشد که در راستای احیای حقوق حقه خطه آذربایجان قدمهای اساسی برداشته شود.
دبیر کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی ضمن اشاره به تاریخ چند صدساله ایران که استعمارگران همیشه برای تجزیه ایران به دنبال ایجاد تفرقه بین اقوام و مذاهب ایرانی به شیوه های مختلف بودند و همچنین لزوم حفظ سرمایه اجتماعی در این زمان که ایجاد وحدت و همدلی بین قشرهای جامعه از مؤلفه های اساسی آن است خاطرنشان کرد: دنیا اکنون از سرمایه انسانی به سمت سرمایه اجتماعی حرکت کرده و اقتدار کشورها و دولتها در گرو سرمایه اجتماعی آنهاست.
وی تصریح کرد: ایجاد وحدت بین فرهنگها و قومیتها در یک کشور از پارامترهای اصلی و اساسی حفظ سرمایه اجتماعی است. خرد جمعی اکنون به این نتیجه رسیده است که تفکیک و تجزیه اقوام در جامعه هیچ نفعی برای اقوام ندارد.
میرهادی قرهسید یادآور شد: در یکپارچگی، وحدت و اتحاد هست که می توانیم به اهداف بلند خود برسیم و به قله های رشد و اعتلای کشورمان دست پیدا کنیم.
رسانههای بیگانه بهشدت دنبال این هستند که یکپارچگی ملت ایران را برهم بزنند
نماینده مردم زنجان و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی تأکید کرد: لازم است مردم ما هوشیار باشند چراکه رسانههای بیگانه بهشدت دنبال این هستند که یکپارچگی ملت ایران را برهم بزنند.
محمد اسماعیلی با اشاره به سهل انگاری پیش آمده در برنامه فیتیله اظهار داشت: با توجه به برنامه ای که از طریق شبکه دو پخش شد و موجب ناراحتی تعداد قابل توجهی از ملت شریف ایران شد، جای ناراحتی بود که از طریق رسانه ملی که رسانه عموم مردم است چنین خطایی قابل قبول نیست، اما بعد از این اتفاق، رئیس سازمان و مسئولان رسانه ملی بلافاصله عذرخواهی کردند و با عوامل تولید و پخش و آنهایی که باید نظارت می کردند برخورد شد که این خودش جای تقدیر و تشکر دارد.
وی افزود: این کار شایسته ای بود که بهموقع صورت گرفت و خیلی مؤثر بود؛ با عذرخواهی و برخورد با متخلفان فضا آرام شد.
اسماعیلی یادآور شد: متاسفانه بعضی از رسانه های معاند و شبکه های ماهواره ای دنبال سوءاستفاده و فرصتند؛ واقعیت این است که آنها نه تنها صلاح ملت ایران را نمی خواهند بلکه دشمن ملت ایرانند و دائما می خواهند این اتحاد و انسجامی که در درون کشور ما وجود دارد و همه اقوام برادرانه، صمیمی و با احترام در کنار هم زندگی می کنند و مدافع نظام، انقلاب و ایران اسلامی هستند وجود نداشته باشد.
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس تصریح کرد: همه مردم باید حواسشان جمع باشد که این رسانههای بیگانه و این شبکههای ماهواره ای که مرتب علیه ایران برنامه پخش می کنند، به مردم ایران توهین و آنان را تحقیر می کنند، به هیچ وجه مورداعتماد نیستند.
وی افزود: الحمدلله مردم به حرف اینها گوش نمی کنند و همه ملت ایران با توجه به اقوام مختلفی که درگوشه و کنار کشور زندگی می کنند یکپارچه اند و نشان دادند که متشکل از یک ملت واحد، پشتیبان ولایت فقیه و پشتیبان ارزش های انقلاب و کشور هستند.
وی گفت: این حرکتها که از طرف دشمنان ایران انجام شده تاکنون نتوانسته است مشکلی در اراده ملت ایران ایجاد کند بعد از این هم موفق نخواهند شد. البته لازم است مردم ما هوشیار باشند چرا که رسانه های بیگانه به شدت دنبال این هستند که یکپارچگی ملت ایران را برهم زنند.
اسماعیلی با اشاره به هشدارهای مقام معظم رهبری درباره نفوذ دشمن در عرصه های مختلف و مشارکت همه قشرهای مردم در جهت حفظ سرمایه های اجماعی و وحدت مردم خاطر نشان کرد: الحمدلله مردم ما فهیم و ولایتمدارند و همیشه پشت سر امام و رهبری حرکت کردهاند؛ تا به امروز دشمن با همه سرمایه گذاری هایی که علیه ملت ایران انجام داده است به ویژه در فضای رسانه، حتی کمترین موفقیت را به دست نیاورده است و این نشان میدهد که ملت ما هوشیار و آگاه از مسائل روز هستند.
نماینده مردم زنجان و طارم در مجلس شورای اسلامی گفت: توطئه ها مرتب علیه کشور و ملت ما وجود دارد. در اینجا لازم است بیان کنم که همه مردم ما بهویژه مسئولان باید هوشیاری و بصیرت داشته باشند تا توطئه های دشمن که هر روز با طراحی جدیدی وارد صحنه می شود تا این اتحاد و انسجامی را که در کشور ما وجود دارد و برای همه کشورها و مردم دنیا الگو شده است از بین ببرند، ولی با هوشیاری و بیداری ملت ایران و مسئولان انشاءالله کاری از پیش نخواهند برد.
جوان/«جايزه ادبي جلال» و خدمتي كه باید به ادبيات انقلاب بكند
بنیانگذاران دیروز جايزه جلال مغضوب مجریان امروز
جايزه ادبي جلال آلاحمد كه قرار بود محملي براي تقويت جريان ادبي و داستاننويسي كشور و نيز ترازي براي ادبيات ايران در اعلا درجهاي كه شايستگي نمايندگي ادبيات غني و تمدن و فرهنگ سترگ ايران زمين قرار بگيرد متأسفانه به مرور و در طي گذر زمان با درگيري و چالشهاي جديدي روبهرو شده...
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
جايزه ادبي جلال آلاحمد كه قرار بود محملي براي تقويت جريان ادبي و داستاننويسي كشور و نيز ترازي براي ادبيات ايران در اعلا درجهاي كه شايستگي نمايندگي ادبيات غني و تمدن و فرهنگ سترگ ايران زمين قرار بگيرد متأسفانه به مرور و در طي گذر زمان با درگيري و چالشهاي جديدي روبهرو شده كه نه تنها از اهداف مورد نظر در اصل علت ماهوي تشكيل آن دورتر ميشود بلكه حتي موجب دلخوري و پراكندگي برخي نويسندگان و فعالان دلسوز عرصه ادبيات كشور گرديده است.
اين سراشيبي و تنازل مكانت و جايگاهي جايزهاي است كه روزگاري قرار بود كيفيترين و بهترين جايزه ادبي كشور باشد به حدي شدت پيدا كرده و درگير سلايق انفرادي و كشمكشهاي بلاوجه شده كه بسياري از دردمندان ادبيات كشور حاضر به سخن گفتن درباره آن نيستند. به سختي ميتوان كارشناسي را مجاب كرد تا درباره آن و خروجي و آثار منتخبش اظهارنظر يا ابراز عقيده نمايد. هر كدام از اين كارشناسان كه گستره نام و آوازه آثارشان كه در خدمت انقلاب و نشر و تبيين ارزشها و ريشهدواني هرچه بيشتر ادبيات اين سرزمين است با دلخوري هرچه تمامتر از مواجهه با خبرنگاران به منظور تحليل يا نقد و بررسي جشنواره جلال ابا و اكراه داشته و اصلاً دل خوشي از خاطرات اظهارات سابقشان در اين زمينه كه از سر دلسوزي ابراز شده، ندارند. در واقع جايزهاي كه قرار بود محملي براي تجمع نويسندگان و اديبان انقلاب باشد به اتفاقي در جهت خلاف اين مهم و به نوعي بهانهاي براي افتراق و دور شدن خبرگان اين حوزه شده است.
دكتر
محسن پرويز، معاون پيشين وزير ارشاد از معدود كارشناساني است كه درباره جايزه ادبي
جلال آلاحمد توانستيم نظرش را جويا شويم. وي درباره علت اصلي و ماهوي راهاندازي
جايزه جلال به خبرنگار «جوان» ميگويد: جايزه جلال در واقع براي تقويت حوزه ادبيات
داستاني، بحث تاريخنگاري و مستندنگاري ايجاد شد. دليل اينكه به نظر ميرسيد جايزه
فراگيري در اين حوزه بايد به وجود بيايد و توجه ويژهاي به اين حوزه بشود به خاطر
اين بود كه فراتر از سلايق شخصي و از جايگاه يك مقام و يك موقعيتي كه از بالا ميتواند
همه اين عرصه را مورد مداقه و نظر قرار بدهد و نقاط ضعفش را شناسايي و نقاط قوتش
را ببيند و برجسته كند و با تحليل آثاري كه در طول يك سال گذشته منتشر شدهاند،
نقاط ضعفشان را گوشزد بكند. همچنين آثار برتر را ضمن شناسايي مورد تقدير و برجستهسازي
قرار بدهد و در اصل به تقويت اين حوزه كمك بكند.
معاون پيشين وزير ارشاد در ادامه اظهار ميدارد: طبيعي است كه براي جايزه جلال بايد دقت بشود كه يك جايزه ملي در سطح و تراز جمهوري اسلامي بايد باشد و قاعدتاً در انتخابها بايد دقت بشود تا آثاري مورد انتخاب قرار بگيرند كه هم از لحاظ تكنيكي و فني از قدرت كافي برخوردار باشند و هم از منظر محتوايي آثاري باشند كه در خور نظام جمهوري اسلامي ايران باشند. من فكر ميكنم كه اگر داوران و هيئت علمي جايزه جلال چينش درستي داشته باشند جايزه جلال ميتواند در خدمت نظام باشد و آن خلأ و كمبودي را كه در اين زمينه وجود داشته، پر كند، اما اگر در اين زمينه بيدقتي كنيم جايگاه اين جايزه دچار صدمه و لطمه ميگردد.
اين نويسنده در رابطه با تحليل و بررسي آثار برگزيده اين جشنواره خاطرنشان ميكند: اگر ما بخواهيم آثار برگزيده در هر دوره را تحليل بكنيم و بگوييم كه مثلاً اين اثر به خاطر ارزشمند بودن بايد جايزه ميگرفت و آن اثر نبايد جايزه ميگرفت، اين مستلزم اين است كه يك نقد كلي نسبت به آثار برگزيده سال گذشته داشته باشيم و آثار را به طور كامل مورد بررسي قرار داده باشيم تا بتوانيم نقد منصفانه و درستي را انجام بدهيم. الان من تصورم اين است كه يكي از كارهاي مفيدي كه انجام نميشود و اگر انجام بگيرد قطعاً مفيد فايده است اينكه ما بتوانيم بعد از انتخاب آثار آنها را به طور كامل مورد نقد و بررسي قرار بدهيم. به هر حال با اين نقد و بررسي آثار منتخب ميتوان سير ادبيات را در سالي كه پشت سر گذاشتهايم، مورد ارزيابي قرار بدهيم. الان فكر ميكنم اين اتفاق نميافتد و صرفاً يك اثري انتخاب ميشود و ميرود تا سال آينده و كسي هم سراغ ماجرا را نميگيرد و قضيه را دنبال نميكند و ماجرا به نوعي ابتر ميماند. بنابراين نقد دقيق و علمي آثار برگزيده و جريانات ادبي يك سال گذشته لازمه قضاوت و ملاك ارزيابي ما بايد باشد.
پرويز در پايان صحبتهايش با تأكيد بر اينكه جايزه جلال قابل واگذاري نيست و به طور كامل نميشود آن را به جاي ديگري واگذار كرد، ميافزايد: مصوبه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اين است كه مجري جايزه جلال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است. نكته دوم اينكه نظارتي كه صورت ميگيرد بايد يك نظارت علمي و دقيق باشد. به هر حال دبير علمي جايزه جلال حتماً بايستي با اين حوزه آشنا باشد. طبق آييننامه دبير علمي جايزه جلال و دبير علمي جايزه كتاب سال بايد يك نفر باشد. در زماني كه اين آييننامه نوشته شد به اين نكته توجه شد كه دبير علمي جايزه كتاب سال در كنار تسلطش بر اين حوزه نميتواند كارهايش را واگذار كند چراكه اين اقدام يك لطمه اساسي به كار ميزند كه لازم است دوستان توجه بيشتري به اين مسئله داشته باشند.
هرچند در لابهلاي اظهارات منتقداني كه با آنها گفتوگو كرديم نكات جالب و قابل طرح متعددي وجود داشت وليكن اجازه انتشار آنها را ندادند، اما قريب به اتفاق آنها معتقد بودند كه با توجه به اتفاقات رخ داده در يكي، دو سال اخير دور بودن از اين جشنواره و منتشر نشدن اظهارات دلسوزانهشان به دليل برخي تنگنظريها برايشان نيكوتر است.
جوان/موضوع استراتژيك ضد امريكايي به كارگردان «آشغالهاي دوست داشتني» سپرده شد
قرار است سرانجام طلسم اولين فيلم سينمايي ايراني درباره حمله ناو امريكايي به هواپيماي مسافربري كشورمان شكسته شود...
نویسنده : سميرا سروش
قرار
است سرانجام طلسم اولين فيلم سينمايي ايراني درباره حمله ناو امريكايي به هواپيماي
مسافربري كشورمان شكسته شود اما ظاهراً كارگرداني اين فيلم حساس به محسن امير يوسفي
سپرده شده است؛ كارگرداني كه ساخت فيلمهاي جنجالي چون«آشغالهاي دوست داشتني» يا
فيلم «آتشكار» را در كارنامه كاري خود دارد.
حمله ناو امريكايي به پرواز مسافربري شماره ۶۵۵ ايراناير يكي از تلخترين حوادث در سال پاياني جنگ تحميلي بود. اين پرواز مسافربري ايراني در تاريخ ۱۲ تير ۱۳۶۷ پس از توقف بين راهي در بندرعباس به سمت دبي در حركت بود كه با شليك موشك هدايت شونده از ناو يواساس وينسنس متعلق به نيروي دريايي ايالات متحده امريكا بر فراز خليج فارس سرنگون شد و تمامي ۲۹۰ سرنشين آنكه شامل ۴۶ مسافر غيرايراني و ۶۶ كودك بودند، جان باختند. اين حادثه تلخ كه ظرفيت ساخت چندين فيلم سينمايي را دارد از سوي سينماگران مورد بيمهري قرار گرفت. با اين حال در سالهاي اخير بارها بحث ساخته شدن فيلمي درباره آن به ميان آمده و هر بار اين بحث بدون كوچكترين پيشرفتي به حال خود رها شده است.
حالا در سايت «هفت راه» خبر جديدي منتشر شده كه مضمونش ساخته شدن فيلمي تحت عنوان «پيرمرد خليج فارس» درباره اين حادثه است، اما ظاهراً كارگرداني اين فيلم را محسن امير يوسفي برعهده دارد.
در روزهاي گذشته ليستي از ۷۳ فيلم سينمايي در رسانهها منتشر شده كه در مراحل مختلف از حمايتهاي بنياد سينمايي فارابي بهرهمند شدهاند و سايت سينمايي «هفت راه» از فيلم «پيرمرد خليج پارس» به عنوان اثري ياد كرده كه قرار است با بودجه و حمايت دولت ساخته شود. طبق شنيدههاي «هفتراه» فيلم جديد محسن اميريوسفي، روايتگر داستان حمله ناو امريكايي به هواپيماي مسافربري ايراني در سال ۶۷ و كشته شدن ۲۹۰ مسافر ايراني است. همانطور كه «هفت راه» اشاره كرده، سپرده شدن ساخت اين فيلم به اميريوسفي اقدامي سؤالبرانگيز است؛ چراكه آخرين فيلم كارگردان پرحاشيهاي چون اميريوسفي «آشغالهاي دوستداشتني» بوده كه به دليل ارائه تصويري غلط از فتنه۸۸ حتي توسط دولت يازدهم نيز اجازه حضور در جشنواره يا نمايش عمومي را نگرفته و پيش از آن نيز وي فيلم پرحاشيه «آتشكار» را با موضوع وازكتومي در كارنامه خود دارد.
جوان/برتري 80 درصدي نمايشنامههاي ايراني در اجراهاي امسال
وقتي نمايشنامههاي ايراني گوي سبقت را در اجراها ميربايند
در شرايطي كه خيليها از اجراهاي چندين و چند باره نمايشهاي غربي ابراز نارضايتي ميكردند، روز گذشته مدير شوراي نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي خبر از برتري 80 درصدي نمايشنامههاي ايراني در اجراهاي نيمسال اول امسال داد.
نویسنده : سپيده آماده
به گزارش «جوان»؛ اتفاق تأسفباري كه سالهاست حيات خود را در عرصه تئاتر كشور ادامه ميدهد، گرايش افراطي كارگردانان به اجراهاي چند باره متون غربي است، اتفاقي كه باعث ميشود نمايشنامههاي توليدي نويسندگان داخلي نتوانند رنگ اجراي صحنه را به خود ببينند و سالها در پستوي خانهها زنداني بمانند. لزوم اجراي نمايشنامههايي كه به نوعي كتاب درس دانشجويان و اهالي تئاتر هستند به جاي خود، اما اينكه غالب اجراهايي كه در طول سال روي صحنه ميروند به نمايشنامههاي غربي اختصاص يابند، اتفاقي است كه باعث ميشود مخاطبان تئاتر ديگر دغدغههاي فردي و اجتماعي خود را بر صحنه نبينند و نمايشها محدود به داستانهایي شوند كه سالهاي پيش در بخشي از تاريخ يكي از كشورهاي اروپايي رخ دادهاند. در چنين شرايطي اما انتشار اظهارات مدير شوراي نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي نور اميدي را دل دوستداران تئاتر ايراني ايجاد كرد. حسين مؤذن، مدير شوراي نظارت و ارزشيابي اداره كل هنرهاي نمايشي، تعداد نمايشنامههاي ايراني را كه تا پايان ماه 1394 موفق به كسب مجوز اجرا شدهاند، 222 عنوان اعلام كرد.
وي ضمن ارائه آمار اجراهاي حرفهاي تهران گفت: تعداد نمايشهاي اجرا شده سال جاري تاكنون 284 عنوان بوده است كه از اين ميان تنها 62 عنوان، نمايشنامههاي خارجي و ترجمه بودهاند. حدود 80 درصد متوني كه موفق به كسب مجوز شدهاند، نوشته نويسندگان ايراني بوده است. به گفته مدير شوراي نظارت و ارزشيابي، سال جاري تنها در سالنهاي خصوصي تهران 120 عنوان نمايش روي صحنه رفته و اين نشان ميدهد كه سالنهاي خصوصي مورد توجه هنرمندان تئاتر قرار گرفتهاند. حسين مؤذن در خصوص تعداد اجراهاي سالنهاي دولتي هم گفته است كه در سالنهاي دولتي نيز 164 نمايش روي صحنه رفته كه علاوه بر سالنهاي شناخته شده تئاتر در استان تهران، سالنهاي سينما، شهرداري و... را نيز شامل ميشود. با توجه به حجم اجراهاي ايراني در نيمسال دوم ميتوان اميد داشت كه در نيمه دوم سال هم اجراهاي نمايشنامههاي ايراني با همين برتري درصدي روبهرو باشند.
جوان/تعطيلي كلاسهاي موسيقي در فرهنگسراها
كار سازمان فرهنگي، هنري آموزش موسيقي نيست
تيرماه سال 93 بود كه با دستور شفاهي رئيس سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران تعطيلي كلاسهاي موسيقي فرهنگسراها را با هدف آنچه ساماندهي مجدد آنها اعلام شد، كليد خورد.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
تيرماه سال 93 بود كه با دستور شفاهي رئيس سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران تعطيلي كلاسهاي موسيقي فرهنگسراها را با هدف آنچه ساماندهي مجدد آنها اعلام شد، كليد خورد.
اعلام خبر توقف يا ممنوع شدن تدريس موسيقي در فرهنگسراهاي شهرداري تهران در بازه زماني خودش(تيرماه 93) از جمله خبرهايي بود كه خيليها را به ظاهر يا به طور جدي درگير اين مسئله كرد؛ از اعضاي هيئت مديره خانه موسيقي گرفته تا عبدالحسين مختاباد به عنوان خواننده و عضو شوراي شهر تهران و البته خود سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران به عنوان متولي فرهنگسراها و صادركننده خبر و دستور اين توقف! هر چند طبق برخي نقلقولها اين ماجرا از يك ابلاغيه شفاهي آغاز شده بود كه ظاهراً با امضاي تفاهمنامه همكاري ميان خانه موسيقي و سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران همه چيز به خير و خوشي به پايان رسيد و مقرر شد پس از ماه مبارك رمضان اين كلاسها مجدداً با كيفيت بالاتر و بهتري بازگشايي شوند.
در حاشيه بحث تعطيلي كلاسهاي موسيقي در فرهنگسراهاي تهران، برخي رسانهها بنا بر سلايق سياسي و حزبيشان با وارونه جلوه دادن ماجرا سعي كردند كه اين مسئله را صرفاً به حجتالاسلام مرادي، رئيس تازهوارد سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران نسبت بدهند و بعضاً با رفتاري به دور از شأن حرفهاي، اين طلبه جوان را به داشتن تفكرات سنتي و غيرفرهنگي متهم ميكردند. در حالي كه حجتالاسلام شهاب مرادي كه از روز دهم آذر ماه سال 92 به عنوان رئيس سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران منصوب شده بود به واقع يكي از كارشناسان و چهرههاي شناختهشده و رسانهاي در گستره مسائل مذهبي، خانوادگي و اجتماعي است. اين افتراها در حالي شكل ميگرفت كه خبر تعطيلي تدريس موسيقي در فرهنگسراهاي تهران مدت زيادي در حال پيگيري بوده و اتفاقاً پس از سكانداري حجتالاسلام مرادي در سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران پيگيري اين موضوع شكل تازهتر و البته جديتري به خود گرفته بود. نكته جالب اين بود كه برخلاف مدعاي مطروحه درخصوص تلاش وي براي حذف موسيقي از سبد فرهنگي جامعه و ابراز نظرات و بيان صحبتهايي در خصوص داشتن تفكرات سنتي و غيرفرهنگي از سوي مديريت جديد سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران، اتفاقاً آنچه موجب صدور ابلاغيه شفاهي مذكور توسط حجتالاسلام مرادي مبني بر تعطيلي موقت كلاسهاي موسيقي در فرهنگسراها گرديد، اعتراض برخي از افراد متخصص نسبت به سطح نازل كيفي اين كلاسها و تبديل شدن آنها به بنگاههاي اقتصادي براي عدهاي خاص از افراد غيرمتخصص بود. پس از بحثهاي رسانهاي فراوان نشست مشتركي بين اعضاي هيئتمديره خانه موسيقي و معاون هنري سازمان فرهنگي و هنري شهرداري و مسئول بخش موسيقي اين سازمان به منظور بررسي مسائل و مشكلات كلاسهاي موسيقي فرهنگسراها برگزار شد كه در پايان اين جلسه، اعضا با امضاي تفاهمنامهاي تصميم گرفتند در پايان ماه مبارك رمضان، بار ديگر كلاسهاي موسيقي فرهنگسراها، با كيفيتي مضاعف داير گرديده و ميزبان علاقهمندان باشد. در اين نشست عبدالحسيني معاون هنري سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران گزارشي از سطح نازل آموزش موسيقي فرهنگسراها ارائه داده و ميگويد: ما به منظور ارتقاي سطح كيفي اين كلاسها ناچار به توقف آموزش اين كلاسها بوديم و اميدواريم با همكاري و مشورت تخصصي خانه موسيقي بتوانيم سطح كيفي اين كلاسها را ارتقا بخشيم و در آيندهاي نزديك كلاسهاي موسيقي بازگشايي شود.» همچنين در ادامه بابك ربوخه مسئول موسيقي فرهنگسراها نيز با اشاره به تعداد بالاي هنرجويان، هنرآموزان و رشتههاي مورد تدريس در اين فرهنگسراها و همچنين مشكلات مربوط گزارشي ارائه داده و به برخي از مسائل اشاره ميكند.
چند
روز بعد از اين نشست مشترك حجتالاسلام مرادي در گفتوگوي نسبتاً مفصلي كه با يكي
از رسانهها داشت به نكات ديگري در اين زمينه اشاره ميكند. وي ميگويد: قبل از هر
چيز بايد راجع به كليدواژه «تعطيلي موسيقي» كه اين روزها زياد شنيده ميشود صحبت
كنيم. تعطيلي زماني معنا مييابد كه تمامي ابعاد يك موضوع متوقف شده باشد و اين در
حالي است كه بناي ما حمايت از موسيقي فاخر و تخصصي كردن آموزشهاست، اگر عدهاي از
اين ساماندهي و حرفهايسازي برداشت تعطيلي دارند، موضوع ديگري است. با اين وجود
ترجيح دادم بدون اينكه وارد حواشي شويم كارمان را
ادامهدهيم.
مرادي ميافزايد: پس از بررسيهاي تخصصي و دقيقتر مشخص شد ما با دو مشكل اساسي روبهرو هستيم؛ اول سطح كلاسها كه اغلب معطوف به آموزشهاي ابتدايي بود و مطابق آمار، منجر به طي مراتب متوسطه و عالي نميشد و دوم، كيفيت نازل و دمدستي اجراي كلاسها كه در اين بخش ميتوان به ضعف مربيان اشاره داشت. به همين دليل با نظر تخصصي مديريت موسيقي جهت بازنگري سطح و كيفيت كلاسهاي موسيقي موافقت شد.
در بررسي مربياني كه به آموزش موسيقي ميپرداختند، متوجه شديم با وجود افراد متخصص و متبحر در ميان مربيان، تعداد قابل توجهي از آنها با مدرك ديپلم به امر آموزش موسيقي اشتغال دارند و آموزشهاي حداقلي و حرفهاي را در اين رشته نديدهاند. همچنين قريب به اتفاق آنها فاقد مدارك آموزش عالي در اين زمينه هستند. البته اين اشكال به دليل نوع تعامل مربيان با مراكز سازمان از ديرباز وجود داشته كه مربيان به صورت درصدي با فرهنگسراها كار ميكردند لذا مسئله بيش از آنكه يك فرآيند هنري باشد يك تعامل اقتصادي حرفهاي شده بود. بنابراين در برخي از كلاسها، صلاحيت آموزش موسيقي در سطح حداقلي قرار داشت؛ در صورتي كه همه ما بر اين باور هستيم هر نوع آموزشي به خصوص هنر، بايد حرفهاي و تخصصي باشد و با اين وضعيت، آموزش حرفهاي و مطلوبي انجام نميشود.
پس از گذشت چند وقتي از بحث تعطيلي يا توقف كلاسهاي آموزش موسيقي در فرهنگسراهاي سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران و همچنين برخي اتفاقات و موضوعات ديگر باعث شد تا فروردين ماه سالجاري خبر بركناري شهاب مرادي نقطه پاياني باشد بر تمام حرف و حديثهايي كه با آمدن اين روحاني جوان آغاز شده بود. قاليباف شهردار تهران، محمود صلاحي را جايگزين مرادي كرد. با آمدن صلاحي و در نشست و ديدار ماهانه هنرمندان و اعضاي خانه موسيقي، مديرعامل وقت خانه موسيقي از آغاز به كار دوباره كلاسهاي موسيقي در فرهنگسراها خبر داد. حميدرضا نوربخش در اين باره ميگويد: «يك خبر خوب اينكه مديريت سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران تغيير كرد. مسئلهاي بهوجود آمده بود كه خاطر همه را رنجانده بود و آموزش موسيقي در فرهنگسراهاي شهر تهران تعطيل شده بود. با مديريت جديد اين سازمان كلاسهاي موسيقي در فرهنگسراهاي شهر تهران داير ميشود و خون هنر و موسيقي در رگهاي اين شهر جريان پيدا خواهد كرد»!
پس از فراز و نشيبي عجيب نهايتاً دوباره كلاسهاي آموزش موسيقي به روال سابق داير شد و به قول مديرعامل وقت خانه موسيقي، «خون هنر و موسيقي در رگهاي اين شهر جريان پيدا خواهدكرد!»
اما چند روز پيش يك خبر يا به عبارتي دقيقتر يك خاطره! كه از جانب مجتبي شاكري، يكي از اعضاي شوراي شهر تهران در شبكههاي مجازي منتشر شد؛ همه چيز را روشن كرد. مجتبي شاكري در دويست و چهارمين جلسه شورا با اشاره به در پيش بودن مراسم اربعين حسيني ميگويد: اين رخداد بزرگ در كره زمين بيمانند است چراكه در هيچ جاي دنيا نميتوان جمعيتي به اين عظمت را ديد كه در يك موضوع خاص و در چند روز مشخص تجمع كنند. جا دارد از تمهيداتي كه شهرداري تهران براي اين مراسم انديشيده تشكر كنم.
وي سپس به ديدار چند روز پيش خود با مقام معظم رهبري اشاره كرده و ميافزايد: چهارشنبه گذشته بود كه خدمت معظم له رسيديم و من از خدمت ايشان پرسشي با اين مضمون داشتم كه سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران ميخواهد كلاسهاي آموزش آلات موسيقي برگزار كند، ايشان بلافاصله فرمودند مخالفم و در ادامه فرمودند چرا اين پرسش را از من ميكنيد!
شاكري در پاسخ به معظم له اظهار ميكند: به دليل اينكه گفته ميشود اساسنامه سازمان فرهنگي و هنري به تأييد شما رسيده است و مسئوليت سازمان نيز با شما است، معظم له بار ديگر فرمودند نخير من مخالفم. من بار ديگر پرسشي مطرح كردم كه آيا اجازه دارم اين نظر شما را منتقل كنم فرمودند بله!
اين رهنمود صريح رهبري، تکليف مسئولان را مشخص کرد که کار سازمان فرهنگي هنري شهرداري آموزش موسيقي نيست.
منبع : روزنامه جوان
شرق/روحالله خالقی به روایت فرهاد فخرالدینی
خالق نُتهای ماندگار
سحر آزاد
فرهاد فخرالدینی از همان نسلی میآید که خاطره گذشتگان موسیقی را بههمراه دارد. او که حالا خودش از چهرههای موسیقی ایرانی بهشمار میآید و رهبری ارکستر موسیقی ملی را برعهده دارد، از روزگاری یاد میکند که روحالله خالقی، پایهگذار هنرستان موسیقی ملی، انجمن موسیقی ملی و رهبر ارکستر «گلها» بود. امروز، ٢١ آبان سالروز درگذشت خالقی است؛ موسیقیدانی که در ٥٩ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان معده در سال ١٣٤٤ درگذشت و اکنون در ظهیرالدوله آرمیده است. به همین بهانه به سراغ فخرالدینی، یکی از همکاران و دوستان او، رفتیم تا مروری کوتاه بر میراث خالقی انجام دهیم.
چرا با وجود گذشت نیمقرن از درگذشت روحالله خالقی، جایگاه او همچنان در موسیقی ما حفظ شده است؟
آقای خالقی هنوز در میان ما زندگی میکند. وقتی آثار او را اجرا یا کتابهایش را مطالعه میکنیم، انگار هنوز او در میان ما هست. او بسیار انسان و تأثیرگذار بود، یکی از چهرههای دوستداشتنی و محبوب موسیقی ما خالقی است. همه موسیقیدانهای ایرانی که موسیقی ایرانی را دوست دارند، خالقی را هم دوست دارند. او نقش بزرگی در معرفی موسیقی ایرانی داشته است. برای اولینبار او بود که با نوشتن چند کتاب، علاقهمندان موسیقی را با موسیقی خودمان آشنا کرد و ما تا حدود زیادی به هویت خودمان پی بردیم و متوجه شدیم موسیقی باریشهای داریم و موسیقیدانهای بزرگی داریم. خالقی با نوشتن کتاب، علاقهمندان موسیقی را با گذشتگان آشنا کرد. او بود که نوازندگان مشهور دوران قاجار را به ما معرفی کرد. او با نوشتن درباره آدمهای بزرگی مانند فارابی، صفیالدین ارموی و... در کتاب «سرگذشت موسیقی» ما را با گذشته خود پیوند داد. همچنین خالقی در سال ١٣٢٥ انجمن موسیقی ملی را تشکیل داد که پدیده مهمی است. به دنبال آن، ارکستر انجمن ملی موسیقی راهاندازی شد و کنسرتهای مهمی در آن زمان آن هم با امکانات محدودی که وجود داشت، برگزار شد و افرادی همچون بنان و... با او همکاری داشتند. بااینحال محور این کانون خود خالقی بود. او بود که باعث میشد آهنگها ساخته و کنسرتها برگزار شوند. من در زندگیام این شانس را داشتم که نوازنده خالقی باشم و با خانواده خالقی و کسانی که با او حشرونشر داشتند و حتی آنها که دستپروده او بودند، آشنا باشم. او در سال ١٣٢٨ به کمک دوستانش در انجمن موسیقی، هنرستان موسیقی ملی را تأسیس کرد و هنرمندانی مانند صبا و زرینپنجه هم در این هنرستان مشغول به تدریس شدند. همه این کارها به همت خود خالقی انجام شد و دولت به فکر تشکیل هنرستان نبود اما او با تلاش و پیگیریهایی که داشت، هنرستان را تأسیس کرد. زمانی گذشت و برنامه «گلها» در رادیو پخش شد. ابتدا صبا، محجوبی و... در آن فعالیت میکردند و چندی بعد خالقی شکل بهتری به آن داد. او این ارکستر را گسترش داد و برنامههای جدی این ارکستر از همان زمان شروع شد. همکار او جواد معروفی بود. هرچند معروفی چند سالی از خالقی کوچکتر بود اما آنها بهنوعی همدورهای بودند و ارکستر از سوی هردوی آنها رهبری میشد. آنقدر صمیمیت میان خالقی و نوازندگان وجود داشت که میشد این موضوع را بهخوبی حس کرد. او بدون اینکه تحکمی در کارش باشد با ما کار میکرد و ما از دلوجان خالقی را دوست داشتیم. بههمیندلیل هم هست که نوای ارکستر بر دل مردم مینشیند و محبتی را که نوازندگان هنگام کار داشتهاند، در این ارکستر دیده میشود. در آن دوران فکر نمیکردم روزی خودم رهبر ارکستر شوم اما میتوانم بگویم او الگوی من است.
مهمترین ویژگیهای خالقی که بهعنوان الگوی شما درآمده است، چه بود؟
صراحت و صداقت در احساس او بود یعنی با احساس خودش صادق بود. آنچه را احساس میکرد در گفتار و موسیقی بیان میکرد. او بسیار دقیق بود و درست و اساسی حرف میزد. خالقی انسان جاهطلب و خودنمایی نبود. بسیار فروتن و بزرگوار بود. به معنی واقعی او خصوصیات یک مرد بزرگ را داشت. هیچوقت از زبان او نشنیدم که بگوید «من» فلان کار را کردهام. خالقی بسیار مهربان و جدی بود و به دلیل همه این خصوصیات، روی من تأثیر گذاشت. قطعا یکی از الگوهای من خالقی است. او موسیقیدان بزرگ و مدیر عالی بود. خالقی بهترین رئیس هنرستان موسیقی نیز بود... .
چرا؟
زمانی که خالقی هنرستان موسیقی را اداره میکرد، شاگردان خوبی پرورش داد و با هنرمندان بزرگی کار کرد. یکبار نشد که خالقی را در حالت پرخاشگری ببینم. او درک و دریافت درستی از موسیقی ایران داشت و از طریق مکاتبه با فرانسه هارمونی را آموخت. او به دلیل تحصیلاتش در رشته موسیقی، با کسانی که در این رشته تحصیلکرده نبودند، فرق داشت.
درباره خالقی گفته میشود در دورانی فعالیت میکرد که موسیقی غربی در ایران رواج داشت اما او و علینقی وزیری برای حفظ موسیقی ایرانی تلاش کردند. فکر میکنید راهی را که آنها برای موسیقی ایرانی باز کردند، امروزه چگونه طی شده و الان موسیقی ایرانی چه وضعیتی دارد؟
هر زمانی مقتضیات خودش را دارد. من به جرئت میتوانم بگویم، دیدگاه وزیری، خالقی و صبا تفاوتهایی با امروز داشت. آنها معتقد به چگونگی اجرا بودند. برای خالقی فرق نمیکرد نوایی که از موسیقی ایرانی نواخته میشود از طریق چه سازی است. او فکر میکرد، ویلون ساز مناسبی برای بیان ساز ایرانی است هرچند که در این زمینه تعصب هم نداشت. خالقی، صبا و وزیری برای بیان موسیقی ایرانی در درجه اول ویلون را انتخاب کردند درحالیکه در روزگاری در ایران ما میبینیم ویلون با مشکل مواجه بود و عدهای که ویلون میزدند، رنجیدند و کنار گذاشته شدند. البته الان شرایط کمی بهتر شده است بااینهمه الان رادیویی نداریم که مرکز تولید موسیقی باشد، تلویزیون هم تمایلی ندارد که ارکستری درحال اجرا نشان دهد و به جای ساز، گل و گلدان نشان میدهد یا موسیقی را در میانهاش قطع میکند و هنگام پخش موسیقی آن را معرفی نمیکند البته جالب است که با این شرایط نسل جوان عجیبی داریم. برای انتخاب نوازندگان ارکستر موسیقی ملی با چهرههای خوبی آشنا شدم که جوان و توانمند بودند و برای من سؤال است که وقتی حمایتی برای آموزش موسیقی وجود ندارد، چگونه این تواناییها را کسب کردهاند. ارکستر موسیقی ملی ایران هم برنامههای خاص خودش را دارد و با دید بازتری فعالیت میکند. این ارکستر علاوهبر آثار ارکستر گلها، از ارکستر فارابی و ارکستر رادیو و تلویزیون ملی که خودم رهبرش بودم، استفاده میکند. ما سعی میکنیم از تجربیات گذشته بهره ببریم و در ادامه راه گذشتگان فعالیت کنیم وگرنه نمیتوانیم موسیقی خودمان را حفظ کنیم.
شهروند/پيمان
سلطاني، آهنگساز آلبوم «ايران جوان» در گفتوگو با «شهروند»:
اثری که هویت
ایرانی نداشته باشد ملی- میهنی نیست!
رضا نامجو| دو ماه از انتشار سرودها و تصنیفهای ملی- میهنی با عنوان ایران جوان، با صدای شهرام ناظری و آهنگسازی پیمان سلطانی ميگذرد. «سرزمین مادری» - شعر ضیاءالدین ناظمپور/ برای ارکستر و آواز- «ایران جوان» (وطنم) - شعر بیژن ترقی/ برای ارکستر و آواز- «باران» - شعر ضیاءالدین ناظمپور/ برای ارکستر و آواز- «سرزمین مادری» - برای پیانو/ پیانیست آرمن مووسیسیان- «ایران جوان» (وطنم) / برای پیانو/ پیانیست مارگاریتا تووماسیان- «باران» - برای پیانو/ اجرای سمپل حامی حقیقی- «سرزمین مادری» - برای کر، پیانو و تنبک- «ایران جوان» (وطنم) - برای کر، پیانو و تنبک- «باران» - برای کر، پیانو و تنبک- «سرزمین مادری» - برای ارکستر و سنتور- «ایران جوان» (وطنم) - برای ارکستر و تار- «باران»- برای ارکستر و سهتار، قطعاتی هستند که در اين آلبوم گنجانده شدهاند. ايران جوان در حالي منتشر شد كه برخی از منتقدان با اشاره به تقبيح انجام كارهاي سفارشي معتقدند این آثار به هیچ عنوان کارکرد عمومی پیدا نکردهاند. وضع در اين مورد (البته به نظر همان منتقدان) آنقدر بغرنج شده كه ممكن است خود سفارشدهنده هم محصول كار را نشنود بنابراين در سالهاي اخير بودجه فراواني براي ساخت كارهايي كه فقط به درد آرشيو شدن ميخورند، هزينه ميشود. در چنين شرايطي پيمان سلطاني كارهاي مهمي در حوزه موسيقي ايراني (در بخش اركسترال انجام ميدهد). از اجراهاي متعددش كه بگذريم او با انتشار ايران جوان از دغدغههايي پرده برداشت كه مدت زيادي است تنها مورد توجه تعدادي از دلسوزان موسيقي اين مرز و بوم قرار دارد. به نظر میرسد اثرگذاری «ایران جوان» از تمامی آثار سفارشی ساختهشده بیشتر بوده و همین کار میتواند معیار و میزانی برای قضاوت کار پیمان سلطانی بهعنوان یک مصنف اين آلبوم باشد. «شهروند» در همين باره با سلطاني گفتوگو كرده است:
فارغ از دیدگاه تحقیقی و پژوهشی که برای ساخت این قطعات درنظر داشتهاید، نحوه مواجهه شما با سازندگان کارهای سفارشی با حجم زیاد تولید در مقایسه با سازنده کار «ایران جوان» که به نظر میرسد در سالهای اخیر میان عموم مردم همگانی شده باشد، چگونه است؟ بهطورکلی نحوه مواجهه مصنف با این دو نمونه کار چطور بوده که در مقام عمل هم تا این حد با هم متفاوت هستند؟
شخصا میانه خوبی با انجام کارهای سفارشی ندارم، البته در طول دوران مختلف چنین کارهایی را انجام دادهام و دلیلش این بوده که گاهی معاشم در گروی انجام این کار بوده و چارهای جز انجام این دست کارها نداشتهام، اما همین کارها نیز با ایدئولوژی و جریان فکری من در تضاد نبوده است. آنجایی که احساس میکنم نمیتوانم در اثر حضور داشته باشم و دخالت و حضور سفارشدهنده در اثر بیشتر از سازنده است کار را انجام نمیدهم. کارهای سفارشی که در ایران انجام میشود، معمولا جزو آثاری است که موضوع سفارش و سفارشدهنده بیش از مولف کار در اثر مطرح هستند. تفاوت ایران جوان در مقایسه با آثار سفارشی در این است که من بهعنوان خالق اثر و خواننده بهعنوان خواننده در اثر حضور داریم. آهنگساز و خواننده در این کار ارتباط جدی با یکدیگر و همینطور با مردم دارند. این ارتباط میتواند باعث ماندگاری یا عدم ماندگاری یک اثر شود.
این باور در بین عموم وجود دارد که کار ملی - میهنی باید بسیار حماسی باشد و موزیکی همچون مارش نظامی داشته باشد و در آن ضربهای زیادی به کار رود. نمونه این کارها در ایران زیاد است. به نظر شما بهعنوان یکی از موفقترین مصنفان آثار حماسی آیا این دست کارها را فقط باید در حماسی بودن و مارش و موزیک نظامی محدود دانست؟
نه. مثلا در آلبوم دوم من که قرار است بهزودی به خوانندگی آقای عقیلی منتشر شود، یک تصنیف ملی- میهنی ساختم که برای یک آنسامبل پنج تایی نوشته شده و در حقیقت یک کویینتت است. این کار برای پیانو، ویلون سولو، کلارینت و فلوت نوشته شده است. این سازها نشان میدهد که برای ساخت آثار ملی- میهنی ضرورتی برای استفاده از سازهای بادی برنجی وجود ندارد. در کار اول من گمان میکردم که برای ارکستر سمفونیک کاری را مینویسم. این آنسامبل میتواند در کارهای مختلف تغییر کند. حجم ارکستر و نوع سازها نشاندهنده حماسی بودن یا نبودن یک اثر نیست و یک دوئت یا ترو نیز میتواند یک کار حماسی بهحساب بیاید. بافت موسیقایی میتواند باعث شود که یک اثر حماسی یا تغزلی باشد یا نباشد. در حقیقت نوع موسیقی به بافت موسیقایی باز میگردد، نه به حجم ارکستر.
پس از آنكه امكان ضبط موسيقي در ايران فراهم شد، موسيقي ايران شاهد حضور نامهایی چون عارف قزوینی بود كه اتفاقا در همين فضا كارهايي را توليد كردند. از سوي ديگر هنرمند همعصر عارف يعني شیدا و البته قدري پس از اين دو امیر جاهد ظاهرا خيلي در فضاي سرودهاي ملي- ميهني فعاليت نكردند. اينطور نيست؟
البته آقای امیر جاهد سرودههای ملی- میهنی و نمونههایی دارند که در این مسیر حرکت کرده است.
مراد از این افراد کسانی هستند که جریانساز بودند و وقتی نام آنها را میآوریم، ذهن سریعا به سمت آثار ملی-میهنی حرکت کند...
بله. شیدا با جریان مشروطه همراه نشد و بیشتر در کارهایش شیوه تغزلی را دنبال میکرد اما عارف با مشروطه همراه شد و طبیعی است تا نامش آورده میشود، ذهن به سراغ تصنیفهای ملی- میهنی او نظیر «از خون جوانان وطن» میرود.
در این جریان به نام کسانی مثل آقای خالقی برميخوريم و پس از آن به دوره حاضر میرسیم. با توجه به توضیحات خودتان در بکارگیری از ملودی آذربایجانی (كه در بروشور آلبوم هم آمده است)، بهنظر میرسد به همان میزان که این کارها ارکستر باوقار و خوبی دارد، با موسیقی مقامی و نواحی ایران در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارد و این اتفاق باعث میشود کارهای پیمان سلطانی هویت ایرانی پیدا کند. مسيري كه در اين مورد پيموديد حاكي از يك انتخاب تعمدي است؟
از نظر من این مسأله طبیعی است. وقتی اثر، هویت ایرانی نداشته باشد که ملی- میهنی نیست. وقتی من از یک اثر ملی- میهنی صحبت میکنم، منظورم موسیقی ملی- میهنی وطن خودم ایران است و بنا به همین دلیل با این عنوان آن را مطرح میکنم. من در بافت هارمونی این کارها دخالتهایی کردم تا هارمونی آن به شکل ایرانی صدا دهد. من در مورد ارکستراسیون و هارمونی این آثار تحقیق و تلاش کردهام تا این آثار فرنگی صدا ندهد و ایرانی باشد. البته نمیدانم موفق بودم یا نه. این کار باید توسط منتقدان و صاحبنظران موسیقی قضاوت شود و آنها نظراتشان را در مورد کار ایران جوان مطرح کنند. به گمان خودم این کار تا اینجا توانسته موفق باشد.
فارغ از کارهای ملی- میهنی که البته در زمینه تصنیف انجام شده است، بهنظر میرسد شما به آواز ايراني هم توجه ويژهاي داريد. اين در حالي است كه بهنظر ميرسد توجه به آن در سالهای اخیر به كمترين ميزان خود رسيده است. با این توضیح که امروز جز یک بیان سطحی از آواز ایران چیزی نمانده، اگر بنا باشد این مسیر ادامه یابد، آواز ایرانی در آیندهای نزدیک از بین خواهد رفت. كمي درباره فعاليتهايتان در اين بخش صحبت كنيد...
به نكته جالبي اشاره كرديد. مجموعهای با عنوان «شاعران» دارم که مدت زمان زیادی برای ساخت آنها وقت صرف کردهام و تا امروز چهار تایشان به پایان رسیده. خیامخوانی نخستین اثر این مجموعه است که در آن اثری سمفونیک برای خیام ساخته شده است. من در این مجموعه خیام را به دو صورت دیدهام. خیام هست و نیست و ترانههای خیام دو بخشی است که در این اثر دیده شده است. این اثر با ٣٤خواننده جوان ساخته شده است و کسانی مثل وحید تاج، سینا سرلک، آقای وکیلی منش، حسین علیشاپور و بسیاری دیگر از دوستان جوان در این کار حضور دارند.
بهنظر شما ادبيات ايران در اين بين چه نقشي ايفا ميكند؟ مرادم در چگونگي طي مسيري است كه امثال شما در آن قرار داريد؟ از سوي ديگر ظاهرا با آقايان نوربخش، جهاندار، مظفر شفيعي و... نيز همكاريهايي داشتهايد كه هنوز به مرحله انتشار نرسيدهاند...
برای توجه به موسیقی، ادبیات و فرهنگ ایرانی تمام تلاشم را انجام دادهام اما معتقدم اين کارها باید منتشر شود و مورد قضاوت قرار بگیرد. همکاری با آقای نوربخش مربوط به کار سعدیخوانی است. در کار خیامخوانی من ٥٥ رباعی از خیام را با ١٨تصحیح کنار هم قرار دادم و از دل آن خیام دیگری نوشتم و آن را دکلمه کردم. ٣٤ تا از این رباعیات توسط آواز خوانده شدهاند؛ هر کدام در یک تونالیته و مد و یک دستگاه موسیقی. یک اثر سمفونیک برای خیام فیلسوف و ریاضیدان و یک اثر آنسامبل برای خیام ترانهسرا و شاعر نوشته شده است. در سعدیخوانی دو سیدی کار را دربرگرفتهاند. در سیدی نخست آقای آیدین آغداشلو شعرها را دکلمه میکند و در سیدی دوم پنج قطعه با صدای پنج خواننده خوانده شده و سهم هر خواننده یکی از این کارها است. در کاری که برای نظامی انجام شده اشعار کار از خمسه نظامی انتخاب شده است. دکلمه کار توسط دو خواننده جوان انجام شده و اسم اثر گفت و شنید است. در مورد انتخاب شعرها دقت زیادی صورت گرفته و پنج کتاب نظامی از نظر گذرانده شده است. گفتوگویی بین دو خواننده جوان به نامهای غلامرضا رضایی و سعید ادیب انجام میگیرد که در این آلبوم در نقش باربد و نکیسا قرار گرفتهاند. در مورد رودکیخوانی من یک فضای عجیبوغریب موسیقایی را ایجاد کردهام، چون رودکی چنگنواز بوده، این کار را برای ارکستر زهی وهارد نوشتهام. این اثر درواقع یک بازگشت و نوستالژی به چنگنوازی رودکی و اشعار نویافته او توسط محمدعلی سپانلو بود که همین اشعار در اثر مورد استفاده قرار گرفته است. این کار در دو بخش تصنیفخوانی و آوازخوانی در مورد رودکی انجام شده است. من در طول این سالها به شدت مشغول کار بودهام.
برويم سراغ ايران جوان. آيا كارهايتان در زمينه سرودهاي ملي- ميهني ادامهدار خواهد بود؟
بله، این آثار با کار ایران جوان به خوانندگی «شهرام ناظری» آغاز شد و قرار است دومین آلبومش در زمستان امسال با صدای «سالار عقیلی» وارد بازار شود. بگذارید توضیح دهم که هر یک از این آلبومها با صدای یکی از هنرمندان همراه خواهد بود و طبق برنامه زمانبندی شده وارد بازار خواهد شد. آلبوم پیشرو که سالار عقیلی آن را خوانده شامل پنج قطعه ملی- میهنی است.
برخی گمان میکنند، کار «ایران جوان» که به دست شما ساخته شده، در حقیقت اقتباسی از ایران جوانی است که در دوره ناصری ساخته شده است. در اين مورد هم اگر لازم است به توضيح اصل مسأله بپردازيد...
خیلی از آثار موسیقایی که در طول تاریخ موسیقی ایران ساختهشده، در حقیقت با میزان و الگو قرار دادن اثری در گذشته تولید شده است. برخی از هنرمندان، این اقتباس را بیان میکنند و قطعهای که تحتتأثیر آن، کارشان را ساختهاند، نام میبرند. برخی از اهالی موسیقی نیز هستند که این تاثیرپذیری را بیان نمیکنند و از اثری که کارشان را تحت الگوی آن ساختهاند، نامی نمیبرند. در نتیجه قطعه «ایران جوان» با قطعه «سلام شاه» متفاوت است. قطعه آقای «لومر» برای ارکستر نظامی و مارچ نظامی نوشته شده بود اما قطعه ایران جوان یک سرود حماسی و اجتماعی است، در نتیجه این دو با هم بسیار متفاوت هستند. من در انگارههای ریتمیک این اثر، تغییرات اساسی ایجاد کردم و ملودیهایی به آن افزودهام و ایده کلامدار شدن این اثر را بنا کردم. ارکستراسیون و روند جملهپردازی این اثر، تغییر پیدا کرده و دیگر با آنچه آقای لومر فرانسوی ساخته بود، هیچ نزدیکی ندارد. به بیان دیگر، این اثر از یک ایده خام به یک فرم پرداخته موسیقایی تبدیل شده است. این اثر از یک فرم و گونه موسیقی به فرم دیگری تبدیل شده، البته من باید اشاره کنم که این قطعه را از یک اثر موسیقایی دیگر برداشتهام و با تغییراتی که روی آن انجام دادهام، آن را به یک اثر دیگر تبدیل کردم. برخی این اثر را با کار آقای لومر اشتباه میگیرند اما باید توضیح دهم که این اثر مربوط به من است و پیمان سلطانی سازنده کار است و با اثر آقای لومر متفاوت است. فقط در آن از کار آقای لومر بهره گرفته شده است و به عبارت دیگر آنچه لومر ساخته بود یک الگو یا الهام برای ساخت ایران جوان شد. از سوي ديگر در ايران گاهی تنظیم با آهنگسازی، یکی در نظر گرفته میشود که از نظر علمی اشتباه است. تنظیم به معنای ارکسترهکردن است. آقای جواد معروفی در بسیاری از کارهایی که برای ارکستر گلها انجام میداد، کارها را تنظیم (ارکستره) میکرد، یعنی به صورت عینی به جای اینکه یک اثر را با یک ساز سولو بنوازند، همان اثر را با یک ارکستر اجرا میکردند، به این اجرا هارمونی هم اضافه میشد. این کار را میتوان تنظیم نامید. اما وقتی شما به یک اثر کنترپوانهای مختلف اضافه میکنید، اورتور و اپیزت میافزایید، کدا و کادانس به آن اضافه میکنید، در روند ریتمیک آن قطعه و ایده و فکرش دخالت میکنید، دیگر نمیتوان آن را تنظیم نامید، بلکه اثر با این شرایط آهنگسازی شده است. در غیر این صورت خیلی از آثار بلاوارتوک، دورژاک، اسمتانا و بتهوون تنظیم هستند و به این بزرگان نباید آهنگساز گفت و باید آنها را تنظیمکننده نامید. متاسفانه در ایران برای اینکه اهمیت یک اثر را کم کنند، نام تنظیم را بر آن میگذارند. تقاضا میکنم این روال را برای کار ایران جوان هم در پیش نگیرند. بیایید ایران جوان را با این اصطلاح، بیاهمیت جلوه ندهیم.
شهروند/عباس کیارستمی محبوبترین چهره سینمای ایران شد
وبسایت سینمایی «La Cinetek» در کشور فرانسه از ٢٦ کارگردان برجسته معاصر سینمای جهان درباره برترین فیلمهای تاریخ سینما نظرسنجی کرده است که فهرستها نام فیلمهایی از عباس کیارستمی نیز در میان فیلمهای برگزیده این کارگردانان دیده میشود. در این نظرسنجی که از گروهی از موفقترین کارگردانان حال حاضر سینمای انجام شده است، چهرههایی چون «الیویر آسایاس»، «ژاک اودیار»، «برتنارد بونلو»، «بونگ جون هو»، «لورن کانته»، «کاستا گاوراس»، «آرناد دسپلچین»، «ژاک دوالین»، «پاسکال فران»، «کریستفو گانز»، «جیمز گری»، «مایکلهازاناویسیوس»، «هیروکازو کوریدا»، «لوک موله»، «کریستین مونگیو»، «لین رامزی»، «ایرا ساش»، «برتنارد تاورنیه»، «آنیس وردا» و «آپیچاتپونگ ویراستاکول» شرکت کردهاند. «آپیچاتپونگ ویراستاکول»، کارگردان تایلندی برنده نخل که همواره خود را وامدار سینمای ایران میداند فیلم «مشق شب» ساخته عباس کیارستمی را به عنوان یکی از محبوبترین فیلمهایش انتخاب کرده است. فیلم «خانه سیاه است» از فروغ فرخزاد نیز یکی دیگر از انتخابهای «ویراستاکول» است. این کارگردان سرشناس تایلندی که در سال ٢٠١٠ با فیلم «عمو بونمی که میتونه خاطرات زندگی گذشتهاش را به یاد بیاره» موفق به کسب جایزه ارزشمند نخل طلا از جشنواره کن شد. «آنیس واردا» کارگردان صاحبنام فرانسوی نیز که امسال جایزه نخل افتخاری جشنواره کن را دریافت کرد، فیلم «طعم گیلاس» کیارستمی را بهعنوان یکی از فیلمهای مورد علاقهاش انتخاب کرده است. این کارگردان زن مستقل فرانسوی از کارگردانان اصلی موج نوی سینمای فرانسه و یکی از بازماندگان این مکتب، در سال ١٩٦٤ جایزه سینمایی «لوئی دلوک» را کسب کرد، در سال ١٩٩٢ نامزد نخل طلای کن بود، در سال ١٩٨٥ شیر طلای ونیز را برد و در سال ١٩٦٥ خرس نقرهای جشنواره برلین را به دست آورده است. «لورن کانته» کارگردان شناخته شده فرانسوی نیز فیلم «زیر درختان زیتون» را در فهرست خود از محبوبترین فیلمهای سینمای جهان گنجانده است. در میان برترین فیلمهای سینمای جهان به انتخاب «برتران بونلو» دیگر کارگردان معاصر و تحسین شده فرانسوی نیز نام دو فیلم ایرانی به چشم میخورد، فیلم «کلوزآپ» ساخته عباس کیارستمی و «خانه سیاه است» از فروغ فرخزاد. فیلم «کلوزآپ» در میان انتخابهای کارگردانان دیگری چون «کریستین مونگیو» و «ایرا ساش» نیز دیده میشود. «لوک موله» منتقد و کارگردان فرانسوی نیز فیلم «خانه دوست کجاست» را بهعنوان یکی از فیلمهای محبوب خود انتخاب کرده است، فیلمی که در فهرست فیلمهای انتخابی «کریستین رود» کارگردان و نویسنده فرانسوی نیز دیده میشود. در این نظرسنجی ٢٥ کارگردان حال حاضر سینمای جهان فهرستی از ٥٠ فیلم مورد علاقهشان را انتخاب کردهاند.
فرهیختگان/گفتوگوی فرهیختگان با عوامل فیلم «جامهدران»
مهتاب کرامتی: سینمای قصهگودچار بحران است
همزمان با اکران فیلم سینمایی «جامهدران» گروه تولید آن به جشنواره مطبوعات آمدهاند تا با اهالی رسانه دیدار داشته باشند. آنها در غرفه «فرهیختگان» با روند فعالیتهای سرویس ادب و هنر آشنا شده و به پرسشهای ما پاسخ دادند. «جامهدران» دارای سه اپیزود است. این فیلم داستان زندگی زنی به نام شیرین است که در مراسم ختم پدرش به روابط جدیدی در زندگی او پی میبرد و حقایقی تازه را کشف میکند. فیلمنامه این فیلم را قطبی به همراه ناهید طباطبایی که نویسنده کتاب «جامهدران» است، نوشته است.
ناهید طباطبایی: توجه ویژهای به اندیشه دارم
ناهید طباطبایی که از داستاننویسان صاحبنام ایرانی است، فیلمنامه این فیلم را براساس یکی از داستانهای کتاب «جامهدران» نوشته است. این فیلمنامه در بخش نگاه نو سیوسومین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بهترین فیلمنامه را دریافت کرده است. پیش از این نیز از رمان «چهل سالگی» او اقتباس سینمایی شده بود. طباطبایی همچنین با فیلمنامه«آبجی» در جشنواره سیوچهارم حضور خواهد داشت. او درباره مضمون اصلی که در «جامهدران» به آن پرداخته است، میگوید: « در این فیلمنامه من به «هویت» و «وجود» توجه کردهام؛ چرا که توجه ویژهای به اندیشه دارم. فکر و اندیشه برای من بسیار مهم است و بسیار دوست داشتم که مخاطب با این اثر به اندیشه فرو برود و بسیاری از فضاهای زنانه را احساس کند. در جامعه ما بسیاری از افراد با بیتوجهی به هویت خود مواجه هستند که همین موضوع برای من بسیار مهم بوده است.»
مهتاب کرامتی: حس خوبی داشتم
از بازی مهتاب کرامتی در«جامهدران» بهعنوان یکی از کارهای خوبش نام میبرند.
کرامتی در غرفه «فرهیختگان» یکی از مشکلات اساسی سینمای ایران را معضل فیلمنامه میداند و درباره فیلم جامهدران میگوید: «سینمای قصهگوی ما دچار بحران و از داستان دور شده است. به نظرم فیلم جامهدران دوباره به مسیر داستان و سرگرم کردن مخاطب برگشته است.» بازیگر سینمای ایران با ابراز رضایت از بازی در فیلم نخست قطبی میگوید: «کارگردان ما اصلا یک کارگردان اولی نیست. او بسیار مسلط و وارد در عرصه فیلمسازی است. من احساس خوبی داشتم وقتی با ایشان کار میکردم.» کرامتی تماشای فیلم جامهدران را به همه توصیه میکند و میگوید: «به نظرم جامهدران فیلم خوبی است و شما باید این فیلم را ببینید. من مطمئن هستم که وقتی از سالن بیرون میآیید حال خیلی خیلی خوشی خواهید داشت.»
سیدجمال ساداتیان: سینمای ما «سینمای دستوری» شده است
از دیگر عوامل فیلم جامهدران، سیدجمال ساداتیان است که در کارنامه کاری خود، تهیهکننده فیلمهایی چون «دایره زنگی»، «جوجه اردک من»، «هفت دقیقه تا پاییز»، «برف روی کاج ها»، «به رنگ ارغوان» و «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» بوده است. او درباره مشکلاتی که بر سر اکران فیلم جامهدران داشته است، میگوید: «مطمئن هستم که مخاطبان فیلم ما را دوست خواهند داشت. ما چه در فیلم «به رنگ ارغوان» و چه در فیلم «چهارشنبه سوری» توانستیم که طرفداران واقعی سینما را به سالن بکشانیم؛ با اینکه اجراهای ما در زمان بدی بودند. من خودم در گذشته یکی از طرفداران سینمای «فاخر» بودم و علاقه داشتم دولت از این فیلمها حمایت کند و با تخصیص بودجههای زیاد گرما را به سالن سینما بازگرداند و مخاطبان هم پس از دیدن فیلم راضی به خانههایشان بروند. اما حالا نظرم را عوض کردهام و بسیار دلگیر هستم. سینمای دولتی که فیلمهای فاخر را میسازد با «دستور» پیش میرود. من هر جا برای اکران فیلم خودم مراجعه کردم به من گفتند دستور آمده که این فیلم باید چنین اکران شود و فیلم دیگر باید چنان اکران شود؛ سینمای ما «سینمای دستوری» شده است. سینمای دستوری، نه عدالت را رعایت میکند و نه میتواند برای تمام سینما مفید واقع شود. وضعیت به جایی رسیده که اذیتکننده شده است.»
حمیدرضا قطبی: برای جامعه خودمان فیلم ساختهام
حمیدرضا قطبی که با نخستین فیلمش مورد توجه منتقدان و مخاطبان سینما قرار گرفته است، چندان موافق این موضوع نیست که فیلمش فقط به زنان ربط دارد و میگوید: «اصلا چنین نیست. در بسیاری از سالنهایی که فیلم جامهدران را پخش کردهاند بسیاری از زنان به آن اعتراض کردهاند و حتی خیلیها گفتهاند فیلمی ضد زن است. البته به نظر من، فیلمی است که زنان باید در موردش نظر بدهند و من این فیلم را برای جامعه خودمان ساختهام.»
قانون/نگاهي به مجموعههاي اعتراض برانگيز
چرا قوميتها به تلويزيون حساس شدهاند؟
طی چند دهه گذشته سریالهای زیادی با محوریت اقوام مختلفايرانی ساخته شده اما اعتراض به بعضی از آنها به خصوص در چند سال اخیر شدت گرفته است. سالهاست که در سریالهای تلویزیونی و برنامههای مختلف از لهجه بازیگر ، گوینده و عوامل حاضر در برنامه به عنوان ابزاری در جهت جذابتر شدن آن برنامه یا سریال استفاده میشود و البته سالهاست که اعتراضها و گلایههای مردم و قومیتهای مختلف در نقاط مختلف کشور باعث شده بسیاری ازاين مجموعههای تلویزیونی با حاشیههای زیادی مواجه و حتی پخش برخی از آنها متوقف شود. آخرین برنامهای که قربانیاين اتفاقات شد برنامه «فیتیله» بود که سالها پدر و مادرها را کنار کودکانشان پای تلویزیون نگه میداشت و جذابیتش را برای مدتی طولانی حفظ کرده بود اما در همین هفته جاریاين برنامه هم به محاق توقیف گرفتار شد تا دوباره پرونده تمسخر یا استفاده نادرست از لهجهها در تلویزیون باز شود و مسئولان محلی،دست اندرکاران تلویزیون، برنامهسازان و البته مخاطبان تلویزیون دراينباره اظهارنظر کنند.
البته که نظرها متفاوت و برخی از آنها قابل تامل است اما سوال اول دراين خصوص به خود تلویزیون برمیگردد واينکه اگر واقعا رسانه،رسانه ملی است و نگاه یکسانی به همه اقوام دارد چرا هر از گاهی با استفادده از لهجه یا هویت یک قوم مورد اعتراض و هجمه آنها قرار میگیرد؟ واقعا چه اتفاقی برای برخی مردم مناطق مختلف کشور رخ داده که با کوچکترین اشارهای به برخی لهجهها فریاد اعتراض سر میدهند و خواستار توقف آن برنامه یا عذرخواهی سازندگانش میشوند؟ در چنین فضایی چگونه میشود به ايدههای مختلف برای ساخت برنامههای متنوع و سریالهای متفاوت فکر کرد؟وقتی مشاغل مختلف تحمل باز نمایاندن کوچکترین اتفاقات مربوط به کاراکتری که در آن صنف مشغول به کار است را ندارند و با لهجهها هم نمیشود سریالها را متنوع کرد پس باید سراغ چه چیزی رفت؟ وقتی قرار است یک مجموعه تلویزیونی، داستانی از یک بخش اجتماع خودمان را روایت کند چگونه میشود کاراکترهای قصه نه شغل داشته باشند نه لهجه؟
کارشناسان برنامههای تلویزیونی میگویند کمدی لهجه در تمام دنیا وجود دارد و استفاده از لهجههای مختلف برای خلق تیپهای گوناگون مورد استفاده قرار میگیرد اما یک نکته ظریف دراين میان وجود دارد که باعث میشود برخی لهجههای شخصیتها در تلویزیون ماندگار شود و برخی دیگر مورد اعتراض قرار گیرد و عوامل ساخت آن برنامه یا سریال برای ادامه کارشان یا روی آنتن فرستادن آن مجموعه به شدت تحت فشار باشند.
در سالهای گذشته تیپهای مختلفی در همین سریالهای تلویزیونی با لهجههای متفاوت خلق شدهاند که نه تنها با اعتراضی روبهرو نبودند که مورد استقبال هم قرار گرفتند. تقریبا تمام تیپهایی که اکبر عبدی در سینما و تلویزیون با لهجه آذری، خراسانی و ... بازی کرده را ميتوان دراين دسته قرار داد یا برای مثال شخصیت «تقی تاکسی» در «چاردویواری» ( با بازی آتیلا پسیانی)، «هومن» در «آشپز باشی» ( با بازی فرهاد اصلانی)، «مصیب مبارکی» در «گلهای گرمسیری» ( با بازی پرویز فلاحی پور)، «طغرل» در «پاورچین» ( با بازی محمدرضا هدایتی)، «حسام بیک» در «روزی روزگاری» ( با بازی محمود پاکنیت) و تمام بازیگران «قصههای مجید» ( از جمله مجید باقر بیگی و جهانبخش سلطانی) که به لهجههای آذری، کرمانشاهی، عربی، زابلی، محلی بختیاری ، اصفهانی و… حرف میزدند از لهجه برای بیشتر و بهتر در آمدن نقششان استفاده کردند و ضمن رسیدن به خواستهشان هیچگاه اعتراضی به آنها نشد.
در عین حال بعد ازاينکه طی سالهای گذشته حساسیتهای بسیاری نسبت به موضوع استفاده از لهجهها در سریالهای تلویزیونی پیش آمد واين سوال از سوی نویسندگان سریالها مطرح شد که « پس با چه چیزی ميشود شوخی کرد؟» برخی ازاين نویسندگان با استفاده از تخیل خود دست به ابداع و اختراع لهجههای تازه و من درآوردی زدند تا خیالشان ازاين اعتراضها راحت شود امااين ابداعات هم محدودیتهایی داشته و همیشه نمیتوان با خلق لهجههای تازه سریالی مثل «شبهای برره» ساخت و مخاطب را راضی نگه داشت.
لهجههایی که تلویزیون را به چالش کشیدند
مهراب قاسمخانی یکی از نویسندگان سریالهای تلویزیونی بعد از توقف پخش سریال «سرزمین کهن» در مطلبی نوشته بود مردم تهران بی غیرتترین مردم کشور به حساب میآیند چرا که سالهاست هر چه دزد و جنایتکار و خلافکار در سریالهاست تهرانیاند و صدای هیچ کدام از مردم تهران در نمیآید!
قاسم خانی که برای رساندن منظورش از افعال معکوس در جملههایش استفاده کرده بود، به طعنه از تمام مردم کشور خواسته اجازه ندهند هیچ سریالی ساخته شود، اما واقعااينطور هم نبوده که تمام فیلمها و سریالهای لهجهدار مورد اعتراض واقع شود. همین نوروز امسال فیلم «ایران برگر» که در کلايران فروش خوبی داشت، با وجود برخی حاشیهها در لرستان فروش خوبی کرد و اعتراضی هم برنیانگیخت.
هر چند مسئولان تلویزیون در تیزرهایاين فیلم از پخش قسمتهای لهجهدار آن صرفنظر کردند واين مسئله سوالهایی را به وجود آورد اما فروش خوب فیلم و پذیرفتن لهجه لری از سوی مردم لرستان نشان میداد اشراف مسعود جعفری جوزانی به لهجه مردم موطنش باعث شده اعتراض و جنجالی حول و حوشاين فیلم به وجود نیاید. همچنین بعد از پخش سریال «در حاشیه» که البته به خاطر اعتراض پزشکان ابتدا مشکل پخش پیدا کرده بود هیچ اعتراضی از سوی مردم قم به لهجه جواد رضویان که تیپ متفاوتی ساخته بود ،نشد تا رضویان بعدتر در برنامه خندوانه بابتاين اتفاق ویژه از مردم قم تشکر کند. البته رضویان ریزهکاریهایی هم در اجرایاين لهجه داشت و از اصطلاحات رایج و اصلی قمیها استفاده نکرد هر چنداين لهجه چندان برای نسل جدید هم آشنا نبود و میشد با برخی دستکاریها تغییرش داد تا به کسی برنخورد.
نمونههای دیگری هم در سریالها وجود داشت که حساسیتی به دنبال نداشت تا مشخص شود نقش بازیگر در درآوردن لهجه چقدر موفق بوده است. حمیدرضا آذرنگ که طی سالهای اخیر به بازیگر ثابت کارهای برادران میرباقری تبدیل شده در سریالهای «یلدا» و «شاهگوش» لهجههای بسطامی( استان سمنان) و کرمانشاهی را به شکلی اجرا کرد که کاراکترش را واقعیتر و پذیرفتنیتر جلوه دهد و هیچ اعتراضی هم به او نشد. در عوض در نیامدن برخی لهجهها در همان سریال «یلدا» و البته سریال «در مسیر زاینده رود» به شدت توی ذوق میزد تا جایی که مهرداد ضیایی بازیگر و مسئول پرداخت لهجه بازیگران سریال مجبور شد بابتاين اتفاق از معترضان اصفهانی عذرخواهی کند.
گذشته ازاين بحث طی سالهای گذشته نمونههای بسیاری در تلویزیون داشتهایم که به خاطر استفاده از لهجه حاشیهدار شدند و مورد هجمه قرار گرفتند:
رامبد و سیستانیها
رامبد جوان با حضور در برنامه «بعضیا»ی شبکه یک با لهجه سیستانی حرف زد کهاين حرف زدن مورد اعتراض و هجمه شدیدی از مردم و مسئولان منطقه موجه شد تا جایی که رامبد در همین برنامه کنار دوست سیستانیاش محمدرضا هدایتی مجبور به عذرخواهی شد و گفت در زندگیاش نه کسی را مسخره کرده و نه به مسخره شدن کسی یا چیزی خندیده است.جوان مقابل دوربین برنامه زنده ضیا بهخاطر نابلدیاش در ادای لهجه سیستانی از همه عذرخواهی کرد و تاکید داشت اصلا بحث تمسخر در ذهنش نبوده است تا اوضاع را تلطیف کند. البته کار به همین جا ختم نشد و او با دعوت از مردم سسیتان و بلوچستان به برنامه خندوانه و پرداختن بسیار به مشکلات و فرهنگ آن منطقه تمام دلخوریها را از دل مردم استان جنوب شرقی کشور در آورد.
تمسخر گیلانیها در کلاه پهلوی
در سالهای اخیر سریالهای زیادی از تلویزیون در شمال کشور و منطقه گیلان ساخته شده و طبعا بازیگران هم باید به لهجه شیرین محلی حرف میزدند. جدا از سریال موفق «پس از باران» طی چند سال گذشته مجموعههای «گذر از رنجها» و «از یادرفته» هم در فضای گیلان و با لهجه مردماين خطه روی آنتن رفت که اعتراضی در پی نداشت اما بعد از پخش سریال تاریخی «کلاه پهلوی» نماينده مردم رشت در مجلس گفت تمسخر لهجه گیلکی در تلویزیون تبدیل به امری عادی شده و برای مسئولان سیما نامهای اعتراضآمیز نوشت.
اعتراض وزیر فرهنگ افغانستان به چارخونه
اعتراض به لهجهها در سریالهای تلویزیونی فراتر از مرزهای داخلی رفت و حتی افغانها هم به اين مسئله وارد شدند. بعد از پخش سریال طنز «چارخونه» رایزن فرهنگی افغانستان درايران به خاطر استفاده از لهجه افغانی برای کاراکتری که با حیله و ترفند برای به دست آوردن پول دست به هر کاری میزد اعتراض کردند. در ادامه وزیر فرهنگ افغانستان هم در صحبت با رایزن فرهنگیايران در افغانستان ازاين مسئله شکایت کرد.
آبادانیها هم معترض شدند
هر چند شخصیت جناب خان در خندوانه با همین لهجه آبادانی به محبوبیت فوقالعاده دست یافت و لهجه آبادانیاش هیچگاه از سوی مردماين منطقه مورد اعتراض واقع نشد اما نماینده مردم آبادان به مسئولان تلویزیون معترض شد که چرا در سریالها تمام تیپهای دزد و معتاد و دروغگو اهلاين خطه اند؟اين نماینده بابت نگهنداشتن حرمت آبادانیها از سوی مسئولان تلویزیون به آنها معترض شده بود.
سرزمین کهنی که به آخر نرسید
پخش سریال تاریخی و پرهزینه «سرزمین کهن» که با وسواس زیاد کمال تبریزی و بعد از کلی حرف و حدیث روی آنتن رفته بود بعد از تنها چند قسمت قطع شد .علتاين اتفاق اعتراض مردم خطه بختیاری به استفاده از دیالوگهای نامناسب خانوادهای بود که اصالت بختیاری داشتند. مردماين منطقهاين سریال را تخریب هویت و توهین به بختیاریها میدانستند تا با تشدید اعتراضها و نقدهای مختلفی که بهاين سریال شد ضرغاميمدیر وقت سیما دستور توقف پخش «سرزمین کهن» را بدهد. بااين حال مدتی بعد هیاتی از صدا و سیما برای صحبت رودررو با معترضان، مسئولان محلی و ائمه جمعه به منطقه مورد اشاره سفر کردند تا بلکه مشکلات حل شود امااين سریال پرهزینه و پربازیگر همچنان در بایگانی تلویزیون خاک میخورد.
دارا و ندار و اعتراض طراح اولیه
هر چند برخی معتقدند لهجه کرمانشاهی تیپهایی که شهره لرستانی و رامین راستاد دراين سریال بازی کردهاند خیلی خوب و درست از آب در آمده اما خشایار الوند، طراح اولیه قصهاين سریال به خاطر اهانتهایی که به قومیتهای مختلف دراين سریال شده بود از همه اقوام عذرخواهی کرد. الوند البته صراحتا اعلام کرد به خاطر همین مسئلهاين سریال از نظر ممیزی در تلویزیون بینظیر بوده است!
«فاصلهها» و یک شخصیت فرعی
در سریال «فاصلهها» که چند سال قبل از شبکه سه پخش شد یکی از شخصیتهای سریال به لهجه لری حرف میزد کهاين سریال هم حاشیههایی به دنبال داشت. شخصیت یاور با بازی محمد حمزهاي که در رستوران فاطمه گودرزی مشغول کار بود و نقشی در قصه اصلی سریال نداشت به لهجه لری حرف میزد تا مردم لرستان به سازندگان سریال معترض شوند که چرا همیشه افرادسادهلوح و پايیندست جامعه باید به زباناين خطه حرف بزنند. در ادامهاين سریال حاشیهها آنقدر زیاد شد تا کارگردان مجبور به کمرنگ کردن نقش یاور در قسمتهای بعدی شود اما جالب آنجا بود که خود بازیگر نقش یاور بهاين اعتراضها انتقاد کرد.
دوبله برای خاموش کردن اعتراضها
فلورا سام که در سریالهای «باغ سرهنگ» و «توطئه فامیلی» از لهجههای گیلکی و شیرازی برای جالبتر کردن کاراکترها و سریالش استفاده کرده بود در مجموعه «ما فرشته نیستیم» به خاطر استفاده از لهجه به مشکلات بزرگی برخورد.اين اتفاق درست بعد از پخش سریال پرحاشیه «سرزمین کهن» رخ داد و حساسیتهای به وجود آمده در مورد استفاده از لهجه لری برای سه بازیگر «ما فرشته نیستیم» در نهایت باعث تغییراتی عجیب دراين سریال شد که سابقه نداشت. دامنه اعتراضها به لهجه لری سه بازیگراين مجموعه، سام را مجبور کرد برای آنها دوبلور بگذارد کهاين مسئله با اعتراض همان بازیگران مواجه شد.
دستکاری لهجه شمیرانی
سریال «جاده قدیم» به خاطر حساسیت بیش از حد روی استفاده از لهجهها آسیب بسیاری دید و حاشیههای زیادی داشت، هر چند قصه اصلی سریال کوچ شخصیتهای اصلی داستان از روستا به شهر بود و قاعدتا لهجه باید به کار برده میشد اما حساسیتهای مسئولان تلویزیون قبل از پخش سریال باعث خذف برخی بخشهای آن و تاخیر طولانی در روی آنتن رفتنش شد. در نقطه مقابل البته عوامل سازنده سریال تاکید داشتند لهجه استفاده شده در سریال یک لهجه کاملا ابداعی و من درآوردی است و حتی از دستکاری لهجه شمیرانی به دست آمده اما حساسیتها آنقدر زیاد بود که تلویزیون یک گروه تشخیص لهجه تدارک دید و پای کار فرستاد. اعضایاين گروه هم تشخیص دادند که لهجه مورد استفاده لری است، در حالی که هیچ آشنایی بااين لهجه نداشتند، اما در نهایت یک سال طول کشید تا مدیران جدید سازمان اجازه پخش بهاين مجموعه را بدهند.
پایتخت و تحملی که جواب داد
چهار سال قبل، و پس از روی آنتن رفتن مجموعه «پایتخت۱» در نوروز 90 اعتراضها به استفاده نادرست از لهجه مازندرانی دراين سریال تبدیل به سوژه داغ رسانهها شد .کمکم دامنه اعتراضها بالا گرفت و تا واکنش نمایندگان مجلس و امامان جمعه چند شهراين استان شمالی پیش رفت اما مسئولان سیما کاری به سیروس مقدم و سریال پرطرفدارش نداشتند.
این اعتراضها تا جایی پیش رفت که معترضان قبل از ساخت فصل دوماين سریال مقابل استانداری تحصن کردند و خواستار تعطیلیاين پروژه شدند، دست آخر هم به مقدم و گروهش مجوز فیلمبرداری داده نمیشد اما بالاخره فصل دوم هم ساخته شد. عجیباينکه بعد از روی آنتن رفتن فصل سوم «پایتخت» نیز برخی نمایندگان مجلس به لهجه مازنی کاراکترهایاين مجموعه طنز معتر ض شدند اما «پایتخت» به فصل چهار هم رسید و اين اعتراضها فراموش شد. البته جالب آنجا بود که بیشتر مردم مازندران از لهجههای استفاده شده دراين سریال استقبال کردند و تعداد معترضان نسبت به آنهایی که از لهجه مازنی نقی ، ارسطو،بابا پنجعلی و ... لذت میبردند، بسیار کمتر بود.
قدس/تذکر شورای امنیت کشور به صداوسیما کذب محض است
روابط عمومی رسانه ملی اعلام کرد: اینکه برخی رسانه ها اعلام می کنند رسانه ملی پس از تذکر شورای امنیت کشور در ماجرای فیتیله ای ها اقدام به عذرخواهی کرده است، بی اساس و کذب محض است.
روابط عمومی سازمان صداوسیما اعلام کرد: پیرو درج خبری در خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) مبنی بر اینکه یک منبع آگاه در وزارت کشور خبر داد که شورای امنیت کشور درباره توهین برنامه فیتیله تذکر لازم را به صدا و سیما داده و خواسته است تا سریعاً از مردم عذرخواهی کند، توضیحات زیر از سوی روابط عمومی رسانه ملی برای تنویر افکار عمومی اعلام میشود.
1- خبر مذکور که به نقل از یک منبع ناشناس انتشار یافته است و در آن ادعا شده که رسانه ملی پس از تذکر شورای امنیت کشور اقدام به عذرخواهی کرده است، بی اساس و کذب محض است و انتظار از خبرگزاری رسمی دولتی کشور این است که به اصول اخلاق حرفه ای بیش از سایرین پایبند بوده و از انتشار مطالب بی پایه اجتناب نماید. باید یادآور شد که در موضوع برنامه فیتیله که موجبات رنجش خاطر هموطنان آذری پیش آمد، رسانه ملی از همان ابتدا بر مبنای اصل احترام به مخاطبان خود اقدام به ارائه توضیحات لازم و عذرخواهی از ملت شریف ایران و آذریهای عزیز کرد و این اقدام صرفاً بر اساس تشخیص و تدبیر رسانه بوده است.
2- با وجود اقدامات به موقع و فوری صدا و سیما در شفافسازی موضوع و عذرخواهی از مردم و نیز اقدامات تنبیهی نسبت به مقصران، متاسفانه در برخی از استانها، تعدادی اندک از مسئولان اجرایی به جای حفظ امنیت و دعوت مردم به آرامش،موجبات تحریک برخی از شهروندان را فراهم ساختند و این در حالی است که گروههای ضدانقلاب و شبکههای رسانهای معاند با سوء استفاده از این فضا تلاش کردند اهداف شوم خود را در ایجاد تفرقه در جامعه محقق سازند که خوشبختانه با هوشیاری مردم ناکام ماندند.
رسانه ملی بنا به تعهد و اعتقاد به ضرورت همیشگی احترام به اقوام همواره از حقوق آنان صیانت کرده ودر این موضوع نیزضمن دعوت از همه به هوشیاری و رعایت جانب اعتدال و انصاف ، پیگیری حقوقی برخی فرصت طلبی ها و سوء استفاده ها را حق خود می داند.
قدس/سلحشور: خدا سلامتی بدهد، موسی(ع) را به سرانجام میرسانم
حمیدرضا مقدمفر، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران و جمعی از مدیران انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس روز گذشته با حضور در منزل فرج الله سلحشور از این کارگردان سینما و تلویزیون عیادت کردند.
به گزارش قدس آنلاین به نفل از تسنیم، فرج الله سلحشور کارگردان سینما و تلویزیون مدتی است که به دلیل عارضه ریوی در منزل خود بستری شده است. آوازه شهرت او به دلیل ساخت بیپیرایه سریالها و فیلمهای ماندگاری همچون «یوسف پیامبر(ص)»، «مردان آنجلس»، «توبه نصوح»، «گورکن»، «ایوب پیامبر(ع)» و «پرواز در شب» در ایران پیچیده است. سلحشور همیشه این اعتقاد را داشته است که داستانهای آمده در قرآن و ماجراهای مربوط به تاریخ دین باید در اولویت فیلمسازی سینمای ایران قرار گیرد. او با تکیه بر این نگاه عمده تلاش خود را هم در این مسیر قرار داده است.
در روزگار جدیدی که با اندکی سرجنباندن بشریت به جذابیتهای بصری و برهنگی فرهنگی حقنه شده رسانهها دعوت میشود، بازخوانی سینمایی «یوسف پیامبر(ع)» با استقبال عجیب جامعه ایرانی و بعد از آن ملتهای منطقه مواجه شد. «عفت» و «حیا» به عنوان گمشده این روزهای بنگاههای خبرپراکنی و کمپانیهای اقتصادی و تبلیغاتی جدید که مدل زیست این جهانی را هم تا حد زیادی تغییر داده و به رقابتی سود محور تبدیل کردهاند، مهمترین دریافت از آخرین سریال سلحشور بود.
سلحشور، پرمخاطبترین مجموعههای نمایشی ایرانی برای مخاطبان ایرانی و مهمتر از آن برای مخاطبان جهانی را ساخته است و این در دورانی که رساندن صدای ایران به جهان، یکی از سختترین و پیچیدهترین ماموریتهای به طور کامل انجام نشده جمهوری اسلامی ایران است، اتفاق کوچکی نیست. رقابت شبکههای تلویزیونی کشورهای مسلمان و حتی غیرمسلمان برای پخش مجموعه سریالهای سلحشور، زبانزد است و چه کسی میتواند انکار کند نقش بزرگ و تاریخی سلحشور در معرفی آرمان انقلاب را.
سلحشور اما همیشه به صراحتاش شهره بود. صراحتی که هزینه برای آن کم نداده است. او در برابر هر ناملایمتی که احساس میکرد در تعارض با باورهای دینی و انقلابی جامعه ایرانی باشد، فریاد میزد و اعتقادش این بود که باید برای احیای این مسائل هزینه هم داد تا به نتیجه برسد. او در میانه این میدان که هجمه شدید رسانهها علیه شخصیت او را هم به همراه داشت، بارها تنها ماند اما هیچگاه عرصه را خالی نکرد. اقوال او در ابتدا تعمیمگرا و با دامنهای نامشخص در رسانههای منتقدش دست گرفته میشد و او را متهم به تندروی میکردند اما هر کسی که با او از نزدیک همکاری داشت بر این نکته تأکید میکند که شخصیتی به شدت رئوف دارد. اما سلحشور همانقدر که با همراهانش مهربان است در برابر آنانی که بنای ضدیت دارند، جدی است.
برخی مواقع بخشی از اظهارات او با شیطنت برخی رسانهها تصویری نامتوازن و غیراخلاقی از او میساخت و عدهای را علیه او متحد میکرد. سلحشور بر اینکه نوع بیان او قابلیت این را داشت که عدهای انتقادهایش را به تمام سینما تعمیم دهند، تأکید میکند اما میگوید این جماعت حداقلی که من به شدت با آنها مخالفم در بعضی نقاط کلیدی حضور دارند و همیشه سعی بر تطمیع و تغییر رفتار و عقاید افراد سالم سینمای ایران که متکثر هم هستند، دارند و هیچ مواجههای با آن ها صورت نمیگیرد. او میگوید در این میدان، بارها به این جمعبندی رسیدم که برای شنیده شدن این انتقادها باید فریاد بزنم و حتی انتحار کنم تا برخی تکانی بخورند و این روند انحرافی خاتمه یابد.
سلحشور که چندی پیش فیلمنامه جدیدترین اثر خود با محوریت زندگی حضرت موسی(ع) را نهایی کرده است در گیر و دار زمینهسازی سازمان صداوسیما برای ساخت این سریال است. چند وقتی است که یک بیماری به سراغ او آمده و برای گذراندن دوران درمان مدتی در بیمارستان و اکنون د رمنزل خود بستری شده است. روز گذشته گروهی از مدیران انجمن سینمایی انقلاب و دفاع مقدس به همراه حمیدرضا مقدمفر مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران به عیادت او رفتند.
در این دیدار علاوه بر مقدمفر، محمدحسین نیرومند مدیرعامل جدید انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس، جواد جباری مدیر عامل بنیاد فرهنگی روایت، محمد خزائی دبیر جشنواره مقاومت، مسعود اطیابی کارگردان سینمای ایران، عباس عمرانی مدیر امور فیلم کوتاه و مستند و جمعی دیگر از فعالان و مدیران انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس حضور داشتند.
مقدمفر در جریان این عیادت برای فرجالله سلحشور آرزوی سلامتی، صحت و طول عمر کرده و ابراز امیدواری کرد که وی بعد از بهبودی بتواند پروژه «حضرت موسی(ع)» را تا انتها به اجرا برساند. او همچنین در بخشی از صحبتهای خود به گفتوگو با سلحشور درباره محتوای این سریال و مشورت با برخی صاحب نظران و اصحاب اندیشه در حوزه تاریخ ادیان و ... پرداخت.
این طور پیشبینی میشود که پروژه موسی(ع) یکی از مهم ترین آثار سینمای سلحشور است که با واکنش بسیار جدی و فراگیر در جهان امروز که تحت سیطره صهیونیستها و رسانههای موسوم به جریان اصلی قرار گرفته است، همراه خواهد بود. علت آن را توان تحقیقاتی و علمی بکار رفته در مراحل پژوهشی این اثر سینمایی برمیشمارند که لایهبرداریهای متعددی از انحرافات پیش آورده شده در تاریخ یهود را به نمایش خواهد گذاشت و قرائت راستینی از حقیقت رسالت حضرت موسی(ع) ارائه خواهد کرد.
جواد جباری مدیر عامل بنیاد فرهنگی روایت ضمن عیادت و احوالپرسی از فرجالله سلحشور گفت: امیدوارم که در آینده نزدیک شاهد هموار شدن مراحل ساخت سریال «حضرت موسی(ع)» از شما باشیم و این مجموعه تلویزیونی و سینمایی را از شما ببینیم.
محمدحسین نیرومند نیز در این دیدار ضمن آرزوی سلامتی و تندرستی برای این کارگردان انقلابی گفت: در ادامه کار ساخت زندگی حضرت موسی(ع) نیز میتوان شاهد تولید و نمایش بخش مهمی از زندگی حضرت خضر نبی(ع) بود.
فرجالله سلحشور در این دیدار ضمن تشکر از همه افرادی که به عیادت وی رفتند، از آنان خواست تا با دعا از پیشگاه خداوند بخواهند که سلامتی خود را به دست بیاورد تا بتواند ساخت فیلم و سریال «حضرت موسی(ع)» را به سرانجام برساند.
سلحشور پس از شنیدن گزارشی از سریالهای در دست ساخت بسیج، با تأکید بر لزوم کادرسازی به فعالیتهای مجموعه خود اشاره کرد و گفت: هدف اصلی همه ما آموزش و تربیت نیروهای ارزشی بوده است. من میخواهم نیروهایی انقلابی تربیت شوند و امیدوارم بیشتر از ظرفیت فعلی به این مهم هم دست یابیم و این مسیر را شما هم با قدرت بیشتری پیش ببرید.
وی با اشاره به بخشی از فعالیتهای مجموعه خود برای آموزش نیروی انسانی اضافه کرد: در حال حاضر حدود 18 نیروی زبده و آموزش دیده آماده فعالیت هستند که بخشی از آنها نویسنده و بخشی هم کارگردان هستند و در آینده میشود شاهد به ثمر رسیدن این جوانان باشیم.
نیرومند هم خواستار معرفی این هنرمندان ارزشی به انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس شد تا در ساخت فیلمهای کوتاه این انجمن مورد استفاده قرار بگیرند.
سلحشور در پایان این دیدار گفت: آرزو میکنم که خدمتگزاران این نظام از رسانه، سینما و تلویزیون به عنوان وسیلهای برای خدمت به اسلام و انقلاب استفاده کنند و خداوند ما را در ترویج اسلام یاری کنند.
«خدا هیچوقت بد نمیدهد، او همیشه جز خوبی برای ما نمیخواهد.» این گزاره و گفتار حکیمانهای است که سلحشور در پاسخ به یک عبارت عامیانه در احوالپرسیها و عیادتها از یک بیمار بیان میکند. شاید بیان این جمله بیانگر میزان شناخت و درک یک کارگردان از حقیقت هستی و حکمت الهی باشد و همچنین فصلالخطاب خوبی باشد از دیدار با اویی که این روزها بیشتر از هر زمان دیگری به خداوند فکر میکند.
مردم سالاری/مسئولان صداوسيما با موسيقي قهر کردهاند
آرشيو صداوسيما داراي آثاري است که در هيچ کجاي ديگر يافت نميشود. به مسئولان اين رسانه پيشنهاد کردم که اجازه دهيد اين آثار دوباره بررسي و بازخواني شود و حتي ميتوان آنها را با صداي يک خواننده جوان و به شکل ارکستر اجرا کرد اما آنها نپذيرفتند.
امينالله رشيدي با حضور در غرفه ايلنا در بيستويکمين نمايشگاه مطبوعات در پاسخ به سوالي پيرامون کمکاري خود در سالهاي اخير گفت: با تغييراتي که در صداوسيما صورت گرفته به نظر ميرسد که مسئولان اين رسانه با موسيقي قهر کردهاند و اين مسئله را مردم کوچه و خيابان نيز ميدانند و بارها به من گفتهاند.
وي ادامه داد: زماني که سياست در هنر دخالت کند ما شاهد آشفتهبازاري مانند امروز ميشويم. اوج شکوفايي موسيقي ايران در دهه 30 و 40 بود و کساني که از آن دوره باقيماندند بسيار کم هستند اما متاسفانه متصديان و متوليان موسيقي به اين مسئله توجه نميکنند.
رشيدي ادامه داد: حامي اصلي و پشتيبان موسيقي در بيشاز 20 سال پيش صداوسيما بوده است و امروز آرشيو اين سازمان داراي آثاري است که در هيچ کجاي ديگر يافت نميشود. من به مسوولان اين رسانه پيشنهاد کردم که اجازه دهيد اين آثار دوباره بررسي و بازخواني شود و حتي ميتوان آنها را با صداي يک خواننده جوان و به شکل ارکستر اجرا کرد اما آنها نپذيرفتند.
وي ادامه داد: اين مسئله در بخش کتاب نيز وجود دارد مثلا من جلد سوم کتاب ايران در گذر زمان را نوشتم که مروري بر زندگي مشاهير و افراد مهم در ايران است و آن را براي چاپ به وزارت ارشاد دادم و عليرغم آنکه قرار است اين کتاب توسط روزنامه اطلاعات منتشر شود اما هنوز مجوز داده نشده است.
رشيدي افزود: وزير ارشاد دوبار دستور دادند مجوز چاپ براي اين کتاب صادر شود اما اين کار صورت نگرفت و حتي اعلام نکردند چرا کتاب مجوز نميگيرد. به همين دليل من مجبور شدم آن را در سايت شخصي خودم (rashidibooks. ir) منتشر کنم. وي درباره فعاليت خود در بخش موسيقي نيز گفت: آلبوم زمستان دو را به تازگي روانه بازار کردم که به نوعي بازخواني آثار قديمي است که من براساس شعر مهدي اخوانثالث خواندهام. در اين آلبوم آثار آهنگسازاني همچون بديعي و تجويدي اجرا شده است. رشيدي در پايان اين ديدار؛ يک نسخه از آلبوم زمستان را به خبرنگار ايلنا داد و به طنز گفت که مجاز هستيد هرقدر دوست داريد اين آلبوم را کپي کنيد.
مردم سالاری/مولانا مخالف نژادگرايي
کيومرث فلاحي پژوهشگر و مدرس دانشگاه گفت: حقايق مثل گِره در گلوي شمس تبريزي گير کرده بود و نميتوانست آن را براي کسي قابل فهم کند. ميگويند راز اينکه شمس با مولانا آشنا شد اين بود که حضرت مولانا ميتوانست آن را بيان کند.وي در مراسم شب مولانا در مرکز فرهنگي «يونس امره» ترکيه بيان کرد: انسانگرايي مولانا در جهانشناسي و جهانبيني او ريشه دارد. اين جهانبيني يا عرفاني است که مبتني بر وحدت وجود و تجلي است يعني اينکه همه هستي جلوهاي از صفات خداوندي است و تجلي صفتهاي جلال و جمال اوست. راز شکل گرفتن اين تجلي عشق است.
خدواند به اين جهان عشق داشت که انسان را آفريد. حضرت مولانا ميگويد، خداوند ما را از عدم آفريد. حضرت موسي از جبرئيل و جبرئيل هم از حضرت حق ميپرسد، خلق عالم را چرا کردي پديد، گفت جبرئيل با رب جليل / من نکردم خلق تا سودي کنم بلکه تا بر بندگان جودي کنم، اين به معناي تجلي است. اين پژوهشگر افزود: اين تجلي به معناي آن است که فيض خداوند در هستي جاري شده و در همه چيز هست اما مرتبه دارد در يکي بيشتر و در يکي کمتر به نحوي که هيچ حقيقتي از خداوند خالي نيست. ما در زبان فارسي براي کودکان قصه را با يکي بود يکي نبود شروع ميکنيم و راز اين آغاز آن است که يکي هست و نيست جز او، «وحده لا اله الا هو».
فلاحي افزود: وقتي که انسان از عدم آفريده شد بايد دوباره عدم شود تا به تکامل برسد. به همين دليل آخر هفت مرحله عرفان فناست. پس جهان شناسي حضرت مولانا وحدت وجودي عرفاني به معني وحدت تجلي است.از نظر مولانا جهان دوبُعدي است. يک بُعد مادي و ديگر غيرمادي است. به قول ايران باستان، بُعد مينويي و گيتيايي، عالم غيب و شهادت؛ طبيعت نيز عالم شهادت است. اين مدرس دانشگاه ادامه داد: انسان مولانا مثل جهان دوگانه است يعني اينکه نيمياز آن به مينو و نيم ديگر به گيتي برميگردد. نيميملکوتي و نيم ديگر زميني است. مثنوي يک کتاب تعليمي است و اين موضوع را ساده کرده تا ما متوجه آن شويم. حقايق مثل گِره در گلوي شمس تبريزي گير کرده بود و نميتوانست آن را براي کسي قابل فهم کند. ميگويند راز اينکه شمس با مولانا آشنا شد اين بود که حضرت مولانا ميتوانست آن را بيان کند. وي تصريح کرد: انسان به واسطه بُعد مينويياش که روح خدا در آن دميده عالم اکبر شده است. يعني تمام دنيا که تجلي خدا در آن است عالم اصغر است. اين انسان دوبُعدي و عالم اکبر تنها موجود تنهاي روزگار است. زيرا انسان به دنبال يار حقيقي که همان روح است ميگردد اما نميتواند آن را پيدا کند. انسان مولانا تنها و غريب است. فلاحي همچنين گفت: نمونه والاي اين غربت در ابتداي مثنوي ديده ميشود. بشنو اين ني چون شکايت ميکند از جدايي ها حکايت ميکند. اين حضرت مولوي است، انسان دور از اصل. درد ما انسانها اين است که زبانمان را کسي نميفهمد. اگر همين انسان غريب بُعد زميني اش را پيدا کند وحشتناک ميشود زيرا اين بُعد حيواني جسم و حس است. در ايران قديم و اسلام دو صفت از همه بدتر بود. يکي خشم و ديگري آز است. هر چيز ضد عدالتي خشم است. آز در عربي شهوت يعني ميل به هر چيزي است. زماني که انسان ميخواهد به حقيقت برسد و در وادي انسانيت قرار بگيرد راهي دارد و آن هم استفاده از انديشهاش است. اين انديشه تقسيمبندي شده است؛ مرحله حسي، عقلي و فراعقلي. مرحله حسي همان حيواني است اما در مرحله عقلي، حضرت مولانا با عقل جزئي که ميتواند انسان را نجات دهد، چندان موافق نيست. ما با يک بهره هوشي متعادل ميتوانيم کار کنيم و موفق شويم اما برخي از کليات را ممکن است با اين عقل متوجه نشويم و نياز به مرتبه داشته باشيم. حضرت مولانا با عقل مخالف نيست. مولوي بيشاز 300 مورد درباره عقل سخن گفته است. مولانا عقل را دو جور ميداند، عقل جزئي و عقلي که مرتبه دارد و همه به آن دست پيدا نميکنند. زماني که انسان در مرحله حس بماند بخش حيواني آن تقويت ميشود.
اين استاد دانشگاه و پژوهشگر با اشاره به اينکه به اعتقاد حضرت مولانا عشق دواي هر درد بي درماني است، بيان کرد: يکي از استادان من ميگفت واژه عشق از عشقه گرفته شده است، گياهي که دور گياه ميپيچد و تا آن را خشک نکند دستبردار نيست. اگر با عشق پيش برويم از هر راهي که برويم ميتوانيم به حقيقت برسيم. از نظر مولانا عشق طبيب و نهايت سلامتي است. از نظر او هر انساني که عاشق ميشود طور ديگري جهان را ميبيند. او افزود: ما با يک بهره هوشي متعادل ميتوانيم کار کنيم و موفق شويم اما برخي از کليات را ممکن است با اين عقل متوجه نشويم و نياز به مرتبه داشته باشيم. حضرت مولانا با عقل مخالف نيست. مولوي بيشاز 300 مورد درباره عقل سخن گفته است. مولانا عقل را دو جور ميداند، عقل جزئي و عقلي که مرتبه دارد و همه به آن دست پيدا نميکنند. زماني که انسان در مرحله حس بماند بخش حيواني آن تقويت ميشود. اين پژوهشگر درباره اينکه چرا مولانا زبان فارسي را انتخاب کرده است اظهار کرد: او زبان فارسي را به توصيه شمس تبريزي براي بيان شعر انتخاب کرده است و کمتر شعر ترکي دارد. مولانا با نژادگرايي مخالف است به همين دليل همه او را ميخواهند.او در پايان گفت: حضرت مولوي چون هيچ چيزي جز خدا نميبيند، انساني بسيار مذهبي است.
وطن امروز/تحلیلی از زیباییشناسی هنر در دیوارنگاری
رنگ هویت بر سیمای شهر
سلمان شکوری*: سیر دیوارنگاری در سطح شهر و بویژه کلانشهری چون تهران از رژیم گذشته آغاز شد اما عدم هماهنگی مناسب با مخاطب و فضا، شکلی بیراه به آن بخشیده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی دیوارنگاری در ایران گسترش یافت به نحوی که میتوان دیوارنگاری بعد از انقلاب اسلامی را به 3 بخش (مقطع زمانی انقلاب، جنگ و پس از جنگ) تقسیم کرد. در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی برنامهریزی سازمانی برای دیوارنگاری وجود نداشت و اکثرا بهصورت خودجوش انجام میشد. در دوران اول پس از جنگ نیز با وجود حضور سازمانهای ذیصلاح اساسیترین ویژگی دیوارنگاری یعنی هماهنگی با دیوار و محیط مورد توجه قرار نگرفت اما از سال 1375 به بعد دیوارنگاری پیشرفت چشمگیری داشته است؛ چه در زمینه تکنیکهای اجرایی و چه در زمینه هماهنگی با دیوار و محیط اطراف آن و از این حیث میتوان سیر تکامل دیوارنگارهها و نقش هنر در مفهومبخشی ابعاد ارزشمند معنا و گسترش دایره زیباییشناسی را احساس کرد. با پیشرفت دیوارنگاری و فعالیتهای شایان سازمان زیباسازی تعداد آثار مناسب رو به فزونی گرفت اما در این میان آثاری نیز در مناطق مختلف شهر به اجرا درآمده که نه دارای هارمونی با محیط بوده و نه مناسب برای دیوار اجرا شده است و از این جهت اشتیاق مخاطب را برای تماشا و تامل در مفاهیم نهفته در نقش و نگار در آن جلب نمیکند، چون دارای هدف مشخصی نبوده و صرفا برای انجام کار یا پر کردن دیوارهای خالی بوده است. از طرفی یکی از مشکلات موجود در فرم و قالب هنری این آثار، تقلید دیوارنگارهای مناطق از یکدیگر است. به این معنا که وقتی طرحی در یک منطقه مورد استقبال قرار میگیرد دیگر مناطق نیز همان سبک و طرح را دنبال میکنند که با توجه اینکه هر منطقه شرایط خاص خود را دارد از لحاظ هماهنگی طرح و دیوار به مسیر درستی منتهی نخواهد شد و قالب و شکل زیبا و هویتمندی نمییابد. از این رو برخی از دیوارنگارههای حال حاضر شهر تهران با مخاطبان ارتباطی برقرار نکرده و بیتفاوتی رهگذران را به دنبال دارد. همچنین بیشتر آثار از عدم مکانیابی مناسب برای دیوارنگاره رنج میبرند. این در صورتی است که دیوارنگاره شخصیت مستقل خود را دارد و باید دیواری که دارای ارزش خاص خود است برای این کار در نظر گرفته شود. از طرفی بررسیها نشان میدهد مدیریتهای اجرایی ترجیح میدهند روی دیوارهای آماده و موجود کار کنند و صرفا با رنگآمیزی و اجرای برخی طرحها میخواهند بر معضلات سرپوش بنهند. از این رو هدف از اجرای بسیاری از عملیاتها در راستای تزیین دیوارها یا ساماندهی مشکلات ساختمانها نیست. آنچه در دیوارنگاریها مهم است این است که باید مکان مناسب چه از لحاظ محیطی و چه از لحاظ دید بصری مخاطبان مورد توجه قرار گیرد؛ مواردی که در تحلیل مکان و شرایط دیوارنگارههای شهری باید مورد دقت نظر قرار گیرد. مثلا آثار اجرا شده در اتوبانها و زیر پلها با سرعت مخاطبان هماهنگ نیست و ممکن است دید رانندگان را منحرف کند و گاها مشاهده شده که آثار در مکانهایی اجرا میشود که از لحاظ سایز مکان اجرایی مناسب و قابل دید نیست. از طرفی متاسفانه تغییر و تحولهای مدیریتی به کارها لطمه زده است و برخی مدیران هم تنها به دنبال آمار و ارقام فعالیتها بوده و برای کیفیت آثار اهمیت ویژهای قائل نیستند. به همین علت جامعه و محیط شهری امروز با آثاری که دارای اطلاعات ناهماهنگ و بیمعنی است اشباع شده و توجهی به این مساله مهم نشان نمیدهد. البته سازمان زیباسازی در رویکردی جدید سعی بر ساماندهی و اصلاح دیوارنگارههای نامناسب کرده است و امید آن میرود با توجه بیشتر مسؤولان شاهد شهری پویا و زیبا باشیم که این مسالهای مهم در افزایش نگاه بصری و نشاط شهری خواهد بود.
وطن امروز/نقش فضاهای فرهنگی در تزریق پویایی شهروندی
چشمان بیدار آگاهی
در میان منابع فرهنگی مختلف که ذهن انسانها یا محتوای آن یعنی فرهنگ انسانها را تحت تاثیر قرار میدهند، فضاهای فرهنگی شهری از اهمیت بسزایی برخوردار است. از آنجایی که ذهن یا فرهنگ انسانها هدایتکننده و شکلدهنده رفتارها و کنشهای اجتماعی روزمره ما است، بنابراین در صورت وجود رفتارهای ناپسند در رفتارهای اجتماعی میتوان از طریق گسترش فضای تجسمی در نگاهی بصری و توجه به امکانات فرهنگی از جمله ایجاد و توسعه فضاهای تزریق تفکر و نشاط فرهنگی مانند سینماها، سالنهای نمایش و موسیقی، فرهنگسراها، کتابخانهها، موزهها و گالریها به تغییر وضعیت ناهنجار به شکلی تاثیرگذار اقدام کرد. از این رو کالبدشکافی و واکاوی مکانیسم تاثیر منابع فرهنگی بر ذهن یا فرهنگ افراد و رفتار آنها از طریقی کارشناسانه برای متولیان امر مهم است. روانشناسی رفتاری تعریفی پیچیدهتر و دقیقتر از رفتار را ارائه میدهد: «هر فعالیتی که ارگانیسم (جاندار) انجام میدهد و به وسیله ارگانیسمی دیگر یا یک ابزار اندازهگیری قابل مشاهده یا اندازهگیری است». بنابراین رفتار هم شامل حرکات بیرونی میشود و هم شامل حرکات درونی خواهد بود. بر پایه روانشناسی اجتماعی، جورج هربرتمید معتقد است ذهن بر ساختهای اجتماعی بنا شده که رفتار را هدایت میکند و بدون شک این ذهن در ارتباط با خانواده و محیطهای دیگری که فرد در آن گذر میکند، ساخته میشود. با توجه به شرایط و اهمیت موقعیت در شکل دادن و هدایت رفتار، میتوان با تغییر در فضای بصری محیط به افزایش توان فرهنگی شهرها اقدام کرد. در واقع با تغییر در فرهنگ فضاهای شهری میتوان بستری مناسب را برای رشد تفکری و فهم زیباییشناسی خانوادهها و نهادهای اجتماعی ایجاد و به دنبال آن رفتارهای اجتماعی روزمره افراد را در راستای فرهنگ این فضاهای فرهنگی دگرگون کرد، چرا که محیطهایی مانند فضاهای فرهنگی شهرها میتوانند در ساختن ذهن که هدایتکننده رفتار است، نقش داشته باشند. برای بررسی موضوع فوق بررسی نظریه سرمایههای فرهنگی بوردیو میتواند به ما یاری دهد. سرمایه فرهنگی به زعم بودیو دارای 3 بخش است؛ سرمایه فرهنگی درونی شده که بیانگر چیزهایی است که افراد میدانند و میتوانند انجام دهند. دوم، سرمایه فرهنگی عینی، از جمله کالاهای فرهنگی و اشیا (مادی) از قبیل کتاب و کتابخانه، مجسمه، تابلوهای نقاشی، آثار هنری و عتیقه، و سومین مورد هم سرمایه فرهنگی نهادی شده، از جمله صلاحیتهای تحصیلی است که در قالب مدارک و مدارج تحصیلی رسمی نمود عینی پیدا میکند. هر فضای جغرافیایی به غیر از ظاهر فیزیکی خود، گواه و معرف ارزشها، هنجارها یا به عبارتی مجموعه فرهنگی است. در نتیجه میتوان گفت هر فضای فیزیکی و جغرافیایی دارای هویت فرهنگی است یا به تعبیر بوردیو، هر فضایی دارای میدان فرهنگی است. در مقیاس کلان، هر کشوری دارای هویت فرهنگی خاصی است که آن را از دیگر همسایگانش متمایز میسازد. از طرفی در تجسم حس بصری و انگاره تصویری افراد در جامعه شهری میتوان به تحلیلهای مختلفی رسید اما مسلم است که ذهن ما براساس محیط اطراف ما شکل خواهد گرفت و ساخته میشود. در واقع ذهن انسان به روایت روانشناسی از بدو تولد تحت تاثیر محیط اجتماعی فرد است که در آن متولد شده و رشد پیدا میکند. در نتیجه یک چرخه دائمی بین انسانها و فضاهای اطرافشان برقرار است. نکته مهم در ارتباط با حس هنری و ذوق بصری آدمی این بوده که گاهی ضمیرِ انسان براساس تماس با محیطها و فضاهای متفاوت و از پیش تعیین شده دچار تغییر و دگرگونی میشود و حتی خود فرد هم در جریان این تغییر قرار نمیگیرد. با توجه به این نکته میتوان در جهت پیشرفت افراد و توسعه جامعه با تاثیر گذاشتن بر اذهان افراد، فضاهای فرهنگی تازهای به وجود آورد یا محتوای فضای خاصی را دستکاری کرده و تغییر داد. ژاک آردوانو، روانشناس اجتماعی فرانسوی معتقد است که انسانها در ارتباط با تشکیلات یا نهاد 3 نوع برخورد دارند: رفتار مجریانه، رفتار بازیگرانه و رفتار خالقگرایانه. در رفتار مجریانه فرد اطاعت کامل از قوانین نهاد میکند و هیچ مسؤولیتی نه در قبال اجرای روش و در نه در قبال محتوا ندارد. در حالی که در رفتار بازیگرانه، فرد تغییراتی در روش برخورد با نهاد به وجود میآورد بدون اینکه محتوای قوانین را تغییر بدهد. ولی در رفتار خالقگرایانه فرد با هوشیاری و هوشمندی، تغییراتی را هم در روش و هم در محتوای قوانین آن محیط بهوجود میآورد، بدون اینکه نظم محیط بر هم بخورد و خود، مسؤولیت این تغییر را میپذیرد. تعدادی از افراد هم با فضایی که برخورد میکنند مشترکاتی مییابند، در نتیجه آگاهانه یا ناآگاهانه در فضا حل میشوند، در صورتی که تعدادی دیگر که غالبا فکور نیستند، بدون داشتن مشترکات با فضای خاصی، منفعلانه با فضا برخورد کرده و بدون مقاومت در آن فضا حل میشوند. از سویی تعدادی از افراد، فضای موجود را نمیپسندند و به مبارزه با فرهنگ آن فضا برخاسته و فضای خصوصی برای خود مهیا میکنند. از آنجایی که در جامعه امروز و در عصر حاضر بیشتر افراد جامعه زمان مهمی از وقت خود را در ارتباط با فضاهای فرهنگی شهرها مانند سینماها، تئاترها، گالریها و کلاسهای آموزشی هنری میگذرانند، تغییر در فرهنگ این فضاهای فرهنگی شهرها آسانتر و کمهزینهتر بوده و به دنبال آن میتوان در فرهنگ افراد جامعه و در راستای بهبود آنها گامهای موثری برداشت. در نتیجه برای تغییرات کلیتر در راستای پیشرفت و توسعه جامعه، راه موثر این است که از عادتواره فضاها یعنی رشد و گسترش محیطهای فکری فرهنگی از طریق غنی کردن و آموزشی کردن فضاهای فرهنگی شهری شروع کنیم تا با مرور زمان عادتوارههای افراد آن جامعه و مخاطبان این فضاها در راستای عادتواره فضاها ساخته شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com