گروه فرهنگی - امروزه رسانه ای نیست که فعالیت داشته باشد و به مقولات فرهنگی توجهی نکند. چه اینکه فرهنگ و رسانه دو روی یک سکه بوده و اصلاً نمیتوان دم از کار رسانه ای زد ولی مقولات فرهنگی را نادیده گرفت. در این شرایط، یکی از مهمترین رسانههایی که از قدیم الایام و به طور مدام، موضوعات فرهنگی را مورد بررسی قرار داده است، روزنامهها بودند. تا جایی که بعید است تا امروز روزنامه منتشر شده باشد که هیچ بهره ای از فرهنگ نبرده باشد.
به گزارش بولتن نیوز، در روزگار ما نیز روزنامه های موجود با گرایشات سیاسی و فکری گوناگون، دست به این کار زده و در قالبهای مختلف، به مسائل فرهنگی می پردازند. اما نکته اینجاست که این همه تولیدات فرهنگی منتشر شده در روزنامهها برای دیده شدن پا به این جهان گذاشته اند. به عبارت دیگر، مطلبی که دیده نشود گویی اصلاً تولید نشده است. اما آیا با حجم انبوه سایتها و مجلات و روزنامهها و رسانههای مختلف دیگری که وجود دارد، میتوان به همه آنها پرداخت و مطالب شان را از نظر گذراند؟ جواب معلوم است…
به همین دلیل ما در بولتن نیوز سعی کردهایم تا از این به بعد و در قالب صفحه«فرهنگ در رسانه»به بازخوانی و بازنشر اصلیترین مطالب فرهنگی روزنامهها بپردازیم. به عبارت دیگر، «فرهنگ در رسانه»تلاشی است برای تبلور روزانه تراوشات فرهنگی روزنامه های کشور. تا به این طریق، حداقل اصلیترین مقولات فرهنگی که در روزنامهها منتشر شده است، توسط مخاطبین دیده شود. البته ما از همین جا، دست همکاری خود را به سمت همگان دراز کرده و از همه کسانی که تمایل دارند به انحای مختلف در این زمینه به ما کمک کنند، دعوت میکنیم تا در کنار ما، به ارتقای صفحه«فرهنگ در رسانه»کمک کنند.
آرمان، آفتاب یزد، ابتکار، اعتماد، افکار، اطلاعات، ایران، تفاهم، جام جم، جوان، جمهوری اسلامی، حمایت، خراسان، راه مردم، حمایت، روزان، رویش ملت، سیاست روز، شرق، شهروند، قانون، قدس، کیهان، مردم سالاری، وطن امروز و همشهری روزنامه هایی هستند که روزانه به آنها پرداخته و سعی می کنیم گلچینی از بهترین های آنها را در یک سبد فرهنگی به خدمت شما عرضه کنیم.
***
آفتاب یزد/صدور مجوز کنسرت پنج میلیون تومان آب میخورد
دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چند روز پیش، دستورالعملی درباره مجوز کنسرتها صادر و در آن اعلام کرد که این دستورالعمل جدید است. در حالی که به نظر برخی اهالی حوزه موسیقی این شیوهنامه نهتنها جدید نیست، بلکه برگزاری کنسرت، معضلات مهمتری دارد. به گزارش ایسنا، دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هفته گذشته اعلام کرد که دستورالعمل جدیدی برای صدور مجوز اجرای صحنهای صادر کرده است و بر مبنای آن، تمام هنرمندان موسیقی که مجوز آلبوم صوتی خود را از این دفتر گرفتهاند و متقاضی اجرای صحنهای آلبومشان برای مخاطبان هستند، با حذف بررسی شورای موسیقی، زمان دریافت مجوز اجرای صحنهایشان به نصف خواهد رسید. دفتر موسیقی در حالی این دستورالعمل را ابلاغ کرد که در زمان مسئولیت مدیر پیشین این دفتر هم چنین قانونی وجود داشت؛ اما بهصورت شیوهنامهای مکتوب به هنرمندان ابلاغ نشده بود. پیروز ارجمند - مدیر پیشین دفتر موسیقی - در اینباره گفت: این روند از بدو ورود من به دفتر موسیقی آغاز شده بود و اصلا دستورالعمل جدیدی نیست. من این موضوع را بهصورت شفاهی به کارشناسان دفتر گفته بودم و در روند کاری ما، این یک موضوع تاییدشده بود. او ادامه داد: در دوره من حتی تسهیلات دیگری هم برای هنرمندان در نظر گرفته شده بود؛ مثلا اگر گروهی ثبت شده بود و تعدادی از اعضای گروه تغییر میکردند، برای اجرای صحنهای گروه باید تمام مراحل اداری را از ابتدا طی میکردند و استعلامها از اول انجام میشد. در حالی که ما این قانون را هم حذف کردیم و به روند صدور مجوزها سرعت بخشیده بودیم. همچنین، رئیس هیئت مدیره مجمع صنفی ناشران آثار شنیداری در اینباره معتقد است: واقعیت این است که مشکلات ما با صدور مجوزهای اینچنینی حل نمیشود. مشکل اصلی کنسرتگزاران، قوانین نانوشته خودسرانهای است که در گوشه و کنار کشور اعمال میشود. مثلا وقتی قصد برگزاری کنسرت در بندرعباس را داریم، قوانین طوری تغییر میکند که انگار شما در یک جزیره دیگر کنسرت دارید. در شهرستانها نیز همه خودسرانه کار میکنند. مثلا آتشنشانی برای حفاظت از سالن، چند میلیون تومان پول میگیرد یا مثلا در تبریز میگویند، پنج میلیون تومان بدهید تا مجوز کنسرتتان صادر شود. بابک چمنآرا اظهار کرد: درباره دستورالعملی که بهتازگی از سوی دفتر موسیقی صادر شده هم باید بگویم که این قانون همیشه وجود داشته و در زمان آقای ارجمند هم پی گرفته میشد. او هیچوقت دستورالعمل یا آییننامهای در اینباره صادر نکرد؛ اما این اتفاق عملا رخ میداد. البته دست مدیر فعلی دفتر هم درد نکند که لطف کرد و این موضوع را بهطور رسمی ابلاغ کرد. وی گفت: هرچند این شرایطی در گذشته برای همه صدق نمیکرد و مثلا هنرمندانی مانند محمد نوری، شهرام ناظری، محمدرضا شجریان و ... ملزم به طی کردن این روند طولانی برای گرفتن مجوز کنسرت نبودند؛ اما درباره موسیقی پاپ یا راک این اتفاق همیشه میافتاد. برعکس این موضوع هم رخ داده است؛ سال 85 که کنسرت گروه «دستان» را برگزار کردم، قطعات اجرا مورد تایید قرار گرفتند، اما در زمان انتشار اثر خواستند که یکبار دیگر همان پروسه را طی کنیم. او در پایان سخنانش افزود: با این حال، راهی که اکنون دفتر موسیقی پیش روی ما قرار داده، کار را راحتتر کرده است.
آفتاب یزد/یک سوال درحاشیه یک تناقض؛
چرا سینما اجازه انتقاد از هر صنفی را دارد جز خود سینماگران؟
در هفته های گذشته حضور محمدرضا شریفی نیا در برنامه ای تلویزیونی و انتقاد از برخی پشت پرده های سینما برای چند روز به حاشیه هایی تکراری در سینما دامن زد و تبدیل شد به یکی از مهمترین خبرهای سینمای کشور، اما حالا با گذشتن از آن حواشی می توان بصورت جدی تر به این موضوع؛ «واکنش منفی جامعه سینمایی نسبت به هر انتقاد درون صنفی » پرداخت و چرایی آن را مورد پرسش قرار داد. به گزارش سوره سینما، مسئله این است که اهالی سینما همواره نسبت به درز حقایق پشت پرده صنف خود به افکار عمومی محافظه کارانه عمل کرده اند و سعی در انتقاد از هرگونه «انتقاد از خود» داشته اند، اما این رویکرد غیر منعطف سینماگران نسبت به افشای برخی مناسبات پشت پرده آنها در حالی صورت می گیرد که خود آنها همواره این حق را به حود می دهند که به اقتضای حرفه و ابزاری که در اختیار دارند به متن و حاشیه امور افشار و اصناف مختلف سرک بکشند و هرگونه اعتراض اقشار و اصناف مختلف را سنگی بر راه هنر خویش می دانند؛ نمونه اخرش هم بحث هایی که حول «درحاشیه» مهران مدیری شکل گرفت و اعتراض پزشکان و اعتراض سینماگران به انتقادهای پزشکان.
* سینماگر مورد نظر رفته خودش را بسازد
به گزارش سوره سینما ماجرای اخیر اما از کجا شروع شد؟ محمدرضا شریفی نیا در یک برنامه تلوزیونی در واکنش به سوال مجری که از او پرسید: «میهمانی داشتیم که گفته بود بین بازیگران سینما استعمال مواد مخدر رواج پیدا کرده است و در مورد خیلی از آنها مشکل ساز شده است چقدر این موضوع صحت دارد؟» پاسخ داد: «بازیگری را سر صحنه می بینی که وسط کار گذاشت و رفت. می پرسی کجا رفته؟ میگویند رفته که خودش را بسازد! اتفاقا معضل من با کسانی که میگویند باند داری همین است. کسانی که من برای بازیگر میآورم از لحاظ اخلاقی طلا هستند. متاسفانه اعتیاد معضلی است که گریبانگیر بعضی از بازیگران ما شده است و خیلیها به مشکل خوردند. (به خنده) یکی بود که میگفت یک جایی بگذاریم که تست اعتیاد بگذارند و بعد وارد سینما شوند.» اما همین صراحت شریفی نیا در تایید رواج اعتیاد در میان برخی سینماگران با واکنش تعدادی از آنها، از جمله احمدرضا درویش در همان برنامه تلوزیونی مواجه شد. پاسخ درویش به پرسش مجری درباره وجود مواد مخدر در بین برخی اهالی سینما این بود که «من به خودم اجازه نمیدهم در مورد چنین مطلبی حرف بزنم. از نظر من چنین چیزی در سینما وجود ندارد. اگر هم وجود دارد حتماً باید آن را استتار کنیم و در درون خانواده آن را دنبال کنیم. هر خانوادهای باید عیوب خود را در درون خود نقد و رفع و معالجه کند. افشاگری در یک برنامه زنده در مورد هنرمندان سینما و سینمایی که از اطراف دچار فشارهای مختلف است و با زحمت، آبرو و حرمتی به دست آورده است و الگوی افراد است، آنهم از طرف کسی که به هر حال حرفش اثرگذار است، پسندیده نیست. من به آقای شریفینیا و دوستان دیگری که این گونه فکر میکنند توصیه میکنم که بدون سرپوش گذاشتن بر عیوب، از محاسن بگویند و حمل بر صحت کنند و عیوب را با بزرگمنشی در داخل خانواده با اخلاق حسینی حل کنیم.
* چرا به زندگی خصوصی ما گیر می دهید؟
این واکنش منفی به افشای عمومی برخی ناهنجاریهای اخلاقی در سبک زندگی جامعه سینماگران اما موضوعی بی سابقه نیست. برای مثال تهمینه میلانی پس از ساخت فیلم سینمایی «سوپراستار» بعضا با واکنشهای معترضانه هم صنفیهای خود مواجه شد. فیلم سینمایی «سوپراستار» سبک زندگی یک ستاره سینمای ایران را به تصویر می کشد که غرق در رفاه مادی مانند فردی تازه به دوران رسیده، بی مسئولیت و منزوی رفتار کرده و کمترین تعهدی به ارزشهای اخلاقی جامعه از خود نشان نمی دهد. اعتیاد یکی از رفتارهای حاشیه ای «سوپراستار» را تشکیل می دهد. کوروش زند که موفقیت و شهرت، او را به آدمی مغرور و خوش گذران و غرق در فساد تبدیل کرده با دختری ۱۶ ساله مواجه می شود که فرزند خود اوست و طبق قرار باید توسط زن اولش پیش از تولد سقط می شده است. میلانی جایی درباره واکنشهای منفی به فیلم گفته: «در جشنواره فجر خدا را شکر کردم که این فیلم جایزهای نگرفت. چراکه اگر جایزه میگرفت، صحبتهایی که مبنی بر سفارشی بودن این فیلم مطرح میشود، شدت میگرفت و حال آنکه من حوصله بحث با برخی افراد را نداشتم. به نظر میرسد که ورود به برخی حیطهها، خاص عدهای محدود است و من حق ورود به آن را نداشتهام و حال هم که وارد این حیطه شدهام به سفارشی ساختن متهم میشوم. شاید کمخطرترین فیلم من «سوپراستار» باشد. اما بعد از همین فیلم سردبیری در یکی از مجلات عنوان کرده بود که کار این خانم به جایی رسیده که به زندگی خصوصی ما گیر میدهد و همان فرد موجی درست کرد که نه تنها در جشنواره و پس از آن به مخالفت با بنده پرداختند».
* وقتی بی رحمی سینما گریبان جیرانی را هم می گیرد
فریدون جیرانی در مقطعی با رویکرد بازنمایی به قول خودش بی رحمی سینما سه گانه «ستاره ها»(ستاره بود، ستاره است، ستاره می شود) را جلوی دوربین برد. سه گانه که قرار بود کمی از پشت پرده و مناسبات حاکم بر سینما را جلوی دوربین ببرد. جیرانی در جایی به خوبی مفهوم بی رحمی سینما در تقابل با حرفه ای ها و بزرگان قدیم این عرصه را به نمایش گذاشته است و در جایی دیگر هم بی رحمی سینما در قبال هنروران (سیاهی لشکرها) را به نمایش می گذارد؛ آنهایی که سالیان سال پشت صحنه فیلم ها حسرت می خورند اما به جایی نمی رسند. بدترین برخوردها را می بینند و در کنار بازیگران اصلی، حتی از کوچکترین امکانات و احترامی برخوردار نیستند. جیرانی در جایی از موضعگیری برخی از اصناف سینمایی درباره فیلم گلایه کرده بود و با بیان اینکه فیلم در قیاس با نسخهای که در جشنواره فجر به نمایش در آمد، کوتاه شده است گفته بود این حذفیات نه به خواست کارگردان، بلکه به خاطر شرایط اتفاق افتاده است. او تاکید کرده بود که وزارت ارشاد در حذف بیشتر صحنههای فیلم نقشی نداشت و به خاطر برخی مصلحتها این اتفاق افتاده است. مصلحتهایی که جیرانی با اتخاذ لحنی محافظه کارانه از آن سحن گفته بود چیزی نبود جز منافع برخی اشخاص و جریانهای بانفوذ که بر بسیاری از امور سینما سلطه یافته اند. این بار خودیهای سینما بی رحمانه به جان یک فیلم از یک کارگردان از قضا همفکر افتاده بودند و ظاهرا تیغ بانفوذهای سینما آنقدر تیز بوده تا بتواند به فردی مثل جیرانی بفهماند که پایش را که مقداری از گلیمش بیرون زده جمع و جور کند.
* وقتی بیضایی سینما را متهم می کند
اما حکایت بهرام بیضایی فرجام دیگری یافت. جایگاه او در سینمای ایران اجازه نمی داد تا بر موضع مستقل و اعتراضی خود پای نفشارد و بخشی از راز مگوی سینما را در آخرین اثر سینمایی اش افشا نکند. بیضایی در فیلم «وقتی همه خوابیم» خیلی مستقیم به بحث زد و بندهای پشت صحنه سینما پرداخت و نشان داد که کارگردان ها برای فیلمسازی با چه موانعی روبرو هستند. تهیه کننده هایی که صرفا برای سود بیشتر حاضرند هر کس و ناکسی را به فیلم وارد کنند و دیگر بحث حرفه ای بازیگری برایشان اهمیت چندانی ندارد. سینما کم کم به جایی می رسد که حرفه ای ها حذف می شوند و اعتراضات کارگردان هم به جایی نمی رسد. بعد از اکران فیلم در جشنواره، خیلی ها بر بیضایی خرده گرفتند و شیوه او در پرداخت عریان به حواشی سینما را نپسندیدند. یکی از شخصیتهای فرعی فیلم او سرمایهگذاری است که گویا با مقاصد دیگری به سینما آمده و دخترکی معصوم هم طعمه تازه اوست. فیلم که در جشنواره به نمایش درآمد، حرف و حدیثها هم شروع شد و این نوع نگاه افشاگرانه نسبت به سینما نه به مذاق متولیانش خوش آمد و نه دست اندرکارانی که تصور میکردند به تهیه کنندهها و سرمایه گذارها توهین شده است. همین حرفها هم باعث شد فیلم با اصلاحات زیادی روبه رو شود و به قول معروف زهرش را گرفتند و در اکران عمومی آن نیز خللهایی ایجاد کردند.
* مگر میشود بنیاد تفکراتی نوین را در جهان پایهریزی کرد و به انضباط پایبند نبود
اما قبل از محمدرضا شریفی نیا، آخرین نفری که انتقاداتی را به وضعیت سینما انجام داد و بازهم با واکنشهایی از سوی همکاران خود مواجه گشت امیر سماواتی، تهیه کننده سینما، بود. سمواتی, چندی پیش در نوشتاری با عنوان «اخلاق، اندیشه و سینما» اینگونه اعتراض خود را به بیانضباطی، خوابآلودگی، بازیگوشی و استفاده از مواد مخدر برخی سینماییها در پشت صحنه فیلمها نشان داد که البته بازهم با واکنش منفی و مخافظه کارانه از درون سینمایی ها مواجه شد که چرا بداخلاقیها را رسانه ای کرده است. سماواتی نوشته بود: «مدتها بود از بیاخلاقیهای سینما در رنج بودم و این رنج را در چهره بسیاری از هنرمندان شایسته نیز میدیدم. از بیانضباطی که سرلوحه ساختار تولید در سینما شده است، بیوقت آمدن، جدی نبودن، بازیگوشی، خوابآلودگی، دروغ و تفکرات محفلی که بیشتر بخشی از پشت صحنههای فیلمها را به یک بزم تبدیل میکند تا یک هنر، صنعت و مهمتر از همه استفاده از مواد مخدر که برای بعضی مایه فخر هم شده است.» این تهیه کننده می افزاید:« اگر سرلوحه یک سینماگر تعهد و بازسازی و اصلاح اجتماعی باشد این زمینههای آلوده، شخصیتهای انسانی ما را به کجا میبرد؟ مگر میتوان سینماگر بود و نسبتهای ریاضی را درک نکرد؟ مگر میتوان سینماگر بود و اندیشههای متعالی را جست وجو نکرد؟ مگر میتوان به انسان و کرامت او فکر نکرد؟مگر میشود بنیاد تفکراتی نوین را در جهان پایهریزی کرد و به انضباط پایبند نبود، واقعا کجایند این مدیران محترم که بازیگر یا فیلمبردار یا هر تخصص شغلی مهم را به دلیل دیرآمدن، خواب آلود بودن یا … جریمه یا از کاری منع یا اخراج کنند. » به گفته سمواتی «در تمامی سندیکاهای غرب و تمامی آژانسها با کوچکترین گزارش از طرف کارفرما(تهیه کننده)، صنف یا سندیکا شخص خاطی جریمه و از کارهای جدید باز میدارد. زمانی در وزارت ارشاد اگر گزارش یا رنج نامهای از طرف کسی میرفت محلی از اعراب بود، اما امروزه تسامح با هنرمندان به یک غلط مصطلح اجتماعی درآمده تا جایی که پلشتی و بینظمی و ژولیدگی و ژستهای مندرآوردی به شاخصههای هنرمند بودن تبدیل شده است. بدتر آنکه گاه مجریان رسانه ملی و وزارت ارشاد از این آدمهای سراسر آلودگی مفتخرند. آیا نسل جدید این مفاخر از درون خالی را به عنوان بتهای کاذب نخواهد پذیرفت؟ آیا این اشاعه فساد و تبلیغ علیه انسان و اندیشه نیست؟!» این تهیه کننده سینما که به قول خودش از مشاهده این رفتارهای ضداخلاقی در سینما به ستوه آمده در پایان نوشته اش آورده بود: «به نظر میرسد جای یک قانون کارت زرد و قرمز در سینمای ایران و در حوزه مدیریت فرهنگی جامعه برای همه ما خالی است.»
* این داستان ادامه دارد؟
طبعا ماجرای انتقادهای شریفی نیا و انتقادها از او اخرین اتفاق از این سیر نخواهد بود، اما با مشاهده این روند تقریبا ثابت این سوال بصورت جدی تر مطرح می شود که چرا سینماگران که خود را در مورد انتقاد از هر قشر و صنف و گروهی محق و آن را- به درستی- لازمه ی حیات طبیعی سینما می دانند، همین حق را در مورد منتقدان خود قائل نیستند و اجازه هیچگونه انتقادی از سینماگران را حتی به خود سینماگران نمی دهند؟
آفتاب یزد/مقابله با رانتخواری در سینما به تعویق افتاد!
سیدضیاء هاشمی از مقابله و مبارزه با برخی از مشکلات سینما در اوایل سال آینده خبر داد. سید ضیاء هاشمی تهیهکننده سینما در خصوص ورود تهیهکنندگان ناآشنا با مقوله سینما گفت: اگر سرمایهگذار فقط به صرف سرمایهگذاری وارد سینما شود، هیچ مشکلی ندارد و روی کیفیت فیلم تاثیر نمیگذارد اما اگر بحث رانت، گرفتن نقش و شرایط ویژه به میان آید سینما درگیر مشکل خواهد شد. به گزارش باشگاه خبرنگاران، وی افزود: ورود سرمایهگذاران بیربط به مقوله سینما بیشتر در سینمای جدید اتفاق افتاده و در سینمای حرفهای به جز موارد استثناء و انگشت شمار با آن برخورد نخواهیم کرد. وی افزود: جدیداً در سینمای غیرحرفهای و برخی از فیلمها تشکلاتی برای جذب افرادی که علاقهمند به سینما هستند، به وجود میآید و از این راه از آنها سوء استفاده میشود که فاجعهبار است و باید با جدیت با آنها برخورد کنیم. هاشمی اظهار داشت: بیشتر مشکلات سینما یعنی ورود غیرحرفهای، در صنف تهیهکنندگان به وجود میآید که ان شاء الله سال آینده برای جلوگیری از بروز معضلات متعدد در سینما تدابیری اندیشیده و اجرا خواهد شد. البته غیر از صنف تهیهکنندگان در صنف کارگردانان نیز مشکلاتی وجود دارد. به عنوان نمونه ورود کارگردانان کمتجربه به این عرصه بسیار ساده شده و به راحتی پروانه ساخت در اختیار آنها قرار میگیرد که در این زمینه نیز باید اقداماتی در جهت آکادمیک شدن و تایید صلاحیت ورود کارگردانان انجام شود. هاشمی خاطرنشان کرد: با برنامهریزیهای انجام شده در اوایل سال آینده، قرار شده پالایشی اساسی در سینما به خصوص صنف تهیهکنندگان انجام دهیم و به طور جدی با برخی از بیبرنامگیها، رانتخواری و... که باعث عقبگرد سینما شده مبارزه و مقابله کنیم.
آفتاب یزد/گفتگو با جواد گلپایگانی بازیگر نقش آتقی
از سالهای زندان تا «آینه عبرت 2»
صبا شادور: در سالهای دور سرگرمیمردم با چند شبکه محدود تلویزیون و با چند سریال میگذشت و مردم به قدری غرق در مضامین سریالهای تلویزیونی بودند که خود را در جایگاه داستانهای تصویری میدیدند. حتما سریالهای دهه 60 را به خاطر دارید. در آن سالها بیشتر سریالهایی خانوادگی از دل مشکلات مردم بیرون میآمدند. «آینه عبرت» از جمله سریالهایی بود که بینندههای زیادی داشت. جواد گلپایگانی، «آتقی» معروف سریال «آینه عبرت» بعد از یک تصادف رانندگی، پشت میلههای زندان رفت. او از سال 80 تا 93 پشت میلههای زندان بود؛ روزهای سختی که خود این بازیگر هم نمیخواهد آن را یادآوری کند، اما این روزها گلپایگانی درصدد است تا سریالی را خود کارگردانی کند. هنرآنلاین با این بازیگر قدیمیو مشهور دهه 60 به گفتگو نشسته که در زیر میخوانید.
سریال «آینه عبرت» نقطه اوج درخشش شما در عرصه بازیگری بود که بینندههای تلویزیون را با شما آشنا کرد. چرا در اوج باقی نماندید؟
در سریال «آینه عبرت» در سکانسی به من شلیک میشود، فردای آن روز تیتر بعضی روزنامهها این بود که من مردهام، اما بعد از این سریال 14 سال به خاطر یک تصادف در زندان بودم و از محیط هنری دور ماندم. البته در همان سالها هم پنج فیلم برای زندان و به سفارش زندان ساختم؛ فیلمهایی با موضوع مشکلات زندانیان که همانجا نمایش داده میشد. بندی در زندان مختص کسانی است که به خاطر اعتیاد درگیر مسئله طلاق هستند. من داستان آنها را در ذهنم مینوشتم و مرور میکردم. الان تصمیم دارم یک مجموعه چهارصد قسمتی به کارگردانی مسعود رشیدی برای تلویزیون کار کنم.
از اینکه با نقش منفی، محبوب شده بودید، ناراحت نبودید؟
در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمیرفسنجانی بنده میهمان مصاحبهای بودم که عدهای از خبرنگاران خارجی آمده بودند و برایشان جالب بود که چطور یک نقش منفی بین مردم آنقدر محبوبیت دارد. ولی روزنامههای آن زمان خیلی از سریال «آینه عبرت» بد مینوشتند.
چرا «آینه عبرت 2» را نمیسازید؟ آیا قصه «آینه عبرت» برای جامعه امروز ما کشش دارد؟
سریال چهارصد قسمتی که میخواهم بسازم در اصل همان «آینه عبرت 2» است که باز هم موضوع آن درباره اعتیاد است. فکر میکنم مسئله اعتیاد هنوز موضوع مهمیاست که مردم را میتوان از آن آگاه کرد. خیلی از خانوادهها همچنان با مشکلات این چنینی روبرو هستند.
چه مشکلاتی در این چهارده سال برای شما پیش آمده است؟ چه ارگانی از شما حمایت کرد؟
در زندان خیلی به من فشار آمد. دو تا تصادف کردم. هیچکس سراغی از من نگرفت. شرکت لیزینگی داشتم که کارش متوقف شد و خیلی بدهی برایم باقی ماند. بعد از زندان دهها بار به خانه سینما رفتم، اما آنها نه تنها کمک مالی نکردند، بلکه حتی حاضر نشدند با اینکه من عضو خانه سینما هستم، من را بیمه کنند. سه بار سکته کردم ولی نتوانستم هزینههایم را بدهم. شرایط سختی برای درمان داشتم. حتی الان برای ساخت فیلم مجبور هستم در شرایط سخت بدهیهایم را پرداخت کنم. زمانی یک فیلم را با پانصد هزار تومان میساختیم، الان با
پانصد میلیون هم به سختی میتوان فیلم ساخت و این از مشکلات موجود فیلمسازی است. همسرم در نبود من به تنهایی و سختی سه فرزند را بزرگ کرد، در حالی که هیچکس حمایتی نکرد. همیشه میگفتم اگر بنیادی مثل فارابی، دولتی شود، اول بدبختی ما خواهد بود. من اگر 50 سال پیش هر شغلی را شروع میکردم، الان اوضاع بهتری داشتم، اما هنرمند شدم، چرا که عاشق کارم هستم. چرا باید بازیگرانی چون رضا رویگری حمایت نشوند؛ کسی که خاک سینما را خورده و برای این هنر زحمت کشیده است، حتی خواننده است، یا خانم فریماه فرجامیکه مدتی به دلیل کسالت و بیماری در خانه به سر میبرند در حالی که بازیگر توانمندی هستند.
چرا با تمام مشکلات سینما و تلویزیون را رها نکردید؟
چون عاشق فیلمسازی و بازیگری هستم. من فیلمهایی ساختم که توقیف شد، اما باز هم ساختم. در دوره معاونت آقای مسعود شاهی خیلی سنگاندازی شد. بنیاد فارابی فیلمهای من را با قیمت پایین میخواست و این من را به مشکل انداخت. برای ساخت فیلم «دخترک کنار مرداب» خود بنیاد فارابی من را دعوت کرد. فیلم «هامون» هم وام داشت که آقای مهرجویی میخواست خودش بردارد و من تاکید داشتم وام برای هزینههای فیلم است و به همین دلیل همکاری نکردم. همینطور فیلم «از بلور خون» که کارگردان به دلیل مشکلاتی برای اکران دیر رساند و آن فیلم آنطور که باید نفروخت.
چرا به لحاظ ساختار و مضمون فیلمها با قبل فرق کرده با توجه به اینکه تجهیزات بهتری در اختیار است
ولی جذابیت قبل را ندارند؟
اول اینکه تهیهکنندگان و کارگردانان، پیشکسوتان و قدیمیها را کنار گذاشتند و حمایت نکردند، دوم، قصهها ضعیف شده و نمیدانم نویسندگان خوب کجا هستند. در گذشته سعید مطلبی و ایرج قادری بودند، قصههای خوب هم بود. فیلمها و سریالها بیمحتوا شده و عشق و عاشقی مفهومش عوض شده است و به همین دلیل من به فکر افتادم خودم فیلم بسازم. سوم اینکه همه مشتاقاند از بازیگران جدید و چهره استفاده کنند. نکته بعد اینکه سریالهای جدید خیلی تجملاتی شدهاند.
اگر سریالی درباره مشکلات جامعه بسازید و عدهای بگویند که سیاهنمایی کردهاید، با این موضوع موافق هستید یا خیر؟
90درصد مردم در مشکلات مالی به سر میبرند. وقتی از دفتر کارم برمیگردم در پیاده رو خانمیبا چادرنماز جوراب میفروشد، در صورتی که او آن موقع شب باید کنار خانوادهاش باشد. این مشکلات واقعاً ناراحتم میکند. سینما و تلویزیون باید آینه مردم باشند ولی الان اینطور نیست. سریالی مثل "آینه عبرت" بین مردم محبوبیت داشت، چون زندگی خود مردم بود. حتی بعد پخش سریال مردم تماس میگرفتند که بیایید فرزند یا همسر معتاد من را ببرید و مشاوره بدهید. یعنی یک سریال، روی افکار و زندگی مردم آنقدر تاثیرگذار بود. ولی سریالهای الان همه زندگیها مرفه، ماشینها و لباسهای عالی است و این از واقعیت زندگی مردم دور است. هنوز مردم وقتی من را میبینند میگویند "آتقی آینه عبرت". اگر دوباره هم این سریال پخش شود، مردم باز هم تماشا میکنند. الان شاید همین تجملات درصد طلاق را افزایش داده است. مفهوم سینما و تلویزیون عوض شده است. احساس میکنم در شرایط کنونی با شعور مردم بازی میشود و هنرمند هم کاری نمیتواند بکند، چرا که بحرانی است که باید بگذرد.
آفتاب یزد/حداد عادل پس از چند هفته بالاخره واکنش نشان داد
آیا واژه حرام لقمه را میتوان شوخی قلمداد کرد؟
روز گذشته غلامعلی حداد عادل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در توضیح و پاسخ به سوال خبرنگاری، مبنی بر حواشی پیش آمده بعد از شرکت وی در برنامه خندوانه گفت: برنامه خندوانه یک برنامه طنز است و فضای شوخی در آن حاکم است. وی افزود: عدهای شوخی من راجع به شوخی با کلمات «کشلقمه» و «دراز لقمه» را جدی گرفتند و جوی در حواشی آن درست کردند و سر و صدا به پا کردند. آنها که این سر و صدا را درست کردند، یا شوخی را نمیشناسند، یا اینکه غرضی در دل دارند. رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ادامه گفت: در غیر این صورت هر شوخی را میتوان از جای خود در آورد و یک منظور دیگر از آن برداشت کرد، کاملا محسوس بود که عدهای قصد و منظور خاصی داشتند و مایل نبودند بفهمند که با شوخی چطور باید برخورد کرد.
آفتاب یزد - یوسف خاکیان: ماجرای «کش لقمه» و «دراز لقمه» و به تعبیر بهتر «حرام لقمه» که رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در توضیحات
روز گذشته خود ابدا به آن اشاره نکرده از آنجایی آغاز شد که رامبد جوان مجری
برنامه خندوانه که برنامه اش نزدیک به یک ماه است به پایان رسیده، تصمیم گرفت از غلامعلی حدادعادل به عنوان چهره ای فرهنگی و ادبی دعوت به عمل آورد که در این برنامه حضور یابد. ایشان هم به رسم ادب و احترام دعوت رامبد جوان را پذیرفته و در یکی از شب های گرم تابستان قدم رنجه کرده و به عنوان میهمان در آن برنامه حضور یافتند. شاید برجسته ترین ویژگی غلامعلی حداد عادل بیش از داشتن چهره ای سیاسی ،سابقه فرهنگی و ادبی وی بود که دست اندرکاران برنامه خندوانه را مجاب به دعوت ایشان کرد. چه آنکه خود رامبد جوان پیشترها و البته بعدترها به کرات اعلام کرد که خندوانه برنامه ای فرهنگی و نه سیاسی است. بر همگان واضح و مبرهن است که حضور یک چهره فرهنگی و ادبی آن هم از نوع رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی اش نشان از این موضوع
میدهد که انتظار اقشارمختلف مردم اعم از پیر و جوان و زن و مرد این است که وی در برنامه ای تلویزیونی که میلیون ها بیننده در سراسر کشور و حتی در سراسر جهان دارد زبان و ادب فارسی را به بهترین شکل و روش ممکن به بینندگان نشان داده و حتی فراتر از آن تلاش کند که حتی چهره ای از زبان و ادب فارسی را به نمایش بگذارد که
تا کنون یا به طور کلی مغفول مانده و یا توجه چندانی به آن نشده است. اما آنچه در شب میهمانی حدادعادل در برنامه خندوانه میلیون ها نفر به تماشایش نشستند چهره ای از زبان و ادب فارسی نبود چه آنکه ایشان در جایی از صحبت هایشان از واژه ای استفاده کردند که هیچ سنخیتی با زبان و ادب فارسی نداشت.
«حرام لقمه»
"حرام لقمه" واژه ای بود که دکتر غلامعلی حداد عادل در خصوص ابداع کننده واژه کش لقمه در ادبیاتش از آن استفاده کرد. ایشان در دفاع از عملکرد چندین ساله فرهنگستان زبان و ادب فارسی در خصوص چرایی ورود واژه «کش لقمه» به ادبیات فارسی اظهار داشت که این واژه به هیچ وجه از واژه های جایگزینی فرهنگستان نبوده و معلوم نیست کدام حرام لقمه ای برای اولین بار آن را ابداع و وارد ادبیات فارسی کرده است. البته دیری نپایید که متغیرمعادله مجهول ابداع کننده واژه «کش لقمه» لب به اعتراض گشود و بیان کرد که اوبوده که برای اولین باردر یکی از برنامه های
طنز سال های گذشته تلویزیون ازواژه «کش لقمه» استفاده کرده است. نام این متغیرعیان شده «رامین ناصرنصیر» بود.
رامین ناصر نصیر بازیگر تئاتر و تلویزیون ایران در نامه ای بلند بالا و البته اعتراض آمیز و تند دکتر حداد عادل را خطاب قرار داده و اعلام کرد که حرام لقمه مورد نظر حدادعادل ،او بوده است. او بوده است که واژه "کش لقمه" را برای اولین بار استفاده کرده است. ناصر نصیر اما یک سوال بزرگ را در نامه اش مطرح کرد که گویی هنوز بعد از گذشت نزدیک به یک ماه از پایان برنامه خندوانه رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی نتوانسته پاسخی برای آن بیابد. ناصر نصیر در نامه اش با طرح این پرسش که چطور ممکن است واژه ای که در یک برنامه استفاده شده ،
ورد زبان همه شود و حتی این شائبه را ایجاد کند که پدیدآورنده اش فرهنگستان است ،اما اینهمه واژه که توسط خود فرهنگستان زبان ابداع شده را کسی استفاده نمیکند. این پاسخ تامل برانگیز پایانی بود بر ماجرای «کش لقمه» و «درازلقمه » و به قول آقای حداد عادل «حرام لقمه».
روزها گذشت و خندوانه به پایان رسید وهیچکس پاسخ پرسش ناصرنصیر را نداد. ماجرا تقریبا که نه بلکه تحقیقا تمام شده بود که رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی رسما اعلام کرد که در باب استفاده از آن واژه غیر ادبی نه توهین کرده و نه ناسزا گفته است بلکه فقط و فقط شوخی کرده است. اما در باب این عمل رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی (بخوانید شوخی) چند نکته وجود دارد که در زیر به آنها اشاره میشود.
1- این همه مدت از پایان برنامه خندوانه که نه، بلکه از پایان برنامه ای که حدادعادل میهمانش بود میگذرد و تازه رئیس فرهنگستان هنر یادش افتاده که بگوید شوخی کردم.
2- آقای حداد عادل انگار فراموش کرده اند که شوخی را کسانی میکنند که میان آنها صمیمیتی وجود دارد نه اینکه امروز دو نفر تا به هم رسیدند بنای شوخی را با یکدیگر باز کنند.
3- اگر بر فرض محال بنا را بر وجود صمیمیتی میان رامین ناصرنصیر و غلامعلی حداد عادل بگذاریم این سوال پیش میآید که چرا باید این شوخی در جعبه جادویی در مقابل چشمان میلیون ها نفر رخ دهد و همگان شاهد و ناظرش باشند. حتی در تلویزیون های غربی نیز که فضای بازی دارند به نظر نمیرسد چنین الفاظی
رد و بدل شود.
4- رامین ناصرنصیر در کمتر از 48 ساعت پاسخ توهین (بخوانید شوخی) حداد عادل را داد اما ایشان پس از گذشت بیش از یک ماه تازه یادشان افتاده که بگوید آقای ناصرنصیر شوخی کردم.
5- واژه حرام لقمه در فرهنگ لغت اینگونه معنا شده است: «کسی که از لقمه ناپاک در سلب پدر و رحم مادر وجود یافته باشد.» با چنین تعبیری پرسشی که میتوان از آقای دکتر غلامعلی حدادعادل به عنوان رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی مطرح کرد این است: کجای معنای ادبی این واژه بو، مزه، رنگ یا حتی شکل شوخی میدهد؟ عادلانه قضاوت کنید.
ابتکار/با پایان تعطیلات عاشورا و آغاز فعالیت گروههای نمایشی؛
چراغ سالن تئاتر روشن میشود
با سپری شدن تعطیلات تاسوعا و عاشورای حسینی تماشاخانههای تهران در نقاط مختلف اجراهای خود را از سر میگیرند.در روزهای پیش رو، در سالنهای مختلف تئاتر، اجراهای متعددی روی صحنه میروند و تعدادی دیگر هم در تدارک آغاز کار خود به سر میبرند.با توجه به تعطیلی چند روزهی این سالنها مروری داریم بر نمایشهایی که در حال اجرا شدن هستند یا در چند روز آینده به صحنه میروند.
«اپرای عروسکی عاشورا»
این اثر نمایشی که از اول آبانماه در تالار فردوسی به صحنه رفته، بخشی از رپرتوار بهروز غریبپور در تکرار اپراها اجرا شدهی سالهای گذشته است. این اپرا که تا هشتم آبان روی صحنه است، از ساعت 19 اجرا میشود و طراحی و کارگردانی آن را هم بهروز غریبپور برعهده دارد. آهنگساز این کار بهزاد عبدی است و اپرا با صدای مصطفی محمودی، محمّد معتمدی، بهار موحّد، علی بهار، موحد مهدی جاور، فرشاد فولادوند، محمد رضا صادقی، علی خدایی، مهدی امامی، عامر شادمان، کیوان فرزین، اسماعیل مومن ثانی، سینا ولی پور، سارا رضا زاده اجرا میشود. نوحه خوانان اپرای عاشورا نیز گروه همسری غافر و بازیدهندگان عروسک آن علی پاکدست، مریم اقبالی، مرجان احمدی، مرضیه سر مشقی، نسیم امیرخسرو، الهام عابدی، هانی حسینی، سارا اقبال، مرضیه نادری، فرزانه عاقلی، نگار میر فخرائی، سحر امیراقبالی، قاسم رحمتی، رویا مقیسه، مریم رحمانی، ثمین زاهدانی، صدف بیگدلی، رویا الماسی مهر، مهرنوش صادقیان، فاطمه هدهدی، هانیه کردکاظمی، ساحل صفا، مهلا پاکدامن هستند.
«باغ آلبالو»
آتیلا پسیانی از 22 مهرماه نمایشی با نام «باغ آلبالو» را در تئاترشهر به صحنه برده است که این اثر به نویسندگی محمد چرمشیر، برگرفته از نمایشنامهی آنتوان چخوف است. «باغ آلبالو» تا 9 آذر و از ساعت 20 میزبان تماشاگران خود خواهد بود. آتیلا پسیانی، خسرو پسیانی، ستاره پسیانی، نوید جهانزاده، روح الله حق گوی لسان، بهاره رهنما، نگار عابدی، الیکا عبدالرزاقی، مهدی صدر، رامین ناصر نصیر، سروناز نانکلی و فاطمه نقوی بازیگران این نمایش هستند.
«بیضایی»
«بیضایی» نام نمایشی به نویسندگی و کارگردانی سید محمد مساوات است که در جشنوارهی نمایشهای آیینی و سنتی هم شرکت داشت. این نمایش که به نوعی به فرهنگ بیضایی ارتباط دارد، در تماشاخانه سنگلج به صحنه میرود و اجرای آن تا 30 آبان ادامه دارد. در این نمایش محمد علیمحمدی، احسان بهلولی، نازنین بابایی، بانی پال شومون، رومینا مومنی، حمیدرضا محمدی، مرضیه بدرقه، مجتبا فلاحی و پریسا صبوری بازی میکنند.
«جنایت و مکافات»
عمارت مسعودیه که یکی از بناهای قدیمی و زیبای شهر تهران است، این روزها میزبان نمایشی با نام «جنایت و مکافات» است که از 21 مهرماه اجرای خود را در این مجموعهی تاریخی آغاز کرده است. این نمایش که تا 21 آبان روی صحنه خواهد بود، توسط ایمان افشاریان کارگردانی میشود و مجید آقا کریمی، مهدی پاکدل، محمد پویا، زهرا سعیدی، سوده شرحی، الهام شکیب، پرنده علایی، عطا عمرانی، لادن کامیاب، محمود کیان، سپهر گودرزی، رامین محمدیان، مصطفی مظفری، یاشار مومن زاده و سیاوش میری در آن بازی میکنند.
«سود سرود خاکستر»
سالن تازه تاسیس «پرواز» در خیابان پیروزی از 26 مهرماه نمایش «سود سرود خاکستر» را به صحنه برده است که اجرای آن تا 16 آبان ادامه دارد.این نمایش به نویسندگی حمیدرضا نعیمی و کارگردانی سیامک موحدی اجرا میشود.حسین پرستار، مهدی رحیمی، زهره رستگار مقدم، حمیده رسولی و سیدعلی محمد علوی پور بازیگران این نمایش هستند.
«موش تو پیت حلبی»
تئاترشهر علاوه بر نمایش «باغ آلبالو»، در سالن سایه نیز نمایشی را با نام «موش تو پیت حلبی» اجرا میکند که تا 23 آبان روی صحنه خواهد بود.این نمایش که از ساعت 19:30 به صحنه میرود، نوشتهی نوشین تبریزی است که سید علی هاشمی آن را کارگردانی کرده است.سیما تیرانداز، غزاله جزایری، لیلی جنیدی فر، فریبا خادمی، علی دستانپور، رضا سخایی، کاظم سیاحی، لی لی فرهاد پور، تبسم هاشمی حائری، شکوفه هاشمیان و نوید هدایتیپور بازیگران این نمایش هستند.
«اتراق در خواب قیلوله»
تماشاخانهی باران از پنجم آبانماه با نمایش «اتراق در خواب قیلوله» میزبان علاقهمندان به تئاتر خواهد بود. این نمایش به نویسندگی مهدی شفیعی زرگر و طراحی و کارگردانی میلاد نیکآبادی تا 18 آبان روی صحنه است.الهه اذکاری، میلاد اسکندری، امین امینی، مسعود انتظاری، حامد برغانی، پارسا بهشتی، امیر کرمی، مریم گرجی، علیرضا گیلوری، مریم نقیب و پریسا هاشمپور بازیگران این نمایش هستند.
«آوای آب»
تالار محراب در روزهای آینده با نمایش «آوای آب» پذیرای تماشاگران خود خواهد بود.این نمایش به نویسندگی سینا شفیعی و کارگردانی آتیه جاوید تا 5 آذر در سالن اصلی تالار محراب اجرا میشود. همچنین خیرالله تقیانیپور در این نمایش مشاور نویسنده و کارگردان بوده است.مرجان قمری، حسین میرزاییان، حسین شفیعی، سایه کبیری، محمد رضا محمدپور، صفورا کاظم پور، میترا دهقان، یاسمن حاجی سلیمی، دنیا رحیمی و بهار دهکردی هم در «آوای آب» بازی میکنند.
«خرمالوهای گس»
تماشاخانه استاد مشایخی (چهاراه ولیعصر) هم از جمله مکانهایی است که با نمایش جدیدی میزبان مخاطبان خود است. «خرمالوهای گس» از 4 تا 20 آبانماه از ساعت 20:45 به صحنه میرود و نویسندگی و کارگردانی آن را هم ابوالقاسم معرفی برعهده دارد.بازیگران این نمایش میترا فتحی، بیوک میرزایی و فرزاد صفاخو هستند.
«والس تصادفی»
در این تماشاخانه از 5 آبان نمایش دیگری هم با نام «والس تصادفی» به صحنه میرود که اثری از ویکتور هائیم است.طراح و کارگردان: این نمایش صالح خواجه است و حوریه میرمحمدی و محمد طیب طاهر هم در آن بازی میکنند.
«پدر»
سالن «دراما» هم از 5 آبانماه میزبان اجرای نمایش «پدر» به کارگردانی میکائیل شهرستانی است.این نمایش که از ساعت 19:30 هر شب تا 30 آبان اجرا میشود، نوشتهی آگوست استریندبرگ است که شهرستانی آن را دراماتورژی کرده است.حامد فعال، مهدی محمدی، حامد کاظمی، حسام مختاری . احسان رحمتی، عاطفه عبدالهی، سیمین شاکری، باران شادی پور، شیرین امینی، درسا شهرستانی، ناهید فرهمند، سروین سیف به عنوان بازیگران این نمایش در «پدر» بازی میکنند.
«سایه سبز سیلویا»
در سالن تئاتر «فانوس» نمایشی با عنوان «سایه سبز سیلویا» از 5 آبان اجرا میشود.این نمایش که اجرای آن تا 28 آبان ادامه دارد، نوشته علی محمد رحیمی است که پرنیا قناتی آن را کارگردانی میکند.سید سعید موسوی سید میر عماد میری، ستاره کریمی، حنانه جعفری نژاد و امید منوچهری هم بازیگران «سایه سبز سیلویا» هستند.
«سرگیجه»
سالن استاد انتظامی خانه هنرمندان نیز همچون دیگر تماشاخانههای شهر برای اجرای یک نمایش جدید با نام «سرگیجه» آماده میشود و تا 25 آبان برای این نمایش میزبان مخاطبان خود است.نویسنده، طراح و کارگردان «سرگیجه» پویا صادقی و ایمان صیاد برهانی است و مجید اسدی، سهیل سهیلی، سعید زارعی، محمد برهمنی، زینب همتی و ایمان صیاد برهانی هم در آن باز میکنند.
«هتلیها»
یکی دیگر از نمایشهایی که به زودی به صحنه میرود، کاری از حمیدرضا آذرنگ است که در سالن استاد سمندریان ایرانشهر اجرا میشود.«هتلیها» نوشته ساناز بیان از ساعت 19:30 هفتم آبان به مدت یک ماه برصحنهی ایرانشهر خواهد بود.حمیدرضا آذرنگ، نسیم ادبی، سام کبودوند، بهاره کیانافشار، آیه کیانپور، ستایش محمودی و آناهیتا همتی بازیگران «هتلیها» هستند.
ابتکار/ارکستر سمفونیک تهران در فصل جدید کاری خود چه کرد؟
نگاهی به برنامه یک ساله از «مهر تا مهر»
اسفندماه سال گذشته زمانی که علی رهبری سکان هدایت ارکسترسمفونیکِ تهران را به دست گرفت، قریب به سه سال میشد که این ارکستر خاموش بود. حضورِ علی رهبری پس از سالها در ایران برای راهاندازیِ دوباره ارکستری که رسماً تعطیلشده، بدون کمکها و پشتبانی علی مرادخانی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد رودکی غیر ممکن بود.
یک فصل کاری موفق با رهبری
ارکستر سمفونیک تهران به مدیریت هنری و رهبری علی رهبری در فصل گذشته کاری خود اجراهای قابل قبولی را از خود به یادگار گذاشت. این اجراها با حضور ارکستر فیلارمونیک چین به مدیریت لانگ یو هم به اوج خود رسید؛ به همین دلیل به سادگی میتوان گفت که این ارکستر بعد از یک دوره طولانی خاموشی، بالاخره با حضور علی رهبری و تجارب بالایش توانسته روی یک جاده صاف در حرکت باشد. رهبری در تمام این مدت با توجه به اعتبار بینالمللی که دارد، کوشیده تا سولیستهای طراز اول جهانی را به ایران بیاورد که از آنجمله و شاید مهمترینها آنها الکساندر رودین سولیستِ برجسته ویلنسل و دالیبر کاروای ویلنیستِ جوان و سرشناسِ جهانی بودند. رپرتوار ارکستر هم تغییر چشمگیر و درخور اعتنایی داشت: سرناد برای ارکستر زهی اثرِ چایکوفسکی، سمفونیهای نُه و پنج اثر بتهوون و آثاری از دورژاک، مندلسون، برامس و گریک که همه با موفقیّتی چشمگیر اجرا شدند نشان دادند که رهبری علاوه بر اِشرافی که بر رپرتوارِ موسیقیِ کلاسیکِ جهان دارد، وجهِ آموزشی هر قطعه را هم برای یک ارکستر نوپا چون ارکسترِ سمفونیکِ تهران در نظر گرفته است. او همچنین از مهرماه سال جاری با یک برنامه مدون و حساب شده، تحت عنوان "مهر تا مهر" را تدوین کرده و در این برنامه روزهای درخشانی را برای ارکستر سمفونیک رقم زده است.
از کارمینا بورانا تا اپرای عاشورا
اولین استارت برنامه "مهر تا مهر" ارکستر سمفونیک با اجرای استرا وینسکی و قطعه معروف "کارمینا بورانا" روزهای 14 و 15 مهرماه آغاز شد و در ادامه از روز 24 تا 30 همین ماه با اپرای عاشورا همراه گشت. اپرای عاشورا اولین اپرای ملی ایران است که در سال ۱۳۸۷ لیبرتو آن توسط بهروز غریب پور نوشته و موسیقی آن توسط بهزاد عبدی ساخته شد. این اپرا برای اولین بار به شکل عروسکی در تالار فردوسی به کارگردانی بهروز غریب پور به روی صحنه رفت و پس از آن اجرا بارها به مناسبت روز عاشورا در ایران و خارج از ایران به اجرا در آمده است. این بار علی رهبری با همراهی اولین رهبر مهمان نصیر حیدریان و بهزاد عبدی این برنامه را روی سن تالار وحدت برد تا برای بار دیگر چشمهای دیگر از استعدادهای نوازندگان جوان ارکستر را به نمایش بگذارد. این اپرا با حواشی و البته استقبالهای زیادی مواجه شد که از میان آنها میتوان به حضور علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، سید حسین هاشمی استاندار تهران، افتخار حسین عارف رییس موسسه فرهنگی اکو و جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی اشاره کرد.
برنامه ویژهآهنگسازان ایرانی
علی رهبری درباره فعالیتهای ارکستر گفت: من مدیون بچههای ارکستر سمفونیک تهران هستم که از نظر من واقعا همگی قهرمان ملی هستند. ما پیش از این برای از دست دادن چیزی نداشتیم اما برای به دست آوردن کارهای بسیار زیادی انجام دادیم. فرق این قهرمانان ملی با قهرمانان فوتبال در این است که آنها گل نمیخورند و هر قدم مثبتی که بر میدارند در آینده برایشان آورده زیادی خواهد داشت. این بچهها آنقدر خود را خوب نشان دادند که ما هم اینک از کشورهای دیگر دعوتنامه داریم و این برای من واقعا تعجب آور است چرا که اصلا فکر نمیکردم به این شرایط برسیم. رهبری ادامه داد: قاطعانه میگویم تنهایی نمیتوانستم از پس فعالیتهای ارکستر سمفونیک تهران بر بیایم و این موضوع را مدیون اعضای ارکستر هستم و حالا من از آنها متشکرم و افتخار میکنم که در کنار آنها حضور دارم و خوشحالم حدسی که میزدم درست بود اینکه اگر روی بچههای ایرانی سرمایه گذاری کنیم اتفاقات بسیار خوبی برای آنها میافتد. وی افزود: ما در جدول برنامه ارکستر به آهنگسازان ایرانی احترام بسیار ویژهای گذاشته ایم و این خیلی مهم است که در حدود ۱۶ هفتهای که برای برنامههای ارکستر سمفونیک کارهایی را انجام دادیم بیش از نیمی از برنامهها متعلق به آثار آهنگسازان ایرانی است. ما در این دوره از ۷ رهبر ایرانی و شش رهبر صاحب نام بین المللی برای حضور در برنامههای جاری ارکستر سمفونیک تهران دعوت کردیم که میتواند اتفاق بسیار خوبی در عرصه آموزش رهبری ارکستر و همچنین کنسرتهای ما باشد.
او ادامه داد: ما کنسرتهای ویژهای را برای برنامه "مهر تا مهر" خود در نظر گرفتهایم که حتم دارم با استقبال مخاطبان مواجه میشود.
برنامه ارکستر از مهر ۹۴ تا مهر ۹۵
برنامهها و کنسرتهای ارکستر سمفونیک تهران از مهرماه ۹۴ تا مهرماه ۹۵ در قالب یک جدول مشروح از سوی بنیاد فرهنگی هنری رودکی منتشر شد که این بنیاد همچنین تاریخ و روزهای برگزاری کنسرتها، ماستر کلاسترها، رسیتالها و برنامههای نمایشی موسیقایی را نیز به صورت رسمی منتشر کرد.
ابتکار/این، یک فیلم نیست
سازندگان فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» در آستانه اکران این فیلم از مردم دعوت کردند، به تماشای فیلمی بنشینند که دروغ نیست.
به گزارش ایسنا، فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» به کارگردانی وحید جلیلوند یکی از آثاری بود که سال گذشته در بخش «نگاه نو» جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و سیمرغ بهترین کارگردانی و بهترین فیلم این بخش را برای برادران جلیلوند به همراه آورد و جایزهی اینتر فیلم (گفتوگوی بین الادیان) جشنوارهی ونیز را کسب کرد و پس از آن در یازدهمین جشنواره فیلم زوریخ (2 تا 12 مهر)، دوازدهمین جشنواره فیلم ریکیاویک ایسلند (2 تا 12 مهر) و سی و چهارمین جشنواره فیلم ونکوور کانادا به نمایش درآمد که جایزه ماکارو (یک نوع پرنده مناطق شمال اروپا) طلایی کشف سال را جشنواره ریکیاویک را نیز به خود اختصاص داد. این فیلم از امروز 5 آبان ماه همراه با چند فیلم تازه دیگر به نمایش عمومی در خواهد آمد و خبرنگاران سینمایی ایسنا در آستانه اکران فیلم گفتگویی با سازندگان آن دارند. این گفتگو با حضور علی جلیلوند تهیهکننده، علی زرنگار یکی از نویسندگان فیلمنامه و وحید جلیلوند کارگردان و یکی دیگر از نویسندگان و بازیگر نقش«علی» انجام شد.ایسنا از این سه هنرمند پرسید که چگونه مخاطبان را برای دیدن فیلمتان دعوت میکنید؟
وحید جلیلوند در پاسخ به این پرسش گفت: این فیلم دروغ نیست! یا بهتر است بگویم این، یک فیلم نیست.
علی زرنگار نیز پاسخ داد: مخاطب ایرانی همیشه برای دیدن تصویری واقعی از جامعه خودش بر پرده سینما احترام عمیقی قائل بوده است و ما در«چهارشنبه 19 اردیبهشت» عمیقا به مخاطبانمان احترام گذاشتهایم.
علی جلیلوند هم در دعوت خود از مردم برای تماشای فیلم گفت: آدمهای این فیلم کاملا از جنس خود ما هستند. دوست داریم جای بعضی از آنها باشیم اما نمیتوانیم. در هر حال فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» برشی واقعی از همین جامعه امروز ماست که هر روز هزاران بار آن را میبینیم.
او در ادامه با ابراز خرسندی از شرایط اکران این فیلم ادامه داد: اکرانمان در فصل مناسبی است. در همان اولین جلسهای که بعد از جشنواره فجر با آقای علی سرتیپی به عنوان پخشکننده فیلم داشتیم، تصمیم گرفتیم فیلممان را پاییز اکران کنیم.
جلیلوند با اشاره به حضور این فیلم درجشنوارههای مختلف و جوایزی که به دست آورده است، افزود: نگاه مثبت منتقدان و رسانهها در کنار جوایز فیلم و افتخاراتی که در جشنوارهها به دست آورده، فیلم را به موقعیتی رسانده که فقط کافی است درباره اکران آن اطلاعرسانی کنیم.
وی اضافه کرد: زمانی که شما یک فیلم خوب میسازید، ناخودآگاه شرایط اکران فراهم میشود. معتقدم امروزه جامعه مخاطب ما، علیرغم تمام مشکلات سینما مانند نبودن سالن، شرایط نامناسب اکران، وجود ماهوارهها و... اگر فیلمی درست از جنس خودش را ببیند، حتما از آن استقبال میکند. به همین دلیل از همان اکران جشنواره معتقد بودم فیلم نمایش عمومی خوبی خواهد داشت چون حرف مردم است. وقتی شما به مردم فیلم تقلبی و دروغ تحویل ندهید، آنها به سینما میآیند و فیلمتان را میبینند.
جلیلوند درباره اکران عمومی فیلم در خارج از کشور نیز توضیح داد: امیدوارم در کشورهای مختلف اکران عمومی داشته باشیم. هرچند تا به امروز فیلم در خاور دور و آمریکا ارائه نشده است، اما کشورهای ایتالیا، بلژیک، ترکیه، یونان، هلند و... آن را برای اکران عمومی خریدهاند و قرار است فیلم در بعضی از این کشورها از ماه ژانویه به نمایش دربیاید.این تهیهکننده سینما درباره اکران فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» در شهرستانها نیز گفت: فیلم در شهرستانها با چند روز تاخیر نسبت به تهران اکران میشود زیرا فضای عزاداری ماه محرم در شهرستانها قدری سنتیتر است.
به گفته او، این فیلم در تهران با 15 سالن سینما اکران خود را آغاز میکند و در تمام پردیسهای سینمایی به نمایش درمیآید.
در این نشست مباحثی درباره چگونگی ساخت این فیلم، شرایط ساخت فیلم اول در سینما، وسواس و حساسیت برادارن جلیلوند برای ساخت فیلم، سینمای اجتماعی و ... مطرح شد.
در فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» بازیگرانی چون نیکی کریمی، امیر آقایی، شاهرخ فروتنیان، برزو ارجمند، وحید جلیلوند و آفرین عبیسی ایفای نقش کردند و در خلاصه داستان آن آمده است: یک آگهی غیر متعارف در بخش نیازمندیهای روزنامه همشهری، جمعیت کثیری را در روز مشخصی به خیابان میکشد، دخالت پلیس قائله را علی الظاهر پایان میدهد اما...
«دبورا یانگ» منتقد سرشناس نشریه سینمایی «هالیوود ریپورتر» در جشنوارهی فیلم ونیز؛ فیلم «چهارشنبه 19 اردیبهشت» را درخشش سینمای نوع دوست و باکیفیت ایران دانسته است.
اعتماد/سخنگوي وزارت ارشاد در ديدار خود با اهالي رسانه به ابهامات اخير حوزه هنر پاسخ داد
نوشآبادي: كسي ممنوعالكار نيست
اعتماد| اين روزها بار ديگر حاشيه بر متنِ هنر غلبه كرده است. ليستي از ممنوعالكارهاي موسيقي منتشر شده، دلواپسان تلاش كردهاند تا بار ديگر بحران جديدي را براي وزارت ارشاد به وجود بياورند و با ادعاي تكخواني زنان در اپراي عاشورا، حاشيههاي جديدي را به وجود آوردند. از آن طرف همچنان ارسال فيلم «محمد رسولالله(ص) » محل مناقشه است. «حسين نوشآبادي» سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، روز گذشته در ديدار خود با اهالي رسانه تلاش كرد تا به تمامي اين اتهامات پاسخ دهد.
او در سوالي پيرامون نحوه اكران فيلم «محمد رسولالله (ص) » در مراسم اسكار و مجامع بينالمللي، توضيح داد: «همانطور كه ميدانيد فيلم «محمد رسولالله (ص)» از فيلمهاي ارزشمند سينماي ايران بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بوده كه واجد ويژگيهاي ارزشمند فني، هنري و سينمايي است. همين موضوع باعث شده تا اين فيلم از قابليتهاي بسيار بالايي براي عرضه و اكران جهاني برخوردار باشد. خوشبختانه با اقداماتي كه تاكنون انجام گرفته، اين اثر سينمايي به عنوان فيلم منتخب كشورمان براي حضور در مراسم اسكار معرفي شده است. قانون آكادمي اسكار براي شركت فيلمهاي خارجي در اين مراسم اين است كه فيلمهاي متقاضي از مهرماه سال قبل تا مهرماه سال بعد اكران شده باشند و چون فيلم «محمد رسولالله (ص) » داراي اين ويژگيها بود، شوراي انتخاب ما غير از توجه به نكات فني و در نظر گرفتن اين شرايط آن را براي حضور در مراسم اسكار معرفي كرد. البته بر اساس ضوابط و قوانين بينالمللي موجود فيلم «محمد رسولالله (ص)» هم ميتواند در مراسم اسكار شركت كند و هم اكران بينالمللي نيز داشته باشد. به هر ترتيب ما اين شانس را براي فيلم «محمد رسولالله (ص)» قايل هستيم كه اين اثر ارزشمند جهاني بتواند جوايز متعدد جهاني را از آن خود كند.
او همچنين درباره ابهامات مطرح شده در اپراي عاشورا، چون وزير ارشاد به حمايت تمام از اين حركت فرهنگي پرداخت و گفت: «اپراي عاشورا با تعزيهخواني مدرن، تلاش كرد تا گوشهاي از واقعه كربلا و عاشورا را در قالب يك اثر هنري به تصوير بكشاند. اين در حالي است كه مقام معظم رهبري نيز در فرمايشات خودشان همواره به اين موضوع تاكيد داشتند هر انديشه و باوري كه در قالب هنر بگنجد، ماندگار ميشود. در اين ميان، اجراي اين برنامه هنري براي تعظيم و بزرگداشت يك حركت برخاسته از اعتقادات ديني و مذهبي ما و جلوههاي فرهنگ عاشورا صورت گرفته بود. اين اثر موسيقايي كار بسيار ارزشمند و قابل تقديري است كه با حضور هنرمندان شايسته اركستر سمفونيك تهران و بهرهگيري از متون قانوني و نثر موجود در كتابهاي مرتبط با فرهنگ عاشورايي، اپرايي را تحويل مخاطب دادند كه نه تنها قابل ارايه در صحنههاي داخلي كشورمان است بلكه ميتواند در بسياري از كشورهاي اسلامي نيز قابل استفاده باشد.»
او البته به انتقادات مطرح شده در اين اپرا نيز اشاره كرد و با بيان اين مطلب كه به تصوير كشيدن جلوههايي از فرهنگ ناب عاشورا حركتي بسيار قابل تقدير است؛ به همين خاطر اگر نقدي نيز مطرح ميشود بايد به صورت دلسوزانه باشد تا هنر اسلامي و ديني ما را اعتلا دهد، افزود: «كساني با انگيزههاي خاص صنفي يا سياسي فيلمي از نماي نزديك ميگيرند تا بتوانند ادعا كنند كه تكخواني صورت گرفته است؛ در حالي كه من و آقاي وزير هر دو اجرا را از نزديك مشاهده كرديم و ديديم كه چنين چيزي وجود ندارد و علاوه بر آن در روزهاي قبلي و بعدي حضور ما در اپراي عاشورا هم هيچ موردي از رفتارهاي نامتعارف و پوشش نامناسب گروه اعلام نشده است.»
نوشآبادي همچنين به موضوع ممنوعالفعاليت شدن برخي خوانندگان اشاره كرد و گفت: بر اساس ضوابط و قوانيني كه ابلاغ شده هرگونه همكاري با شبكههاي تلويزيوني و راديويي خارج از كشور ممنوع است و هنرمنداني كه با شبكههاي معاند نظام جمهوري اسلامي ايران فعاليتهايي داشته باشند به طور حتم با آنها برخورد قانوني خواهد شد. او اما در عين حال ليستي را كه در برخي رسانهها عنوان شده است؛ اشتباه دانست و به اين مساله اشاره كرد كه ارشاد هيچگاه فهرستي را كه تعلق به خوانندگان ممنوعالكار باشد، منتشر نكرده است: « خواننده ممنوعالكار نداريم؛ يعني فهرست منتشر شده صحت ندارد، اما اگر از سوي هنرمندي جرمي خلاف مقررات انجام بگيرد، قطعا به او ابلاغ خواهد شد. البته اين اسامي را اعلام رسمي نخواهيم كرد؛ چون هنرمند براي ما حرمت بسياري دارد. در اين خصوص ما بارها تذكرات لازم را به خوانندگان دادهايم و حتي گفتهايم اگر خودشان هم با اين ماجرا مخالف هستند، اين مخالفت را به طور رسمي اعلام كنند تا امكان سوء استفادههاي بعدي وجود نداشته باشد.»
سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درباره ابهامات مطرح شده پيرامون نحوه برگزاري جشنواره بينالمللي فيلم فجر و برگزاري بخش بينالملل اين رويداد سينمايي با عنوان «جشنواره فيلم ايران» به دبيري
رضا ميركريمي و تناقضگوييهاي مطرح شده در فضاي موجود، تصريح كرد: «ما يك جشنواره بينالمللي فيلم فجر داريم كه هر ساله به مناسبت فرا رسيدن پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي در دو بخش ملي و بينالمللي برگزار ميشود. البته تا سال گذشته اين جشنواره در هر دو بخش به صورت همزمان برگزار ميشد اما طبق تصميماتي كه گرفته شد، ما بنا را بر اين گذاشتيم كه به دليل ارتباط بيشتر مخاطب با فيلمهايي كه در بخش بينالملل جشنواره نمايش داده ميشود، جشنواره بينالمللي فيلم فجر در دو مقطع برگزار شود. بر اين اساس بخش ملي طبق سنوات گذشته در بهمن ماه و بخش بينالملل يك يا دو ماه بعد از اين رويداد در قالب جشنواره فيلم فجر برگزار ميشود. »
سخنگوي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي درباره تكليف نهايي اكران فيلم «رستاخيز» نيز توضيح داد: «ما براي اشكالات موجود در فيلم «رستاخيز» تمام اقدامات لازم را انجام دادهايم و اميدوارم با انجام اصلاحات و رفع مشكلي كه پيرامون اكران اين فيلم صورت ميگيرد به زودي شاهد نمايش اين اثر سينمايي باشيم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با كليت فيلم «رستاخيز» مشكلي نداشته و ندارد و بر اين باور است كه اين فيلم سينمايي از آثار ارزشمند ما است. البته تنها انتقاد موجود در اين فضا، تصوير شخصيتهاي فيلم است كه اگر بتوانيم با اقدام هنرمندانه مشكل را حل كنيم، قطعا اكران آن نيز از اين وضعيت معطلي بيرون ميآيد و ما شاهد نمايش عمومي آن خواهيم بود. البته اين حساسيتي كه در داخل كشور پيرامون اكران «رستاخيز» وجود داشته در خارج از كشور وجود ندارد و تا آنجايي كه بنده در جريان هستم اين فيلم توانسته در بسياري از كشورها با اقبال مخاطب روبهرو شود.»
اعتماد/رامين صديقي جايزه تهيهكننده برتر موسيقي ٢٠١٥ را گرفت
اعتماد| «رامين صديقي» - ناشر و تهيهكننده موسيقي يكشنبه شب جايزه تهيهكننده برتر موسيقي در سال ۲۰۱۵ كه توسط همايش «وومكس» معرفي شده بود را در مجارستان دريافت كرد. او از ميان تهيهكنندگان بيش از ١٣٠ كشور كه بسياري از آنها چهرههاي شناخته شده موسيقي جهان هستند، به اين عنوان دست يافته است. شيخلو، هنرمند مطرح سنگالي نيز جايزه هنرمند برتر سال را دريافت كرد. اين اما تنها افتخاري نيست كه «صديقي» در دوران فعاليتهاي هنري خود به آن دست يافته است، پيش از اين، در سال ۸۵ ناشر برگزيده جشنواره موسيقي فجر شده بود و علاوه بر آن، اثر «به تماشاي آبهاي سپيد» با آهنگسازي «حسين عليزاده» كه توسط او منتشر شده بود، نيز نامزد جايزه گرمي شد. او پيش از اين در واكنش به اين اتفاق گفته بود: «مناسبتها و رويدادهاي جهاني در حوزه موسيقي پرتعداد نيستند و اتفاقاتي نظير «گرمي»، جايزه «يونسكو» و همايش موسيقي ملل «وومكس» از مهمترين اتفاقات موسيقايي دنيا در طول سال هستند و عمده توجهات جهاني به اين رويدادهاست. انتخاب من به عنوان تهيهكننده برتر سال ۲۰۱۵ جداي اينكه براي من افتخار بسيار بزرگي است و طبيعتا من از دريافت اين عنوان خوشحال هستم اما به خودي خود ميتواند نگاههاي بيرون از ايران را به سمت موسيقي در ايران معطوف و جديتر كند و به نظرم خارج از هر گونه تعارف و كليشهاي همين موضوع دستاورد بسيار بزرگي است.»او ميگويد كه طي سالهاي اخير ما غير از نامهاي بزرگي چون حسين عليزاده، كيهان كلهر و تعداد كمي از هنرمندان ايراني نتوانستهايم آن طور كه بايد و شايد در سطوح بينالمللي حضور جدي داشته باشيم، بنابراين ميتوانم اينطور نتيجهگيري كنم كه مهمترين دستاورد دريافت چنين جوايزي فارغ از انگيزهها و لذتهايي كه براي فرد انتخاب شونده دارد، ميتواند گامي در جهت
ديده شدن موسيقي كشورمان در دنيا باشد. او ميگويد كه اصولا به ماجراي تهيهكنندگي به مثابه يك بنگاه اقتصادي نگاه نميكند و اعتقاد دارد دريافت اين جايزه شايد به موسيقي ما اين كمك را كند تا از ماجراي تهيهكنندگي تعريف شفافتري داشته باشيم. «صديقي» سالهاست كه با انتشارات «هرمس» نقش مهمي در معرفي آثاري داشته است كه شايد انتشار آنان از نظر اقتصادي توجيه چنداني نداشته است؛ اين در حالي است كه او به جاي آنكه به اين شغل به عنوان يك بنگاه اقتصادي نگاه كند، خودش را يك «ويراستار هنري» ميداند كه اين قدرت را داشته تا از زاويهاي خارج از نگاه هنرمند به اثر نگاه كند. او ميگويد كه تهيهكننده ميتواند بخش خلاقيت هنري توليد يك اثر موسيقايي را به سمت و سوي يك سازمان منسجم و شكل گرفته پيش ببرد.
اطلاعات/چهارمین دوسالانه «سرو نقرهای» فردا گشایش می یابد
نشست خبری چهارمین دوسالانه «سرو نقرهای» در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، نشست خبری چهارمین دوسالانه «سرو نقرهای» انجمن طراحان گرافیک یکشنبه ۳ آبان در تالار استاد امیرخانی خانه هنرمندان ایران برگزار شد. در این نشست علی رشیدی، رئیس انجمن صنفی طراحان گرافیک، و احسان مهدوی، دبیر چهارمین دوسالانه سرو نقرهای، به تشریح برنامههای این دوره از دوسالانه «سرو نقرهای» پرداختند.
علی رشیدی ضمن اشاره به چشمانداز فعالیتهای انجمن طراحان گرافیک گفت: سند استراتژیک انجمن طراحان گرافیک بخشی از فعالیتهای انجمن را معطوف به توسعه فرهنگی و بخشی دیگر را متوجه شراکت استراتژیک در اقتصاد مملکت میداند. بعد کاربردی این هنر بیش از سایر هنرهاست و نمیتوان به دیده یک هنر صرف به آن نگریست. یکی از اهداف انجمن طراحان گرافیک، مشاوره دادن به تولیدکنندگان داخلی برای عرضه هرچه بهتر اجناس ایرانی در سطح بینالمللی است.
وی سپس به آثار ارائه شده در چهارمین دوسالانه «سرو نقرهای» پرداخت و گفت: آثاری در نمایشگاه حضور دارند که جنبه کاربردی داشته و برای سفارشدهنده اجرا شدهاند. امیدواریم تولیدکنندگان و سفارشدهندهها نیز به دیدن آثار این نمایشگاه بیایند تا بتوانیم همکاری نزدیکتری داشته باشیم. دلیل برگزاری همزمان نمایشگاه در شیراز نیز توجه به فعالیت طراحان غیرتهرانی است. اما از آنجایی که ۷۰ درصد اعضای انجمن از تهران هستند، ترجیح دادیم به جای برگزاری نمایشگاه در شهری دیگر، آنرا بهطور همزمان در دو شهر برگزار کنیم. شیراز داوطلب برگزاری نمایشگاه بود و از امکانات لازم برای برگزاری مناسب آن نیز برخوردار است.
احسان مهدوی نیز ضمن اعلام ارائه ۶۰۷ اثر در چهارمین دوره «سرو نقرهای» گفت: فراخوان این دوره ۴ تیر و آخرین مهلت ارسال آثار نیز ۲۴ مرداد بود. داوری آثار از ۴ شهریور آغاز شد و برای هر یک از هفت بخش آثار، سه داور متخصص در همان زمینه انتخاب شدند که از سه نسل پیشکسوت، میانسال و جوان گرافیک ایران بودند. داوران این دوره فرشید مثقالی، مهران زمانی و ساعد مشکی (بخش آزاد)، مصطفی اسداللهی، پیمان پورحسین و فاطمه کرکهآبادی(بخش نشانه و هویت بصر)، قباد شیوا، بیژن صیفوری و امیرحسین قوچیبیک (بخش پوستر)، ابراهیم حقیقی، مجید عباسی و احسان رضوانی (بخش جلد و صفحهآرایی نشریات)، امرالله فرهادی، مهرزاد دیرین و ایمان آلمظفر (بخش گرافیک تجاری و بستهبندی)، رضا علوی، امیرعلی قاسم و فرید یاحقی (بخش گرافیک متحرک) و محمد احصایی، مصطفی اوجی و مسعود سپهر (بخش طراحی حروف فارسی) هستند. ۳۵۳ گرافیست آثار خود را ارسال کردند که شامل ۹۰ هنرمند زن و ۲۶۳ هنرمند مرد میشدند. در نهایت و پس از داوری آثار، ۶۰۷ اثر از ۲۶۷ هنرمند برای ارائه در چهارمین دوسالانه «سرو نقره ای» برگزیده شدند.
وی در پایان به برنامه های نمایشگاه اشاره کرد و گفت: افتتاح نمایشگاه چهارشنبه ۶ آبان در خانه هنرمندان ایران خواهد بود و آثار در هفت گالری خانه هنرمندان ایران به نمایش در میآیند. در روز ۹ آبان برنامه سخنرانی «ایسیدرو فرر» و رونمایی از کتاب آثار این طراح و تصویرگر اسپانیایی در فرهنگسرای نیاوران برگزار خواهد شد. ۱۱ آبان نیز به همراه این هنرمند، نمایشگاه «سرو نقرهای» را در شیراز افتتاح خواهیم کرد و در ادامه نیز جلسه سخنرانی و ورکشاپ فرر در شیراز برگزار میشود. مراسم اختتامیه و اهدای سرو به برگزیدگان این دوره و رونمایی از کتاب آثار نیز ۱۵ آبان برگزار خواهد شد. در این دوره علاوه بر جایزهای که به سفارشدهنده برتر تعلق میگیرد، دو جایزه دیگر نیز به بهترین فرآیند تولید اثر و یک هنرمند جوان اختصاص داده شده است.
لازم به ذکر است، گالریهای خانه هنرمندان ایران از ۶ تا ۱۵ آبان میزبان چهارمین دوسالانه «سرو نقرهای» خواهد بود
اطلاعات/معرفی «بانوی برگزیده فرهنگ» در سومین جایزه دکتر طاهره صفارزاده
148قطعه شعر، ۲۵ مقاله و ۵ پایاننامه درباره شخصیت قرآنی، علمی و ادبی دکتر صفارزاده به دبیرخانه سومین جایزه علمی – ادبی این بانوی قرآنی از سوی شاعران و محققان ارسال شده است.
رضا اسماعیلی، دبیر سومین دوره جایزه علمی – ادبی دکتر طاهره صفارزاده، در گفت و گو با پایگاه خبری حوزه هنری گفت: همزمان با هشتمین سالگرد درگذشت دکتر صفارزاده، امسال نیز به همت مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی مراسم اختتامیه سومین دوره از جایزه علمی – ادبی دکتر طاهره صفارزاده بعد از ظهر سه شنبه ۱۹ آبان در سالن سوره حوزه هنری با حضور جمعی از مسئولین، شخصیت های علمی و فرهنگی و همچنین برگزیدگان بخش های سه گانه این جایزه برگزار خواهد شد.
اسماعیلی در ادامه افزود: ۱۴۸قطعه شعر، ۲۵ مقاله و ۵ پایان نامه درباره شخصیت قرآنی، علمی و ادبی دکتر صفارزاده به دبیرخانه سومین جایزه علمی – ادبی این بانوی قرآنی از سوی شاعران و محققان ارسال شده است. وی تصریح کرد: شعرهای سروده شده درباره دکتر صفارزاده در قالبهای مختلف شعری از جمله غزل، رباعی، نیمایی، سپید و … است. وی درباره کیفیت برگزاری و برنامه های این دوره از جایزه افزود: در مراسم اختتامیه این دوره از تعدادی از محققان و شاعران خارجی نیز برای سخنرانی و شعرخوانی در کنگره دعوت به عمل آمده است. همچنین چاپ دوم مجموعه شعر «در ستایش بیداری» که در بر دارنده سروده های تقدیمی شاعران معاصر به این بانوی قرآنی است در مراسم اختتامیه رونمایی خواهد شد. در این مراسم کلیپ (نماهنگ) جدیدی نیز از زندگی و فعالیت های علمی – ادبی این شاعر و قرآن پژوه معاصر برای اولین بار به نمایش درخواهد آمد.
اسماعیلی در ادامه بااشاره به اینکه سومین دوره جایزه علمی – ادبی دکتر طاهره صفارزاده در هر بخش یک برگزیده و یک تقدیری خواهد داشت اظهار کرد: در مراسم اختتامیه از برگزیدگان با اهدای تندیس، لوح تقدیر و جوایز نقدی تقدیر به عمل خواهد آمد. دبیر سومین دوره جایزه علمی – ادبی دکتر طاهره صفارزاده درباره بخش «بانوی برگزیده فرهنگ» نیز گفت: امسال نیز همچون دو سال گذشته، توسط شورایی از کارشناسان فهرستی از بانوان فعال فرهنگی تهیه شده است که با تشکیل جلسات کارشناسی، کارنامه فعالیت های علمی و فرهنگی آنان بررسی و با نظر شورای داوران یک نفر به عنوان بانوی برگزیده فرهنگ معرفی و مورد تقدیر قرار خواهد گرفت.
اسماعیلی استقبال شاعران، محققان و پژوهشگران را برای ارسال اثر به این همایش علمی – ادبی خوب توصیف کرد و ادامه داد: خانم صفارزاده شخصیتی است که به خاطر فضایل قرآنی و ارزش های انسانی و مقام برجسته علمی مورد احترام همه اصحاب فکر و فرهنگ است. به همین خاطر بسیاری از شاعران و محققان به منظور ادای دین به این بانوی قرآنی آثار پژوهشی و ادبی خود را با افتخار برای شرکت در این همایش ارسال کرده اند، ضمن اینکه دکتر صفارزاده چهره ای جهانی و نامی شناخته شده در میان شاعران ایرانی و خارج از کشور است. در مراسم اختتامیه سومین جایزه علمی – ادبی دکتر طاهره صفارزاده، علاوه بر شخصیت های علمی – ادبی کشور، برادر بزرگوارشان آقای مهندس جلال صفارزاده و جمعی از شاگردان و دانشجویان ایشان نیز حضور خواهند داشت.
اطلاعات/صلاحی :میدان امام حسین(ع) محور برنامههای مذهبی پایتخت میشود
رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران از میدان امام حسین(ع) به عنوان فرهنگسرای روباز شهر تهران نام برد و گفت: از این به بعد میدان امام حسین(ع) محور برنامه های فرهنگی مذهبی شهر تهران خواهد بود که در تمامی مناسبت ها ویژه برنامه های خاصی در آن اجرا خواهد شد.
به گزارش رسانه خبری سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، محمود صلاحی در حاشیه بازدید از ویژه برنامه های «جلوه سوگ» در میدان امام حسین(ع) با تاکید بر محوریت این میدان در برنامه های فرهنگی مذهبی شهر تهران، گفت: با دستور شهردار تهران مبنی بر تجمیع کارهای اجرایی فرهنگی و هنری در سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در گام نخست، میدان امام حسین(ع) به این سازمان واگذار شد که با توجه به ظرفیت و فرصت مهم ماه محرم اولین برنامه در این میدان با عنوان «جلوه سوگ» برای ۵۰ شب به صورت ویژه برنامه ریزی شد.
وی با اشاره به تأکید دکتر قالیباف به تبدیل این میدان به مکانی برای همدلی هیات ها و مرکزیت عزاداری در تهران افزود: خوشبختانه برای اولین بار در میدانی که مزین به نام امام حسین(ع) است و به لحاظ جغرافیایی موقعیت مطلوبی دارد با هدفمندی مناسبی، برنامه عزاداری شکل گرفته که حضور چشمگیر جوانان حسینی مایه خوشحالی و موفقیت ماست.
صلاحی در ادامه با مهم خواندن اجرای برنامه های متنوع تصریح کرد: باید برنامه های فرهنگی متناسب با هر فصل و برای همه مخاطبین از همه سطوح در این میدان برنامه ریزی شود و با در نظر گرفتن کارهای هنری خاص در جذب جوانان و رونق این فرهنگسرای روباز گام برداریم.
اطلاعات/مرادخانی: طرح «توسعه معارف حماسه و عاشورا» در دستور کار وزارت ارشاد است
علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مجلس عزاداری شهادت اباعبدالله حسین (ع) که در مسجد بنیاد رودکی برگزار شد گفت: باید در زمینه طرح توسعه معارف حماسه و عاشورا فعالیت کرد و آن را به ظهور رساند.
مجلس عزاداری امام حسین (ع) و یاران با وفای آن حضرت در مسجد بنیاد رودکی با حضور علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران کل و کارمندان معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و جمعی از هنرمندانی همچون ایرج راد، عبدالحسین مختاباد، حمیدرضا نوربخش، اسماعیل خلج، هوشنگ کامکار، حسن ریاحی، محمود عزیزی، محمد سریر، داود فتحعلی بیگی، طاهر شیخ الحکمایی، سعید اسدی، جواد انصافی و….برگزار شد.
علی مرادخانی معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در این مراسم، ضمن عرض تسلیت به جامعه شیعیان جهان و حاضران در این مراسم گفت: واقعه کربلا، از منظر هنری، واقعهای قابل توجه است که هیچ فردی نمیتواند به راحتی از کنار آن عبور کند.
او بیان کرد: در روزی که تمامی مسلمانان جهان برای انجام حج به سمت مکه حرکت میکردند، امام حسین (ع) به عنوان رهبر مسلمین و یکی از مهمترین و بزرگترین مقامهای سیاسی و دینی مسیر خود را تغییر داد. این حرکت معکوس نقطهای است که هنر را شکل داد و برای همیشه ماندگار شد.
معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با تاکید بر ارائه و خلق آثار مهم توسط هنرمندان در این حوزه اظهار کرد: ما میتوانیم فعالیتهای مهمی در این زمینه انجام دهیم، از جمله اتفاقات مهمی که طی روزهای گذشته شاهد آن بودیم، نمایشنامهخوانی "روز واقعه” به کارگردانی آقای محمد رحمانیان بود که توانست افراد مختلفی را با دیدگاهها و تفاوتهای فکری بسیار در مجموعه تئاترشهر گرد هم آورد و تحت تاثیر قرار دهد. این اتفاق مهمترین وظیفه هنر است و میتواند ما را با عمق مسائل و مفاهیم اساسی آشنا سازد.
مرادخانی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اتفاقاتی که برای "اپرای عاشورا” در روزهای گذشته اتفاق افتاده بود خاطر نشان کرد: ایجاد فضایی که طی روزهای گذشته به وجود آمد، خلاف اخلاق و معرفت انسانی بود و سبب شد تا فضا و ذهنیت نامناسبی نسبت به یک اتفاق زیبا رخ دهد. این کار شایستهای نبود. بیشک انجام و خلق یک اثر هنری بسیار سخت و پیچیده است و نباید به راحتی از بین برود. ما باید نسبت به موضوعاتی که ریشه در باورها و اعتقادات ما دارند درست عمل کنیم و واقعیتها را مورد توجه قرار دهیم تا بتوانیم از آن اتفاقات به درستی بهره ببریم.
در ادامه این مراسم، ایرج راد مدیر عامل خانه تئاتر نیز طی سخنانی بیان کرد: هنری که انسان ساز باشد، بسیاری از مشکلات را از میان میبرد. جوهر دین، جوهر حرکتی است که امام حسین(ع) در ره آن شهید شد. این مسیر عدالت، ارتباط انسانی و وحدت است. این مسائل از صداقت، خلاقیت و زیبایی نشات گرفته است. دین در تمام زمینهها از جمله هنر اثرگذار بوده است و باید طبق آن حرکت کرد.
همچنین محمود عزیزی یکی دیگر از هنرمندان حاضر در این مراسم، گفت: ویژگی ایام محرم و صفر شکلی از تزکیه نفس است. خاستگاه امام حسین (ع) ظلم ستیزی است که سبب اخلاق است. مسئلهای که گاهی ما آن را فراموش میکنیم.
او افزود: تعزیه یکی از وجوه هنری است که بسیار تاثیرگزار است و موسیقی، ادبیات و نمایش ما از این طریق حفظ شده است.
در ادامه، عبدالحسین مختاباد نیز با تاکید بر حفظ آثار دینی و شکل صحیح ارائه آنها تاکید کرد: به گفته رهبر معظم انقلاب «هیچ تفکری ثبت نمیشود مگر آنکه با هنر آمیخته شود». در سالهای دفاع مقدس، آثار بسیاری در زمینه موسیقی، ادبیات، عکس و … ایجاد شد که بخشی از تاریخ انقلاب ما را تشکیل میدهد. تاریخ هنر ۳۵ ساله ما سراسر افتخار است و هنرمندانمان از هیچچیز غافل نشدند. آنها با تمام محدودیتها و سختیها توانستند کارهای قابل توجهی را ارائه دهند. در این میان تنها باید به شکل ارائه مفاهیم و نحوه انتقال آنها توجه داشته باشم.
در پایان این مراسم، عبدالحسین مختاباد بخشی از قطعات با مضمون عاشورایی خود را خواند و مراسم تعزیهای نیز توسط هنرمندان بنام تعزیه اجرا شد.
ایران/روایتی از الجزایر و هفته فرهنگی ایران در این کشور
سرزمینی با پلهای معلق
سید کامران علمدهی
مقصد نهایی شمال قاره آفریقاست و کشور الجزایر... و شنیدهها محدود و معطوف میشوند به؛ انسانهایی سیه چرده، عرب زبان، مسلمان، صحرای بیکران، کشاورزان و دامداران متعدد، حیوانات گوناگون، آب و هوای شرجی و مدیترانهای، نداشتن تکنولوژی روز دنیا، خودروهای قدیمی و ارزان قیمت، خیابانهای شلوغ و اتوبانهای ناهموار و... اما به محض ورود به این سرزمین 38 میلیون نفری، شنیدهها تغییر میکنند و تصاویر تازهای خلق میشوند. از زمانی که پا روی پلکان هواپیما در الجزایر گذاشتم شرجی هوا حسی از شهرهای شمالی ایران را زنده کرد. سوار شدن تاکسی از فرودگاه تا محل اقامت، بهترین موقعیتی بود که میشد برای نخستین بار فضای شهر و خیابانهای پایتخت کشور الجزایر را دید. رؤیت فضای پارکینگ فرودگاه به هنگام انتظار برای رسیدن تاکسی یکی از شنیدهها را تغییر داد. خودروهای فرانسوی، آلمانی، سوئدی و حتی امریکایی که اغلب از سال تولیدشان بیش از 3 ـ 4 سال نگذشته بود، علاوه بر اصلاح تصویر ذهنی سابقم ، خبر از آن میداد که خیلی نمیتوان به شنیدهها اعتماد کرد. از مسیر 20 دقیقهای فرودگاه پایتخت تا هتل میشد حدس زد که الجزایر نه خیابانهایی شلوغ دارد و نه اتوبانهای ناهموار. شهری زیبا در کنار دریای مدیترانه که ساحل و ساختمانهای اطراف آن هم به زیبایی و جذابیت آن افزوده بود. البته نکته جالب و حائز اهمیت هم آن است که در کشور الجزایر هم مردم و هم مسئولان این کشور نام پایتخت را الجزایر میدانند. این در حالی است که در موتورهای جستوجوگر و افکار عمومی نام پایتخت کشور الجزایر به غلط «الجزیره» که نام یک شبکه خبری ماهوارهای است به کار برده میشود. بنابراین باید گفت که پایتخت کشور الجزایر، الجزایر است. شاید برای ما که با ذهنیت حوادث مکه و برخوردهای تبعیض آمیز برخی اعراب به این کشور عرب زبان سفر میکردیم قدری جبههگیری طبیعی بود اما همکلام شدن با مردم این کشور نشان میداد که مردم الجزایر در بخشی از فرهنگها همانند ما هستند و در بخش دیگری هم نزدیک به افکار ما و اخلاق و رفتارشان به اعراب کشورهای حاشیه خلیج فارس شباهتی نداشت. ضمن آنکه زبان فرانسه در بسیاری از نقاط پایتخت و شهر توریستی قسنطینه به عنوان زبان اول بهکار گرفته میشد. این کشور چون در سالهایی نه چندان دور مستعمره کشور فرانسه بوده، معماری بخشی از پایتخت شباهت زیادی به سازهها و بناهای کشور فرانسه و بخصوص پاریس دارد. کشور الجزایر پس از 132 سال استعمار در ژوئیه سال ۱۹۶۲ به استقلال رسید. اما برای به استقلال رسیدن حدود هشت سال جنگید و بیش از یک میلیون کشته داد. هیچیک از اهالی کشور الجزایر کشتار خونین سال 1990 را فراموش نمیکنند و اغلب افراد جامعه یک یا چند نفر از اعضای خانوادهشان توسط فرانسویها کشته یا مجروح شدهاند. سایه این مسأله هنوز هم بر مناسبات دو کشور الجزایر و فرانسه سنگینی میکند. فضای جنگ و ناآرامی در این کشور و تجربههای تلخ گذشته باعث شد تا مردم الجزایر تمایلی برای تأثیر گرفتن از بهار اسلامی و عربی نداشته باشند.
ëجغرافیای الجزایر
کشور الجزایر از شرق با کشورهای تونس و لیبی، از غرب با مراکش، از جنوب با مالی و نیجر و از شمال هم به دریای مدیترانه و کشورهای ایتالیا و فرانسه همسایه است. این کشور با مساحت بیش از دو میلیون کیلومتر مربع یکی از بزرگترین کشورهای بزرگ قاره آفریقاست و بخش زیادی از مناطق ساحلی الجزایر کوهستانی است و بنادر طبیعی اندکی دارد. این کشور 48 استان دارد که مهمترین آنها علاوه بر پایتخت، شهرهای قسنطینه، آوران، تلمسان و عنابه هستند. شمال الجزایر آب و هوای معتدل مدیترانهای دارد. در تل اطلس، میانگین دمای هوا در تابستان 22 درجه سانتیگراد و در زمستان 11 درجه سانتیگراد با رطوبت بسیار است و میانگین میزان بارش در طول سواحل سالانه بیش از 550 میلیمتر برآورد میشود.
ë تاریخ الجزایر
در آغاز قرن هشتم میلادی مردم الجزایر با آمدن اعراب به این سرزمین به اسلام روی آوردند و در حال حاضر هم مذهبشان سنی مالکی است. در سال ۱۵۱۷، الجزایر توسط خیرالدین و برادرش تحت سلطه امپراتوری عثمانی درآمد. پیش از استعمار فرانسه، کشوری مستقل بهشمار میرفت و کشور به دست یک شخص با لقب(داعی) اداره میشد. الجزایر در آن دوران به سه استان بزرگ تقسیم شده بود و هر استان به رهبری فردی باعنوان(بای) قرار داشت. پس از آن افکار استقلالطلبانه در آنجا رواج یافت و مردم الجزایر حکومتی آزاد تشکیل دادند با دولت فرانسه جنگیدند و در نهایت پیکار آنان به استقلال الجزایر منتج شد. در تاریخ الجزایر زبانهای بربری، فینیقی، لاتین، فرانسه، اسپانیایی و ترکی نوعی آمیختگی زبانشناختی را به وجود آورده که نتیجه آن یک زبان عربی الجزایری بسیار نامتجانس است. زبانی که در مناطق مختلف الجزایر شکلهای متفاوتی را به خود گرفته و تا امروز نیز به همین شکل ادامه داشته است.
ë سیاست بعد از استعمار
نخستین رئیس جمهوری الجزایر مستقل نوین، احمد بن بلا بود. بن بلا پس از استقلال الجزایر از قید استعمار، از سال ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ در رأس دولت جدید قرار داشت. وی از سال ۱۹۵۴ از سازماندهندگان قیام مردم الجزایر علیه استعمارگران فرانسوی و از بنیانگذاران «جبهه آزادیبخش ملی» الجزایر بود. او پس از استقلال الجزایر، ریاست حزب حاکم را عهدهدار شد. در سال ۱۹۶۵ بنبلا با کودتای وزیر دفاع خود، هواری بومدین، سرنگون شد. الجزایر بهار سیاسی خود را در سالهای آخر دهه ۱۹۸۰ تجربه کرد. این بهار و گشایشهای سیاسی ناشی از آن به قدرتگیری چشمگیر حزب اسلامی «جبهه نجات» در انتخابات سال ۱۹۹۰ منجر شد. در آن سال پس از پیروزی «جبهه نجات اسلامی» در نخستین انتخابات پارلمانی آزاد الجزایر، ارتش وارد عمل شد. ارتش رئیس جمهوری وقت، شاذلی بن جدید را وادار کرد انتخابات را متوقف کند و از قدرت کناره بگیرد. ارتش نتیجه انتخابات را باطل و گروههای اسلامگرا را غیرقانونی اعلام کرده و با انجام کودتایی آرام، سران جبهه نجات را هم به زندان انداخت. از آن پس بخش مهمی از اسلامگرایانی که میخواستند از طریق بهدست گرفتن قدرت الجزایر را به یک جامعه اسلامی تمامعیار تبدیل کنند، مخفی شدند، دست به اسلحه بردند و حدود 10 سال ترور و وحشت بر الجزایر حاکم شد. مقابله مسلحانه جبهه نجات با این اقدامات ارتش به جنگی داخلی منجر شد و هزاران کشته برجای گذاشت. جنگ داخلی یادشده عملاً سلطه ارتش و نیروهای امنیتی را بر ساختار سیاسی الجزایر تحکیم و تقویت کرد. سرانجام در اوایل قرن بیست و یکم عبدالعزیز بوتفلیقه موفق شد، طرح آشتی ملی را برقرار کند و قانون اساسی را هم تغییر دهد. از آن پس برای چهار دوره بر کرسی ریاستجمهوری تکیه زد که چهارمین دوره آن در سال 2014 برگزار شد. این رئیس جمهوری برای جلوگیری از روی دادن اتفاقاتی مشابه «بهار عربی» در کشور خود اجازه تأسیس ۲۳ حزب سیاسی جدید را صادر کرد و تعداد نمایندگان مجلس جدید را به ۴۶۲ نفر افزایش داد. جبهه آزادیبخش ملی و حزب تجمع برای دموکراسی، دو حزب تشکیلدهنده دولت ائتلافی هستند. ائتلاف اسلامگراها که ائتلاف سبز نام گرفته، شامل جنبش نهضت، جنبش جامعهای برای صلح و جنبش ملی اصلاح است. دولت الجزایر با آموختن از انتخابات پرپیامد سال ۱۹۹۰ کوشیده است برخی گرایشهای اسلامی را در ساختار قدرت ادغام کند تا هم قدرت مانور و عمل اسلامگرایان تندرو محدود شود و هم بخشهای مذهبیتر جامعه خود را با حکومت «بیگانه» نبینند. ساختار سیاسی الجزایر به گونهای است که اگر اپوزیسیون، اعم از اسلامی و غیراسلامی در مجلس صاحب فراکسیونهایی قوی هم بشود، باز هم در شاکله و سلسله مراتب این ساختار تغییر اساسی به وجود نخواهد آمد، زیرا مجلس از اختیارات چندانی برخوردار نیست و رئیس جمهوری به علاوه ارتش ارکان اصلی و اساسی حکومت را در دست خواهند داشت.
ë نفت سرمایه عظیم اقتصاد
کشاورزی و دامداری از جمله مشاغلی است که مردم الجزایر از آن جدا نشدهاند. کاشت گندم، جو، میوه و مرکبات بخشی از اموری است که کشاورزان به آن مشغول هستند. ضمن آنکه صنایع دستی همچون، فرش، چرم، کاشی، سوزندوزی و... هم از جمله مشاغلی است که به صورت جدی به آن پرداخته میشود. البته این کشور ذخایر عظیمی از نفت و گاز طبیعی هم دارد و از معادن آهن، فسفات، زغال سنگ و... نیز بهرهمند است. گردشگری هم بر خلاف تونس و مصر، به دلیل محافظهکاری و انزوای سیاسی و فرهنگی رژیم هواری بومدین در سالهای پس از انقلاب ۱۹۶۲، به حاشیه رانده شده و نقشی در اقتصاد این کشور بازی نمیکند. بیکاری بویژه در میان جوانان گسترده است و مشکل گرانی و کمبود مسکن هم از قشر متوسط تا قشرهای ضعیفتر را تحت فشار قرار داده است.
ë صنعت گردشگری
متأسفانه کشور الجزایر و تصمیم گیرندگان سیاسی در آن هنوز فکری جدی برای صنعت توریسم در این کشور نکردهاند و با وجود اینکه الجزایر بسیار زیباست و جذابیتهای گردشگری بسیاری همچون پل معلق قسنطینه(به روایتی بزرگترین پل معلق جهان است که ستون و پایهای ندارد)، بندر ساحلی الجزایر، بنای زیبای مقام شهید و... را داراست اما مسئولان این کشور بنا به محافظه کاری تمایلی به حضور گردشگران خارجی ندارند. چه بسا حضور گردشگران و توریستها میتواند در اقتصاد این کشور شکوفایی ایجاد کند و باعث رونق بازار و کسب و کار بیشتر برای جوانان الجزایری شود.
ë وضعیت اجتماعی
حجاب در کشور الجزایر اجباری نیست از اینرو برخی از افراد با حجاب کامل در خیابانها تردد میکنند و برخی هم بیحجاب. در مقوله رانندگی افراد به دو دسته تقسیم میشوند یا افراد قانونمند و افراد بیتوجه که به نوعی شبیه به رانندگان تهرانی هستند. در شهرهای الجزایر به ازای هر پانصد تا یکهزار متر یک خودروی پلیس با دو سرنشین در حال بررسی یا بازرسی از خودروهای عبوری هستند از اینرو هیچگاه مردم و اندک مسافران این کشور احساس ناامنی نمیکنند بویژه که پلیس رفتار بسیار خوب و محترمانهای با گردشگران و مسافران دارد. در مدت حضورمان در کشور الجزایر مردم را بسیار روراست و صادق دیدم. در بسیاری از برنامهها و همکلامیها در کارشان ناراستی و دروغ ندیدیم. غالباً نه معنی پارتی بازی را میدانند و نه روابط پشت پرده را! حالا یا شانس ما خوب بود یا کلیت مردم این کشور اینگونه اند اما هرچه که بود مردم خونگرم و دوست داشتنی داشتند به طوری که نه همزبان ما بودند و نه هم مذهبمان اما همانند یک دوست و یک برادر با ما همراه بودند. برخلاف آن چیزی که بسیاری از افراد فکر میکنند که در کشور الجزایر فقر بیداد میکند و مردم در پیدا کردن مسکن دچار مشکل هستند و خرج و مخارج تحصیل و درمان بسیار زیاد است، در دو شهر الجزایر و قسنطینه به سختی میشد کارتن خواب یا بیخانمان دید. ظاهراً دولت برای همه اقشار جامعه شرایطی را به وجود آورده که به میزان دارایی شان، مسکن ارزان قیمت، متوسط و گران قیمت در اختیارشان قرار میدهد. در بحث تحصیل و درمان هم نه دفترچه بیمهای وجود دارد و نه پارتی بازی. همه مردم الجزایر در عرصه تحصیلات و بهداشت و درمان هیچ هزینهای را پرداخت نمیکنند و همه چیز رایگان است. به طور کلی در الجزایر 59 دانشگاه فعالیت می کند که 15 دانشگاه در پایتخت آن قرار دارد. حالا شاید وضعیت بهداشتی و تحصیلی همانند سایر کشورهای پیشرفته نباشد اما کمک دولت در نوع خود بینظیر است. دولت الجزایر یارانه نمیدهد و در ازای آن برای مردم رفاه به وجود میآورد.
ë فرهنگ در الجزایر
درگیریهای داخلی و غفلت از عرصههای فرهنگی باعث شده تا کشور الجزایر در بسیاری از حوزههای هنری کمرنگ و کم ظرفیت عمل کند. به طوری که حتی در پایتخت این کشور(الجزایر) شما به سختی میتوانید سالن سینما و تئاتر بیابید. به طوری که از 318 سالن سینما تنها 96 سالن فعال است که 59 سالن از آنها هم دولتی هستند.
در عرصه موسیقی هم بیشتر از آنکه با موسیقی روز پیش بروند موسیقی قدیم و سنتی خود را دنبال میکنند و بسیاری از جوانان این کشور به دنبال آلبومهای خوانندگان دهههای خود هستند و استقبال چندان چشمگیری از خوانندگان نوظهور خود نمیکنند. در این کشور 2 نوع موسیقی وجود دارد یکی موسیقی اندلسی با سه گرایش و دیگری موسیقی الجزایری با 10 گرایش که گرایش های سنتی و قبایلی هم در زمره موسیقی الجزایری قرار می گیرند.
حتی در بخش کتاب و کتابفروشی هم بازار پررونقی ندارند. البته به نسبت عرصههای پیشتر گفته شده بیشتر به آن پرداخته میشود. در یکی از خیابانهای پر رفت و آمد و بسیار شلوغ الجزایر(پایتخت) یک کتابفروشی نظرم را جلب کرد. داخل رفتم و با صاحب آن(زین العابدین) گپی کوتاه زدم. او در رابطه با علاقه مندان به کتاب در الجزایر میگوید: مشغله مردم بسیار زیاد شده و اغلب سعی میکنند نیازهایشان را از طریق اینترنت و ماهواره حل کنند از اینرو مشتریهای کتابها هر روز کاهش مییابد. حتی کتابهای الکترونیکی هم بر تداوم این معضل افزوده است. از او در خصوص مشتریها و مخاطبانی که تعدادشان هم در داخل مغازه کم نیست میپرسم که او در پاسخ میگوید: تقریباً اینها مشتریهای ثابت مغازهام هستند و اغلب آنها را میشناسند. این مشتریها قبل از خریدن یک کتاب، آن را به دقت تورق میکنند و در صورت جذب شدن آن را خریداری میکنند. اما در مجموع خیلی بازار گرمی را شاهد نیستیم و مردم کتاب را به عنوان یک کالای ضروری در سبد خریدشان به حساب نمیآورند. در کشور الجزایر 26 روزنامه و یک خبرگزاری رسمی وجود دارد که مهمترین روزنامه های آن هم الشروق و الخبر و الوطن (فرانسه زبان) هستند. 5 کانال تلویزیونی دولتی به زبان عربی ، فرانسوی و آمازیغی و 26 کانال خصوصی وجود دارد.
ë هفته فرهنگی ایران در الجزایر
برای برگزاری هفته فرهنگی راهی این کشور شده بودیم و میهمان وزارت فرهنگ دولت الجزایر بودیم. از اینرو پرداختن به مسائل فرهنگی و هنری این کشور در اولویت نگاهها و برنامه هایمان بود. از اینرو بخشی از نگاهمان معطوف به هنرمندان و مسئولان ایرانی شرکتکننده در این نمایشگاه بود و بخش دیگری از گزارشمان هم به فعالیتهای فرهنگی و هنری این کشور اختصاص پیدا کرد.
ë باید حضور فرهنگیمان را در کشورهایی مثل الجزایر بیشتر کنیم
گفتوگو با بهروز افخمی که برای اکران فیلم «آذر، شهدخت، پرویز و دیگران» به همراه مرجان شیرمحمدی بازیگر این فیلم به کشور الجزایر سفر کرده بود، بخشی از این گزارش است.
بهروز افخمی کارگردان سینما در خصوص هفته ایران در الجزایر میگوید: من متأسفانه نتوانستم از ابتدا در این هفته فرهنگی شرکت کنم و 3 - 2 روزی از آن را از دست دادم اما آنچه من در این چند روز در الجزایر دیدم آن بود که مردم الجزایر به انواع و اقسام هنر بسیار علاقهمند هستند. البته به نظر میرسید که علاقه مردم به هنرهای صنایع دستی ایرانی بیشتر از هنر سینماست و مردم این کشور خیلی برایشان جا نیفتاده که بخواهند وقت بگذارند و فیلمی از ایران را ببینند. به نظرم تشخصی که فیلمهای ایرانی در اروپا و امریکا پیدا کرده در اینجا پیدا نکرده و به نظر دانشجوها توجهی نشان نمیدادند و سینمای ایران را نمیشناختند.
وی در ادامه در پاسخ به این پرسش که چه کسی را مسبب این مسأله میدانید خاطرنشان میکند: به اعتقاد من ما کم کاری کرده ایم و این موضوع نشان میدهد که حضورمان به لحاظ فرهنگی در این کشورها قابل دفاع و ملاحظه نیست.
افخمی درباره انتخاب این فیلم برای شرکت در هفته فرهنگی میگوید: من انتخاب نکردم. سازمان فرهنگ و ارتباطات انتخاب کرده بود و فکر میکنم یکی از دلایل انتخاب آن استفاده از نام خانم جمیله بوپاشا به عنوان یکی از شخصیتهای این فیلم بود و به نظرم برای الجزایریها جالب بود که آن طرف دنیا در قارهای دیگر و در سینمای ایران نام یک شخصیت از آزادیخواهان و انقلابیون الجزایری گذاشته شده است. البته فکر میکنم کمدی بودن فیلم هم در انتخاب آن بیتأثیر نبوده است.این کارگردان سینما در خصوص وضعیت سینما در الجزایر میگوید: آن چیزی که من دیدم آن است که در این کشور به سینما توجهی نمیشود و از 400 سینما 90 سینما فعال است و این نشان دهنده منفعل بودن سینما در این کشور است. البته وقتی چنین مسألهای در یک کشور پیش میآید نباید انتظار فوق العادهای از استقبال تماشاگران آن برای دیدن فیلمی از یک کشور دیگر داشته باشیم.
بهروز افخمی در مورد اینکه آیا موافق حضور هنر سینما در هفتههای فرهنگی هستید میگوید: به اعتقاد من حضور سینما بسیار مهم است چون میتوان با این کار بازار کشورها را مورد بررسی قرار داد البته بایستی یک کارشناس ثابت در این سفرها همراه تیم فرهنگی باشد تا اوضاع اقتصادی و بازار فیلم در آن کشورها را مورد کنکاش و بررسی قرار دهد تا بتوان در آینده از نظرات کارشناسی آنها به نفع سینمای ایران استفاده کرد.
وی در خصوص نکات مثبت این هفته فرهنگی برای کار در حوزه سینما هم گفت: نکات مثبت بسیاری نصیب من شد. چه بسا در جریان این سفر به برخی اطلاعات در خصوص این کشور، لوکیشنها و کارهای مشترک سینمایی رسیدم که میتواند در آینده به نفع سینمای هر دو کشور باشد.
افخمی در پایان درباره تصویربرداری از این هفته فرهنگی میگوید: ما یک نفر را برای تصویربرداری در نظر گرفتیم تا بعدها ببینیم که یا بخشی از آن را به صورت آیتمی از برنامه هفت پخش کنیم یا به صورت یک برنامه مجزا در خصوص نهادهای بانی در امر روابط فرهنگی مستندی را بسازیم.
ë از توسعه روابط فرهنگی، روابط سیاسی قوت میگیرد
گفتوگو با ابوذر ابراهیمی ترکمان هم دیگر گفت وگویی است که در کشور الجزایر انجام شد به سبب محدودیت صفحات ناچار به کوتاه کردن این گفتوگو شدیم ...
ابوذر ابراهیمی ترکمان رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در خصوص برگزاری نمایشگاه و هفته فرهنگی ایران در الجزایر میگوید: کشور بزرگ الجزایر کشور قابل احترامی است که توانست بعد از 132 سال به استقلال برسد و ادبیات انقلاب در آن به معنی واقعی شکل گرفت و همین امر باعث شد تا درک و رابطه مستحکم تری بین مردم و فرهیختگان این کشور با کشور ما به وجود آورد. وی افزود: خوشبختانه با تلاشهای رایزنی فرهنگی کشور ما و سفارت ایران در الجزایر این هفته فرهنگی برگزار شد و این هفته نشان داد که زبان فرهنگ زبانی است که میتواند قلبهای دو ملت را به هم نزدیکتر کند و فاصله هم نمیشناسد و همانطوری که خودتان هم ملاحظه کردید استقبال از این نمایشگاه و هفته فرهنگی استقبال پرشور و حرارتی بود. وی در ادامه درباره توسعه روابط فرهنگی با کشور الجزایر هم می گوید: من فکر میکنم در این هفته فرهنگی روابط ایران با وزارت فرهنگ الجزایر گسترش پیدا کرد و امیدوارم این گسترش روابط تداوم هم پیدا کند و در سالهای آینده شاهد توسعه روابط فرهنگی و علمی دو کشور باشیم.ابراهیمی ترکمان در پایان در پاسخ به این پرسش که توسعه فرهنگی در مناسبات سیاسی دو کشور هم تأثیرگذار خواهد بود تأکید میکند: قطعاً روابط فرهنگی نگاه مسئولان این کشور را به سمت روابط بیشتر در سایر حوزهها هم سوق میدهد و قطعاً گسترش پیدا خواهد کرد ضمن آنکه عموماً از توسعه روابط فرهنگی، روابط سیاسی و اقتصادی شکل و قوت میگیرد و ما به آینده این روابط خوشبین هستیم.
پیوند عمیقتری بین ایران و الجزایر برقرار خواهد شد
گفت وگو با وزیر فرهنگ الجزایر عزالدین مهیوبی هم از دیگر گفتوگوهای صورت گرفته در شهر قسنطینه بود که با دشواری بسیار انجام شد. به هرحال وزیران دولت در کشور الجزایر به دلیل بالا بردن ضریب امنیتی بشدت محافظت میشوند و اگر همراهی رایزن فرهنگی ایران در الجزایر نبود شاید این گفتوگو اصلاً شکل نمیگرفت.
عزالدین مهیوبی وزیر فرهنگ کشور الجزایر در خصوص هفته فرهنگی ایران در الجزایر و دیدگاهش در مورد نمایشگاه فرهنگی هنری ایران در قسنطینه میگوید: نمایشگاه فرهنگی کشور ایران بیتردید یک نمایشگاه اعجاب برانگیز و با ارزش بود که نشان دهنده قدرت فرهنگی و هنری ایران است. آنچه ما و مردم الجزایر امروز در الجزایر دیدند باعث خواهد شد که مردم قسنطینه و الجزایر، ایران دیگری را جدا از ایرانی که برخی رسانههای غربی به تصویر میکشند ببینند. ایرانی با ظرفیتها و ویژگیهای بسیار.
وی در خصوص تأثیر چنین نمایشگاهها و هفتههای فرهنگی در روابط ایران و الجزایر تصریح میکند: چنین برنامه هایی این روابط را تقویت خواهد کرد و کسانی که در میدان فرهنگ و هنر دو کشور ایران و الجزایر هستند روابط نزدیک تر و بهتری خواهند داشت ضمن آنکه در ادامه میتواند دستاوردهای بسزایی هم برای هر دو کشور داشته باشد.
مهیوبی در خصوص هنر هنرمندان ایرانی و پیوندشان با هنرمندان الجزایری میگوید: آثار و کارهایی که هنرمندان ایرانی در الجزایر ارائه دادند، باعث خواهد شد که بسیاری از هنرمندان و صنعتگران الجزایری به سمت هنر و صنعت ایران کشیده شوند و به آن سوق پیدا کنند. در مجموع من این نمایشگاه و هفته فرهنگی را مثبت میدانم و امیدوارم در آیندهای نزدیک در همه شهرهای الجزایر شاهد هنرنمایی هنرمندان ایرانی باشیم.
وزیر فرهنگ الجزایر در پاسخ به این سؤال که حضور دکتر روحانی به عنوان رئیس جمهوری چه تأثیری در روابط بین ایران و الجزایر داشته است خاطرنشان میکند: بدون شک تأثیر حضور دکتر روحانی در رأس دولت بسیار مشهود و محسوس بوده است. آنچه ما دائماً میبینیم توسعه و پیشرفت روابط بین ایران با سایر کشورهاست. در مورد کشور ما هم روابط در دوران ایشان نزدیکتر شده و بسیاری از مسئولان ایرانی با الجزایر دیدن کردهاند و بوتفلیقه رئیس جمهوری کشور ما هم به کشور شما سفر کرده و معتقدم که همین رفت و آمدها باعث پیشرفت و توسعه در روابط میان دو کشور خواهد شد و میتوانیم در آیندهای نزدیک شاهد ارتباط و پیوند عمیقتری میان دو کشور ایران و الجزایر باشیم. چرا که به لحاظ فرهنگی اشتراکات بسیاری با هم داریم که میتوانیم از آنها استفاده بهینه تری داشته باشیم.
ایران/گفتوگو با عبدالله کوثری،مترجم ادبیات امریکای لاتین
ادبیات، ناگفته های تاریخ را بازگو می کند
سایر محمدی
عبدالله کوثری یکی از برجستهترین مترجمان کشور بویژه در حوزه ادبیات امریکای لاتین شناخته میشود و ما در طول سال های گذشته مطالعه شاهکارهای داستان و رمان این منطقه از جهان را مدیون قلم سحرانگیز او هستیم. چندی پیش رمان «باغهمسایه» از خوسه دونوسو نویسنده شیلیایی و تبعیدی دوران پینوشه، پس از 6 سال انتظار مجوز چاپ گرفت و توسط نشر آگه منتشر شد و این نویسنده در ایام نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیز رمان «نبرد» از کارلوس فوئنتس را توسط نشر ماهی عرضه کرد. کوثری هم اکنون رمان «حکومت نظامی» از خوسه دونوسو را توسط نشر نی زیر چاپ دارد که طی هفتههای آینده به بازار میآید.
آقای کوثری،رمان «باغ همسایه» شش سال پس از گرفتن فیپا موفق به گرفتن مجوز چاپ شده است و در نهایت هفته گذشته منتشر شد. درطول این زمان چقدر حذف و اصلاح دراین کتاب صورت گرفته است.
به هر حال اینطور نیست که هیچ چیز تغییر نکرده باشد. کتاب به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی میرود، خوانده میشود و در صورت نیاز حک و اصلاح هم صورت میگیرد. ولی در مورد «باغ همسایه» مواردی که حذف یا اصلاح شده صرفاً در حد چند واژه بوده است. چند تا واژه که بهنظر آنها مناسب تشخیص داده نشد و تغییر کرد. یک جا هم یک جمله بلند بود که حذف نشده بلکه تغییراتی جزئی در آن صورت گرفته بود. این تغییرات هیچ صدمهای هم به رمان نزده است.
شما در مقدمه رمان «باغ همسایه» از کتاب «پرنده وقیح شب» به نقل از فوئنتس و بونوئل گفتید که او آن را بزرگ ترین رمان زمانه ما و شاهکار توصیف کرد. ازسوی دیگر رمان «حکومت نظامی» این نویسنده که روایتگر دوران دیکتاتوری پینوشه است و عناصری مثل مرگ ماتیلده همسر پابلو نرودا و آلنده در آن آمده است که بهدلیل شناخت طیف وسیعی از خوانندگان با این مسائل میتوانست با اقبال زیادی روبه رو شود. چطور «باغ همسایه» در اولویت قرار گرفت؟
رمان «پرنده وقیح شب» اگر قرار باشد ترجمه و منتشر شود، لطمات زیادی میخورد. به هر حال رمان بسیار شگفتی است. منتها تا به حال توسط من یا دیگری اگر ترجمه نشده به خاطر این است که فکر میکنم برای گرفتن مجوز بسیار آسیب می دید.
اما رمان حکومت نظامی خوسه دونوسو را ترجمه کردم و حروفچینی هم شده است و فکر میکنم تا چند ماه دیگر منتشر شود. اگردر عرصه مجوز مشکل خاصی بوجود نیاید. البته من فکر نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد. چون چیز خاصی که خلاف عرف و اخلاق باشد، ندارد. به هر حال ترجمه این رمان را چند ماهی است که تحویل نشر نی دادهام و مقدمات انتشار آن در حال آماده شدن است. من این دو رمان - باغ همسایه و حکومت نظامی – را جزو بهترین کارهای دونوسو میدانم. منتها هر دو رمان در عین حال که مضمون واحد غربت ،تبعید، مسائل اجتماعی و... را دارند، اما دامنه اجتماعی – نه سیاسی – حکومت نظامی خیلی وسیعتر است. چون حوادث رمان در شیلی میگذرد و طیف وسیعی از افراد و رویدادهای گوناگون را دربرمیگیرد.
دونوسو استاد بیبدیل کندوکاو در ذهن و روان انسان معاصر شناخته میشود. آیا میتوان باغ همسایه را یک رمان روانشناختی دانست؟ با توجه به تأکیدی که شما بر اجتماعی و تاریخی بودن آن دارید؟
در سیاسی – اجتماعی بودن آن بحث هست. دونوسو آدمی بوده که در مصاحبههایی که از او موجود است و انشاءالله کم کم منتشر میشود، بارها تأکید و تکرار میکند که من برخلاف اغلب امریکای لاتینیها آدم سیاسی نیستم. ولی طبیعی است وقتی کسی یک دورهای، مثلاً ده سال پس از استقرار دیکتاتوری پینوشه را در خود شیلی مطرح میکند، طبعاً نمیتواند از سیاست و از مسائل حاد اجتماعی آن دوران پرهیز کند. بنابراین چون نویسنده به درون جامعه میرود و وضعیت آحاد و اقشار جامعه را میبیند، طبعاً نوشتههایش یک مقدار رنگ سیاسی هم به خود میگیرد. من منظور شما را از رمان روانشناختی نمیدانم.
ولی برخی نویسندگان مضمون تاریخی را میگیرند و بسط میدهند، فرض کنید مارکز. اما این به آن معنا نیست که در شخصیتپردازی قهرمانان داستان کند و کاو نکنند.اگر این کار را نکنند، دیگر آن رمان نیست. نگاه دونوسو در رمانهایش بیشتر به این کژتابیها و کژسانیها و نابهنجاریهای روحی و روانی شخصیتهاست. دونوسو بیشتر جنبههای خاصی از شخصیت قهرمانان رمانهایش را مثل درماندگی روحی- روانی، کژمنشیها و مسائلی از این دست را زیر ذرهبین قرار میدهد. این مسائل را هم بیشتر در یک طبقه خاص یعنی طبقه متوسط دنبال میکند.
گویا شما به اچه وریا منتقدی که به تازگی درگذشت خیلی علاقه و اعتقاد دارید چون داستانهای کوتاه امریکایلاتین را که به انتخاب ایشان بود ترجمه کردید. از رمان باغ همسایه هم خیلی تمجید کرده بود و از رمان نبرد فوئنتس هم.
اچه وریا یکی از مهمترین و برجستهترین صاحبنظران و منتقدان ادبیات امریکایلاتین است. کتابها و مقالات فراوانی در نقد و تحلیل آثار برجسته امریکای لاتین نوشته و منتشر کرده است. از همان گزیدهای که از داستانهای کوتاه امریکای لاتین فراهم کرده، متوجه شدم که هم سلیقه و پسند خوبی دارد. هم ادبیات امریکای لاتین را خیلی خوب میشناسد.
الان چند مجموعه از داستانهای کوتاه ادبیات امریکای لاتین در ایران ترجمه و منتشر شده؟
مجموعه من تا به حال به چاپ هشتم – نهم رسیده است. این نشان میدهد که انتخاب اچهوریا در گزینش بهترین داستانهای کوتاه امریکای لاتین انتخاب درستی بوده است. آنچه در تحلیل این داستانها هم نوشته برای من واقعاً همیشه راهگشا بوده است. البته اچهوریا در این عرصه تنها نیست. دیگرانی هم هستند، اما او یکی از بهترین هاست.
رمان «نبرد» فوئنتس برخلاف اغلب رمانهای سیاسی- تاریخی امریکای لاتین پیچیده نیست و این یک امتیاز برای کسانی است که به این نوع آثار علاقهمندند اما به دلیل پیچیدگی به سراغ آنها نمیروند، در ضمن چه رابطهای بین این رمان با استادان فوئنتس از جمله اوکتاویوپاز هست که شما اشاره کردید؟
برای این که رابطه پاز را با این رمان و فوئنتس ببینید، باید آن کتاب معروف پاز را که آقای دیهیمی بخشهایی از آن را ترجمه و تحت عنوان «دیالکتیک تنهایی» منتشر کرده بخوانید. آنچه پاز مطرح میکند و نظراتی که درباره امریکای لاتین و تنهایی این قاره دارد، چیزهایی است که خیلی روی فوئنتس تأثیر گذاشته است. این را فوئنتس بارها از جمله در رمان «گرینگوی پیر» می گوید. آن حرفی که پاز زد مبنی بر این که انقلاب مکزیک در واقع دیداری بود که مکزیکیها با خود داشتند در میان آتش و خون، در حقیقت یک نوع هویتشناسی در انقلاب مکزیک رخ داد و این خودش پایه و اساسی شد برای نوشتن رمان «گرینگوی پیر» بنابراین فوئنتس خیلی از پاز و اندیشههایش تأثیر گرفته است. این را همیشه هم معترف بوده است. رمان «نبرد» هم طبعاً بخشیاش تحت تأثیر همین اندیشه پاز است، منتها خود فوئنتس آدمی است که به قدری در تاریخ امریکای لاتین کارکرده که یک صاحب نظر تمامعیار شده است. من فوئنتس را در عین اینکه یک نویسنده بزرگ میدانم یک متفکر به معنای دقیق کلمه میشناسم. در حالی که مارکز را چنین کسی نمیدانم.
فوئنتس معتقد است آنچه را که تاریخ ناگفته میگذارد، رمان بازگو میکند.
دقیقاً همینطور است. یعنی همینکه شما در کتاب «نبرد» میبینید. یا فرضاً در رمان «جنگ و صلح» تولستوی میبینید. اگر تاریخ جنگ ناپلئون را بخوانید تماماً از دونفر صحبت میشود: ناپلئون و کوتسوف! شما تا رمان جنگ و صلح را نخوانید از مردم روسیه آن زمان هیچ نمیدانید. مردم در آن مقطع از تاریخ چه میکردند؟ در اینجا یک وجه از رسالت ادبیات این است که به آن جنبههایی میپردازد که تاریخ بازگوییاش را وظیفه خود نمیداند. یعنی واقعیتهایی که در پس پرده آن رویدادهای تاریخی میگذرد، ادبیات خیلی روشن در معرض دید قرار میدهد.
آیا نمونه این دست از آثار را در ادبیات فارسی میتوان آثار احمد محمود و دولتآبادی دانست؟
بله. بعضی کارهای احمد محمود مثل همسایهها یا داستان یک شهر به نوعی دقیقاً رویدادهای پس پرده کودتای 32 را افشا میکند، میشود اینها را نمونهای از چنین رویکردی دانست. اساساً هر رمان اصیلی میتواند چنین نقشی پیدا کند.
ایران/ بیتوجهی به اسطوره در ادبیات مدرن ایران
«ادبیات مانوی» به قلم ابوالقاسم اسماعیلپور و مهرداد بهار که پس از سالها انتظار سرانجام در قالب یک کتاب نفیس پانصد صفحهای به همراه پنجاه صفحه مینیاتور مانوی توسط نشر کارنامه منتشر شد. ابوالقاسم اسماعیل پور، شاعر، مترجم و اسطوره شناس، در دو سال گذشته در بخش ایرانشناسی دانشگاه مسکو مشغول تحقیق و تدریس بوده و حاصل سفرش نیز دو، سه عنوان کتاب است که یکی از آنها که نشر چشمه در تدارک چاپ آن است «اساطیر مشرق زمین» نام دارد. دانشنامه بزرگ و مصوری که اسماعیلپور به فارسی ترجمه کرده بود.
آقای اسماعیلپور آخرین آثار شما «دانشنامه اساطیر جهان» و کتاب «اساطیر جهان» است. غیر از کتاب «شعر و شاعری در ایران باستان و میانه» که یک گفتوگوی بلند است و سال گذشته به بازار آمد.
من دو سالی به دانشگاه مسکو رفتم و در بخش ایران شناسی دانشگاه مسکو فعالیت داشتم و در همان ایام در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران امسال یک کتاب تازه از من توسط نشر کارنامه منتشر شد به نام «ادبیات مانوی» که با مرحوم مهرداد بهار مشترکاً کار کرده بودیم که البته چاب آن خیلی طولانی شده بود. این آخرین کار من است که تألیفی هم هست.
در مورد محتوای این کتاب میتوانید بیشتر توضیح بدهید؟
موضوع این کتاب درباره مانی و مانویان است با تحلیل و تفسیری که هم من و هم مرحوم مهرداد بهار بر آن نوشتیم. کتاب حدود پانصد صفحه است. دلیل طولانی شدن مراحل انتشار هم این بود که آقای زهرایی مدیر نشر کارنامه مرحوم شده بود. زمانی که این کتاب را برای چاپ تحویل ایشان دادیم حدود 300 صفحه بود. بعد ایشان پیشنهاد داد، مقدمه را مفصل تر و مبسوطتر بنویسیم، پیشنهادهای خوبی بود که تا به مرحله عمل برسد و حجم کتاب از 300 صفحه به 500 صفحه برسد، حدود پنج، شش سال طول کشید.
ما در شعر، غیر از نیما، شاملو و سپهری کمتر شاعری سراغ داریم که در آثارشان به اسطوره پرداخته باشند. دیگران اگر استفاده نمیکنند به دلیل عدم شناخت است؟
عدم شناخت نیست. ما خیلی روی اسطورههای ایرانی کار نکردیم. با آنکه اساطیر ایرانی سابقهای سه هزار ساله در این مملکت دارند که از دوره اوستا و اسطورههای باستان شروع میشود و همینطور ادامه پیدا کرده است. ما در اسطوره خیلی غنی هستیم، ولی در ادبیات مدرن خود کمتر از آن استفاده کردیم. دلیلش این است که از دوره مشروطه به بعد به دلیل مبارزات سیاسی- اجتماعی و به دلیل اینکه اکثر شاعران و نویسندگان سعی میکردند مضامین اجتماعی را که واقعاً لازم بود برای جامعه و برای پیشبرد اهداف انقلاب مشروطه، در آثارشان به کار میگرفتند.
از زمانی که مهرداد بهار کتاب خودش را تحت عنوان «پژوهشی در اساطیر ایران» نوشته است، چقدر در حوزه اسطورهشناسی پیشرفت داشتیم؟
علاوه بر کار مهرداد بهار که در دهه پنجاه منتشر شد، کارهای جلال ستاری واقعاً خیزشی در شناخت اسطورهها، بخصوص در نقد اسطورهای و تحلیل اسطورهای بوده است و کارهای بنیادین دیگری که استاد جلال ستاری انجام داده و ترجمههای خوبی هم از مکاتب و اسطورههای دیگر ملل و اقوام شده که الان شاعران و نویسندگان ما بیگانه با اساطیر و اسطورهها نیستند و در آثارشان کم و بیش آن را به کار میبرند.
جوان/لزوم تقويت شبكههاي خبري بينالمللي ايران براي تأثيرگذاري منطقهاي
ايران قوي رسانه قوي مي خواهد
در روزهاي پرتلاطم و پرتحول خاورميانه كه كشورهاي مختلف بر رساندن پيام خود از طريق رسانههايشان تمركز دارند، مخاطبان خارجي كه تمايل دارند اخبار را فارغ از ائتلاف رسانهاي برخي از كشورهاي عربي به دست آورند، هنوز با مشكلاتي روبهرو هستند، يكي از اين مشكلات عدم استفاده رسانههاي كشورمان از ظرفيت هاي بالقوه منطقهاي است.
نویسنده : الناز خماميزاده
در روزهاي پرتلاطم و پرتحول خاورميانه كه كشورهاي مختلف بر رساندن پيام خود از طريق رسانههايشان تمركز دارند، مخاطبان خارجي كه تمايل دارند اخبار را فارغ از ائتلاف رسانهاي برخي از كشورهاي عربي به دست آورند، هنوز با مشكلاتي روبهرو هستند، يكي از اين مشكلات عدم استفاده رسانههاي كشورمان از ظرفيت هاي بالقوه منطقهاي است.
ايران يكي از مهمترين كشورهاي خاورميانه و از اصليترين بازيگران در نقشه سياسي آن است. در روزگاري كه رسانه يكي از مهمترين اهرمهاي قدرت سياسي كشورها است تداوم اين حضور فعال با قدرت رسانههاي برونمرزي ايران رابطه مستقيم دارد. حدود 10 شبكه برونمرزي ايراني از طريق ماهوارههاي جهاني پيام و صداي ايران را به جهان مخابره ميكنند. شبكههاي آيفيلم، الكوثر، سحر، هيسپان تيوي، پرس تيوي، العالم و جام جم از جمله اين شبكههاست كه با هدف آشناسازي مخاطبان جهاني با ديدگاههاي جمهوري اسلامي راهاندازي شدند اما بهرغم نياز منطقه به رسانه هاي مبتكر خبري، رسانههاي ايراني هنوز راه زيادي را براي در دست گرفتن نبض اخبار منطقه در پيش دارند.
شبكههايي چون «العالم»، «پرس تيوي» و «هيسپان تيوي» هر كدام بر اساس پوشش منطقه خاص جغرافيايي و زباني ايجاد شدهاند و به همين دليل نميتوانند يكديگر را همپوشاني و پشتيباني كنند. عدم پشتيباني رسانه اي شبكههاي تلويزيوني ايراني در مقابل تعداد زياد شبكههاي خبري كه در ائتلاف هاي نانوشته اي با يكديگر قرار دارند باعث شده تا اصل بي طرف بودن رسانه هاي ايراني در بازي امپراتوري هاي رسانه اي جهان ديده نشود.
اين شبكهها با شعار «بازتاب بيطرفانه خبرهاي مهم جهان و خبر از ديدگاهي نو» اخبار مربوط به سه منطقه مختلف جغرافيايي از دنيا را پوشش ميدهند و از شريان اصلي درآمدهاي صداوسيماي ايران ارتزاق ميكنند. هدف آنها آشناسازي مردم دنيا با ديدگاههاي جمهوري اسلامي است.
يكي از مهمترين شبكههاي خبري برونمرزي ايران شبكه «العالم» است، آن هم به دليل اهميت منطقه و حوزهاي كه تحت پوشش اين شبكه خبري قرار دارد. در روزهايي كه خاورميانه غرق در بحران جنگ و واگرايي سياسي است شبكه عربيزبان «العالم» ميتوانست نقش تعيينكنندهاي در جلب نظر مخاطبان كشورهاي عربي منطقه داشته باشد. اين شبكه در سال 2003 ميلادي و همزمان با آغاز جنگ عراق براي ايجاد چنين تأثيري تأسيس شد. در آن زمان اين شبكه در پوشش اخبار عراق چند گام از ساير شبكههاي تلويزيوني خبري همچون «العربيه» جلوتر بود. تازه تأسيس و ناشناخته بودن العالم به اين شبكه كمك كرد تا دايره مخاطبانش در همان روزهاي اول روز به روز گستردهتر شود. در ادامه راه اما العالم نتوانست همچون شبكههاي رقيبش «الجزيره» از پس حفظ يك سياست مهم بر بيايد. اين سياست چيزي نبود جز نمايش چهرهاي مستقل و غيردولتي به مخاطبان عرب زبان. نيازي كه شبكه هاي ايراني نيز بايد به سمت آن بروند و از فضاي خشك خبري به سمت فضاي تعاملي ميان رسانه ايراني و مخاطبان كه برگرفته از شناخت فرهنگ عمومي و آداب و سنن كشورهاي منطقه، شناخت طبقه نخبه و گروههاي سياسي فعال و حتي ارتباطگيريبا اپوزيسيون هاي دولت هاي منطقه است.
در حوزه پوشش اخبار منطقه، العالم صداي رسمي جمهوري اسلامي ايران است.اين شبكه بارها از سوي دولت هاي عربي مورد تهديد قرار گرفته و چند بار نيز شاهد قطع فركانس آن در برخي از كشورهاي منطقه بوده ايم. متاسفانه محدوديت هايي كه براي العالم ايجاد شده است به دليل نداشتن حمايت رسانه اي كمتر كسي از اين محدوديت ها خبر دارد. همين موضوع باعث شده است كه شبكهاي چون العالم در پوشش اخبار كمي محتاط قدم بردارد تا اصطكاك كمتري را ايجاد كند. اين احتياط و محافظه كاري باعث شده است به مرور زمان اعتماد به اخبار اين شبكه نزد مخاطبان عربي مورد ترديد قرار بگيرد، شبكهاي كه بيشتر مخاطبان آن شيعيان عربستان سعودي هستند. در اين بين به غير از العالم و در حوزه شبكههاي غيرخبري، تمركز رسانههاي غيرخبري همچون آيفيلم و الكوثر نيز بيش از هر چيز معطوف مخاطب شيعه است.
كشورمان بي شك مهمترين بازيگر سياسي منطقه است و نياز دارد شبكههاي خبرياي در دست داشته باشد تا بتواند سياست ها و راهبردهاي منطقه اي خود را به طور مستقيم در اختيار مردم منطقه قرار دهد. دولت هاي كوچك عربي از سالها پيش به فكر استفاده از ظرفيت رسانه هاي خبري براي مطرح ساختن خود افتاده اند. شبكه «الجزيره» قطر يكي از نمونه تلاش هاي اعراب براي حضور در رسانه هاي مطرح جهاني است. اين شبكه اگرچه از خطوط سياسي دولت قطر پيروي ميكند اما سياستهاي برنامهسازياش را خود تعيين ميكند و با ادبياتي متفاوت مواضع دولت قطر در خصوص مسائل مختلف منطقه را تكرار ميكند. در خارج از منطقه شبكهاي چون CNN امريكا نيز سعي دارد با وزارت امور خارجه امريكا هماهنگ شده و تعامل برقرار كند اما اين شبكه نيز در نحوه پوشش اخبار براساس قواعد دولت امريكا عمل ميكند اما خود را مستقل مينماياند تا جايي كه جايگاه اين شبكه از نظر مخاطبانش، جايگاه دولت امريكا نيست بلكه آنها CNN در جايگاه يك تلويزيون خصوصي ميشناسند.
در اين روزها كه تحولات منطقه به اوج خودش رسيده و ايران ميخواهد سهم بيشتري در تعاملات جامعه جهاني داشته باشد كشور به رسانههايي فعالتر و پوياتر از اين نياز دارد. به غير از شبكه «پرس تيوي» كه توانسته با NGOها و جريانهاي فعال مردمي داخل امريكا و انگليس تعامل خوبي را برقرار و محتوايش را از طريق آنها توليد و به دنيا مخابره كند، چنته رسانهاي كشور تا حدود زيادي خالي باقي مانده است و نياز به يك تمهيد اساسي دارد.
جوان/در پي حذف كانال رسمي و تيزر تبليغي فيلم «محمد رسولالله(ص)»
كاربران يوتيوب فیلم مجیدی را دوباره آپلود کردند
سايت يوتيوب در اقدامي مغرضانه كانال رسمي فيلم «محمد رسولالله(ص)» را كه در مدت كوتاهي با استقبال چشمگير مخاطبان خارجي روبهرو شده بود، حذف كرد اما کاربران دوباره فیلم را آپلود کردند.
نویسنده : مصطفي شاهكرمي
سايت يوتيوب در اقدامي مغرضانه كانال رسمي فيلم «محمد رسولالله(ص)» را كه در مدت كوتاهي با استقبال چشمگير مخاطبان خارجي روبهرو شده بود، حذف كرد اما کاربران دوباره فیلم را آپلود کردند.
سايت يوتيوب كه مسئولانش بارها به بهانه حمايت از آزادي بيان اقدام به بارگذاري فيلمهاي توهينآميزي نسبت به برخي معتقدات بيش از يك ميليارد مسلمان كرده، كانال رسمي فيلم محمد رسولالله(ص) را كه در مدت كوتاهي مورد استقبال چشمگير و قابل توجه مخاطبان و كاربران خارجي روبهرو شده بود، حذف كرد. هرچند اين اقدام خصمانه و كاملاً سياسي و هدفمند يوتيوب موجب گرديد اين فيلم توسط برخي كاربران در كانالهاي مختلف اين سايت دوباره آپلود شود و بنابر اعلام برخي رسانهها هر لحظه بر تعداد بازديدكنندگان اين فيلم در كانالهاي مختلف يوتيوب افزوده ميشود. تناقضات اين سايت ويدئويي وقتي بيشتر نمايان ميشود كه گروههاي تروريستي مختلفي از جمله گروه تروريستي داعش كه با حمايتهاي همه جانبه كشورهاي غربي مشغول كشتار مسلمانان بيگناه و شهروندان بيدفاع كشورهاي سوريه و عراق هستند، به راحتي و بدون كمترين مشكلي ميتوانند فيلمهايي كه از لحظات وحشيگري و كشتار مردم بيدفاع ضبط كردهاند را در اين سايت آپلود و بارگذاري كنند. مسئله قابل تأمل ديگر درباره سايت يوتيوب و دروغ مسئولان آن در رابطه با حمايت از آزادي بيان و ابراز عقيده اينكه بسياري از ويدئوهايي كه در آنها مسلمانان مورد هجمه و تخاصم قرار گرفته و انواع و اقسام توهينها به مقدسات، پيامبر اعظم(ص) و باورهاي مذهبي آنها داده ميشود به راحتي و به وفور بارگذاري ميگردد. نكتهاي كه در رابطه با اين تريلر كوتاه گفته و تأييد شده اينكه تيزر رسمي فيلم محمد رسولالله(ص) در مدت كمتر از يك ماه كه از آغاز تبليغات رسمي و عمومي آن ميگذرد، بيش از نيم ميليون بار مورد بازديد كاربران يوتيوب قرار گرفته است. نكته جالبتر اينكه در ميان صدها هزار بيننده تريلر تبليغي اين فيلم، هزاران كاربر خارجي از كشورهايي مانند امريكا، استراليا، انگلستان با گذاشتن كامنتهايي متنوع خواستار اكران اين فيلم در كشورهايشان شدهاند.
جوان/انتشار ويدئوي جديد از اپراي عاشورا با ردپاي پررنگ دخالت وزارت
مالهكشي ارشاد روي اپرا ، كار را خرابتر كرد
حضور دستپاچه يك خواننده مرد در كنار تكخوان زن اپراي عاشورا باعث شد تا اجرايي ضعيف و همراه با ناهماهنگي از اين اپرا را شاهد باشيم.
نویسنده : هادي عسگري
حضور دستپاچه يك خواننده مرد در كنار تكخوان زن اپراي عاشورا باعث شد تا اجرايي ضعيف و همراه با ناهماهنگي از اين اپرا را شاهد باشيم.
در پي تأكيد بيش از حد وزارت ارشاد مبني بر اينكه اجراي اصلي اپراي عاشورا با همخواني خواننده زن و مرد همراه بوده است و فيلم منتشر شده از اجراي خواننده زن صرفاً براي اجراي تمريني بوده، خواننده مرد براي همآوايي با خواننده زن انتخاب شد كه كار عجلهاي و سرهمبندي شدهاي را ارائه كرد. در ويدئوي جديدي كه در اينترنت منتشر شده است به خوبي ميتوان تفاوت اجراي اصلي را كه در آن يك زن به تكخواني ميپردازد با اجرايي كه بعد از ادعاي همآوايي خواننده مرد و زن انجام شده است، ديد. در اجراي جديد عدم تسلط خواننده مرد در اجرا و ناهماهنگي با خواننده زن، باعث ميشود كه اجراي ضعيف و پر از اشتباهي را شاهد باشيم. در ويدئوي منتشر شده تلفيقي از سه كليپ ديده ميشود، ابتدا اجراي تمريني كه خواننده زن با شالي به رنگ روشن حضور دارد، در اجراي اصلي خواننده زن با شال مشكي ديده ميشود. اين دو كليپ كه پيش از اين به صورت مجزا منتشر شده بود، اعتراضهاي زيادي را در باره قبحشكني آوازخواني بانوان كه از نظر شرعي داراي ايرادات زيادي است، به همراه داشت. وزير ارشاد در واكنشي تند به اين اعتراضات گفت: اپراي عاشورا در نوع خود اثر بينظيري است كه با استفاده از اشعار محتشم كاشاني و شعرهاي زيباي ديگر درباره واقعه عاشورا اجرا شده است. اجرايي كه بيش از ۱۳۰ هنرمند اركستر سمفونيك تهران آن را به عاليترين شكل ممكن به مخاطبان ارائه كردند. آن وقت عدهاي ميگويند اينها تاريخ عاشورا را به بازيچه گرفتهاند، تكخواني زن دارند و در واقعه عاشورا ابتذال ايجاد كردهاند. وزير ارشاد همچنين بيان كرد: وقتي من اپراي عاشورا را ديدم، متوجه شدم، يك اثر بسيار برجسته و قابل عرضه در سطح جهاني است كه بسياري از اشعار آن برگرفته از تعزيههاي خودمان است و ما هم در طول سالهاي دراز، آنها را شنيدهايم. جاي تأسف دارد يكسري از عناصري كه فقط و فقط به سياستبازي فكر ميكنند، به چنين كاري خدشه وارد كنند و زحمات كساني را زير سؤال ببرند. البته سومين كليپ منتشر شده درباره اپراي عاشورا به خوبي نشان ميدهد كه مالهكشي وزارت ارشاد روي گاف تكخواني خواننده زن باعث شده اجرا به صورت همخواني مرد و زن باشد كه اجراي بدون تمرين باعث ناهماهنگي فاحشي بين دو خواننده شده است. پايين آمدن كيفيت اجرا نشانه بهتري از تفاوت اجرايي است كه اصل آن براساس تكخواني يك زن ايجاد شده و حال با اجبار و براي بستن دهان معترضان خواننده مرد به عنوان وصله ناجور به آن اضافه شده است. با انتشار اين ويدئو بايد ديد اين بار وزارت ارشاد چه توجيهي را خواهد تراشيد.
جوان/فيلمهاي کارگردان امریکایی به خاطر شرکت در تظاهرات تحریم میشود!
پليس نيويورک بعد از حضور کوئنتين تارانتينو کارگردان مشهور امريکايي در تظاهرات اعتراضي روز ۲۴ اکتبر، خواستار تحريم فيلمهاي او شده است.
پليس نيويورک بعد از حضور کوئنتين تارانتينو کارگردان مشهور امريکايي در تظاهرات اعتراضي روز ۲۴ اکتبر، خواستار تحريم فيلمهاي او شده است.
به گزارش «جوان» به نقل از ددلاين، پليس نيويورک به دنبال شرکت تارانتينو در تظاهراتي که در اعتراض به خشونت پليس در روز شنبه برگزار شد، خواستار تحريم فيلمهاي تارانتينو شد. اين تظاهرات چند روز پس از آن صورت گرفت که يک افسر پليس که به دنبال يک مظنون به سرقت و قتل بود، بر اثر تيراندازي کشته شد. در اين تظاهرات نمايندگان معترضان اعلام کردند که قصد دارند عدالت را براي مردمي که به دست پليس کشته ميشوند، اجرا کنند. در گزارش تلويزيوني شبکه WPIX تارانتينو که از کاليفرنيا شرکت کرده بود، در اين تظاهرات نشان داده شد. وي گفت: من يک انسانم و وجدان دارم و اگر معتقديم که دارد قتلهايي صورت ميگيرد، بايد عليه آن بايستيم. من اينجا هستم تا از آنهايي که کشته ميشوند، حمايت کنم. در اعتراض به تارانتينو، پاتريک لينچ رئيس پليس در بيانيهاي که ديروز منتشر شد، گفت: جاي تعجب ندارد کسي که همه عمرش در حال ساخت فيلم درباره جرم و جنايت بوده و خشونت را نشان داده مخالف پليس باشد. آن افسران پليسي که تارانتينو آنها را قاتل خطاب کرده هيچوقت در فيلمهاي خيالي او روي پردهها جايي ندارند. آنها آدمهايي هستند که خطر ميکنند تا جان مردم را در برابر جرم و جنايت نجات دهند. اين مقام مسئول در ادامه بيانيه گفته است: حالا وقتش است که فيلمهاي تارانتينو را تحريم کنيم. تارانتينو هم گفت: حالا وقت اين است که قصه همه آنهايي را کشته ميشوند، بيان کنيم. کشته شدن پليس هم يک تراژدي است.
جوان/طالبزاده: افقنو بخشي از خاكريز مقاومت جهاني است
روز گذشته نشست خبري سومين كنفرانس «افقنو» با عنوان «خشونت پليس امريكا عليه سياهپوستان» برگزار شد.
روز گذشته نشست خبري سومين كنفرانس «افقنو» با عنوان «خشونت پليس امريكا عليه سياهپوستان» برگزار شد.
به گزارش جوان، افتتاحيه اين همايش امروز سهشنبه ساعت 9:30 در سالن همايشهاي صداوسيما برگزار ميشود و برنامه تا عصر ادامه خواهد داشت. همچنين برنامه روزهاي چهارشنبه و پنجشنبه اين همايش در هتل استقلال برگزار خواهد شد.
نادر طالبزاده، دبير اين همايش در ابتداي اين نشست گفت: سومين كنفرانس افقنو با موضوع خاصي برگزار ميشود. موضوع اين كنفرانس، خشونت پليس امريكا عليه سياهپوستان است.
تجمع اين افراد در تهران مفهومي خاصي خواهد داشت. آنها از 40 سال پيش لفظ انقلاب را استفاده ميكردند و گروهي هستند كه از همان ابتدا حرف براي گفتن دارند و تهران محل خوبي است كه آنها گرد هم جمع شوند.
وي ادامه داد: قرار است اينها بعد از كنفرانس سه روزه در دانشگاهها و محافل مختلف سفر كنند و براي اولين بار با قشر جوان ايران مواجه شوند و اين آغاز يك حركت فرهنگي و انقلابي است. ميتوان اين حركت را يك فرم خاص از ديپلماسي عمومي دانست. ايده اوليه اين كار از مستندي بود كه خانم مرضيه هاشمي در امريكا ساخته است.
دبير سومين كنفرانس افقنو تصريح كرد: در اين همايش در كنار شخصيتهاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي جمعي از هنرمندان، شاعران و نويسندگان نيز حضور دارند. در ادامه مسير كنفرانس افقنو تصميم گرفتيم كه به سمت موضوعات خاصتري برويم و اين مسائل جزو خاكريز مقاومت جهاني است و اين خواسته امام خميني است. شما و همه ما در فرگوسن و سالگرد آن شاهد حكومت نظامي بودهايم. ما در كنفرانس به دنبال مسير ادامهداري هستيم.
طالبزاده ادامه داد: سه يا چهار هفته پيش ديليتلگراف خبري رفت و بعد از آن سايتهاي سياهپوستان نقل قولهاي مقام معظم رهبري را در سايتهاي خود آورده و اين اتفاق بدون اراده ما افتاده است. سال اول اين همايش برگزار نشد و بحثبرانگيز شد ولي به نظرم جا افتاد. كار ما ديپلماسي عمومي و جنگ نرم است و كنفرانس بعدي ما چهار ماه ديگر با عنوان «تهديد هستهاي كيست؟» (Who Is The Nuclear Threat) برگزار ميشود. ما در بحث جنگ نرم قوي نيستيم اما فرمول حضور اين افراد در ايران بسيار خاص است و حضور چند هفتهاي اين افراد در ايران بسيار مهم است.
دبير اين همايش افزود: رسانهها در غرب حتي به اعدامهاي ما نيز ايراد ميگيرند و ميگويند كه اينها درست نيست، در حالي كه اين اعدامها به علت قاچاق مواد مخدر و تجاوز به عنف بوده است. براي مثال ما در عرصه مواد مخدر شهداي بسياري را دادهايم. ما بايد كاري كنيم كه رسانههاي خارجي نتوانند اين نشست را تحريم كنند و البته هنوز اين كنفرانس شروع نشده درباره آن بحثهاي بسياري شكل گرفته است. سالهاي قبل هم اين اتفاق افتاده است.
در تهران حرفهايي ميتواند زده شود كه در ديگر مكانهاي دنيا اين آزادي وجود ندارد. لذا اين فرصتي است كه ايران دارد و تاكنون از آن استفاده نكرده است. طالبزاده در پايان گفت: حضور اينها و تجمع امروز اين افراد در تهران معني دارد. آن جمله مقام معظم رهبري را در نظر بگيريد كه رفتار پليس امريكا مانند داعش است.
ما در اين همايش جمع زيادي را نياورديم تا بتوانيم كنترل لازم را بر آن داشته باشيم. هفت جلد كتاب براي اين كنفرانس ترجمه شده و در كنفرانس رونمايي ميشود. 27 مقاله هم در اين كنفرانس ارائه خواهد شد.
گفتني است نشست خبري سومين همايش افقنو با عنوان «خشونت پليس امريكا عليه سياهپوستان» با حضور نادر طالبزاده، دبير همايش، مرضيه هاشمي مستندساز امريكايي و گزارشگر PressTV، غلامرضا منتظمي دبير اجرايي همايش و تعدادي از مهمانان خارجي اين همايش روز گذشته در خبرگزاري فارس برگزار شد.
حمایت/سردبیر مجله عصر اندیشه اعلام کرد
برپایی «گالری اندیشمندان علوم انسانی»
نخستین «گالری اندیشمندان علوم انسانی» شامل
٤٠ نقاشی علیرضا ذاکری از متفکران برجسته عرصه علم و فرهنگ روز شنبه ٩ آبان ١٣٩٤ در سالن همایشهای صداوسیما برپا میشود.
«پیام فضلینژاد» سردبیر مجله عصر اندیشه با اعلام این خبر گفت: این گالری نقاشی با مشارکت مجله عصر اندیشه و مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی «صدرا» روزهای شنبه و یکشنبه در تهران و همزمان با برگزاری سومین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی افتتاح خواهد شد.
وی افزود: نقاشیها و پرترههای ٤٠ شخصیت اثرگذار از جمله حضرت امام(ره)، رهبر انقلاب، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، علامه محمدتقی جعفری، استاد مرتضی مطهری، استاد حسن رحیمپور ازغدی، آیتالله علیاکبر رشاد، آیت الله سیدمحمد خامنهای، آیتالله جعفر سبحانی، آیتالله سیدمحمدمهدی میرباقری، آیتالله عبدالله جوادی آملی، پرفسور پیر دورتیگیه، پرفسور محمد لگنهاوزن، ملاصدرا، دکتر عبدالحسین خسروپناه، دکتر کریم مجتهدی، دکتر مهدی گلشنی، آیتالله صادق آملی لاریجانی، آیتالله محمدتقی مصباح یزدی، آیتالله سیدحسن سعادت مصطفوی، پرفسور کریستین یحیی بونو، دکتر سیداحمد فردید، دکتر حسین غفاری، دکتر رضا داوری اردکانی، دکتر موسی نجفی، علامه محمدرضا حکیمی، دکتر مسعود درخشان، دکتر حمید پارسانیا، دکتر احمد واعظی، دکتر عباس میراخور، دکتر عطاءالله رفیعی آتانی، دکتر عادل پیغامی، دکتر علیرضا قائمینیا، پرفسور مسعود العالم چودری، دکتر نجف لکزایی، آیتالله غلامرضا فیاضی، آیتالله علیرضا اعرافی، آیتالله ابوالقاسم علیدوست، پرفسور عمر چپرا و دکتر حسین کچویان در «گالری اندیشمندان علوم انسانی» رونمایی میشود.
فضلینژاد از برگزاری این گالری در روز ١١ آبان ماه در شهر قم نیز خبر داد و گفت: گالری اندیشمندان علوم انسانی در روز اهدای دومین جایزه جهانی علوم انسانی اسلامی در قم با حضور آیتالله مکارم شیرازی در مدرسه امام موسی کاظم(ع) برپا میشود و «تندیس زرین عصر اندیشه» به استاد علیرضا ذاکری اهدا خواهد شد.
سردبیر عصر اندیشه خاطرنشان کرد: پس از افتتاح گالری و رونمایی از پرترهها در تهران و قم، این نمایشگاه به مدت ١٠ روز و در سومین شب علوم انسانی در فرهنگسرای اندیشه برگزار میشود که جزییات آن به زودی اعلام خواهد شد.
روزان/نامه صریح کارگردان جوان سینمای ایران به ایوبی
روزان نیوز- مهدی کرمپوربا نگارش نامهای به وضعیت مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور انتقاداتی را وارد کرد.
مهدی کرمپور؛ کارگردان جوان سینمای ایران؛ با نگارش نامهای صریح و سرگشاده به وضعیت مدیریت فرهنگی و سینمایی کشور انتقاداتی را وارد کرد.
متن کامل نامه مهدی کرمپوربه شرح زیر است:
جناب آقای دکتر ایوبی
ریاست محترم سازمان سینمایی کشور
سلام
خیال میکردم گفتنیها را برایتان در جلسات خصوصی و عمومی گفتهام. به دوستی. به تذکر. به قهر. به شوخی. آنچه وظیفه خود میدانستم که باید گفته شود را. چون دوست یا برادر کوچکی. اما حالا که خارج از تعارفها، مسموع نیست، پس از دو سال چون رویه گذشته، کتبن و عمومی قلمی کنم، تا اقل ثبت شود و بماند. چرا که ما ناگزیر به گفتنیم و مسئولیت این همه نگفتن را فردا بر ما خواهند نوشت. که همانجا باید میگفتیم. در همان زمان و مکانی که باید. و بالاخره یکی باید این سکوت موهن را که از ترس پنهان از دست دادنها، میآید بشکند. چرا که مال ما نیست. لیاقت ما نیست.
آقای دکتر!
چند صباحی قهرمان مبارزه با آنتاگونیستِ قصهی کهنه بودن، تاکتیک خوبیست، اما نمیتواند استراتژی مدیریت کلان باشد. اتحاد بر علیه دشمن فرضی و آدم بدها که گرچه حالا بر مسند نیستند، اما در کمینند لابد! و گروه فشار دارند و قدرت و ابزار اعمال زور، نمیتواند و نبایست هراس عمومی و پنهان ایجاد کند که هیچ کس هیچ نگوید. که همه در میهمانیهای دولتی لبخند بزنند و عکس یادگاری بگیرند و زینتالمجالس سیاستمداران نوآمده شوند.
آقای دکتر!
ما میدانیم و میدانستیم که اولویت دولت یازدهم فرهنگ و هنر نیست. که کارهای مهمتری دارد در عرصهی سیاست خارجی و اقتصاد. و پذیرفتیم که لب بگزیم تا نوبتمان شود.
و حالا در پساتحریم نوبت ماست. چیز زیادی هم نمیخواهیم، که دولت مزاحم بخش خصوصی و جریان واقعی عرضه و تقاضای میان هنرمندان و مردم نشود، که اصل خصوصی سازی شامل سینماهای مصادره شده توسط دولت و نهادهای عمومی نیز باشد، که کمپانیهای تولیدی شکل بگیرند، که تهیه کنندگان مسئولیت فیلمهایشان را برعهده بگیرند، که رانتهای پنهان و آشکار به حمایت عادلانه و تساوی توزیع شوند، که مافیای تولید و توزیع و نمایش سر و سامان داده شود، که قوانین حمایتی و نظارتی شفاف شوند، که آزادی بیان توأم با مسئولیت برای تولیدکنندگان حاصل شود، که دولت و همه بدانند که فیلمسازی حق است نه امتیازی که هنرمندان تحت هر عنوانی چون پروانه ساخت یا هر مجوز سلیقهای دیگر به خواهش یا سر کج کردن بخواهند دریافت کنند.
آقای دکتر!
ترکیب این شوراها را دیدهاید؟ حتمن دیدهاید، چرا که به حکم شما یا پیشنهاد و نظارت شما منصوب شدهاند. سه دهه است که گویی در مدیریت فرهنگی این کشور قحطالرجال آمده. کمتر از ده نام مکرر همهی شوراهای نظارتی و حمایتی ادارههای نظارت بر ساخت و نمایش ارشاد و از آن جالبتر شورای حمایت فارابی (و شهرداری و حوزه هنری و صداوسیما) را قبضه کردهاند و به تنهایی خود مشاور، ناظر، حامی، مجری و مفسر همهی قوانین و آیین نامههای فرهنگ و هنر و سینمای ایران هستند. سیاستگزاران فرهنگی در پس و پشت پرده و بدون هیچ ارزیابی به روز دانش کیفی و پاسخگویی به روند و نتیجهی تصمیمات درست و غلطشان حتا.
تغییر دولتها هم در آمد و رفت و نفوذشان تأثیری ندارد.
بسیاری از خطاها و مسیرهای انحرافی این سالها نتیجهی مستقیم تصمیمات اشتباه آنها بوده که گاه امنیت و کلیت این سینما را به مخاطره افکندهاند.
هنوز هم در این شوراها از قصه میترسند. از استقبال مردم میترسند. از سینمای قصهگوی مردمی میترسند. یا چون کارشان را بلد نیستند، این سینما را متناسب به سلیقهی خود ابتر و حقیر میکنند. و اینچنین است که در پنهان حذف سینماگران حرفهای داستانگو دنبال میشود، و داستان تلخِ گریز مردم از سینماها و ریزش مخاطبان، به عمد یا به سهو تزریق و اجرا میشود.
جناب آقای دکتر!
ما در حوزهی سینما فرقی بین جناحبندیهای سیاسی حس نکردهایم. همه یک رویهی دِمُده و سادهانگارانه را ادامه میدهند. گیرم با نقابها و شعارهای متفاوت. اما عملکردشان یکیست. چه بسا اصولگرایان چون به مسلمانیشان مطمئن بودند سر حرفهایشان هم بیشتر میایستادند، این را اگر دیگران در خفا میگویند، بگذارید من به شما آشکار بگویم.
اگر مرحوم سیفالله داد را استثنا کنیم که کارها و تصمیمگیریهایش نشان از شخصیت ویژه و اقتدار وجودیاش داشت، ما همهی این سالها فقط محافظهکاری را تجربه کردهایم. و شما که دیپلمات بودهاید حتمن مرز باریک اما مطول محافظهکاری با اعتدالگرایی را به خوبی میشناسید.
محافظهکاری فرهنگی همانیست که امروز بزرگان ما را خانه نشین یا راهی دیار غربت کرده و یا ما را به فکر برده که چه بر سر فیلمهای جدیدشان آمده. همانی است که امروز استعدادهای متوسط بر مسند تصمیمگیر و تصمیمساز، باید برای بهترین جوانان این کشور تصمیم بگیرند و دوستان فیلمساز من که با اصلاحیهای عجیب و سلیقهای روبهرو شدهاند، به امید سازش دم نزنند یا خودسانسوری کنند. چرا که لابد شما آمدهاید و قرار است آن سوار ابلق نشان ناجی ما از تندروی و سانسور شوید. اما خودسانسوری از سانسور هم بدتر است.
یادمان باشد که در همان دولتی که حالا مانند لولو از آن یاد میشود همه در این سینما فیلم ساختند. یادمان باشد در همان دولت قبل نتیجه فجر و اسکار و برلین یک خروجی بود. در همان دولت، فرهادی به اسکار معرفی شد. من و معادی و کیایی و نعمتالله پروانه ساخت و نمایش گرفتیم. در همان جشنوارهها فیلم کاهانی رد نمیشد. از فیلمساز جوان خواسته نمیشد شب اختتامیه خودش از خیر جشنواره بگذرد. در دولت نهم، بیضایی هم فیلم ساخت.
آقای دکتر ایوبی!
با شعر خواندن و لبخند مشکل سینمای ما حل نمیشود. حتا اگر حالا تنها علقهی مشترک من و شما شاعر محبوبمان باشد. امروز دیگر به چیزی بیش از زبان نرم نیاز است. مدیریت فرهنگی به گوش شنوای واقعی و پایمردی بر قولها و حمایت از همهی هنرمندان نیاز دارد.
جشنوارهی سال قبل را یادتان هست؟ همه گفتند و نوشتند که جشنوارهی فیلمهای متوسط بوده.
حذف و خانه نشین کردن آدمهای حرفهایِ مهمترین و خوشنامترین صنعت این کشور که مردم این مملکت سالها پای تربیتشان هزینه دادهاند با کدام هدف صورت میگیرد؟ چه برنامهای برای جلوگیری از فرار مغزها که سرمایهی ملی این مملکت است، دارید؟ نگاهی به لیست عوامل جشنوارهی پیش رویتان انداختهاید؟ جای دستاندرکاران فنی و هنرمندان پشت دوربین کمنظیری که همهی کشورهای منطقه حسرت به دل آنانند، کجاست؟
آقای دکتر! زمزمهها و پچپچههای درگوشی میپرسند نکند خدای ناکرده این اشتباهات سهوی نباشند؟ نکند خدای ناکرده قرار بر حذف سینمای ملیست و خودمان خوشبینانه جشن با پنبه سر بریدنش را به پایکوبی نشستهایم؟ نکند در پساتحریم در میان خیل بنجلهای صف کشیده برای اخذ طلبهای دلاریمان قرار است از چین و هند و اروپای ورشکسته، برایمان سوغات دیگری بیاورید؟
و خدای ناکرده، بدتر از همه نکند نادانسته از آشفتگی مدیریتهای ناهمگون و غیر یکدست زیردستیتان کس یا کسانی ماهیهای خود را صید میکنند؟
جناب آقای دکتر ایوبی
زین دوهزار من و ما، ای عجبا من چه منم؟
گوش بِنِه عربده را، دست مَنِه بر دهنم
شرق/واکنش تهیهکنندگان به یک مصوبه جنجالی
هر تهیهکننده بیش از ٢ فیلم همزمان نسازد
بهناز شیربانی: مصوبهای در وزارت ارشاد میگوید هر تهیهکننده در سینما بیش از دو فیلم را نمیتواند بهصورت همزمان تهیه و تولید کند. محمدرضا فرجی، «مدیرکل دفتر سینمای حرفهای» وزارت ارشاد تصویب این طرح را رسانهای کرده است. او میگوید این آییننامه مصوب داخلی این وزارتخانه و همچنین سازمان سینمایی است و به دلیل اینکه شورای پروانه ساخت بیش از پیش تهیهکننده را متوجه کیفیت فیلم کند این قانون را بنا نهاده است.
ظاهرا این طرح فعالیت تهیهکنندگان را محدود میکند چراکه تهیهکننده باید در کنار پروژهای که تولید میکند حضور داشته باشد اما از سوی دیگر این روند بر کیفیت اثری که تولید میشود تأثیر خواهد داشت. این قانون، صدور پروانه ساخت را نیز دچار تغییراتی میکند که از آن جمله این است که شورای پروانه ساخت به تهیهکننده حرفهای به صورت همزمان پروانه ساخت بیش از دو فیلم را نمیدهد و بعد از اتمام ساخت کارهایی که در دست دارد، پروانه ساخت فیلم بعدی آن صادر خواهد شد.
فرجی در بخش دیگری از صحبتهایش با اشاره به اینکه این آییننامه از نیمه دوم سال جاری قطعا اجرائی است، میگوید: البته شورای پروانه ساخت از این بهبعد در هنگام صدور پروانه ساخت به مواردی دقت خواهد داشت مثل اینکه آیا آثار پیشین کارگردان و تهیهکنندهای که درخواست پروانه ساخت کرده است موفق به دریافت پروانه نمایش شده است یا خیر. این یکی از نکاتی است که قطعا در هنگام صدور پروانه ساخت به آن توجه خواهد شد. این نکته را نیز پیشبینی کردهایم که تهیهکنندهای که پروانه ساخت بگیرد و اقدام به ساخت نکند قطعا برای کار سوم وی پروانه ساخت صادر نخواهد شد. باید ابتدا تکلیف دو فیلم قبلی که برایشان پروانه ساخت دریافت کرده است مشخص شود. حتی اگر انصراف هم بدهد، تا یکسال به تهیهکننده موردنظر پروانه ساخت داده نخواهد شد. البته این در شرایطی است که این اتفاق برای هر دو فیلمی که پروانه ساخت دریافت کرده است بیفتد.
قانونی علیه تهیهکنندگان
جواد نوروزبیگی، یکی از تهیهکنندگان پرکار سینما، در گفتوگو با «شرق» ظاهرا با این تصمیم موافق نیست و میگوید: شاید بهتر است که سوابق تهیهکننده نیز در تصویب این طرح لحاظ شود. مگر چند فیلم سینمایی در سال ساخته میشود که چنین قانونی تصویب میشود؟ تهیهکنندگانی نیز در این سینما کار میکنند که در سال چندین کار موفق را تهیهکنندگی کردهاند. او در بخش دیگری از صحبتهایش ادامه میدهد: تهیهکنندگی یک فیلم به تعداد کارها نیست بلکه به علم و آگاهی است.
ساخت یک فیلم هم کار مشکلی است
منوچهر محمدی، از تهیهکنندگان سینما، اما نظری متفاوت با نوروزبیگی دارد.
او به «شرق» میگوید: تا پیش از این نیز چنین قانونی وجود داشته است و فکر میکنم تصمیم معقولی است. با توجه به دشواریهای تولید و پشتیبانی که باید در تولید یک فیلم لحاظ شود، ساخت دو فیلم بهطور همزمان توسط تهیهکننده حقیقی کار مشکلی است. درصورتیکه برای تهیهکنندگان حقوقی مشکلی ایجاد نمیکند و میتوانند بیش از دو فیلم در سال تولید کنند. او در بخش دیگری از صحبتهایش میافزاید: به گمان من ساخت حتی یک فیلم در شرایط فعلی سینما به خودیخود سخت است و به سلامت بهپایانرساندن حتی یک فیلم دشوار است. اما از نظر من این تصمیم معقول به نظر میرسد.
فرصتی برای ارزیابی درست تهیهکنندگان
امیرحسین علمالهدی، کارشناس سینما، با اشاره به اینکه اساسا همیشه دو طیف از تهیهکنندگان حقیقی که شخص هستند و تهیهکنندگان حقوقی که شرکتهای تولید فیلم هستند در این عرصه فعالیت میکنند، به «شرق» میگوید: معتقدم که تهیهکنندگان حقوقی میتوانند با معرفی تهیهکنندگان حقیقی بیش از چهار یا پنج فیلم در سال تولید کنند. تهیهکنندگان حقیقی نیز چارهای جز این ندارند که فیلمی را به سروسامان برسانند و تولید فیلم بعدی را آغاز کنند.
علمالهدی ادامه میدهد: تصور میکنم بهتر است که وزارت ارشاد تهیهکننده حقوقی را به رسمیت بشناسد و تهیهکنندگان حقیقی زیرمجموعه تهیهکنندگان حقوقی فعالیت کنند. بههرحال بعد از سالها نیاز است تا به جمعبندی و ارزیابی از تهیهکنندگان سینما برسیم. دستهبندی تهیهکنندگان برحسب الف، ب و ج و سوابق تولیدات مختلف آنها میتواند این ارزیابی را مشخصتر کند و نمیتوان همه را با یک چوب راند. او میافزاید: من با صدور پروانه ساخت به نام اشخاص حقیقی موافق نیستم و بهتر است پروانه ساختها به نام شرکتهای حقوقی صادر شود و این شرکتها براساس ارزیابی اقدام به تولید تعدادی فیلم کنند و تهیهکنندگی هرکدام را به یک تهیهکننده حقیقی بسپارند و امیدوارم شرایط بهگونهای پیش برود که شاهد کیفیت هرچهبهتر تولیدات سینمایی باشیم.
ظاهرا مصوبه وزارت ارشاد در جهت سروساماندادن به آثار سینمایی اینبار تهیهکنندگان سینما را هدف قرار داده و کیفیت ساختههای سینمایی را نشانه رفته؛ کیفیتی که چندسالی است تبدیل به بحران سینمای ایران شده. باید دید مدیران فرهنگی با چه تدبیری از پس این بحران برخواهند آمد.
قدس/گفت و گوی « قدس» با« فرخ نعمتی» درباره بازی در سریال عاشورایی «مختارنامه» و پروژه ناتمام «ثارا...»؛
پیشنهاد « مختارنامه» را در بدترین وضعیت روحی دریافت کردم
حامد مظفری - فرخ نعمتی جزو چهرههای فرهیخته عرصه بازیگری است. فرهیخته به آن معنا که هر چه بیشتر از فعالیتش در عرصه بازیگری میگذرد، ...
افتادگیاش بیشتر میشود و برخلاف برخی تازه به دوران رسیدهها نه تنها در کانون توجه مخاطبان قرار گرفتن او را در هالهای از غرور فرونبرده که به جایش سیمای مردی را دارد که به اندازه هنر به اخلاقیات هم مسلح است.
فرخ نعمتی دانشآموخته مدیریت اقتصادی است، اما علاقه به بازیگری سبب ساز آن شد که از حدود سه دهه قبل و بعد از پشت سر گذاشتن تجربیات تئاتری وارد سینما شده و با بازی در فیلمی از آثار مذهبی تولید شده در ابتدای انقلاب اسلامی به نام «زائر خلف» بازی در سینما را تجربه کند. از کارگردان این فیلم یدا... نوعصری سالهاست که خبری نیست، اما سناریست «زائر خلف» خسرو معصومی بود که در سالهای اخیر به قدر کفایت از او شنیده ایم.
افتادگی ذاتی نعمتی و البته انعطاف حرفهایاش باعث شد که ابایی از ایفای نقشهای مکمل نداشته باشد و در سالهای بعد نیز در آثاری مختلف از سینمای ایران از درام خانوادگی «سراب» گرفته که خرده مصایب برآمده از مهاجرت را روایت میکرد تا درامی ضدسلطنت به نام «تشکیلات» تا فیلمی جوانانه به نام «هتل کارتن» بی توجه به کمیت کاراکترها سعی کند، اثرگذاری خود را حین حضور در برابر دوربین القا کند.
نعمتی در سالهای بعد در آثاری قابل توجه از سینمای ایران حضور یافت و از جمله «ماهیها عاشق میشوند» نخستین فیلم سینمایی بلند دکتر علی رفیعی، نویسنده و کارگردان سرشناس تئاتر ایران زمین. ایفای نقشهای اصلی این درام رنگارنگ را رضا کیانیان و رویا نونهالی برعهده داشتند و نعمتی نقشی مکمل اما در خدمت درام را ایفا میکرد.
این ایفای نقش آن قدر درست، بجا و به اندازه بود که وقتی محمدرضا اصلانی بعد از سه دهه عزم کرد درامی نمادگرایانه به نام «آتش سبز» را بسازد ایفای یکی از نقشهای خود را به فرخ نعمتی واگذار کرد.
برخلاف «ماهیها عاشق میشوند» وجه تمثیل گرایانه «آتش سبز» چنان که باید مورد توجه مخاطبان عام قرار نگرفت و این فیلم دیده نشد، اما به لحاظ کارگردانی بی نظیر، دکوپاژ متفاوت و البته تداخل زمانی موجود در روایت منتقدان به قدر کفایت اثر را تحسین کردند.
بهرام بهرامیان به واسطه سابقه سالهای دستیاری در سینمای ایران خیلی خوب با تواناییهای بازیگران مختلف آشنا بود و برای همین وقتی میخواست درامی با عنوان «پریناز» را درباره یکی از قدیمیترین عارضههای روانی بشری یعنی وسواس بسازد، یکی از نقشهای مکمل را به فرخ نعمتی داد.
«پریناز» البته در زمان خود دیده نشد و بناست زمستان امسال روی پرده رود، اما در اکرانهای خصوصی بازی نعمتی را در کانون توجه منتقدان سختگیر قرار داد.
فرخ نعمتی شاهنقش کارنامه سینمایی خود را در «برف روی شیروانی داغ» گرفت؛ درامی شاعرانه، به لحاظ بصری زیبا و به لحاظ داستانی پرماجرا که توسط دکتر محمدهادی کریمی، روزنامه نگار و نویسنده سابق و کارگردان سالهای بعد ساخته شد. «برف روی شیروانی داغ» یکی از تحسین شدهترین آثار جشنواره سی و یکم فیلم فجر بود و بسیاری نعمتی را لایق دریافت سیمرغ بهترین بازیگری جشنواره دانستند و البته که نعمتی تا نامزدی سیمرغ هم پیش رفت اما سلیقههای هیأت داوران به سمت مهدی هاشمی سوق پیدا کرد که آن سال دو فیلم «آقایوسف» و «آلزایمر» را در جشنواره داشت.
نعمتی در کنار فعالیت در سینما در تلویزیون هم فعالیت مستمر خود را داشته است و در این سه دهه در مجموعههایی چون «خانه سبز»، «مدار صفر درجه»، «ولایت عشق»، «سالهای مشروطه»، «یادآوری» و «آسمان من» ایفای نقش کرده است.
او جزو معدود بازیگران ایرانی است که در دو مجموعه عاشورایی به عنوان بازیگر حضور داشته است؛ یکی فیلم-سریال ناتمام «امام حسین(ع)/ثارا...» به کارگردانی شهریار بحرانی و دیگری سریال جاودانه «مختارنامه» ساخته داوود میرباقری.
با نعمتی درباره حال و هوای حضور در این دو پروژه گفتوگو کردهایم.
درباره شرایط حضورتان در دو سریال عاشورایی «امام حسین(ع)» که البته ناتمام ماند و «مختارنامه» کمتر صحبت کرده اید. این حضور دوگانه اتفاقی بود یا پیش بینی شده؟
- شرایط حضور در سریال «امام حسین(ع)» به واسطه شهریار بحرانی رخ داد. ایشان مرا به پروژه دعوت کرد و درباره شخصیتی که بنا بود ایفا کنم با هم گپ زدیم و بعدش هم فیلمنامهای که مجتبی فرآورده و عبدالحمید قدیریان نوشته بودند در اختیارم قرار گرفت؛ بعد از مطالعه فیلمنامه و آشنایی با نقشم که شخصیتی بود از همراهان امام حسین(ع) در روز عاشورا به کار علاقهمند شدم و سعی کردم، تمام وقت در خدمت پروژه باشم، اما متأسفانه برخلاف آغاز فیلمبرداری و پیشرفتی نسبی در کار سریال به ناگاه متوقف شد و من هم که در مدت چهار ماهی که فیلمبرداری انجام میشد بشدت با کاراکتر ارتباط گرفته بودم ضربه روحی بدی خوردم و حتی باعث شد مدتی از بازیگری کناره بگیرم. در بدترین وضعیت روحی بودم که بناگاه فیلمنامه «مختارنامه» پیشنهاد شد و فرصتی پیش آمد برای ترمیم آسیب دیدگی روحی ناشی از توقف «امام حسین(ع)».
پیشنهاد بازی در «مختارنامه» از سوی داوود میرباقری بود یا عوامل دیگر کار شما را به این کارگردان معرفی کردند؟
- بعد از توقف تولید سریال «امام حسین(ع)» و سپس آغاز تولید «مختارنامه»یک توافق نانوشته صورت گرفت که برخی از بازیگران سریال اولی در سریال دوم ایفای نقش کنند بخصوص که پروسه پیش تولید سریال بحرانی طوری بود که بازیگران به لحاظ دادههای عملی درباره قیام سیدالشهدا واقعاً به آگاهی کامل رسیده بودند. داوود میرباقری مرا به کار دعوت کرد و البته هیچ گاه نگفت که چرا از من میخواهد در نقش «هانی بن عروه» که حین اقامت «مسلم بن عقیل» در کوفه به وی پناه میدهد استفاده کند. من هم چیزی نپرسیدم و فقط جان و دل گذاشتم برای سریال.
نکته اینجاست که میرباقری در سریال «معصومیت از دست رفته» از سعید نیکپور در نقش «هانی بن عروه» استفاده کرده بود، اما در «مختارنامه» سراغ شما آمد.
- همین طور است. سعید نیکپور هم بازیگر خوبی است و البته این نقش را به اندازه کافی خوب بازی کرد، ولی به هر حال میرباقری برای «مختارنامه» به من پیشنهاد بازی در این نقش را داد و من نیز کوشیدم تا میتوانم منطبق با دادههای سناریو و البته مطلوب کارگردان پیش بروم.
برای تحقیق درباره شخصیت «هانی بن عروه» از چه منابعی استفاده کردید؟ آیا فیلمنامه «مختارنامه» برایتان کافی بود یا آنکه از کتابهای خاص دیگری هم بهره جستید؟
- مجتبی فرآورده برای فیلمنامه «امام حسین(ع)» یک سری منابع مطالعاتی و جزواتی را تدارک دیده بود که به هنگام بازی در «مختارنامه» به کمک من آمد؛ ضمن اینکه ایشان به مانند یک رفیق خوب بخشی از بانک اطلاعاتی سازمان صدا و سیما درباره قیام عاشورا را هم برایم فراهم کرد و اینها همه کمک کرد که نقشم را به طور عملی بشناسم. این را هم نباید فراموش کنید که در کارهای تاریخی-مذهبی همواره فقط بخشهایی از کاراکتر است که در منابع و فیلمنامه میآید و بقیه را کاراکتر باید شخصاً پروبال دهد.
آیا منابع مطالعاتی که در اختیارتان بود، هیچ تناقضی با سناریوی میرباقری نداشت، بخصوص درباره چهره یا افعالی که از شخصیتها سر میزد؟
- فیلمنامه میرباقری واقعاً حساب شده نگارش شده بود و تنها محل اختلاف منابع مطالعاتی با فیلمنامه سن و سال هانی بن عروه بود؛ در واقعیت هانی به هنگام عزیمت مسلم به کوفه 80 تا 90 سال سن داشته است، اما میرباقری میخواست کمی سنش را پایین تر بگیرد تا کاراکتر مقابل آن «سلیمان بن صرد خزاعی» که توسط ولی ا... شیراندامی ایفا میشد، بتواند همپوشانی کاملی با این شخصیت داشته باشد؛ به غیر از این محدوده سنی کمترین تفاوتی میان منابع و فیلمنامه وجود نداشت.
خروجی شما از این کاراکتر بسیار بیشتر از یک کاراکتر مکمل بود و در قسمتهای حضور «هانی بن عروه» بار اصلی درام بر دوش وی بود. این بسط نقش پیشنهاد میرباقری بود؟
- جایگاه شخصیت به لحاظ کمیت جایگاه چندان بلندی نبود، اما برای آن که واقعگرایی کار بالا رود، طی صحبتهایی که با میرباقری داشتم از او خواستم شرایطی را فراهم کند، برای اینکه این شخصیت به جای اینکه خیر مطلق باشد و بی اوج و فرود، قدری ویژگیهای رئالیستی پیدا کند. برای ایجاد این ویژگیها هم سعی کردم زندگی طبیعی وی را هم در کنار علقههای مذهبی اش به تصویر بکشیم و از آن مهمتر سکانس شهادتش را نیز به گونهای متفاوتتر از قبل بگیریم. طی صحبتهایم با میرباقری این نکته را به وی گوشزد کردم که در اغلب آثار مذهبی این طور متبادر شده که آدمهای معمولی که جایگاه مثبتی در درام دارند به هنگام مرگ به پیشواز مرگ میروند و این نمیتواند زیاد مصداق داشته باشد. برایش از امیرکبیر یا شیخ فضل ا... در مجموعههای تلویزیونی مثال زدم که در لحظه مرگ هیچ درد جسمی را تحمل نمیکنند که این دور از واقعگرایی است. میرباقری هم این ایراد را قبول داشت و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که شخصیتها هرچقدر هم به لحاظ اعتقادی قوی باشند باز هم هنگام مرگ باید اندکی بی پروا شده و در برابر آنها که کمر به قتل شان بستهاند، ایستادگی کنند.
... و در همین راستا بود که فصل اعدام «هانی بن عروه» مقداری درگیری لفظی داشت که میان وی و ابن زیاد روی میدهد؟
- همین طور است. واقعاً باید این واکنشها وجود میداشت تا مخاطب او را ماورایی تصور نکند و به ماهیت زمینی وی پی ببرد. هانی انسانی است بشدت مؤمن و مسلمان اما طبیعی است که وقتی ابن زیاد میخواهد او را اعدام کند با او درگیر شود و حتی دشنام به وی دهد. جالب اینجاست که بعدها میرباقری از این روش در رنگ آمیزی شخصیتهای دیگر هم استفاده کرد.
براساس کلیت کار و البته متأثر از حضورتان در «مختارنامه» نظرمیرباقری را چطور دیدید؟ آیا همکاری با شما رضایت خاطرش را فراهم کرده بود؟
- آن قدر راضی بود که در انتهای کار به صراحت گفت اگر میدانستم این گونه به نقش پروبال میدهی بیشتر از اینها داستان را حول شخصیت هانی پیش میبردم و البته برخی گرفتاریهای مختلف مانند محدودیتهای زمانی هم باعث شد که بخشهایی از سکانسهای مربوط به من را نتواند بگیرد، اما در مجموع خودش از حاصل کار راضی بود.
برخی هنرمندان هستند که میگویند در ایفای نقشهای مذهبی باید علقههای مذهبی قوی وجود داشته باشد که موتور محرکه درام باشد، اما برخی هم میگویند بازیگر فقط باید نقش را درست بشناسد و براساس همین شناخت کامل و درست آن را ایفا کند. شما در این باره چطور فکر میکنید؟
- درباره ایفای کاراکتر با علقههای درونی آنها که کاراکتر را نه از طریق شناخت و صرفاً به عشق شخصیت بازی میکنند، باید پاسخگو باشند. مطمئناً اینکه صرفاً عاشق امام حسین(ع) باشیم نمیتواند باعث خلق کاراکتری جذاب از صحابه ایشان باشد. باید فن بازیگری را بدانیم درباره کاراکتر تحقیق کنیم و از همه مهمتر با نقش زندگی کنیم. این کاری است که یک بازیگر حرفهای درباره تمامی کاراکترهای پیشنهادی باید انجام دهد و البته که درباره کاراکترهای مذهبی به خاطر حساسیتهای مخاطبان باید تمرکز بر این پیش زمینه بیشتر شود. شخصاً هیچ گاه کاراکترهای مذهبی را کاراکترهایی عجیب و غریب نمیبینم و اتفاقاً سعی میکنم با تمرکز بر وجوه انسانی آنها شخصیتهایی را خلق کنم که مخاطبان فارغ از سطح سواد آنها را درک کنند.
قبل از «مختارنامه» در سریال ناتمام «امام حسین(ع)» یا «ثارا...» هم ایفای نقش کردید. با چنین سابقهای فکر میکنید، چرا در این سی و چند سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانسته ایم آثار عاشورایی کافی داشته باشیم؟
- به همان دلیلی که سریال «امام حسین(ع)» متوقف شد! متأسفانه اختلاف سلیقه میان مدیران و فیلمسازان و بعضاً کشمکشهای بچگانهای که هر کسی میخواهد کار را به نام خود تمام کند باعث میشود کارگردانان جرأت نزدیک شدن به این وادی را پیدا نکنند و طبیعی است که وقتی کارگردانان واهمه کار دارند یا کاری تولید نمیشود یا اگر تولید میشود، چون تجربیات قبلی وجود نداشته که چراغ راه باشد، خروجی، ابتر میماند. اخیراً بچههای تولید فیلمی سینمایی به نام «ثارا...» که این هم بنا بود درباره امام حسین(ع) باشد، اما فعلاً متوقف است، جملهای را در سایتشان قرار دادند که کاملاً تأمل برانگیز است. آنها هشدار داده بودند به منتظران مهدی(عج) مراقب خود باشند، چراکه حسین(ع) را منتظرانش به شهادت رساندند. این عبارت به شدت قابل تأمل است و نشان دهنده این واقعیت که فقط انتظار کافی نیست بلکه باید شعور انتظار را هم در جانمان متجلی کنیم. دقت کنید به ماجرای دعوت امام حسین(ع) به کوفه. عده زیادی بودند که امام را دعوت کردند، اما فقط عده قلیلی پای دعوت ایستادند و بقیه از شدت ترس حتی جرأت نکردند از خانههای خود بیرون بیایند. آثار عاشورایی که ساخته میشود بیش از هر چیز باید بر این جنبه تأکید کند و منتظران حقیقی تربیت کند.
شما در سریال «ولایت عشق» که سریال مذهبی با محوریت زندگی امام رضا(ع) بود نیز حضور داشتید. آیا اختلاف سلیقههایی که در پروژههای مذهبی میان مدیران و سازندگان وجود دارد، در این پروژه بیشتر بود یا در «مختارنامه»؟
- اختلاف سلیقهها تقریباً در تمامی پروژههای مذهبی وجود دارد بخصوص درباره روایتهای گوناگونی که درباره یک اتفاق وجود دارد. در این زمینه میرباقری هم کم سختی نکشید و چه بسیار سکانسهایش که حذف شد. فخیم زاده هم به هنگام «ولایت عشق» فقط بر سر مسیر حرکت امام به سمت مشهد بشدت درگیر نقطه نظرهای مختلف شد و شخصاً شاهد بودم که هر تصمیمی که میگرفت با مخالفت عدهای روبهرو میشد. به عنوان مثال درباره ورود امام رضا(ع) به نیشابور وی با این روایت مواجه شده بود که به هنگام ورود امام نزدیک به 200 هزار نفر قلم به دست شده و گفتههای ایشان را مینگاشتند. شما در نظر بگیرید با سطح سواد آن روزگار اصلاً این تعداد آدم باسواد در آن شهر وجود داشته که حالا بخواهند گفتههای ایشان را که احتمالاً به عربی بوده بنویسند؟ از این گونه روایات در درامهای با زمینه مذهبی فراوان است و همین میشود که کار تولیدکنندگان را دشوار میکند.
بودهاند برخی تولیدکنندگان که دلیل اصلی کار نکردن روی سوژههای مذهبی را فقر منابع مالی کافی دانسته اند. به نظر شما آیا واقعاً این کمبود بودجه است که جلوی تولیدات خوب عاشورایی را گرفته است؟
- اتفاقاً بودجه هست و بودجههای خوبی هم صرف کار میشود، اما این دیدگاه صددرصد اشتباه است که همه چیز بودجه است. در تجربه سریال «امام حسین(ع)» ما واقعاً با هزینه متوسط کار میکردیم چون عشق به کار بود که حرف اول را میزد و هیچ کدام از بازیگران به خاطر کسب درآمد به پروژه دعوت نشده بود. اخیراً فیلم «محمد رسول ا...(ص)» مجید مجیدی در سینماها اکران شد که چند صد میلیارد هزینه تولیدش بوده، اما شخصاً فکر نمیکنم به جز چند اسم، محصولی که میبینیم در عظمت این هزینه بوده باشد. البته فیلم «محمد رسول ا...(ص)» فیلم بدی نیست و اتفاقاً فیلم خوش ساختی است. عوامل جذاب و نامهایی آشنا در پشت صحنه فعالیت داشتهاند و بازیهای خوبی را هم در کار میبینیم و چه خوب که بازیگران ایرانی این بازیهای جذاب را خلق کردهاند و از بازیگران خارجی استفاده نشد، اما این فیلم شاهکار نیست و البته ماندگاری لازم را ندارد.
مشکل اصلی آن هم این است که خالقان اثر بیش از حد کوشیدهاند به آدمهای فیلم جنبه آسمانی بدهند در صورتی که از دل رفتارهای زمینی است که وجه آسمانی شخصیتها برآورده میشود.
بلاتکلیف بودن میان وجوه زمینی و آسمانی کاراکترها معضلی است که بسیاری از آثار تصویری مذهبی ما از آن رنج میبرد. ریشه این قضیه کجاست؟
- فقط و فقط کم تجربگی. در سینمای هالیوود آنقدر درباره حضرت مسیح(ع) کار هنری از نقاشی گرفته تا نمایش و فیلم وسریال خلق شده است که کارگردانی که امروز بخواهد کار کند، مواجه میشود با کلی تجربه ارزنده اما در اینجا چون همان عده معدودی که کار کردهاند هم مدام مواجه بودهاند با ابراز سلیقهها کارگردانی درباره شخصیتهای مذهبی دشوار شده است.
در ابتدای گفتوگو از بحران روحی برآمده از توقیف سریال «امام حسین(ع)» گفتید. چه چیز در سریالی متبرک به نام امام سوم شیعیان وجود داشت که شما را آن قدر درگیر کرد که توقفش اسباب آسیب روحی تان را موجب شود.
- سناریوی سریال «امام حسین(ع)» خیلی بی ادعا نوشته شده بود و عوامل کار هم آدمهایی بودند کاملاً بی ادعا و البته دارای تجربه هنری کافی. فخرفروشی در آنجا به چشم نمیخورد و همه آمده بودند که یک کار ماندگار بسازند. شخصاً چنان با نقشم در سریال که «جناده انصاری» نام داشت درگیر شده بودم که بدل به آدمی دیگر شده بودم. کاملاً وابستگی به کار پیدا کرده بودم و سعی میکردم جزییترین نکتههای مربوط به شخصیت را هم با آگاهی کامل درک کنم. یادم میآید حتی برای یادگیری شترسواری هم تا میتوانستم با شتربانها تمرین میکردم یا برای حصیربافی مرتب از بومیان حاضر در منطقه کمک میگرفتم تا کاری را انجام دهم که رئالیستی باشد. شاید بد نباشد که بدانید این تمرینات متعدد من با شوخی داوود رشیدی مواجه شد که مرا با نیشخندی تمسخر میکرد و میگفت تو که این همه تجربه داری چرا به مانند دانشجویان رفتار میکنی؟ اما حقیقت این بود که نقش مرا جذب خود کرده بود و میخواستم بهترین خروجی را داشته باشد. طبیعی است که تعطیل شدن چنین پروژهای دلم را شکست و مدتی فاصله گرفتم از بازیگری.
با این تجربه مفید در آثار عاشورایی پیشنهادتان به مدیران هنری مملکت برای کمک به غنای سبد هنری محصولات عاشورایی بخصوص گونههای سینمایی و تلویزیونی آن چیست؟
- مدیران رسانه ملی از سیاستهای حاکمانهای که مرتب میخواهد بگوید سریالهای مذهبی باید حتماً الف و الف ویژه باشد دست بردارند و بجایش ببینند کدام فیملنامه خوب پیشنهاد شده تا ازش استفاده کنند. مدیران سینمایی هم مدام دنبال کارهای پرهزینه نباشند و این طور القا نکنند که باید در همان گام نخست اثری جهانی درباره شخصیتهای مذهبی ساخت. ما اول باید مخاطب داخلی را جلب کنیم و تازه بعدش است که میتوانیم به فکر مخاطب جهانی باشیم. باید کارها را زیربنایی دید و شرایطی را فراهم کرد که پیشرفت پله پله شکل گیرد.
قدس/گفتوگوی « قدس» با ایفاگر نقش قسیالقلبترین مرد تاریخ؛
نحسی « شمر» دامنم را گرفت!
علی نعیمی - محمد فیلی ۶۵ساله شیرازی را پس از ۴۰ سال حضور در عرصه بازیگری مگر میشود نشناخت و از او و بازیهایش خاطره نداشت؛ از بازی در سریال «امام علی(ع)» گرفته تا زمانی كه در سریال «مختارنامه» لباس شمر را پوشید.
نقش متفاوتی که مطمئن بود نگاه مثبت مخاطب را در پی نخواهد داشت، ولی با این حال تلاش كرد، شخصیت منفور شمر را براي تماشاگران نشان دهد و توانست بخوبي از پس آن بر بيايد و الحق هم که سر بلند از آن بیرون آمد. او با اینکه تاکنون نقشهای زیادی را بازی كرده است، ولی به گفته خودش هنوز نقش دلخواهش را ایفا نکرده است. با فیلی که دل پری از حال و اوضاع این روزهای تلویزیون دارد از هر دری سخن گفتهایم که میخوانید.
آقای فیلی! من تا به حال بارها شاهد بودهام که فامیلیتان را به اشتباه گفته اند!برای اولین بار و آخرین بار بگویید تلفظ دقیق فامیلیتان چیست؟ آیا نام منطقه خاصی است؟
- «فیلی به کسر ف» یک طایفه خیلی بزرگ است در لرستان که سالها قبل پراکنده شدند و به جاهای مختلف از جمله شهر شیراز رفتند و در واقع اجداد من پدربزرگ و مادربزرگ...همه شیرازی هستند؛ البته این را هم بگویم که بتازگی هم متوجه شدهام که «فیلی» یک گوشه از ماهور است که میگویند اجرایش هم خیلی سخت است.
هیچوقت به فکر این نیفتادید که فامیلتان را عوض کنید؟
- نه چرا باید عوضش کنم؟ درست است که به اشتباه تلفظ میشود ولی اشکالی ندارد. من سالها قبل برای کاری به لرستان رفته بودم یک روزی دو تا اتومبیل پر از آدمهایی که هر کدام میگفتند، فامیلی من هستند از ماشین پیاده شدند؛ خیلی خوشحال شدم یک حال غریبی پیدا کردم که نگو!چرا وقتی این فامیل درخیلی جاها شناخته شده است، باید عوضش کنم.
آقای فیلی اگر اجازه بدهید برویم سر موضوع صحبتمان. چرا بعد از مختارنامه حضورتان درتلویزیون اینقدر کمرنگ شده است؟
- شاید یکی از دلایلش این است که تلویزیون مثل گذشته خیلی فعال نیست و برنامه سازی خاصی ندارد و دارید میبینید که جز یکی دو تا سریال جدید کار خاصی تولید نمیشود.
من بارها گفتهام باز هم میگویم، من معتقدم مخاطبان ما با تلویزیون قهر کردهاند. هر جایی که میروی میبینی که مردم شبکههای آن طرف آبی را تماشا میکنند و این شکست خیلی بزرگی برای تلویزیون است؛ این یک درد بزرگ است. چرا باید این اتفاق بیفتد که مردم جذب برنامههای آن طرف آبی بشوند، چرا باید کمتر پای تماشای برنامههای تلویزیون خودمان بنشینند؟ امیدوارم یک روزی دوباره تلویزیون رونق پیدا کند و دوباره گروههای مختلف مشغول به کار شوند.
الان این من نیستم که فقط بیکارم، خیلی از دوستانم دو سه سالی هست که در خانه بیکار نشسته اند.همه ما بازیگریم و زندگیمان از این راه میگذرد وامروزهم که میبینید چقدر زندگی برای همه سخت شده است. برخی از دوستانم دستشان تنگ است و باهزار و یک مشکل دست به گریبانند. نمیدانم چه کسی قرار است به این قضیه رسیدگی کند. من و امثال من الان چند سالی است که بیکاریم. وقتی بود که من به خاطر زیادی پیشنهاد، کار رد میکردم اما الان دو سال است که حتی تلفنم هم برای هیچ کاری زنگ نزده تا چه برسد به انتخاب! دیگر انتخابی در کار نیست.من یک زمانی فیلمنامه را میخواندم و انتخاب میکردم، سر چه کاری بروم، سر چه کاری نروم، ولی الان اگر پیشنهادی باشد که نیست چشم بسته میپذیرم.
حق با شماست! تلویزیون ما چند سالی است کم جان و بی برنامه شده. ولی فکر نمیکنید بخشی از آن هم به این قضیه مربوط میشود که این روزها استفاده از ماهواره برای مردم به یک « پز» تبدیل شده است؟
- دقیقاً همین است! و این قضیه بخصوص به کسانی که مرتب دستگاههای رسیور را میسازند کمک کرده است.من کسانی را میشناسم که حتی دو سه تا رسیور در منزل دارند و این قضیه الان دقیقاً یک معضل شده است. ماهواره الان برای مردم یک جور کلاس شده است و این قضیه باید آسیب شناسی بشود.
از بحث دور نشویم! چه بخشی از این کم کاری شما و دوستانتان به چیزی به نام باند بازی و رفیق بازی در تلویزیون برمی گردد؟
- همین است که شما میگویید. الان در همه کارها رفیق بازی میشود.این روزها کسانی پیدا شدهاند که به خاطر وقت زیادی و پول زیادتر هوس کردهاند که تصویرشان از تلویزیون پخش شود، اینها میآیند پول میدهند و نقش میخرند و کار میکنند و این میشود که امثال من بیکار میمانند و من در همین جا از شما میخواهم شما که کارتان رسانه است، بیایید و این بیماری را که تلویزیون به آن دچار شده است، کارشناسی کنید.
با این ناامنی شغلی چرا در طول این سالها هیچوقت به فکر این نیفتادید که سراغ شغل دومی بروید؟
- من اگر زمانی که وارد خانه شماره 3 شیراز شدم، فکر میکردم یک روزی به اینجا میرسم از در خانه فرهنگ بالا نمیرفتم و همانجا جلو دریک دکه سیگار میزدم! آن سالی که وارد این کار شدم مرتب کار داشتم، اصلاً بیکار نبودم؛ ده سال پشت سر هم کار میکردم و نمیتوانستم به چیز دیگری فکر کنم.
اینقدر فعال بودم که اصلاً زمان کم میآوردم و حتی زمانی هم برای استراحت نداشتم. من اگر الان یک سوپر مارکت داشتم میتوانستم بنشینم پشت دخلش و درآمد داشته باشم. چه میدانستم به این روز میافتم، فکر میکردم همیشه کار هست.
گفتید در تلویزیون کار خوبی ساخته نمیشود.ولی یکی از سریالهای خوبی که در این سالها در تلویزیون ساخته و ارایه و البته ماندگارشد سریال «مختارنامه» بود. سریالی که هر سال از یکی از این شبکهها باز پخش میشود.چرا یک سریالی مثل مختار هنوز برای مردم قابل توجه و جذاب است؟
- برای اینکه کارخوبی است و مردم هم طالب یک اثر خوب هستند. ما در چند سال اخیر متأسفانه فقط چند سریال خوب و انگشت شمار داشتهایم. نمیدانم در این سالها چرا تلویزیون نتوانسته بخوبی به رسالتش عمل کند و ما نتوانستهایم وظیفمان را در قبال مخاطب به خوبی انجام دهیم.
دقیقاً! امسال هم مثل یکی دو سال گذشته ما سریال جدیدی برای این ایام نداشتیم و برخی سریالها مثل مختار از یکی دو شبکه همزمان در حال پخش است.چرا کارگردانان ما دیگر میلی به ساخت آثاری مثل مختارنامه ندارند و این گونه تولیدات اینقدر اندک است که ما مجبور به بازپخش آنها میشویم؟
- وقتی شما این را میپرسید، من باید برای جواب دادن به پرسشتان به کمی عقب برگردم. ببینید! وقتی یک کار از یک دفتر تهیه به یک کارگردان پیشنهاد میشود و به او میگویند که ما «n» تومان پول داریم و خودشان هم به خوبی میدانند که این مقدار به درد ساخت این پروژه نمیخورد و نمیشود که کار را با این مقدار جمع کرد.
ازآن طرف کارگردان هم فکر میکند، خب اگر من این کار را نسازم این پول هم از دستم میرود و کس دیگری میآید و کار را میسازد و این خودش معضل است. بگذارید صریح بگویم که در این سالها همیشه دلم خواسته به دفتریک تهیه کننده بروم که بنشینند مقابلم و با اقتدار بگویند فلانی ما پول داریم و میخواهیم یک کار خوب بسازیم، ولی هر زمان که مراجعه کردهام، ناله ندارم شروع شده که میخواهیم با یک مبلغ اندک کار خوب بسازیم، شما گذشت کن سر پروژه بعدی جبران میکنیم! و در واقع ساخت یک پروژه از نقطه ضعف و نداشتن شروع میشود تا آخر....
خب طبیعی است، کارگردانی که بخواهد کار خوب بسازد وقتی متوجه میشود که نمیتواند با این مبلغ اندک کار کند و باید از کار بزند و مجبور است عابرویش را گرو بگذارد پس ترجیح میدهد گوشه خانهاش بنشیند و کار نکند، چون بهتر از این است که یک کار نازل ارایه بدهد. اینگونه است که ساخت یک چنین کارهایی را نمیپذیرند و روز به روز هم تولید اینگونه آثار کم و کمتر میشود.
زمان ساخت سریال مختارنامه هم شما یک چنین چانه زنیهایی مواجه بودید؟
- نه اصلاً! ببینید اگر در کاری هر دو طرف برای قیمت منصف باشند، مشکلی پیش نمیآید. واقعیتش این است که قرارداد بستن من برای سریال مختار فقط 5دقیقه طول کشید. آنها گفتند فلان مقدار، من گفتم اگر یکم مبلغ را بیشتر کنید، من میتوانم مشکلاتم را حل کنم و آقای فلاح هم پذیرفتند و کار تمام شد.
از ابتدا میدانستید، برای ایفای نقش «شمر» به دفتر محمود فلاح دعوت شده اید؟
- نه! من اصلاً نمیدانستم برای چه نقشی دعوت شدهام. وقتی من را دعوت کردند، فقط گفتند بیا که میخواهیم برای سریال مختار با هم صحبت کنیم. همین که داوود میر باقری کارگردان و محمود فلاح تهیه کننده پروژه بودند، برایم جای خوشحالی داشت، چون هم میر باقری و هم فلاح هر دو کار بلد هستند و نمیتوانند که یک سریال ضعیف بسازند. دقیقاً با همین اطمینان به دفتر محمود فلاح رفتم. وقتی از در دفتر وارد شدم میر باقری گفت:شمر من وارد شد! و آنجا بود که تازه متوجه ماجرا شدم. هر چند هنوز هم تا زمان خواندن فیلمنامه فکر میکردم یک شوخی است و دقیقاً نمیدانستم چه نقشی برایم در نظر گرفتهاند، چون این قضیه بیشتر یک شوخی بود تا یک حرف جدی!
شما بدون هیچ حرف و تردیدی پذیرفتید؟
- بله دیگر نقش مال من شده بود و چون قرعه به نام من افتاده بود، نمیتوانستم مخالفت کنم.من هنوز هم معتقدم امام حسین(ع)خودشان همه این نقشها را برایمان در نظر گرفته بودند و به دل تهیهکننده و کارگردان انداخته بودند. هر چند از این نقش بدم میآمد و حال خوشی نداشتم، ولی واژه نه هم به زبانم نیامد.
ولی پذیرفتن یک چنین نقشی ریسک بزرگی بود.
- بله دقیقاً! و من از ابتدا به این فکر میکردم که شاید مخاطب دیگر نتواند من را در قالب نقش دیگری بپذیرد و عملاً هم این اتفاق افتاد. پذیرفتن این نقش باعث شده که دیگر کسی به سراغم نیاید. نحسی این نقش دامنم را گرفت و من بیکار شدم.
یادم میآید زمانی نقشی به من پیشنهاد شد؛ همه حرفهایمان را هم با کارگردان زدیم، ولی مدتی گذشت و دیگر خبری از کار نشد تا اینکه شنیدم گفتند کارگردان گفته این بازیگر برای این نقش مناسب است و خوب هم بازی میکند، ولی من میترسم او بیاید این نقش را بازی کند و همه او را شمر ببینند. طبیعی است که وقتی حتی کارگردان در باره من و بازیام با این پیش زمینه فکری عمل میکند، باید بیکار کنار خانه بنشینم چون من که نمیتوانم نقشم را بد بازی کنم و خوب بازی کردنش هم باعث میشود که یک جور دیگری تنبیه شوم. واقعاً نمیدانم چکار کنم. نمیدانم نحسی و طلسم این نقش چه زمانی قرار است بشکند.کارگردان میآید داخل خانهام مینشینیم و فیلمنامه میآورد و ساعتها در خصوص نقش صحبت میکنیم؛ قول و قرارها را میگذاریم و بعد میروند و دیگر خبری هم از کار نمیشود. من نمیدانم چه خبراست؟
همه آنهایی که بازی در نقشهای منفی را بارها تجربه کردهاند میگویند، بازی در این گونه نقشها سخت است.آیا نقش شمر برای شما هم همین اندازه دشوار بود؟
- [میخندد] باور کنید من اصلاً همچین آدم خشن و منفوری نیستم.بله برای من که باید کمی قالب و سبک بازیام را عوض میکردم، سخت بود؛ ولی به هرجهت همه ما بازیگر هستیم و یکسری تمرینات برای خودمان داریم و اوقاتی که بیکاریم اگر همین تمرینات را هم از دست بدهیم که کلاً همه چیز را از دست خواهیم داد.
برای همین میگویم که نباید هیچ نقشی دیگر برای من بازیگری که 40 و چند سال است که بازی میکنم، سخت باشد. باید با اقتدار با نقش روبه رو شد و از پس نقش برآمد؛ البته هر نقشی یکسری چم و خمهایی دارد؛ باید یکسری مطالعه هول آن نقش انجام شود تا بشود بخوبی با نقش کنارآمد و به نقش نزدیک شد.
وقتی نقش شمر را مطالعه کردید، کدام بعد شخصیتی این کاراکتر برایتان از منظر یک بازیگر جذابیت داشت؟
- کاراکتر شمر از قضا دارای ابعاد مختلف شخصیتی بود؛ اول اینکه شمر آدم قدرت طلبی است و دلش میخواهد به مقامهای بالایی برسد. دوم اینکه سرپرست است و از اینکه به او بگویند تو خیلی کارت را خوب انجام میدهی و به اصطلاح کار بلدی جان میگیرد.
شمر بزرگ طایفهاش است. آدم سر شناسی است و اسم و رسم دارد. کلاً این نقش برای بازیگری مثل من جذابیتهای زیادی داشت.
در قسمتی از سریال نوکر شمر در توصیف او میگوید که این آدم خیلی وسواسی است و از دست هر کسی لقمه نمیگیرد.این بعد شخصیتی این کاراکتر هم در فیلمنامه بود؟
- یکسری ریزهکاریها در خصوص شخصیت شمر در فیلمنامه بود و میر باقری هم در توضیح این شخصیت به آن اشاره کرد، ولی همه اینها برای این بود که من بیشتر به نقش نزدیک شوم وگرنه از ابتدا قراری درباره تحلیل شخصیت کسی مثل شمر نداشتیم. خیلی چیزیها و ریزهکاریها در خصوص این شخصیت گفته شد که نشان داده نشد. هر چند در تاریخ و لابه لای کتابهای تاریخی هم که بگردید، بیشتر از این چیزی در خصوص این آدم پیدا نخواهید کرد.
شما در تاریخ شمر را در دو جا میبینید، یکی در صفین در کنار حضرت امیر و جزو مسلمانان است و دیگری در وقایع کربلاست که روبه روی اولاد علی میایستد.
ولی به هر جهت آقای میر باقری قصدش نشان دادن یک آدم منفور، سر سپرده و قسی القلبی است که در واقعه کربلا چه فجایعای را رقم زد. من هم موظف بودم تا همین اندازه این شخصیت را به نمایش بگذارم.
خود شما چه چیزهایی را به نقش اضافه کردید؟
- من با مشورت آقای میر باقری میمیک چشمها را به نقش اضافه کردم چشم دراندرها به منفور بودن نقش و قسی القلب بودن و خشمگین بودن نقش بیشتر کمک میکرد.
چه تمرینات خاصی بجز آنها که در منزل برای آمادگیتان انجام میدهید، هم برای بازی در مختارنامه انجام دادید؟
- طبیعی است که وقتی میخواهیم یک چنین نقشی را در یک چنین پروژهای بازی کنیم، یکسری تمرینات سوارکاری،شمشیر بازی و...را داشتیم.
سر این پروژه دچار حادثه خاصی هم شدید؟
- بله در شمشیربازیها یکی دو بار صدمه دیدم، ولی خوشبختانه خیلی خطرناک نبود.
چه مدت درگیر این سریال بودید؟
- حدود شش سال مشغول این سریال بودم.
گریمتان چه مدت زمان طول میکشید؟
- روزهای اول دو ساعت زیر دست گریمور بودم، ولی خب به مرور که دست بچهها روان تر شد 45دقیقه بیشتر زمان نمیبرد.
شما هم جزو آن بازیگرانی هستید که بعد از هر پلان راشهای بازیشان را میبینند؟
- من معتقدم در طول کار نباید راشهای بازیات را ببینی.چون این قضیه آدم را سرگردان میکند.چون راشها را خام میبینی نمیتوانی قضاوت درستی درباره بازیات داشته باشی و این خیلی آزاردهنده است. من هیچوقت چنین کاری نمیکنم و ترجیح میدهم در انتها بازی خودم را ببینم و در واقع نه تنها من که شما از هر بازیگری بپرسید رضایت کاملی در خصوص بازیاش ندارد و میگوید خب اگر اینجا را شکل دیگری بازی میکردم بهتر میشد.
من از دوستانتان شنیدهام داوود میر باقری زمان ضبط آدم خیلی سختگیری است!.
- بله! سختگیر و کمال گرا!میر باقری تا در صحنهای به نتیجه مطلوب نرسد دست بردار نیست و برایش هم نقش و کم و زیادش فرقی نمیکند. داوود میر باقری آدم پر انرژی است و من در طول این شش سال هیچ گاه به یاد ندارم که بخواهد بگوید خسته ام، همین یک برداشت کافی است. انرژی روز آخر کار او همان انرژی روز کلید خوردن سریال بود.
همه صحنهها را با حساسیت ضبط میکرد. ما قبل از ضبط هر صحنه را بارها تمرین میکردیم تا سرانجام با آن نتیجه مطلوب طبعش برسیم. وقتی میدید تمرین ما قوام پیدا کرده و پخته شده با یکی دو برداشت پلان را ضبط میکرد.
وقتی خودتان را برای اولین بار با لباس و گریم دیدید، چه اتفاقی افتاد!
- باعث تعجب بود. من یک شخصیت دیگر را در آیینه دیدم ودر همین جا لازم میدانم از مسعود ولد بیگی برای طراحی و اجرای گریمی که روی صورت من انجام شد تشکر کنم. واقعاً اگر اینها نبودند، من نمیدانستم با شمر چکار کنم. گریم و لباس خیلی در بروز و ظهور این نقش به من کمک کرد.
از برخورد مردم بعد از بازی در نقش شمر بگویید. چقدر در رفتارشان تاثیر گذاشت؟
- هنوز هم خیلی از مردم نمیدانند، من شمر را بازی کردم، اما خب به خاطر آن محبتی که مردم به امام حسین دارند با اینکه میدانند نقش است و بازی گاهی یک اتفاقاتی میافتد! یادم میآید یک روز منتظر تاکسی بودم که متوجه شدم دو سرنشین یک موتور در فاصله ده متریام مرا زیر نظر دارند. سوار تاکسی شدم دیدم آن موتور هم راه افتاد و به تاکسی رسید و آن دو نفر شروع به فحش دادن کردند! حرفهایشان نشان میداد به خاطر تنفر از شمر به من بد و بیراه میگویند. راننده مرد مسنی بود. به او گفتم بایستد تا با موتوریها حرف بزنم.
تا ایستادیم یکی از سرنشینها گفت: «پایت را پایین بگذاری میکشیمت!» راننده برگشت که چیزی بگوید چشمش افتاد به من و پس از چند لحظه با تعجب گفت «تو شمر هستی؟» گفتم:«نه آقا اشتباه گرفتهای!» باز راه افتادیم و آن موتوریها همچنان تعقیبمان میکردند! آنها آنقدر فحش دادند و تهدید کردند که روی پل گیشا راننده به زور پیادهام کرد و گفت: «برای من دردسر درست نکن» خلاصه اینکه روی پل مدیریت من ماندم و آن دو نفر که همچنان سعی میکردند، فاصلهشان را با من حفظ کنند! وقتی راننده رفت من هم راه افتادم طرف آنها که ببینم چه میخواهند. اما هر دو فرار کردند! فکر کنم جدا باور کرده بودند که من شمرم و اگر نزدیکشان شوم خطر دارم.
نظر خانوادتان در این باره چه بود؟
- باور کنید مدتها در خانه تحریم بودم و حالا بماند که سر همین قضیه چه اتفاقاتي در خانه افتاد.
سختترین سکانس و آزاردهندهترین دیالوگی که برای سریال مختار داشتید، کدام بود؟
- با اعتقاداتی که همه ما نسبت به امام حسین داریم، بیان برخی دیالوگها برایم خیلی سخت بود.شاید اگر یک غیر مسلمان میخواست این نقش را بازی کند، خیلی برایش آسان و با جسارت بیشتری این کار را میکرد. یادم میآید در سکانسی که شمر در داخل خرابهای نشسته بود و یکی از دوستانش به او میگوید تو فکر میکنی کار خوبی کردی که مقابل حسین ایستادی و من میگفتم بله و اگر باز هم این اتفاق بیفتد، دوباره هم روبهروی حسین میایستم و این خیلی سخت بود.
در یک آن برمی گشتم به خودم و به خودم میگفتم من چه کسی هستم که بخواهم چنین جسارتی داشته باشم، ولی باز به خودم میگفتم تو داری شمر را بازی میکنی و با قدرت بگو.
من برای این نقش خیلی با خودم کل کل داشتم و لحظات آزاردهندهای بود، ولی باز هم برای بهتر نشان دادن این نقش هر لحظه از خود آقا امام حسین (ع)کمک میگرفتم.
آیا نقش حذفیاتی هم داشت؟
- بله. صحنههایی که از قضا خیلی هم رویش کار شده بود، سکانس رویارویی شمر و حضرت عباس(ع) بود که خیلی تأثیرگذار شده بود و خیلی هم خوب از کار در آمد، ولی بنا بر دلایلی از کل کار حذف شد.
مردم سالاری/ وحيد جليلوند در آستانه اکران فيلمش:
اين فيلم دروغ نيست!
سازندگان فيلم «چهارشنبه 19 ارديبهشت» در آستانه اکران اين فيلم از مردم دعوت کردند، به تماشاي فيلمي بنشينند که دروغ نيست. فيلم «چهارشنبه 19 ارديبهشت» به کارگرداني وحيد جليلوند يکي از آثاري بود که سال گذشته در بخش «نگاه نو» جشنواره فيلم فجر به نمايش درآمد و سيمرغ بهترين کارگرداني و بهترين فيلم اين بخش را براي برادران جليلوند به همراه آورد و جايزه اينتر فيلم (گفتوگوي بين الاديان) جشنواره ونيز را کسب کرد.
اين فيلم از 5 آبان ماه همراه با چند فيلم تازه ديگر به نمايش عمومي در خواهد آمد و خبرنگاران سينمايي ايسنا در آستانه اکران فيلم گفتگويي با سازندگان آن دارند. اين گفتگو با حضور علي جليلوند تهيهکننده، علي زرنگار يکي از نويسندگان فيلمنامه و وحيد جليلوند کارگردان و يکي ديگر از نويسندگان و بازيگر نقش«علي» انجام شد. از اين سه هنرمند پرسيده شد که چگونه مخاطبان را براي ديدن فيلمتان دعوت ميکنيد؟
وحيد جليلوند در پاسخ به اين پرسش گفت: اين فيلم دروغ نيست! يا بهتر است بگويم اين، يک فيلم نيست. علي زرنگار نيز پاسخ داد: مخاطب ايراني هميشه براي ديدن تصويري واقعي از جامعه خودش بر پرده سينما احترام عميقي قائل بوده است و ما در«چهارشنبه 19 ارديبهشت» عميقا به مخاطبانمان احترام گذاشتهايم. علي جليلوند نيز در دعوت خود از مردم براي تماشاي فيلم گفت: آدمهاي اين فيلم کاملا از جنس خود ما هستند. دوست داريم جاي بعضي از آنها باشيم اما نميتوانيم. در هر حال فيلم «چهارشنبه 19 ارديبهشت» برشي واقعي از همين جامعه امروز ماست که هر روز هزاران بار آن را ميبينيم. او در ادامه با ابراز خرسندي از شرايط اکران اين فيلم ادامه داد: اکرانمان در فصل مناسبي است. در همان اولين جلسهاي که بعد از جشنواره فجر با آقاي علي سرتيپي به عنوان پخشکننده فيلم داشتيم، تصميم گرفتيم فيلممان را پاييز اکران کنيم. جليلوند با اشاره به حضور اين فيلم درجشنوارههاي مختلف و جوايزي که به دست آورده است، افزود: نگاه مثبت منتقدان و رسانهها در کنار جوايز فيلم و افتخاراتي که در جشنوارهها به دست آورده، فيلم را به موقعيتي رسانده که فقط کافي است درباره اکران آن اطلاعرساني کنيم.
وي اضافه کرد: زماني که شما يک فيلم خوب ميسازيد، ناخودآگاه شرايط اکران فراهم ميشود. معتقدم امروزه جامعه مخاطب ما، عليرغم تمام مشکلات سينما مانند نبودن سالن، شرايط نامناسب اکران، وجود ماهوارهها و... اگر فيلمي درست از جنس خودش را ببيند، حتما از آن استقبال ميکند. به همين دليل از همان اکران جشنواره معتقد بودم فيلم نمايش عمومي خوبي خواهد داشت چون حرف مردم است. وقتي شما به مردم فيلم تقلبي و دروغ تحويل ندهيد، آنها به سينما ميآيند و فيلمتان را ميبينند. جليلوند درباره اکران عمومي فيلم در خارج از کشور نيز توضيح داد: اميدوارم در کشورهاي مختلف اکران عمومي داشته باشيم. هرچند تا به امروز فيلم در خاور دور و آمريکا ارائه نشده است، اما کشورهاي ايتاليا، بلژيک، ترکيه، يونان، هلند و... آن را براي اکران عمومي خريدهاند و قرار است فيلم در بعضي از اين کشورها از ماه ژانويه به نمايش دربيايد. اين تهيهکننده سينما درباره اکران فيلم «چهارشنبه 19 ارديبهشت» در شهرستانها نيز گفت: فيلم در شهرستانها با چند روز تأخير نسبت به تهران اکران ميشود زيرا فضاي عزاداري ماه محرم در شهرستانها قدري سنتيتر است. به گفته او، اين فيلم در تهران با 15 سالن سينما اکران خود را آغاز ميکند و در تمام پرديسهاي سينمايي به نمايش درميآيد.
در اين نشست مباحثي درباره چگونگي ساخت اين فيلم، شرايط ساخت فيلم اول در سينما، وسواس و حساسيت برادران جليلوند براي ساخت فيلم، سينماي اجتماعي و ... مطرح شد.
وطن امروز/بازخوانی موسیقی آیینی با نگاهی ویژه به سبکهای مداحی
نوایی غریبانه
بررسی پیشینه هنر موسیقی در ایران و توجه به مرثیهخوانی اقوام مختلف آن، ریشههای موسیقی آیینی را به ایران پیش از اسلام بازمیگرداند. وجود گونههای مختلف موسیقی آیینی در ایران، پیش و پس از ظهور اسلام، ناشی از تنوع اقوام با جهانبینیهای مختلف است؛ هر قوم با توجه به فرهنگ و رسوم بومی خود، برداشت متفاوتی از موسیقی مذهبی ارائه داده است. تلاوت قرآن کریم در قالب دستگاههای موسیقی ایرانی، نخستین گونه موسیقی مذهبی ایران، پس از ظهور اسلام بوده است. به رسمیت شناخته شدن مذهب شیعه در دوران صفوی، زمینه را برای نگاه و پرداخت عمیقتر به واقعه عاشورا فراهم کرد. در همین دوره، دستاوردهای تازه موسیقی مذهبی به شکل آیینهای عاشورایی همچون روضهخوانی، نوحهخوانی و تعزیه بروز کرد که تا امروز ادامه داشته است. روضهخوانی فرمی از موسیقی مذهبی است که از لحاظ ریتمی شباهت بسیاری با آواز سنتی امروزی دارد. روضهخوانهای قدیم اغلب در دستگاههایی چون «دشتی»، «ابوعطا»، «شور» و «نوا» میخواندهاند که در کنار حزن و اندوه، مخاطب را به تفکر نیز وامیداشته است. نوحهخوانی که از لحاظ فرم بر پایه ریتم استوار است، در بین مکاتب موسیقی دستگاهی، بیشترین شباهت را به تصنیف موسیقی ایرانی دارد. بهرهگیری از ریتمهای دو ضربی و سه ضربی به نوحهخوانان امکان ایجاد تنوع در نوحهخوانی را داده است. همچنین در بخش ملودیک نوحه، اغلب از دستگاههای «همایون»، «نوا»، «چهارگاه»، «شور»، «ابوعطا»، «افشاری» و «دشتی» استفاده میشود. همراهی با سبکها و شیوههای نو موسیقی امروز، منافاتی با حفظ و صیانت از گونههای اصیل و ریشهدار موسیقی ایران ندارد. شایسته است با شناخت حاصل از پژوهش و تحقیقات میدانی، ضمن بازیابی اینگونه اصیل موسیقی ایرانی، آن را حفظ کنیم، تا عاری از هرگونه تحریفی به نسلهای بعد سپرده شود. در همین راستا و به منظور حفظ و کمک به شکوفایی موسیقی مذهبی، برخی نهادها و موسسات دولتی و غیردولتی اقدام به انتشار آلبومهایی با مضمون واقعه عاشورا کردهاند. موسیقی آیینی موسیقیای است که به باورها و اعتقادات میپردازد که در قالب موسیقی اقوام و گاه قالبهای دیگر شکل میگیرد. در موسیقی ردیف دستگاهی ما ادبیات و مفاهیم عرفانی، اشعار و همچنین آواز اصل است و ساز تابعی از آن به حساب میآید. موسیقی دینی ایران را میتوان در محرم و عاشورا جستوجو کرد. این سبک از موسیقی از جهات مختلف مورد توجه و استقبال مردم بوده است. نوایی حزنانگیز و تأثربرانگیز که همواره در ایام محرم و تاسوعا و عاشورای حسینی و دیگر ایام عزاداری در طول سال شنیده میشود. در هنگام جنگ تحمیلی نیز یکی از عوامل ایجاد روحیه و تحول روحی را میتوان در این نوع موسیقی یافت. از طرف دیگر، «تقرب» نیز در موسیقی باید مورد توجه قرار بگیرد؛ یعنی پرستش برای نزدیک شدن به حق و رسیدن به مرتبهای ارزنده از انسانیت که این عمل برای خشنودی خدا صورت میگیرد و در آن رسیدن به «تعالی» مطرح است. یکی از اهداف خداوند در خلق بشر آن بوده که خودش را از آن مرحله بالا ببرد و به مرحله دیگری ارتقا یابد. از طرفی گشتن، گردیدن و تسبیح گفتن حق گاهی به ذکر، توبه، طواف و سجده رخ مینماید و عاشق میخواهد خود را در معشوق حل کند و با او یکی شود. آیینهای عاشورایی به واسطه موسیقی و اجرای زنجیرزنی، سینهزنی و سنجزنی بیشترین تنوع موسیقی دینی ایران را در بر میگیرد. در گذشته و در میان همه اقوام نقش موسیقی در هنگام اجرای آیینهای دینی به قدری مهم بود که بدون موسیقی و شعر هیچ مراسمی اجرا نمیشد. به همین دلیل است که در این نواحی موسیقی و هنر دینی مهمترین بخش موسیقی و هنر را تشکیل میدهد. موسیقی دینی و آیینی در ایران با توجه به نوع دین، آیینهای ویژه خود را دارد. موسیقی دینی بخش قابل توجهی از موسیقی ایرانی را تحت سیطره خود قرار داده و به شاخههای گوناگونی تقسیم شده است. در مقایسه با سایر هنرها، موسیقی دینی از اهمیت ویژه و رواج فوقالعادهای برخوردار است. موسیقی ایرانی را میتوان براساس محتوا و نوع اجرا به شاخههای مختلفی تقسیم کرد و از هر کدام از این شاخهها هم میتوان به زیرمجموعههای بیشتری دست یافت. در این میان انواع موسیقی عاشورایی و تعزیه منحصراً توسط شیعیان اجرا میشود و موسیقی عاشورایی خود به شاخهها و دستههای مختلفی تقسیم میشود که هر بخش از آن دارای ویژگیها و خصوصیات خاص خود بوده و بسته به نوع مراسم و حتی روزهای مختلف عاشورا با هم تفاوت شایان ذکری دارد. مراسم آیینی شامغریبان نیز که به یاد اسرا و یتیمان بازمانده از فاجعه کربلا اجرا میشود بسیار رایج و متداول است و با شکوه خاص خود اجرا میشود. این مراسم به خاطر مصیبتهای اسیران کربلا بر عکس مراسم زنجیرزنی و سینهزنی در روزهای دیگر بدون همراه داشتن بیرق و وسایل روشنایی برگزار میشود. اما شعرخوانی با سوز و گداز به رسم دیگر سنتهای عاشورایی بر جای خود باقی است. یکی دیگر ازگونههای موسیقی که همراه با هنر نمایش در جهت هنر مذهبی قرار گرفت تعزیه نام دارد. اینکه تعزیه از چه زمانی در ایران شروع شده مورد اختلاف است. در بعضی منابع چنین آمده که تعزیه در لغت به معنای عزاداری و سوگواری است که از قرن چهارم هجری در ایران آغاز شد. ولی بنابر روایتی نمایش مذهبی یا در اصطلاح تعزیه تا عصر صفویه هنوز در ایران مرسوم نشده بود زیرا هیچ یک از مورخان و نویسندگان ایران در آثار خود از آن سخنی به میان نیاوردهاند. گروهی نیز معتقدند در زمان قاجار روابط ایران با کشورهای خارجی بویژه روسیه تزاری گسترش یافت و مأموران و سران دولت ایران در روسیه با دیدن مجالس نمایش و تئاتر و اپرا پس از مراجعت از ایران درصدد برآمدند آن را بهصورت نمایش مذهبی درآورند. موسیقی در تعزیه نقش برجستهای دارد و مورخان براساس متون و سفرنامههای سیاحان اروپایی چنین تفسیری داشتهاند: «ابتدا تنها دستههایی بودهاند که به کندی از برابر تماشاچیان میگذشتند و با سینه زدن و زنجیر زدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانهها و علمهایی که بیشباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز همآوازی و همسرایی در خواندن نوحه، ماجرای کربلا را به مردم یادآوری میکردند. و در مرحله بعدی آوازهای دستهجمعی کمتر شد و نشانهها بیشتر و یکی، دو واقعهخوان، ماجرای کربلا را برای تماشاگران نقل میکردند و سنج و طبل آنها را همراهی میکرده است». موسیقی آوازی تعزیه از جنبههای گوناگون قابل اهمیت است. ارتباط و کنش متقابل میان آواز در تعزیه و موسیقی ردیف دستگاهی و همچنین مسائلی از قبیل منع مذهبی در گسترش موسیقی اهمیت آواز در تعزیه را دوچندان میکند. در واقع موسیقی آوازی تعزیه از سویی مبتنی بر موسیقی آوازی در ردیف دستگاهی است و از سوی دیگر سبب حفظ و تداوم آن در طول سالیان متمادی شد. از زمان صفویه با تشدید فضای مذهبی و منع موسیقی، گسترش و تکامل تعزیه سبب شده آواز موسیقی ردیفی به تعزیه وارد شود و خود را با آن وفق دهد. شاخصترین موسیقیدانهای عاشورایی ابوالحسنخان اقبالآذر؛ آواز را از تعزیه آغاز کرده بود. صفحات بهجا مانده از وی درآخر عمر و قدرت حنجره او در 104 سالگی شگفتانگیز است. در تعزیه فقط بازیگرانی که در نقش معصومان و یاران امام ظاهر میشوند حق دارند آواز بخوانند و به اصطلاح امروزی دیالوگهای خود را با موسیقی ادا کنند. در تعزیه شبیهخوان حضرت عباس(ع) چهارگاه میخواند. چهارگاه یکی از 7 دستگاه موسیقی ایرانی است که ماهیتی حماسی دارد. اهمیت موسیقی آوازی در تعزیه به گونهای است که ایفاگران نقشها باید از دستگاههای موسیقی مطلع باشند تا اگر نقش آنها تغییر یافت، بتوانند در آواز معین بخوانند. آنان با تشخیص بجا و صحیح کاربرد نغمهها و جایگاه آنها در تعزیه، از این نواها جهت تأثیرگذاری بیشتر در قلوب مردم سود جستند. این هنرمندان در اثر سالها ممارست دریافتند چه دستگاهها و گوشههایی را در هر یک از مجالس مختلف به کار گیرند تا بازتاب حسی مطلوبی داشته باشد. برای مثال حضرت عباس(ع) باید چهارگاه بخواند، حر؛ عراقی میخواند، عبدالله بن حسن(ع) که در دامن شاه شهیدان به شهادت رسیده است؛ دست قطع شده خود را به دست دیگر گرفته و گوشهای از آواز راک میخواند که به همین جهت آن گوشه به راک عبدالله معروف است. اگر در ضمن تعزیه، اذانی باید بگویند به آواز کردی میخوانند. در سوال و جوابها هم تناسب آوازها با هم رعایت شده؛ به عنوان مثال اگر امام حسین(ع) با حضرت عباس(ع) سوال و جوابی داشتند، امام شور میخواند و حضرت عباس(ع) نیز باید جواب خود را در دستگاه شور بدهد. اما سرلشکران، افراد و امرا با صدای بلند و پر پرخاش در مخالف آواز میخوانند. نکته دیگر در تعزیهخوانی فرم مرکبخوانی در ردیف موسیقی ایرانی است. شبیهخوان حضرت زینب(س) گوشهای از دستگاه شور را به نام گریلی میخواند که البته این گوشه در روایتهای مختلف به نامهای گیری یا گوری هم خوانده میشود. به نقل از بعضی موسیقیدانان نام اصلی این گوشه گریه لیلی بوده که به گریلی تغییر نام یافته است. قطعه معروف گریه لیلی از ساختههای استاد مرحوم اسدالله ملک که خود ایشان با ویولن اجرا کردهاند بهگونهایست که شنونده را به یاد هقهق گریه میاندازد. در تعزیه از یکی، دو ساز بادی از جمله شیپور یا کرنا برای اعلام برپایی تعزیه یا جنگ نمایشی سپاهیان و نی برای سوزناکتر کردن لحظههای احساسی و لحظههای وداع و بیکسی و در کنار آن سنج و طبل استفاده میشود. این نمایشها گاهی در دستگاههای موسیقی ایرانی اجرا میشود که البته متناسب با موقعیت، مقام و روحیه شبیهخوان انجام میگیرد. در تعزیه، مخالفان امام حسین(ع) در دستگاهها و گوشههای کوبنده نظیر ماهور و موافقان در دستگاهها و گوشههای سوزناک مانند دستگاه شور و چهارگاه میخوانند. در ادوار مختلف ایران، دربار و پایتخت حکومت محل تجمع هنرمندان بوده است. از زمان صفویه، به دلیل منع سایر انواع موسیقی، مراکزی نظیر تبریز، قزوین و اصفهان، محل تجمع تعزیهخوانان و راویان آوازهای مذهبی شد. این راویان به دلیل تسلط بر دقایق و ظرایف آواز، از تکنیکها و حالات مختلف آن برای شخصیتپردازیها در نمایشهای سوگآور بهره میجستند. شخصیتها و کاراکترهای مختلف نیز عامل مهمی برای ادامه یافتن مراسمات سوگواری بویژه مراسم عزاداری محرم شده است. مداحان گذشته آشنایان به سبکهای مختلف آوازی ایرانی و متناسب با فرهنگ شیعی و ملی ما بودند اما متاسفانه امروز شاهد آن هستیم که عدم آگاهی از این دانش گرانبها و ارزشمند مداحیها را به سمت تقلید از موسیقیهایی کشانده که با فرهنگ ملی و شیعی ما همخوانی ندارد. نوحهخوانی در نقاط مختلف ایران اشکال متفاوتی دارد که از نوع گویش و آواهای فولکلر هر منطقه متاثر است و به خاطر چند اقلیمی بودن سرزمین ایران، شکلهای متنوعی در این فرم موسیقی مذهبی موجود است. از لحاظ مضمون، نوحهخوانی نیز همچون دیگر فرمهای موسیقی مذهبی عاشورایی به روایت شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفای ایشان در کربلا میپردازد با این تفاوت که ریتم نقش مهمتری از شعر در آن ایفا میکند. نوحهخوانی از لحاظ فرم بر پایه ریتم استوار است و در بین انواع موسیقی دستگاهی بیشترین شباهت را به تصنیف موسیقی ایرانی دارد، اما به علت اشراف نداشتن نوحهخوانی امروزی به موسیقی ردیف دستگاهی، با گذر زمان روز به روز کیفیت موسیقایی خود را از دست میدهد. ریتم مهمترین نقش را در نوحه دارد، زیرا این فرم از موسیقی برای سینهزنی و زنجیرزنی مورد توجه است و برای این نوع از عزاداری وجود ضرباهنگ امری مهم است. نوحهخوانی از لحاظ فرم بر پایه ریتم استوار است و در بین مکاتب موسیقی دستگاهی بیشترین شباهت را به تصنیف موسیقی ایرانی دارد، اما به علت نداشتن اشراف نوحهخوانی امروزی به موسیقی ردیف دستگاهی، با گذر زمان روز به روز کیفیت موسیقایی خود را از دست میدهد. نقش مهم ریتم در نوحه این قابلیت را به مداحان میدهد که از ریتمهای مختلف برای نوحهخوانی استفاده کنند. در بخش ملودیک نوحه، معمولا دستگاههای همایون، نوا، چهارگاه، شور و آواز ابوعطا، افشاری و دشتی مورد استفاده قرار میگیرد که میتوان از این بین به سلیم موذنزاده مداح آذری اهلبیت(ع) اشاره کرد که با پایبندی به دستاوردهای موسیقی دستگاهی، آثار جاودانی خلق کرده است. سطحیگرایی و نبود ریشههای غنی موسیقی خطری است که اکنون این نوع موسیقی مذهبی را که نقش بسزایی در شناساندن فرهنگ عاشورایی ایفا کرده است، تهدید میکند. به عقیده مورخان موسیقی، بیشتر فرمهای موسیقی مذهبی امروزی، ریشه در شاهنامهخوانی دارد که گونهای از موسیقی با ایجاد فضای مصور است و روضهخوانی نیز از این دست موسیقی است. در روضهخوانی، اشعاری برگرفته از وقایع قیام عاشورا در قالب موسیقی دستگاهی ایران اجرا میشد که از لحاظ فرمال ریتمی آزاد داشت که بیشترین شباهت را به آواز سنتی امروزی دارد. وظیفه روضه تنها این نبود که مخاطبان محزون باشند بلکه روضهخوان سعی میکرد با بیان پندهای واقعه عاشورا، راه سعادت در زندگی را به عزاداران بشناساند. در دوران قاجار، روضهخوانها اغلب اشراف خاصی به موسیقی و سبکهای آوازی آن زمان داشتند و بیشتر آنها آوازخوان بودند و به سبب ارادت به سالار شهیدان، در ایام محرم روضهخوانی میکردند. روضهخوانها دستگاههایی را برای روضه انتخاب میکردند که از لحاظ فواصل و فراز و فرودها در کنار حزن و اندوه شنونده را به تفکر وادارد. در بیشتر موارد روضهخوانها، روضهها را در آواز دشتی، ابوعطا، دستگاه شور و نوا اجرا میکردند. شاید سبب زوال امروز این فرم از موسیقی مذهبی، دور شدن روضهخوانها از دستاوردهای موسیقی دستگاهی و نداشتن اشراف کامل به آن است که موجب شده این موسیقی صقیل جای خود را به موسیقی سطحی که اکنون مورد استفاده قرار میگیرد، بدهد. مورخان موسیقی، زمان پیدایش نوحهخوانی را به اواخر دوران صفوی و اوایل دوره قاجار نسبت میدهند زیرا در این دوران بود که موسیقی عاشورایی شکوفا شد. به علت نبود آلات موسیقی بدین شکل امروزی، همه مسؤولیتهای اجرایی برعهده نوحهخوان بود که تکنیک بالای اجرایی و اشراف به موسیقی ردیف دستگاهی را میطلبید. نوحهخوانی به علت اهمیت در آن دوران تاریخی همچون دیگر فرمهای مذهبی موجب شد بخشی از موسیقی ایرانی که دستاورد سالها دگرگونی بود از گزند حوادث محفوظ بماند.
نوحهخوانی در قریب به نیم قرن اخیر با ریتمی ملایم و با شعرهایی که ترجیعبند آن توسط عزاداران تکرار میشد، آغاز میشده است و به فراخور جلسه و مداح، بعد از سبکهای واحد سنگین به صورت سینهزنی تکضرب با سکوتهای طولانی به همان صورت قبل اما مقطعتر و با سکوتهای کوتاهتر ادامه مییافته؛ در پایان هم شور خوانده میشده که در این سبک هم به فرمهای متنوعی از اجرا برمیخوریم، گاهی اوقات ریتم 3 ضرب است و در برخی با ضربهای سریع و متداوم روبهرو میشویم. شورخوانی جدا از مداحیهای معمول شنیده شده، در سبکهای سوگواری محلی ایران نیز دارای فرمهای متنوعی است. در موسیقی عزای بوشهر، شورخوانی بخش جداناپذیری از نوحهخوانیهای ماه محرم است. «جوشیخوانی» یا «شورگیری»، مدلی هیجانی از نوحهخوانی یا ذکرگویی متداول است که در آن سینهزنها بدون وقفه و در فواصل بسیار کوتاه به سینه میزنند. آنچه را که در سالهای اخیر تحت عنوان شورخوانی مدرن از آن یاد میشود میتوان به دلیل شتاب تند تجربیات گوناگون در این ژانر یک نقطه عطف در تاریخ موسیقی عزای شیعیان به حساب آورد. شورخوانی مدرن امروز، شامل فرمهای گوناگونی همچون ذکرگویی، استفاده از ملودیهای برگرفته از موسیقی پاپ، تلفیق ملودیها با سنج و دمام، شورخوانی براساس ریتمهای موسیقی پاکستان و هند، ترکیب ذکر و ملودی با سنج و دمّام و ترنس شور است. شورخوانی مبتنی بر ذکر را برای اولین بار در سالهای میانی دهه 70، نریمان پناهی به اجرا گذاشت. او در مداحیهایش دقایقی طولانی را به گفتن بدون وقفه «حسین حسین» اختصاص میداد. به طور کلی موسیقی محرم سرشار از الحان و نوای سوزناک، نغمههای اندوهزا و ریتمهای سنگین و کمتحرک است. همچنین میتوان احساسات عمیق و دردناک انسانی را با سازهای بادی، نالان و مویان و آن ضربه دهشتناک را با سازهای کوبهای به تصویر کشید. موسیقی عزا و سوگ به دلیل تالم شدید مجریان و خالقانش، درونیترین و صادقانهترین بخش موسیقی محسوب میشود. در واقع سوگوار راستین و عزادار واقعی آداب و ترتیبی برای عزاداری و سوگ قائل نیست. چه بسا اگر سوختگی دل و احساسات جریحهدار و این عناصر ارزشمند، با ذوق و قریحه انسانی و خلاقیت و هنر به هم بپیوندد، میتوان شاهد خلق آثاری ماندگار بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com