در جامعه شناختى اجتماعى، البته ادله ديگرى براى مسئله مهم مهاجرت مسلمانان به كشورهاى اروپايى مطرح مى شود، مانند بی توجهی به جایگاه علم و پژوهش هاى علمى، عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی و قانونی، عدم شایسته سالا ری ، انحصارات دولتی و ....
گروه فرهنگى: بر اساس ضرورت توجه بيش از پيش به اسلام و منويات اسلامى و همچنين تمدن ايران و منافع ملى و نيز جلوگيرى از مهاجرت هاى بى روبه و رو به تزايد مسلمانان به اروپا، در "تفيسرهفته" اين هفته، به اسلام و مسيحيت و دلايل مهاجرت از دنياى اسلام يه دنياى مسيحيت مى پردازيم.
به گزارش بولتن نيوز، محمدتقى فرجى، نويسنده "تفسيرهفته" در ادامه مقاله خود همچنين آورده است،
"و ما مى توانيم با بررسى علت اين نوع مهاجرت هاى تاريخى، از منظر جامعه شناختى اجتماعى، چه بسا به آسيب شناسى دولت هاى اسلامى و ملت هاى مسلمان و به طور مشخص مقام رفيع اسلام و ايران در جهان بپردازيم".
متن كامل اين نوشتار در پى مى ايد،
از جمله ادله مهم، بلكه اهم امهات معلوم و مبرهن مهاجرت تدريجى مسلمانان از كشورهاى اسلامى به كشورهاى اروپايى، سوء مديريت برخى حكام و دولت هاى اسلامى، دامن زدن به اختلافات قومى و مذهبى، حذف نخبگان، نخبه كشى و فرار مغزها، ترور شخصيت، شخصيت هاى مأثر و تآثير گذار در جوامع اسلامى، ايجاد مناقشات سياسى و دعواهاى حزبى، وقوع جنگ هاى داخلى، منطقه اى و نيابتى، عدم برخوردارى از امنيت ملى و آزادى هاى مدنى، وجود اختلاف طبقاتى و فقر و بى ثباتى اقتصادى و ........ از يك سو و لقائات منفى و مخرب صهيونيست، دخالت هاى پيدا و پنهان استعمار نو، نفوذ خط نفوذ و تحركات لژ فراماسونرى، شبيخون فرهنگى غرب به وسيله تبليغات رسانه هاى ارتباط جمعى، مثل ماهواره، اينترنت، شبكه هاى مجازى و توليد و پخش فيلم هاى انحرافى، تأسيس و تحريك گروه هاى تروريستى و آدم كش از قبيل داعش براى نا أمن كردن كشورهاى اسلامى و ........ از سوى ديگر، بخشى از دلائل مهاجرت مسلمانان به اروپا است.
در جامعه شناختى اجتماعى، البته ادله ديگرى براى مسئله مهم مهاجرت مسلمانان به كشورهاى اروپايى مطرح مى شود، مانند، بی توجهی به جایگاه علم و پژوهش هاى علمى، عوامل اقتصادی، عوامل سیاسی و قانونی، عدم شایسته سالا ری و انحصارات دولتی و .........
و ما مى توانيم با بررسى علت اين نوع مهاجرت هاى تاريخى، از منظر جامعه شناختى اجتماعى، چه بسا به آسيب شناسى دولت هاى اسلامى و ملت هاى مسلمان و به طور مشخص مقام رفيع اسلام و ايران در جهان بپردازيم.
تاثيرات فرهنگي دو جانبه جهان اسلام و مسيحيت در يكديگر در اروپا غيرقابل مقايسه با يكديگر است. تاثير تفكر اروپايي در جهان اسلام به اوايل قرن نوزدهم برميگردد در حاليكه تاثيرات ژرف و عميق تمدن اسلامي بر فرهنگ مسيحي – اروپايي و در مسير طولاني پيشرفت علم و تكنولوژي به صدها سال قبل مربوط ميشود. به بيان ديگر فرهنگ اروپايي بيش از هزار سال هيچ تاثير محسوسي بر جهان اسلام نداشته در حاليكه همه زمينههاي علمي و فرهنگي از تعاليم و روشنگريهاي اسلامي بهره برده است. اين يك حقيقت تاريخي است كه شكلگيري تمدن اروپايي در قرون وسطي نتيجه رشد و ترقي تمدن اسلامي در اسپانيا بوده است. در طول پنج قرن، از قرن هشتم تا سيزدهم، تاريخ تمدن جهان تحت سيطره اسلام بود. تمدن اسلامي در مقايسه با تمدن مسيحي اروپا در آن دوران بسيار مهذبتر و روشنگرتر بوده بگونهاي كه يك دوره دويست ساله رويارويي اروپا با تمدن اسلامي، اروپا را قادر ساخت دانش خود را در زمينههاي علمي و پژوهشي بخصوص فلسفه، طب، نجوم، شيمي و رياضيات گسترش دهد. حفظ گنجينه دانش و فلسفه يونان باستان براي آيندگان يكي از بزرگترين دستاوردهاي دانشمندان مسلمان در قرون وسطي بود.
دانشمندان مسيحي تنها بواسطه ترجمهها و تفسيرهاي فيلسوفان مسلمان در اسپانيا، به درك مفاهيم ماوراءالطبيعه ارسطو نائل شدند. ابن رشد، فيلسوف عربي كه در سال 1126 در قرطبه متولد شد. با نوشتن تفسير ارسطو تاثير بسياري از خود بجاي گذاشت. دانشگاههاي اسلامي در قرطبه، سويل، گرانادا، والنسيا و تولدو محققان مسيحي بسياري را به خود جذب ميكردند. متفكران مسيحي بزرگ آن دوران مانند: آلبرتوس مگنوس، راجر بيكن، توماس آكوئيناس، ويليام اكهام و گربرت كه بعدها پاپ سيلوستر دوم شد دانش خود را در چنين مراكز علمي گسترش دادند.
بزرگترين كتابخانه اروپا در تولدو، جايي كه در سال 1130 يك مدرسه ترجمه در آن بناشد، شاگردان و محققان بسياري را از سراسر اروپا جذب خود كرد. علم طب اسلامي تاثير شگرفي بر پيشرفت طب در اروپا داشت. نخستين استادان طب در دانشگاههاي تازه تاسيس اروپا در قرن دوازدهم همگي شاگردان سابق دانشمندان عرب بودند. قانون، اثر مشهورترين استاد طب ابنسينا، شش قرن در همه دانشكدههاي مهم پزشكي اروپا تدريس ميشد. در سال 1587 هنري سوم پادشاه فرانسه به منظور گسترش تحقيقات پزشكي در فرانسه يك كرسي زبان عربي در كالج رويال تاسيس نمود. در پيشرفت شيوههاي علمي در رشتههاي رياضيات، نجوم، شيمي، معماري، موسيقي و مهارتهاي صنعتي نيز تاثيرات مشابهي مشاهده ميشود. هنر اروپايي نيز عميقاً مديون معماري اسلامي بخصوص در اسپانياست. بيشك و ترديد ميتوان ادعا كرد دستاوردهاي جهاني تمدن اسلامي كه از اواخر قرن دوازدهم در جنوب اروپا ظهور كرد از موفقيتهايي كه امپراطوري روم در گسترش تمدن داشت نيز پيشي گرفت و اروپا را جذب عقايد متعصبانه قرون وسطي بيدار كرد و مقدمات رنسانس اروپايي را فراهم آورد.
در سطح سياسي نيز گهگاه با روشنفكري و سعه نظر با اين تاثير عميق فرهنگي كه تمدن مسيحي در اروپا به طور يكجانبه از آن بهره فراوان برد (زيرا در آن زمان چيزي براي عرضه كردن به تمدن اسلامي نداشت) برخورد ميشد. شارل اول (814-747) روابط دوستانهاي را با عباسيان در بغداد برقرار كرد. هارون الرشيد با دادن حق برگزاري آيين مذهبي در بيت المقدس، وي را به عنوان حامي مسيحيان مشرق زمين مورد لطف و احترام قرار داد. سالها بعد پادشاه فردريك دوم پادشاه سيسيل و اورشليم با وجود آنكه در جنگهاي صليبي شركت داشت از تمدن اسلامي استقبال كرده و بسيار مشتاق آموختن از دانشمندان مسلمان بود. لازم به ذكر است كه توجه اين حاكمان تنها معطوف به حكومت اسلامي در شرق بود نه به حكومت اسلامي كه در خاك اروپا و در قرطبه متمركز بود. بنابراين با وجود تاثيرات فرهنگي ژرف، هرگز روابط حسنه سياسي بين شرق و غرب ايجاد نشد.
تاريخ روابط سياسي اسلامي- مسيحي در اروپا تحت تاثير جنگهاي صليبي است كه در قرن يازدهم آغاز شد و پاپها ميكوشيدند از اين طريق سلطه بيچون و چراي واتيكان را بخصوص در اروپاي مسيحي برقرار كنند. جنگهاي صليبي به سرعت به عامل امپرياليست استعمارگري تبديل شدند تا كشورهاي اروپايي از طريق آن اقتصاد و منافع تجاري خود را حفظ كنند مذهب تنها دستاويزي بود براي مقاصد حكمرانان استعمارگر اروپايي و اين امر در چهارمين جنگ صليبي در سال 1204 كه در جريان آن انريكو داندلو، فرمانرواي ونيز، قسطنطنيه را فتح و غارت كرد بيش از پيش آشكار شد. در حالي كه فاتحان مسلمان موفق شدند در سال 1187 توسط صلاحالدين، بيتالمقدس را فتح كنند. جنگجويان مسيحي سرانجام با سقوط گرانادا در 1492 به حضور مسلمانان در اروپا خاتمه دادند. با وجود اين در اروپاي شرقي، امپراطوري نوظهور عثماني در سال 1453 نه تنها قسطنطنيه كه مركز مسيحيت در شرق بود را فتح كرد بلكه تا سال 1683 به تدريج فتوحات خود را تا دروازههاي وين گسترش داد.
اين تاريخچه بغرنج درگيريهاي مسيحيان و مسلمانان در غرب، جنوب و شرق اروپا در خاور نزديك، عليرغم تاثير عميقي كه فرهنگ اسلامي بر رشد فكري اروپاييها داشت، عملاً گفتوگوي تمدنها را غيرممكن ساخته بود.در اين درگيريهاي سياسي- نظامي مذهب بعنوان يك ابزار ايدئولوژيك از سوي مسيحيان براي دفاع از منافع حكمرانان اروپا به خدمت گرفته شد و اين تاريخ نشانگر آن است كه چه سوءتفاهمهاي عمدي و غيرعمدي در طول قرنها موجب رودر رويي مسلمانان و مسيحيان در اروپا شده بود. درگيري، بياعتمادي و سوتفاهم ميراثي است كه از زمان اولين برخورد ميان اين دو تمدن تا به امروز بجاي مانده است. تفكرات ضد اسلامي در اروپا كه امروزه كينهتوزانهتر و زهرآگينتر شده تماماً نتيجه جنگهاي صليبي و پيامدهاي تعاملات خصومت آميز اسلامي- مسيحي از قرن هشتم در دوران توسعه حكومت اسلامي در اروپاست. ادوارد سعيد با توجه به برخوردهاي خشن اروپا با اسلام اين گونه نتيجهگيري ميكند كه اسلام از ديد اروپا تجسم دشمن بيگانهاي است كه قصد دارد پايه و اساس تمدن اروپايي را از زمان قرون وسطي ويران كند.
با ظهور استعمار اروپايي، روابط اروپا با اسلام به سياست سلطهجويي و قيموميت فرهنگي از سوي اروپا گرايش پيدا كرد و اين گونه است كه تا به امروز اين قدرتهاي سياسي اروپا هستند كه نقشه سياسي خاورميانه را طراحي ميكنند. استيلاي سياسي- نظامي با ادعاي برتري ايدئولوژيكي مسيحيان اروپا بر تمدن اسلامي تكميل شده است. تعصبات كهنهاي كه از زمان جنگهاي صليبي تقويت شده دوباره زنده گشته و حتي بعنوان ابزاري قدرتمند در درگيريهاي مربوط به فلسطين بكار گرفته شد.
مهاجرت عبارت است از جابه جایی مردم از مکانی به مکانی دیگر برای کار یا زندگی. مردم معمولاً به دلیل دور شدن از شرایط یا عوامل نامساعد دورکننده ای مانند فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت میکنند. دلیل دوم میتواند شرایط و عوامل مساعد جذب کنندهٔ مقصد مهاجرت مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادی های سیاسی بهتر باشد.
کشورهای مهاجر پذیر نیز از نیروی کار مهاجران نفع میبرند. بسیاری از کشورهای صنعتی برای گردش اقتصاد خود به نیروی کار ارزان مهاجرین نیاز دارند. مهاجران به ویژه در بخش های کشاورزی، ساختمان، رستوران داری و هتل داری، مراقبت از سالمندان، نظافت و خدمتکاری منازل مشغول به کار هستند. حتی در درون اتحادیه اروپا نیز انجام کار محدودیت های اقامتی برای بعضی از کشورها دارد و این امر رسماً به مهاجرت و کار غیرقانونی دامن میزند. در واقع در بحث های مربوط به مهاجرت غالباً چنین جلوه داده میشود که مهاجرین خود را به زور به جوامع مرفه تر تحمیل میکنند. در این میان نه تنها به علل مهاجرت، که ریشهٔ بسیاری از آنان، مناسبات اقتصادی جهانی است، اشاره نمی شود، بلکه در مورد منافع سرشاری که از راه مهاجرت قانونی و غیرقانونی نصیب سوداگران میگردد نیز سکوت میشود.
فناوری های جدید، علا وه بر این که برتوان رقابت کشورها درصحنه اقتصاد بین الملل می افزاید، موجب افزایش قدرت نظامی و دفاعی آنها نیز خواهد بود. اما در کانون این امر «امنیت نیروی انسانی» نهفته است. در رقابت سختی که در جریان جهانی شدن اقتصاد جریان دارد، امنیت علمی، امنیت اقتصادی و امنیت اطلا عاتی حائز اهمیت بسیارند، اما دستیابی به آنها مستلزم برخورداری از نیروی انسانی مناسب است. نیروی انسانی مناسب، استخوان بندی و شالوده کشور و منبع قدرت دولت است. البته منظور از نیروی انسانی در شرایط جدید، «افراد دارای ویژگی های تخصصی» هستند. خروج از کشور پدیده کهنی است که از دیرباز تاکنون به گونه ای وسیع و چشمگیر گریبانگیر کشورهای جهان سوم شده است. این پدیده بسیار پیچیده است که شامل مساله مهاجرت نخبگان، فرار مغزها و خروج دانشآموزان و دانشجویان برای تحصیل را شامل می شود و هر کدام از این موارد مکانیزمها و سازوکارهای خاصی دارند. فرار مغزها فرآیندی است که بر محمل یک رابطه نامتعادل بین کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمتر توسعه یافته جهان سوم شکل می گیرد. ولی امروزه نه تنها نخبگان بلکه همه دانشآموزان و دانشجویان در پی یافتن راهی برای خروج ازکشور هستند. یکی از دلا یل همه گیر شدن این موضوع کشورهای آسیای جنوب شرقی هستند که به راحتی پذیرای دانشجویان ایرانی هستند.
درواقع این کشورها از این راه به چپاول ثروت ایرانیان می پردازند. البته پدیده مهاجرت به خودی خود، امری ناپسند نیست، چرا که نگاه درست به آن و بهره گیری شایسته از توانایی های مغزهای (اندیشه هایی) که خارج می شوند، می تواند دستاوردها و منافع فراوانی برای کشور مبدا در پی داشته باشد. بنابراین چنین پدیده ای هم «فرصت» و هم «تهدید» محسوب می شود. مهاجرت برای کسب دانش برتر امری منفی نیست اما عدم بازگشت به وطن مساله ای است که ذهن اغلب کارشناسان با آن درگیر است. این عارضه که از منظر آسیب شناسان به نوعی استثمارشدگی کشورهای جهان سوم، توسط کشورهای توسعه یافته محسوب می شود به عنوان مخرب ترین بحران اجتماعی شناخته و تعریف شده است. در این کشورها صدمات جبران ناپذیری در بخش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تمام ابعاد مختلف جامعه وارد می شود. اولین ضرر ناشی از این پدیده بر کشورهای در حال توسعه، به هدر رفتن هزینه هایی است که صرف آموزش و تربیت نیروهای متخصص خود کرده اند و با خارج شدن آنها، تمام این هزینه های هنگفت را (که بخش بزرگی از بودجه های ناچیز کشورشان را دربرمی گیرد) با خود به کشور مقصد می برند. علل اصلی جذب شدن نخبگان ایرانی را به مراکز علمی سایر کشورها، می توان در موارد زیر خلا صه کرد،
میزان امید به آینده. راه حل های پیشنهادی که برای این موضوع می تواند مفید باشد: اصلا ح سیستم آموزشی و پژوهشی کشور از مقطع ابتدایی تا پایان دانشگاه، تلا ش در جهت تربیت نیروهای انسانی خلا ق، تصمیم گیرنده، محقق و حلا ل مشکلا ت، ترویج فرهنگ تحقیق و پژوهش درکشور و اجرا کردن نتایج تحقیقات، تخصیص دادن فرصت های شغلی به شایستگان و اجرای نظام شایسته سالا ری، پیوند زدن مراکز آموزشی و پژوهشی به صنعت و نهادهای تولیدی وخدمات، اجرا کردن برنامه های عملی برای احترام به شخصیت دانشمندان و نخبگان و ایجاد بستری مناسب جهت رشد و بروز خلا قیت های آنان. البته باید گفت که خروج نخبگان از کشور فقط به دانشگاهیان منحصر نمی شود بلکه نخبگان مالی نیز راه خروج از کشور را در پیش گرفته اند، مخصوصا با برنامه های متنوعی که در برخی کشورها برای جذب سرمایه ها و سرمایه داران در حال اجراست که طی آن کسانی که مبالغی از چند ده میلیون تومان تا چند صدمیلیون تومان را با خود به آن کشورها می برند و سرمایه گذاری می کنند، اجازه اقامت و حتی شهروندی می گیرند.
در این باب، البته بسیار گفته اند و نوشته اند و طبیعی است که تا شرایط داخل کشور مهیای میزبانی مناسب مغزها و سرمایه ها نباشد این روند همچنان بی هیچ تعارفی ادامه خواهد داشت و گنجینه کشور از اندیشه ها و سرمایه ها تهی خواهد شد. بدیهی است که بار توسعه و پیشرفت جوامع نیز بر دوش هوشمندان و نخبگان هر جامعه ای است. حال وقتی در یک جامعه شرایط به گونه ای باشد که نخبگان در گذر زمان آن را ترک می کنند، نه تنها خروج آنها مستقیما جامعه را متاثر می کند، بلکه در دراز مدت، ذخیره ژنتیکی کشور را نیز فقیرتر می کند و در نسل های آتی، روند انتقال ضرائب بالا ی هوشی به «ایرانیان آینده» با اختلا ل مواجه می شود. نتیجه طبیعی و علمی این پروسه نیز این می شود که در دراز مدت، متوسط ضریب هوشی ایرانیان کاهش می یابد به گونه ای که در رسانه های دهه ها و سده ها بعد، این تیتر تکرار نخواهد شد که ضریب هوشی ایرانیان از متوسط جهانی بالا تر است! سرمایه اصلی کشورهای در حال توسعه که نیروی انسانی متخصص است به بهایی ارزان در اختیار کشورهای توسعه یافته قرار می گیرد و هر ساله میلیاردها دلا ر از طریق مهاجرت مغزها از دست می رود. فروش نفت ارزش افزوده زیادی ندارد، بلکه این نیروی تحصیلکرده ایران است که با داشتن ارزش افزوده بسیار، در حال خروج از کشور است. لذا لطمه ای که از این روند به توسعه ایران وارد می شود، قطعا غیرقابل جبران است.
بنابراین بایستی بی اعتنایی به این سرمایه را کنار گذاشت و برای مواجه شدن با چالش های جهانی شدن در زمینه مهاجرت نیروی انسانی متخصص علل این مهاجرت ها مورد مطالعه قرار گرفته و راهکارهای جدی برای مقابله با آن در برنامه های ملی توسعه پیش بینی شود و به این نکته توجه شود که پاک کردن صورت مساله تنها راهی برای گریز از مشکلات است چرا که با وجود شواهدی که حاکی از وجود مساله فرار مغزها در ایران است; امروزه، کشورهای غربی برای حفظ نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود در کشورهای جهان سوم، به نفوذ در نسل های جوان و نوجوان، امید بسته اند. بنابراین، باید بر آموزش کودکان تاکید ورزید و روحیه کشور دوستی، احترام به آداب و سنن و فرهنگ های ملی و اسلا می وعلا قه به خدمت به مردم کشور را در آنها تقویت کرد. به این ترتیب، ضمن کاهش فرار مغزها، زمینه برای تربیت و آمادگی اشخاص آگاه، دانشمند و متخصص نیز فراهم گردد. در پایان باید اذعان کرد که هر گونه رفتن صاحبان دانش و اندیشه، «فرار مغز» نیست; بلکه می تواند هجرت باشد; همان هجرتی که عقل و دین، توصیه می کنند. بسیاری از آنها سرانجام به کشورشان برخواهند گشت. آنها عمدتا علا وه بر دلا یل ذکر شده در بالا ، به دلیل کمبود امکانات و ظرفیت های علمی در داخل کشور به مهاجرت اقدام می کنند. در حقیقت این فرزانگان، به دنبال دستیابی به ابزارهای مناسب تری برای خدمات انسانی، تولید علم و گستردن اندیشه خود هستند. لذا، بایدبه جای درحصار کردن اندیشمندان یا محدود کردن آنان و ایجاد تنگناهای مختلف برای آنها، به دنبال افزایش قابلیت ها توانایی ها و ایجاد محیطی سالم در داخل کشور باشیم، که تنها این گونه می توانیم به شکوفایی اقتصاد مملکت، رشد مدیریت و افزایش در تولید و صدور کالا های غیرنفتی و کاهش وابستگی کشور به نفت باشیم.
این نوع کوچ اجباری موجبات شرمساری و سرافکندگی است و هیچ افتخاری بر آن مترتیب نیست.
اگر همین تصویر اول همین گزارش را بصورت تصادفی و بعنوان انتخاب راندوم جامعه آماری ملاحظه کنیم، فقط تعداد معدودی چهره میانسال را می توانیم تشخیص دهیم .
یاد درس های آن استاد فرزانه بخیر که وقتی سر کلاس بحث نیروی انسانی به میان کشیده می شد مکرر در مکرر تاکید می کرد که قدر و احترام آن را در همه حال پاس بدارید که ارزشمندترین سرمایه های جامعه هستند.
وقتی از روی بی خردی های منفعت طلبانه، بی پروا و سبکسرانه به مقولات ارزشمند و ذخایری چون "منابع انسانی" و "نیروی انسانی" پرداخته شود کوتاهترین و ساده ترین راهکارها همانا انتخاب گزینه "اخراج" و "دربدرساز"ی ها به بهانه های "تعدیل" و "اصلاحات ساختاری" است تا مفر و سرپوشی باشد بر یغماگری ها و ناکارآمدی های مدیریتی و اجرائی .
احسان خان !
مهاجرت ، هجرت ، رشد و ترقی ، سطوح علمی و مالی و ... چه عبارت هایی است که بکار می برید ؛ نگاهی به امواج سیل گونه و سیمای تحقیر شده آوارگان بیاندازید .
چقدر حسادت و عقده و تنفر از یک ملت بنام ایران بد است .کل ایران یک نخبه و مغز ندارد؟؟ و توهم بزرگ است ؟ ولی یک دختر 8 ساله اروپائی از کاربر پایه تخت و کل اقوامش و دوستانش و آشنایانش و اجدادش هم بیشتر میفهمد و هم بیشتر شعور دارد. وبا دوچرخه ده روز در خارج ( از منزل شاید کن و سولوقون..) جلوی کاربر پایه تخت میرود تا او خارج ( از منزل ) را گردش کند با ماشین اجاره ای که ناوی سیستم دارد ولی کاربر پایه تخت چون زبان انگلیسی اش فقط در حد خجالت کشیدن به انگلیسی است نمیتواند دستگاه را روشن کند و اینقدر در مقابل همسفریان خود در خارج ( از منزل) در مورد مهارت زبان انگلیسی خود تعریف کرده که خجالت میکشیده دستش رو شود .....یادمان نمیرود این سرگذشت هایت را مشتعلی !! آدرس بدیم دوستان بار دیگر در بایگانی بولتن نگاه کنند؟
تعصب تعصب تعصب و تنفر از یک ملت در وجود تو واقعا دلیلش چیست؟ آنوقت دائم از خودش تعریف میکند. راستی تا حالا برای نوشتن این چند کامنت چند گرم طلای جریمه!!! به فق ارا داده ای؟
خسروان جائر ؟! بی خود می کنند که رعیت مورد استضعاف واقع شده را از سرزمین های آبا و اجدادی خود آواره و در بدر کنند !
مهاجرت یا هجرت کردن در بطن خود هیچ چیز بدی ندارد بلکه نوعی تغییر موقعیت (اقتصادی، اجنماعی، فرهنگی و...) است که افراد با تصمیم قبلی و یا بالاجبار دست به انجام آن می زنند. این امر در تمام نقاط جهان صورت می پذیرد ولی باید گفت که بعضی از کشورها از میزان مهاجران بیشتری برخوردار هستند که شما هم به درستی به دلایل انجام آن اشاره نموده اید و برخی از کشورها نیز مهاجرپذیرتر از بقیه کشورها هستند و شرایط داخلی آنها برای مهاجران جذاب است.
اگر آمار مهاجران کشور خودمان به کشورهای دیگر و دلایل اصلی ذکر شدۀ آنها در دسترس باشد می تواند به مدیران، کمک شایانی کند تا با شناخت عواملی که بیشتر در روند افزایش مهاجران تأثیرگذار بوده است برنامه ریزی کرده و روند آن را منطقی نمایند.
به هر روی، انتخاب محل زندگی، تحصیل و کار برای افراد آزاد است و نمی توان آنها را مجبور به انتخاب از پیش تعیین شده کرد.
همانطور که گفتم علاج کار تو ساده نیست و راههای درمانی طولانی باید سبری کنی تا وارد دوران نگاهت شوی
البته تقصیر تنها از بیماری نیست زیرا هستند انسانهای شیطان صفتی که هر کار نا جوانمردانه ای که انجام میدهند و در اخر انرا به بای بیماری مینویسند تا از زیر بار مسئولیت انجام ان کار رها شوند
شخصی که به سادگی به دیگران تهمت میزند با هوچی گری سعی در جمع کردن طرفدار دارد به لهجه اذری با دیده تمسخر توهین میکند حتی در گفته هایش مشخص میشود که دانشگاه هم نرفته اینهمه ادعا دارد یک شخص بیسواد با کبی کردن از اینترنت به خیال خویش وارسته جامعه شده با نامها و کامنتهای جعلی کامنت میگذارد و از گفته هایش بیداست سهامدار بورس یا نمایشگاهی با تعدد ای بی های رنگارنگ است انتظار زیادی نمیرود
از کتاب قصه بخوانیم و بخندیم
مشتعلی عجب سرگذشتی داری !!
آشناس با بیرق روس نوشته: کاربر سارا (یا همان پایه تخت) اخیرا ناشناس المانی با نام تو کامنت میگذاره !!؟؟؟؟و به نوعی حساب شده و رذلانه!!! میشه تو کامنتهاش دید که داره طوری خبر میگذاره( خبر میگذاره !!) تا با نام تو " چهره بدی از ایران گفته بشه!!! ( چهره ..گفته بشه " وای خدا چقدر این کاربر زبان فارسیش بشکن بشکنه! چهره بدی از ایران گفته بشه !!! لابد اینهمه غلط را زیر پرچم آلمان نوشته بیده! بوده!...واقعا از خنده آدم روده بر میشه .مهد کودک مهد کودک کامل ..تمام اشتباهات سارا و دارا و پایه تخت و روس.غضنفر 1 و....همه مشترک اند ... باز مشتعلی نوشته قبلا هم با نام بنده کامنت میگذاشت مچش را گرفتم ..... ( آخه تو چند تا نام داری که بانام تو کامنت میگذاشت تو که به اصطلاح نا شناسی !!! با پرچم روس !!
ببین کوچولو خیلی 3 کردی باور کن آخه مگه میشه یک نفر اینقدر دروغگو ودر عین حال ساده لوح باشد.
نوشتی قبلا مچش را گرفتم!! .بهتر بود مینوشتی قبلا هم مچمش!!؟؟ را بارها گرفت طوریکه چند وقت مجبور بودم زیر آبی بروم و اکنون تماما زیر آبی ! و بیرق آبی مانده ام . راستی شعر ..شعر ..شعر یادت رفت چاشنی کنی کامنتت کوتاه شده بود و زیاد به چشم نمیخورد.شعر یادت نره کوچولو.
ولی از همه مهمتر بحث اصلی هم یادت نره :
استاد محمد تقی فرجی – بی تو بسر نمیشود- ۱۳۹۴/۰۶/۲۴
دوستان گرچه همه میدانند لیکن برای تجدید خاطرات بد نیست.
به گمان من خود شما هم می دانید که این بازی را که با لغات، افراد، افکار، نظرات، ایده ها، خصلتها، منش، رفتار، گفتار و بی مزه گی هایتان شروع کرده اید دیگر از حوصله کاربران و همچنین مدیریت بولتن (با توجه به تذکرات چندباره به شخص شما دربارۀ پر و بال گرفتن غیر ضرور قضیه توسط شما) خارج شده است. با توجه به نظری که پیش از این با وضوح و شفافیت دربارۀ شما داده ام (قطع امید نسبت به اصلاح رفتار شما) تا کنون نسبت به توهین و اهانتهای جنابعالی سکوت کرده ام (تا سیه روی شود هر که در او غش باشد). البته از این پس نیز نیازی در پاسخ دادن به شما نمی بینم که در مثل گفته اند: جواب ......... . اکنون نیز برایتان ابراز تأسف می کنم و اما همچنان به این امر واقف هستم که ارائه نظر توسط کاربران همواره به آگاهی کاربران می افزاید و بالطبع نظرات «گوهربار» جنابعالی نیز در این امر کمک شایانی خواهد کرد! (که با چه افرادی در جامعه دست به گریبان هستند)
به هر روی، غرض از ثبت و درج این سطور تشکر از شما به خاطر تلطیف فضای سایت است که به درد رفع خستگی کاربران خواهد خورد. به شخصه از خواندن نظرات شما به خنده می آیم.
در نیابد حالِ پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
| |
۱۳:۱۹ - ۱۳۹۴/۰۷/۱۵
فقط کامنت ۱۳:۱۹ را تصحیح نموده عودت میدهم.
جناب ناشناس با پرچم آلمان
به گمان من ( پایه تخت) خود شما هم می دانید که این بازی را که شروع کرده ام بد جوری گریبان من من را گرفت و مجبور شدم چند ماه پیش مدتی در خارج ( از منزل ) بسر برم و چون حوصله کاربران سررفته بود از خارج ( از منزل ) برگشتم و همچنین بالاخره مدیریت بولتن (با توجه به بن بستی که متاسفانه ایجاد کردم و در آن گیر کرده ام ) بایستی به دادم برسد و کمک کند قول میدهم دیگر از اینکارها نکنم چون اینبار چهارم خیلی بد شد.
با توجه به نظری که پیش از این با وضوح و شفافیت دربارۀ من پایه تخت داده اید (اینکه محال است کاربر پایه تخت اطلاح شود ) تا کنون نسبت به توهین و اهانتهای من سکوت نکرده اید (تا سیه روی شود هرکه دراو غش باشد را هم کاربر بانو زهراخانم برای من پایتخت نوشته بود با اینحال نتواستم تغییر رویه دهم ). البته از این پس نیز نیاز پاسخ دادن به شما را ( زیر پرچم روس) می بینم که در مثل ( بانو زهرا خانم به من کاربر پایه تخت گفته بود: جواب ......... . اکنون نیز ابراز تأسف می کنم که مجبور بودید ماهها مرا تحمل نمائید و اما یاد گرفتم و به این امر واقف شدم که ارائه نظر توسط کاربران همواره به آگاهی کاربران می افزاید و مچ رو میکند و بالطبع نظرات «گوهربار»( البته این لغت «گوهربار» را کاربر از آلمان قبلا برای من پایه تخت نوشته بود .و ضمنا هفته پیش هم کاربر از آلمان برای من پایه تخت نوشته بود ( خدا به داد مردمی برسد که با کاربر من من درجامعه سرو کار دارند لذا من آقا سارا اکنون همان جمله را چرخ کرده آب لمبو نموده و تحویل شما میدهم (که با چه افرادی در جامعه دست به گریبان هستند)...................................
در خوشبینانه ترین حالت میتوانیم این کار وی را به بد بینی و سو ظن نسبت دهیم نه فریب کاربران واقعا دیگه کاربران متوجه شدند چه کسی دروغ میگوید و به دیگران تهمت میزند هر دفعه شیوه ای جدید برای نیات خویش بیاده میکنی و بهترین حالت را در این شیوه دیدی همه کاربران مخالف را یک نفر واحد به دیگران بقبولانی انهم چه کسی بهتر از بایتخت چه اکثرا کاربران با نظرات ایشان همسو نیستن
البته که ان کاربرانی که کامنت گذاشتند تا در ظاهر از بنده حمایت کنن نیز ای بی های خود جنابعالی هستند تا با دفاع تمسخر امیز از بنده زمینه گناهکار جلوه دادن بنده با سرعت بیشتری جلوه دهد
یک جمله بهت مینویسم و خودت را با وجدان خودت البته اگه نخوابیده باشه تنها میگذارم
اگر کاربران را فریب هم دهی نمیتوانی اصل کاری را فریب دهی باز هم منتظر کارها و ایده های جنابعالی البته در دور بهم زدن هستیم
البته همانجور که گفتم واقعا خواندن متون دراز و بی محتوا کلمات نا مربوط و و کلا از لحاظ ائین نگارش هیچ یک از قوانین نوشتاری رعایت نمیشود چنگی به دل نمیزند
اینبار میخواهی با نام چه کسی کامنت بگذاری؟ شاید هم با نامهای غضنفر و غیره که ادعا کردی و انهم در دفاع از کامنت بنده
اسامی حجاج شهید شده در عربستان رو مرور میکردم 2 نفر اسمشان به غضنفر 1 نفر قنبر 33 نفر اسامیشان بهنام جلاله الله ختم میشن یعنی نامی که تو انها را مسخره میکردی و به بهائی بودن متهم میکردی
کسی که برای بد نام کردن مسلمانی حرفی میزند خرابی را بیان میکند که در ان مسلمانی وجود ندارد الله تعالی او را در اتش زندان میکند تا زمانیکه حرف خود را اثبات کند
تهمت به چه معناست؟
تهمت یعنی بدون اثبات فردی سخنی را بگوید بر علیه فردی دیگر
امام صادق ع میفرماید
تهمت زدن به بی گناه از کوههای عظیم نیز سنگینتر است
بسیاری از انسانها بدون دلیل خاصی تهمتی میزنندبدون انکه قادر به اثبات ان باشند
تهمت یعنی حرفی که اولا انسان در میان جمع یزند و دوما دلیل کافی برای اثبات ان نداشته باشد
در روایات هم به این نکته تاکید شده است که نباید به شنیده های مردم اکتفا کرد چون
به نظر امام علی ع
بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است
نبی اکرم ص فرمودند
بدترین مردم کسانی هستند تا مسلمانی را به گناه و بریشانی با زدن تهمت مبتلا کنند
تهمت چرا زده میشود؟
حضرت علی ع میفرمایند
بعضیها بخاطر جهالت به کسی تهمت میزنند و انرا بیان میکنند بدون انکه اثبات کنند
بعضیها عمدا به کسی تهمت میزنند بدون انکه اثبات کنند و این کار بیشتر کار حسود است
حال ناشناس المانی ایا دلیل کافی یا حتی ناکافی برای اثبات ادعاهای خود داری میشنویم وگرنه با توضیحات نامربوط به بحث کسی قانع نمیشود
یادت باشد دفعه قبل هم تهمت زدی و مدیر محترم شهادت به کذب بودن اعاهای واهیت داد
ای آقا !
من اعتراض دارم و اعتراضم هم وارد است!
این موجی که شروع شده گریز از ظلم ، سیاهی و جو وحشت است و هیچ افتخاری را بر جامعه مسلمین بر نمی تابد !
" ... حذف نخبگان، نخبه كشى و فرار مغزها ... "
تو رو خدا از این توهم بیرون بیاییم!!! اگر نخبه ای وجود داشت پس چرا هیچ جایزه ی علمی ای رو نتونستیم کسب کنیم؟!!! وقتی در این دو قرن اخیر حتی یه کتاب مرجع علمی ای که در دانشگاه های مطرح جهان تدریس بشه نداریم پس سخن از نخبه و فرار مغزها هیچ محلی از اعراب ندارد.
خیلی جالبه حتی یه کاندید علمی در نوبل نداریم چه برسه به اینکه صاحب یه جایزه نوبل باشیم!!! اونوقت همش فکر میکنیم باهوشترین ملت جهان هستیم (:
پایتخت !
باز چشم اون رفیق آلمانی را دور دیدی ها !
نیاموختی پایتخت !
"... خوش بینی و بدبینی هر دو می توانند ثمر بخش باشند. نومیدی از خویشتن است که باید طرد شود. زیرا همین نومیدی است که بشدت عمل میدان می دهد."
" با این دفتر بود که دیدم اگر دردی هست دنیایی است و نه محلی. گرچه ما به سرطانی شده اش دچاریم. و فلسفی است نه عاطفی. گرچه شناسندگان این درد همه جا نویسندگانن تا عاقبت دریابم که دردیست سیاسی و اجتماعی و نه فردی".
بنقل از : از آخرین تقریرات آل احمد بر ترجمه " عبور از خط "
سلام، رفیق آلمانی ما که فعلاً سخت درگیر بحث با دیگران است که فکر میکند من هستم یا شایدم مطمئنه که اونها من نیستم ولی میخواد هر جوری شده به خود و دیگران بقبولانه که داره با من بحث میکنه چون میدونه که من هر حرفی که میزنم حتماً مدرک و دلیل منطقی و علمی دارم و در آخر بحث رو خواهد باخت و لذا ترجیح میده در میادینی وارد بشه که میدونه میتونه برنده باشه، هر چند که من فکر میکنم هر کسی که در مورد مطلبی حقیقت رو بگه باید ازش دفاع کرد حتی اگر اون فرد دوست آلمانی خودمون باشه.
پایتخت !
حداقل از این یکی مورد را نقدا داشته باش که :
مریم میرزاخانی (زاده ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶، تهران) ریاضیدان و استاد ایرانی دانشگاه استنفورد، آمریکا است. میرزاخانی در ۳۱ سالگی و در دانشگاه استنفورد به عالیترین جایگاه دانشگاهی، مقام استادی، رسید. میرزاخانی در سال ۲۰۱۴، برنده مدال فیلدز شد، که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی نخستین زن و نخستین ایرانی برنده جایزه فیلدز است.
زمینهٔ تحقیقاتی او مشتمل بر نظریه تایشمولر، هندسه هذلولوی، نظریه ارگودیک و هندسه همتافته است.
مریم میرزاخانی در دوران تحصیل در دبیرستان فرزانگان تهران، برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی در سالهای ۱۹۹۴ (هنگکنگ) و ۱۹۹۵ (کانادا) شد و در این سال به عنوان نخستین دانشآموز ایرانی حایز نمرهٔ کامل شد. وی نخستین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت؛ نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت؛ نخستین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و نخستین فردی بود که در آزمون المپیاد ریاضی جهانی نمرهٔ کامل گرفت. سپس کارشناسی خود را در رشته ریاضی از دانشگاه شریف گرفت و در سال ۱۹۹۹ برای ادامه تحصیل دکترا به دانشگاه هاروارد رفت.
متاسفانه ما بیماری خودمان را قبول نداریم و دردهایمان را به گردن دیگران می اندازیم و فقط برایش مسکن تجویز میکنیم!
اتفاقاً من بسیار مثبت اندیشم ولی بین مثبت اندیشی و جایگزین کردن دروغ بجای حقیقت تفاوت از زمین تا آسمان است!!! آیا واقعاً گفتن حقیقت بدبینی محسوب میشود؟!! اگر اینگونه باشد پس گفتن دروغ خوش بینی محض است! و هر که دروغگوتر باشد خوش بین تر است!
دیدید دوست عزیز فقط تونستید یکی رو پیدا کنید!!! و با یه گل بهار نمیشه
حالا کشورهایی با جمعیتی به میزان یک دهم کشور ما همانند لهستان صدها جایزه علمی معتبر دارند و آنقدر علمشون در زندگی حال حاضر بشر دیده میشه که نمیتوان به سادگی از آن گذشت و همانها ادعا نمیکنند که باهوشترین ملت جهان هستند و به قول سیاستمدار معروف جهان: "هر آنچه هر که ندارد به آن افتخار میکند!"
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است، من به عینه در دانشگاه دارم میبینم که در فهم ابتدایی علم مشکل داریم چه برسد به اینکه به علم دسترسی پیدا کنیم! مشکل اصلی رو من در کامنتی در همین صفحه بازگو کردم ولی منتشر نشد و مطمئنم که بولتن به حقیقت آن اذهان دارد ولی محدودیتها باعث شده که انتشار آن به صلاح نباشد.
نیاموختی پایتخت !
"... نومیدی از خویشتن است که باید طرد شود. زیرا همین نومیدی است که بشدت عمل میدان می دهد."
شایان ذکر است که اشاره als به موفقیت خانم میرزاخانی نخبه برگزیده رشته ریاضی، باحتمال قریب به یقین و صرفا در پاسخ به این فرمایش شما قابل تفسیر است که فرموده بودید : "پس چرا هیچ جایزه ی علمی ای رو نتونستیم کسب کنیم؟!!! " .
فرموده اید که :" من به عینه در دانشگاه دارم میبینم که در فهم ابتدایی علم مشکل داریم... " .
اگر این جمله شما را در کنار فرمایشات و یادداشت های قبلی تان در همین صفحه اجتماعی بولتن که مشعر بر طی دوره های آموزشی آن جناب در فرنگ استناد داشت قرار بدهیم می شود نتیجه گرفت که حضور مبارکتان در صحت دانشگاه در کسوت تدریس و استادی است نه دانشجویی و آنگاه باید به بقول مرحوم آل احمد اشاره داشت که تصریح کرده بود : " ... دردیست سیاسی و اجتماعی و نه فردی".
هر چند که اگر این حضور در کسوت "دانشجو"ئی هم بوده باشد مثال "عذر بدتر از گناه" را به ذهن متبادر می سازد که خود داستانی دیگر و قریب است و موید فرمایش آن مرحوم جنت مکان و خلد آشیان.
دوست عزیز من هرگز نگفتم که دوره های آموزشی را در اروپا گذرانده ام فقط گفتم که خیلی چیزآ رو در اونجا از یه دختر بچه 8 ساله یاد گرفتم و یه بار هم گفتم ایکاش میشد در کشورمان شعبه هایی از دانشگاه های مطرح جهان دایر میشد تا اونهایی که واقعاً جویای علم هستند از جمله خود من مجبور نشن برای ادامه تحصیل کشور رو ترک کنن، غیر از آن باعث رقابت و تبادل دانش بین دانشگاه های مطرح ایران با دانشگاه های مطرح جهان میشه ولی نمیدونم چرا این اتفاق نمیفته یا شایدم نمیذارن بیفته! به هر صورت من هیچ کجا خودمو استاد معرفی نکرده ام.
من تنها حقایق رو میگم بدون هیچ تعصبی چون تعصب درمان مشکلات نیست، اگه یادتون باشه یبار در جایی در همین بولتن گفته بودم که صنعت ایران حتی قادر نیست سوزن چرخ خیاطی تولید کند که متاسفانه اکثر کاربران از روی بی اطلاعی آنرا انکار کرده و به من حمله کردند! ولی هفته ها بعد همین گفته ی من را "هادی غفاری" در مقاله ای تحت عنوان "معینفر را نزدم، هویدا را نکشتم، اعدام نکردم" در تاریخ انتشار: ۲۸ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۳:۴۴ به صراحت اشاره کرد: " آن زمان سوزنهای کارخانه هر روز میشکست. قیمت هر سوزن هم هفت دلار بود. فقط باید سوزن را از آلمان میخریدیم یا از انگلیس... "
در کل من هیچگاه قصد نداشته و ندارم که کسی رو ناامید کنم ولی آیا تعریف بیجا کردن از خود میتواند مشکل علمی ایران را حل کند؟!! من نمیدانم واقعاً چرا اینگونه شده و آیا تئوری جمعیتی من میتونه اونا بخوبی توضیح بده یا نه و به قول جناب استاد فرجی اینکه ذخیره ژنتیکی ضریب هوشی متوسط به بالای کشور هر روز داره فقیرتر از قبل میشه رو میشه به وضوح مشاهده کرد.
جناب پایتخت !
از قدیم گفته اند : " هر گردی که گردو نمیشه " .
حالیا عرض می شود که : اخوی ! هر "سوزنی که سوزن خیاطی نمیشه" .
شما گفته های جناب غفاری مبنی بر واردات سوزن های دستگاه های مجتمع جوراب استارلایت دردهه شصت را، به گفته خود به واردات "سوزن خیاطی" و آنهم با قید قیمت "هر سوزن هفت دلار" تسری داده اید که خود بخود در ذهن خواننده به تعمیم قیمت قید شده به قیمت سوزن موصوف "خیاطی" منتهی می گردد تا پیاز داغ نکته نظرات مشعشع فزونی گیرد.
شایان ذکر است که جان کلام را بولتن بخوبی و بظرافت بصورت تذکاریه ای بر کامنت شما ابراز داشته بود مبنی بر اینکه : " شايد يكي از دلايل مشكلات علمي ما همين قضاوت هاي كلي و غير علمي باشد ..." ولی وا اصفی که باز " نیاموختید " !.
ضمنا خاطر نشان می سازد که ضرورت دارد جمله نقل شده مبنی بر : " ... ذخیره ژنتیکی ضریب هوشی متوسط به بالای کشور هر روز داره فقیرتر از قبل میشه" را جناب ایشان بدون کبری و صغرا چیدن ها یعنی دقیقا ازهمان دیدگاه "ژنتیک"ی مورد اشاره بیشتر تبیین فرمایند تا مورد مصادره برای ترویج نظریه ها و تئوری هایی که به از "حود بیگانگی" و "خودباختگی فرهنگی" منتهی می گردد اجتناب شود.
در پایان اشاره می نماید که طلب علم فریضه ای (واجب) بر کل زنان و مردان مسلمان قرار داده شده حتی اگر در چین و ما چین واقع شود و اگر کسی آنرا نادیده بگیرد مطمئنا بخطا می رود و خلاف "فرموده" عمل کرده است و تذکاریه شما در این زمینه را در قالب یک نوصیه برادرانه سماَ و طاعتاَ !
ای آقا !
من اعتراض دارم و اعتراضم هم وارد است!
یه نوع سوزن دیگه ای هم داریم که در خطوط ریلی راه آهن برای دو راهی کردن مسیر ها استفاده میشه . تا وقتی این سوزن در ایران تولید نشده بود به قیمت بالای هفتاد هزار دلار از خارج خریداری می شد و همینکه خط تولید داخل راه افتاد همون شرکت های خارجی قیمت زیر بیست هزار دلار را به التماس افتادند !؟
با سلام
جناب شمس شاید باور نکنید ولی بارها شده که یه موضوعی بخاطر چندین بار تجربه کردن و نوع نگاه خاص به آن موضوع برایم روشن شده و در جایی آن موضوع رو گفته ام ولی بخاطر نوع نگرش دیگران آن موضوع از سوی آنها غیرقابل باور یا اغراق تلقی شده و بعدها در گذر زمان همان حرفم ثابت شده یا متخصصان حوزه ی آن موضوع به آن اقرار کرده اند تا آنجایی همه فکر کرده اند که شاید من قبلاً با نظر آن متخصصان آشنا بوده ام و آنرا بعنوان تجربه ی شخصی بازگو کرده ام!!! اینگونه قضاوتها نشان دهنده ی آن است که اکثراً از درک تجربه هایی که میکنند عاجزند! و میشه آنرا بوضوح در مورد سطح درک سیاسی آنها مشاهده کرد تا جائیکه بارها با روشی مشابه فریب میخورند! در مورد علم که بماند، همکلاسیهایه من که اکثراً رتبه های زیر 100 هستند آنقدر در فهم ابتدایی علم مشکل دارند که آدم در حیرت میمونه که خدایا اینا دیگه کی هستند، بعد آدم پیش خودش میگه پس وای به حال بقیه!!! یعنی با این افراد چگونه میشه به آینده ی علمی کشور امید داشت، جناب استاد فرجی وقتی به این نتیجه رسیدند که ژنتیک دانشجویان مشکل دارد حق دارند بخدا قسم که حق دارند یعنی آدم بعنوان همکلاسی نمیتونه اینطور افراد رو تحمل کنه وای بحال وقتی که این افراد دانشجوی آدم باشن!
بله همانطور که جناب استاد فرجی اشاره کردند مشکل به ژنتیک بر میگردد همان چیزی که من دو سال پیش در همین بولتن گفتم و مورد حمله ی وسیع کاربران و حتی خود بولتن قرار گرفتم، البته تنها فرق نتیجه گیری تجربی من با نتیجه گیری استاد فرجی در این است که ایشون میفرمایند علت فقیر شدن ژنتیک ایرانیان مهاجرت افراد با ضریب هوشی بالاتر نسبت به باقیمانده ها است ولی من میگویم چنین چیزی نیست و افرادی که مهاجرت کرده اند از نظر ضریب هوشی فرقی با بازمانده ها در کشور ندارند
خطاب به علی
سلام، رفیق آلمانی ما که فعلاً سخت درگیر بحث با دیگران است که فکر میکند من هستم یا شایدم مطمئنه که اونها من نیستم ولی میخواد هر جوری شده به خود و دیگران بقبولانه که داره با من بحث میکنه چون میدونه که من هر حرفی که میزنم حتماً مدرک و دلیل منطقی و علمی دارم و در آخر بحث رو خواهد باخت و لذا ترجیح میده در میادینی وارد بشه که میدونه میتونه برنده باشه، هر چند که من فکر میکنم هر کسی که در مورد مطلبی حقیقت رو بگه باید ازش دفاع کرد حتی اگر اون فرد دوست آلمانی خودمون باشه......
کاربر پایتخت بازهم متاسفانه دروغ گفتی مثل همیشه . تا کنون یکبار هم نه حقیقت را درک کردی و نه به حقیقت معتقدی. افه کافیست.
البته چون بسیار ساده لوح و عقب افتاده ای بازهم آرزویت و برنامه ات را مانند همیشه لو دادی .آرزویت اینست:خوب دقت کن!!
رفیق آلمانی ما که
" فعلاً سخت درگیر بحث با دیگران است "
که فکر میکند من هستم...
این شگرد نخ نما شده تو کاربر من من است که کاربرانی که از تو ایرادات اساسی میگیرند را با نامهای عجق وجق و خلق الساعه و با هتاکی و فحاشی مرعوب و بخیال خودت مشغول کنی تا بتوانی در مقالات دیگر با سفسطه و مغلطه با نام پایتخت عقده گشائی کرده و خود را مطرح کرده و نقل مجلس شوی وغافل از این هستی که من به احترام دیگر کاربران که با تو وارد بحث شده اند زبان در کام کشیده ام چون همه تو و افکار پوچت را حریفند................
پایتخت !
نبایستی ترجیحات ، نواقصات و تفاوت ها در نظام های آموزشی کشورها را به تفاوت های ژنتیکی آحاد تشکیل دهنده آن جوامع تسری داد که مبحثی پر خطا و مغایر با باورهای والای اعتقادی و توحیدی می باشد.
پایتخت عزیز ! (1)
از تمام خاطرات گذشته پدر بزرگ آن قسمتی برایمان جذبه بیشتر داشت که بصورت سریالی تعریف می شد بویژه ماجرا های مسافرت به مشهد مقدس برای زیارت امام رضا (ع) . بویژه آن موردی که از مسیر کناره دریا و گذر از جنگل های گیلان و مازندران و دیدن شالیزارهای پر آب برای کشت برنج و مزارع چای لاهیجان اتفاق افتاده بود . تصاویر ارائه شده بنوعی در ذهنم نقش بسته بود که تا سال های دور وقتی تصویر چایکار منقش در قوطی فلزی سبز رنگ چای سیلان را می دیدم بنظزم می رسید که او هم از مسیر کناره راهی زیارت مشهد است...
هر قسمت این سریال در یک شب تعریف می شد با تمام جزئیات لحظه ها بویژه دیالوگ ها که پدر بزرگ نقش ها (یا بقول عمه بزرگ پیس ها) را به فارسی اجرا می کرد و آقا دائی که تازه کلاس ششم تمام کرده بود آنها را به زبان منطقه ای خودمان ترجمه می کرد هر چند که وقتی خودم به دبیرستان رفتم تازه متوجه شدم که نه خاطرات پدر بزرگ دقیق بوده و نه ترجمه های آقا دائی صحیح ! و غیر از سلام و علیک ها که تازه آنرا هم خودمان متوجه میشدیم سایر مطالب ساخته و پرداخته و تصورات ذهنی و باورهای فکری خودشان...
پایتخت عزیز ! (2)
با خیل مردم معمول و با تحصیل کردگان فرنگی جماعت در رده های مختلف و با فرهنگ های متفاوت از نزدیک مراودات فراوان داشتم مطمئن باشید که از نظر رفتاری ، قدرت انتقال ذهن و تحلیل تفاوتی با ما ندارند و موفق ترین شان کسانی هستند که پشتکار زیاد دارند و این موردی است که در بین مردمان کشور ما صادق است هر چند که در شرائط مساوی تلاش ها ، راندمان افراد هموطن بدلیل باورهای ساده زیستی ، قناعت و عزت نفس و مناعت طبع و در صورت غلبه بر غرور که بسیار توصیه شده است بیشتر از آن جماعت می باشد.
پایتخت !
اگر نقل قول ها صحیح باشند واقعا واصفی !
" ... علت فقیر شدن ژنتیک ایرانیان مهاجرت افراد با ضریب هوشی بالاتر نسبت به باقیمانده ها است ولی من میگویم چنین چیزی نیست و افرادی که مهاجرت کرده اند از نظر ضریب هوشی فرقی با بازمانده ها در کشور ندارند"
" بله همانطور که جناب استاد ... اشاره کردند مشکل به ژنتیک بر میگردد ... نتیجه گیری تجربی من با نتیجه گیری ... در این است که ایشون میفرمایند علت فقیر شدن ژنتیک ایرانیان مهاجرت افراد با ضریب هوشی بالاتر نسبت به باقیمانده ها است ولی من میگویم چنین چیزی نیست و افرادی که مهاجرت کرده اند از نظر ضریب هوشی فرقی با بازمانده ها در کشور ندارند"
آقا من پیشنهاد دارم و مطمئن ام که پیشنهاد ارائه شده رای کافی هم میآره!
پیشنهاد میکنم جناب پایتخت همراه با جناب استاد دوره های تخصصی پیشرفته "مهندسی ژنتیک" ، "ژنتیک شناسی اقوام مهاجر" ، "ژنتیک شناسی اقوام مهاجم" و ... برگزار بکنند !؟
من عاشق نتيجه گيرى هاى تفسير هفته هستم .مثلا چون ...اين طور است پس ايران سرور همه است و همه چيز زير سر انگليس است و ما خوبيم همه بدند.
جناب دلارام !
مطمئنا "ایران" ادعای سروری هیچکس را ندارد و کلا با آن "ادبیات" آن را کاری نیست ولی " آقا "ی خودش است و اینکه در منطقه ای به این گستردگی کسی نمی تواند کمترین جسارتی به آن داشته باشد بهترین گواه بر این مدعا است .
جناب دلارام !
در مورد بخش دوم فرمایش عرض می شود که بهتر است تاریخ معاصر را بصورت دست اول آنهم بزبان اصلی و از منابع دست اول انگلیسی مطالعه فرمائید تا از تئوری توهم و توطئه که "پایتخت" خودمان در 12:53در همین صفحه بدان اشاره داشته مبرا باشید .
امپراتوری دم و کوپال از دست داده موصوف یا همین انگلیس فعلی، در دوران طلایی خود به جمعیتی بیش از ۴۵۰ میلیون نفر رسید و بر بیش از یک چهارم از خشکیهای کره زمین و یک چهارم جمعیت جهان تسلط داشت بترتیبی که زمانی ادعا کرد که «خورشید هیچگاه در امپراتوری بریتانیا غروب نمیکند». همین " بی بی سی" و کارکرد های باصطلاح رسانه ای آن، نمونه مشتی از آن خروار عملکردهای آن امپراطوری وصف الحال است که چگونه با دست چین کردن اخبار از سطح جهان و منطقه و سر و هم بند کردن اتفاقات ریز و درشت روز ، به جریان سازی در افکار عمومی جهانی مبادرت می کند و برای تامین منافع انحصارات امپریالیستی صحنه آرائی می کند.
ای کاش نکته ای که در نظرات افراد نوشتی را به نویسنده مقاله هم گوشزد میکردی.
جانا سخن از زبان ما ميگويى/بگو بگو كه خوب ميگويى
كو گوش شنوا
سلام
در بخشی از کامنتهای بالا این طور نوشته اید که:
«تو رو خدا از این توهم بیرون بیاییم!!! اگر نخبه ای وجود داشت پس چرا هیچ جایزه ی علمی ای رو نتونستیم کسب کنیم؟!!!»
با احترام به نظر جنابعالی و نگاه شما باید بگویم که به نظر من در کشورمان مانند دیگر کشورها (چه بسا بیش از برخی از کشورهای دیگر) نخبه وجود دارد. این را می توان به وضوح در افراد هوشمند داخل کشور و همچنین کسانی که به دلیل هوش و توانمندی فوق العاده شان جذب شرکتها و سازمانهای دیگر کشورها و حتی سازمانهای بین المللی شده اند دید. تعداد این افراد کم نیستند ولی نکته ای که باید متذکر شد این است که در ایران از گذشته تا حال، «نخبه کشی» در اولویت رفتار و کردار برخی از قدرتمندان (حاکمان) و زیردستان آنها (کارگزاران) و عوام (مردم کوچه و بازار) بوده است. اگر تاریخ گذشته و حال را بخوانید به این نکته خواهید رسید که این امر ظاهراً در رفتار ما نهادینه شده است. از نحوۀ رفتاری که با شیخ الرئیس بوعلی سینا شد تا رازی ها و رشدیه ها. افراد کم دان همواره نخبه ها را مورد لعن و بی مهری قرار داده اند. افرادی که نظری مغایر با این دارند می توانند سری به سازمان ثبت اختراعات در کشور خودمان بزنند و با چشم خود ببینند که چه نوع رفتارهایی با نخبگان و مخترعان صورت می گیرد و چطور پذیرای آنان هستند!
نتایج اینگونه رفتارهای ما خود دلیل گویایی بر این است که کمتر مشاهده شده است جوایز بین المللی را به هوشمندان ایرانی بدهند.
سارا خانم زمینه های رشد تا سقفی مشخص در حال حاضر در کشور مهیاست و تا زمانیکه این سقف توسط افرادی شکسته نشه عقل حکم میکنه که نباید به فکر ساختن سقفی بالاتر بود و سرمایه ها رو بیهوده هدر داد، در دانشگاه ها کسی از امکاناتش استفاده مطلوب نمیکنه و خیلی از امکاناتش اصلاً مورد استفاده قرار نمیگیره و اینکه بیائیم بگوئیم امکانات نیست وگرنه فلان و بهمان میکردیم حرف درستی نیست، تنها مشکل اصلی بازنشسته شدن اساتید کارکشته و جایگزین شدن آنها با افرادی با استعداد بسیار بسیار پایینه که هر انگیزه ای رو از آدم میگیره، سازمان ثبت اختراعات حق دارد که اینگونه برخورد کند چون بجز دردسرهای اداری سودی برای کشور ندارد و اتفاقاً من خودم چندین اختراع ثبت کرده ام که خودم میدانم به درد نخور هستند و جالب اینجاست که از سوی پارک علم و فن آوری دانشگاه بابت این اختراع ها جوایز بسیاری به من دادند!!! و لابد جزو رزومه دانشگاه هم محسوب شده!!!
من حرفم اینه که باشه قبول در کشور نخبه کشی بیداد میکند اونایی که از کشور رفتند چی؟! پس چرا اونا چیزی نشدند؟!
بیائیم صداقت داشته باشیمو غرور کاذب رو کنار بذاریم وقتی به این مرحله رسیدیم اونوقت تازه باید واسه این مشکل چاره اندیشی کرد.
سارا خانم همان افرادی که در سازمان مورد اشاره اینگونه رفتارها رو میکنن از مریخ که نیومدن اینا نمونه ای از جامعه ی آماری تحصیل کرده ی کشور هستند پس یعنی وای به حال بقیه.
جناب پایتخت !
کارمندان سازمان ثبت اختراعات کشور، مانند کارمندان سایر سازمان های مشابه در دیگر کشور ها از نظر سازمانی موظف هستند که هر ادعای اختراع و نوآوری را که بر روی فرم های سازمانی خاصی به این منظور پیش بینی شده خود به آنها ارجاع می شوند را بنام فرد مدعی ارجاع کننده مدعی ثبت کنند.
اینمطلب بدین معنی است که صرف ثبت اختراع در سازمان مزبور، بمعنی نابغه بودن فرد مدعی تلقی نمی گردد.
پایتخت عزیز !
ثبت اختراع ها فی النفسه ارزش خاصی ندارند بجز اینکه اگر در آینده مورد مشابهی ادعا شود آنگاه حق برخورداری از ارزش معنوی و یا احیانا ارزش مادی "سوژه اختراع" ی به نفر اول ثبت کننده تعلق می گیرد و با اینکه خود معترف به این می باشید که سوژه ها به درد بخور نیستند مطمئنا وقت خود و دیگران را تلف و به سخره گرفته اید.
نا گفته نماند که اقدام کارگزاران پارک علم و فن آوری دانشگاه در ارائه جوائز برای ترغیب سایر افراد به اقدامات مبتکرانه جای تقدیر دارد ولی از طرف دیگر و از این نظر که این اقدام آنها بدون بررسی های کارشناسانه صورت پذیرفته خود بخود می تواند در قالب مشارکت در یک اقدام مجعول برای حیف و میل شدن اموال عمومی جای تحقیق و تفحص داشته باشد.
بصورت اشتباهی گزینه مثبت را انتخاب کردم .
با پوزش
در برخی از موارد به ذهنم می رسه که چرا بولتن از کارت قرمز هاش به اکراه استفاده می کنه ولی در پایان مباحثات و در غالب موارد و در نهایت متوجه می شوم که برای اینکار تعمدی عالمانه بوده است بترتیبی که تداوم دیالوگ (ببخشین گفتمان) ها خود برای روشنگری های بیشتر مثمرثمر واقع می گردد.
خون در سینه ی ما جاری نیست
آبرنگ است کمی پر رنگ تر
هر که از راه رسید در آن نقشی ریخت
نقش ثابت ماند ولی ما دورتر
نور از اجداد رسید کم یا بیش
نور با ماند ولی کم سوتر
...
نخوانده ننویسیم !
بخوانیم و بنویسیم !
۲۰:۵۷ کاربر پایه تخت اگر اختراعاتت هم مانند اشعارت و نظراتت باشد واقعا به خودت و به جامعه بشری ظلم نموده اند که آن اختراعات را به اسمت ورنه چاپانیده اند.( با عصمت اشتباه نگیری) .
بخت رخت بندد از آن در که یکی چون تو درآید
روی میمون تو دیدن در ذلت بگشاید
زجر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر ما در گیتی چو تو فرزند نزاید
این لجاجت که تو داری همه دلها بزداید
وین شماتت که تو داری همه غمها بفزاید
لک از آن پیرهن آید که در آغوش تو خسبد
زَ هره! از غالیه آمد که بر اندام تو باید
نیشکر با همه شیرینی اگر فک بگشایی
پیش نطق زبرینت به تبر زینت (زین ات)بخاید
گر مرا هیچ نباشد نه به دنیا نه به عقبی
چون تو نارم همه دارم دگرم هیچ نباید
دل به سختی بنهادم ,که به تو مهلت دادم
هر که از اوست تحمل بکند ,عهد نشاید
با همه خلق نمودی خم ابرو تو ,چو ماری
"مار نو هر که ببیند به همه کس بنماید!"
چون قرار است که خون همه عالم تو بریزی
آن که این دید و بیاسود, به انسان ننماید!
چشم عاشق نتوان دوخت که معشوق نبیند
پای بلبل نتوان بست که بر گل نسراید!
کاربرا هزل مکلا نه حرامست ولیکن
به کلامی زتو , او لشکری از روس ببارد!؟
سلام
با اجازه شما، شعرتان را یک مقدار اصلاح کرده و تقدیم می کنم:
...
خون در سینه ی ما جاری نیست
آبرنگ است، کمی پر رنگ تر
هر که از راه رسید نقشی ریخت
نقشها ثابت و ما زآن دورتر
نوری ار هست ز اجداد رسید
نور با ماست ولی کم سوتر
...
موفق باشید
جناب پایتخت ! این نور گفته شده همان ژن موصوف است که قبلا بدان اشاره فرموده بودید.
... نور از اجداد رسید کم یا بیش
نور با ماند ولی کم سوتر
تا این دانش "ژنتیک" ی مورد یغمای دیگران واقع نشده سریعا به ثبت اش برسانید !
ضمنا دور از چشم رفیق آلمانی و جهت مزید اطلاع مبارک برای ثبت جهانی آن حتی می توانید بصورت اینترنتی از طریق سازمان ثبت پاتنت ها (pto.org) اقدام فرمائید.
با سلام، بذارید یه خاطره ای رو بگم
روزی یکی از دوستانم فهمید که من در بازارهای مالی فعالیت دارمو ازم خواست تا او را راهنمایی کنم و منم تمام فوت و فن ابتدایی را برایش توضیح دادمو یه جدول برایش کشیدمو گفتم که مثلاً 20% از درآمدش رو صرف خرید طلا کند، 10% را در ارز سرمایه گذاری کند، 10% را در بورس و غیره و هر کدام از این بازارها را بصورت خلاصه برایش توضیح دادم. دوستم آن روزها شغلی داشت که تا آنجایی که یادم می آید بصورت هفتگی 200 هزار تومان حقوق میگرفت و قیمت سکه تمام آنروزها 220 هزار تومان و هر دلار بین 950 تا 1000 تومان در نوسان بود. دوستم آن جدولی که گفته بودم درآمدش رو چگونه بین بازارهای مالی تقسیم کند رو خیلی جدی! گرفته بود و 200 هزار تومان حقوق هفتگیش را میخواست تماماً بر طبق آن جدول سرمایه گذاری کند و مثلاً با 10% آن میرفت 20 دلار خریداری میکرد!!! و ... بماند، و جالبتر از اون آنکه بخاطر خرید تنها چند سهم از بازار سهام خود را به آب و آتیش میزد و ازم راهنمایی میخواست و من در ابتدا سعی میکردم تویه ذوقش نزنم و با خودم میگفتم که حداقل بعنوان آموزش برایش سودمند است. چند ماهی گذشت و دیدم دوستم دیگر پیگیر بازارهای مالی نیست و وقتی علت را ازش پرسیدم گفت که چند هفته پیش که برای خرید دلار به صرافی رفته متصدی فروش برخورد بدی باهاش کرده و کلاً زده شده و بعد شروع کرد به بد گفتن که مثلاً فلان سهامی که خریده ارزشش کم شده، دلار 10 تومان! ارزان شده، طلا گرمی 3 هزار تومان افت کرده و همینطور الی آخر...
و اجبارا به همین خاطر دوستش تصمیم گرفت برای همیشه به خارج مهاجرت کنه پس میبینیم که طبق تجربه شخصی من من یکی از بزرگترین دلائل مهاجرت برخورد قمیتها و نرخها با یکدیگر است که نتیجه آن مهاجرت و دربه دری میشود و بعضا اشخاصی که در کشور خود حاضر نیستند روزی چند ساعت بیشتر کار مفید انجام دهند ..به خارج مهاجرت کرده و در مک دونالد دو شیفته به سرخ کردن سیب زمینی پرداخته و یا در شرکتها خارجی به کشیدن تی و نوشیدن تی و کافی گافی در کرده (اگر چای تمام شد) خود را رئیس تی, بی تی معرفی کنند. ......
آخه این همه وقت ملت را هر دفعه میگیری یک مشت خضعبلات مینویس بی ربط به موضوع مقاله که هیچکدام از آنرا هم نمیشود اثبات کرد که چه بشود.؟؟؟
فقط در عجبم که کدامین چار چوب تربيتي توانسته است چنین مشاوران خبره ای با اِند اعتماد بنفسی را تحویل جامعه بدهد !؟
حال و روز کنونی کشور ما هم همین گونه است از دانشگاهش گرفته تا صنعتش. فعالیت دوست من در بازارهای مالی نه تنها غیرقانونی نبود بلکه علمی هم بود ولی جز دردسر برای بازارهای مالی چیزی نداشت و برای خودش هم فایده ای نداشت چون درک درستی از آن چیزی که من برایش توضیح داده بودم نداشت و فقط میخواست ادای آنها را در بیاورد و بگه که مثلاً فعال است و اتفاقاً انصافاً در آن چند ماه خیلی بیشتر از من فعال بود چون درآمد هر هفته اش را در هر هفته تماماً در بازارهای مالی سرمایه گذاری میکرد آن هم با کلی تحقیق و پرس و جو از من و بقیه فعالان بازار!!! ولی اگر فعالیتش را هزاران سال هم با جدیت دنبال میکرد باز هم به جایی نمیرسید و به قولی چیزی نمیشد.. راهش درست بود ولی درکش از راهی که میرفت اشتباه!!!
حال و روز کنونی کشور ما هم همین گونه است از دانشگاهش گرفته تا صنعتش. .. .نـــــــــــوع نگــــــــــرش و تفکــــــــرات مـــــــــــــــن اونقــــــــــدر تــــــــــــازه اند کــــــــه هـــــــــــــــوش از ســـــــــــر خیلیــــــــــــــها رو بـــــــــــــــرده!
فعالیت دوست من در بازارهای مالی نه تنها غیرقانونی نبود بلکه علمی هم بود ولی " جز دردسر برای بازارهای مالی چیزی نداشت ؟؟" و برای خودش هم فایده ای نداشت " چون درک درستی از آن چیزی که" من " برایش توضیح داده بودم نداشت و فقط میخواست ادای آنها را در بیاورد " ؟؟؟؟!!!! و بگه که مثلاً فعال است و اتفاقاً انصافاً در آن چند ماه خیلی بیشتر از من فعال بود چون درآمد هر هفته اش را در هر هفته تماماً در بازارهای مالی سرمایه گذاری میکرد " آن هم با کلی تحقیق و پرس و جو از من " ؟؟؟ و بقیه فعالان بازار!!! ( البته بعد از فعالان بازار را خود کاربر من من علامت !! گذاشته که مثلا آنها را مسخره و تحقیر کرده باشد ) ولی اگر فعالیتش را " هزاران سال " هم با جدیت دنبال میکرد باز هم به جایی نمیرسید و به قولی چیزی نمیشد.. راهش درست بود ولی درکش از راهی که میرفت اشتباه!!!
آخه کوچولو خالی بندی و غلو هم حد دارد کسی که اینقدر در بورس و مسائل مالی ...سر آمد است و اگر کسی به حرف او(من من ) گوش نکند هزار سال هم کار کند بیراهه میرورد....چرا دائم شبانه روز در سایت مانند علاف ها به نوشتن نظرات سبک و مسخره مشغول است . بهتر نیست بجای اینها کمی زبان انگلیسی بیاموزی تا مجور نشوی با بی اطلاعی کامل انقلابها را بدون استثناء از بی بی سی و انگلستان ندانی " دائی جون ناپلئون " .
بالاخره عدد 122 رو توانستی به مبنای 2 ببری ؟؟ ( منظور برش نیست) .
بازهم این کامت تو ربطی به موضوع مقاله نداشت .لابد میخوای بگی این دوستت هم مهاجرت کرد از بازار بورس و سرمایه !! به جای گرمتری!
جناب پایتخت یه بنده خدایی رو از کار بیکاراش میکنه و سر یه کار جدید می زاره و آخر سر این فرمایش را تحویل اش میده که : " راهش درست بود ولی درکش از راهی که میرفت اشتباه!!! ".
جناب پایتخت !
پیشنهاد می کنم که رزومه خود را برای همکاری های با دیگر بازارهای بورس نظیر لندن ، توکیو ، نیویورک و ... ارسال دارید و مطمئن باشید که مورد استقبال قرار می گیرد.
پایتخت عزیز !
آری برادر ، اگر اونموقع به دست همون دوست خود یکی از همون طرح های مشعشع موصوف یعنی از اختراعات به ثبت رسیده کذایی خود را همراه با یک طرح توجیهی/ اقتصادی آنچنانی می دادید ، بنده خدا می تونست با مستمسک قرار دادن آن و معرفی کردن خود تحت عنوان "یک کارآفرین برتر" و با استفاده از تسهیلات طرحهای ارزی / ریالی و وام گرفتن از بانک ها و موسسات اعتباری به عالم خوشبختی قدم می گذاشت و برای مدتی هم که شده به سیر آفاق می پرداخت.
نه خیر ! زیاده چنین هم نیست برادر !
حال بشنو پایان ماجرا را پس از گذشت مدت زمانی اندک، مبنی بر اینکه:
بنا به گزارش خبرگزاری ... متهم پرونده "د . پ." با شریک تجاری خود موسوم به "پ." باتهام اختلاس چند میلیاردی از بانک های کشور دستگیر شدند.
بعد همچنانکه این خبر را در بولتن می خواندیم با تذکاریه قرمز رنگ معروف بولتن می خواندیم که " با تحقیقاتی که از منابع مطلع بعمل آمد، بولتن به قطعیت رسیده است که فرد موصوف "پ ." همان کاربر خودمان موسوم به "پایتخت" بود و "د. پ" همان دوست پایتخت است.
حالا اگر بخودتان رحم نمی کنید فکر "سارا" ، "دارا" و رفیق "بلاروس"ی را باش که دیگر از زیر طنز های تند آن "رفیق آلمانی" راه گریزی نخواهند یافت !؟
جناب شمس این اختراعاتی که من و بقیه به ثبت رساندیم به معنای واقعی کلمه اختراع نیستند بلکه ابتکارند که البته به اشتباه در دسته ی اختراعات قرار میگیرند! ولی آن چیزی که من آنرا اختراع واقعی میدونم نیستند، تمامی اختراعات یا به قولی همان ابتکارات من در پارک علم و فن آوری دانشگاه مقام نخست رو گرفتند و بخاطر همین آن جوایز به من تعلق گرفت ولی من خودم اعتراف میکنم که اختراعات من در برابر اختراعات باارزش مخترعین موثر جهان، حتی ارزش یدک کشیدن نام اختراع را ندارند.
ضمناً دوستان آن شعری که سرودم در مورد ایرانیان اصیل صدق نمیکند و اگر از "ما" در شعرم استفاده کرده ام فقط و فقط به این خاطر بوده که خواسته ام اصول علم آمار رو رعایت کنم، منظورم اکثریت و اقلیت است.
بهر تقدیر استقبال سازمان های مورد اشاره از جمع آوری ایده های فکری شهروندان با این توضیح که بهانه ای و یا ترفند شومی برای کسب و دریافت وام و یا دیگر اعتبارات تخصیص یافته در قالب توسعه اقتصادی مناطق محروم از سوی کلاهبردان حرفه ای نشود جای قدردانی دارد.
پایتخت عزیز !
مواردیکه اشاره می فرمائید صرفا در قالب "ایده" می گنجند.
شایان ذکر است که ثبت همین "ایده" ها بنوبه خود خیلی مهم تلقی می شوند چرا که بصورت نٌرم ، از بین هزاران ایده صد ها طرح و از بین صد ها طرح دهها پروژه استخراج می شوند که ممکن است تعدادی از همان پروژه ها برای اجرا از توجیه اقتصادی برخوردار باشند و احتمالا در صورت تامین منابع چند مورد هم بمرحله اجرایی و عملیاتی در آیند.
ایراد اساسی به خلط کردن مرز ها در تعاریف یکار برده شده مرتبط می گردد. تعاریف و کارکرد هر کدام از این اصطلاحات به حوزه های تخصصی خاصی مربوط است که بایستی بدقت مورد توجه واقع گردد و آنها را از ساده انگاری ها و ساده سازی ها دور ساخت.
بایستی از حضور و شیوع اینگونه طرز تفکر در ترسید و واقعاً هم ترسید زیرا آنها به هیچ روی چیزی غیر از خود را نمی بینند بر نمی تابند.
بفرمائید شام !
البته با یک نوشابه خنک !؟
بایستی از حضور و شیوع اینگونه طرز تفکر " در ترسید " و واقعاً هم ترسید زیرا آنها به هیچ روی چیزی غیر از خود را نمی بینند بر نمی تابند. ....
اتفاقا کوچولو کاملا خودت اینبار معضلی بنام
کاربر من من را به تصویر کشیدی او داعش وار تمام مقالات بولتن را کنار گزارده رویش سایه افکنده و کاربران را از موضوع پرت کرده و دائم از خودش و هوش و استعدادش و اشعارش ( با وجودیکه هر چیزی که او مینویسد شعر است ) تعریف کرده و ملت مسلمان ایران را نفهم و حسود و بیسواد و ساده لوح دانسته و با اسامی خلق الساعه کاربران مخالف نظرات خود را ترور شخصیتی کرده و بسیاری از افراد تحلیلگر و باسواد را از سایت بولتن بیرون رانده است زیرا کسی وقت و حوصله و اعصاب کل کل کردن با سفیه و کم دانی را که بسیار متعصب و دگم است و روزها و ساعتها خضعبلات خود را تکرار میکند تا دیگران خسته شده و موضوع را رها کنند , ندارد.
لذا جمله آخر کاربر پابه تخت یا همان آقا سارا را تکرار میکنیم :
" بایستی از حضور و شیوع اینگونه طرز تفکر در بولتن توسط کاربر من من نترسید و واقعاً هم نترسید زیرا آنها ( او ها ..ساراها ..داراها ..پایه تخت ها...غضنفر یکی ها...سرباز نیروی انتظامی ها...وخصوصا بلا از روس ها..) به هیچ روی چیزی غیر از خود را نمی بیند ( و ) بر نمی تابد.
عجب روزگاری داری مشتعلی!! اگر کشفت کنند بجای شصت!چی از تو فیلم ششصد چی خواهند ساخت عمو زنجیل ! باف