به گزارش بولتن نیوز؛ بعضی از روزها در تقویم یادآور اتفاقات خاص و خاطرهانگیز در فوتبال ایران است. همچنین برخی برهههای تاریخی به یادماندنیاند و آدمهای آن عصر که در اتفاقات فوتبالیاش دخیل بودهاند همیشه در یادها میمانند.
فوتبال ایران از این روزها کم ندارد. افتخارات فوتبال ایران چه در رده ملی و چه باشگاهی، در درون یا بیرون از کشور آنقدر است که اگر تاریخ فوتبال ایران را ورق بزنیم تعداد زیادی اسطوره و قهرمان به چشممان میآید.
همین چند روز پیش پرسپولیسیها سالروز پیروزی تاریخیشان برابر استقلال را جشن گرفتند. هنوز هم روزی که ایران به جام جهانی 98 فرانسه صعود کرد گرامی داشته میشود و با افراد دخیل در آن اتفاق صحبت میشود.
غیر از اینها تاریخ ما پر از اتفاقات خوب و یادگاریهای دلنشین است. اسطورههای فوتبال ما زیاد هستند و بیشتر از آنها میزان علاقه مردم به آنهاست اما یک جای کار ایراد اساسی دارد.
در فوتبال ایران فقط از اسطورهها یاد میکنند ولی هیچ کس از حال و روزشان خبر ندارد. آدمهایی که روزگاری در زمین سبز فوتبال جادو میکردند و در دل مردم جا میگرفتند امروز روزگار سیاه بیمهری را تجربه میکنند.
کسی از اسطورههای واقعی این فوتبال خبر ندارد. خیلیها میدانند تیم ملی فوتبال ایران چه سالی تشکیل شد و نسل اول فوتبال ملی ایران در چه دورانی بازی با توپ گرد در زمین چمن را در ایران به راه انداختند اما هیچ از حال آنها خبر ندارد.
تهیه گزارش از اسطورههای نسل اولی فوتبال ایران در زمستان 92 در ایسنا نشان داد که خیلی از فوتبالیها هم نمیدانند پدران فوتبال ایران کجا هستند و چه میکنند. حتی برخی از همین فوتبالیها که تقریبا در همه مجامع و مجالس از ورزشی گرفته تا فرهنگی و هنری به عنوان پیشکسوت فوتبال ایران حاضر میشوند نام برخی از سازندگان فوتبال ایران را در زمره درگذشتگان عنوان میکردند در حالی که خبرنگار ایسنا با آن بزرگان نشست و چای نوشید و خاطراتشان را ثبت کرد.
اکنون اگر از قدیمیهای فوتبال ایران بپرسیم، آن که پاسخ میدهد اگر خیلی به عقب برود به سالهای دهه 40 و 50 میرسد و نام امثال همایون بهزادی، علی پروین، ناصر حجازی، حسین کلانی، پرویز قلیچخانی، محراب شاهرخی و مانند آنها را میآورد. از این جمع دوست داشتنی و پرجمعیت اکنون تنها چند نفر هستند که به قول معروف "روی بورس" هستند و از حال و روزشان اخباری به گوش میرسد.
همین چند روز پیش "همایون سرطلایی" پرسپولیسیها و تیم ملی کیک جشن "ششتاییها" را برید و پس از مراسم و عکسهای یادگاری به خلوت خود رفت. یک روز نشستن پای حرفهای دل او- که افتخارش قبلا نصیب خبرنگار ایسنا شده – سخت است اگر اشک به چم شنونده نیاورد.
بهزادی یک نمونه است از رفتار ناصواب ما با آنها که از هر نظر اسطوره هستند. از کسانی که شاید وجود نامشان در تیتر یک خبر کمتر بینندهای را به باز کردن و خواندن آن خبر ترغیب کند تا خواندن خبر قلیان کشیدن دو فوتبالیست جوان تیم ملی.
فوتبال ایران آنقدر بیمهر است که صبر میکند تا اسطورههایش از دنیا بروند تا بلکه مجلس بگیرد و آه و افسوس بخورد و چند عکس و چند خاطره و تمام.
چقدر طول میکشد که فوتبال یک کشور این همه اسطوره خلق کند؟ چقدر طول میکشد که این همه اسطوره فراموش شوند؟
فوتبالی که با بزرگترین داراییاش با اسطورههایش این طور رفتار میکند محکوم به تحمل حاشیهها، فسادها، تخلفها و بیاخلاقیهاست.
یک بار مهندس جواد بهشتی، عضو تیم ملی و شاهین در دهه 30 به رییس فدراسیون فوتبال (علی کفاشیان) پینشهاد کرده بود که فدراسیون از جمع فوتبالیستهای هر دهه چند نفر را به عنوان نماینده برگزیند تا هم به فدراسیون مشورت دهند و هم امور مربوط به پیشکسوان را رتق و فتق کنند.
از پیش از دهه 20 که دیگر کسی باقی نمانده، از دهههای 20 ، 30 هم تعداد اندکی باقی ماندهاند و دور از هیاهوی فوتبال زندگی میکنند. آنها از فوتبال دور شدهاند چون فوتبال آنها را فراموش کرده نه اینکه آنها علاقهای به فوتبال ندارند چرا که آنها نماینده نسلی هستند که برای عشقشان فوتبال بازی میکردند.
از دهه 30 به بعد هم تکلیف معلوم است. فقط میماند همت مسئولان و تمام کسانی که فقط بلدند شعار حمایت از پیشکسوت سر بدهند. باید پیش از آن که بزرگی از دست برود قدرش را بدانیم.
همایون بهزادیها، حسین کلانیها، ناصر حجازیها، خسرو غفاریها، جواد بهشتیها و... گنجهایی هستند که گوشه اتاق ماندهاند و روحشان در بدن فوتبال جاری است. وصلت این روح به پیکر، جان دوبارهای به اخلاق و فرهنگ فوتبال ایران میدهد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com