این دختران 17 و 18 ساله که با هم دوست بودند، وقتی با مخالفت پدر و مادر روبهرو شدند، به سبک فیلمهای سینمایی قصد ترک خانه را داشتند که با سقوط از طبقه چهارم کشته شدند.
یک صحنه عجیب
شامگاه دوم شهریورماه سال جاری مأموران کلانتری 126 تهرانپارس در حال گشتزنی در منطقه بودند که ناگهان با صحنه عجیبی روبهرو شدند.تصور اینکه پیکر بیجان دو دختر جوان با لباسهای مجلسی و مرتب در کف خیابان افتاده باشد، برای مأموران ابهامانگیز بود. آنها نمیدانستند چه بلایی بر سر دختران جوان آمده است. جالب اینکه یک ملحفه گره خورده در کنار اجساد دختران سؤالات بیجوابی را در ذهن مأموران به وجود آورده بود.
مأموران گشت کلانتری تهرانپارس با دیدن این صحنه دلخراش سریعاً موضوع را به ایلخانی، بازپرس کشیک ویژه قتل شعبه 8 دادسرای جنایی اطلاع دادند.تیمی از مأموران ویژه قتل و بازپرس جنایی با در جریان قرار گرفتن این سناریوی عجیب راهی محل حادثه شدند.مأموران با اقدامات پلیسی به بررسی از محل حادثه پرداختند و بادیدن اجساد دختران در کنار ساختمان پنج طبقه به تحقیق از اهالی این ساختمان دست زدند.
باز بودن پنجره اتاق در طبقه چهارم این فرضیه را نشان میداد که دختران ساکن همین ساختمان بودهاند.هیچکس تصور نمیکرد مرگ این دختران چه سناریویی داشته باشد، تصور هر چیزی از سوی کارآگاهان ممکن بود غیر از ماجرایی که از خانواده دختران شنیدند.
میهمانی شبانه
زن و مرد جوانی که ساکن طبقه چهارم ساختمانی در تهرانپارس هستند، هرگز گمان نمیکردند پیکر بیجان دو دختر ناشناس متعلق به دختر آنان و دوستش باشد.آنها با دیدن اجساد دو دختر جوان شوکه شدند چرا که گمان میکردند دختر 18 ساله و دوست وی در اتاقشان خوابیدهاند، بیخبر از اینکه بدانند چه بلایی بر سر آنان آمده است.
پدر یکی از دختران که هنوز باور نداشت دخترش را از دست داده است، به مأموران گفت: همکلاسی دخترم برای میهمانی به خانهمان آمد. عصر آنها گفتند قرار است ساعت 10 شب به میهمانی یکی از دوستانشان بروند اما از آنجایی که هیچ شناختی نسبت به دوست دیگرشان نداشتیم، اجازه این میهمانی شبانه را به آنها ندادیم.دختران که وانمود میکردند از رفتن به این میهمانی شبانه منصرف شدهاند بعد از خوردن شام به اتاق خوابشان رفتند و ما گمان کردیم آنها با این موضوع کنار آمده باشند.این مرد ماتمزده ادامه داد: به خیال اینکه دختران خوابیدهاند، دیگر وارد اتاقشان نشدیم، اما...
با اظهارات عجیب این پدر دلشکسته موضوع در دست بررسی کارآگاهان قرار گرفت.تحقیقات تخصصی و میدانی پلیس نشان داد دختران پشت در بسته اتاق نه تنها از رفتن به میهمانی شبانه منصرف نشده بودند بلکه با پوشیدن لباس مجلسی به سبک فیلمهای سینمایی با گره زدن ملحفه به یکی از وسایل اتاق خوابشان تصمیم داشتند خود را از طبقه چهارم به پایین برسانند تا به میهمانی بروند، غافل از اینکه حادثه شومی به کمین آنها نشسته است.
دو دختر 17 و 18 ساله با گره زدن ملحفه به شوفاژ خانهشان هر دو پشت سر هم از ساختمان آویزان شدند تا به وسیله ملحفه پایین بروند که ناگهان گره باز شده و دختران به زمین پرتاب شدهاند و جانشان را از دست دادهاند.بنابر این گزارش، پرونده برای رسیدگی بیشتر همچنان در دستور کار پلیس قرار دارد.
منبع:روزناه ایران
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
این پالس ها زنگ خطر است !
جوانان و نوجوانان را دریابیم !
خداوند به همه مان رحم کنه !
اگر عبرت آموزی نشود ، اونموقع و متاسفانه بخش اول فرمایش شما صحیح خواهد بود .
با تشکر از بولتن در فراهم آوردن فرصت برای تنویر افکار
تصادفا این حادثه ناگوار را نباید با مقوله "خودکشی" که از سر ناامیدی ها و به تصور به بن بست کشیدگی در زندگی رخ می دهد نبوده است.
بایستی دغدغه های نوجوانان و جوانان را درک و آنها را راهنمایی و بموقع خود تدبیر کرد. این تلاش همکاری تمام نهاد های اجتماعی اعم از خانواده ، مدرسه ، فرهنگی ، امنیتی و ... را ایجاب می نماید.
ناشناس عزیز 23:59 !
حالا شما هم زیاده سخت نگیرین !
این ماجرا از همون اولش هم یک داستان "خودکشی" و یا به تعبیر دیگر "خود زنی" محسوب می گردد.
حال از منظر آن دو جوان مجنون باشد و یا خانواده مفتون و یا حتی آحاد مغفول ...
خبر شما در اصل و سقوط دو دختر بیچاره از طبق چهارم درست است اما در جزییات بسیار بسیار ایراد دارد
چون خود بنده از نزدیک شاهد ماجرا بودم این رو عرض میکنم
ابتدا اینکه این اتفاق حدود ساعت 23 و 30 دقیقه اتفاق افتاد و اینکه اصلا مامور نیروی انتظامی متوجه این قضیه نشد بلکه تعدادی از رهگذران در خیابان که برای مجلس ختم در خیابان حظور داشتند متوجه شدند و همچنین همسایه طبقه اول از صدای افتادن این دو به حیاط ساختمان و نه پیاده رو متوجه این قضیه شد و بقیه همسایگان رو خبر کرد.
نکته دیگر اینکه متاسفانه آمبولانس حدود 20 دقیقه بعد از ماجرا به صحنه حادثه رسید و اگر کمی رود تر به محل میرسیدند شاید الان تیتر خبر شما چیز دیگری بود
نکته دیگر اینکه خبری از ملحفه و پاره شدن آنها نبود بلکه چند شال زنانه و دو پتو به هم گره خورده بود که فقط تا طبقه دوم رسیده بود و احتمالا به خاطر فریاد دزد دزد رهگذران یکی از دختران هول شده و روی دیگری افتاده و با هم سقوط کردند.
اشتباه دیگری که بنده دیدم این بود که نام دختر سحر نبود بلکه مریم بود
با تشکر
پیشنهاد می کنم منتظر باشید تا اصل ماجرا از طرف مراجع رسیدگی کننده مسئول رسیدگی و اعلام نظر شود.
واقعا مایه خجالت هست این جوانان چه به حالشان آمده ...
مسئولان تربیت فرهنگی باید از نظر فرهنگی دوره های بازآموزی و نوآموزی بگذرانند و با مسائل فرهنگی دنیای عصر جدید و روش های مقابله با تهاجمات فرهنگی را که بنیان خانواده و باور های دینی را هدف گرفته اند آشنا گردند.
پس پدران و مادران و خانواده چه نقشی دارند!!!پس نقش من و شما چه می شود!!
ناشناس محترم 15:15 !
مشخصا نقش پدر و مادر و موضوع بلاواسطه اهمیت تربیتی آنها در شکل گیری های شخصیت آینده فرزندان انکار ناپذیر است. شایان ذکر است که پدر و مادر هم خود جزئی از "مسئولان تربیتی" و حتما هم "بخش مهم"ی از آنها محسوب می شوند.
مطلب اساسی این است که بدلیل شکاف های پدید آمده بین نسلی (که یک پدیده جهانی ناشی از تحولات مبادله ای در عصر ارتباطات اجتماعی و فرهنگی است) ، طیف عظیمی از والدین بدلایل متعدد از شناخت کارکردهای این گونه تحولات و در نتیجه کسب آمادگی های لازم برای تطبیق روش های تربیتی مناسب نسبت به فرزندان بدور می مانند که نتیجه آن نهی و تحقیر نابخردانه جایگاه آنها بصورت های بالکل از سوی فرزندان و فروپاشی باور های اعتقادی است که منتهی به نابهنجاری های عدیده ای می گردد که نمونه آنرا در این گزارش خبری شاهد بوده ایم.
و اما "نقش من و تو" که بدرستی مورد اشاره جنابعالی است ، می تواند همین باشد که حداقل از این فرصت حداکثری که سردبیری و کوشندگان محترم "بولتن" بصورت های بیدریغ و بدون ادعا فراهم آورده اند استفاده کنیم و دیدگاه های خود را منعکس سازیم تا شاید به سمع مسئولان و متولیان "تربیتی" بویژه کسانی که از این بابت کسب روزی و امرار معاش می کنند و از نظر قانونی ، شرعی و اخلاقی مسئول مستقیم بشمار می روند و در "یوم الفصل" باید پاسخ بدهند برسد و انشاء الل... موثر واقع شود.
این خواهر محترم، "داغ" ی در دل دارد که بهترین نشانه ها برای آگاهی از آن، نگاهی به دور و اطراف در یک گشت و گذار ساده از شهر و محیط محل زئدگی و دقیق شدن در چهره ها و رخساره ها و پوشش برخی از جوانان ، بدون دادن اجازه بخود در ورود به دایره زندگی شخصی شان که بهر تقدیر بی ارتباط مستقیم و یا غیر مستقیم با زندگی اجتماعی ما هم نیست می باشد...
خاطرم هست که یک روزی در سنین نوجوانی برگ موصوف به"رضایت ولی" را برای عضویت در "کلوپ" کوهنوردی مدرسه مان به مادر دادم تا با وساطت، امضای پدر را از او بگیرم .
مادر آنرا رو طاقچه گذاشت تا بقول خودش فراموش اش نکند و به پدر که شب دیر هنگام و وقتی که همه ما خواب بودیم از سر کار به خانه می آمد برساند ....
صبح با نگرانی و ولع تمام به سراغ "برگ رضایت" موصوف روی طاقچه رفتم ولی خبری از آن نبود و مادر با خنده و علی الظاهر با بی تفاوتی معمول گفت که پدر شب دیر وقت فرصت امضای آنرا پیدا نکرد ولی آنرا با خود به سرکار برد تا سر فرصت و با حوصله تمام با خودنویس سیاهرنگ خودش آن هم با جوهر مشکی چینی یک امضای قشنگ به آن بزند. ...
بعد ها فهمیدم که پدر خواسته بود تا از کم و کیف صیغه "کلوپ" که برای او نامفهوم بود و تعبیر دیگری داشت و نیز سوابق و توان شخصیتی فرد مسئول کلوپ از اولیای اصلی مدرسه که از آنها شناخت کامل داشت اطلاعات بگیرد و بفهمد که پسر نوجوان خود را در یک روز جمعه تعطیل به مسئولیت چه کسی و با چه تعداد افرادی و در چه محدوده سنی و با رضایت رسمی خود به کجا می فرستد.
بعد ها پدر با قناعت تمام ، برای من و برادر بزرگتر و خواهر کوچکترم کفش کوهنوردی خرید تا من بعنوان لیدر در هر دفعه رفتن به کوه با کلوپ کوهنوردی مدرسه ، تیم خانوادگی مان را در هفته بعد به همان کوه راهنمایی و همراهی کنم.
بدون تعارف لازم است با یک روان پزشک صحبت کنید!
شاهد از غیب رسید، متأسفانه!
این علائم روشن ، نشان می دهد که ضرورت دارد از سوی اولیاء امور در راه معرفی "دین" به نوجوانان و جوانان، راه و روش صحیح بکار بسته شود.
بدرد نمیخوره
برای خودکشی باید قصد و نیت کشتن خود باشه که در این مورد صدق نمیکنه. هر چند حماقتی بوده که منجر به مرگشون شده اسمش خودکشی نیست.
وقتی اجل میرسه اینطور میشه . شاید اگه میرفتند مهمونی اونجا خودشونو میکشتند!
درخواست "آمرزش" برای رفتگان در همه حال توصیه شده است چرا که حداقل فایده آن یاد آوری برای "عبرت" گرفتن است . فرقی هم نمی کند که دلیل "رفتن" چه بوده است مهم همان "عبرت" است که می تواند در تعیین صحیح راه و رسم زندگی و در تعالی آن سودمند و موثر واقع گردد .
حساسیت های بخردانه و بموقع نسبت به مصاحبان دور و نزدیک نوجوانان بویژه در سنین بحرانی آنها از وظایف اصلی مربیان است که شروع آن هم از نهاد خانواده و بویژه از پدر و مادر است.
با سلام،
بالاخره شور و حرارت و ذوق زدگی های تخیل گرایانه ......، برای نتیجه گیری های مشعشع خود مبنی بر باصطلاح رجحان فرهنگ فرنگیان جماعت بر فرهنگ مردمان کوچه بازار کشورش که از قضای روزگار از قبل دسترنج همان مردمان عامی در سیر و سیاحت آفاق خود و با حاصل آشنایی با مه رویان بنقل از شخص شخیص ایشان پرداخته است....
جناب علی آقای بزرگوار
با سلام
متن بسیار بسیار نغز و شیوای خویش را به یاد دارید ؟ آنرا در گوشه ای از دل جای داده ام تا محفوظ بماند . چندی در باره اش فکر کردم که چه پاسخ دهم که عرایضم درعرض گفتار شیرین و شیوای شما باشد و چون عنایت حضرتعالی به اینجانب در آن قطعه برجسته شده بود لاجرم ترمزی و سدی در برابرم گردید و چاره را در آن دیدم که خاتم مباحثات و ختم کلام گفته شیوای شما بماند که بناگاه خورشید عالمگیر و شمس اخگر افروز با نور کلام خویش مشکل گشا گشت و پایان راه و نقطه آخر را رقم زد وبا مهر خویش خیال بنده را آسود . فلذا اینجانب هم اکنون از هردو عزیزان , آنجناب و جناب شمس تشکر وقدردانی مینمایم .
خدمت رفیق دیر آشنای بزرگوار !
قلم و سیاق نوشتاری شما بترتیبی است که از بین هزاران کامنت ، بروشنی خود را مشخص می سازد ئ مطمئنا دلیل اصلی آن در صلابت بکار گیری منطق قوی ، ذکر آیات صریح و نقل روایات مستند و نیز همراه با چاشنی های طنز گونه ظریف می باشد و خاطرم است که نخستین بار آنرا در همین صفحه اجتماعی و در یک گزارش خبری بولتن که حدود سه سال قبل در زمینه فعالیت های آلایندگی پتروشیمی تبریز تهیه و ارائه شده بود آشنا شدم و با شیوایی نوشتاری آن عزیز مواجه گردیدم که داستان غریب خود را داشت ....
ناشناس محترم 22:39 !
همین " منظر " های مغفول و نیمه پنهان شخصیتی است که اگر کشف و مورد لحاظ قرار نگیرند برای خود فرد و جامعه مشکل ایجاد می کند.
در مورد رفتار این دو نوجوان نمی توان قضاوت کرد چون ما در شرایط زندگی ایشان قرار نداشتیم!!
اما رفتار این دختر از یک منظر هم قابل تحسین است.
عبارت : " اما رفتار این دختر از یک منظر هم قابل تحسین است" هموطن 15:17، مطمئنا از منظر بر میزان جسارت و اعتماد بنفسی این دو دختر نوجوان قابل تفسیر است که در صورت برخورداری از مربیان آگاه و سلیم النفس و هدایت و راهنمایی های مناسب می توانست به پدیداری استعداد های درخشان از این دو فرد منتهی گردد.
شایان ذکر است که غالب خلافکاران حرفه ای و کلاهبردارن خبره ، از میزان هوش و قدرت انتقال سریع ذهن بالنسبه قوی نسبت به اطرافیان خود برخوردار هستند.
از اصلی ترین مسنولیت های مربیان آموزشی در دوره های مدارس ابتدائی ، راهنمایی و دبیرستان شناسائی این قبیل دانش آموزان از بین دانش آموزان معمول و توجه و کار بیشتر با آنها در جهت هدایت صحیح این قبیل استعداد ها به مسیر ها و مجاری مناسب است.
حالتون خوبه، براى هيچ و پوچ خودشون به كشتن دادن، از يك منظر قابل تحسينه ديگه كدوم منظره؟؟؟؟؟؟
احتمالا از منظر لجبازی با والدین و مخالفت با دستورات پدر و مادر خود برای شاید بعضیها که معتقد به چیزی غیر از عرف جامعه هستند, قابل تحسین است.
در هرصورت غیر از سران کفر وعناد که جرمشان متوالی و جنایتشان بر همه آشکار بوده است , میتوان برای بقیه مردم عادی آمرزش طلبید و قبول یا رد آن از دست ما خارج است.
این همون منظری است که به آن اشاره کرده!!
واقعا از خبر که الان خواندم خیلی ناراحت شدم د
ل من برای آن دو دختر سوخت
نظر خاصی ندارم ولی کار آن ها اشتباه بود
100 در 100 عقل آن ها می رسید که احتمال داره گره ملافه باز می شود
بعد از طرفی دیگه خب همه دوست دارند بروند مهمانی بهتر بود
1= پدر و مادر به آن ها اجازه می داند
یا می گفتند هر لحظه به پدر و مادر خودشان خبر بدهند کجا هستند
2= یا یا اقل مادر با آن ها می رفت و اگه نمی شد بره داخل خانه بیرون خانه می ماند
3= مقصر صداو سیما است که اگه فیلم هایی که نشان می دی باید گاه گاهی برای همه بینندگان بنویسی این ها فیلم است که امثال این 2 دختر خدابیامرز ها بفهمند این ها فیلم است نه واقعیت
4= جسارت به نظر من مقصر اصلی
صداو سیما است
در آخر برای آن خدابیامرزها جوان های ناکام ناراحت شدم
5= حتما شیطان رفته بود تو وجودشان برای رفتن مهمانی
در آخر برای آن خدابیامرزها جوان های ناکام ناراحت شدم
روحشان شاد یادشان گرامی
الهی که خداوند متعالی و خداوند بزرگ آن ها را ببخشید که جسارت این کار احمقانه را کردند
در آخر از همه خوانندگان خواهشمند هستم برای شادی روح آن ها فاتحه بخوانند
خداحافظ
محمد رسول خشت چین از رشت