تعامل به طور وسیع به معنای تعمیق تماس ها و ارتباطات بین دو کشور با هدف ایجاد منافع مشخص برای حریف است که از این طریق آن ها به این نتیجه برسند که حفظ این روابط مزایایی دارد. اعتقاد به چنین مزایایی موجب آغاز تاثیرگذاری در رفتار منفی آن ها می شود.
به گزارش بولتن نیوز، در این مصاحبه آمده است:
اتاق فکر: آیا فکر می کنید امکان تعامل آمریکا با ایران وجود دارد؟
نصر: معتقدم در برخی مقاطع مجبوریم با ایران تعامل کنیم. این ایده که با ایران هیچگونه رابطه ای وجود نداشته باشد در شرایطی که ایران بزرگترین و قدرتمندترین کشور منطقه است، ایده ی سازنده ای نخواهد بود. حتی اگر هنوز هم بخواهیم ایران را بازداریم و مجبور کنیم کارهایی را انجام دهد که نمی خواهد، باز هم چنین راهبردی سودمند نیست و احتمال دارد ناکام بماند.
به منطقه بنگریم، ایران قدرت اصلی منطقه خاورمیانه است. ایران در منطقه ی خاورمیانه از افغانستان تا آسیای مرکزی، خلیج فارس و عراق درگیر است و اثبات کرده که می تواند حتی در مناطق دورتری همانند لبنان و فلسطین، که از دیرباز حیاط خلوت حکومت های عرب بوده اند، خیلی بیشتر صاحب نفوذ و مهم باشد. در وضعیتی کاملاً متفاوت با اکثر همسایگانش قرار می گیرد. حال ایالات متحده می تواند یا با این قدرت نوظهور رویارو شود یا آنکه تلاش کند با آن تعامل کند و آن را تحت تاثیر قرار دهد. با توجه به اوضاع جنگ عراق، گرایش کنگره ی آمریکا و مردم این کشور به گونه ای است که مواجهه با ایران را در این مقطع زمانی اعمال نشدنی نمی دانند. اجرای این سیاست در درازمدت پرهزینه خواهد بود. این سیاست مستلزم تصمیم برای گسترش دخالت آمریکا در منطقه است و البته الزاماً راه مشخصی برای پیروزی نیز متصور نیست.
بنابراین فقط یک جایگزین برای سیاست رویارویی وجود دارد و آن هم سیاست تعامل است. در این مورد می توانیم به تاریخ سیاست خارجی آمریکا نگاه کنیم. این اولین باری نیست که ایالات متحده مجبور است با یک قدرت ناسازگار کنار بیاید. ما با خیزش چین در دهه 1960 کنار آمدیم. در آن زمان ایالات متحده در مواجهه با آن مشکل با کشوری کنار آمد که مسئول کشته شدن ده ها هزار نیروی آمریکایی در کره و ویتنام بود؛ کشوری که رژیم آن میلیون ها نفر از مردم چین را در دوران انقلاب فرهنگی و حتی قبل از آن کشته بود؛ کشوری که رهبرش مطالب بسیارتند و تهدید کننده ای درباره ی ایالات متحده گفته بود؛ کشوری که در آن زمان، یعنی دهه ی 1960 تهدیدی برای همسایگان خود از اندونزی گرفته تا تایلند و ویتنام محسوب می شد.
ایالات متحده فقط دو مسیر برای طی کردن داشت اول سیاست نامطمئن و بسیار پرهزینه رویارویی(جنگ) را اتخاذ کند. نامطمئن بدان لحاظ که از ابتدا نتیجه ی مشخصی برای آن سیاست متصور نبود. دوم این گونه فرض کند که بهترین راه برای تحت تاثیر قراردادن چین تعامل با آن است. به عبارت دیگر، ما مجبور نیستیم الزاماً به ایران از این حیث بنگریم که کشوری خوب یا بد است یا اینکه منشا دردسر در منطقه است. سوال این است که چه روشی احتمالاً موثرترین راه کنار آمدن با این چالش است؟ اینکه این چالش مطلقاً برای سیاست خارجی جدید نیست نشان می دهد که در ایالات متحده به هنگام رسیدگی به چالش هایی از این قبیل موانعی وجود دارد.
اتاق فکر: زمانی که شما به تعامل اشاره می کنید آیا صراحتاً از آغاز روابط دیپلماتیک سخن می گویید؟ چگونه سیاست تعامل را تصویر می کنید؟
نصر: تعامل به طور وسیع به معنای تعمیق تماس ها و ارتباطات بین دو کشور با هدف ایجاد منافع مشخص برای حریف است که از این طریق آن ها به این نتیجه برسند که حفظ این روابط مزایایی دارد. اعتقاد به چنین مزایایی موجب آغاز تاثیرگذاری در رفتار منفی آن ها می شود. مورد ایالات متحده و ایران موردی رادیکالی است آن ها هیچ رابطه ای حتی تماس شفاهی با هم ندارند به طوری که وقتی سفیر آمریکا در عراق با همتای ایرانی خود در یک اتاق دیده می شود که به هنگام نوشیدن آب پرتقال، دو دقیقه با هم صحبت می کنند، به خبری جهانی تبدیل می شود. در چنین اوضاعی گفت و گو گشایشی عمده محسوب می شود. اما تعامل به معنای عمل متقابل فزاینده است که حریف را به رابطه ای بکشانیم که در این رابطه منافعی را احساس کند. آن ها نگهداری و تعمیق رابطه را به نفع خود ببینند و سپس به عنوان دستاورد، مجبور شوند در رفتار منفی خود تجدید نظر کنند.
اکنون ایران هیچ رابطه ای با ایالات متحده ندارد و هیچ سودی هم از رابطه با آمریکا برای ایران در میان نیست. آن ها در لبنان محاسبه ی سود و زیان را بر سر فلسطینی ها، برنامه ی هسته ای و عراق انجام می دهند. در نتیجه، تعامل با ابالات متحده نقشی در تصمیم گیری ایفا نمی کند. بنابراین تعامل موفق باید در نهایت نه تنها به عادی سازی روابط، بلکه به عادی سازی رفتار کشوری مانند ایران منتهی شود که البته فرایندی بلند مدت است.
اتاق فکر: شما چگونه منافع اقتصادی را مانند مشوقی برای تعامل می دانید؟
نصر: منابع اقتصادی بسیار مهم اند، اما زمانی بسیار مهم تر می شوند که از وعده ی صرف به واقعیت بپیوندند. منظور من این است که وقتی کشوری مانند ایران از منافع اقتصادی رابطه با ایالات متحده صحبت می کند، می توانید آن را مثبت فرض کنید.
اما ایران به این منافع اتکا نمی کند . کشوری مانند چین امروزه بر روابط اقتصادی با ایالات متحده تکیه می کند. هرچه بیشتر ایران به اقتصاد جهانی بگراید، اقتصاد، رهبری و سیاستش به روابط با دنیا وابسته تر می شود. کشورهای منزوی همچون ایران به چنین وعده های اقتصادی نگرش متفاوتی دارند. این وعده به معنای دستیابی به دستاوردهای بهتر در مسیر روابط است.
در زمان حاضر این موضوع ملموس نیست. ایران، کره ی شمالی نیست. ایران از جامعه ی جهانی منزوی نیست. با کشورهای منطقه ی خود تجارت عمده ای دارد و ایران روابط تجاری زیادی با روسیه، چین و به ویژه با اتحادیه ی اروپا دارد. ایران برای برآورده کردن تقاضا در بازار اشتغال کشور اکیداً نیازمند تکیه بر این روابط و گسترش آن هاست. اما اکنون این ملاحظات اقتصادی آنقدر حیاتی نیستند که بتواند رفتار بین المللی ایران را تغییر دهند. وعده ی روابط اقتصادی بهتر با ایالات متحده در زمان کنونی کاملاً مجاب کننده نیست مگر آنکه میزان خاصی از تحریم های سازمان ملل بر ضد ایران بتواند محیط اقتصادی ایران را کاملاً تغییر دهد.
اتاق فکر: بنابراین اکنون ایران بیشتر مایل است ارتباطاتی که از قبل داشته را توسعه دهد تا اینکه ارتباطات جدید ایجاد کند؟
نصر: بله، در درجه ی نخست ایران علاقه مند است روابط موجود را حفظ کند و برآن بیافزاید دوم آنکه ایرانیان بر این فرض اند که برای دستیابی به توانایی هسته ای میزان مشخصی از هزینه های اقتصادی تحمل کردنی است. همین حالا فشار اقتصادی در نظر آنها آن قدر زیاد نیست که آن ها را از اهدافشان منحرف کند.
اتاق فکر: از نظر اقتصادی داشتن نفوذ بر ایران چه منفعتی دارد؟
نصر: به آسانی نمی توان گفت. کشورهای بسیاری از جمله صربستان و عراق هستند که سطوح بالای تحریم ها را پذیرفته اند بدون آنکه در موضع بین المللی خود تغییری دهند. مشکل آنجاست که اگر حکومتی احساس کند فشار اقتصادی عواقبی همچون افزایش فشار سیاسی داخلی را به دنبال داشته است فقط سیاست های خود را تغییر می دهد. یک حکومت اگر نتواند فشارداخلی را کنترل کند، مردم او را به سبب تحریم های اقتصادی سرنگون نمی کنند، بلکه خارجی ها را سرزنش می کنند. شما احتمالاً شاهد تغییر دیدگاه های حکومت نخواهید بود. تحریم های اقتصادی در حکم خط مشی عموماً برای اثربخشی به زمان نیاز دارد. بنابراین، اگر به ایران بنگرید می بینید که این کشور به علت قیمت های بالای نفت، طی سال گذشته، ذخایر ارزی هنگفتی اندوخته است و احتمالاً می تواند تا زمان احساس تاثیر واقعی تحریم ها، تحریم های اقتصادی را تحمل کند.
اتاق فکر: درباره ی پیوندهای بین المللی که ایران برای ارتقای موقعیتش به عنوان قدرتی سیاسی یا یک قدرت مسلط سیاسی در منطقه و خارج از منطقه ایجاد کرده است صحبت کنید.
نصر: برخی از روابط اقتصادی ایران در درون منطقه ی خودش صورت می گیرد که نتیجه ی تحریم ها و نداشتن روابط با دیگر قدرت هاست. برای مثال، ایران عمیقاً به اقتصاد شیخ نشین های خلیج فارس، به خصوص اقتصاد دبی، گره خورده است. دبی برای سال ها معبر غیر مستقیم کالاهایی بوده است که از ورود مستقیم آن ها به ایران ممانعت می شده است و البته به میزان شگرفی از مشکلات ایران بهره مند شده است. دبی در عوض مانند حلقه ی اتصال مالی و بانکی ایران به جهان خارج عمل کرده است. طی بیست سال گذشته دبی از ایفای این نقش بهره های فراوان برده است. همچنین ایران در بانکداری و بخش املاک دبی سرمایه گذاری بسیاری کرده است. تعداد بسیاری از شرکت های ایرانی به عنوان شرکت های دبی فعالیت می کنند. بنابراین، ایران در توفیق و شکوفایی مستمر و همچنین آزادی و ثبات شیخ نشین های خلیج فارس سرمایه گذاری بسیاری کرده است.
ایران در جاهای دیگر مانند جنوب عراق یا غرب افغانستان، طی بیست سال گذشته و درباره ی عراق از 2003 منطقه ی نفوذ اقتصادی خود را بسیار گسترش داده است. به عبارت دیگر، زوار و تجار ایرانی اقتصاد جنوب عراق را حمایت نموده اند.
ایرانیان وقتی برای زیارت به عراق می روند با خود پول می برند و خرید می کنند. در هتل ها، رستوران ها، زمین ها و همه نوع فعالیت های دیگر سرمایه گذاری می کنند. در سال های حاکمیت طالبان در افغانستان، غرب افغانستان روابط بسیار نزدیکی با اقتصاد شرق ایران ایجاد کرد. بخشی از این روابط به علت وجود بیش از دو میلیون آواره افغانستانی در ایران است که دائماً در حال رفت و آمد بین ایران و هرات(در غرب افغانستان) هستند. آن ها در ایجاد شبکه های مالی و تجاری بسیار با اهمیت اند. ایران روابط تجاری بسیار مستحکمی با منطقه ی بزرگتر آسیای مرکزی، کشورهای عربی و ترکیه دارد. در دهه ی 1990 شاهد سرمایه گذاری های چندین کشور- عمدتاً شرکت های کره ی جنوبی، روسیه و چین- در همه ی بخش های ایران از صنعت نفت تا خرده فروش ها و ارتباطات راه دور(مخابرات) هستید. علاوه براین ها، شرکت های اروپایی بیش از پیش در بازار ایران حضور دارند.
نمی توان این تعاملات را نوعی برنامه ی توسعه ی اقتصادی روشمند و عقلانی دانست. با ابن همه، این وضعیت به سود جمهوری اسلامی نمود پیدا کرده است. اقتصاد این کشور طی بیست سال گذشته دستخوش تحول بوده است.
اتاق فکر: می فرمایید که ایران توانسته است نفوذش را بر کشورهایی که ایران را یک قدرت منطقه ی خاورمیانه می پندارند افزایش دهد؟
نصر: بله وخیر. (قدرت های بسیاری اند که در روند ظهور به عنوان قدرت مسلط منطقه ی خودشان با مقاومت مواجه شده اند.) بیایید به هند نگاه کنیم. از 1947 هند خواستار آن بوده است که قدرت مسلط جنوب آسیا شناخته شود. پاکستان، سریلانکا و بنگلادش در برابر این شناسایی مقاومت کرده اند. ایالات متحده نیز در اکثر اوقات از این مقاومت جانبداری کرده است. روسیه دوست دارد به منزله ی قدرت مسلط مطلق در منطقه ی خودش شناخته شود، ولی اوکراین و گرجستان با حمایت آمریکا در برابر این استیلا مقاومت کرده اند؛ این موضوع ناخرسندی بسیار کرملین را به همراه داشته است. اکنون ایران نیز بلندپروازی های استیلا جویانه دارد. این بدان معنا نیست که کشورهای حوزه ی خلیج فارس و جهان عرب آن را می پذیرند یا از آن خرسندند. طی سال های بعد ازانقلاب، ایران برای به دست آوردن نفوذ سیاسی از گروه های افراطی اسلامی حمایت کرده است. طی دهه ی گذشته ایران حمایت از گروه های برانداز، به غیر از حماس و حزب الله را رها و عملاً برای برقراری روابط با دولت ها سرمایه گذاری بیشتری کرده است. برای مثال، بعد از 1996 ایران عادی سازی روابط با عربستان سعودی را آغاز و سفارت خانه اش را برقرار کرد. اکنون ملاقات های سطح بالای متعارف بین دولت ها را شاهدید. ایران همچنین روابط با کشورهای خلیج فارس را برقرار کرده است. روابط با مصر را عادی کرده است برای مثال تصمیم گرفت به طور نمادین نام خیابانی را که به اسم خالد اسلامبولی قاتل انور سادات بود را عوض کند.
بنابراین ایران روند تبدیل شدن به قدرت منطقه ای را آغاز کرده است. سعی دارد همسایگانش را متقاعد کند که نباید نگران استیلای ایران باشند. اما این بدان معنی نیست که با مقاومت مواجه نمی شود. طی چهار یا پنج ماه گذشته شاهد مقاومت شدید در برابر قدرت فزاینده ی ایران بودیم، زمانی که پایتخت های عربی به منظور کسب حمایت آمریکا برای بازداشتن قدرت ایران سروصدای بسیاری به پا کردند.