ما به تجربه و گاهی با شک و تردید، گاهی در طول زندگیمان، متوجه ترفندها و واقعیتهایی در زمینه روانشناسی میشویم.
این تجربیات گاهی با روتینهایی که در ابتدا تصورشان را میکردیم، ممکن است تناقض هم داشته باشند. اما جالب است که دانش روانشناسی به یاری پژوهش و بررسیهای مستدل آماری هم گاهی این حدسها و تجربیات را تأیید میکند و مهر تأیید بر آنها میزند.
در اینجا ۷ عدد از این واقعیات را با هم مرور میکنیم.
پیش از این هم در «یک پزشک» در این مورد نوشته بودیم. در اینجا هم یک بار دیگر این مطلب را تکرار میکنیم:
ممکن است در نگاه اول به نظر برسد که اگر ما بیاییم و اهداف مهم زندگیمان را با دوستانمان به اشتراک بگذاریم، با ایجاد یک تعامل مثبت روحی بهتر میتوانیم به هدفمان برسد. ما ممکن است پیش خودمان فکر کنیم که دوستانمان مثبت و مشوق هستند و با اشتراک اهدافمان، ممکن است هرگاه که از مسیر رسیدن به هدف منحرف شدیم، این دوستان ممکن است به ما اخطار بدهند و ما را به جاده اصلی برگردانند.
اما به صورت متناقضی، این تصور درست نیست. چون همان طور که یک تحقیق روانشناسی در سال ۱۹۳۳ ثابت کرده است، فاش کردن اهداف، مترادف است با از دست دادن انگیزه درونی!
با این فاش سازی، یک نوع حالت کاذب ارضا در ذهن ما ایجاد میشود و از خودانگارهای که ایجاد میشود آنقدر لذت میبریم که نیروی لازم برای کار سخت برای رسیدن به هدف را از دست میدهیم.
با دوستتان دارید به مجموعهای از موسیقیها گوش میکنید و دوستتان وقتی به یک موسیقی ظاهرا معمولی میرسد، شروع به تعریف از آن میکند؟ ممکن است دلیل این محبوبیت این باشد که او این موسیقی را در یک برهه احساسی از زندگیاش گوش کرده باشد.
تصور معمول ما این است که موسیقی میتواند بر احساسات ما تأثر بگذارد، اما عکس این گزاره هم درست است. یعنی اینکه احساسات ما میتوانند روی درک ما از موسیقی هم تأثیر بگذارند.
و بنابراین اگر موسیقی یا موسیقیهایی برایتان خارج از حس زیباییشناسی موسیقیایی، زیباست، شاید دلیلاش این باشد که آن قطعات را در بازههای زمانی احساسی زندگیتان گوش کردهاید!
بر اساس یک پژوهش جدید در دانشگاه گورینگن، موسیقی تأثیر چشمگیری بر ادراک مل میگذارد.
در این مطالعه ثابت شد که نوع موسیقی پخششده، بر میزان درک آدمهای مورد آزمایش، تأثیر میگذارد، طوری که با پخش شدن قطعات مختلف، آنها به طرز متفاوت آدمها شاد و غمگین را از هم تمیز میدادند.
این هم خیلی عجیب به نظر میرسد. در حالی که به نظر میرسد همه آدمها به خاطر خودخواهی نسبی که دارند، وقتی پول را صرف خریدی برای خودشان میکنند، باید شادی بیشتری نسبت به هزینه آن برای دیگران کسب کنند، مطالعات روانشناسی خلاف این امر را ثابت میکنند.
دانشکده اقتصاد هاروارد، در تحقیقی این امر را ثابت کرده است.
بعضیها تصور میکنند که با صرفهجویی سختگیرانه، مثلا نرفتن به سفرهای خارجی و هزینه کردن برای خرید خودرو، خانه یا کالاهای لوکس خانه، میتوانند به زندگی شادتری برسند. آنها تصور میکنند که باین کار سرمایه را در نزد خود نگه میدارند و فکر میکنند که پولی که صرف سفر برای همیشه از کفشان رفته است.
اما تحقیقات روانشناسی ثابت کردهاند که هزینه کردن پول برای تجربیاتی مثل سفر یا مثلا پاراگلایدرسواری، دور ریختن پول نیست و احساس خوشبختیای در ذهن ایجاد میکند که تملکهای مادی دیگر نمیتواند ایجاد کند.
همگی ما متفقالقول هستیم که زندگی مدرن، نسبت به دههها پیش، بسیار دشوارتر شده است.
در حقیقت مطالعات هم این گزاره را ثابت میکنند. تحقیقات نشان دادهاند که ۴۹ درصد آدمها، یعنی نزدیک به نیمی از آنها یکی از اشکال اضطراب، افسردگی یا اعتیاد به مواد مخدر را دارند.
شواهد محکمی وجود دارد، مبنی بر اینکه کل نژاد آدمی، نسبت به دهههای پیش مضطربتر شده است.
انسانهای امروزی، مجبورند بیشتر مهاجرت کنند، کمتر با دیگر افراد و طبقههای اجتماعی معاشرت میکنند، وادارند بیشتر کارشان را تغییر بدهند، کمتر ازدواج میکنند و بیشتر تنها میمانند.
حتی اگر از دید صرفا علمی به شرکت در مراسم عبادی نگاه کنیم، باید بگوییم که اینگونه اعمال، میتوانند نشانههای افسردگی و اختلالات روانی را کاهش میدهند. دستکم یکی از منابع معتبر روانشناسی، به این مطلب معتقد است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com