از چندماه گذشته به این سو بارها به بحران آب و آنچه برخی «فراتر از بحران» نامیده اند اشاره شده است. رسانه های رسمی بویژه خبرگزاری ها و روزنامه های سراسری، روزانه چند خبر مرتبط با این موضوع منتشر می کنند که توجه این دست رسانه ها به این مساله را نشان می دهد.
به گزارش بولتن نیوز،
پرسش این است آیا این موج رسانه ای که وضعیت بحرانی آب را
هشدار می دهد به گوش مصرف کنندگان آب می رسد؟ اصولاً چند درصد از افراد
جامعه نیازهای خبری و اطلاعاتی شان را از رسانه های رسمی می گیرند تا
بازتاب رسانه ای مسائل مرتبط با آب به نتایج مثبتی در میزان مصرف آن
بینجامد؟ پاسخ این پرسش چندان امیدوارکننده نیست.
برای این امر می
توان دلایلی برشمرد؛ نبود امکان مواجهه سریع با پیام در رسانه های رسمی
انگیزه چندانی به مخاطب برای مشارکت در این رسانه ها نمی دهد. این رسانه ها
تنها یک قرائت از وضع موجود ارائه می دهند؛ همین امر باعث شده است یک
گفتمان بر آنها حاکم شود و معمولاً آن چیزی است که «مسئولان امر» می
خواهند؛ این وضعیت گاهی به دلیل مصلحت اندیشی، به بیان نشدن بخشی از واقعیت
منجر می شود. همان بخشی که دیر یا زود از طرف رسانه های شاید مستقل به
اطلاع مردم می رسد. در چنین شرایطی طبیعی است مردم احساس کنند این رسانه ها
اعتماد چندانی به آنها ندارند و در نتیجه تقابل و نیز بی اعتمادی عمومی به
روایت رسانه های رسمی شکل می گیرد.
آن سوی دیگر ماجرا مردمی قرار
دارند که برای یافتن واقعیت های خارج از روایت های رسمی به دنبال رسانه های
جایگزین هستند. شبکه های اجتماعی یکی از این رسانه هاست که در سال های
گذشته به دلیل ویژگی هایی که آنها را از رسانه های سنتی همچون تلویزیون و
مطبوعات متمایز کرده است با اقبال چشمگیری مواجه شده اند. مشارکت کاربر در
تولید محتوا که برگ برنده این شبکه ها است بیان قرائت های غیررسمی و جنبه
های مختلف واقعیت را امکان پذیر کرده است. بنابراین اعتماد و توجه مخاطبان
به این شبکه ها بیش تر است. در این شبکه ها همچنین انتشار محتوا با محدودیت
زمانی مواجه نیست و میزان تعاملی بودن در آنها بسیار بالاتر است. این
امتیاز در کنار فراگیرشدن استفاده از تلفن های همراه هوشمند که مشارکت در
این شبکه ها را آسان تر کرده، افراد بیش تری را جذب این شبکه ها کرده است.
بر
اساس پژوهشی که «حمید ضیایی پرور» و «سید وحید عقیلی» در سال 1388 خورشیدی
انجام داده اند 78 درصد از کاربران اینترنت در ایران عضو یکی از شبکه های
اجتماعی هستند. با چنین اقبالی، می توان مواجهه با بحران آب را که یکی از
جدی ترین مسائل کنونی نه تنها ایران بلکه جهان است از طریق شبکه های
اجتماعی کم هزینه تر کرد و از این بستر برای فعالیت های آموزشی و توجیهی
مرتبط با آب استفاده کرد.
بسیاری از نهاد های دولتی بویژه مرتبط با
آب از شبکه های اجتماعی غافل هستند که این امر را می توان باخت بزرگی برای
آنها دانست. دلیل این کاستی را می توان در نگاه بدبینانه به پدیده های
نوظهور رسانه ای دانست که باعث شده است این نهادها از تحولات اجتماعی و
فرهنگی نیز عقب بمانند. از سوی دیگر دستگاه های دولتی زمانی هم که وارد این
شبکه ها می شوند به دلیل نشناختن الزامات و نیز بکارگیری زبان خشکی که
مختص ساختار سازمانی است اغلب عملکرد ناموفقی داشته اند، بی شک برای
تاثیرگذاری در فضایی که مردم در آن حضور دارند باید به زبان مردم سخن گفت.
از
آنجا که آب مقوله ای عمومی است و تک تک افراد با آن سروکار دارند مشارکت
عمومی آن چیزی است که در زمینه مدیریت مصرف به آن نیاز داریم؛ تا زمانی که
کم آبی به دغدغه عمومی تبدیل نشود نمی توان انتظار داشت الگوی مصرف آب
خانوارها تغییر کند. شبکه های اجتماعی چون مردمی تر از رسانه های رسمی
هستند این توانایی را دارند تا مساله ای را به دغدغه عمومی بدل کنند. از
این رو نهادهای دولتی مرتبط با تامین و توزیع آب می توانند از سازمان های
مردم نهاد برای راه اندازی کارزارهای مردمی مدیریت مصرف آب در شبکه های
اجتماعی کمک بگیرند؛ چراکه اعتماد عمومی به این سازمان ها به دلیل آنکه
متشکل از نیروهای مردمی و غیردولتی است بیش تر است.
درست است که
کشاورزی درصد بالایی از منابع آب را می بلعد و شهروندان تنها سهم اندکی از
منابع آب دارند، گرچه تغییرات اقلیمی نقش زیادی در شکل گیری پدیده کم آبی
دارد، اما این واقعیت نباید تلاشگران فرهنگی را برای تغییر در نگرش همگان
نسبت به مدیریت مصرف آب دلسرد کند. تغییر نگرش یکایک افراد، ساختارهای کلان
را نیز متاثر می سازد؛ زیرا نگرش، مبنای عمل تصمیم گیران و تصمیم سازان در
همین ساختارها است.