گروه سینما و تلویزیون، 28 فروردین ماه سالروز تولد مجید مجیدی است. مجید مجیدی کارگردان باسابقه سینمای ایران با بازی در فیلمهای "مرگ دیگری"، "بایكوت"، "تیرباران"، "تا مرز دیدار" وارد عرصهی حرفهی سینما شد.
به گزارش بولتن نیوز، البته پیش از آن بازی و حضور در سینما، سال 57 بود كه وارد دانشكده هنرهای دراماتیك شد و اولین تئاتر پس از انقلاب را در "نهضت حروفیه" در تجلیل از شهید حسین قشقایی به صحنه برد.
در آن مدت مجیدی در تئاتر شهر و چند نمایش دیگر بازی كرد و چند نمایش برای كودكان به صحنه برد. سرانجام در روزی كه به دلایل مشكلاتی كه برای گروه تئاتریشان پیش آمده بود، مقابل مجلس شورای ملی بست نشسته بودند با محسن مخملباف آشنا شد.
محسن مخملباف آمده بود گزارشی از تجمع اعتراضآمیز آنها بگیرد و آن روز باعث آغاز همكاری مجید مجیدی با مخملباف و ساخت فیلمهای كوتاه در حوزه هنری شد.
مجیدی فیلم كوتاه 16 میلیمتری "انفجار" را با عنوان اولین محصول تصویری حوزه هنری ساخت و سالها در حوزه بود و در آن سالها در آثار مختلفی همچون "بایكوت" مخملباف بازی كرد. اما در پایان دهه 1360 بازی را كنار گذاشت و اولین فیلم سینمایی "بدوك" را در سال 70 كارگردانی كرد كه همان سال در بخش مسابقه جشنواره كن پذیرفته شد
بزرگ شدن در یک خانواده مذهبیخالق فیلم رنگ خدا به گفته خودش در خانواده ای مذهبی رشد کرده .مجید مجیدی در مصاحبه ای در کتاب در قلمرو دیدار گفته است: مادرم خیلی بیشتر از پدرم مذهبی بود ،آموزش و تربیت اصول مذهبی در خانواده ما اهمیت زیادی داشت ،از این رو در آستانه 9سالگی ،من را به یادگیری قرآن تشویق کرد وبا ثبت نام در مسجد محل باعث شد،من روخوانی قرآن را فرا بگیرم،این یک نقطه عطف و پشتوانه بزرگی برای من در زندگی شد. کتاب در قلمرو دیدار.گفت وگوی رضا در ستکار با مجیدی .صفحه23
گل خوردن به خاطر تماشای تلویزیونماجرای تلویزیون در خانه دوران کودکی مجیدی خیلی جالب است :به هرحال کسانی که به نوعی در دنیای تصویر عوطه ور هستند، از گذشته خودشان خیلی وام می گیرند.به خاطر همین بخشهای بسیاری از بچه های آسمان ادای دین به گذشته است. همسایه ای داشتیم به نام خورشید خانوم که فقط آنها در محله تلویزیون داشتند.خورشید خانم پسری داشت به نام مجید .در تیم فوتبال محله ،مجیدهمیشه در تیم مقابل من بازی می کرد ..ومن دروازه بان تیم مقابل او بودم .به من می گفت تو از من گل بخور ،شب دعوتت می کنم بیایی خانه ماو تلویزیون تماشا کنی .راست اش من هن اعلب این کار را می کردم !اما یک روز بازی ما عیرتی شد و هرچه مجید خورشید خانوم اصرار کرد، من گل نخوردم ...شب عده ای از بچه ها را دعوت کرد به خانه شان تا سریال تلویزیونی کهکشانها را تماشا کنند من هرچه التماس کردم راهم نداد.من هم رفتم روی دیوار و از آنجا داشتم سریال را تماشا می کردم که ناگهان مجید آمد وشروع کرد به خیس کردن من .بعدها مادرم تعریف کرد که پدرت ،تورا در آن موقعیت دیده بود و همین مسءله سبب شده بود که تلویزیون قسطی بخرد.
تماشای فیلم های صد و فردین با پدر ومادردوران کودکی مجیدی و سینما رفتن او بسیار جالب است .سر پل امامزاده معصوم _محله ای که دوران کودکی مجیدی در آن سپری شد _دوسینما بود به نام لیدو و تیسفون .خود مجیدی یادش می آیدیک بار با پدرش در یکی از همین سینماها به تماشای فیلمی از مجموعه فیلمهای صمد رفت که پدر از فرط خستگی کارهای روزانه خواب اش برد.فیلم سلطان قلبها راهم با مادرش در سینما تیسفون تماشا کرد.
کارکردن تئاتر در مسجدجالب است بدانید مجیدی در سال 87 در کمپ فیلم كوتاه سینمای ایران در آلاشت از مسجد به نیکی یاد می کند.
او می گوید: مسجد جایی است که به عنوان یك پایگاهی نقش حیاتی در همه عرصههای بزرگ داشته است.ما در مسجد تئاتر کار میکردیم یا حتی در آین مکان مقدس فیلم کوتاه میساختیم و برای مردم در مسجد به نمایش میگذاشتیم و جلسات بحث و نقد وبررسی با حضورخود مردم برگزار میکردیم.
شبها هم با اسلحه در خیابان پاسداری می دادیم سال 57 بود که مجید مجیدی وارد دانشکده هنرهای زیبا شد.خود مجیدی دراین باره گفته :از آنجایی که دانشکده مادر بطن انقلاب بود به محص این که در گیری با نظامی ها شدید می شداز دانشگاه بیرون می آمدیم وبه مجروحان کمک می کردیم.شبها هم با اسلحه در خیابان پاسداری می دادیم.
روایت مجیدی از دوران انقلابمجید مجیدی کار گردان مطرح سینمای ایران از کار گردانانی است که حضوری فعال در وقایع انقلاب داشته است .به گزارش پارس توریسم ،آقای مجیدی در اظهارات وسخنرانی های که در چند سال اخیر داشته خاطرات جالبی از وقایع انقلاب اسلامی بیان کرده است .مجیدی دریکی از اظهارات خود در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان دراردیبهشت سال 88و همزمان باکران فیلم آواز گنجشکها صورت گرفت بااشاره به فعالیتهای خود وکارگردانان همسو با او دراوائل انقلاب می گوید : اولین تئاتر انقلاب را ما به روی صحنه بردیم، کاری به کارگردانی شهید حسین قشقایی که در مبازرات خیابانی در میدان انقلاب شهید شد. شهید حسین قشقایی از اساتید ما بود و ایشان شهید ارزشمندی بود که منشا تحولات بسیاری در دیگران واز جمله خود من شد. این تئاتر را شهید قشقایی نوشته بود و قرار بود که در چهلم شهید قشقایی این تئاتررا در بهشت زهرا سر خاک این شهید اجرا کنیم، ولی سیر تحولات انقلاب به حدی سرعت گرفت که منجر به پیروزی انقلاب شد وتصمیم گرفتیم با عنوان اولین نمایش انقلاب در تئاترشهر به نمایش بگذاریم .البته الان سالنی به اسم سالن قشقایی با یاد شهید قشقایی در تئاتر شهر وجود دارد.
وی درادامه گفته: ما روزی دوتا اجرا داشتیم وجمعیت عجیبی به استقبال این نمایش آمدند. از یک دورهای احساس کردیم سینما نقش تعیینکننده واساسی را میتواند در حوزههای فرهنگ اجتماعی داشته باشد. بهخصوص که این ابراز نگرانی وجود داشت که سینمای مبتذل با عناوین مختلف سرو کلهاش پیدا شود واحساس کردیم یک ضرورت است که ماباید وارد عرصه سینما شویم، سینمایی که میتوان حرفهای ناگفته انقلاب را با آن زد.مجیدی افزوده: در همان زمان تیمی تشکیل دادیم که محسن مخملباف در آن بود مرحوم ملاقلی پور،کمال تبریزی ،محمد رضا هنرمند و...در آن حضور داشتند که آقای حاتمیكیا باچند سال تاخیر ملحق شد وبا حضور اساتیدی چون سعید کشن فلاح وتاجبخش فنائیان که جزو مدرسین بزرگ تئاتر بودند، تشکیلاتی به اسم حوزه اندیشه وهنر اسلامی را بنیان کردیم. اینکه میگویم بنیان کردیم، همه توسط جوانانی نوزده -بیست ساله و با دست خالی بود.
وی ادامه داده : یادم است نمایشنامهای به اسم «توجیه» را آقای مخملباف نوشته بود که درباره مبارزات گروههای انقلابی بود. درست شبی که قرار بود این نمایش را اجرا کنیم، مصادف با حمله هوایی عراق به تهران و خاموشیها بود. ما به سراغ تلویزیون رفتیم وگفتند که این کار فوق العادهای است وچرا فیلمش نمیکنید؟ نمایشنامه «توجیه» به فیلمنامه «توجیه» تبدیل شد و به سراغ وزارت ارشاد رفتیم وگفتیم که میخواهیم این کار را بسازیم و توجیه» اولین محصول گروه ما بود که در سینماهای کشور نمایش داده شد، ولی چون در سالهای اول انقلاب بود و به خاطر مسئله حجاب بعدها نمایش متعدد پیدا نکرد.
مجیدی: در 13 سال حضور در حوزه عمرمن به هدر رفتمجیدی چند دهه قبل از مهمترین فیلمسازان فعال در حوزه هنری بوده است .اما چندان دل خوشی از حضور در حوزه هنری نداشته .مجیدی درسال 81در گفت وگویی با محمد تاجیک در خبرگزاری ایسنا با اشاره به حضورش در حوزه هنری می گوید: من 13 سال در حوزه هنری بودم و احساس میكنم در این 13 سال عمری از من به باد رفت به خاطر اینكه در تشكیلاتی بودیم كه مدیریت فرهنگی حرف اول و آخر را میزد و در واقع او تصمیم گیرنده برای مجموعهای از هنرمندان بود. به محض اینكه ما خودمان را كنار كشیدیم و فردی حركت كردیم، ثمره خوبی در طول 7 - 8 سال اخیر به دست آوردیم در حالی كه واقعا ما در این 13 سال هیچ ثمری نتوانستیم بگیریم از بس كه همه راهها بسته میشد و ما همیشه پشت در های بسته مانده بودیم.
ماجرای برخورد با مجیدی به خاطر پوشیدن پیراهن آستین کوتاه در دهه 60مجید مجیدی: من اعلب در لباس پوشیدن نسبت به سایر دوستان ،کمی متفاوت بودم.یک روز پیراهنی پوشیده بودم که آستینش کوتاه بود ،بعد از ورود به مجموعه حوزه هنری برخورد بدی با من شد که تاثیر بدی روی من گذاشت انگار که گناهی مرتکب شده باشم .کتاب در قلمرو دیدار.گفت وگوی درستکار با مجیدی
رفتن به سراغ میوه فروشیخالق آثار ارزشمندی چون بچه های آسمان و رنگ خدا زندگی پر فراز و نشیبی داشته . کار او حتی به میوه فروشی را هم کشیده شده است .مجیدی در سال 87در دانشگاه علامه طباطبایی در صحبتهایی می گوید: اگر من نمیتوانستم فیلم «بچههای آسمان» را بسازم، قطعا مسیر زندگی من دستخوش تغییر میشد و همین اتفاق هم برای دورهای افتاد. من بهمدت 3 سال حرفه سینما را رها كردم و به سراغ میوهفروشی رفتم. واقعا مگر هنرمند از چه آستانه تحمل برخوردار است و روزی این تحمل به پایان میرسد. اگر این فیلم ساخته شده، این حاصل همین رنجها بوده است. اما اگر ما بخواهیم به هنرمندان بگوییم تنها در مسیری خاص حركت كنند، هیچگاه شاهد خلاقیتهای آنان نخواهیم بود.
مجیدمجیدی و چالشهای سینمای ایران فارنهایت 451 و نفس های آخر سینمامجیدی به خاطر اظهار نظر معروفش درباره صدای پای ابتذال درمیان علاقه مندان جدی سینما شناخته شده است .او که این اظهارات را در سال 79عنوان کرده بود چند سال بعد به ونه ای دیگر حرفهای خودرا مطرح کرد.
نفس های آخر سینمانفس های آخر سینما؛ ناامید كننده ترین توصیف از وضعیت سینمای ایران در نیمه دوم سال 83 بود كه تنها بیان شاعرانه وتلخ آن اززبان مجیدی ودر آستانه جشن خانه سینما آنرا تبدیل به عبارتی بسیار مهم و نگران كننده می كرد. مجیدی این اظهارات را در تكمیل حرفهای معروف چهار سال پیش خود در جشن صد سالگی خانهی سینما زده بود آن زمان كه از صدای پای ابتذال خبر داده بود. مجیدی سال 83 با لحنی شدیدتر و صریح تر از سال 79 حتی از اینكه برخی از فیلمسازان مطرح سینمای ایران ، كه از نظر او پادر مسیر ابتذال گذاشته بودند رانكوهش كند ترسی نداشت. فیلمسازی كه به گونه ای از سینما گرایش پیداكرده بود كه در سالهای اخیر فیلمسازان ایرانی به آن هجوم برده بودند والبته بسیار در جذب مخاطب موفق می نمود.
صدای پای ابتذالمجیدی در اظهارات معروف خوددرسال 79نگران روزی بود كه بیاید یا نیاید (حالاچهار سال بعد یعنی در سال 83 خبراز آمدن آن روز می داد )روزی كه یا به عبارتی بهتر، شبی كه در آن شب دیجور، اندیشمندان دیوژنوار شمع به دست گیرند و به دنبال نشانههای دلانگیزی چون خانه دوست كجاست (كیارستمی )باشند و هرچه بجویند كمتر یابند.او نگران روزی بود كه دیگر كسی یادی از غریبهی كوچكی چون باشو نخواهد كرد و هیچ كس، هیچ نیازی به شعر بلند عشاقانهی نیاز، در خود نمی بیند و حماسههایی چون دیدهبان در برج تنهایی خویش می میرند. مجیدینگران حضور ویروسهایی بود كه پیكرهی رنجور سینمای ایران را به بیماری می كشیدند ویروسهایی كه زمانی از ؛در؛ خانه سینما رانده شده بودند و اینك از پنجره آمده و حضور دوباره خویش را اعلام میكردند.
اعلام وضعیت قرمز(تابلوهای رنگارنگی كه فقط در كار فریب چشمهایند و با اندیشه و آگاهی بیگانهاند ، دوباره در سر چهارراهها حاضر میشوند. ترانهخوانیهای كوچه و بازاری، عشقهای كاغذی و لحنهای كلاه مخملی دوباره در فیلمها ظاهر میشوند).اینها اعلام علائم ابتذال از زبان مجیدی در سالهای پایانی دهه 80بود.او به وضوح و آشكارا دامن مردم را از این پلیدی مبرا میدانست ، زیرا كه معتقد بود ذائقهها رافیلمسازانی مثل او می سازند. كارگردان رنگ خدا، نگران تكرار تاریخ بود. اما دریغ و صد افسوس، اگر آن روزگار، سینماگرانی كه بر تعهد و روشنفكری پای میفشردند، تلخی غربت و تنهایی را با جان میپذیرفتند و به آن میبالیدند، امامجیدی گفته بود كه امروز آثار برخوردهای ناصواب فرهنگی، روز به روز مرز میان سینماگران روشنفكر و سوداپیشگان فیلم فارسی را كم رنگتر میسازد.
تباو از آنهایی كه شناسنامهی فرهنگی شان با مهر آگاهی و شناخت، آراسته شده بود، ولی نوستالژی فیلمهای دههی 50، در سالهای پایانی دههی 70 آنها را به بیراهه كشانده بود گلایه مند بود ومی گفت كه این چنین است كه تب و لرز امروز سینمای ما به چشم آنان نشاط و سرزندگی جلوه میكند.مجیدی با اشاره به سخنان سیدمحمد خاتمی رییس جمهور در كتاب بیم موج گفته بود : خصلت اصلی روشنفكر این است كه در زمان خود به سر میبرد و علاوه بر آن اهل تعهد است و دغدغهی خاطر او، تعهد، نسبت به حقیقت و دغدغهی خاطر، نسبت به سرنوشت انسان ؛ روشنفكر كسی است كه به عقل احترام میگذارد و حرمت آزادی را میشناسد.حال او از سینماگران امروز میپرسید آیا با این تعریف زیبا، میتوانیم صفت والای روشنفكری متعهد را با خود یدك كشیده ولی با مردم شریف و سلحشور ایران هم نفس نشویم؟
سینما زنده است شهریور 83 همان روزی بود كه مجیدی چهارسال قبل نسبت به آن هشدارداده بود، روزهای پایانی سینما، ولی زمان نشان داد كه او آنقدر هم به اوضاع سینماناامید نیست:سینمای ایران، با همه ناكامیها و وجود بحرانها، به حضور نسل جوان فیلمساز كه همیشه با خود انرژی داشته و دارد امیدوار است. سه ماه بیشتر از اعلام آخرین نفسهای سینما نگذشته بود كه مجیدی با اشاره به مشكلات بیشمار سینمای ایران در سالهای اخیر به خبرنگار ایسنا گفته بود : با این وجود باید بذر امید را در دل جوانان كاشت و پرچم نیمه افراشتهی سینمای ایران را برافراشت و مثل همیشه بگوید، ما سزاوار ترانههایی هستیم كه خود میسراییم.
ابتذال را با تمام هیبتش در سینما شاهد هستیم مجیدی در سال 87 هم در اظهار نظر دیگری می گوید :ما شاهد این هستیم که سینمای هنری و مستقل رو به افول است و متاسفانه بیش از هرچیزی سینمای بیهویت را داریم، سینمایی که چند سال پیش میگفتیم صدای پای ابتذال از آن شنیده میشود، اما حالا این ابتذال را با تمام هیبتش در سینما شاهد هستیم. او ادامه داده بود: سینمای ما فقط در ظاهر و شکل تغییر هویت داده اما باطنا همان است که بود. ابتذال ممکن است فقط در نمایش عشق های سطحی باشد، اما در خیلی از موضوعات دیگر نیز جلوه پیدا کرده است و تنها چیزی که میتواند به این سینما روح تازهای بدمد، شما جوانان هستید.
اعتراض به برخورد پلیس آمریکا با جعفر پناهیمجیدی اگرچه كمتر به اظهار نظر و مصاحبه در زمینه مسائل مختلف سینمای ایران تن می دهد واز آن گریزان است ولی همواره نسبت مسائل مهم سینمای ایران واكنش های شدیدی نشان داده است. چه زمانی كه خبر صدای پای ابتذال را شنید و چه زمانی كه در اوائل دهه هشتاد مقاومت جعفر پناهی در برخورد با پلیس آمریكا را ستود. پلیسی كه پیش از این با داریوش مهرجویی و مجیدی نیز چنین برخوردی انجام داده بود كه اعتراض شدید مطبوعات آمریكا را به همراه داشت.
اولین فیلمسازی که به بازداشت داوودی اعتراض کرداو حتی اولین فیلمسازی بود كه به بازداشت اوالحسن داودی اعتراض كرد و بعدها میر كریمی راعی و حاتمی كیا نیز به او پیوستند.یا آن زمان كه نسبت به ورود فیلم خارجی به شدت هشدار داد و گفت كه بیش از دو دهه تلاش سینماگران ایران برای ایجاد سینمایی پاك و انسانی، با ورود فیلمهای خارجی از بین خواهد رفت.
اعتراض به زمزمزه ورود فیلم خارجیمجیدی اولین و مهمترین فیلمساز سینمای ایران بود كه در میانه های دهه هشتاد واكنشی شدید به ورود فیلم خارجی میداد. او مشاورهی دلالهای مافیای فرهنگی به معاونت سینمایی را زمینهساز ورود فیلم خارجی می دانست و می گفت كه زمینههای لازم برای دمیدن شیپور تعطیلی سینما را آماده كردهاند. او خطاب به مسئولان سینما عنوان می كردنگذارید خارجیها برای فیلمسازان ما نوشابه باز كنند، بعدها میركریمی ،راعی و داوودنژاد هم، نیز به او پیوستند گفتنی است میركریمی چندی پیش به خبرنگار ایسنا گفته بود اگرآن واكنشها نبود برنامه های بسیاری برای ورود گسترده فیلم خارجی تدارك دیده شده بود.
دلتنگ كوروساوامجیدی در چند دهه اخیر تنها نگران و دلتنگ سینمای ایران نشده است او زمانی در یك كنفرانس در یونان خطاب به حاضران گفته بود: روز به روز كه میگذرد من بیشتر دلتنگ می شوم گاهی شدیدا دلتنگ جیت رای، برگمان، كوروساوا، اوزو و سایر بزرگان سفر كرده میشوم. مجیدی راز این ماندگاری را درتوجه به مشتركات فطری انسانها كه دراین فیلمها موج میزند می دانست. او زخمها، دردها و رنجهای جسمی را در مقابل گناه و معصیت و دوری انسان از معنویت بیمقدار و ناچیز می دانست. جنگ، گرسنگی، تجاوز به حریم انسانها، به خاك و خون كشیدن دهها هزار نفر از زن و كودك در اقصی نقاط جهان، تحت عنوان پوشالی "حقوق بشر و دموكراسی" ، همه و همه نشان از فقدان معنویت و سیطرهی یك نظام ضد اخلاقی و ضدانسانی بر پهنه این كره خاكی از نظر مجیدی بود . او فضای موجود را ، همراه با موجی از استرس، پریشانی و ناامیدی میدید كه گردی از پریشانی بر چهرهها نشسته است و انسان در این تراژدی خود ساخته به یك تقدیر پیش میرود.مجیدی می گفت به قول شاعرهی كشورم " فروغ فرخزاد": هیچ كس نمیداند كه نام آن پرنده غمگین كه از قلب ها گریخته ، ایمان است. وی با اشاره به فیلم فارنهایت451 (فرانسوا تروفو) گفته بود: اینكه تروفو از جامعهای مدرن در آیندهای نامعلوم كه در آن كتابسوزی و اندیشهسوزی باب می شود، سخن میگوید نشان از این دارد كه این فرهنگ، تمدن، سنت و معنویت جوامع هستند كه در قربانگاه مدرنیت مسخ شده و در تجدد جاهل، نابود میگردند.كارگردان فیلم بچه های آسمان آرزو میكرد حاضرین هیچ وقت مثل او شاهد مرگ روزانه نوزادان در آغوش سرد و یخ زده مادران گرسنه نباشند. خود او سال پیش در فیلمی مستند كه در افغانستان تولید كرده بود، از نزدیك مفاهیم جدید و دكترینهای استعماری را دیده بود و تا عمق به درد آمده بود، به همین خاطر بود كه می گفت جهان آشفتهتر از آن است كه من میاندیشم.
دوچشم بی سودو چشم بی سو از کارهای اولیه ایست که مجیدی در آن بازی کرده .فیلمی که خود مجیدی پس از سالها ،از حضور در آن راضی نیست .مجید مجیدی در گفت وگو با رضا در ستکار در کتاب در قلمرو دیدارگفته است :اعتراف می کنم که دو چشم بی سو را یک نقطه تاریک در کارنامه خود می دانم ؛با بازی کردن در نقش آن معلم -واقعا احساس می کنم-در حق صمد بهرنگی جفا کرده ام (ص48)
روایت مجیدی از مرگ دیگریمجید مجیدی: مرگ دیگری ساخته محمد رضا هنرمند از جمله فیلمهایی است که مجیدی در آن بازی کرده .به کفته مجیدی ،این فیلم از فیلمهایی بود که در زمان خودش خیلی تاثیر گذار بود .در واقع برای آقای هنرمند و بچه های حوزه هنری یک جهش محسوب می شد.شاید بتوان گفت که ریشه قهر مخملباف از هنرمند به خاطر موفقیت این فیلم بود.
بایکوت بایکوت ساخته دیگر مخملباف از جمله فیلم های معروف مخملباف با حضور مجیدی است .به گفته مجیدی با بلیط 10 تومانی آن زمان فروش 14 تا 15 میلیون تومانی کرد. یعنی اگر با بلیط فعلی اکران میشد به فروش میلیاردی میرسید.به گفته مجیدی ،ارتباط فرانسوی از نظر فنی روی مخملباف تاثیر گذاشته است: ارتباط فرانسوی هم از این فیلم هایی بود که محسن مخملباف از آن بسیار تاثیر گرفت واز نگاه فنی در"بایکوت" به کارشان بست.
مجید مجیدی: یکی از فیلمهایی که روی من و مخملباف خیلی تاثیر گذاشت فیلم ماراتن من بود.در قلمرو دیدار.گفت وگوی رضا در ستکار با مجید مجیدی
بدوکبدوک اولین فیلمی است که مجیدی ساخت .فیلمی که لاریجانی وزیر وقت ارشاد پس از حضور این فیلم درجشنواره کن ودر بخش دوهفته کارگردانان، حضور این فیلم را در جشنواره های خارجی ممنوع کرد.
مجیدی در گفت وگویی با محمد تاجیک درخبرگزاری ایسنا درسال 82 با اشاره به خاطرات ساخت فیلم بدوك در سال 68 می گوید: من وقتی این فیلم را ساختم عدهای اظهار نظرها و تحلیلهای احمقانهای درخصوص این فیلم میكردند و من تنها میگفتم چرا فكر میكنید بدوك فیلم خطرناكی است؟! من با باورم این كار را انجام دادهام و باید مردم خودم را از یك مسئله اجتماعی كه در یك گوشهای از خاك ایران اتفاق میافتد آگاه كنم.
افزایش علاقه ی كودكان آمریكایی برای دیدن ایران پس از دیدن بچه های آسمانبچه های آسمان فیلمی است که نامزد جشنواره اسکار شده است .جالب است بدانید كودكان ونوجوانان آمریكایی وكانادایی با دیدن فیلم های مجیدی وقبادی،علاقه شان به ایران دوبرابر شده است.یک موسسه فرهنگی و آموزشی در آمریکا و کانادا در سال 84 با اجرای پروژه ای با عنوان مسافرت در فیلم ها و نمایش گزیده ای از فیلم های ایرانی درمدارس آمریکای شمالی اعلام کرد با این فیلمها توانسته است دیدگاه کودکان و نوجوانان آمریکا و کانادا را درباره ایران تغییر دهد و آنها را به سفر به ایران ترغیب کند.
بر اساس گزارش ایسنا در آن زمان، فیلمهای بچه های آسمان ساخته مجید مجیدی، لاک پشت ها هم می توانند پرواز کنند، ساخته ی بهمن قبادی از جمله آثار برگزیده این پروژه تحقیقی بودند. یكی از بنیانگذاران این موسسه در این باره گفته است نوجوانان پس از دیدن این فیلمها اعلام کردند تمایل آنها به سفر به یکی از این کشورها 92 درصد افزایش یافته است. وی درباره ی سبب انتخاب فیلم های ایرانی گفته است: فیلم های بسیار خوبی در ایران ساخته می شود و نشان دهنده ی امیدها و آرزوهای کودکان و نوجوانان است.
رنگ خدا و ماجرای پزشکی که با خدا قهر کرده بود رنگ خدا از دیگر آثار مطرح ومحبوب مچیدی است .خود مجید مجیدی دراین باره گفته :بعد از نمایش رنگ خدا در یکی از جشنواره های خارجی، پزشکی با من تماس گرفت و گفت 15سال با خدا قهرکرده بودم ،اما با دیدن رنگ خدا دوباره آشتی کرده ام ومی بینم انگار سالهاست که برداشتم از خداوند اشتباه بوده است. کتاب در قلمرو دیدار .گفت وگوی مفصل رصا درستکار با مجید مجیدی صفحه127
فروش بی نظیر تنها در 2سینمارنگ خدا چهارمین ساختهی مجید مجیدی است كه در سال 1377 ساخته شد. این فیلم در سال 78 با اكران در دو سینما توانست به رقم فروش 133 میلیون تومانی دست یابد كه نشانگر استقبال تماشاگران از آن است. «رنگ خدا» در هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر شركت كرد و عنوان بهترین فیلم این جشنواره را به خود اختصاص داد. این اثر همچنین در همان سال فیلم برگزیده تماشاگران شناخته شد. ساخته مجیدی تاكنون در بسیاری از جشنوارههای معتبر جهانی نیز شركت كرد و در كشورهایی چون مجارستان، بلاروس، فیلیپین، بلغارستان به اكران عمومی درآمده است. این فیلم در زمان اكران، پرفروشترین فیلم ایرانی در آمریكا نیز بوده است.
«رنگ خدا» همچنین تاكنون دو بار از تلویزیون كویت و شبكه بی.بی.سی دو به نمایش درآمده است. عبدالمحسن اشمری نویسنده روزنامه القبس كویت دربارهی «رنگ خدا» مینویسد: «این فیلم چهره واقعی سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی را نشان میدهد.» روزنامه كویتی السیاسه نیز در تعریف از فیلم «رنگ خدا» به نقل از یك منتقد آمریكایی نوشته است: «این فیلم احساس تقرب به خداوند را برمیانگیزد و برعكس دیگر فیلمهای مذهبی فقط به بالا مینگرد و به راست و چپ تمایلی ندارد.»
فاروق عبدالعزیز منتقد سینمای جهان عرب نیز درباره «رنگ خدا» گفته است: منتقدان غربی در سینمای جدید ایران سرچشمهای روحانی یافتهاند كه در سینمای غرب مفقود شده است. در همین حال مجید مجیدی ـ كارگردان «رنگ خدا» ـ دربارهی این اثر چنین اظهار كرده است: در فیلمهایم سعی كردهام كه به فطرت انسانها بپردازم. زمانی كه رنگ خدا را میساختم برخی از منتقدان میگفتند این فیلم نمیتواند در آن سوی مرزها با مخاطب ارتباط برقرار كند، چون «رنگ خدا» به موضوع خداجویی میپردازد، ولی در غرب چنین احساسی وجود ندارد. من اعتقاد داشتم مگر میتوان خدا را حذف كرد. «رنگ خدا» آن قدر تاثیرگذار بود كه با استقبال تماشاگران آمریكایی، اروپایی و ژاپنی مواجه شد. مجید مجیدی در سال 84در سخنرانی در فرهنگسرای نیاوران می گوید: در فیلمهایم سعی كردهام به فطرت انسانها بپردازم.
زمانی كه «رنگ خدا» را میساختم برخی از منتقدان میگفتند این فیلم نمیتواند در آن سوی مرزها با مخاطب ارتباط برقرار كند، چون «رنگ خدا» به موضوع خداجویی میپردازد ولی در غرب چنین احساسی وجود ندارد. من اعتقاد داشتم مگر میتوان خدا را حذف كرد، رنگ خدا آنقدر تاثیرگذار بود كه با استقبال تماشاگران آمریكایی، اروپایی ، ژاپنی و ... مواجه شد.
پیام پاپ در آلمان به همه کاتولیکها برای تماشای فیلم بارانباران از دیگر ساخته های مجیدی است. چند سال پیش بود رجبی از مدیران سابق بنیاد سینمایی فارابی خاطره جالبی از فیلم 'باران' ساخته مجیدی تعریف کرده بود و گفته بود : در زمان نمایش این فیلم در آلمان بودم. در آن زمان پاپ در این کشور در پیامی به همه کاتولیک های این کشور از آنها خواست این فیلم را حتما ببینند زیرا این فیلم تمام زیبایی های خداوندی را به نمایش می گذارد. حال آنکه ما در ایران نسبت به این فیلم هیچگاه چنین رویکردی نه در مجامع دینی و نه در مجامع هنری نداشتیم.
روایت مجیدی درباره باراناما مجیدی در زمان اکران باران در سال هشتاد، در پاسخ به سوالی در خصوص صحبت نكردن باران (دخترافغانی) در طول فیلم گفت: در این فیلم سعی كردهام گوشهای از مصایب ملت افغانستان را به گوش مردم جهان برسانم و باران سمبل این ملت است و صدای باران همیشه خاموش بود چرا كه معتقدم صدای ملت افغانستان همچنان خاموش است. مجیدی همچنین درباره قهرمان پسر در فیلمهایش گفته است: قهرمانان ظاهرا پسر بودند، در "بچههای آسمان" نقطه عطف "زهرا"یی است كه كنار علی و در "باران"، شخصیت دختری "باران كه "لطیف" را به آن عشق حقیقی میرساند.
باران و سفرقندهار نامزد جوایز فیلم اروپااما درزمان نمایش فیلم باران درایران وجهان ،در مراسم جوایز فیلم اروپا 2001 كه در روز 10 آذر ماه در تمپودروم شهربرلین در كشور آلمان برگزار شد، علاوه بر "سفر قندهار" ساخته محسن مخملباف، "باران" مجید مجیدی نیزنامزد دریافت جایزه بهترین فیلم غیراروپایی بود. البته در آن زمان مطبوعات سینمایی، بخت اول جوایز فیلم اروپایی 2001 را به فیلم فرانسوی "سرنوشت شگفت انگیز آملی پولن آملی" ساخته ژان پیرژونه اختصاص داده بودند
باران بهترین فیلم مونترالاما باران همانند دو ساخته قبلی آقای مجیدی ،حضور پرافتخاری در جشنواره بسیار معتبر مونترال داشت. بیست و پنجمین جشنواره جهانی فیلم مونترال با اعطا جایزه بزرگ قاره آمریكا برای بهترین فیلم به « باران» ساخته مجید مجیدی به كار خود پایان داد.مجیدی كه پیش از این در سالهای 1376، 1378 با فیلمهای «بچههای آسمان» و رنگ خدا جایزه بزرگ ویژه هیات داوان و جایزه بزرگ قاره آمریكا را از این جشنواره بزرگ جهانی به ارمغان آورده بود، در كانادا شگفتی ساز شد و برای سومین بار در فاصلهای كوتاه جایزه اصلی یكی از رویدادهای سینمایی یازدهگانه برتر جهان را به خود اختصاص داد كه این امر در نوع خود كم نظیر و غرورآمیز بود، «باران» كه به اشتراك با فیلم «رها شدگان» ساخته آرپاد سوپستیز از مجارستان جایزه اول جشنواره مونترال را از آن خود كرده، جایزه كلیسای جهانی را نیز دریافت نمود.
بازتاب "باران” بر صفحات اول روزنامههای مونترالدر واقع باید گفت مجید مجیدی با دریافت جایزه بزرگ قاره آمریكا در سه نوبت دست به كاری بزرگ زدكه نظیر آن كمتر در جشنوارههای بینالمللی سینمایی به چشم خورده است.
دریافت سه جایزه بزرگ در فاصله سالهای 80 - 76 از یكی از جشنوارههای یازده گانه ممتاز دنیا افتخاری بیهمتا را نصیب مجیدی كرده بود، به همین سبب منتقدان و روزنامهنویسان پس از پایان بیست و پنجمین جشنواره جهانی فیلم مونترال كه از 2 تا 12 شهریور ماه سال 80 در كشور كانادا برگزار شد، عناوین مطلب و مقالاتشان را به این مهم اختصاص دادهاند. روزنامه "لا - پرس" چاپ مونترال به تاریخ سهشنبه 13 شهریور ، به قلم استفانی بروبه با ستایش از مجیدی این سوال را از مجیدی می کند که آیا كارگردانی كه جوایز بزرگ جشنواره در سالهای 1997 برای "بچههای آسمان" و 1999 برای "رنگ خدا" برده بود. آقای مجیدی، آیا دردوره بعد به جشنواره جهانی مونترال باز میگردی؟مجیدی نیز جواب می دهد : نمیدانم، همیشه این احتمال وجود دارد چون مونترال شهری بوده كه بختهایی بزرگ را به من ارزانی داشته است.
پل وینوئو در روزنامه "لوژورنال دو مونترال"در همان روز، عنوان اصلی صفحات هنری راه به "سومین جایزه بزرگ آمریكا برای مجید مجیدی" اختصاص داده است، اما شاید جالبترین مطلب روزنامهای درباره اختتامیه مونترال در روز 13 شهریور ماه به قلم مت رادز در روزنامه "گزت" به چاپ رسیده باشد،که در مطلبی به ستایش از فیلم باران پرداخته بود.
رقابت شركتهای بزرگ سینمایی برای تصاحب فیلم سینمایی "باران”اما در زمان نمایش فیلم باران مجیدی ،شركتهای بزرگ پخش كننده فیلمهای سینمایی در آمریكا، برای تصاحب امتیاز پخش فیلم سینمایی "باران" با یكدیگر به رقابت پرداختند.
بر اساس گزارش خبرگزاری ایسنادر آن زمان ، این در حالی بود که فیلم "باران" هنوز در هیچ جشنواره خارجی شركت ننموده بود ، بلكه نمایش عمومی آن در ایران نیز آغاز نشده بودو این در شرایطی بود كه شیوه متداول جهت ابراز تمایل به پخش یك اثر هنری، پس از كسب محبوبیت در نمایش عمومی، یا حضور در جشنوارههای خارجی بود. و "باران" از معدود آثار اثر هنری بود كه قبل از حضور در جشنوارههای خارجی و نمایش عمومی، مورد استقبال شركتهای پخش كننده بزرگ خارجی قرار میگرفت. درآن زمان شركتهای سونی پیكچرز، یونیورسال، میراماكس و لانزگیمت، هر یك سعی داشتند، امتیاز پخش فیلم سینمایی "باران" در آمریكا را نصیب خود كنند، و در این میان شركت میراماكس كه پیشتر امتیاز پخش فیلم سینمایی "بچههای آسمان" را نصیب خود كرده بود، توانست مجددا امتیاز پخش اثری از مجید مجیدی و سینمای ایران را به خود اختصاص دهد. در آن زمان "هاروی واینشتاین" رییس شركت میراماكس در خصوص فیلم سینمایی "باران" چنین گفته بود: "باران یك اثر ناب هنری است، با زیباترین كارگردانی كه من در سالهای اخیر دیدهام" (نقل از خبرگزاری استاف staff Reporters in new york مورخ هشتم آگوست 2001 میلادی) .
باران حركتی است از جهنم آهن و سیمان به بهشت و طبیعت طهماسب صلحجو، منتقد مطرح سینما در همان زمان در اظهاراتی در خصوص فیلم « باران »گفته بود: مجیدی واقعیات را با احساس و عاطفه محض به نمایش میگذارد و گاه احساسات خود را با لحظههای شاعرانهای توصیف میكند. وی افزود: باران با تاریكی، سیاهی، ازدحام، آشفتگی و فضایی كه به شهر تعلق دارد، شروع میشود و رفته رفته به سمت روشنایی، رنگهای طبیعی و عرصه آغوش طبیعت و طراوت و سر زندگی میرسد. این فضای مجیدی همراه با تحول در شخصیت محوری فیلم است. شخصیت اصلی در این فضای تاریك با عشق آشنا میشود و میبینیم كه تكنیك نیز در خدمت تمهیدات محتوی است؛ ما از تكنیك به درون مایه میرسیم. حتی به نظرم میشود گفت باران حركتی است از جهنم آهن و سیمان و برج و آتش به بهشت و طبیعت.
ندای مظلومیت یک ملت زجر کشدهرییس سازمان تبلیغات اسلامی از جمله افرادی بود از فیلم باران ساخته مجید مجیدی در جشنواره فیلم فجر ستایش حجتالاسلام محمدی عراقی در گفت و گویی از فیلم باران به عنوان فیلمی اجتماعی و دارای پیامی انسانی یاد كرد. وی همچنین اضافه نمود: فیلم باران از یكسو رنج و مصیبت و محرومیت ملت مسلمان افغانستان را همراه با سختكوشی و صداقت زنان و مردان افغانی فریاد میكند و از سوی دیگر ذهنیتهای نادرست درباره برخی اقوام را كه به وحدت اسلامی لطمه وارد میكند، تصحیح مینماید. وی همچنین با اذعان به این كه اگر به جای داوران جشنواره محترم بودم حتما این فیلم را انتخاب میكردم اظهار امیدواری كرد كه این فیلم با پیام انسانی و جهانی كه دارد بتواند ندای مظلومیت یك ملت رنجیده و زجر كشیده را به گوش مردم جهان برساند.
زرشک زرین به شور عشق رسید جایزه ویژه به باراناما باران از جوایز منتقدان سینمایی نیز بی نصیب نماند. درمراسم اهدای جایزه منتقدان به همت انجمن منتقدان و نویسندگان ایران در موزه هنرهای معاصر برگزار شد جایزه ویژه هیات داوران به این فیلم رسید.
در این مراسم انجمن منتقدان و نویسندگان ایران: لوح تقدیر بهترین فیلمنامه را به سیدرضا میركریمی برای فیلم زیر نور ماه، بهتر كارگردانی به بهرام بیضایی برای فیلم سگكشی و جایزه بهترین فیلم را به فیلم سگ كشی اهدا كرد. لوح تقدیر و جایزه ویژه به مجید مجیدی برای فیلم باران اهدا شد. همچنین جایزه زرشك زرین به فیلم شور عشق داده شد.
تقدیر از مجیدی، پس از ایستووود و جارموش با نمایش باراناما این ساخته مجید مجیدی، پس از درخشش و افتخار آفرینی بیاد ماندنی در بیست و پنجمین جشنواره جهانی فیلم مونترال، در نهمین جشنواره فیلم هامبورگ به نمایش در آمد. بر اساس گزارش خبرگزاری ایسنادر آن زمان ، مجید مجیدی كه جایزه داگلاس سیرك برای یك عمر فعالیت سینمایی را در آن دوره از جشنواره هامبورگ از آن خود میكرد، باران را در نخستین نمایش اروپایی در این رویداد سینمایی به نمایش گذاشت.
این جایزه در ادوار گذشته به سینماگرانی صاحب نام از جمله كلینت ایستوود (1995)، استفن فریزر (1996)، جودی فاستر (1997)، پیتر ویر (1998)، جیم جارموش (1999) و ونگ كار - وای (2000) اعطا شده بود، نام خود را از ملودرام ساز بزرگ هالیوود و خالق آثاری چون ”تقلید زندگی"و "برباد نوشته" وام گرفته بود.
چه کسانی باران را پسندیدند؟جالب است بدانیدمركز تحقیقات و مطالعات معاونت سینمایی در زمان اکران عمومی باران طی گزارشی نوشته بود: این مركز تلاش خود را در خصوص سلسله پژوهشهایی در زمینه شناخت و سنجش بازخورد تماشاگران سینمای ایران تداوم بخشیده و در ادامه نظرسنجیهای خود اقدام به نظر سنجی درباره فیلم "باران" در سینماهای فرهنگ و بلوار در روزهای 7 و 8 آبان ماه سال هشتاد نمود كه مجموعا 1014 نفر به سوالات پرسشنامه پاسخ دادند كه بر اساس این آمار 39/5 درصد بینندگان شهرت كارگردان فیلم را به عنوان انگیزه اولیه تماشای فیلم ذكر كردند. در این نظرسنجی بیشترین حجم فراوانی پاسخ دهندگان از نظر سطح تحصیلات متعلق به دیپلمههاست (37/9 درصد) و در رده بعدی لیسانسها با 25 درصد قرار دارند. از نظر جنسیت 52/6 درصد مرد و 43/9 درصد آن زن (پاسخگویان مرد 8/7 درصد بیشتر از پاسخگویان زن) است؛ آزمونهای انجام گرفته نشان میدهد، مردها از فیلم باران رضایت بیشتری دارند؛ از نظر تاهل نیز 58/4 درصد مجرد و 36/9 درصد متاهل (تماشاگران مجرد 21/5 درصد بیشتر از تماشاگران متاهل است) میباشند.
در این آمار دانشجویان با 28/1 درصد، دانش آموزان با 15/8 درصد و كارمندان با 11/1 درصد به ترتیب بیشترین حجم نمونه مورد مطالعه را به خود اختصاص داده بود. همچنین عكس و پوستر فیلم جلوی سینمای با 31/4 درصد در صدر جدول اطلاع رسانی و تبلیغ در تلویزیون 27/8 درصد در رده بعدی قرار دارند؛ بر اساس این نظرسنجی كسانی كه از طریق آگهی در مجلات و روزنامهها و عكس و پوستر فیلم جلوی سینما از نمایش فیلم اطلاع یافتهاند تمایل به تماشای دوباره فیلم دارند و آن را فیلمی آموزنده و سرگرم كننده میدانند. طبق آزمونهای انجام شده 20/9 درصد توصیه دوستان (پیام شفاهی) را انگیزه اولیه تماشای فیلم ذكر كردهاند؛ كسانی كه به دلیل شهرت كارگردان فیلم و توصیه دوستان به تماشای آن رفتهاند، تمایل به تماشای دوباره فیلم دارند و دوستان خود را به تماشای آن تشویق میكنند؛ آنها با موضوع فیلم موافقند و آن را آموزنده میدانند و كسانی كه به اصرار فرزندان به تماشای فیلم رفتهاند آن را را سرگرم كننده میدانند. فیلم "باران" ساخته مجید مجیدی در اكران عمومی كه از تاریخ 18 مهر ماه شروع و تا تاریخ تهیه گزارش 18 آذر ماه ادامه داشت در سینماهای تهران فروشی بالغ بر 92 میلیون تومان داشت.
حقایقی درباره فیلم بید مجنونیکی از بهترین فیلمهای مذهبی تاریخ سینمای ایرانبید مجنون از دیگرساخته های مجید مجیدی است . حدود ده سال پیش بود که این ساخته مجیدی در جشنواره فیلم فجر در سال 83نمایش داده شد و با استقبال بسیار خوب مخاطبان مواجه شد .بید مجنون را می توان یکی از بهترین فیلمهای مذهبی تاریخ سینمای ایران دانست.
نامزدی درنه رشته ،دریافت چهار سیمرغبید مجنون، پرطرفدارترین فیلم جشنواره بیست و سوم فجر، در ۹ رشته نامزد دریافت سیمرغ شد و در نهایت چهار سیمرغ بلورین را به خود اختصاص داد. این فیلم سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری (یدالله نجفی)، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (پرویز پرستویی، سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی (مجید مجیدی) و نیز سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را دریافت کرد.
هشتادوپنج درصد تماشاگران ”بید مجنون" این فیلم را تحسین كردندفیلم بید مجنون در سال 83 با كسب نزدیك به 85درصد آرای خوب، به عنوان بهترین فیلم تماشاگران تا تاریخ هفدهم بهمن ماه شناخته شد.خلاصه داستان یوسف نابینا که به نظر می رسد دچا بیماری مهلکی است، برای معالجه چشمانش، با پشتیبانی دایی ثروتمندش، راهی فرانسه می شود. در آنجا پزشکان، بیماری اش را خوش خیم و بی اهمیت تشخیص می دهند، در عین حال در می یابند که انگار راهی به بینایی یوسف وجود دارد. پس، چشمانش جراحی و بینا می شوند.از اینجا فیلم رنگ دیگری می گیرد. یوسف، بی قرار و تشنه دیدن، تصاویر پاک و ناپاک را با هم می بلعد. مجنون می شود و به سوی گناه می رود. بینایی اکنون رابطی شده که او آلودگیها و زشتیها را ببیند. پس عطش دیوانه وار دیدن او را به سوی گناه می کشاند؛ تا آن که بار دیگر بیناییش را از دست می دهد.در دنیای تاریکی او بار دیگر به درگاه خدا استغاثه و توبه می کند. موری که گویی قاصد بارگاه ملکوت است، آرامش را برای یوسف باز می آورد.
حسن فتحی: "بید مجنون” در شرایط كنونی سینمای ایران غنیمت استدر زمان نمایش فیلم بید مجنون حسن فتحی کارگردان مطرح سینما وتلویزیون در گفت وگویی به ستایش از بید مجنون پرداخت. او در گفت وگویی عنوان کرد: فیلمهای "مجید مجیدی” مثل مجموعه كتابهایی از یك نویسنده هستند كه برای فهم بهتر و دریافت عمیقتر باید تمام انها را مرور كرد. یعنی "مجید مجیدی” یك منظومهای دارد كه هر كدام از فیلمهایش بخشی از این منظومه را تشكیل میدهند؛ به فیلمهای "مجیدی” باید نگاهی فرآیند گونه داشته زیرا در آثارش جریانی جاری است.به گزارش ایسنادر آن زمان، این نویسنده و كارگردان سینما، تئاتر و تلویزیون، به تاثیر فیلمسازانی چون "مجید مجیدی” بر نسل معاصر خود و نسل متاخر فیلمسازان ایرانی اشاره كرد و گفت: سینمای ما باید به فیلمسازانی چون مجید مجیدی ببالد.
حسن فتحی در ادامه ، تولید آثاری چون "بید مجنون” و "خیلی دور،خیلی نزدیك” را در شرایطی كه سینمای ایران به سمت یك ناكجا آباد میرود، بسیار مغتنم دانسته و خاطرنشان كرده بود: ساخت فیلمهای سرگرم كننده در سینمای ایران دارد باب میشود و به راحتی مجوز ساخت و نمایش هم میگیرند و این در صورتی است كه این قبیل فیلمها جز پایین آوردن ذائقه، سلایق و علایق نمایشی تماشاگران سینمای ایران، تاثیر دیگری نمیگذارند. در چنین شرایطی تولید فیلمهای معناگرا میتواند باعث ارتقای سطح شعور دراماتیك و سینمایی مخاطبان سینمایمان بشود، مسلم است كه كسانی مثل "مجیدی” و "میركریمی” قدمهای بزرگی برداشتهاند و به همین خاطر میتوانند الگوی مناسبی برای نسل معاصر خودشان و نسل جوانتر باشند.
پرویزنوری: بید مجنون بهترین فیلم مجیدی استپرویزنوری منتقد مطرح و پیش كسوت سینمای ایران در زمان نمایش این فیلم نقدی زیبا بر"بید مجنون" در ماهنامه "فیلم" نوشته كه می خوانید :بی هیچ تردیدی مجیدی یكی ازبهترین كارگردانان نسل پس از انقلاب است،او در مسیر ناهموارفیلمسازی خود كه ازبدوك تا باران شاعریست كه از زیباییها،تلخیها،شیرینیها،غم تنهایی،دلتنگیها و بالاخره از زندگی می سراید، كمترفیلمسازی چون او توانسته است احساسها را بیآنكه به سوی سانتی مانتالیزم بیافتد در مخاطب خویش بیانگیزد،به شوق آورد و غم انگیز سازد. بید مجنون به رغم نامتعارف بودن با سه گانه قبلی بچههای آسمان رنگ خدا و باران بیشتر به عوامل و احوال درونی آدمها رو می كند به همین دلیل دیگر شخصیتهای فیلمهای او كودكان نیستند دوره كودكی و نیاز و خواسته و كمبود و عقدههای آن دوران را پشت سر نهاده و پابه دنیای بزرگسالان گذارده است. مجیدی این شخصیت را كه از همان ابتدا از درون تاریكی باما سخن می گویدو...
بید مجنون، روایتی تلخ از عصیان همیشگی آدمیبه گزارش ایسنایک بلاگر سینمایی نیز درباره این فیلم نوشته بود :مهربانی خداوند و فراموشکاری آدمیزاد... روایتی تلخ از عصیان همیشگی آدمی که پایانی بر آن نیست... انگار مقدر است آدمی هروقت به بهشت میرسد، آن میوه ممنوعه را بخورد و سرکشی آغاز کند.پیشنهاد می کنم فیلم « بید مجنون » آخرین ساخته مجید مجیدی را حتما ببینید. تلخ و گزنده است. همیشه غصه میخورم که چرا شرایطی فراهم نیست تا پرویز پرستویی اسکار بگیرد.باور کنید حقاش بیش از این است. کلاس بازی او با همه بازیگران ایرانی که تا به امروز میشناسم، فرق دارد. پرویز پرستویی یک هنرمند واقعی است.
چشم با خود حرص و دنیاطلبی را می آوردهوشمند هنرکار در زمان نمایش این فیلم در یادداشتی در سایت بی بی سی فارسی می نویسد :تصاویر فیلم تا پیش از بینایی یوسف چشم نواز و بهشتی است. دنیا، تکه ای از بهشت است. اما نور با خود اثرات دوزخ را همراه دارد. نور، این بار نورالسماوات والارض نیست. پس از بینایی اغلب تصاویر حاکی از آلودگی و خرابی است: تلویزیونها تصاویری از فقر و جنگ و وحشی گری را نمایش می دهند، بچه ها در مترو جیب مسافران را می زنند، چشم با خود حرص و دنیاطلبی را می آورد...
دو سکانس درخشان از نگاه هوشمند هنرکار۱ـ یوسف، پس از جراحی، بی تاب دیدن، شبانه، خود پانسمان چشمهایش را باز می کند. عبور نور، هجوم رنگ، دیدن؛ دیدن پس از ۳۸ سال. یوسف، بی قرار و مجنون حس تازه خود، در راهروهای بیمارستان سرگردان می شود. بازی جنون زده پرستویی، به همراه کارگردانی نرم و دقیق و دور از افراط مجیدی، این صحنه را در یادها حک می کند.
۲ـ یوسف هیجان زده و شوریده حالِ حس و توانایی نویافته خود، به وطن بازمی گردد. در فرودگاه مستقبلان فراوانی پشت حایل شیشه ای به استقبال او رفته اند. نگاه کاوشگر یوسف در میان جمعیت می چرخد و می چرخد، تا مادر و همسر و دختر خود را می یابد. باز هم با همراهی پرستویی و مجیدی، صحنه مجذوب کننده دیگری پرداخته می شود.این دو سکانس پیاپی، اوج جذابیت فیلم است. اما نه پیش از آن فیلم چنان جذبه ای دارد و نه در ادامه می تواند در آن سطح کیفی حفظ شود. لاجرم این دو تکه از کل اثر جدا می ماند.
روایت مجیدی از بید مجنونجرقه ی فیلم «بید مجنون» از زمان ساخت فیلم «رنگ خدا» به ذهن من برخورد كرد.در طول فیلمبرداری آن فیلم با فردی روبرو شدم كه معلم دوره راهنمایی مدرسه روشندلان بود و زمانیكه شرح زندگی خود را گفت طی چند روز«رنگ خدا» از یادم رفت، لذا تجربیات زندگی آن معلم به «بید مجنون» منتهی شد.
شجریان، بید مجنون مجیدی و فیس بوک فیلمیران چندوقت پیش بود در صفحه فیس بوک فیلمیران دیالوگی از فیلم بید مجنون مجیدی منتشر شد و کلی لایک خورد ومقداری کامنت تمجید آمیز از فیلم منتشر شد.بسیاری وقتی این کامنتها را می دیند به این نتیجه می رسیدند که بید مجنون پس از گذشت سالها چه محبوب شده است. از عباس کیارستمی نقل قولی منتشر شده که گفته تنها گذشت زمان است که نشان می دهد یک فیلم موفق بوده یانه.نه نظر منتقدان ،نه جشنواره ها ونه حتی پر مخاطب بودن یک فیلم نمی تواند دلیلی برای موفقیت یک فیلم باشد. شاید خیلی ها ندانند در زمان اکران بید مجنون ،هیچ منتقدی این فیلم را دوست نداشت. فقط یک منتقد بود که از بیدمجنون تعریف کرده بود.پرویز نوری. جالب است بید مجنون برخلاف باران و رنگ خدا که حضورهای بین المللی گسترده ای داشت کمتر حضور موفق بین المللی داشت.
بید مجنون درزمان خود بدترین بازتابها را در میان منتقدان ومحافل جشنواره ای داشت.اما در همان زمانها ،در یک نمایش خصوصی استاد شجریان به تماشای فیلم بید مجنون رفته بود.نگارنده از آقای شجریان نظرش را درباره بید مجنون پرسیدم. آقای شجریان می گفت با اینکه سخت گیر است واز کمتر فیلمی خوشش می آید از بید مجنون خوشش آمده است وآن را دوست داشته است.
آواز گنجشکها: ادیسه کریمآواز گنجشک ها آخرین ساخته مجید مجیدی کارگردان مطرح سینمای ایران و از تولیدات ارزشمند سالهای اخیر سینمای ایران است که در ایام نوروز از رسانه ملی به نمایش در آمد.همچنیناین فیلمچندسال قبل به عنوان یكی از شش فیلم برتر سال 2009 از نگاه هیات ملی نقد فیلم آمریكا انتخاب شد."آواز گنجشک ها"که برنده جوایز ارزشمندی از جشنواره های معتبر جهانی شده در زمان نمایش خود با استقبال خوب منتقدان و مردم مواجه شد.نمایش این فیلم در خارج از کشور نیز بازتاب های گسترده ای داشت. خبرگزاری فرانسه درزمان نمایش این فیلم در جشنواره برلین درباره این فیلم نوشت:«آواز گنجشكها» همانند فیلم «بچههای آسمان»، كه در سال 1999 نامزد بهترین فیلم اسكار شد، بیگناهی و ابتكار كودكان را در مقابله با سختیها و مشكلات زندگی به تصویر كشیده است.»
تمجید لس آنجلس تایمز روزنامه لسآنجلس تایمز در مطلبی به قلم"بتسی شاركی"در نقدفیلم مینویسد: شخصیتهای فیلمهای "مجیدی" كودكانی هستند با پدرانی توانگر، خستگیناپذیر، عاشق و دوست داشتنی؛ در این میان نقش مادران اما هرگز از حالات پشتیبان خانواده خارج نمیشود؛ آنها بسیار كارآمد، سختكوش، وفادار و معتقد و عاشق هستند؛ چیزهایی كه برای ما (در آمریكا) به عنوان انسانهایی با گسترهای از احساسات، معنایی ندارند.وی در ادامه نوشته بود: هنر كارگردان در ایجاد صحنههای غیرقابل پیشبینی در فیلم و خلق صحنههای كمیك به وسیله كودكان نیز استادانه است.قریحه و هنر "مجیدی " با نمایش تردید، شعف و خوشبینی مداوم حسین (فرزند كریم) در رسیدن به ثروتی هنگفت با صید ماهی، همچون "بچههای آسمان "است./تحت تاثیر فلینی و دسیکا
مجیدی در زمان نمایش این فیلم در جشنواره برلین با بیان اینكه تحت تاثیر آثار كارگردانان ایتالیایی چون "فدریكو فلینی" و "ویتوریودسیكا" قرار گرفته است، گفته بود:پیام فیلم این است كه ما نباید زیادهخواه باشیم. پس از حضور موفقیت آمیز فیلم در جشنواره برلین، خانه سینما با انتشار بیانیه ای می نویسد: دریافت این جایزه به واسطه روایت صادقانه از اعتقادات اجتماعی و مذهبی ملت ایران جای خرسندی و شاد باش دارد.»
تمجید یک کار گردان مطرح از آواز گنجشکهااما این فیلم در زمان نمایش خود آنقدر محبوب بود که کارگردان مطرحی چون مسعود جعفری جوزانی در گفتگویی مفصل با یکی از هفته نامه های مشهوریعنی شهروند امروز ، تنها به تمجید از آواز گنجشک ها و سینمای مجیدی پرداخته بود. کمتر پیش آمده که کارگردانی مطرح در یک مصاحبه طولانی به تمجید از فیلم کارگردان مطرح دیگری بپردازد اما آقای جوزانی این کار را انجام داده بود.
کاری رشک برانگیزجوزانی درباره این فیلم گفته بود: این فیلم یكی از بهترین فیلمهایی بود كه من در طی حداقل پنج سال گذشته دیده ام؛ چه خارجی و چه ایرانی. به نظرم كار مجیدی رشكانگیز است. مجیدی یك اتفاق است و همه ما باید از او حمایت كنیم. مجیدی را نباید تنها گذاشت. حسادتها،خباثتها، پشت پا زدنها، سنگ زدنها و سنگ انداختنها نباید در سینما به وجود بیاید. فیلم مجیدی هم اتفاقا به این نكات اشاره دارد. مجیدی ساده زندگی میكند و ساده فیلم میسازد اما فیلمهایش در عین سادگی از اكثر فیلمهایی كه به صورتی توهمزا ساخته میشوند، مهمتر است. امیدوارم همین راه را ادامه دهد. مجیدی از آن آدمهایی است كه وقتی آدمی مثل من میرود فیلمش را میبیند شرمنده نیست كه در این سینما حضور دارد و این افتخار به آدم دست میدهد كه خدا را شكر من در جایی فیلم می سازم كه مجیدی هم فیلم میسازد.
روح مرا پالایش کردمسعود جعفری جوزانی درباره این فیلم گفته بود: این فیلم روح مرا پالایش كرد. من مطمئن هستم دیدن این فیلم روح انسان را پالایش میكند. شما اگر به كامپیوتر بار اضافه بدهی و اطلاعات بیربط و بیاساس و trash در آن جمع كنی، بعضی وقت ها لازم میشود كه این اطلاعات را دیلیت كنی. احساس من این است كه ما اگر كامپیوتر بودیم این فیلم این آشغالها را دیلیت میكرد و باعث میشد كه تو یك لحظه به خودت برگردی.
خسته از شهرخود مجید مجیدی در مصاحبه ای درپاسخ به سؤالی که می پرسید: "به نظرم رسید سازنده آواز گنجشکها حسابی از زندگی در تهران كلافه شده است... "، می گوید: آره.شاید اصلا از زندگی شهری خسته شده. از روابطش؛ آدمهایش.
شهری که دیگر دوست نداریماو در ادامه گفته بود: شهری نیست كه میشناختم. اخلاق انگار دیگر از بین رفته است. تزویر و ریا همه جا را برداشته. فاصله بین بچههای آسمان تا فیلم آواز گنجشكها حدود یازده سالی میشود. در این فاصله هیچ فیلم شهری نساختهام. اما در این فاصله زمانی كوتاه انگار خیلی چیزها تغییر كرده است.
آن وقت که همه چیز به هم می ریزدروابطی كه من با پدرم داشتم، این روزها دیگر مثل افسانه است. این قدر از واقعیت امروز ما دور شده كه دیگر كسی حتی تصورش را هم نمیتواند بكند و این از هم گسیختگی باز برمیگردد به همان دور شدنمان از فطرت. تكرار میكنم كه این قدر این فطرت را انگولكش كردهایم، آن قدر برایش بكن نكن تراشیدهایم، به قدری خواستهایم برایش جهت و مسیر تعیین كنیم و به زور هدایتش كنیم كه دیگر خط و لك افتاده است؛ به درد نمیخورد. این قدر وارد جزئیات مسائل اخلاقی و اجتماعی و حتی مذهبی شدهایم كه دیگر از دست رفتهایم. عوض این كه به خودمان برسیم در پوستین مردم افتادهایم. در مدارس نماز را اجباری كردهایم، بعد هیچ نشانی از آن نماز در خانواده و اجتماعش نمیبینید و آن وقت است كه همه چیز به هم میریزد.
دعوت به خویشتن هنگامی كه قهرمان داستان، موفق به طی این سیر و سلوك میشود و به حقیقت وجودی خود پی میبرد، در واقع نوعی دعوت به خویشتن صورت گرفته است. بسیاری از منتقدان فیلم ، این فیلم را مقایسهای بین سنت و مدرنیته خوانده بودند و عنوان كرده بودند كه مجیدی با مدرنیته مشكل دارد، در حالیكه پیام اصلی این فیلم بازگشت به خویشتن است.
اودیسه کریم آواز گنجشکها اودیسهی كریم است. او یك جایی دارد كه در یك شرایط حداقلی زندگی میكند و بعد شترمرغی را گم میكند و خودش هم گم میشود و میرود دنبال چیزهایی كه به او ربطی ندارد و آشغال جمع میكند. این اودیسه یاوست. اودیسه هم در سفر تبدیل به یك انسان برتر میشود. میرود و وقتی برمیگردد انسان برتری میشود و كنار زن و فرزندش میرسد. آن آدم اول مهم نیست؛ مهم این است كه در طی یك سفر درونی و بیرونی به آدم دیگری میرسد.
درباره کریم آواز گنجشک ها درون و باطن «کریم» به عنوان شخصیت اصلی فیلم بسیار زیباست، اگرچه چهره زیبایی ندارد اما دریادل است و کسی به چهره او نگاه نمیکند و باید بگویم «آواز گنجشکها» تجلی همه آدمهایی است که مناعت طبع خوبی دارند.
نمادی از انسانی که هم می تواند پرواز کند وهم می تواند اسیر شودمجید مجیدی درباره حضور شتر مرغ در این فیلم گفته است: این حیوان در فیلم دارای وجهی كاملا تمثیلی است و نمادی از انسان است كه دو پا در زمین و دو بال در آسمان دارد و هم میتواند خود را برای پرواز آماده كند و هم میتواند اسیر این دنیای خاكی شود.به اعتقاد آقای مجیدی در واقع شترمرغ تمثیل انسان امروزی است كه گم كردهای دارد و قهرمان فیلم را در راستای دستیابی به معرفت و شناخت جدید به نوعی سفر دعوت میكند.این حیوان حكایت خود انسان را دارد كه دو وجهی است، شترمرغ مشخص نیست كه شتر است یا پرنده، موجود عجیب و غریبی است كه عمر طولانی دارد و در هر شرایطی خودش را تطبیق میدهد، حیوانی به شدت مهربان است كه با هر شرایطی خودش را تطبیق میدهد و در این فیلم تمثیل خود كریم است كه به خصوصیات او نزدیك است و حتی چهرهاش هم به كریم نزدیك می باشد.
چرا آواز گنجشک ها؟كارگردان «آواز گنجشكها» در ارتباط با عنوان این فیلم هم گفته است: گاه سؤال میشود كه چرا نام این فیلم با موضوع آن همخوانی ندارد، اما باید بگویم كه ما عادت كردهایم كه نام فیلم برگرفته از حسو حال فیلم باشد، اما عنوان این فیلم بیشتر حالت تمثیلی و نگاهی شاعرانه دارد و به نوعی حالت پارادوكس دارد، چرا كه هیچگاه كسی از گنجشك انتظار آواز قشنگ ندارد و حتی كسی هم طمع نمیكند كه این حیوان را در قفس بیندازد، اما همین پرنده درون خیلی زیبایی دارد و در عین سادگی بسیار زیبا و صبور است و تمثیلی است از انسانهایی كه در شرایط اجتماعی ما گمشده هستند و تریبونی برای صحبت ندارند و در هر حال، این فیلم برای من حكایت همان گنجشك است.
مناعت طبع و سادگی ارزشمندمجیدی همچنین در جای دیگری درباره عنوان نام آواز گنجشک ها توضیحات بیشتری می دهد او می گوید: «آواز گنجشكها» یك تركیب نسبتا پارادوكسی است. گنجشك هیچوقت آواز قشنگی ندارد اما آن مناعتطبع و سادگیش ارزشمند است. موجود دل رحمی است و وقتی میخواهیم از كسی حرف بزنیم كه عموما دیده نمی شود یا كسی كه برایش تره خرد نمیكنند از گنجشك مثال میآوریم.گنجشك تمثیل آدمهایی است كه دور و برمان هستند و معمولا تریبونی برای ظهور و عرضه اندام ندارند. این عنوان تمثیلی از خانوادهی «كریم» است كه آواز قشنگ زندگی را پشت به پشت هم میسرایند، تا پایگاه خانوادگیشان حفظ شود. شترمرغ نیز تمثیلی از خود بازیگر فیلم است كه دو پا بر زمین دارد ولی با دو بالی كه برای پرواز دارد، تمثیلی از باطن او و انسان است كه میتواند با طی طریق بر بلندای جای گیرد.
تمجید منتقداناما آواز گنجشک ها در زمان خود بااستقبال خوبی از سوی منتقدان مواجه شد. امیر قادری در شماره۳۸۵ماهنامه فیلم درباره آواز گنجشک ها می نویسد: آواز گنجشک ها به نظرم کامل ترین، پخته ترین و بهترین فیلم مجیدی است که چه به لحاظ اجرا و چه به لحاظ مضمون پختگی بیشتری نسبت به اغلب آثارش دارد به خصوص که روز به روز ساختن چنین فیلم هایی سخت تر می شود.او در ادامه می نویسد: تماشای آواز گنجشک ها شده چیزی در مایه های خوردن یک لیوان آب خنک در دل کویر.جواد طوسی نیز در همین شماره ماهنامه فیلم با اشاره از صحنه های ماندگار در فیلم آواز گنجشک ها می نویسد: کریم در برخوردی قهر آمیز باید زیر آوار خرت و پرتهای اسقاطی برود تا به آن خود باوری ودرک عمیق برسد.
آقای طوسی در جای دیگری از یادداشت خود می نویسد: دوپینگ مجیدی و آدم هایش دربرابر این خشونت هولناک و روابط و مناسبات از هم گسیخته و آمیخته به ریا ،بازگشت به جوهره و فطرت انسانی است.محمد جعفری منتقد دیگری درباره این فیلم می نویسد: در آواز گنجشک ها مجیدی یکبار دیگر به لایه های زیرین جامعه سرک می کشد و دلواپسی خود را از زخمهای آدمهای حاشیه ای آشکار می کند. این دلواپسی در سینمای اجتماعی بعد از انقلاب نگاه سینماگران بسیاری را متوجه خود کرده اما ویژگی مجیدی به نوع نگاه آسمانی او برمی گردد نگاهی که آسیب های اجتماعی را با نظرگاه های ماورایی خود چاره می کند و آن را به تلخی و سیاهی ختم نمی نماید.جعفری همچنین بارزترین ویژگی آواز گنجشک ها را نگاه شریف به آدمها در جوار مصیبتها می داند.
فیلم هایی دارای روح ایرانی و عرفانیرضا درستکار از منتقدان سینمای ایران معتقد است: مجیدی هر فیلمی که ساخته یک روند تکوینی داشته. سینمایی که مجیدی ارائه میدهد سینمایی ارزشمند توأمان با تمام وجود سینماست و او هرچه جلوتر رفته بهتر شده تا جایی که «آواز گنجشکها» بهار سینمای مجیدی است به گونهای که حتی طیفهای مختلف جناحی نیز این فیلم را دوست دارند. به اعتقاد این منتقد فیلمهای مجیدی دارای روح ایرانی و عرفانی است.وی ادامه می دهد: در این فیلم بهشخصیت اصلی، آن هنگامی که شتر مرغ فرار میکند این فرصت داده میشود تا زندگی را یک بار دیگر تماشا کند و آدمها از طریق تماشا روایت را جلو می برند. نقطه اعجاب انگیز فیلمهای مجیدی شاید این باشد که چقدر ساده نشان داده میشوند اما اصلاً ساده نیست بلکه تصویرسازیهای فیلمهای مجیدی اعجاب انگیز است.وی در پایان گفت: «آواز گنجشکها» قصه آدمی است که میخواهد به فطرتش برگردد، مثل دیگر فیلمهای مجیدی.
آواز گنجشکها به روایت منتقدان بین المللیدبورایانگ ،آلیسا سایمون و جاناتان رامنی از منتقدان وکارشناسان شناخته شده سینمای دنیا در زمان اکران فیلم نقدها ومطالبی درباره آواز گنجشکها منتشر کرده اند.
به گزارش راه فیروزه وبه نقل از سایت فیلم آواز گنجشکها این مطالب به شرح زیر است: هالیوود ریپورتر- دبرا یانگ منتقد امریکایی – مقیم ایتالیامجید مجیدی سکان دار کهنهکار سینمای ایران، با عقب نشستن از رنگهای روشن و احساساتگرایی فیلمهایی همچون بچههای آسمان و باران که امضای او را به یدک میکشند، اینبار در آواز گنجشکها به دامان دشت و دمن میزند و روایتی استعاری از سقوط اخلاقی و رستگاری را به تصویر میکشد. داستان که با طنزی متین درآمیخته است، به آرامی در حلقههای استاندارد فیلمهای هنری ایرانی چرخ میزند .
در تناسب با این موضوع، ملاکی برای سنجش قدرت بازاریابی فیلم نیز به دست میآید.پس از گریز روشنفکرانه بید مجنون در مورد مردی نابینا که بینایی خود را بازمییابد و درمقابل روح خویش را از کف میدهد، مجیدی اندیشمندانه به سوی داستانهایی با شخصیتهای سادهتر و مشکلاتی سادهتر میرود که بالطبع قادر است همذات پنداری مخاطبان را بیشتر از پیش برانگیزاند. در اینجا قهرمان داستان، کریم (رضا ناجی)، همسر دوستداشتنی و پدر سه فرزند، مردی ترشرو با چهرهای زمخت است که پس از فرار تماشایی یکی از پرندگان، از کار خود در یک مزرعه پرورش شترمرغ بیکار میشود.در هفدهمین فیلم مجیدی کارگردان مذهب گرای ایرانی کمتر به شکل مستقیم بحث آفریدگار پیش میآید . هرچند همه چیز فیلم طبق برنامه جوری تنظیم شده است تا ایمان کریم مورد آزمایش قرار گیرد. زمانی که او برای انجام ماموریتی به شهر میآید، تاجری آشفته با عجله بر ترک موتورش سوار میشود و از آن پس است که کریم به عنوان راننده تاکسی موتوری مشغول به کار میشود.همهی ما میدانیم پول خوب است و در عین حال ریشه بسیاری از بدیها . کریم نیز همچنان که در این حرفه رشد میکند، اندک اندک تحت تاثیر شهرنشینان آشفته و متقلب در منجلاب فرو میرود. او با مشاهده زندگی طبقه نسبتاً مرفه اجتماع و خانههای مجهزشان مغلوب حس سوزنده مال اندوزی میشود. آنچه او بر پشت موتور خود به خانه میآورد در واقع خنزر پنزری بیش نیست که در حیاط جلویی منزل همچون تلی از آشغال روی هم انباشته میشود. او که حتی حاضر نیست از کوچکترین و بلااستفادهترین اقلام بگذرد، وقتی متوجه میشود همسرش در کهنهی آبی رنگی را به عنوان هدیه بخشیده است، بشدت خشمگین میگردد- دری که نمادهای زیبایی بعدی که یادآور تخته سیاه سمیرا مخملباف است بر پشت او در میان مزارع به سوی خانه حمل میشود.نقطه عطف داستان زمانی فرا میرسد. که دنیای کریم که اکنون جز مشتی اشیای بیاستفاده، چیز دیگری نیست بر سرش خراب میشود.
در صحنههای بسیار اصیل و ناب فیلم، مجیدی قدرتمندانه تبدیل کودکان بیگناه به سرمایهگرایانی متوحش را به تصویر میکشد که حاضرند همه چیز را فدای حفظ سرمایه و ثروت خویش کنند.پیرنگ فرعی فیلم به پسر کوچک کریم، حسین، میپردازد و رویای مشترکی که او و دوستانش برای پرورش ماهی در آب انبار در سر میپرورانند:رویای میلیونر شدن پس از ازدیاد و تکثیر ماهیها. وقتی ماهیها تصادفاً از دست میروند و پسر بچهها از فرط غصه و ناامیدی به سیم آخر میزنند، کریم که به تازگی بر سر عقل آمده است به آنان یادآوری میکند که «دنیا دروغی بیش نیست» که این خود بشارتی است برای بازگشت همگان به شادی و سلامت روح و فکر.
بازیهای واقع گرا و به دور از اغراق فیلم از گروهی که اغلب آنها را نابازیگران تشکیل میدهند داستان را به نرمی و ملایمت پیش میبرد.چهره ناجی که به طرز چشمگیری زیر فشار تنهایی و بریدن از دوستان و فامیل خرد میشود و با اضطراب در هم میآمیزد، از نقاط قوت فیلم به شمار میرود. گرچه از شدت رنگمایهها قوی تورج منصوری در فیلمهای قبلی کارگردان در این فیلم اندکی کاسته شده است، اما فیلمبرداری او همچنان زیبا و درخور توجه است.خلاصهکلام آن که موضوعات آشنای هنر سینمای ایران بدون تردید در مجموعهای دلچسب و خوشایند با قدرت کارگردانی میشوند که میتوانند موقعیتهای مناسب دیگری را نیز تدارک ببینند.آلیسا سایمونبعد از تلاش ناکام انتقادی با ملودرام اخلاقی بید مجنون مجید مجیدی – تنها کارگردان ایرانی نامزد اسکار – در آواز گنجشکها به همان محدوده دراماتیک باز میگردد که در آثار قبلیاش به مکاشفهاش پرداخته است.
به کمک بهرهگیری از بازیگران آماتور، این داستان عمیق بشری که در میان طبقات محروم جامعه او میگذرد، کشق میکند چگونه سرمایهداری و تکنولوژی انسان را فاسد میکند، مجبورش میکند پاکی معنوی خود را از دست بدهد و مهمترین روابطش با خانواده، دوستان و طبیعت را از هم بگسلد.فیلم که به زیبایی ساخته شده است و اغلب احساساتیگرا و گاه بانمک از آب درآمده است، ممکن است به لحاظ دراماتیک بنظر بعضیها کم مایه بیاید ولی حتماًدر بازار داخلی با فروش خوبی مواجه میشود و برای پخش کنندگان کاردان در محدودههای مختلفی که این کارگردان پیش رو خصیصههای خاص را به خاطر میآورد، جذابیتهایی دارد.قهرمان داستان که کریم نام دارد، از کار در مقام سرگروه رامکنندگان شترمرغ در یک دامداری در یک دامداری در غرب تهران لذت میبرد.
با استفاده از فیلمبرداری ناتورالیستی، صحنههای مربوط به انجام وظیفه او – در کنار این موجودات ذاتاً سینمایی – در حرکت درمقابل چشم اندازهایی باز که خود را به بیننده تحمیل میکنند، تباینی به یاد ماندنی با مناظر زشت و شلوغ شهری که بعدتر میبینیم ایجاد میکند.کریم با زنش نرگس(مریم اکبری)، دو دختر و پسر کوچکش در دهکدهای کوچک زندگی میکند. درست مثل بقیه همسایهها، وقتی نعمت به وفور میرسد میبخشد و وقتی کسی دست کمک بلند میکند میگیرد. نماهایی با عظمت او بر فراز کوه، در لباس یک شترمرغ و درحالیکه سر و گردن پرندهای چوبین را با چنان مهارتی با دست هدایت میکند که انگار هم رقص خود را، در پایان فیلم با آن تصاویر واقعی بازتابی دیگر مییابد.کریم که از کارش اخراج شدهاست، به امید تعویض سمعک شکستهی دختر بزرگش به شهر میرود. آنجا با موتورهای مسافرکشی اشتباهش میگیرند و حمل و نقل کاسبان (که در تمام مدت در گوشیهای همراهشان فریاد میکنند) و کالاهای مشتریان در ترافیک سنگین شهر را آغاز میکند.در مواجهه با مسافران و اماکنی که میبیند، طبیعت صادق و بخشندهاش تغییر میکند و باعث ناراحتی همسرش میشود. بعد از آنکه کریم تصادف میکند و دیگر قادر نیست سرکار برود، درک او از ایمان و مقصود باز احیاء میگردد.در گرد داستان سادهکریم و نمایش معصومیت کودکی، یک پیرنگ فرعی دنکیشوتوار دربارهپسربچههای محل که سعی میکنند آب انباری به لجن نشسته را برای پرورش ماهی تمیز کنند، ایدههای قدرتمند دیداری و احساسات سطحی بیننده را برمیانگیزد.مطابق معمول فیلمهای مجیدی، فیلمبرداری تغزلی (اینبار در همکاری با تورج منصوری که نماهای هوایی فوقالعاده گرفته) و طراحی صحنههای پر قدرت (از اصغر نژاد ایمانی) بیشتر از دیالوگهای اطلاعات به بیننده منتقل میکند. مشارکت همکاران دیرین کارگردان، حسن حسندوست تدوینگر و یدا… نجفی صدابردار نیز آشوب دنیای مدرن را مورد تاکید بیشتری قرار میدهد.اسکرین – جاناتان رامنی (منتقد انگلیسی – مقیم انگلیس)آوازهای جاودانی مردی از طبقه کارگر در آواز گنجشکها – یک کمدی با جذابیتهای آنی از مجید مجیدی، کارگردان ایرانی – نقطه عطف فلسفی شعف باری دارد. اما درحالیکه این فیلم بسیاری از اعضای مدار جشنوارهها را با مسکنی سبک و لذتبخش به لبخند وا میدارد، سبک جماعت پسندش کمتر امکان آنرا فراهم میآورد تا دغدغهای جدی برای خریداران بینالمللی به وجود آورد، مگر آنکه – در چنین موارد استثنایی – عاقبت قاعده بازار فیلم هنری برای فیلم های گستاخانهتر ایرانی از میان برود.
موفقیت فیلم نامزد اسکار بچههای آسمان (1997) و رنگ خدا (1999) توقعاتی به وجود آورد که مجید مجیدی کارنامهای بینالمللی به عنوان کارگردان همخوانتر با سینمای مسلط را در مقام انتخابی متفاوت از تلخکامانی مانند کیارستمی، مخملباف و پناهی شکل دهد. اما این اتفاق هیچوقت به شکلی کامل به وقوع نپیوست و به نظر نمیرسد تاثیرگذاری آواز گنجشکها بر طیفی وسیعتر این بار هم کاری از پیش برد. فیلم اساساً مرکوبی یکنفره برای بازیگر همیشگی مجیدی، رضا ناجی است که نقش کریم – کارگر مزرعهی پرورش شترمرغ در منطقهای ییلاقی و پدرسالار خوشقلب – را بازی میکند. از همان آغاز، کریم بدشانسی پشت بدشانسی میآورد: دختر ناشنوای نوجوانش، هانیه، سمعکش را در آب انبار خانوادگی گم میکند؛ پسر کوچک گستاخش در وسوسه تمیز کردن آب انبار و پرورش دادن ماهی میسوزد؛ و بالاتر از همه آن که یکی از شتر مرغها فرار میکند و نمیتواند به بندش بیندازند.مجید چند صحنه سورئال و حتی کمیک شاعرانه را از دل تلاشهای کریم دست تنها برای به بند انداختن جانور از کار در میآورد: او در لباسی مبدل – شبیه به یکی از لباسهای تخفیف خورده بیگ برد (Big Bird) درخیابان سسامی- این مناطق ییلاقی را گام به گام میگردد، ولی از آن فراری خبری نمیشود و در نتیجه کریم کارش را از دست میدهد.کریم سوار بر موتور سیکلت کم قیمتش برای سفارش یک سمعک جدید به تهران میرود و تصادفاً خود را با حمل و تقل سنخ نمایان و تیپهای مختلف شهر بزرگ در آغاز کاری جدید مییابد که نه تنها وضعیت مالیاش را سر و سامانی میبخشد، بلکه شروع به آشغال جمع کنی و تلنبار آن در حیاط خانه میکند. اما زندگی جدید او و ارزشهای شهرنشینی که به همراه دارد، طبیعتاً برای روح کریم که دم به دم بد سرشتتر میشود، خوب نیست و تنها در زمانی که تل آشغالهای حیاط فرو میریزد، او مجبور میشود به خود استراحت دهد و آنچه در زندگی اهمیت دارد را بیاندوزد.آواز گنجشکها که اساساً سهل است و کلیشهای، در درخشانترین لحظاتش شوک فرهنگی وارد شده به کریم محصور مانده در پرتوی خودخواهی و جنون مطلق زندگی در تهران را بر پرده ثبت میکند.وگرنه، سنگینی فیلم مستقیماً به دوش ناجی افتاده که به سیبی از وسط نصف شده با جاد هرش – ستاره مجموعه کمدی تاکسی – میماند و ظاهر آدم عادی خوشایندی را دارد که به کرات واکنشهای تاخیری خندهآور و حاکی از نگرانی بروز میدهد.هرچند در یکسوم نهایی، روایت از یک موضوع باورنکردنی دیگر میجهد و مجیدی زمانی همدردی بسیاری از بینندگان را از دست میدهد که تعداد فراوانی ماهی قرمز (که از قضا واقعی هستند) تنها به امید به دست آوردن چند امتیاز غمانگیز سطح پایین قتلعام میشوند. انتخاب بازیگران کودک مثل دستهگل، نمایش مشقات روستایی به عنوان موضوعات تزئینی شعف بار، بعلاوه دلبستگیشدید مجیدی به رنگهای شاد و جذاب، تاثیری نرم و گاه سهل برجای میگذارد که به سرعت رنگ میبازد.با این وجود، حتی برای آدمهای بدبین مقاومت در برابر غرابت محض شترمرغها دشوار است – به خصوص وقتی یکی از آنها با چیزی که میتوان به یک رقص غیرعادی با بادبزن تشبیهش کرد، به فیلم خاتمه میدهد.
فیلم تبلیغاتی میرحسین موسوییکی از فیلمهای تبلیغاتی میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ را مجید مجیدی با همکاری داوود میرباقری و رضا میرکریمی ساخت که در ۹ خرداد ۱۳۸۸ از شبکهٔ اول صداوسیما پخش شد.ابوالفضل فاتح، رییس کمیته رسانه و تبلیغات ستاد میرحسن موسوی، دربارهٔ این فیلم گفته است: ساده، صمیمی، محکم، موثر و واقع بین. مجیدی به خوبی توانسته است ارتباط معنیداری فیمابین حضور سبز مهندس موسوی و نیازهای اجتماعی برقرار کند. مجیدی رسالت خود را در این فیلم میداند، مخاطبش را میشناسد و به حقیقت تعهد دارد.فاتح در جایی دیگر در بارهٔ این فیلم گفته بود:مجیدی این فیلم را نه برای جشنوارهها و نه برای مهندس ساختهاست. این فیلم رنگ خدا دارد و همه چیزش مردماند
ساره بیات و پر کردن جاهای خالی زندگی با پروژه پر برکت محمد (ص)مجید مجیدیساره بیات بازیگر فیلم مشهور فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی ،پس از حضور درخشان دراین فیلم ، در پروژه حضرت محمد (ص)ساخته مجید مجیدی بازی کرده است. به گزارش پارس توریسم ،ساره بیات که چندان اهل مصاحبه نیست درگفت وگویی کوتاه که اوایل مسال با ماهنامه فیلم داشت درباره حضور دراین پروژه گفته بود: پس از اکران جدایی...تنها چیزی که برای انتخاب فیلمنامه ونقش کمکم کرد این بود که می خواستم جایی باشم که حال دلم خوش باشد. زمانی که آقای مجیدی مرا دید حدود یک سال ونیم بود که دنبال بازیگر نقش حلیمه می گشت. بلافاصله پس از دیدار به توافق رسیدیم.چون هم مجیدی جزو فیلمسازان مورد علاقه ام بود و هم کار کردن در آن فیلم ،از لحاظ اعتقادی برایم دلنشین بود و راضی ام می کرد.وقتی وارد این کارشدم به تنها چیزی که فکر می کردم این بود که من دوسال از همه نقشها و فیلمهای احتمالی خواهم گذشت ،اما برکت این پروژه نصیبم خواهد شد و جاهای خالی زندگی ام را پر می کند.
حضور شجریان همه چیز را زیبا می کندمجید مجیدی کار گردان مطرح سینمای ایران چند سال پیش در گفت وگویی ضمن تحسین از استاد شجریان به خاطر پروژه باغ هنر بم دردیداری بااین استاد مسلم موسیقی گفته بود : حضور شما همه چیز را زیبا میكند
خلوص نیت آقای شجریانمجیدی در ادامه گفته بود: من با توجه به شناختی كه از هنرمندان دارم از این حركت به شدت استقبال میكنندكارگردان فیلمهای بچههای آسمان و رنگ خدا نیز با اشاره به اینكه هر حركتی اگر با نیت صحیح انجام شود خداوند خودش یاری رسان خواهد بود گفت: قطعات این پروژه كه با خلوص نیت آقای شجریان شروع شده، مسیر موفقیت آمیزی را طی خواهد كرد.
بازخوانی اظهارات مجیدی درباره سید محمد خاتمی در ده سال پیشماجرای قدر دانی مجیدی از نتوانستن خاتمیامروز شاید زود باشد باید كمی زمان بگذرد باید فاصلهای میان ما با رخدادها حادث شود تا وزن، ثقل و اهمیت اقدامات شما آشكار گرددمجید مجیدی، در سال 83در مراسمی که با حضور جمع زیادی از شخصیتهای فرهنگی، هنری، اجتماعی، سیاسی و دانشگاهی منظور قدردانی از تلاش صادقانه و ارزنده ی حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی در دوران ریاستجمهوری وی برگزار شد به ستایش از سید محمد خاتمی پرداخته بود.
بازخوانی این اظهارات پس از گذشت ده سال همچنان خواندنی است.
مجیدی در اظهارات خود گفته بود: من برای نسل خود، خاطرهای از شما دارم. این خاطره مایه افتخار من هنرمند مسلمان ایرانی در این عصر آخرالزمانی است.
کارگردان آثار بسیاری از آثار ارزشمند سینمای ایران همچون بچه های آسمان ، خدا می آید ،رنگ خدا، باران، بید مجنون و... گفت: ما به اقتضای حرفه خود از منظر متفاوتی، به دنیای اطرافمان نگاه میكنیم. بدین سبب این تفاوت گاهی غریب مینماید و شاید به همین خاطر است كه آنان كه به نگاههای متعارف عادت دارند گاه ما را برنمیتابند، گاه درك نمیكنند و گاه به دیده شك و سوء ظن در ما مینگرند و گاهی هم اظهار تأسف میكنند و آهی از نهاد برمیكشند، همچون آهی كه عاقلی از دیدن سفیهی برمیكشد و جنس سخن امروز من، از این دست است و نه به ناچار كه به اجبار، چون گونه دیگر نگریستن بر ما سخت است و دشوار و چه باك كه عقلا كه البته سیاستمداران نیز از این خیل شریفاند بر ما بخندند. وی افزود: امروز همه تلاش دارند از توانستنهای شما تجلیل و قدردانی كنند كه البته درست و به حق است. اما من اجازه میخواهم از نتوانستنهای شما قدردانی كنم. مجیدی گفت: نتوانستید، نه اینكه نمیخواستید. نتوانستید، نه اینكه نمیدانستید. نتوانستید، چون توانستن به هر قیمتی و بهایی را باور نداشتید. حال دیگر نتوانستن، لغت مناسبی نیست. شارحین لغت در باب تقوا میگویند: متقی كسی است كه خویش نگاه میدارد و رضای خدا میجوید و چه باك كه دیگران او را خوار شمارند كه نمیتوانند و نمیدانند این نتوانستن، از جنس درماندگی نیست كه عین جمع بستن اراده و عمل خود، با رضای خداست. امروز شاید زود باشد باید كمی زمان بگذرد باید فاصلهای میان ما با رخدادها حادث شود تا وزن، ثقل و اهمیت آن آشكار گردد. کارگردان «پدر» تصریح کرد: گفتین نگاه ما متفاوت و غیرمعمول است. من برای نسل خود، خاطرهای از شما دارم، این خاطره مایه افتخار من هنرمند مسلمان ایرانی در این عصر آخرالزمانی است. دور اول ریاست جمهوری را كسی ندید، اگرچه یقین دارم در خلوت چنین بوده، اما در دور دوم، روز ثبتنام، بغضی از شما به یاد مانده است. بغضی كه ناگفتههای بسیار داشت و این روزهای پایانی از تصاویری كه از شما پخش میشود چهرهای بغایت شاد و خندان دارید و این درس و خاطره بزرگی است. آمدن به قدرت با چشمی گریان و رفتن از آن با لبی خندان. شما به قدرت دو حد زدید و این دو حد از قدرت و سیاست، تعریف جدیدی میدهد. تعریفی كه آن مظاهر نتوانستنها، از ثمرات مبارك آن است. شما قدر آن امانت كه مردم بر دوشتان نهادند نیك دانستید و برای خیانت و كوتاهی و دست بردن در آن، نه به تسمك به دین، نه به فریب لیبرالیسم، نه به خدعه دموكراسی و نه به اسباب دیگر اهل سیاست، اعتنا ننمودید و این البته سبب شد كه پارهای دوستان كم حوصله شما نیز به جمع شاكیان بپیوندند و پارهای از شاكیان پرهیاهوی آغازین نیز در كمند حلقه صدق شما گرفتار آیند و به خیل معترفین قدر و بهای شما، بپیوندند.مجید مجیدی اظهار داشت: از وظایف حرفه كارگردانی، تشخیص لحظه واقعی زندگی از بازی تصنعی آن است. به شما عرض میكنم آن بغض و این شادی بیشك كارگردان توانایی دارد كه چنین ناب و خالص و ماندگار از آب درآمده. کارگردان «بید مجنون» در پایان گفت: قطعا آن كارگردان، خدای شما، دین شما، باورهای شما و مرام شما بوده است. باورهایی كه از مكتب علی (ع) و فرزندان معصومش سرچشمه گرفته است. دست مریزاد و خسته نباشید. بابت همه توانستنهایی كه به یقین بسیار است و همه نتوانستنهایی كه بسیار پربار بود. حق یاورتان./بازخوانی اظهارات مجید مجیدی درباره گل آقا :کیومرث صابری فومنی یکی از شخصیتهای تکرار نشدنی تاریخ طنزایران است
یازدهم اردی بهشت سالروز درگذشت کیومرث صابری فومنی است.مجید مجیدی کارگردان مطرح سینما از جمله کسانی است که سالها قبل در بازدید از موسسه گل آقا به ستایش از مرحوم صابری پرداخته بود .به گزارش پارس توریسم در آخرین روزهای سال 86«مجید مجیدی» كارگردان سینما از مؤسسه گل آقا بازدید و طی این بازدید مجیدی با پوپك صابری فومنی،گیتی صفرزاده و اعضای تحریریه این مؤسسه دیدار و گفتوگو كرد. براساس این گزارش، كارگردان «آواز گنجشكها»از بخشهای مختلف ساختمان گل آقا اعم از اتاق شخصی كیومرث صابری فومنی ،تحریریه و بخش انیمیشن دیدن كرد. در این دیدار «مجیدی»،بر تاثیر گل آقا در عرصه طنز تاكید كرد و گفت: گل آقا با نگاه اجتماعی كه داشت،توانست جریانهای خیلی خوبی را در كشور به وجود بیاورد. گل آقا كودكان نیز كار خیلی ارزشمندی است.صابری یكی از شخصیتهای تكرار ناشدنی در تاریخ طنز ایران است و نوع نگاه متعهدانه او به مردم و اعتقاداتشان خیلی ارزشمند بود .خدا بیامرزدش.
در این دیدار صمیمانه، «مجیدی» افزود: مهمترین نكته در طنز این است كه بی طرف باشد،به نظرم اگر طنز اینگونه باشد،تاثیرش در مردم بیشتر است و اعتماد آنها را بهتر جلب میكند.
اساسا طنز باعث میشود پیچیدهترین مسائل اجتماعی و سیاسی مطرح شود. «پوپك صابری فومنی» فرزند گل آقا نیز با توجه به مشكلاتی كه منجر به توقف انتشار گل آقا شده است،در ادامه افزود:بزرگترین مشكل گل آقا ،بودجه است.این مؤسسه سوبسید دریافت میكند و به خودی خود نمیتواند چرخش را بچرخاند.گل آقا به تمای اقشار جامعه از كودك تا بزرگسال متعهد است، در حالی كه، كار فرهنگی زیادی برای بچهها صورت نمیگیرد. در موسسه گل آقا چنین كاری میشود و باید مورد حمایت واقع شود.
مجیدی گفت: جای تاسف دارد كه برای چنین مسائلی سرمایهگذاری نمیشود .كتاب و مجله چیزهایی هستند كه در ذهن و خاطرات بچهها ثبت میشود. صابری نیز گفت:نا امید نیستیم و با هر مشكلی موسسه را سرپا نگه میداریم و دوباره خودمان را بلند میكنیم. مجیدی مؤسسه گل آقا را دارای تشخص دانست و گفت:این مجله شخصیت طنز خیلی خوبی دارد و به استعدادها و هنرمندان ناشناخته توجه میكند و به صورتی هنرمندانه به مقوله طنز میپردازد.كسی كه استعداد دارد در این عرصه مطرح میشود و زمینه رشدش بوجود میآید. كارگردان «آواز گنجشكها» در بازدید از مؤسسه گل آقا گفت:طنز در تلطیف كردن فضای اجتماعی و سیاسی خیلی موثر است و خود عرصه خیلی سختی است. طنز راهكاری است كه پیچیدهترین مسائل سیاسی را میتوان در قالب آن جا داد،وقتی نمیتوان بصورت جدی به آنها پرداخت. وی در ادامه افزود:نگاه سیاسی صرف به طنز آسیب میرساند و فقدان نقدپذیری مهمترین مشكل طنز است. صابری نیز گفت:هم میدانند كه گل آقا جناحی نیست و متعلق به هیچ جناحی نیست و برای همین هم دوام آوردیم./روایت مجید مجیدی از دیدار با بهروز وثوقی و پرویز صیاد وامیر نادری/مجید مجیدی کارگردان سینما چند سال پیش زمان اکران فیلم بید مجنون گفتوگوی مفصلی با رضا درستکار، منتقد سینما انجام داده است كه شرح این گفتوگو در كتابی منتشر شده است. در این کتاب که با عنوان «قلمرو دیدار» منتشر شده و گویا قرار است به تازگی به همراه مصاحبه درستکار درباره فیلم آواز گنجشکها تجدید چاپ شود، مجیدی روایتی را از دیدار با بهروز وثوقی، شهره آغداشلو، ناصر ملک مطیعی و حتی پرویز صیاد ارائه کرده است...بهروز وثوقی زمانی که برای نمایش فیلم باران به آمریکا رفته بودم، کمپانی «میراماکس» پخش کننده فیلم در هر ایالت نمایش خصوصی را برای فیلم برگزار میکرد و در یکی از این نمایشها بهروز وثوقی دعوت شده بود.مجیدی در این مصاحبه میگوید: به هرحال سینمای متفکر و بالنده ما با حضور بهروز وثوقی در چند فیلم شاخص خود راه خود را پیدا کرد و ما به نوعی مدیون او و برخی از کارگردانها و سینماگران متفکر سینمای ایران هستیم. بعد از یک مصاحبه مطبوعاتی با بهروز وثوقی، دیداری پیش آمد.
وقتی من را دید، به قدری صمیمیت به خرج دادکه گویی سالهاست من را می شناسد. به محض اینکه همدیگر را در آغوش گرفتیم، بهروز وثوقی شروع کرد به گریه کردن و من را هم تحت تاثیر قرار داد.سر میز شام از او پرسیدم چرابا این همه علاقهای که مردم به تو دارند، به ایران برنمیگردی؟ پاسخی که داد گویای یک حس علاقهمندی آمیخته با ترس و شک بود؛ فکر میکرد اگر برگردد و از طرف مردم و جامعه هنری پذیرفته نشود، خیلی بد میشود و آرمانهایش زیر سوال میرود! درواقع به طور غیر مستقیم توقع داشت که مسئولان و متولیان سینما از او دعوت کنند.در سخنرانی که قبل از نمایش فیلم هم راجع به سینمای شاخص قبل از انقلاب حرف زدم، از بهروز وثوقی به عنوان نمادی از سینمای موج نو نام بردم که بهروز بلند شد و مردم اورا خیلی تشویق کردند.راستش بگویم که غربت، بهروز وثوقی و سایر هنرمندان برجسته مهاجر ایرانی را شکننده کرده است. اما چیزی که در این دیدار ویژه برای من جالب بود، خویشی و پیوندی بود که به رغم فاصلههای روحی، جغرافیایی و زمانی میان من و او به وجود آمد. من و بهروز وثوقی هیچ فصل مشترکی نداشتیم، اما رابطهای که در همان یکی ـ دو ساعت شکل گرفت، مثل یک رابطه دوستی سی ـ چهل ساله بود.
امیر نادری مجیدی در ادامه میگوید: با امیر نادری هم در گردشهای ایالتی باران در شهر نیویورک دیدار کردم و فهمیدم نظرش درباره کارگردانان ایرانی تغییر کرده و خوشبینتر از گذشته شده است. از او خواستم به ایران بیاید و فیلمهایش را در ایران بسازد. هنوز هم با دیده احترام به او نگریسته میشود. اما انگار نه فقط نادری بلکه هنرمندان برجسته خارج از کشور، با خودشان لج کردهاند.در آن جلسه، نادری و پس از فیلم باران از جنبههای تکنیکی فیلم به خوبی یاد کرد و گفت: فکر نمیکردم سینمای ایران اینقدر خوب پیشرفت کرده باشد.شهره آغداشلو در همان روزها به تماشای تئاتری رفتم که شهره آغداشلو بازی میکرد. بعد از پایان نمایش، دیدار کوتاهی پیش آمد که خانم آغداشلو گفت: از باران خیلی خوشش آمده بود و فیلمهای قبلیام را هم دیده بود.پرویز صیاد پرویز صیاد در آمریکا از کسانی بود که اعتقاد داشت هر فیلمسازی که از ایران میآید، سازشکار و مبلغ سیستم و اصلا به نوعی دست پرورده رژیم است. در شب تماشای تئاتر او را دیدم ولی صحبتمان از یک سلام و احوالپرسی فراتر نرفت. محمدرضا دلپاک خاطرهای از کیارستمی برایم تعریف کرده که بسیار دلنشین است. در زمان اکران «خانه دوست کجاست» کیازستمی، پرویز صیاد به همراه تعدادی، پلاکارد به دست میگیرد و جلوی سینمای نمایش دهنده فیلم شعار میدهد. وقتی کیارستمی سر میرسد، از او میخواهد پلاکاردش را به دست کیارستمی بسپارد تا همچنان اعتراض آنان ادامه داشته باشد و از صیاد و دوستانش میخواهد که بروند فیلم را ببینند. اگر فیلم بدی بود، بیایند و به کارشان ادامه دهند و اگر فیلم ... به نظرم نکتهای شیرین در این برخورد نهفته است: نباید با چشمان بسته با هرچیزی مخالفت کرد.
مجید مجیدی و ده نمکیمجیدی مجیدی نیز چندسال پیش در یکی از دانشگاهها از او درباره فیلم اخراجیها سوال شده بود واو با لحن خیلی خاصی گفته بود : درباره این فیلم صحبت نمی کنم . بعدها مجیدی در جلسات ونشستهایی به طور غیر مستقیم وبا کنایه از ده نمکی و سینمایش انتقاد کرده و ده نمکی نیز به این انتقادها واکنش نشان داده بود.
طعنه وکنایه مجیدی به سریال های معناگرای تلویزیونبر اساس گزارشی که آزاده کریمی در سال 87 در خبرگزاری فارس منتشر کرده :مجید مجیدی كارگردان «آواز گنجشكها»در تالار ابوریحان بیرونی دانشگاه شهید بهشتی با حضور جمع كثیری از دانشجویان گفت : روزی از میدان توحید میآمدم و دیدم كسی من را با لحنی عامیانه و خالصانه صدا میزند و هر چقدر كه جستجو كردم، كسی را پیدا نكردم. فكر كردم كه نكند همان فرشتههایی هستند كه تلویزیون نشان میدهد تحت فیلمهای معنوی و معنویگرا، در همین سریال «روز حسرت» هم دیدم كه جای خدا تصمیم گرفتند و آدمها را به بهشت و جهنم فرستادند. معلوم نیست شاید بهشت و جهنم یكی از كانالهایش از تلویزیون باز میشود.وی ادامه داد: خلاصه گشتم و دیدم آن طرف خیابان یك نفر از چاله تعویض روغنی برایم دست تكان میدهد، و میگوید ما برای شما دعا میكنیم و به شما ارادت داریم و وقتی كوپنفروشهای خیابان انقلاب من را میبینند و ذوق زده میشوند، این احساس به من دست میدهد. اینها همه برای من ارزشمند است و رمز ماندگاری در دل و قلب مردم همین است.
انتقاد سلحشور از مجیدی وحاتمی کیا : آیا این افراد هم اكنون نیز بر سر آرمانهای انقلابی خود استوارند؟سلحشوردر سال 92 در پاسخ به این سوال كه حضور فیلمسازانی چون حاتمی كیا، مجیدی، و ... كه جز نیروهای انقلابی هستند، خود نشانهای از موفقیت برای سینمای انقلاب نیست؟ گفت: گفته شما درست، بعد از انقلاب نیروهای بسیاری از جوانان متعهد وارد سینما شدند، اما آیا این افراد هم اكنون نیز بر سر آرمانهای انقلابی خود استوارند، آیا از آن تعداد، قادریم جز 5 یا شش نفر را بیابیم كه از آنها بشود به عنوان فیلمساز انقلابی نام برد. با این توضیح باید گفت كه سینمای موجود نسل متعهد سینما را هم از بین برده است. این نقیصه در شرایطی روی میدهد كه سینمای انقلابی باید بتواند نیروی متعهد تربیت كند.
حمله شدید فرح بخش به سید محمد بهشتی و مجیدمجیدیحسین فرح بخش تهیه کننده سینمای ایران سال 92گفت وگویی با وحید سعیدی واحمد رنجبر کرده است ودربخشهایی از این مصاحبه به شدت به سید محمد بهشتی و مجید مجیدی حمله کرده است.
او در بخشهایی از مصاحبه خود بدون اینکه نامی از مجید مجیدی ببرد گفته است: آقایی که می گوید صدای پای ابتذال می آید بزرگترین خیانت را به سینمای ایران کرد .فرح بخش در بخش دیگری از مصاحبه خود گفته است: بنیان سینمای دولتی را آقایان دهه شصتی گذاشتند .یعنی مقصر اصلی مشکلات امروز دهه شصتی ها هستند .از خرداد 62 که آمدند سینمایی را ترسیم کردند که به هیچ وجه فرهنگ ایران نبود .اصلا سینما نبود .سینما که کلاس اخلاق وعرفان نیست.
ویژگی اصلی سینما سرگرمی است حالا اگر کسی توانست در قالب سرگرمی حرفش را بزند چه بهتر.اخیرا کتاب مزخرفی را بیرون داده اند و مصاحبه های این آقارا جمع کرده اند (گفت وگوهای سینمایی سید محمد بهشتی )در حالی که این مصاحبه هاجرم دارد وباید آقای بهشتی را محاکمه کنند. مجیدی وروایتی از فیلمی درباره عزاداران ابا عبدالله حدود هفت سال پیش بود که تلویزیون اقدام به پخش فیلم مستند متفاوتی از عزاداری عزاداران اباعبدالله کرد .به گزارش پارس توریسم ، این فیلم متفاوت ،فیلم مستند «نجواهای عاشورایی» ساخته مجید مجیدی بود که به عزاداری عاشقان اباعبدالله می پرداخت وبارها از شبكههای مختلف تلویزیون پخش شد.«نجوای عاشورایی» را مجیدی در حسینه كربلائیهادر جنوب تهران و با حضور «نزار قطری» فیلمبرداری كرد و در شش قسمت از شبكههای مختلف تلویزیون پخش شد.مجیدی در آن زمان با این هدف این فیلم را ساخت که باعث تقویت مداحیهایی شود که از نظر او متفاوت ترنسبت به دیگر مداحیها بود واصالت بیشتری داشت.
استقبال مردم و منتقداناین اثر در زمان خود بااسقبال خوبی ازسوی مردم ومطبوعات مواجه شد .روزنامه جام جم در مطلبی در تمجید ازاین فیلم نوشت: برای شیعه، نوحهخوانی از اركان عزاداری در ماه محرم است، اما زمانی این نوحه خوانی او را متاثر میكند كه زیباییاش او را جلب كند و مجید مجیدی امسال با كارگردانی برنامه نجواهای عاشورایی زیبایی را در ذات نوحهخوانی به یاد همه آورد.از نظر نویسنده جام جم ،مجیدی با كارگردانی مراسم نوحه خوانی در حسینیه كربلاییها نشان داد كه باید ابتدا قالبی زیبا ساخت و بعد در آن ظرف زیبا، مصیبت حسین شهید و یارانش را روایت كرد تا جانها متاثر شوند و نجواها در ذهنها باقی بماند تا یادآوری آن نجواها، سنت مقدس عاشورا را ماندگار كند.مجیدی در نجواهای عاشورایی نشان داد با قاببندی مناسب، رنگبندی متوازن، حركتهای دوربین حساب شده، نوحهخوانیهای بیبدیل به زبانهای فارسی، آذری، عربی و بومی، سینهزنی منظم و شكار چهرههای بیریایی كه اشك میریزند و... میتوان ثابت كرد، فرهنگ نوحهخوانی، فرهنگ بكری است كه تنها صداهای خالص و پاك میتوانند آن را تداوم بخشند.
از ظهر عاشورا تا شام غریباناین مستندکه به عزاداری عزاداران اباعبدالله مربوط میشد در سه بخش ظهر عاشورا، شب عاشورا و شام غریبان تولید شده است .این مستند با همكاری دانشجویان دانشكده مطهری و عزاداران حسینیه كربلاییها ساخته شده و عوامل حرفهای سینما در ساخت آن با مجیدی همكاری كرده بودند.
روایت مجیدی از خادمان حرم امام رضا (ع)اما آقای مجیدی درزمینه ساخت آثار مذهبی کار نامه درخشانی دارد .فیلم مستند" رضای رضوان" ساخته مجید مجیدی یکی از فیلمهای مذهبی و زیبای سینما ایران است که با موضوع خادمین حرم حضرت امام رضا( ع )تولید شده است..آدمهای مختلفی از استاد دانشگاه گرفته تا افرادی دیگر در میان خادمان حرم امام رضا(ع) وجود دارند كه این برای مجیدی بسیار جالب بوده است.رضای رضوان" روایت مردانی است كه بی مُزد و منت در حرم امام رضا (ع) مشغول امر كفشداری زائران هستند. این روایت در نهایت به جایگاه این امام بزرگ در دل و جان ایرانیان می پردازد. مجیدی درزمان نمایش این فیلم یادداشتی درباره این فیلم نوشته بود که در آن آمده بود:این یك قاعده است، معشوق همیشه خودش را پنهان می كند تا عاشق، تشنه و تشنه تر دنبالاش بگردد، و در یك حالت متعالی به او برسد. اولین قدم در طریق عشق، از دست دادن همة آن چیزهایی است كه عاشق به دست آورده؛ باید به صفر برسد و با خاك برابر شود تا ...
روایتی دیگر از مجیدیمجید مجیدی همچنین روایت متفاوت دیگری از ساخت فیلم رضای رضوان عنوان کرده .او دراین باره گفته :تا چشم كار میكرد بیابان بود. در جاده خاكی به دنبال یافتن توتستان به راه افتادیم. دقایقی بعد از دور درختهای توتستان را یافتیم. كه در آن دل كویر زیبایی خاصی به آنجا داده بود، نسیم در میان شاخههای درختان میوزید. در باغ باز بود. بوی نعنا كنار جویبار فضا را عطرآگین كرده بود.درختهای سیب و گیلاس و آلبالو و همچنین تاكستان انگور در باغ خودنمایی میكرد.
نگاهی به اطراف انداختم تا كسی را ببینم، نوشتهای بر روی دیوار دو اطاق كنار باغ توجهم را جلب كرد.بر روی دیوار نوشته شده بود: دزد محترم به خودتان زحمت ندهید داخل اتاق چیزی برای بردن پیدا نمیشود اگر واقعاً محتاج هستید با شماره تلفن زیر تماس بگیرید، بنده در خدمتتان هستم هر كمكی كه از دستم بر بیاید برایتان انجام خواهم داد. لبخندی زدیم و به راه ادامه دادیم. صدای زمزمه دعایی از دور توجه ما را جلب كرد.جلوتر رفتیم و صدا لحظه به لحظه وضوح بیشتری پیدا میكرد.
سه نفر در كنار جویبار ایستاده و مشغول خواندن زیارت «امین الله» بودند، زیارت كه تمام شد صلوات فرستادند، ما هم با آنها صلوات فرستادیم.از صدای صلوات ما متوجه حضور ما شدند، برگشتند و به ما خوشامد گفتند. دو كارگر در كنار بوته های سیر مشغول كار شدند و پیرمرد با لبی خندان به استقبال ما آمد، ما را به چای دعوت كرد، در كنار جویبار نشستیم سینی چای را به گروه تعارف كرد. من استكان چای را كه برداشتم بدون معطلی سئوال كردم: «... آقای حسینی كفش شما را یاد چی میاندازه؟» لبخندی زد و گفت: «خب كفش برای پیاده روی خیلی خوبه، كفش برای كار، برای اینكه پا راحت باشد خیلی خوبه» و مرتب لبخندی می زد.انگار منظور مرا فهمیده بود ولی نمیخواست به صراحت بگوید: گفتم: «خب اینا كه خیلی معمولیه، دیگه شما رو یاد چی میاندازه؟» كمی به فكر فرو رفت سرش را پایین انداخت و انگشت دستش را به روی زمین به حركت در آورد قطرهای اشك از گونهاش سرازیر شد و با لهجه شیرین مشهدی گفت: «كفش مورو یاد زیارت میاندازه یاد زائر آقا امام رضا(ع) یاد كفشداری حرم آقا میاندازه».
گفتم «برای چی؟» گفت: «خب مو كفشدار زائر آقا هستم.» پرسیدم چند ساله؟ گفت ۱۴ ساله كه آقا به من این توفیق رو داده كه خادم زائرش باشم. پیرمرد حال خوبی داشت. گفتم برای ما تعریف كن كار اصلی شما چیه و هفته ای چند روز برای كفشداری حرم میری؟ گفت، كارمو كه معلومه كشاورزم، هفته ای یكبار ۱۲ ساعت برای كفشداری میرم. اصلا به عشق كفشداری آقا، هفتهها و ماهها و سالهارو میگذرونم به عشق آقا كشاورزی میكنم، این باغ رو كه میبینی همش به عشق آقا امام رضا(ع) است مخصوصا این بوته های انگور، آخه آقا انگور خیلی دوست داشتند، موقع محصول انگور بخش زیادی از آنها رو برای زائرین آقا میبرم. توتستان تو جاده رو كه به طول سه كیلومتر همه رو خودم كاشتم وقف آقا امام رضا(ع) كردم. اصلا من زندگی میكنم به عشق آقا و بعد سرش را دوباره پائین انداخت.
در همان دقایق اولیه كه كنار او قرار گرفتیم كاملا این عشق در چهره و كلام او موج میزد، همه وجود او عشق امام رضا بود.به سختی حرف میزد مدام باید از او سئوال میكردم تا كلمه ای حرف از او بیرون بیاید. گفتم از كفشداری برایم بگو، از زائرین، از اینكه كفشهای زائر را میگیری چه احساسی داری، اگر كفش تمیز یا كثیف و غبارگرفته و مندرس باشد تا كفشی كه تمیز است، چه رابطه ای با آنها داری آیا در طول سال برایت این كار عادی نشده؟ نفس عمیقی كشید و گفت. هر بار كه به كفشداری میرم انگار كه بار اول اومدم مثل همه زائرهای آقا كه از راه دور اومدن برای زیارت آقا ما برای گرفتن كفش زائر در كفشداری حرم با دوستان رقابت میكنیم. هر چقدر كه كفش بیشتر میگیریم خوشحال تر و راضی تر هستیم
کفش غبار گرفته تر عزیز تر استهر چقدر هم كه كفش مندرس تر و غبارگرفته تر باشد نزد ما عزیزتره. البته كفشهای نو و تمیز هم برای ما عزیزه ، ولی كفشهای غبارگرفته برای ما لذت بیشتری داره. آخه اون كفشها از راه دور اومدن .بیشتر هم كشاورزها هستن. سنتی هم بین اهل دل هست كه چند كیلومتر به مشهد مقدس مانده از اتوبوس پیاده میشن و مسیر ۵ تا ۱۰ كیلومتر ،بعضی وقتها اگر هوا مناسب باشد تا ۳۰ كیلومتر زائر به احترام آقا پیاده طی مسیر میكند تا به حرم برسد، اونوقت اون كفشها برای ما از ارزش و منزلت خاصی برخورداره، با لبخندی توأم با حس غریبی میگفت: كفش این زائر پیاده كشاورز رو با دستمال پاك كنی خیلی قیمت داره، بعد غبار اون كفش و جمع میكنیم آخه اون غبار خیلی مقدسه.
میگفت: حاصل همه عمر من و سرمایه زندگی من ۲ كیلو خاك غبار كفش زائر آقا امام رضا(ع) است. با تعجب گفتم خب این خاك رو میخوای چیكار كنی؟ لبخندی زد و گفت اون خاك رو توی پلاستیك در صندوقچه خونه گذاشتم و وصیت كردم كه روزی كه سفر به جهان اصلی كردم اون خاك رو داخل قبر من پهن كننده و بدن مرا بر روی آن خاك قرار بدن. میگفت.
فصل زمستان رو خیلی دوست دارم چون عمدتا كفش زائر خیس و گفلیه. رونق كار كفشداری تو زمستونه. بعضی وقتها دلم میخواد فرصت داشته باشیم تا بتونم همه كفشها رو قشنگ خشك و تمیز كنم، وقتی زائر از زیارت آقا برمی گرده كفش خوب و مرتب تحویلش بدم، وقتی رضایت رو تو چهره زائر آقا میبینم. همه وجودم پر از عشق میشه، البته در یك كلام كار كفشداری حرم آقا كار عشق و همه آرزوی من اینه كه در طی این سالها یه روزی كفش آقا امام زمان(عج) بدست من رسیده باشد. دوباره چشمانش از اشك پر میشود، بغض گلویش را میگیرد و دیگر قادر به ادامه سخن نیست.
مجیدی: بگونهای رفتار كنیم كه شایستهی شیعه امام زمان (عج) باشیمبراساس گزارشی که مسعود نجفی در سال 87در خبرگزاری ایسنا منتشر کرده :همزمان با سالروز ولادت باسعادت منجی عالم بشریت حضرت ولیعصر (عج)، مجید مجیدی كارگردان سینمای ایران با تبریك میلاد باسعادت حضرت ولی عصر (عج)، گفته است : در چنین شب مباركی حضورم در میان خانوادههای شهدا، مسوولین و مردم سختكوش نازیآباد، برای من باعث افتخار است و امشب را شبی فراموشنشدنی در كارنامهی كاری خود میدانم. او اظهار امیدواری كرد: به گونهای زندگی كنیم كه مورد عنایت آقا امام زمان (عج) قرار گیریم. وی ادامه داد: اگرچه برگزاری چنین مراسمی ایشان را شاد و راضی میكند، اما قطعا رضایت كامل ایشان هنگامی حاصل میشود كه كمك به همنوعان، محبت، تلاش و كوشش و زندگی در سایهی یكدیگر را سرلوحهی خود قرار دهیم و به گونهای رفتار كنیم كه شایستهی یك شیعهی امام زمان (عج) باشد.
با آرزوی طول عمر باعزت برای شما
چند روز پیش از تلوزیون فیلم بچه های آسمان شما را پس از 20سال برای اولین بار دیدم چندین بار هنگام دیدن فیلم همراه با بازیگران کودک فیلم به گریه افتادم. فیلم بسیار خوب و ماندگاریست .بنده یک طرح از یک داستان اجتماعی در ذهن دارم در صورت تمایل با بنده تماس بگیرید . قابل ذکر است اینجانب مدتی کوتاهی در سینمای جوان قم در سال 70 فعالیت داشتم .
ابوالفضل محمودی
09126517781
abolfazlemahmoody@gmail.com
mahmoodyali58@gmail.com
بنده بنا به اتفاقاتی که ازدوران نوجوانی وجوانی در زندگی شخصی ام رخ داده برای ساخت فیلم بسیار جذاب،درام،آموزشی واجتماعی تمایل برای همکاری با جنابعالی برای ساخت این پروژه دارم. (مطمئنا از پروژه خوشتون میاید وپشیمون نخواهی شد.)خواهشمندم پیگیری کنید.(حتی اسم فیلم هم آماده است)
با آرزوی موفقیت برای تمام لحظات عمرتان.
محمود نعیم زاده
09379492259
naim40465@gmail.com
جناب اقای مجیدی به شما و اقای داوود میر باقری که توانسته اید در جو مبتذل سینما ی ایران چنین بدرخشید و هنوز ایده های الهی،انشانی و فرهیخته خود را مستقلانه نبال میکنید واقعا افتخار میکنیم و دست مریضاد میگوییم. تنمنا دارم ناامید نشده و از بادهای سست عنصر شیطانی کنونی نشکنید. خداوند با صالحین است.
فیلم محمد رسول الله خیلی عالی بود. دقیقا فیلمی بود که من یک ایده برای ساخت فیلم دیگری دارم اگر دوست داشتین می تونم در موردش باهاتون صحبت کنم. ممنون
سلام
شما در کارهایتان 2 ایراد دیده می شود:
الف - در کارگردانی و نحوه تهیه فیلم هایتان دارای اشکالاتی هستید که اگر تمایل داشتید حضورا به استحضار می رسانم.
ب - سایتتان بسیار ضعیف است و دسترسی به شما بسیار سخت.
09194138009(و واتس آپ)
به استحضار می رسانم اينجانب نورالدین درفیلم بدوک درنقش پاکستانی
اينجانب خیلی تلاش کردم که شماره تماس جنابعالی راپیدا کنم موفق نشدم که کار ضروری باشمادارم شماره تماس۰۹۳۹۵۶۲۵۷۳۰
شماره واتساپ ۰۹۳۶۱۲۲۳۵۸۱
باتشکر
بنده فیلم نامه ای با سبک و ایدولوژی های شما به نگارش رسانده ام مطمعنم با اشتیاق از آن استقبال خواهید کرد
۰۹۳۶۲۴۴۵۸۳۱
......