کد خبر: ۲۴۲۰۵۶
تاریخ انتشار:
در گفت و گویی تشریحی با «بهروز افخمی» مطرح شد؛

ماهیت ایدئولوژیک روشنفکری ایرانی از«ابتدا تا انتها»

افخمی معتقد بود که از دین چیزی به‌نام ایدئولوژی بیرون نمی‌آید، در عین حال که جبهه‌گیری سفت و سختش با روشنفکران را هنوز حفظ کرده بود.
جامعه روشنفکری ایرانی از «ابتدا تا انتها» ایدئولوژیک است
گروه سینما و تلویزیون، افخمی معتقد بود که از دین چیزی به‌نام ایدئولوژی بیرون نمی‌آید، در عین حال که جبهه‌گیری سفت و سختش با روشنفکران را هنوز حفظ کرده بود.

به گزارش بولتن نیوز، درست یک سال پیش در چنین روزهایی گفت وگوی ما با بهروز افخمی با این جمله او پایان یافت: مهم‌ترین چیز درباره کسی که خود را داستان‌گو می‌داند و می‌خواهد به این وظیفه متعهد بماند، این است که مبهم بماند. اگر شما بدانید من یک حزب اللهی متعصب هستم، اصلاً داستان بعدی من را گوش نمی‌کنید.

و حالا درست یک سال بعد گفت‌وگوی ما با افخمی با این سؤال شروع شد: فیلمی درباره ماجرای هسته‌ای ایران ساخته‌اید، حالا دیگر دستتان رو شده است؟ و افخمی متعجب بود که چطور بیست سال است که دستش رو نشده است.
گفتگو با افخمی همواره پر از غافل‌گیری است و غافل‌گیری بزرگ او در این گفت‌وگو مبارزه تمام‌عیارش با چیزی به‌نام ایدئولوژی بود. او معتقد بود که همه دعواها اساساً از ساخت ایدئولوژی آغاز شده است.
افخمی معتقد بود که از دین چیزی به‌نام ایدئولوژی بیرون نمی‌آید، در عین حال که جبهه گیری سفت و سختش با روشنفکران را هنوز حفظ کرده بود و نظرات سینمایی خاص خودش را هم همچنان تکرار می‌کرد: «سینما مخصوص فرهیختگان نیست، آنها از موضع برج‌عاج نشین با مردم صحبت می‌کنند و سینما به این ترتیب از عرصه تفریحات مردم خارج شده است.

تسنیم: آقای افخمی، درست یک سال پیش در همین روزها گفتگویی با هم داشتیم. اگر خاطرتان باشد سؤال آخرم این بود که شما همچنان برای جامعه سینمایی و رسانه‌ای ایران مبهمید و شما گفتید که اتفاقاً وظیفه داستان‌گو مبهم بودن است. چند روز پیش دیدم که شما مصاحبه‌ای با ماهنامه «نقد سینما» داشتید و گفتید که حالا احساس می‌کنید دستتان رو شده است، فکر می‌کنم با ساخت «روباه» فیلمی درباره ماجرای هسته‌ای ایران دیگر حسابی دستتان رو خواهد شد.

من 20 سال پیش فیلم سینمایی «روز شیطان» را به‌عنوان اولین فیلم عرصه پلیسی و جاسوسی ساختم. اینکه تا همین الآن دستم رو نشده بود برای خودم جای تعجب داشت و با خود فکر می‌کردم تا کی قرار است دیدگاه شخصی من بد فهمیده شود و امیدوار باشند که من شخص دیگری غیر از آن که هستم باشم. حالا دوباره همان شایعاتی که در زمان ساخت روز شیطان گفته می‌شد تکرار می‌شود و برای من جالب است چون فکر می‌کنم آن موقع بعد از مدتی فراموش شد و دوباره از من انتظار داشتند شخصی غیر از خودم باشم، حالا هم احتمالاً اگر بعد از مدتی فیلمی خوب در بیاید فراموش می‌کنند و انتظار دارند من یک فیلم‌های دیگری بسازم.

تسنیم: آقای افخمی، شما دو سفر مهم به کانادا و سوریه داشتید که فکر می‌کنم در زندگی‌تان به‌شدت تأثیرگذار بوده است، دوست دارم کمی در مورد سفر سوریه و نسبت آن با سینمای‌تان بگویید.

سفر سوریه همان چیزی را به من نشان داد که از قبل آن را حدس زده بودم. البته بعد از اینکه رفتم یاد انقلاب و زمان جنگ خودمان افتادم و به این فکر کردم که وقتی مردم یک شهر شجاع باشند چقدر اتفاقات و وضعیت عجیب و جذابی به وجود می‌آید، یعنی آدم آنجا که می‌رود متوجه می‌شود که اینجا چقدر بد شده است.
علاوه بر اینکه شش ماه قبل از اینکه به سوریه بروم تقریباً مطمئن بودم فیلم‌هایی را که بی‌بی‌سی و رادیو آمریکا می‌سازند و در برنامه‌های خبری خود پخش می‌کنند، ساختگی است، زیرا خودم فیلم‌بردار خبر بودم و معنای فیلم ساختگی را می‌فهمم. احساس می‌کردم که آنها سناریو نویسی می‌کنند و می‌خواهند جنگی را پیش ببرند و تمامش هم بکنند. و سفر سوریه درستی این ادعاها را به من اثبات کرد.

تسنیم: خوب، نمی‌توانیم به این هم اشاره نکنیم که خیلی‌ها معتقدند «آذر، شهدخت، ...» ثمره سفر شما به کاناداست و «روباه» ثمره سفر به سوریه.

خیر، من 20 سال پیش «روز شیطان» را ساختم که تقریباً در همین سبک «روباه» است با این تفاوت که اکشن روباه بیشتر و عامه‌پسندتر است. اشکال اصلی فیلم‌های جاسوسی این است که در آن زن نیست و فقط مأموران مردی هستند که با یکدیگر جنگ پنهان می‌کنند، به همین دلیل معمولاً تماشاگران خانم به دیدن فیلم‌های جاسوسی علاقمند نمی‌شوند؛ اما فیلم‌هایی که درباره آدمهای عادی باشند که در یک ماجرای جاسوسی گیر کرده‌اند به‌نظرم احتمال عامه‌پسند شدن و جذابیتش بیشتر باشد. فکر هم می‌کنم که این فیلم نسبت به فیلم روز شیطان پرفروش‌تر باشد.

تسنیم: اگر موافق باشید بحثمان را با محوریت «جذابیت» آغاز کنیم، برای سینمایی که برای خود نقشی راهبردی در تغییر جهان و جامعه تعریف کرده است، طبیعتاً لفظ «جذابیت» محل سوءتفاهم بزرگی است. بحث‌های زیادی در تمام این سال‌ها در مورد مفهوم «جذابیت» و «پیام» در سینمای ایران مطرح بوده است. فکر می‌کنم به‌جای اینکه درگیر بحث‌های نظری کسل‌کننده درباره مفهوم کلی و بسیطی به‌نام «هنر» شویم از خود سینما شروع کنیم و پایه‌ای ترین اصل آن: «روایت»، ما با الگویی مواجهیم به‌نام روایت داستانی کلاسیک. که این سال‌ها مخالفینی هم پیدا کرده است و عده‌ای از نظریه‌پردازان و سینماگران معتقد شده‌اند که شیوه داستان‌گویی ساده و کلاسیک در سینما دیگر تاریخ مصرفش به سر آمده است.

خیر، من قبول ندارم. سینمای داستان‌گو هیچ وقت کهنه نمی‌شود، بلکه به‌عکس فیلم‌هایی که در آن با دوربین حرکات عجیب غریب می‌کنند و یا کارهای دیگری می‌کنند که فکر می‌کنند با آن مدرن می‌شوند، آن فیلم‌ها هستند که کهنه می‌شوند. فیلم‌هایی که سعی کرده‌اند چیزی غیر از داستان‌گویی را دنبال کنند چند سال بعد از ساخته شدن با هرنوع جنجالی که در موردش به وجود آمده باشد، کهنه می‌شوند، تاریخ مصرف دارند و دیگر کسی نگاهشان نمی‌کند.

اما این نکته را مدنظر داشته باشید که به‌طور کلی من هیچ وظیفه‌ای برای فیلم‌ساز غیر از اینکه اثرش جذاب باشد، قائل نیستم. اما مسئله اینجاست که  فیلم‌ساز هیچ وظیفه‌ای ندارد و نمی‌توان برای او تکلیف تعیین کرد. با بررسی وضعیت فعلی سینمای ایران می‌توان گفت که مردم خیلی دوست ندارند فیلم‌های ایرانی را تماشا کنند و سینما از عرصه تفریحات متداول و مورد نظر مردم خارج شده است و احتمالاً علتش هم این است که از عرصه داستان‌گویی خارج شده و داستان خوب برای تعریف کردن ندارند. فقط همین، دیگر نمی‌توان برای فیلم‌ساز تکلیف کرد که فلان مسیر را جلو برو یا نرو. هر فیلم‌سازی داستانی را که خودش دوست دارد تعریف می‌کند، و تنها شرطش این است که قاعدتاً باید جذاب باشد و تماشاگر را حفظ کند. حتی اگر بخواهند قصه‌های درونی و شخصی را که هیچ ربطی به دنیای امروز یا زندگی امروز در ایران ندارد، تعریف کنند باز هم صاحب اختیار هستند اما باید جذاب باشد و تماشاگر را حفظ کنند.

جامعه روشنفکری ایرانی از «ابتدا تا انتها» ایدئولوژیک است

تسنیم: خوب، اگر قبول کنیم نمی‌توانیم فرمول از پیش تعیین شده‌ای برای سینما مشخص کرد، طبیعتاً می‌توانیم معتقد شویم که برچسب و لفظ فیلم روشنفکرانه، فرهیخته و عوام‌پسند هم اشتباه است و این طبقه‌بندی با غلظت زیادی در جامعه فیلم‌سازان وجود دارد.

ما فقط به یک گروه می‌توانیم ایراد بگیریم و بگوییم شما نسخه پیچیده و فیلم‌سازان را محدود کردید و آن هم مدیران دولتی هستند. به فیلم‌سازان نمی‌توان ایرادی گرفت چون هرکدام نسخه خاصی دارند و فیلم خود را می‌سازند.

حالا که بحث به اینجا رسید آن طرف قضیه را هم ببینیم، کنار برچسب عامه‌پسندی برچسب دیگری به‌نام «مبتذل‌سازی» هم در این سال‌ها به وجود آمده است.
اینها الفاظ بی‌معنایی است. لفظ مبتذل به‌معنای پیش پا افتاده و عوام‌پسند می‌تواند به‌نحو غیر تحقیرآمیز به کار برود، به این معنا که فیلم، فیلمی  است که مورد پسند بچه‌ها قرار می‌گیرد و یا کلیشه‌ای است که همیشه مطمئنیم کودکان و نوجوانان آن را تماشا می‌کنند. اگر لفظ مبتذل به‌معنای تحقیرآمیزش به کار برود معلوم می‌شود فیلم‌ساز یا شخصی که این لفظ را به کار می‌گیرد از موضع برج‌عاج و ژست روشنفکرانه صحبت می‌کند و احتمالاً خودش می‌خواهد برای افراد بالای 40 سال و کسانی که باید سینما را ترک کرده و به کتاب خواندن می‌پردازند، فیلم بسازد، در حالی که نمی‌داند سینمای واقعی برای بچه‌ها و نوجوانان است.

تسنیم: طبیعتاً این  ابتذال در سینما تفسیرهای گوناگونی دارد، من می‌خواهم به یک جنبه ماجرا نگاه کنم.  فرض کنید ما فیلمی می‌سازیم که روابط آدم‌ها در این فیلم‌ها کاملاً جعلی است، آنجا هم نمی‌توانیم مقابل فیلم بایستیم؟

نه، این نوع از فیلم‌ها نیز مشتری خاص خودش را دارد. سینما مخصوص آدمهای پیچیده، فرهیخته و یا آدمهای شکم‌سیری که خودشان فکر می‌کنند فرهیخته هستند، نیست. سینما برای مردم و عوام است و با ادبیات تفاوت دارد، یعنی کاری که با ادبیات می‌شود کرد با سینما نمی‌شود انجام داد. البته فیلم‌سازان نابغه‌ای هستند که در سینما به نقطه‌ای می‌رسند که می‌شود به آن هنر گفت اما سینما غالباً هنر نیست. در نظریه‌های هنر هم بر این پافشاری می‌کنند که سینما نمی‌تواند هنر باشد، البته اشتباه می‌کنند چون فیلم‌سازان بزرگی هستند که سینما را با تمام موانعی که وجود دارد و با تمام مقاومتی که در مقابل به وجود آمدن اثر هنری می‌کند توانسته‌اند آن را تبدیل به هنر بکنند، اما این ادعا که سینما که غالباً هنر نیست، قابل دفاع است.

تسنیم: آقای افخمی، تا اینجای گفتگو درباره وضعیت عام و کلّیت سینما صحبت کردیم. نظرات شما قابل‌توجه بود، اما تئوری‌های مناسبی برای تحلیل چیزی به‌نام «سینمای بهروز افخمی» نبود. فیلم‌های شما چیزهای دیگری در مورد نگاه شما به سینما مطرح می‌کنند.

از من چه انتظاری دارید، من که نمی‌توانم نسخه مورد علاقه خودم را به همه توصیه بکنم.

تسنیم: نه، نمی‌خواهم فرمول یا نسخه‌ای پیچیده شود، می‌خواهم به‌صورت مشخص بپرسم که شما برای چه فیلم می‌سازید؟ برای چه سراغ این داستان‌های خاص می‌روید و داستان‌های دیگری را برای قصه‌گویی انتخاب نمی‌کنید؟ واقعاً فقط می‌خواهید سرگرم کنید، نمی‌خواهید حرفی بزنید؟

درست است، من هر داستانی را که به دستم برسد، نمی سازم. من داستانی را می‌سازم که خودم را متأثر کرده باشد. تا به حال هم فیلمی نساخته‌ام که خودم را متأثر نکرده باشد و صرفاً برای پول درآوردن آن را تولید کرده باشم. البته جز مورد «سن پترزبورگ» که اصلاً کمدی بود و من همیشه دوست داشتم یکی از فیلم‌نامه‌های پیمان قاسم‌خانی را بسازم چون فکر می‌کردم کمدی‌ها را آن‌طور که باید نمی‌سازند و در واقع آنها را سرهم بندی می‌کنند و می‌شود از فیلم‌نامه‌های او کمدی خوش‌فرم و زیبایی را ساخت. ولی غیر از آن داستان‌هایی را انتخاب کردم که خودم را متأثر کرده باشد، یک چیز به یاد ماندنی داشته باشد و باعث شده باشد که آن داستان در ذهن من مانده باشد. همین الآن هم اگر کسی بخواهد من فیلم خاصی بسازم بسته به زمینه‌ای که پیشنهاد می‌کنند به یکی از داستان‌هایی که قبلاً خواندم و مرا متأثر کرده است،  فکر می‌کنم.

این ادبیات و کلماتی که من به کار می‌برم با ادبیات شما فرق دارد یعنی همچنان در حیطه داستان‌گویی هستم، اما شما از اندیشه و حرفی برای گفتن داشتن حرف می‌زنید و این دو طرز تلقی متفاوت است، چون من عقیده دارم داستان‌های خوب حرفی برای گفتن و پیامی برای منتقل کردن ندارند، بلکه داستان‌های خوب شکل پیچیده‌تری از اندیشیدن هستند که شاید بتوان نام آن را اندیشیدن غیرخطی گذاشت، یعنی اندیشیدن در رابطه با چیزهایی که به‌صورت خطی اندیشه پذیر نیست، شما در رابطه با مسائلی که نمی‌توانید قضاوت منطقی بکنید داستان می‌نویسید یعنی وقتی انسان با موقعیت‌های متناقض و معمایی روبه‌رو می‌شود شروع به داستان نوشتن می‌کند بنابراین داستان نویس‌های واقعی با کسانی که «ایدئولوژیک» فکر می‌کنند، دو طیف مختلف هستند.

من هم هر داستانی را نمی‌پسندم. اما داستان، تجربیاتی است که نمی‌شود در رابطه با آن پیام مشخصی داد، داستان‌های بزرگ و ماندگار این‌گونه هستند. تنها شرط داستان سرگرم کنندگی است، اما شرط اینکه بزرگ شود این است که ماندگار باشد، یک داستان هم، زمانی ماندگار می‌شود که درباره تجربه آموزنده و تکان دهنده‌ای ساخته شده باشد. اما دوباره دقت کنید که اینکه داستان یک تجربه را بیان کند با اینکه حرفی برای گفتن داشته باشد متفاوت است.

بنابراین دو نوع طرز فکر وجود دارد، یک طرز فکر این است که داستان‌ها در شکلهای مختلف خود اشکال واقعی اندیشیدن هستند برای اینکه به هیچ نتیجه مشخص نمی‌رسند و موقعیت‌های پیچیده‌ای را که نمی‌شود در موردشان تصمیم مشخصی گرفت طرح می‌کنند و آدم را وادار به تجربه کردن می‌کنند. 

طرز فکر دیگری هم وجود دارد که می‌گوید دنیا ساده است، باید ها و نباید و تکلیف همه مسائل روشن است و باید ببینیم که فلان فیلم‌ساز حرف ما را می‌زند یا خیر.

جامعه روشنفکری ایرانی از «ابتدا تا انتها» ایدئولوژیک است

تسنیم: بحث‌مان از جذابیت منحرف می‌شود ولی برایم عجیب است که شما چرا این‌قدر به واژه ایدئولوژی سیاه نگاه می‌کنید. با تعریف معمول ما از ایدئولوژی، شما آدم ایدئولوژیکی هستید و فیلم‌های شما هم ایدئولوژیک است.

در مورد ایدئولوژی یک سوء تفاهم بزرگ در ایران وجود دارد. ایدئولوژی در واقع باید و نبایدهایی است که در ظاهر به‌شکلی کاملاً منطقی از داخل یک جهان‌بینی بیرون می‌آید. اما مسئله به این سادگی نیست، مثلاً به این دقت کنید که خود ایدئولوژی مارکسیسم در دوران مارکس به جایی رسید که مارکس گفت: "من مارکس هستم، اما مارکسیست نیستم." یعنی آن‌قدر باید و نباید از فلسفه خودش درآمد که او این حرف را زد. این تصور درباره اسلام هم وجود دارد که این دین یک ایدئولوژی است، در حالی که اسلام به‌دلیل لایه لایه بودن و ذوبطون بودنش نمی‌تواند ایدئولوژی باشد و هیچ ایدئولوژی رادیکالی هم از آن در نمی‌آید. اسلام یک سری باید و نباید‌های شرعی دارد که کسی نمی‌تواند منکر آن باشد و یک رفتار ثبت‌شده است که بخشی از آن در قرآن هم آمده و بخشی دیگر هم در سیره و روایات آمده است. اما برخی‌ها یک بایدها و نبایدهای دیگری را از خود در می‌آورند و وانمود می‌کنند این به‌دلایل منطقی از مقدمات قرآنی و جهان‌بینی الهی در می‌آید و دعوا از همین جا آغاز می‌شود.

تسنیم: آقای افخمی، این دعوا بر سر این است که بایدها و نبایدهای مختلفی در می‌آید و کدام یک از آنها مشروع است نه اینکه اساساً باید و نبایدهایی در نمی‌آید و نباید دربیاید.

دقیقاً به همین دلیل که بایدها و نبایدهای مختلفی در می‌آید، نمی‌توانیم یک ایدئولوژی را تحمیل کنیم. ذات ایدئولوژی انحصار حقیقت است. ببینید نکته این بحث این است که یک بنده از خدا اطاعت می‌کند بدون اینکه در پی این باشد که حقانیت عقلی آنچه را به او دستور داده شده است حتماً اثبات کند. تفاوت او با آدم ایدئولوژیک هم در این است که آدم ایدئولوژیک فکر می‌کند حقانیت عقلی بحث قابل اثبات است، در نتیجه به جایی می‌رسد که می‌گوید هرکس که غیر از این می‌گوید در مسیر اشتباهی قرار گرفته است، وضعیتی که الآن امثال گروه داعش دارند، هم همین است. درست است که ریشه‌شان از سمت اسرائیل و انگلیس است اما جوان‌هایی که از هر جای دنیا به آنها می‌پیوندند، فکر می‌کنند حقیقت را پیدا کرده‌اند و به بایدها و نبایدهای مشخص و معینی از جهان‌بینی اسلامی رسیده‌اند که هرکس از آنها تبعیت نکند در مسیر گمراهی قرار گرفته است و باید کشته شود. تفاوت این سیستم با نظام واقعی شیعه را با یک مثال می‌گویم. پیرمردی در اصفهان پینه‌دوزی می‌کرد، کسی هم حدس نمی‌زد که آدم خاصی باشد و مثلاً صاحب کرامات باشد؛ یک روز بچه‌ای از عالی‌قاپو افتاد. آن پیرمرد هم آنجا بود و صحنه را می‌دید. فقط یک کلمه گفت: بایست! و بچه در آسمان ایستاد، مردم به‌سمتش هجوم بردند که این کی بود و چه‌کار کرده است و ... که پیرمرد فقط یک جمله گفت. گفت: یک عمر او گفت و ما عمل کردیم، یک بار هم ما گفتیم و او عمل کرد. این طرز فکر با امروز غریبه است چون ما مسلمان به‌معنای واقعی کلمه نیستیم، ما ایدئولوژی زده‌ایم، در نتیجه اصلاً نمی‌توانیم فکر کنیم که حرفی که آن پیرمرد زده است چه معنایی دارد. این ایمان است و ایمان اگر قرار باشد با استدلال منطقی باشد، ارزشی ندارد. می‌دانید که چه‌قدر بحث وجود دارد که دین اسلام کاملاً علمی است و همه حرف‌هایش روی حساب و کتاب علمی است و می‌نشینند با برهان ثابت می‌کنند که آیه‌های قرآن با قوانین فیزیکی و شیمیایی منطبق است و...، اشکال این بحث‌ها چیست؟ نه اینکه این‌طور نباشد. اما ما جوری می‌گوییم که اگر مثلاً فلان حکم قرآن، فلسفه علمی نداشته باشد انگار دین چیزی کم می‌آورد. فکر می‌کنیم این مسائل را باید وارد دین بکنیم تا حقانیت دین مشخص بشود و این اشتباه بزرگی است.

تسنیم: بحث طولانی می‌شود ولی به‌نظرم نباید ناکامل بماند، بخشی از بینش مدرنیسم و لیبرالیسم با این ادعا به وجود آمد که دوران ایدئولوژی‌ها پایان یافته است .

مسلم است که خود این بینش مدرنیسم یک ایدئولوژی است. لیبرال‌ها با فروپاشیدن اتحاد شوروی ادعا کردند که در طرف درست تاریخ قرار گرفته‌اند و همین لفظ در طرف درست یا غلط تاریخ بودن، خودش بزرگترین ایدئولوژی است، چون فکر می‌کند حقیقت با او است و لاغیر. این‌ حرف از حقه‌های بزرگ تاریخی است.

تسنیم: در ایران هم طبیعتاً این بحث‌ ایدئولوژی به‌خصوص در سالهای ابتدایی انقلاب زیاد مطرح بود و خیلی‌ها به‌خصوص جامعه روشنفکری به مذهبیون اتهام ایدئولوژیک بودن و دگم بودن می‌زدند.

بگذارید خیالتان را راحت کنم. تمام جامعه روشنفکری ما از ابتدا تا انتها ایدئولوژیک است. هیچ کس در جامعه روشنفکر ما نیست که ایدئولوژیک نباشد.اما  برخی آن‌قدر بی‌سواد هستند که نمی‌دانند هر ایسمی به‌معنای ایدئولوژیک است و برخی دیگر می‌دانند و پنهان می‌کنند.

تسنیم: حالا فکر می‌کنید وقتی این ایدئولوژی با این تعریف وارد سینما می‌شود ماهیتاً امکان زیست دارد؟ اصلاً ماهیت سینما می‌تواند ایدئولوژیک باشد؟

اگر بخواهم از حرفهایی که خودم زدم نتیجه بگیرم باید بگویم خیر. اما وقتی صحبت از هنر می‌شود هیچ نتیجه گیری منطقی درست نیست. یکی از بهترین فیلم‌سازانی که من می‌شناسم دامیانو دامیانی است که یک فیلم‌ساز کمونیست ایتالیایی است که به‌علت شرور بودنش همه از او بدشان می‌آمد، فیلم‌های او الآن پیدا نمی‌شود، چون مورد خشم اهالی سینما بود؛ اما فیلم‌هایش درخشان، پرشور، ناراضی، عصیانی و به یادماندنی است و برخی از سناریوهای او را گویی کسی که 10 سال زندان بوده است، نوشته است، یعنی اصیل است؛ در عین حال ایدئولوژیک است و حداقل خودش فکر می‌کند که داستان‌هایش برمبانی ایدئولوژی کمونیست منطبق است اما فیلم‌های خوب و تکان دهنده‌ای است. بنابراین نمی‌توانم قاعده قطعی بدهم بلکه بالاتر هم گفتم در این کار قاعده قطعی وجود ندارد. هنرمندان حتی اگر بگویند ما ایدئولوژیک هستیم ممکن است ایدئولوژیک نباشند و وقتی اصرار دارند ایدئولوژیک نیستند، حتماً ایدئولوژیک هستند.

تسنیم: جالب بود برای من که این کمونیست‌ها یا به‌تعبیر خودمان توده‌ای‌ها دوباره در سال 1393 از فیلم «آذر، شهدخت...»  شما سر برآوردند.
من با خیلی از توده‌ای‌ها دوست هستم، اما منظورم از توده‌ای‌ها، همان توده‌ای‌های مصطلح نیست، کسی است که از زمانه خودش عقب مانده است و موضع گیری‌ها و طرز تلقی‌هایش ثابت مانده است. الآن توده‌ای بودن برای جوان‌ها هیچ جذابیتی ندارد، اما خودشان درست همان رفتار پدران توده‌ای را تکرار می‌کنند.


منبع: خبرگزاری تسنیم

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین