نخستین روز نمایش آثار جشنواره 33 فیلم فجر در برج میلاد با عدم برپایی
نشست برخی از فیلمها، حضور برخی چهرههای سینمایی و آغاز تشویقهای
اعتراضی تماشاگران همراه بود.
کاخ جشنواره با نمایش «قول» آغاز شد،
شروعی که به دلیل اینکه برخی اصحاب رسانه فیلم را پیش از این در جشنواره
کودک و نوجوانان دیده بودند با عدم استقبال همراه بود. نشست این فیلم هم به
دلیل عدم اطلاع محمدعلی طالبی کارگردان فیلم برگزار نشد.
«من میخوام شاه بشم» اولین مستند به نمایش درآمده در کاخ جشنواره بود که مورد استقبال قرار گرفت.
امسال هم به روال دوره گذشته پیش از آغاز فیلمها در سالن برج میلاد، عوامل فیلم روی سن حضور پیدا کرده و با تماشاگران صحبت میکنند.
فیلمهای «ناهید»، «ارغوان» و «بوفالو» از جمله آثاری بودند که در روز اول به نمایش درآمدند، اما رضایت مخاطبان را جلب نکردند.
«این سیب هم برای تو» آخرین فیلم روز اول جشنواره بود که نمایش آن تا حدود
ساعت 24 ادامه داشت و نشست این فیلم نیز بنا به درخواست سیروس الوند برگزار
نشد.
حرکت اعتراضی برخی حاضران در سینمای رسانه که در سالهای اخیر رواج پیدا
کرده و با واکنش فیلمسازان نیز همراه بوده است، متاسفانه از روز اول آغاز
شد و علاوهبر بخش کوتاهی از فیلم «ناهید»، بخشهایی از فیلم «این سیب هم
برای تو» با دست زدن و خنده برخی تماشاگران همراه شد.
پیش از آغاز فیلمها آنونس جشنواره که طی دو سال گذشته تغییر نکرده است، با صدای ناصر طهماسب پخش میشود.
علیرغم آماده بودن کاتالوگ جشنواره و قرار دادن نسخه PDF بر روی سایت جشنواره، اما خبری از توزیع نسخه چاپی آن در روز اول نبود.
«ناهید»، «ارغوان» و «بوفالو» سه فیلم به نمایش درآمده در روز اول جشنواره نامشان برگرفته از یکی از شخصیتهای فیلم بود.
سیگار در همه فیلمهای به نمایش درآمده در روز اول نقش پررنگی داشت،
بطوریکه در میان آثار به نمایش درآمده تنها در «قول» سیگار دیده نشد. حتی
در مستند «من میخوام شاه بشم» نیز کاراکتر اصلی اش در طول فیلم قلیون
میکشید.
پژمان بازغی بازیگر دو فیلمه روز اول بود که دو فیلم «ناهید» و «این سیب هم برای تو» از او به نمایش درآمد.
برخورد نامناسب کنترل کنندگان کارتها در ورودی درب غربی سالن اصلی با درگیری لفظی و اعتراض یکی از خبرنگاران همراه بود.
پرویز پرستویی پس از سالها در جشنواره حاضر شد و در نشست پرسش و پاسخ حضور پیدا کرد.
احمد مسجد جامعی اولین مدیری بود که به کاخ جشنواره آمد و در کنار ابراهیم
داروغهزاده، مدیر کاخ جشنواره از بخشهای مختلف بازدید کرد.
پوسترهای فیلمهای حاضر در جشنواره در بخشهای مختلف سالن میلاد در معرض دید قرار داده شدهاند.
با توجه به صندلیهای پر شده در روز اول جشنواره به نظر میرسد زمان نمایش آثار مطرح ظرفیت سالن میلاد کاملا پر شود.
ابراهیم حاتمیکیا، محسن کیایی، مهدی حقیقی، علیاکبر ثقفی، محسن علی
اکبری، سعید آقاخانی، رعنا آزادی، احمد میرعلایی، کامبوزیا پرتوی، پژمان
جمشیدی، پژمان لشکریپور، جهانبخش سلطانی، علی معلم، ابوالحسن داودی، رضا
یزدانی از جمله حاضران روز اول در کاخ جشنواره بودند.
کارگردان مستند «زندگی پنهان»، کمبود ابزارهای مورد نیاز در ایران را از دلایل اصلی کم ساخته شدن مستندهایی دربارهی حشرات دانست.
دلاور دوستانیان که فیلمش فردا 13 بهمن ماه در دومین روز جشنوارهی فیلم
فجر در برج میلاد به نمایش درمیآید در گفتوگویی با بیان موانع و مشکلات سر راه ساخت این نوع مستندهایی که در مورد زندگی
حشرات و جانوران است،گفت:این نوع مستند از سخت ترین نوع مستند است و صبر
زیادی طلب میکند که هرکسی این صبر را ندارد.
وی همچنین با اشاره به کمیاب و گران قیمت بودن ابزارهای خاص این مستندها
گفت:به دلیل آشناییام با انواع لنزها و همچنین سابقهی شش سالهام در
حرفهی عکاسی،با ترکیب چندین نوع عدسی قدیمی، شروع به ساخت لنزهای مورد
نیازم کردم تا بتوانم تصاویر را با کیفیت بالا ضبط کنم.
دوستانیان در رابطه با کیفیت بالای مستندش گفت:این مستند هیچگونه تفاوتی
با نمونههای خارجی خود ندارد و کاملا با آنها برابری میکند و حتی امکان
ارایه آن به شبکههای خارجی نیز وجود دارد.
وی در ادامه با اشاره به موضوع مستندش ادامه داد:این مستند از سه اپیزود
ساخته شده است که با وجود مستند بودنش، یک خط سیر داستانی هم دارد.
او توضیح داد: اپیزود اول درمورد اتفاقاتیست که به طور موازی برای چند
سنجاقک رنگی میافتد،اپیزود دوم درمورد زندگی قورباغهها زیر آب است و
اپیزود سوم که «هیولاهای کوچک» نام دارد در مورد احساس درندهخویی، عشق و
دوستی بین چند نوع حشره است.
کارگردان این مستند ادامه داد:استقبال از یک مستند علاوه بر جذاب بودن
موضوع به رعایت چندین نکتهی فنی مانند نوع قاببندی تضاویر و نور بستگی
دارد و ترکیب همهی این نکات میتواند باعث استقبال خوب از آن شود.
وی با بیان اینکه یک مستند میتواند سیر داستانی داستانی داشته باشد
گفت:فیلم مستند به این معنی نیست که ما چند تا شخصیت داشته باشیم و از
هرکدام ده دقیقه تصویر بگیریم و تمام بشود، نه.اینطور نیست! مستند میتواند
ساختار سینمایی داشته باشد، چیزی که در مستندهای خارجی هم دیده میشود
ساختار سینمایی آنهاست.
دوستانیان در پایان از نمایش فیلمهای مستند در سالن اصلی برج میلاد
استقبال کرد و پیش بینی کرد که فرصت خوبی برای عرضه این فیلمها فراهم شود.
نمایش «زندگی پنهان» فردا 13 بهمن ماه ساعت 12:45 دقیقه در سالن همایشهای برج میلاد برپا میشود.
این مستند به کارگردانی و تهیهکنندگی دلاور دوستانیان زندگی روزمره چند نوع سنجاقک و دوزیست در دل طبیعت است.
ابراهیم حاتمی کیا در اوین روز برپایی جشنواره فیلم فجر سری به کاخ جشنواره در برج میلاد زد.
روز یکشنبه 12 بهمن سینماگرانی و هنرمندانی همچون پرویز
پرستویی، مهتاب کرامتی، هانیه توسلی، رضا یزدانی، بیژن امکانیان، نوید
محمدزاده، آیدا پناهنده، علی اوجی، پژمان بازغی، مستانه مهاجر، آزاده صمدی،
اشکان خیل نژاد، آزاده نامداری، مژده لواسانی، منصور ضابطیان، احسان
کرمی، ستاره پسیانی، هوتن شکیبا، بهرنگ علوی به کاخ جشنواره فیلم فجر
آمدند.
همچنین ابراهیم حاتمی کیا نیز عصر امروز به کاخ جشنواره آمد که حضورش دقایقی بیشتر طول نکشید و گویا به تماشای فیلمی ننشست.
نتیجه آرای تماشاگران در روز نخست جشنواره فیلم فجر اعلام شد از مجموع 6108 برگ رای شمارش شده به ترتیب فیلم عصریخبندان به کارگردانی مصطفی کیایی با میانگین امتیاز 3/05در رتبه نخست، فیلم کوچه بی نام به کارگردانی هاتف علیمردانی با میانگین امتیاز 2/88 در رتبه دوم و فیلم اعترافات ذهن خطرناک من به کارگردانی هومن سیدی با میانگین 2/69 حائز رتبه سوم شدهاند.
امیدوارم ارغوان حالمان را خوب کندجلسه پرسش و پاسخ فیلم ارغوان با حضور مهتاب کرامتی، امیدبنکدار، کیوان علیمحمدی،علی پورصمدی، آزاده صمدی و بردیا کیارس، در اولین روز جشنواره فجر برگزار شد.
امید بنکدار(کارگردان) درباره شکلگیری ایده فیلمنانه گفت: ایده این فیلم از داستان کوتاه علیاکبر حیدری با عنوان «ممکن است خیلیها برای مردنش گریه کرده باشند» گرفته شد. این داستان به قدری من را جادو کرد که به کیوان هم پیشنهاد دادم تا آن را بخواند و وقتی نظر او هم درباره این داستان مثبت بود، تصمیم گرفتیم تا با همکاری آقای حیدری فیلمنامه ارغوان را بنویسیم.
علیاکبر حیدری(نویسنده فیلمنامه) گفت: این فیلم داستان دیدار آوا و فرید است که در یک «شهر کتاب» یکدیگر را ملاقات میکنند، داستان در یک شبانه روز اتفاق میافتد و بعداز خارج شدن آوا از خانه فرید به پایان میرسد. در داستان کوتاه من هم چنین رواییتی وجود دارد.
کیوان علیمحمدی(کارگردان) درباره ساخت فیلم ارغوان اظهار داشت: این روزها حال جامعه ما اصلا خوب نیست و ما با ساخت این فیلم تلاش کردیم تا مخاطب با حال خوبی از سالن خارج شود. امیدوارم ارغوان بتواند حالمان را خوب کند.
او ادامه داد: وقتی تصمیم به ساخت این فیلم گرفتیم، تمام جزئیات را درنظر گرفتیم و اینکه در طول فیلم فضاها، بازیها، طراحی لباسها به نوعی اغراقآمیز است، کاملا هدفدار بوده است. هدف ما این بود که در کنار وجود یک وحدت هارمونیک در بازیها، بازیهای تصنعی و اغراقآمیز هم دیده شود. برای ساخت این فیلم، ما نقاشیهای بسیاری ازجمله آثار روتکو را دیدیم و براساس آنها طراحیهای صحنه و لباس و فیلمبرداری شکل گرفت.
علیمحمدی افزود: بخشی از این فیلم در حدود سال 50 و بخشی دیگر در سال 80 میگذرد که باتوجه به آن، باید رنگ و فضای فیلم هم تغییر کند. به طور مثال وقتی آوا و فرید زیر برف هستند؛ به سمت رمانتیزیسم میرویم.
مرتضی پورصمدی(مدیر فیلمبرداری) نیز درباره فیلمبرداری فیلم ارغوان اظهار داشت: فیلم ارغوان و بوفالو تنها فیلمهای حاضر در جشنواره هستند که به صورت نگاتیو فیلمبرداری شدند. ارغوان به لحاظ بصری تجربه شیرینی برای من بود و خوشحالم که با یک تیم حرفهای کار کردم.
او ادامه داد: در این فیلم اشیاء، لباسها، دکورها و گریمها به بهترین شکل آماده شده بود تا ما فیلمبرداری را شروع کنیم و خوشحالم که از سال 76 تاکنون که فعالیت من با کیوان علیمحمدی و امید بنکدار ادامه داشته، زبان مشترکی میان ما به وجود آمده است. ما در سر صحنه هم کمترین دیالوگها را رد و بدل میکنیم زیرا فهم مشترکی میان من و کارگردانان به وجود آمده است.
پورصمدی ضمن ابراز خوشحالی از اینکه ارغوان به روایتهای کلاسیک نزدیک است، گفت: امید بنکدار و کیوان علیمحمدی، با ساخت فیلمهای مدرن و پیچیده دشمنان بسیاری پیدا کردند و حالا خوشحالم که این روایتها در فیلم ارغوان به سوی کلاسیک شدن میرود و ما در این فیلم روایتی با پیچیدگی کمتری شاهد هستیم.
مهتاب کرامتی(بازیگر نقش آوا) درباره حضورش در فیلم ارغوان گفت: همکاری من با این کارگردان به مستند سرخ که درباره ایدز بود برمیگردد و از آن زمان من به شیوه روایت آنها علاقمند شدم. پس از مستند سرخ، در فیلم شبانهروز با کیوان علیمحمدی و امید بنکدار همکاری کردم و معتقدم که فیلم ارغوان در ادامه شبانهروز است و در این فیلم همه پیز پیشرفت کرده و بهتر شده است.
او ادامه داد: امید بنکدار و کیوان علیمحمدی همیشه نگاه خاص خودشان را داشتند و این برای من بسیار جذاب است. اگر در فیلم بازیهایی به سبک مینیمال و نزدیک به فرم دیده میشود، قطعا در راستای گرههای داستان بوده و با آگاهی کامل اتفاق افتاده است.
مهدی احمدی(بازیگر نقش فرید) نیز ضمن تایید صحبتهای کرامتی، اظهار داشت: وقتی قاببندیها، صحنهآراییها و حرکتها منعکس به دوربین است، بازیگر هم باید کنترل شدهتر کار کند. به عقیده من یک اثر را باید به طور کلی سنجید و بازی بازیگران را در دل کار دید.
آزاده صمدی(بازیگر نقش لیلی) نیز درباره بازیها در این فیلم گفت: در این فیلم با بازی رئال مواجه نیستیم. و در کارهای این دو کارگردان همیشه مجموعهای از صدا، موسیقی و تلفیقی از تمام هنرها شکل گرفته است که بازیگران هم به عنوان ابزاری در خدمت فیلم بودند. ارغوان داستانی عاشقانه دارد که با تصاویر و موسیقی خوبی قصهگویی میکند.
بردیا کیارس(آهنگساز) در پایان این نشست، درباره موسیقی فیلم ارغوان گفت: در طول این فیلم صحبت از ارکستر فیلارمونیک میشود و هنرجویانی که موسیقی کار میکنند را میبینیم. این مسئله باعث شد که ما از رپرتوارهایی که قبلا شنیده شده است برای این فیلم استفاده کنیم. به طور مثال در طول فیلم موسیقی لیست، ویوالدی یا باخ شنیده میشود و به طور کلی سعی کردم تا حس و ارتباط آدمها با فیلم را در ساخت موسیقی نیز در نظر بگیرم.
خارجیها محدودیتهای ما را بهتر از خود ما میدانندکیارش اسدیزاده؛ کارگردان جوان سینمای ایران با دومین فیلمش "شکاف" در سیوسومین دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارد. فیلمی که با حضور بازیگرانی همچون بابک حمیدیان، پارسا پیروزفر، هانیه توسلی و سحر دولتشاهی توانسته نظر مثبت منتقدان را به سمت خود جلب کند. با اسدیزاده به بهانه نمایش این فیلم گفتگو کردهایم.
فیلمنامه چطور شکل گرفت؟فیلم اولم به نام گس را در شرایطی ساختم که از فضای فیلم کوتاه آمده بودم و فیلم فضای تجربی داشت و آن عقاید ناخداگاه در فیلم گس هم با من آمد اما از زمانیکه پا به سینمای بلند گذاشتم؛ اعتقادم بیشتر به سمت سینمای قصهگو رفت. ساخت فیلم شکاف همزمان شده بود با زمانی که من و همسرم در آستانه این تصمیم بودیم که بچهدار شویم و درباره این مسئله با هم و دوستانمان گفتگو میکردیم. در رفت و آمدهایی که به مطب دکترها داشتیم؛ با زوجی مواجه شدیم که اجباری برایشان گذاشته شده بود که حتما بچهدار شوند و به خاطر بسیاری از عوامل ریشهای و خاص نمیخواستند بچهدار شوند. این موضوع همان موقع برای من خیلی جالب شد یعنی ایجاد یک کار اجباری برای زوجی که در شرایطی قرار دارند که نمیخواستند یا موقعیتش را نداشتند. این موقعیت برای من جذاب شد و ایده فیلم از همانجا شکل گرفت.
به همین دلیل فیلم را به دخترت تقدیم کردی؟بله؛ زیرا باعث ساخته شدن فیلم دخترم است. اگر قرار نبود او به این دنیا بیاید این فیلم هم ساخته نمیشد.
چرا شغل این زوج هردو مربی شنا انتخاب شده. طبیعیست باتوجه به قوانین سینمای ایران گرفتن صحنههای استخر سخت است.همیشه زمانی که قصد دارم فیلمی را بسازم ناخوداگاه ذهنم به سمت فضاهایی میرود که اگر آن فضا؛ فضای نادری در سینمای ایران باشد و به فضای قصه من هم بیاید؛ سعی میکنم از آن استفاده کنم. جدا از اینکه استخر روباز و چنین شغلی برای خودم؛ وقتی به ذهنم رسید؛ خیلی جالب بود؛ حس کردم تا امروز چنین لوکیشنی در سینمای ایران دیده نشده است. قطعا به ذهن خیلیها رسیده اما به خاطر محدودیتها سراغ آن نرفتند. در همان زمان سعی کردم راههایی را برای رفع این محدودیتها پیدا کنم که بتوانم وارد این فضا شوم اما چیزی که در این فیلم برای من مهم بود؛ سر و کار داشتن این زوج با بچهها بود یعنی کسانی که روزانه با بچههایی سر و کار دارند و برای آنها پدری و مادری میکنند و قصد دارند که خودشان بچهدار شوند. دوم اینکه حضور استخر و حجم آبی که آنجاست برای من المانی از رحم مادر بود. همه اینها دست به دست هم داد تا سراغ اینها بروم. جدا از اینکه از ابتدا ایدهام این بود که این زوج هر شغلی که میخواهند داشته باشند. دلم میخواست در یک محیط کار کنند.
فکر نکردی شاید زمان مجوز گرفتن کمی اذیت شوی؟چرا اینطور بود. به همین دلیل در مرحله فیلمنامه سعی کردم تا آنجا که میشود موارد را آگاهانه و شفاف بنویسم و به گونهای نوشتم که بتوان آنرا اجراکرد اما به هر حال عنوان سکانسها، عنوانهای خطرناکی است. بهعنوان مثال نوشته بودیم روز، استخر زنانه. من برای همه اینها مجبور شدم به وزارت ارشاد پاسخ دهم که دقیقا قرار است چه اتفاقی بیفتد اما پشیمان نیستم زیرا سعی کردم لحظاتی هم برای هانیه درنظر بگیرم که این دو کفه کمی بالانس شوند زیرا ناگزیر بودیم و زیاد نمیتوانیم به سمت آن برویم. با همه این محدودیتها ناراضی نیستم که چنین شغلی را برای آنها انتخاب کردم.
تا چه اندازه دست شما در مسائل احساسی فیلم بسته بود؟دستم خیلی بسته بود اما کسانی که تاکنون فیلم را دیدهاند؛ معتقدند رابطهی هانیه توسلی و بابک حمیدیان و رابطهی سحر دولتشاهی و پارسا پیروزفر خوب درآمده اما همه افسوس خوردند که چرا به دلیل محدودیتها نشده در جاهایی رفتارهای عاشقانهای ازسوی توسلی و حمیدیان ببینند. با اینوجود اصل ماجرا آنقدر برایم مهم بود که ترجیح دادم در همین حد اتفاق بیفتد.
آیا امکان ندارد برای اکرانهای خارجی سکانسهایی را اضافه کنید؟اگر چنین اتفاقی بیفتد خیلی خوب است اما به نظرم غیرممکن است یعنی خیلی هم فضای ایزولهای وجود ندارد تا نسخهای در آنسوی مرزها به نمایش درآید و در ایران دیده نشود. درمورد مردم جهان هم احساس میکنم آنها امروز حتی از خود ما محدودیتها را بیشتر میشناسند و خیلی این موضوع را پای فیلمساز نمیگذارند.
از ابتدای نگارش فیلمنامه به همین بازیگرانی که در فیلم حضور دارند؛ فکر میکردی؟در نسخه اول فیلمنامه سن زوج دوم را ۱۰ سالی بالاتر گرفته بودم به همین دلیل کاندیدهای دیگری در ذهنم بود اما در بازنویسیهایی که کردم؛ متوجه شدم اینها قرار نیست فاصله زیادی از هم داشته باشند و پارسا پیروزفر و سحردولتشاهی انتخاب شدند. با علیرضا علویان نیز در فیلم قبلی کار کرده بودم و با مدل حرف زدن او آشنا بودم. وقتی رسیدم به انتخاب فردی برای رئیس استخر ناخداگاه صورت علویان به ذهنم رسید و برای نقش انتخاب کردم که بسیار هم خوب بازی کرد.
بازیگر نقش کودک چطور انتخاب شد؟بازیگر نقش کودک یک چالش جدی برایم بود زیرا معتقد بودم کاراکتر بچه این فیلم از کاراکتر بچه فیلمهای دیگر متفاوت است زیرا در سینمای ما اصولا بچههایی که میگویند بازی خوبی کردند؛ دو شاخصه بیشتر ندارند یا خیلی در فیلم شلوغ میکنند و اعتمادبهنفس بیجا دارند یا خیلی بامزه هستند اما کودک این فیلم قرار بود؛ بازیهای حسی و نگاههای حسی خاصی داشته باشد برای همین خیلی نگران بودم. در حین اینکه دنبال یک بچه برای فیلم بودم؛ روزی اتفاق جالبی افتاد. از واحد مرکزی خبر آمده بودند با علی سرتیپی مصاحبه کنند برای فیلم دیگری. در آن مصاحبه از سرتیپی پرسیده بودند درباره کار جدید که او گفته بود درحال ساخت فیلم شکاف با موضوع کودک هستیم که یکی از آنها گفته بود کودک یکی ار همکاران ما صورت خوبی دارد و متفاوت است و پسر کامران نجفزاده است. قرار شد او را ببینیم. با نجفزاده و همسرش آمدند دفتر و زمانی که وارد شد و به من سلام کرد؛ ماجرا کلا حل شد زیرا این کودک ذاتا نگاه معصومی داشت و خیلی کودک بااستعدادی هم بود. جالب بود که این بچه ترس از آب دارد اما آنقدر حرفهای بود که سر صحنه همه چیز را فراموش میکرد و فقط بازی میکرد.
بابک حمیدیان چگونه برای این فیلم انتخاب شد؟آدمهایی که در فیلم میبینید؛ آدمهایی هستند که از همان اول درباره آنها فکر شده است و علت اینکه ساخت فیلم به تعوق افتاد؛ این بود که زمان حضور این بازیگرها بههم بخورد که بتوانم فیلم را با همانها بسازم. روزی که فیلمنامه را به بابک حمیدیان دادم تا بخواند؛ علیرغم اینکه فیلم را دوست داشت؛ دو سوال از من پرسید و گفت اگر جواب این دو سوال من را قانع نکند؛ من در فیلم بازی نمیکنم. برحسب اطلاعاتی که بابک حمیدیان درباره افراد نجات غریق داشت به خصوص ازنظر فیزیکی با تصوری که من داشتم از زمین تا آسمان فرق داشت. او گفت من آدم بسیار سفید پوستی هستم درحالیکه غریق نجاتها آدمهای آفتاب سوختهای هستند و میدانم که با گریم و سولاریون و این موارد میتوانیم رنگ را تغییر دهیم دوم اینکه او آدم لاغری است درحالیکه غریق نجاتها آدمهای ورزیدهای هستند. اما من باتوجه به نوع نگاه حمیدیان و حسی که در چشمان وی است و همچنین وضعیت فیزیکی او تاکید داشتم حتما باید وی این نقش را بازی کند و خوشحالم که این نقش را پذیرفت زیرا من تصوری از حضور بازیگر دیگری برای اجرای چنین نقشی در سینمای ایران ندارم یعنی فکر میکنم اگر بابک قبول نمیکرد؛ چه کسی را میخواستم جایگزین او کنم که به این خوبی آنرا ایفا کند زیرا همچنان معتقدم بابک اتفاقی که باید ایجاد میکرد را در فیلم ایجاد کرده است.
باتوجه به تجربه فیلم گس فکر میکردی شکاف برای جشنواره فجر انتخاب شود؟از روزی که این فیلم را شروع به ساخت کردیم حواشی از طرف دوستان شروع شد که شما را زمین میزنند. از یکسری خبرگزاریها تماس میگرفتند و میگفتند چون فیلمساز زیرزمینی بودی همه عزمشان را جزم کردند تا شما نتوانید این فیلم را بسازید و نگرانیهایی ایجاد میکردند اما سعی میکردم منطقی فکر کنم. جدا از اینکه در زمینه اجرا سعی کردم در قالب چارچوبها فیلم را بسازم اما آنقدر فیلم قبلی تجربه تلخی بود که تا نسخه نهایی فیلم؛ همه مسائل را با همایون اسعدیان چک میکردم یعنی اصلا دلم نمیخواست حتی یک فریم از فیلم حذف شود. سعی میکردم هوش به خرج دهم و اگر محدودیتی هم وجود دارد آنرا حل کنم که برای فجر مشکلی نداشته باشد که اینگونه هم شد و فیلم در هیات انتخاب با ۷ رای انتخاب شد.
فکر میکنی در جشنواره فیلم فجر کدام بخش بیشتر مورد توجه قرار میگیرد؟درمورد کار خودم ترجیح میدهم چیزی نگویم اما به نظرم بازیگران فیلم استحقاق دیده شدن را دارند زیرا هم خودشان و هم من برای بخش بازیگر تلاش زیادی کردم. احساس میکنم بازیگر فیلم لیاقت کاندید شدن را دارد حتی اگر جایزه هم نگیرد.
سینما آزادی برای «ایران برگر» و «عصر یخبندان» بلیت سفید فروختگیشه پردیس سینما آزادی برای فیلم های «ایران برگر» و «عصر یخبندان» بلیت سفید فروخت.
روز گذشته 12 بهمن ماه پردیس سینما آزادی با نمایش فیلم های
«ایران برگر» به کارگردانی مسعود جعفری جوزانی و «عصر یخبندان» به
کارگردانی مصطفی کیایی کار خود را در سی و سومین جشنواره فیلم فجر آغاز
کرد.
این 2 فیلم از جمله آثار پرفروش در این پردیس به شمار
می رود و طی روز گذشته تمام بلیت های روزانه گیشه به فروش رسیده و با توجه
به استقبال مخاطبان برای تماشای این 2 فیلم در روز اول، بلیت سفید فروخته
شد و علاقه مندان برای تماشای «ایران برگر» و «عصر یخبندان» در سالن های
سینما روی زمین نشستند.
«ایران برگر» به کارگردانی مسعود
جعفری جوزانی داستان اهالی روستایی است که برخی از آن ها با حرص و طمع
خواستار کسب قدرت در بین اهالی روستا هستند که بصورت طنز درآمده است. در
این فیلم بازیگرانی چون محسن تنابنده در نقش فتح الله خان و احمد مهرانفر
بازی می کنند.
در خلاصه داستان «عصر یخبندان» به کارگردانی
مصطفی کیایی آمده است، در عصر یخبندان خارپشت ها تصمیم گرفتند رنج خارهای
یکدیگر را تحمل کنند اما کنار هم باشند و به هم گرما بدهند، خارپشت ها تنها
جاندارانی بودند که در «عصر یخبندان» زنده ماندند.
بهرام
رادان، مهتاب کرامتی، آنا نعمتی، سحر دولتشاهی، محسن کیایی، مینا ساداتی،
بابک بهشاد، علی میلانی، پوریا رحیمی سام، صدف طاهریان، علی کوچکی، فرهاد
اصلانی و ژاله صامتی بازیگرانی هستند که در این فیلم به ایفای نقش می
پردازند.
دوست داشتم مثل اورسن ولز باشم/ اولین همکاری بازغی با یک کارگردان زنکارگردان فیلم سینمایی
«ناهید» با گلایه از نمایش این فیلم در روز اول جشنواره عنوان کرد همیشه
فکر می کرده مثل اورسن ولز اولین فیلمش را در سن 24 سالگی خواهد ساخت.
نشست رسانه ای فیلم سینمایی «ناهید» بعد از نمایش این
فیلم در کاخ جشنواره با حضور آیدا پناهنده کارگردان، بیژن امکانیان تهیه
کننده، مرتضی قیدی فیلمبردار، ساره بیات، نوید محمد زاده و پژمان بازغی
بازیگران این فیلم برگزارشد
در
ابتدای آیدا پناهنده درباره ساخت این فیلم گفت: فیلم «ناهید» حاصل تجربه
۱۵ سال فعالیت من در عرصه ساخت فیلم کوتاه، مستند و تله فیلم است.
وی
افزود: از زمانی که وارد دانشکده سینماتئاتر شدم فکر می کردم که مانند
اورسن ولز در سن ۲۴ سالگی اولین فیلم خود را می سازم اما دریغ. چرا که
نتوانستم در آن زمان فیلم اول خود را بسازم و در نهایت در سن ۳۵ سالگی
«ناهید» را به کمک بیژن امکانیان مقابل دوربین بردم.
پناهده
متذکر شد: اگر بیژن امکانیان نبود شرط می بندم هرگز این فیلم ساخته نمی
شد. من از این تهیه کننده برای اعتمادی که به خرج داد تشکر می کنم.
بیژن
امکانات تهیه کننده فیلم سینمایی «ناهید» در ادامه این نشست با تشکر از
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که به عنوان سرمایه گذار در تهیه این فیلم
همکاری کرده است، بیان کرد: تشکر ویژه دارم از مرکز گسترش سینمای مستند و
تجربی برای ساخته شدن این فیلم چرا که تا قبل از سرمایه گذاری این مرکز
برای جذب سرمایه دوندگی بسیاری کردم ولی راه به جایی نبردم و اگر مرکز
گسترش نبود این امکان حاصل نمی شد.
وی تصریح کرد: از ساخته شدن فیلم ناهید بسیار خوشحالم چرا که معتقدم یک فیلم خوب به سینمای ایران تقدیم کرده ایم.
پژمان
بازغی که در نقش مسعود در این فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است درباره
دلایل حضورش در این فیلم گفت: واقعیت این است که وقتی فیلمنامه را خواندم
فکر کردم که این پروژه، پروژه شریفی خواهد بود. سال ها بود که از خواندن
فیلمنامه ای به این خوبی لذت نبرده بودم در واقع فیلمنامه با جزئیات بسیاری
نوشته شده بود و معلوم بود که یک فیلم شناس و سینماگر فیلمنامه آن را
نوشته است.
این بازیگر در
ادامه درباره داستان این فیلم سینمایی گفت: قصه «ناهید» درباره زنی ۳۰ ساله
است که در زندگی قبلی خود شکست خورده و حالا با داشتن پسر بچه ای ۱۰ ساله
بار دیگر عاشق می شود اما شرایط اجتماعی که در آن زندگی می کند به گونه ای
رقم خورده که نمی تواند عشق خود را ابزار کند.
بازغی
افزود: برای اولین بار بود که با ته لهجه گیلانی در این فیلم سینمایی بازی
می کردم و از همه مهمتر برای اولین بار بود که با یک کارگردان زن همکاری
کردم که برایم تجربه خوبی بود.
ساره
بیات در تکمیل صحبت های بازغی گفت: هنر بازیگری هنر جسارت است و من هم
برای بازی در این نقش سینمایی باید جسارت به خرج می دادم و خوشبختانه از
این موضوع خرسندم چرا که انتخاب نقش برای من یک اصل مهم و حیاتی است.
در
ادامه این نشست نوید محمد زاده بازیگر نقش احمد درباره فیلمنامه گفت:
زمانی که فیلمنامه را خواندم بدون معطلی برای بازی در نقش احمد جواب مثبت
دادم.
وی گفت: در انتخاب نقش
های خود سعی می کنم بهترین انتخاب را داشته باشم تا لحظه ای از حضور در یک
اثر سینمایی حسرت نخورم و بسیار مفتخرم که در فیلم «ناهید» بازی کردم.
محمد
زاده افزود: سال گذشته بیش از ۸۰ درصد از فیلمنامه های آثار حاضر در سی و
سومین جشنواره فیلم فجر را خواندم ولی در نهایت «ناهید» گزینه نهایی من
بود.
وی در ادامه با اشاره به
هم بازی شدن با پژمان بازغی گفت: زمانی که فهمیدم پژمان بازغی در این فیلم
حضور دارد نه حس مثبتی داشتم و نه حس منفی اما بعد از سر گذراندن این تجربه
می توانم بگویم که عاشق بازغی هستم چرا که او در بسیاری از مقاطع به من
کمک کرد.
مرتضی
قیدی فیلمبردار این فیلم سینمایی نیز گفت: حدود ۲ سال با این فیلمنامه
درگیر بودم و خلاصه بعد از دو سال با کمک دوستان این فیلم ساخته شد.
وی
افزود: بسیار دوست دارم که از دریچه فیلمنامه به فیلم نگاه کنم و با نگاه
کارگردان به تصویری که می خواهم برسم. از همین رو در ساخت «ناهید» این
قاعده را رعایت کردم.
در پایان
این نشست آیدا پناهنده در اعتراض به حضور فیلم «ناهید» در روز اول جشنواره
گفت: برنامه ریزی جشنواره فیلم فجر با بدسلیقگی صورت گرفته و امیدوارم
نمایش این فیلم در روز نخست جشنواره عمدی نبوده باشد.
تقدیم نمایش روز اول «بوفالو» به پرويز پرستويیکاوه سجادی حسینی نمایش فیلمش در روز اول جشنواره فجر را در یادداشتی برای مخاطبان پردیس کیان، به پرویز پرستویی تقدیم کرد.
کاوه سجادی حسینی که نتوانسته بود هنگام رونمایی از فیلمش در پردیس
کیان حضور پیدا کند، خطاب به مخاطبان این سینما نوشت:
«درود به شما عزیزان
سينما
با حضور شماست كه معنا مي يابد و من به عنوان يك فيلمساز به خود مي بالم
كه شما عزيزان فيلمم را خواهيد ديد. اي كاش مي توانستم در كنار شما فيلم را
ببينم و در پايان از نظرات شما بهره مي بردم.
ساخت اين فيلم سه سال
از عمرم را با خود برد. يا نميشد يا نميگذاشتند كه ساخته شود. ولي در دولت
فعلي اين امر ميسر شد و مجوز ساخت صادر شد.
چند نكته درباره فيلم مي گويم:
اين فيلم همه تلاشش اين است كه در قصهگويي راهي جديد پيدا كند.
اين
فيلم در اصل، فيلم تصاوير است و من به عنوان فيلمساز سعي نكردم سياهنمايي
و سفيدنمايي كنم. تلاشم اين بوده كه واقعيت را به تصوير بكشم يعني هر چيزي
كه زيباست زيبا ديده مي شود و هر چيز زشت، نازيبا.
از همه بازيگران فيلم خواستم كه بازي نكنند، جلوي دوربين زندگي كنند.
با اجازه شما ميخواهم نمايش امشب فيلم بوفالو را به كسي تقديم كنم كه باعث ساخت اين فيلم شد؛ استاد بزرگوارم پرويز پرستويي.
با احترام
كاوه سجادي حسيني
دوازدهمين شب بهمنماه»
موتمن: امیدوارم مخاطب از عاشقانه «خداحافظی طولانی» راضی باشدفرزاد موتمن لحظاتی پیش قبل از اکران فیلمش در میان حاضرین داخل سالن نمایش گفت؛ این فیلم، فیلم عاشقانه ای است که محصول یک گروه است و تنها امیدوارم مخلطب از آن خوشش بیاید.
همچنین ساره بیات بیان کرد: فیلم ما به ساعت اکران صبح افتاد و گمان نمی کردم که تا این حد سالن شلوغ شود و از همه شما ممنونم.
سعید آقاخانی نیز ضمن گفت: امیدوارم از دیدن فیلم لذت ببرید.
بر اساس این گزارش، این اثر سینمایی به کارگردانی فرزاد موتمن اولین فیلمی است که در روز دوم در کاخ جشنواره سی و سومین جشنواره فیلم فجر اکران می شود.
فیلم ماجراى مردى را روایت مى کند که از اتهام یک قتل جنجالى تبرئه شده است اما جامعه و اطرافیانش هنوز به عنوان مجرم نگاهش مى کنند.مرد که درگیر یک رابطه عاطفى است براى تداوم عشق و زندگى باید بر این بحران غلبه کند. ساره بیات، میترا حجار و سعید آقاخانی بازیگران اصلى فیلم هستند.
نیکلاس کیج به الیجا وود «اعتماد» میکندکل صحنه های «اعتماد» در شهر لاس وگاس فیلم برداری میشود. شرکت مستقل فیلم سازی سابان فیلمز تهیه کننده فیلم است.
تیم دونفره بنجامین و الکس برور امر کارگردانی این درام دلهره آور را به عهده دارند. این دو برادر فیلم ساز این فیلم را براساس فیلمنامهای از براکستن پاپ و مولی هاسل کارگردانی میکنند.
آن ها این فیلم نامه را بازنویسی کرده اند و می گویند در این دوباره نویسی، بر وجه اجتماعی آن افزوده شده است. فیلم نامه اصلی، بیشتر حال و هوایی دلهره آور داشت.
در قصه فیلم، کیج و وود در نقش دو پلیس باج گیر ظاهر میشوند، که در گشت زنی های خود به دنبال طعمه هایی برای اخاذی و باج گیری هستند.
زمانی که آن ها به طور اتفاقی یک پناهگاه پنهان سازمانی ضدجاسوسی را پیدا می کنند، زندگی شان وارد مرحله تازه ای شده و دردسرهای شان هم شروع میشود.
آن ها که در ابتدا فکر می کنند طعمه خوبی برای اخاذی پیدا کرده اند، بزودی تلاش سختی را برای فرار و ادامه حیات آغاز می کنند. اما این فرار، شروع مشکلات و دردسرهای شان است.
سازندگان فیلم می گویند قصد دارند فساد موجود در بین برخی از اعضای اداره پلیس فدرال را در فیلم خود به نمایش بگذارند، اما تاکید میکنند فیلم نامه فیلم، براساس ماجراهای واقعی نوشته نشده است.
نیکلاس کیج در حال حاضر فیلم دلهره آور «فراری» را آماده نمایش عمومی دارد. این فیلم با حال و هوای خود داستان مردی را تعریف می کند که تلاش دارد با گذشته مرموز خود کنار بیاید.
الیجا وود هم مدتی قبل قسمت سوم سه گانه «هابیت» را روی پرده سینماها داشت. این بازیگر جوان در حال حاضر هیچ فیلم تازه ای را آماده نمایش عمومی ندارد.
بخش «نگاه نو» جشنواره امسال مخاطب را شگفتزده میکند/ حال سینما بهتر شده است امیراحمد انصاری کارگردان سینما در گفت و گویی درباره آثار حاضر در سی و سومین جشنواره فیلم فجر گفت: امسال انشالله جشنواره خوبی داریم و این دوزه از جشنواره جشنواره پویایی خواهد بود و من فیلم ناهید را دیدم که فیلم انسانی و خوبی بود.
انصاری درباره عدم حضور فیلم سینمایی «هاری» در فجر سی و سوم اظهار داشت: به هر حال این موضوع سلیقه هیئت انتخاب است و وقتی که فرم پر میکنیم باید قبول کنیم که شاید فیلم در جشنواره پذیرفته نشود و ممکن است در جشنواره دیگری فیلم من حضور داشته باشد و فیلم دیگر دوستان حضور نداشته باشد.
این کارگردان سینما با اشاره سینمای امید خاطرنشان کرد: من همیشه امیدوارم که حال مردم خوب باشد و حال سینما نیز دو سالی است که بهتر شده است.
کارگردان «هاری» گفت: با تمام احترامی که برای اساتید سینما که هر چه داریم از آنها داریم آرام آرام باید پوست اندازی و تغییر نسل باید بوجود بیاید که به نظرم سال گذشته آثار اول خیلی خوب بود و امسال هم فیلمهای خوبی دارد و به نظرم بخش نگاه نو جشنواره سی و سوم مخاطبان را شگفت زده خواهد کرد.
انصاری در واکنش به هتک حرمت اخیر به ساحت پیامبر اعظم (ص) تاکید کرد: ما یک واکنشی شخصی داریم که من و دوستانم در صفحات شخصی خودمان این حرکت شنیع را محکوم کردیم ولی ای کاش کارهای فرهنگی کنیم که واقع در شان سینمای ما و فرهنگ اسلامی ایرانی ما باشد.
شلیک دوباره «تک تیرانداز» به جدول گیشه آمریکااین فیلم با فروشی 32 میلیون دلاری توانست این مقام را به دست بیاورد. این در حالی است که چند فیلم تازه، این هفته به روی پرده سینماهای آمریکا رفت.
در عین حال، طی هفته ای که گذشت مسابقات ورزشی پرطرفدار سوپر بول هم برگزار شد. اما این مسابقات هم نتوانست شمار تماشاگران درام ضدجنگ کلینت ایستوود را کم کند.
تحلیل گران اقتصادی سینما تعجب و شگفتی خود از موفقیت بالای مالی «تک تیرانداز آمریکایی» را پنهان نمی کنند. آن ها می گویند تا به حال سابقه نداشته که تماشاگران از یک فیلم ایستوود، تا این حد استقبال کنند.
فیلم که محصول کمپانی برادران وارنر است، طی 18 روز نمایش عمومی در حدود 3500 سالن سینمای آمریکا و کانادا 249 میلیون دلار فروش کرده است.
اهل فن می گویند به ندرت پیش می آید که فیلمی در سومین هفته نمایش عمومی خود هم بتواند به فروشی بالای 30 میلیون دلار دست پیدا کند. آن ها این رقم فروش را، مختص به هفته اول اکران فیلم ها می دانند.
این در حالی است که تعدادی از گروه های اسلامی در آمریکا، به انتقاد از این فیلم پرداخته و می گویند حال و هوایی ضداسلامی دارد.
کمدی اکشن انگلیسی «پادینگتن» با فروش 9 میلیون دلاری خود، در ردیف دوم جدول گیشه نمایش نشست. این فیلم زنده/انیمیشن تا به حال 50/5 میلیون دلار فروش کرده است.
ردیف سوم و چهارم جدول گیشه نمایش را دو فیلم جدید جدول به خود اختصاص دادند. «پروژه آلماناک» و «سفید یا سیاه» با فروش هایی 8/5 و 6/5 میلیون دلاری در این ردیف ها جای گرفتند. فیلم اول یک کار اکشن دلهره آور و دومی یک درام ضدتبعیض نژادی است.
«پسر همسایه بغلی» در دومین هفته نمایش در ردیف پنجم جدول قرار گرفت و فروشی 6 میلیون دلاری کرد. فروش کلی این فیلم هم، به 24 میلیون دلار رسیده است.
ناهید و پسر بازیگوشش سر از سینما درآوردند/ مرد عاشق در تهران ماند!ارسلان امیری فیلمنامه نویس و تدوینگر فیلم سینمایی «ناهید» درباره شکلگیری فیلمنامه، سختیهای تولید، شخصیتهای فیلم صحبت کرد.
ارسلان امیری نام ناآشنایی در سینمای ایران نیست؛ نامی که همواره هم در
زندگی شخصی و هم زندگی حرفه ای کنار آیدا پناهنده کارگردان جوان سینما دیده
شده است و این دو یار از دیرباز تاکنون فیلم های بسیاری در گونه های مختلف
سینمای کوتاه، مستند و تله فیلم تولید کرده اند. این زوج در این دوره از
جشنواره فیلم فجر با نخستین فیلم بلند سینمایی خود با نام «ناهید» در بخش
«نگاه نو» حضور دارند؛ فیلمی که ارسلان امیری در آن به عنوان فیلمنامه نویس
و تدوینگر و آیدا پناهنده در مقام کارگردان حضور دارند.
امیری
تاکنون فیلمنامه فیلم هایی چون «قصه داود و قمری»، «آبروی از دست رفته
آقای صادقی»، «از جنوب شرقی» را به رشته تحریر درآورده و مستندهایی چون
«اتاق امن»، «زمين ناآرام»، «مرثيه ای برای يك رويا» و «ترانسفرو...» را
کارگردانی کرده و در حوزه تدوین نیز فعال بوده است.
وی همچنین کاندید
دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه برای فیلم «قصه داود و قمری» از
جشنواره بیست و هشتم فیلم فجر بود و در اولین جشنواره فیلم ویدئویی «یاس» و
سومین جشنواره فیلم های تلویزیونی «جام جم» برگزیده بهترین فیلمنامه برای
فیلم «آبروی از دست رفته آقای صادقی» بوده و عنوان بهترین کارگردانی را
برای مستند «اتاق امن» از چهارمین جشنواره فیلم «پلیس» و جشنواره «شاپرکهای
شهر» دریافت کرده است.
این فیلمنامه نویس جوان متولد سال 1354 است و
در مقطع کارشناسی سینما در دانشکده سینما تئاتر تحصیل کرده و کارشناسی
ارشد خود را در رشته ادبیات نمایشی دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه هنر تهران
پشت سر گذاشته است.
با ارسلان امیری نویسنده فیلمنامه «ناهید» به گفتگو نشستیم.
«ناهید»
داستان دختری است که زندگی دشواری دارد، دختری که برای دست یافتن به
خواستههای کوچکش باید از چیزهایی که دوست دارد بگذرد، در میانه راه ناهید
عاشق میشود و برای رسیدن به این عشق باید از گذشته خود و البته عشقی دیگر
گذر کند. ساره بیات، پژمان بازغی، نوید محمدزاده، پوریا رحیمیسام، نسرین
بابایی، میلاد حسینپور، فریبرز زیدهسرایی و فریده دریامج از جمله
بازیگران این اثر سینمایی هستند.
ارسلان امیری در گفتگوییی به برخی مشکلات که در ساخت «ناهید» با آن مواجه بوده اند اشاره
کرد. با ما در این گفتگو همراه میشوید:
*فیلمنامه «ناهید» از کجا متولد و چگونه وارد سینما شد؟
-
واقعیت این است که در تمام سالهای گذشته، زنی سی ساله و زیبا که پسر
بچهای تخس و باهوش دارد و از شوهر قبلیاش جدا شده است در تخیل ما با ما
زندگی میکرد که گاهی نامش «فریبا» بود، گاه «رویا» و گاهی «ناهید».
* در فیلم میبینیم که ناهید تایپیست است. این بانوی تخیلی از ابتدا هم از کار تایپ رندگی خود را اداره می کرد؟
-
خیر. اوایل در فرودگاه مهرآباد پیجر بود و بعدها تایپیست شد. دقیقا
نمیدانم این زن از کجا وارد زندگی سینمایی ما شد. اما هر تکهاش بخشی از
خاطرات زندگیمان در گذشته است؛ آدمهایی که دیدهایم و میشناسیم یا تخیل
میکنیم. حدود 6 سال پیش مردی عاشق ناهید شد که 10 سال از او کوچکتر بود.
آن زمان «ناهید» قصه ما، نامش «رویا» بود و در تهران زندگی میکرد.
*ما
در فیلم میبینیم که ناهید در بندرانزلی زندگی میکند چطور او ناگزیر به
کوچ شد؟ منظورم این است در همان دورانی که در زندگی شما وجود داشت کوچ کرد؟
- از آنجایی که من و آیدا از تهران خسته شده بودیم و همچنین ناهید را به خوبی می شناختیم تصمیم گرفتیم که ناهید از تهران کوچ کند.
*چگونه؟
-
ببینید من شهرستانی و البته کُرد هستم و آیدا هم تباری شهرستانی دارد
بنابراین ناهید هم می توانست کرد و اهل سنندج و یا ترک باشد، اما واقعیت
این است که آنچه در زندگی برای ناهید ما پیش آمد در کردستان، کمتر اتفاق می
افتاد و از آن جا که آیدا پناهنده، کارگردان این فیلم است و خاطرات و
شناخت خوبی از شمال دارد ناهید کوله بار سفر بست و راهی شمال شد.
* اشاره کردید که مردی عاشق ناهید شده است. بعد از کوچ ناهید چه اتفاقی برای پسر عاشق افتاد؟
- آن پسر عاشقپیشه بیچاره هم که 10 سال از زن داستان ما کوچکتر بود در تهران ماند تا شاید در قصه دیگری بیاید و جانی دوباره بگیرد.
*چرا با ناهید به شمال نرفت؟
-
چون همه مردهای زندگی ناهید باید از خون همان شهر و با همان خوی و خصلتها
باشند بنابراین با او به انزلی سفر کردیم و ناهید با حال و هوای شهر خو
گرفت و ماند و گیله دختری شد که باید برای دست یافتن به خواستههای خود
مبارزه میکرد.
آن پسر در داستان ما جایی نداشت و ما با
فضا و بافت اجتماعی شمال، داستان فیلم را نوشتیم. حوالی بهمن و اسفند سال
1391 بود که فیلمنامه تمام شد. بیژن امکانیان پیش از پایان فیلمنامه طرح داستان را خوانده بود و تهیهکنندگی کار را پذیرفته بود.
* با نهایی شدن تهیه کننده، فیلمنامه برای ارشاد ارسال شد؟
-
بله فیلمنامه را با نام «تایپیست» ارسال کردیم اما با چند اصلاحیه برگشت
که یکی از این اصلاحیه ها عوض کردن نام فیلم بود. خلاصه اینکه چند روزی
برای نام جایگزین فکر کردیم و در نهایت «ناهید» اجازه نداد نامی جز او بر
فیلمنامه بگذاریم گرچه در پیش تولید، این اسم
مایه دردسر شد و یکی دو نفر از ستارگان مرد بازیگر گفتند با اسم زنانه
«ناهید» با این فیلم کنار نمیآیند اما ما پای این اسم ماندیم. فیلمنامه
بار دیگر به ارشاد رفت و پروانه ساخت را به تهیه کنندگی بیژن امکانیان و
کارگردانی آیدا پناهنده دریافت کرد.
* عوامل کار چطور به مجموعه پیوستند؟
-
برخی از عوامل همان اول کار مشخص شده بودند. از ابتدا می دانستیم که مرتضی
قیدی مدیر فیلمبرداری، وحید مرادی مدیرتولید، محسن حسن پور برنامه ریز و
دستیار کارگردان و من هم با توجه به تجربه های پیشین به عنوان تدوینگر و
پوریا رحیمی سام بازیگر یکی از نقش ها، عوامل اصلی فیلم هستند. همه این
دوستان از تجربه فیلم های پیشین آمده بودند.
*به
خاطر دارم از نوع سرمایه گذاری و حمایت بخش خصوصی از این فیلم دلگیر
بودید. در نهایت چگونه توانستید سرمایه لازم برای ساخت «ناهید» را جذب
کنید؟
- برای اینکه بتوانیم حمایت بخش
خصوصی را برای ساخت «ناهید» جذب کنیم نزدیک به یک ماه وقت صرف کردیم، اما
در نهایت موفق به جذب سرمایه از سوی بخش خصوصی نشدیم.
* آیا فیلم اولی بودن آیدا پناهنده دلیل اصلی این مشکل بود؟
-
یکی از دلایلی که مانع سرمایه گذاری روی این فیلم شد، همین نکته ای بود که
اشاره کردید اما آیدا پناهنده پیش از آن سه فیلم بلند تلویزیونی و چند
فیلم کوتاه و مستند تحسین شده ساخته بود و می توان گفت تا حدودی شناخته شده
بود. در کنار آن دلایل دیگری هم وجود داشت. بیشتر پاسخ بخش خصوصی این بود
که اگر بخواهیم پول بابت این فیلمنامه بدهیم باید یک کارگردان شناخته
شده فیلم را بسازد یا می گفتند فیلمی که قهرمانش زن باشد در اکران و گیشه
موفق نیست و یا اینکه پیشنهاد می دادند بعد از انتخابات، اگر با صد میلیون
میتوانید فیلم بسازید در خدمتیم!
حتی برخی از شرکت های
بخش خصوصی می گفتند هیات مدیره به خاطر سرمایهگذاری در فیلم قبلی و زیانی
که دیده اند مخالف سرمایه گذاری روی فیلم هستند. «پول نداریم!» بخشی از
داستان را عوض کنید و در اصطبل سوارکاری بگذرد، با تهیهکننده خودمان کار
میکنیم، بخشی از داستان در بانک بگذرد، شخصیتها کارمند بانک باشند، نقش
«ناهید» را اگر فلان بازیگر بازی کند سرمایه گذرای می کنیم و هزار و یک
دلیل دیگر می آوردند تا سرمایه گذاری نکنند.
در
نهایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی متولی تهیه فیلمهای اول شد و
فیلمنامه به مرکز رفت و با چند اصلاحیه برگشت. مدارا کردیم و در نهایت
فیلمنامه تصویب شد. حمایت مرکز، این مزیت را داشت که می توانستیم به فیلمنامه مان کاملا وفادار باشیم.
* آنچه از نشست افتتاح فیلم «ناهید» در مراسم «یک فیلم، یک سلام» برمی آمد، این بود که تولید خوبی داشتید. اینطور نیست؟
-
نه واقعا تولید سخت بود و پیش تولید سخت تر! چرا که در کوران تولیدات
فیلمهای سینمایی برای حضور در جشنواره سی و سوم فیلم فجر قرار داشتیم و
پول برای تولید این فیلم نیز کم بود. سرانجام بعضی به اعتبار فیلمنامه،
برخی به اعتبار تهیهکننده، بعضی به اعتبار فیلم های پیشین کارگردان و برخی
برای رضای خدا، پای کار آمدند و در ادامه گروهی جوان و مشتاق و یکی دو نفر
از افراد کار کشته و با تجربه با «ناهید» همراه شدند. حضور مهدی موسوی
طراح صحنه جوان و باانگیزه، جهانگیر میرشکاری و سودابه خسروی خلاق و
باتجربه برای فیلم خیلی موثر بودند. مجید پوستی آهنگساز فیلم، دو بار در
هنگام تولید به شمال آمد تا با حال و هوای فیلم قطعاتش را بنویسد.
*به نظر میرسد بازیگران بیشترین اشتیاق را برای دیده شدن این فیلم سینمایی داشتند.
-
یک سال و نیم پیش، پژمان بازغی و سپس پارسا پیروزفر فیلمنامه را خوانده
بودند و بااستقبال از فیلمنامه دست یاری به ما دادند. هر دو در تمام
ماههای دویدن ما برای بدست آوردن پول پیگیر و مشوق ما بودند اما زمانی که
بودجه «ناهید» فراهم شد، پارسا پیروزفر سراغ پروژه دیگری رفته بود و
تعهد اخلاقی نسبت به پروژه داشت. پژمان بازغی باتمام توان آمد تا با ما
همکاری کند. برای نقش «ناهید» با یکی از بازیگران زن خوب سینمای ایران وارد
مذاکره شدیم و این بازیگر بعد از سه هفته کلنجار رفتن با نقش و متن و
گفتگو با کارگردان، تصمیم گرفت با ما همکاری نکند. البته نگفت چرا! اما گفت
که متن را خیلی دوست دارم و به کارگردان هم مطمئنم، اما برای خود دلایل
دیگر دارم.
* و در نهایت ساره بیات برای بازی در نقش «ناهید» انتخاب شد.
-
بله. ساره بیات با اشتیاق و انگیزه ردای «ناهید» را بر تن کرد و با ته
لهجه گیلکی سخن گفت و 2 ماه به دفتر آمد و رفت و تمرین کرد. در این جلسات
با کارگردان درباره نقش صحبت می کرد و از پوریا رحیمی سامی لهجه گیلکی می
آموخت. سرانجام یک هفته مانده به فیلمبرداری، نبود نقش دوم بازیگر مرد به
یک بحران تبدیل شد و پروژه در آستانه تعطیلی قرار گرفت. چند بازیگر مرد متن
را خواندند، آمدند و رفتند و بعضیها هم نخوانده قیمت 170 میلیونی برای
بازی در نقش را پیشنهاد دادند.
* یعنی شرط اول برای حضور، دریافت دستمزد با چنین رقمی بود؟
-
خیر دلایل دیگری مانند اگر دیرتر کلید بزنید میآیم، نقش کمرنگ است، پولش
کم است برای من، شهرستان است، دارم خودم فیلم میسازم، اسم فیلم را عوض
کنید، فیلم زنانه بازی نمیکنم، 170 میلیون اگر دارید متن را بخوانم،
10 پیشنهاد دیگر دارم، بدون ته لهجه بازی می کنم، آن یکی نقش را میخواهم،
این یکی را هم برای فرد دیگری میخواهم و همه پولم را پیش میگیرم و ....
را مطرح میکردند.
* چطور به نوید محمدزاده رسیدید؟
-
بعد از انصراف پارسا پیروزفر با نوید تماس گرفتیم اما گفت دیر گفتید سه
ساعت پیش با پروژه ای قرارداد بستم. پس از دو سه هفته مذاکره و به نتیجه
نرسیدن با بازیگرهای دیگر، نوید محمدزاده قرارداد خود را با پروژه قبلی اش
کنسل کرد و به داد نقش ما رسید و کار آغاز شد.
* علاوه بر فیلمنامه نویسی تدوین را نیز به عهده داشتید. چرا؟
-
مانند شیوه همکاری 10سال گذشته با آیدا پناهنده، این بار هم تدوین فیلم
بر عهده من بود. به این ترتیب که بساط تدوین را انزلی بردیم و در اتاق هتل
روبروی دریا چیدیم. با طلوع خورشید، قبل از خروس خوان، همراه با صدای
مرغهای دریایی بیدار میشدیم و بعد از رفتن گروه برای فیلمبرداری، همراه
با هادی احمدی دستیار جوان و باانگیزهام تا شب کات می زدیم؛ درست زمانی
که گروه خسته و خیس و سرمازده از کار بازمیگشتند.
* شرایط جوی اجازه کار به شما را می داد؟
-
با سماجت کار میکردیم. اما باد سرد و ابر و باران، بودجه کم، کارگردان
سختگیر و فیلمنامه دشوار را تنها، گروهی با انگیزه و توانمند میتوانستند
تحمل کرده و همراه باشند. واقعا همه گروه بیش از توان مایه گذاشتند.
*هنگام فیلمبرداری، تغییری در فیلمنامه دادید؟
-
برخی از صحنههای فیلمنامه باید به دلیل جبر جغرافیایی تغییر میکرد.
شبها با آیدا داستان را بازنویسی میکردیم و خلاصه اینکه فیلم در سی و هفت
جلسه فیلمبرداری تمام شد و بخش مهمی از تدوین فیلم هم به سرانجام رسید و
به تهران بازگشتیم.
* حرف آخر ....
-
در حال برگشت از شمال حس غریبی داشتیم. بعد از سه سال، حالا داخل هاردهای
همراهمان، روح نامتناهی و سیال شخصیتهای فیلم از جمله
«ناهید»، «مسعود»، «احمد» و «امیررضا» و تمامی آدمهای قاب فیلمبرداری را
بستهبندی و در قاب تنگ محصورشان کرده بودیم و در نهایت همه آنها گرفتار
حیات سینمایی شان شدند. حالا مطمئن شده بودیم که این شخصیت ها تا ابد و
مکرر، زندگی دراماتیک شان را بر پرده سینما تکرار خواهند کرد.
و حرف آخر اینکه آن زن زیبای سی ساله با پسربچه تخس و باهوشاش را در قالب یک DVD
در آوردهایم و هر از گاهی کوک میکنیم، برای ما حرف میزنند و قصه تعریف
میکنند. اما برای مردم به شکل ویژه، روی پرده عریض سینما داستان زندگی
«ناهید» نمایش داده می شود. لذت اگر بردید، درودی بفرستید برای همه کسانی
که نتوانسته ایم نامشان را در تیتراژ فیلم بیاوریم و سپاسگزارشان باشیم.
در حد بهترین فیلمهای نوآر هالیوود برای باز گشت به دهه 1970خواكين فينيكس و اوون ويلسون در فيلم نوآر فوقالعاده و عجيب و غريب مدرن هاليوودي، نقشآفريني متفاوتی ارایه كرده اند.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از اينديپندنت، تماشاي اثر جديد زيباي پل توماس
اندرسون يعني «گناه ذاتي» بيننده را به آساني به ياد داستان مشهور نسخه
«خواب بزرگ» محصول سال 1946 هاوارد هاوكس مياندازد. هاوكس و همكارانش كه
خود گيج شده بودند به ريموند چندلر نويسنده نامه نوشتند و پرسيدند شوفر
داستان به قتل رسيده بود يا خودكشي كرده بود؟ و وقتي چندلر به آنها گفت كه
خودش هم نميداند، احساس بهتري پيدا كردند.
مه موجود در «گناه ذاتي» حتي از فيلم هاوكس هم غليظتر است. اين فيلم كه با اقتباس از رمان توماس پينچون )به همین نام نوشته 2009(
ساخته شده است، داستان خود را از ديد داك اسپورتلو با نقش آفريني خواكين
فينيكس، در اوايل دهه 1970 دنبال ميكند. او بهترين خط ريش موجود را دارد و
آنقدر در افراط گرايي غرق شده كه هيچ یك از بدبينيهاي شخصيت فيليپ مارلوي
همفري بوگارت در «خواب بزرگ» يا شخصيت جيك گيتس جك نيلكسون در «محله چینی
ها» را ندارد و اين جذبهاش است. او لباسهاي هيپي ها را ميپوشد و بو
ميدهد، مانند كودكان به نظر ميرسد؛ كارآگاهي است كه سعي ميكند به جاي
اينكه خود را به محيط اطرافش تحميل كند، تنها تجربياتش را كسب كند. دفتر
یادداشتي هم دارد كه يك يا دو كلمه پيش پا افتاده در آن مينويسد.
با
توجه به اينكه فينيكس نقش داك را فوقالعاده ايفا كرده، شخصيت او هيچ وقت
اسباب خنده ديگران نميشود. حتي با وجود تمام ضعفهاي اخلاقي و استفاده بيش
از حدش از مواد مخدر، داك وقار خاصي دارد كه بيننده را مجبور ميكند حداقل
تا حدودي او را جدي بگيرد. او همچنين در جستجوي «نيش طلايي»، سازمان هندو
چيني قاچاق مواد مخدري كه به نظر ميرسد عامل مرموز بودن داستان باشند،
بسيار كوشاست.
يكي
از لذتهاي حقيقي «گناه ذاتي» جزييات بسيار دقيق آن در بازسازي كاليفرنياي
دهه 1970 است. اندرسون فيلم را با دوربين پاناويژن 35 ميليمتري
فيلمبرداري كرد و دوربينهاي ديجيتال را کنار گذاشت و در نتيجه فيلمش غرور و
طنين خاصي دارد.
اين همان شهري است كه هنوز هم از خاطره
سال پیش قتل شارون تيت(با توجه به زمان وقوع داستان) توسط خانواده منسون
آزار ميبيند. در يكي از جالبترين صحنههاي فيلم، يك افسر پليس، اسپورتلو
را در حاليكه با دوستانش رانندگي ميكند متوقف ميكند و به آنها ميگويد
تجمع بيش از سه يا چهار نفر به عنوان يك «فرقه» محسوب ميشود. در دنياي
قدرت سياه نئونازيهاي متعصب قرار داريم و ريچارد نيكسون هم در سايهها
منتظر است تا رويای صلح و عشق هيپيها را نابود كند و چندين ارجاع هم به
برنامه خصوصي سازي فرماندار رونالد ريگان داده ميشود كه در نهايت چهره
تيمارستانهاي ايالت كاليفرنيا را تغيير داد.
هر كس كه با
تصور ديدن يك فيلم اكشن به سبك مايكل مان به سالن سينماي «گناه ذاتي» برود
شديدا گيج و نااميد خواهد شد. همه چيز اينجا مات و مبهم است. با اين حال،
گيجكنندگي كارآگاهانه داك نبايد ما را نسبت به مهارت و وضوح داستانسرايي
اندرسون نابينا كند. مانند بسياري از فيلمهاي ملودرام سبك نوآر ديگر، او
به ما صداگذاري روي صحنهها هم ميدهد. اين صدا متعلق به شخصيت سورتيلژ
(جوآنا نيوسوم) است كه شاعرانه و پر از صحبتهاي ستارهشناسي است كه تنها
احساس گيج بودن بيشتري را منتقل ميكند.
اين فيلم 148
دقيقهاي، به هيچ وجه فيلمی آدرنالينی و هيجاني نيست. اغلب به نظر ميرسد
مانند خود داك در پروندههايي كه تحقيق ميكند، فیلم هم به آساني حواسش پرت
شود، اما اين فيلم مانند شخصيت مركزياش هيچوقت به كلي سرنخ را از دست
نميدهد. سبك تدوين و استفاده از موزيك شجاعانه اندرسون، داستانسرايي اين
فيلم را بسيار جذابتر كرده است. او اولين كارگردان آمريكايي است كه
پروژهاي كامل را با اقتباس از يكي از رمانهاي توماس پينچون ساخته است. او
همچنين فيلمي توليد كرده كه به سبك خاص خودش، به درجه بهترين كلاسيكهاي
نوآر هاليوودي ميرسد.