به گزارش بولتن نیوز به نقل از روزنامه جوان، آنچه از نظرتان گذشت، فرازهايي از آغازين خطبه نمازجمعه آيتالله سيدعلی خامنهای است كه 35 سال پيش و در چنين روزهايي اقامه گشت. در آن روزگار و در پي ارتحال عالم مجاهد آيتالله سيد محمود طالقاني و نيز استعفاي آيتالله شيخ حسينعلي منتظري، انتصاب اين روحاني سخنور، انقلابي و نسبتاً جوان، براي بسياري از عناصر وجريانات سياسي آن روز پيامی روشن داشت.
آيتالله خامنهاي در آن مقطع از رهبران حزب جمهوري اسلامي و چهرههاي شاخص جريان خط امام به شمار ميرفت و واگذاري چنين مسند مهمي به ايشان از سوي رهبر كبير انقلاب، اقدامي گويا و پرمعنا به شمار ميرفت. با اين همه اين روحاني روشنفكر، مورد قبول پارهاي جريانات دگرانديش جامعه نيز بود و تا مدتها ميشد حضور آنان را در صفوف اول اقامه نمازجمعه به امامت آيتالله خامنهاي ديد. شايد يكي از بهترين اوصاف درباره امام جمعه جديد تهران را، امام جمعه مستعفي به هنگام واگذاري اين مسند به ايشان بيان داشت، سخناني كه امروزه مرور آن پس از سپري شدن 35 سال، بس پرمعنا و درسآموز تواند بود.
آيتالله منتظري به هنگام ترك جايگاه امامت جمعه تهران خطاب به نمازگزاران گفت: «حال كه من نتوانستم در خدمت شما باشم، برادر مجاهد ما حضرت حجتالاسلام و المسلمين آقاي خامنهاي، كه هم از لحاظ علمي و هم عملي مورد تأييد امام و همه دوستان هستند، به امامت نماز جمعه برگزيده شدهاند. من هم يكي از ارادتمندان به ايشان هستم و اگر من خطيب نيستم، ايشان خطيب هستند و خطابه يكي از اركان نماز جمعه ميباشد.»
امروز، بيش از سه دهه از آن دوران سپري گشته و امام آن جمعههاي شور حماسه، بيش از ربع قرن است كه هدايت و راهبري انقلاب اسلامي را بر عهده دارد. او كه هم اينك پيرِ مراد ميليونها مسلمان انقلابي در جهان امروز است، هنوز مسند پرعظمت نماز جمعه را ترك نگفته و به حكم مقتدايش خميني كبير، هر از چندگاه با حضور خويش به اين پايگاه عظيم معارف اسلام و انقلاب، شوري مضاعف ميبخشد. اينك در سالروز اين رويداد شاخص تاريخ انقلاب، مرور زمينهها و پيامدهاي اين انتصاب را در آئينه خاطرات تني چند از شاهدان اين واقع، بهنگام و مغتنم ميشماريم. اميد آنكه مقبول افتد.
سقف جايگاه را برداريد!جواد مقصودي از پايهگذاران ستاد نماز جمعه تهران پس از رحلت آيتالله طالقاني است كه تا چند سال قبل، رياست اين ستاد را بر عهده داشت. او كه در بسياري از جمعهها، شاهد حاشيه و متن نمازهاي جمعه «آقا» بوده، درباره زمينههاي انتصاب ايشان به امامت جمعه تهران ميگويد: «ايشان خطيب خيلي خوبي بودند كه بين انقلابيون به شدت محبوب بودند. حكم امام جمعهاي حضرت آقا را حضرت امام (ره) به ايشان داده بودند و من يادم هست كه آقا هميشه ميفرمودند كه من اين حكم را با هيچ چيز عوض نميكنم!
اين مسئله خيلي مهمي بود كه قداست امام (ره) نزد مقام معظم رهبري را در اوج نشان ميداد. حضرت آقا خلقيات ويژهاي داشتند. براي نمونه ايشان به هيچ وجه حاضر نبودند كه از آسايشي بيشتر از نمازگزاران برخوردار باشند. حتماً يادتان هست محل برگزاري نمازجمعه آن زمان كه طاق نداشت و بر سر مردم آفتاب ميخورد.
براي تريبون كه حضرت آقا پشتش ميايستادند، سقفي درست كرده بوديم كه آفتاب بر سر ايشان نخورد، ايشان فرمودند سقف آن را برداريد، همانطور كه مردم زير آفتاب هستند من هم بايد زير آفتاب بمانم.
بعد از آن حادثهاي كه براي آقا پيش آمد و منافقين ايشان را ترور كردند، مدتي نتوانستند به نمازجمعه بيايند و جانشيناني معرفي شدند. كمي كه بهبود يافتند، ما به منزل ايشان براي عيادت ميرفتيم و عرض ميكرديم كه شما كي براي نماز جمعه تشريف ميآوريد، علاقه داشتيم كه هرچه زودتر از ايشان بهرهمند شويم. البته ابتدا حال مساعدي براي ايستادن طولاني و ايراد خطبه نداشتند و بعدها كه بحمدالله حالشان بهتر شد، مجدداً تشريف آوردند. ما حدود 27سال درخدمت نماز جمعه بوديم و در طول اين مدت هرگاه ايشان براي ايراد خطبه ميآمدند، همه سر از پا نميشناختيم و توفيق داشتيم خدمتشان باشيم. كما اينكه نمازگزاران جمعه هم در زمان اقامه نماز توسط ايشان شور و شعف بينظيری داشتند.»
خطبهها و هدايتهايي براي يك هفتهاز ديگر چهرههايي كه ياد و خاطره او با نماز جمعه تهران گره خورده، مرحوم حاج محمود مرتضاييفر است. او از اقامه آغازين نمازجمعه تهران تا دوسال به رحلتش، مكبر اين نمازها بود و از حاشيههاي برگزاري نماز جمعه تهران به امامت آيتالله خامنهاي خاطراتي شنيدني داشت.
مرحوم مرتضاييفر در يكي از واپسين گفتوشنودهاي مطبوعاتي خويش، درباره محتواي خطبههاي جمعه ايشان و حواشي اين مراسم چنين روايت كرده است: «خطبههاي آقا فوقالعاده بودند. به لحاظ مطالعات و كار پژوهشياي كه ايشان براي تهيه محتواي اين خطبهها ميكردند، از هر جهت سازنده و آگاهيبخش بودند. آن روزها هم مردم نياز به روشنگري داشتند و همه منتظر بودند ببينند آقا در روزهاي جمعه چه ميفرمايند تا بر اساس همان بيانات و هدايتها حركت كنند. خاطرم هست خطبههاي ايشان بسيار جالب بودند. يكي از خطبههاي شاخص آقا، در روز15 اسفند1359و يك روز پس از غائله 14 اسفند در دانشگاه تهران، ايراد شد.
در روز پنجشنبه 14 اسفند به خاطر حركاتي كه از سوي بنيصدر و منافقين شده بود و عدهاي را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند و امت حزبالله خيلي ملتهب بودند و فرداي آن روز يعني جمعه همه منتظر بودند كه حركت خودجوش و همهجانبهاي را عليه بنيصدر راه بيندازند و نسبت به روز قبل واكنش نشان بدهند و حتي بريزند يك جاهايي را كه مربوط به بنيصدر و منافقين است اشغال كنند، دفتر هماهنگي رئيسجمهور را بگيرند و خلاصه خشمشان را نشان بدهند، ولي آقا آن روز آمدند و با نهايت درايت و با خطبهاي غرا روي اين آتش، آب ريختند و اجازه ندادند حركتي انجام شود، چون در آن روزها حضرت امام هم خيلي روي وحدت تأكيد داشتند. خطبههاي آقا در آن روز، خيلي حماسي بودند. آن روز آقا خشم فروخوردهاي داشتند، ولي توانستند مردم را آرام كنند، چون نظر حضرت امام هم همين بود. سعه صدر آقا كاملاً بارز بود كه با آن كه مردم كاملاً آمادگي داشتند و ايشان هم ميتوانستند با يك خطابه پرشور، مردم را تحريك كنند، ولي در عين حال كه خطبه حماسي و پرشوري را ايراد كردند، آرامش هم به مردم دادند. الحمدلله درآن دوره دوستاني كه وظيفه حفاظت از آقا را داشتند، بسيار دقيق عمل كردند. منافقين خيلي تلاش ميكردند حركتي بكنند، ولي الحمدلله خنثي شد و مشكلي به وجود نيامد و مردم هم محكم ايستادند، مخصوصاً خانمها كه حضورشان بسيار مهم بود و دشمنان شرمنده شدند.»
روايتي از «روز واقعه» در نماز جمعه آقاشايد يكي از مهمترين رويدادهايي كه با اقامه نمازجمعه توسط آيتالله خامنهاي گره خورده، انفجار بمب به هنگام ايراد يكي از خطبههاي ايشان است. بيترديد انجام اين اقدام فاجعهآميز از سوي منافقين، براي ناامن كردن نمازجمعه تهران و كاستن از رونق آن انجام گرفت كه با صلابت و ايستادگي امام جمعه آن روز، نه تنها اين هدف محقق نشد، كه نمازهاي جمعه تهران، با شور وحرارت بيشتري به حركت خويش تداوم بخشيد. مرحوم مرتضاييفر خاطره خويش از آن جمعه تاريخي را اينگونه نقل كرده است: «آن روز آقا داشتند راجع به مرحوم آيتالله كاشاني و مظالمي كه بر ايشان رفته بود، صحبت ميكردند. درست يادم هست كه ايشان تحليل بسيار جالبي كردند و چون مطالعات باارزشي در حوزه تاريخ نهضت ملي كرده بودند، ديدگاههاي بسيار روشني درباره اين مسائل داشتند. ايشان داشتند شرايط و وضعيت زمان مرحوم آيتالله كاشاني و دكتر مصدق را تشريح ميكردند كه به ناگاه بمب منفجر شد و آقا فقط از سكو پايين آمدند و من پشت تريبون رفتم و شعار اللهاكبر دادم. ا
يشان بلافاصله تصميم گرفتند كه خطبه را ادامه بدهند، چون قصد دشمن اين بود كه نماز جمعه را به هم بزند. قرار دشمن هم اين نبود كه بگويد بمب منفجر شد، بلكه ميخواستند بگويند موشكهاي صدام تا نماز جمعه رسيده است كه مردم به هم بريزند و در آنها ترس ايجاد شود، اما شايد دو سه دقيقه هم نگذشت كه من پشت تريبون رفتم و گفتم: «توجه فرماييد! توجه فرماييد! رياست محترم جمهور به خطبههاي عالمانه خود ادامه ميدهند.» مردم در اين فاصله كوتاه آرامش خود را به دست آوردند و حضرت آقا هم به خطبه ادامه دادند. بنا نبود ايشان ادامه بدهند و كسي هم به ايشان توصيهاي مبني براينكه به صحبت ادامه دهند نكرد، اما ايشان ادامه دادند. اين كار ريسك بالايي داشت، چون همانطور كه عرض كردم احتمال انفجار ديگري هم وجود بود. آقا هم خطبه را ادامه دادند. وقتي ايشان داشتند نماز ميخواندند، هواپيماهاي عراقي در آسمان تهران حضور داشتند و ايشان با نهايت آرامش و با صداي غرّا داشتند قنوت ميخواندند و ضد هواييها هم شليك ميكردند! مردم هم دراتكا به حضورآقا، انگار نه انگار كه اتفاقي افتاده است، در صفوف به هم فشرده، پشت سر ايشان نماز را با شكوه هر چه تمامتر برگزار كردند.»
آقا در« اتاقك كوچك كنار جايگاه»در كنار جايگاه اقامه نماز جمعه تهران، اتاقك كوچكي قرار دارد براي رفع خستگي و آمادگي خطيب براي اقامه نماز. اين اتاقك براي بسياري كسان كه روزهاي حضور «آقا»در نمازجمعه را به ياد دارند، خاطرهانگيز و محمل ارائه بسياري از رهنمودهاست. جواد مقصودي در اينباره ميگويد: «در جايگاه اتاقي هست كه قبل از خطبه ايشان به آنجا تشريف ميآورند. در مدتي كه مسئوليت به عهده بنده بود، وقتي وارد ميشدند، نسبت به شخصيتها و رجالي كه اغلب آنجا ميآيند، لطف و تفقد ميكردند و از بنده و ديگر خادمان نمازجمعه هم احوالپرسي ميفرمودند و گاهي به خاطرات گذشته و دوران مبارزه از حاضرين اشارهاي ميكردند و به حاضرين در آنجا ميفرمودند كه ميدانيد كه اينها از دوستان قديم من هستند.
عموماً هم زماني كه شعارهاي مرگ برامريكا و مرگ بر اسرائيل توسط مردم داده ميشد، ايشان براي قرائت خطبه به پشت تريبون تشريف ميبردند. ايشان معمولاً با بزرگواري خودشان بنده را مورد محبت قرار ميدهند. به عنوان نمونه در نماز عيد فطر چند سال پيش، فرموده بودند مرا صدا كنند، خدمتشان رسيدم و عرض ادب و تبريك عيد گفتم. مثل سالهاي قبل كه فطريه را از طريق بنده پرداخت ميفرمودند، فطريه را مرحمت فرمودند كه تحويل كميته امداد بدهم. ايشان كه مرحمت فرمودند و توضيح دادند كه چند تا از آنها سيد و چند تا عام است، ديگر همراهان ايشان و كساني كه در جايگاه خدمت ايشان بودند نيز فطريههايشان را دادند كه همه را داخل پاكت گذاشتم و به تفكيك به كميته امداد امام خميني تحويل دادم. در اين مدت ارادتمان نسبت به ايشان هم بيشتر شده است و هم هرچه بيشتر در عملكرد ايشان انديشه و مطالعه ميكنيم عظمت شخصيت ايشان بيشتر روشن ميشود. اميدواريم كه خداوند متعال وجود ايشان را براي امت اسلامي حفظ كند و ما هم به عنوان بخشي از امت بتوانيم به تكاليف خودمان عمل بنماييم و اين نظام الهي انشاءالله توسط ايشان به حضرت وليعصر (عج) تحويل گردد.»
مرحوم مرتضاييفر نيز لحظاتي را به ياد ميآورد كه در آن اتاقك، درباره مضامين برخي شعارهاي خويش با آقا مشورت ميكرده و به تناسب نظر ايشان، به تنظيم و تصحيح آنها ميپرداخته است: «همانطور كه ميدانيد من تجربه اداره برنامه را از سالها قبل داشتم و حتي يك بار هم نشد كه آقا از من ايراد بگيرند. شعارهايي كه تهيه ميكردم، به مناسبت مسائل روز بود و آقا خيلي حمايت ميكردند و خوششان ميآمد. حتي گاهي شعارهايي كه قبل از ايراد خطبههاي ايشان ميدادم، انگيزهاي ميشد كه ايشان درخلال خطبه مطالب ديگري را هم بفرمايند. اين شعارها گاهي بسيار تأثير داشتند و ايشان روي همان مضمون صحبت ميكردند. آقا خيلي مورد توجه امام بودند، دوستان از دفتر امام گزارش ميدادند كه امام خطبههاي آقا را از ابتدا تا انتها گوش ميدهند و يكبار هم نشد كه ايشان انتقادي از اين خطبههاي آقا داشته باشند. آقا درباره شعارهاي نماز جمعه با من صحبت ميفرمودند، چون اغلب شعارها را خودم ميساختم. صحبتها و شعارهايي كه در نماز جمعه مطرح ميشدند حالت رسمي دارد و چه دوستان چه دشمنان پيامهاي لازم را از خلال آنها دريافت ميكنند، يعني در واقع نوعي بيانيه رسمي براي نظام، منتها از نوع شفاهي آن است. گاهي اوقات شعارهايي مينوشتم كه دوستان ميگفتند ممكن است ايجاد مسئله كند. بعد از اينكه آقا تشريف ميآوردند، شعارها را با ايشان مطرح ميكردم و ايشان ميگفتند خوب است و دوستان همديگر چيزي نميگفتند.»
آيتالله خامنهاي و اقامه نماز جمعه در 3دورهامامت جمعه آيتالله خامنهاي را بايد به سه دوره تقسيم كرد. ايشان در طول اين سه دوره بيش از ۲5۰ بار به اقامه نماز پرداختهاند. دوره نخست سالهاي ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ كه فضاي عمومي كشور در بحران ناشي از فعاليت ضدانقلاب ملتهب شده بود و نماز جمعه به امامت ايشان به عنوان سنگر دفاعي، سياسي و فرهنگي جدي شكل گرفته بود. در نهايت در تاريخ ششم تيرماه سال ۱۳۶۰ ايشان مورد سوءقصد قرار گرفته و حدود سه ماه در بيمارستان بستري بودند تا بهبود يافتند. دوره دوم امامت جمعه ايشان با بهبودي نسبي و امكان حضور در جايگاه خطيب جمعه، از آخرين نماز جمعه سال ۱۳۶۰ آغاز شد و تا ارتحال امام امت در سال ۱۳۶۸ ادامه داشت. دوران پرماجراي دفاع مقدس، حوادث مختلف سياسي اين دوران و... سبب شد كه ايشان بعدي از ابعاد خطيب جمعه را تقويت كنند و آن «استفاده از جايگاه نمازجمعه براي مديريت بحرانها» بود. دوره سوم امامت جمعه آيتالله خامنهاي كه بعد از رحلت امام خميني و در جايگاه رهبري انقلاب برگزار شد، با چنين مطلعي آغاز گرديد: «... چهل روز از فقدان عظيم و مصيبتبار امام بزرگوارمان ميگذرد و اين اولين جمعهاي است كه من در فقدان آن عزيز به نماز جمعه ميآيم...» در آن خطبه تحليلي جامع از رهبري امام خميني در 10 فراز ارائه كردند و در خطبه دوم، نگاهي به آينده را ايراد فرمودند: «... ما در اداره داخلي كشور و در ارتباطات خارجي، از اصول انقلابي و اسلامي پيروي خواهيم كرد و دقيقاً همان راهي را كه امام(ره) ميپيمود، طي خواهيم كرد...»
از آن تاريخ تا هماينك، خطبههاي مهم و سرنوشتساز آيتالله خامنهاي، هماره عبور دهنده نظام از معابر مهم و خطيري بوده كه هر از گاه در برابر آن قرار گرفته است. در جريان فتنه امريكايي- اسرائيلي سال 88همگان شاهد بودند كه پس از سپري گشتن هفته آكنده از غبار و ترديد، چگونه جاري شدن چشمهسار بصيرت و زلال كلام خلف صالح امام، پايان اين توطئه را كليد زد و رفته رفته، بانيان و سران آنان را در انزوا و ناكامي قرار داد.