اگر به قول خودنویس همجنس گرایی و رشد طلاق و ازدواج نکردن و... تحول و حرکتی دموکراتیک است نباید انتظار داشت که دموکراسی غربی در ایران تقویت شود. زیرا اولا مخالفت روح و فرهنگ ایرانی و اسلامی است و دوم این که این نشانه های دموکراسی غربی نوعی بیماری و عدم تعادل اجتماعی است که نمی تواند منجر به رشد دموکراسی و آرامش روانی و تعادل روحی و ثبات اجتماعی شود.
گروه سیاسی، سایت خودنویس در تاریخ 17 دی ماه 93 در مطلبی با عنوان«دشمنان دموکراسی: قدرتمندان و ثروتمندان امروز ایران، سرنوشت دموکراسی در ایران به کجا خواهد انجامید؟» به قلم مجید محمدی، با ارائه تحلیل های خاص به دنبال همسان پنداری مخالف با دموکراسی غربی و فساد اقتصادی است.
به گزارش بولتن نیوز، نویسنده در این مطلب تلاش کرده که تنها دموکراسی و لیبرالیزم غربی را بهترین راهکار برای برقراری دموکراسی معرفی کند و جالب است که همجنس گرایی و ازدواج نکردن و طلاق را نشانه دموکراسی خواهی مردم معرفی کرده است!
نویسنده با بی احترامی به ثروتمندان که آنها را در تضاد با دموکراسی معرفی کرده و با بی احترامی به کارمندان دولت که آنها را ناکارآمد و ناتوان و... معرفی کرده عملا بخش بزرگی از جامعه ایران را در تضاد بادموکراسی معرفی کرده است و لذا اگر منظور نویسنده دموکراسی غربی است باید توجه داشته باشد که اکثریت ملت ایران مخالف دموکراسی غربی هستند.
خودنویس تلاش کرده که اسلام گرایی و سوسیالیزیم یا هر تفکر دیگری جز دموکراسی غربی را در تضاد با دموکراسی معرفی کند در حالی که دموکراسی غربی نیز با هزاران معضل و فقر و فاصله طبقاتی و بحران در دنیا مواجه است و باعث مداخله و جنگ طلبی آمریکا درامور سایر کشورها شده است.
جالب است که مجید محمدی، موضوعاتی مانند کوچکتر شدن خانواده ها، افزایش طلاق، کاهش ازدواج، بالا رفتن سن ازدواج، تنوع یابی مثل ازدواج سفید و زندگی مشترک همجنسگرایان و ازدواج پسران با دختران بزرگتر از خود را شش تحول عمده خانواده معرفی کرده که نشانگر تقابل جهتگیری خانواده با ایدئولوژی حاکم و حرکت خانوادهها به سوی ارزشهای دمکراتیک است!
نکته دیگر این است که نویسنده دچار مغلطه شده و هر حرکتی بر خلاف نظام جمهوری اسلامی، را دموکراسی می داند!
اگر به قول خودنویس همجنس گرایی و رشد طلاق و ازدواج نکردن و... تحول و حرکتی دموکراتیک است نباید انتظار داشت که دموکراسی در ایران تقویت شود. زیرا اولا مخالفت روح و فرهنگ ایرانی و اسلامی است و دوم این که نشانه های دموکراسی غربی نوعی بیماری و عدم تعادل اجتماعی است که نمی تواند منجر به رشد دموکراسی و آرامش روانی و تعادل روحی و ثبات اجتماعی شود.
مردم ایران چنین دموکراسی را نمی خواهند و اگر قرار باشد که جامعه ای با مشکل همجنس گرایی و طلاق و بالا رفتن سن ازدواج داشته باشند به معنی ضد اخلاق و فرهنگ و مردم سالاری است و مردم سالاری ایران نمی تواند شکل غربی داشته باشد و با ده ها معضل روانی واجتماعی همراه باشد.
خودنویس در بخش دیگری از مطلب خود مدعی است که در ایران پنج شکاف فعال وجود دارد که همه به نفع جریان دمکراسی خواهی کار میکنند:
شکاف انتظارات با واقعیتها و شاد نبودن مردم
شکاف ایران و اسلام
شکاف دولت و ملت
شکاف عرفی و دینی
شکاف میان تکثر و یکدستی. مردم ایران با گذر از سبک زندگی حکومتی به سمت سبکهای زندگی متفاوت و متنوع حرکت کردهاند.
در پاسخ به این ادعاها نیز باید گفت که اولا ایران امن ترین کشور منطقه است و تعداد اعیاد و شادی های مردم و عید نوروز و حضور مردم در تجمعات گروهی و مراسم مذهبی و انتخابات و... نشان دهنده شاد بودن و تحرک و کار و تلاش است. تعداد شغل، تعداد خانواده ها، حضور مردم در پارک ها و طبیعت، استفاده از خودرو و سفرهای بین شهری و سفرهای خارجی و... برعکس ادعای نویسنده را ثابت کرده است.
همچنین مردم ایران در مراسم مختلف مذهبی، ایام محرم، رمضان و... تعلق خود را به اسلام نشان داده اند، تعداد زیارتگاه ها، سفرهای زیارتی، خواندن نماز جماعت، تولیدات فرهنگی، نوع پوشش مردم و... برعکس ادعای نویسنده نشان می دهد که ملت ایران همچنان به اسلام علاقه مند هستند. اخلاق گرایی، تاکید برفرهنگ اسلامی و نقل قول ها، گفته ها و کتاب ها و شعرها و مراسم مختلفی که در ایران برگزار می شود، و به خصوص در مراسم میلیونی ماه محرم، کاملا اعتقاد مردم به اسلام مشهود است و مردم ایران اگرچه نسبت به افراطی گری داعش و... واکنش نشان می دهند اماهمچنان علاقه مند به اسلام هستند.
در مورد ادعای شکاف دولت و ملت نیز باید گفت که حضور 40 میلیون رای دهنده در انتخابات، تاکید بر همکاری و همدلی مردم با نظام و دولت است و حتی کسانی که نسبت به عملکرد دولت یا سیاستمداران انتقاد دارند برای ایجاددولتی قوی تر و با تکیه بر رای مردم، از دولت و سیاستمداران حمایت می کنند و حمایت رای دهندگان و حضور آنها پشتیبانی مردم از دولت را نشان می دهد.
انتقاد از تورم وبیکاری و... موجب نشده که مردم سیاستمداران و دولتمردان را حمایت نکنند. اظهار نظرهای مردم در مورد سیاست و اقتصاد و تعریف یا انتقاد از دولتمردان به معنای همدلی و همراهی بادولت است نه شکاف بین مردم و دولت و اگر مردم با دولت فاصله بگیرند در برنامه هایی مانند انتخابات، سفرهای رئیس جمهور و مسوولین به استان ها و... استقبال نمی کنند. در حالی که مردم در عرصه های مختلف نشان می دهند که از دولتی کارآمد که به دنبال حل مشکلات مردم باشد، استقبال و حمایت می کنند.
در مورد تکثرگرایی نیز باید گفت که از ابتدای انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی تاکنون، همواره جناح ها و عقاید مختلف سیاسی وجود داشته و هم اکنون نیز در مجلس و سایر نهادهای نظام و در کوچه و بازار، از لباس پوشیدن و ظواهر مردم گرفته تا مذهب، فکر و اندیشه سیاسی، و بیان نظرات مختلف و وجود رسانه ها و کتاب ها و دانشگاه های فعال و پویا و جنبش دانشجویی و... نشان دهنده تکثرگرایی است و وقتی در یک برنامه سیاسی یا سفر استانی رئیس جمهور، مردم با لباس ها و گفته ها و رفتارهای مختلف حضور دارند نشان دهنده پذیرش تکثر و عقاید مختلف از سوی دولت و نظام است و نظام جمهوری اسلامی مانند برخی حکومت های جهان، به دنبال تزریق نوعی دموکراسی و لیبرالیزم خاص آمریکایی یا تفکر بسته حزبی مانند حزب کمونیست نبوده است و وجود عقاید وتفکر و احزاب مختلف را تا زمانی که برخلاف مصالح و امنیت ملی نباشند، به رسمیت شناخته و در چارچوب با تخلف های آشکار در چارچوب قانون برخورد می کند.
نویسنده در این مطلب ادعا کرده که وقتی در اقتصاد رانتی و با وفاداری به نظام، میتوان بخش قابل توجه منابع کشور را از آن خود کرد دیگر آنها که به دنبال ثروت هستند به دموکراسی و بازار آزاد و رقابتی نمیاندیشند. اما قدرت و ثروتهای کلان امروز در اختیار کسانی است که دموکراسی نمیخواهند چون تصور میکنند بدون دموکراسی قدرت و ثروت آنها برقرار میماند و افزوده میشود. آنها میدانند که دموکراسی در جهت منافع آنها نیست. ثروتمند ایرانی که مستقل از دولت و با کارآفرینی به ثروت دست یافته باشد بسیار نادر است. ساختار سیاسی و اقتصادی نیز به گونهای است که موید نظر آنهاست. وقتی در اقتصاد رانتی و با وفاداری به نظام میتوان بخش قابل توجه منابع کشور را از آن خود کرد دیگر آنها که به دنبال ثروت هستند به دموکراسی و بازار آزاد و رقابتی نمیاندیشند.
خودنویس تلاش کرده که ثروتمندان را که به دنبال منافع اقتصادی هستند مغایر دموکراسی غربی معرفی کند و آنها را وفادار به نظام ارزیابی کند.
این در حالیست که مردم ایران از کم درآمد و ثروتمند در مقاطع مختلف تاریخی حمایت خود را از انقلاب و کشور و دولت و نظام اعلام کرده اند و شاهد مدعا حضور 40 میلیون رای دهنده در انتخابات است که کم درآمد و ثروتمند را پای صندوق رای و در حمایت از نظام و دولت مشارکت داده است. ثروتمندان در دستاوردهای کشور، پیشرفت ها، حمایت از جبهه ها، رشد اقتصاد در شرایط تحریم و.... مشارکت داشته اند و کشوری که بدون اتکا به غرب روی پای خود بوده است به معنای حمایت همه مردم و ثروتمندان از نظام و دولت و اقتصاد است و این نوع حرکت ها با ادعای نویسنده که می گوید ثروتمندان مغایر دموکراسی هستند همخوانی ندارد.
نویسنده با اشاره به سه سطح یا نهاد در جامعهی ایران، به کارمندان و بدنه دولت بی احترامی کرده و نهادهای دولتی و حکومتی با حدود ده میلیون مستمری بگیر و با پوشش حدود ۴۰ میلیون نفر ایرانی را ناتوان، ناکارآمد، متورم، دروغگو، رانتی، کارت اعتباری، مهد کودکی، اقتدارگرا و تمامیت خواه، و... خوانده است و دولت موجود را مانع جدی دمکراسی ارزیابی کرده است.
اگر خودنویس این 40 میلیون نفر را ناتوان و ناکارآمد تلقی می کند چگونه است که برخی معضلات مانند طلاق و همجنس گرایی که ممکن است در هر شغل و حرفه و خانواده و سطح درآمدی یافت شود مساوی با دموکراسی خواهی تلقی می کند؟!
خودنویس، نهادهای مدنی در ایران را ضعیف ارزیابی کرده اما معتقد است که نهاد خانواده در ایران در سه دههی اخیر به سرعت رو به تحول بوده است و در تضاد با سخن قبلی خودکه 40 میلیون نفر را ناکارآمد و ناتوان خوانده است می گوید: که حدود ۲۰میلیون خانواده یعنی حدود 70 میلیون نفر در جهت مخالف خواست و ارزشهای نظام حرکت میکند! اما حدود 1 میلیون و 300 هزار خانوار یعنی حدود 6 میلیون نفر قدرت و ثروت را در اختیار دارند یا به نحوی از آن منتفع میشوند شامل خانوادههای مدیران دولتی، روحانیون، سرمایه داران بزرگ و تجار ...
خودنویس مدعی است که وقتی سخن از دموکراسی میگویی منظور دموکراسی لیبرال است با پنج ویژگی ... اما در ایران «دموکراسی خلقی» و «دموکراسی دینی» دموکراسی نیستند چون دموکراسی دینی با ویژگیهای انتخابات آزاد، آزادیهای بیان، پاسخگویی و شفافیت نهادهای دولتی و عمومی و دموکراسی خلقی با همهی ویژگیهای دموکراسی در تضاد هستند.
دموکراسی چهار ستون دارد که بدون هریک از آنها فرو میریزد: گفتمان دموکراتیک، نهادها، فرایندهای اجتماعی و شکافها
در ایران سه کلان گفتمان سیاسی در چند دههی اخیر در حال رقابت با یکدیگر بودهاند: اسلامگرایی، سوسیالیسم، لیبرال دموکراسی.
دو گفتمان اسلامگرایی و سوسیالیسم، اصولا خواهان دموکراسی نیستند و نمیتوانند باشند.
سوسیالیسم ایرانی به دلیل قرابتش با کمونیسم و نظامهای اقتدارگرای اروپای شرقی گفتمانی در حال مرگ بوده است.
گفتمان اسلامگرایی نیز با هشت انقلاب آرام در ایران یعنی انقلابهای فکری، ارزشی، سبک زندگی، منزلتی، اطلاعات، مذهبی، روابط صمیمی، و فرهنگی قدرت خویش را از دست داده و در حال افول بوده است.
از این جهت گفتمان لیبرال دموکراسی در وضعیت بهتری به سر میبرد.
مگه غیر از اینه؟
حقوق بشر=کشتار مسلمانان میانمار
-کودکان غزه-افغان ها-عراقیها-سوریها-شیعیان پاکستان-یمنی ها...
دموکراسی لیبرال=تحریمهای فلج کننده-ترور دانشمندان هسته ای-بمب گذاری دراجتماعات-جلوگیری ازپیشرفت علمی کشورهای مستقل-سرنگون کردن هواپیمای مسافر بری-حضور ناوگانهای ابرقدرتهادرخلیج فارس-بلوکه کردن داراییهای کشورها-دخالت وکودتا درکشورهای مستقل-کشتار سیاهپوستان شهروندآمریکایی-کشتار مسلمانان به دست بوکوحرام...
کشورهایی که لیبرال دموکرات هستند=عربستان و کشورهای حاشیه ی خلیج فارس-اسراییل -مصر....
یعنی شما آمار رسمی خود کشور رو انکار میکنید!!!؟
از دیوونه بپرسی تو دیوونه ای میگه آره دیوونه ام؟!!!
حالا شما خودت جزو 70% یا 50% درصدی. شما یه دور تو اقوامت بزن ببین واقعا 50% بیماری حاد روانی دارند؟؟؟ حداقل اقوام خودتو که میتونی راجع بهشون نظر بدی چون میشناسیشون. تحقیق کن خدا وکیلی جواب بده.
و اما از شما بعیده که ندونید 50 درصد از 70 درصد چقدر میشه! اگه یه کم محاسبه کنید متوجه میشید که 50 درصد از اون 70 درصد میشه 35 درصد یعنی 35 درصد در ایران مشکل حاد روانی دارند.
در گزارشی که سایت خبر آنلاین در تاریخ چهارشنبه 16 بهمن 1387 منتشر کرده آمده است که بیش از 15 میلیون نفر در ایران مشکل حاد روانی دارند، در این آمار افراد زیر 10 سال مورد تحقیق قرار نگرفته اند، در سال87 جمعیت بالای 10 سال در ایران چیزی حدود 47 میلیون نفر بوده است. از این47 میلیون نفر طبق آمار رسمی وزارت بهداشت 15 میلیون نفر بیمار روانی حاد محسوب شدند یعنی نزدیک به 32 درصد.
من در نظری که داده بودم درصدها را تقریبی و گرد شده عنوان کردم ولی به هیچوجه اغراق نکردم.
ولی به عنوان فردی با تمایلات سیاسی میانه رو، از همجنس گرایی بیزارم... و اون رو شدیدا محکوم میکنم... این روابط چه از نظر عقلی و چه از نظر شرعی مردود است...
بابا بعضی از آدمها خلقتشون بر این اساسه و تمام غرایض و الگوهای مغزیشون که اصلا ربطی به گذشته و تربیت و خانواده و جامعه نداره بر این اساس ساخته و خلق شده و با این حس به دنیا میان علم هم تا حالا کاری نتونسته براشون بکنه اگه میتونی و فکر میکنی با ذکر و دعا خوب میشن دعا کن اگر هم نه برای دردی که بهش مبتلا نیستی و نمی دونی چیه شعار نده و نسخه نپیچ لطفا.
خوب با همین فطرت به دنیا اومدند فطرتشون بر همین اساسه.
فکر نمیکنی خود سازنده و مهندس ما بهتر تونسته نظر بده تا ما؟؟