چندیست با حکم رهبر انقلاب مدیریت رسانهی ملی تغییر کرده است. هرچند معتقدیم که اگر بنابر تغییر اساسی در این سازمان است، باید بدنهی آن متحول شده و تنها با تغییر مدیریت، نباید توقع دگرگونی خاصی داشت اما به نظر میرسد همین سطح تغییرات هم میتواند به اندازهی قابل توجهی کارساز باشد و به بهتر شدن اوضاع رسانهی ملی کمک کند.
گروه سینما و تلویزیون، چندیست با حکم رهبر انقلاب مدیریت رسانهی ملی تغییر کرده است. هرچند معتقدیم که اگر بنابر تغییر اساسی در این سازمان است، باید بدنهی آن متحول شده و تنها با تغییر مدیریت، نباید توقع دگرگونی خاصی داشت اما به نظر میرسد همین سطح تغییرات هم میتواند به اندازهی قابل توجهی کارساز باشد و به بهتر شدن اوضاع رسانهی ملی کمک کند.
به گزارش بولتن نیوز، به همین جهت سعی کردهایم تا با معیارهایی که رهبر انقلاب در دوران زعامت خویش برای بهتر شدن این سازمان ارائه کردهاند، از لحاظ نظری به تحول مثبت یاد شده کمک کرده تا رسالت خویش را ایفا کنیم.
رهبر انقلاب در پیامی که مناسبت ریاست محمد هاشمی بر صدا و سیما صادر کردند یادآور شدند که: «لازم است یادآوری کنم که این دستگاه حساس و پر اهمیت که امام کبیرمان آن را دانشگاهی فراتر از پهنای تمامی کشور و ملت می دانستند وظیفهی ایجاد رشد فکری و فرهنگی و سیاسی و تبیین اسلام و مقابله با توطئههای تبلیغاتی را بر عهده دارد» همانطور که میبینید، تنها در همین یک بند از پیام فوق، چند کارکرد برای رسانهی ملی متصور شده است که در اینجا تنها به یکی از آنها خواهیم پرداخت: وظیفهی ایجاد رشد فکری، فرهنگی و سیاسی.
عبارت فوق، تأکید میکند که رشد همه جانبهی مذکور از جمله وظایف رسانهی ملیست و به عنوان یک امر اختیاری یا گزینشی محسوب نمیشود. به عبارت دیگر، همانطور که در این رسانه مهم است که برای آنتنهای مختلف برنامه ساخته شود، به همان اندازه باید مهم باشد که سمت و سوی این برنامهها در جهت رشد فکری مخاطب قرار بگیرد. و این سمتگیری، سلیقهای و اختیاری نیست، بلکه وظیفه است و باید پیگیری شود.
همچنین باید دقت شود که تحقق این وظیفه، با نظریهپردازی صرف و یا سخنرانی و همایش گرفتن ممکن نیست. انجام این وظیفه، کار عملی میطلبد. یعنی باید در برنامهسازی رسانهی ملی متبلور شود تا شعارزده باقی نماند. اما آیا مراد از ساخت برنامه با رویکرد رشد همه جانبه، تولید برنامههای خاص و منبر رفتن مدام آنتنهاست؟
بدیهیست جواب منفیست. بلکه باید دقت کرد با توجه به ذات رسانه و ریشههای رجوع مخاطب به آن، از قضا لازم است تا رشد فکری و فرهنگی و سیاسی را در برنامههای مفرح و سریالسازیها مدنظر قرار داد. در این شرایط لازم است که از خود بپرسیم: آیا نگاه کلان و افق برنامهسازان و مدیران میانی اینگونه است؟
اگر بخواهیم با نگاه منصفانه به این پرسش پاسخ دهیم باید بگوییم که انصافا برخی از سریالها، مناظرات، برنامههای ترکیبی و دیگر تولیدات رسانهی ملی در این مسیر بودند و یا هستند. اما همان نگاه منصفانه ما را وادار میکند که اعتراف کنیم برخی دیگر از این برنامهها اینگونه نیستند. به طور مثال هم چند وقت پیش در یکی از برنامههای تفریحی رسانهی ملی، از شوهر خانم خواسته میشود تا در جمع و جلوی دوربین، عیب همسرش را بگوید. بدیهیست اولا این نمونه، به کرات در رسانهی ملی دیده شده و ثانیا هیچ نسبتی بین این رفتارها و رشد فکری و سیاسی و فرهنگی مخاطب وجود ندارد.
در نتیجه، برخی اشتباه گفتنها در برنامهسازی با این اصل مغایر است اما برخی نگفتنها هم ضد این کارکرد مهم رسانهی ملیست. نمونهی بارز این مقوله را در اخبار این رسانه میتوان دید. متأسفانه بعضا دیده شده که در صدا و سیما با فرض اشتباهی که نسبت به مخاطب وجود دارد، بعضی واقعیتها از او پنهان میشود که این، توهین به مخاطب است. نتیجهی طبیعی این اقدام هم گرایش ایشان به سمت رسانههای دیگر و تبعات دیگر آن است که دقیقا در مقابل رشد فکری و فرهنگ و سیاسی مخاطب است.
اما دو نکتهی دیگر در اینجا باقیست. نکتهی اول که مربوط به رشد فرهنگی است، مسلم است که در این رشد فرهنگی، مراد فرهنگ اسلامیست. حال باید پرسید آیا برنامهسازان و عوامل تولید این رسانه، درک و شناخت لازم را از فرهنگ اسلامی دارند؟ که اگر این شناخت وجود نداشته باشد، ورود به ساخت برنامه به منظور ارتقای فرهنگی مخاطب، آب در هاونگ کوبیدن است.
و نکتهی آخر که به رشد سیاسی برمیگردد. این حیطه، حیطهای کاملا خطیر است زیرا از یکسو رسانهی ملی نباید در زمین حزبی خاص بازی کند و از سوی دیگر نباید دچار سطحیگرایی شود. اما متأسفانه این دو رعایت باعث شد تا در سالهای اخیر، رسانهی ملی دچار محافظهکاری شود. در حالی که باید با جسارت لازم، وارد موضوعات روز شد و از منظر نظام، به بررسی آنها پرداخت.