وقفه چند ساعته برای برداشت اپیزود دوم صرفابرای دکوپاژ فیلم نامه ای بود که مخصوص این کارگردان آماده کرده ام
سرویس عکس علی قنبرلو:
صدا دوربین حرکت.....
روز_خارجی_بهشت زهرا
در میان سنگ قبرهای که قدم میزنی احساس شرم و سرافکندگی به انسان دست میدهد کمی که سرت را بالا می آوری چهره های خندان و واقعا زیبایی را میبینی که همچنان میخندند چه چهره های نورانی و چه سن و سالهای کمی چه جوانانی که حتی با حضور برسرمزارشان اعتماد به نفسی به انسان میدهند که میزانی برای سنجشش کشف نگردیده اما کمی آنطرفتر پیرزنی را میبنم که قالب یخی را بر روی سنگ سرد مزار تنها پسرش میکشد از وی علت این کار را میپرسم میگوید هوا گرم است و محمدم از گرما فراری بود و تنها چیزی که عذابش می داد گرمای سوزان تابستان بود
روی سنگ را که میخوانم دیگر ایستادن را جایز نمی دانم..... تاریخ شهادت 1366/1/22 تاریخ تفحص 1391/4/8 محل شهادت شلمچه یعنی گرم ترین قسمتی که در منطقه جنوب هست یعنی چندین دهه زیره آفتاب سوزان بودن یعنی چندین دهه چشم انتظاری یعنی چندین دهه التماس به درگاه خداوند برای پیدا شدن پیکر یعنی چندین دهه گریه فرزندان و همسر یعنی چندین دهه گرفتاری و مشکلات یعنی چندین دهه بدون فیلم و سریال و فرانسه و پاریس و دوربین و عکاسی و ...
بله آقای کیارستمی شاید خداوند نعمت درک را از شما گرفته باشد ولی از آنجایی که گر ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری گفتم شاید به هنگام نداشتن درک خداوندشعور را به جنابعالی بخشیده اما دیدم این در نیز به دست خودتان به روی شخص خودتان بسته شده و در این هنگام بود که از ادامه نوشتن باز ایستادم تا این فیلم هزار اپیزودی را در این دوبرداشت کات کنم و به قول یکی از دوستان (چرا خودت را ناراحت میکنی این بنده خدا اگر مستقیم به گوشش هم داد بزنی فایده ای ندارد چون خودش را به نفهمیدن زده وحرف زدن با وی به مانند خواندن یا........ در گوش.....است)
کات
زولیت بینوشهای بی بند بار و بی قید غرب فروختم ... من همه چیزم را دادم تا انسانی آزاد اندیش و صاحب سبک جلوه کنم من چشمانم را به روی حقیقت یک جنگ بستم که همانه دفاع از شرف و ناموس سرزمینم
است بستم چون من آشنایی با این مضامین ندارم .....
من که نتونستم نگاه کنم!
همون آقایی را میگم که در چنین مواقعی از جمله حمله عراق به وطننش به آمریکا فرار میکنه و بعد از آرام شدن اوضاع برمیگرده ..
لااقل از پشت جبهه با آواز خوانی حمایتشون میکردی مثل سال 88!
احتمالا از نظر ایشون کار این جوانها یعنی دادن جانشون در راه وطن بی ارزش بوده چون وطن دوستی فقط به درد قصه ها و شعرها و میتینگ های انتخاباتی و دعواهای سیاسی و گرفتن پست و مقام میخوره!!!!
شک نکنید باز هم از مشکلی برای وطن پیش بیاد این آقای وطن دوست، طبق روال گذشته به امریکا فرار میکنه و بعد از افتادن آبها از آسیاب برمیگرده و برای خودش و پسرش کنسرت میزاره تا پول در بیاره.
البته اگه دیگه عمری باقی مونده باشه...