او در ۲۶ خرداد 1309 در کرمانشاه به دنیا آمد، اما چون پدرش کارمند گمرک بود، هر چند وقت یکبار از شهری به شهری دیگر میرفت. در 14 سالگی برای بار نخست توسط فردی با نام «آلکسی گیورگیز»، که نقاشی کردن را در روسیه آموخته بود، با رنگ و روغن آشنا شد.
نقل است که هانیبال با اشتیاق نزد او میرفته و پالت او را پاک میکرده است، رنگها را برایش میچیده و به نقاشیهایش نگاه میکرد. و گاهی هم کاغذ و رنگ را به هانیبال میداده و از او میخواسته که نقاشی کند.
از پزشکی تا نقاشی
الخاص وقتی به طور جدی وارد عرصهی نقاشی شد، این رشته را به صورت جدی نزد استاد «جعفر پتگر» دنبال کرد. او دو سال و نیم در کلاس پتگر از آموزش کلاسیک نقاشی بهرهمند شد و بعد از آن به آمریکا رفت و شروع به آموزش علم پزشکی کرد، اما این رشته را رها کرد و به سوی فلسفه گروید، اما بعد از آن بار دیگر سمت نقاشی کشیده شد و در رشتهی «تصویرسازی» مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد گرفت. او پس از آن موفق به دریافت لیسانس هنرهای تجسمی و فوق لیسانس همین رشته شد
شیفتگی به انسان در نگاه هانیبال
هانیبال به موضوع انسان در کارهایش توجه زیادی میکرد. خودش در اینباره گفته است که دوست دارد به قیافه و نگاه آدمها فکر کند و عمق عواطف، اندوه، تکبر، خودخواهی و مهربانی آنها را دریابد. او همچنین دوست داشت در کلاسهای مدل زنده نقاشی کند. و خودش میگوید که در همان کلاسها بوده که برای اولینبار کارهای ذهنی کرده است. کارهای ذهنی که پر از صورتهای آدم بود و اولینبار که در کارهایش موضوعی را نگه داشته و تکرارش کرده است و بعدها به صورت امضای کارهایش شده است، وفور آدم است.
الخاص دربارهی خودش گفته است که در آغاز کار بسیار بیبرنامه بوده است؛ مثلا اینکه یک صورت اینجا و یک صورت آنجا میگذاشته است یا یک اندام را اینجا و یک اندام را آنجا میگذاشته است، ولی بعدها کمکم به پیوند میان آنها پرداخته است و اولین رابطهای که در ایران زیاد به آن برخورده، صف بوده است. خودش گفته است: «آدمهای پشت سر هم ایستاده، صف دراز آدمها. از اینجا تا ابتدا و تا بینهایت، تا قیامت دارند میروند و حتا یک زمانی تابلوهایی داشتم که چیزی نبود جز صفهای مختلف آدم. چپ و راست میرفتند تا ناپدید میشدند.»
تدریس و شعر و سیاست پیشهی این نقاش بود
الخاص تدریس هم میکرد. او در هنرستان پسران، دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دانشکدهی «مانتیسلو» ایالت «ایلینویز» آمریکا و دانشگاه آزاد تدریس میکرد.
او چهار کتاب در زمینهی آموزش هنر تالیف کرد و برای دهها کتاب هم طرح روی جلد کشید. الخالص همچنین عضو دورههای مختلف دوسالانهی نقاشی معاصر ایران در دههی ۳۰ و ۴۰ بود و به مدت دو سال هم ادارهی گالری «گیل گمش» که از اولین گالریهای معاصر ایران بود، به عهدهی او بود. او در دههی پنجاه نیز به مدت چهار سال در روزنامه کیهان نقدهای هنری نوشت. او بعد از انقلاب 57 عضو شورای هنرمندان و نویسندگان ایران شد و بعدها نیز به خاطر گرایشات سیاسی ضد امپریالیستیاش روی دیوارهای سفارت آمریکا در تهران را که توسط دانشجویان پیرو خط امام اشغال شده بود با طرحها و نگارههای ضد امپریالیستی نقاشی کرد.
الخاص در سال ۱۳۶۴ از ایران خارج شد و در آمریکا به زندگی خود ادامه داد و علاوهبر هنر نقاشی که دلمشغولی اصلی او بود، به شعر هم عشق میورزید. او همچنین شاگردان به نامی هم تربیت کرد، از جمله آنها میتوان به «مسعود سعدالدین»، «نصرالله مسلمیان»، «نیلوفر قادرینژاد»، «بهرام دبیری»، «هادی ضیاالدینی» و «محمدعلی بنیاسدی» اشاره کرد.
ترجمهی اشعار حافظ به زبان آشوری
او تاکنون به جز هزاران تابلوی کوچک و بزرگ، ۳۰۰ متر مربع نقاشی دیواری و نیز سه پردهی ۱۵ قطعهای و چهار پردهی هشت قطعهای آفریده است. یکی از مهمترین آثار هانیبال تابلوی ۱۵ قطعهای آفرینش است و تا کنون برای دهها کتاب، جلد کشیده و شعر مصور کرده است.
این هنرمند علاوهبر نقاشی به ادبیات نیز توجه داشته است، ضمن اینکه پدر و عمویش هم هر دو از شعرای بنام زبان آشوریاند. او هزاران بیت، دوبیتی، هایکو، قصیده، منظومه و غزل سرود و ۱۵۰ غزل حافظ را به زبان آشوری، با حفظ وزن و قافیه و معنا و طنز، ترجمه کردهاست که حاصل سی سال تلاش پیگیر اوست. از نیما یوشیج، ایرج میرزا، میرزاده عشقی و پروین اعتصامی نیز آثاری را به آشوری برگرداندهاست.
از هانیبال الخاص جملات ویژهای هم باقی مانده است که از جمله آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: «غرب را بی فرهنگانه تقلید نکنید، آخرین "ایسم" مهمترین یا بادوامترین شیوه نیست، دروغ کم گفتهام و این بزرگترین دروغم است! من در نقاشی خود را رنگ شناس میدانم، از کسانی که واژههای دهاتی و عمله را به جای ناسزا به کار میبرند بیزارم، هر وقت نگاه میکنم که چطور شده است که من نقاش شدهام، میبینم تصادفهایی بوده، امکاناتی در کنار من بوده که چه بسا دست خود من هم نبوده، یعنی اتفاق افتاده و من شدهام نقاش، مردم از آویزان کردن نقاشی چهره ترس روانی دارند. باید این ترس را از بین برد. ما باید به فرهنگ دیواری خود که سطح بسیار نازلی دارد بیندیشیم.
سرطان پایان هانیبال را رقم زد
او که در اواخر عمر به سرطان دچار شده بود در خرداد ماه سال ۱۳۸۹ به خاطر بزرگداشتی که شاگردانش در خانهی هنرمندان ایران برایش برگزار کرده بودند، به ایران سفر کرد و مرداد ماه هم به آمریکا بازگشت و در ۲۳ شهریور همان سال به دلیل حاد شدن بیماری سرطان و کهولت سن در ایالت کالیفرنیای آمریکا در گذشت.
این هنرمند پیشکسوت در مصاحبهای که در هشتمین دههی زندگیش انجام داده بود، زنده ماندنش را معجزه دانسته و گفته بود «معجزهای است چون تعداد بیماریهای من بسیار زیاد است، ولی تا این سن رسیدهام. تا به حال سه بار قلبم را جراحی کردهام. در کودکی مالاریا گرفتم. کلا از کودکی خیلی آدم سالمی نبودم. میانگین عمر افراد خانوادهام ۶۵ سال بوده و من فعلاً ۱۵ سال بیشتر عمر کردهام. خوب این خیلی خوب است.» او سرانجام روز سهشنبه، ۲۳ شهریور سال ۱۳۸۹، در سن ۸۰ سالگی درگذشت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com