سخنگوی فارسیزبان وزارت خارجه آمریکا به درگذشت سیمین بهبهانی واکنش نشان داد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، آلن ایر در صفحه شخصیاش نوشته است: «بانوی غزل، سیمین بهبهانی درگذشت. این شیرزن از مفاخر سرزمین ایران و ادبیات جهانی بود. روحش شاد و یادش گرامی باد!» او در ادامه نیز شعر «دوباره میسازمت وطن!» این شاعر را آورده است.
گروه فرهنگ و هنر بولتن نیوز؛
سلام گرگ بیطمع نیست!سخنگوی فارسیزبان وزارت خارجه آمریکا به درگذشت سیمین بهبهانی واکنش نشان داد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، آلن ایر در صفحه شخصیاش نوشته است: «بانوی غزل، سیمین بهبهانی درگذشت. این شیرزن از مفاخر سرزمین ایران و ادبیات جهانی بود. روحش شاد و یادش گرامی باد!» او در ادامه نیز شعر «دوباره میسازمت وطن!» این شاعر را آورده است.
ذرهبین فرهنگی: یاد تبریک سال جدید توسط اوباما افتادیم. در همان سالی که چندماه بعدش با تحریک خرابکاران و اغتشاشگران در ایران، فتنهی 88 راه افتاد. و حالا با این تسلیت فکر میکنند که دل ما را به دست آوردهاند. درحالی که یادشان رفته ما ایرانیها ضربالمثلی داریم که میگوید سلام گرگ بیطمع نیست. اینکه در دیپلماسی عمومی چرب زبانی کنند و در عمل، خون ملت ایران را بمکند تنها یک چیز را میرساند و آن اینکه هنوز امریکا دشمن ماست. واقعا آیا کسی هست که فریب این تبریک و تسلیتها را بخورد؟
جملات قصار شهلا لاهیجی
شهلا لاهیجی مدیر انتشارات روشنگران و مطالعات زنان که به گفته خودش حدود 55 کتابش در توقیف هستند، با انتقاد از وضعیت نشر کتاب و تیراژ 500 نسخهیی آن خطاب به مسؤولان گفت: کسی با خواندن کتاب، معتاد نمیشود و فسق و فجور نمیکند.
ذرهبین فرهنگی: این دیگر از آن حرفها بود. از آن حرفهایی که علاوه بر زیر سوال بردن سابقه و ادعاهای علمی و فرهنگ گویندهاش، منطق او را هم زیر سوال میبرد. بله خانم لاهیجی. میشود با خواندن کتاب به هزاران بلا مبتلا شد. مگر نیستند آثار مکتوبی که در راستای نهلیسیم و لزبینیسم و رایسیسم نوشته شده و خوانندهی آن کتابها، به سمت خودکشی و انحرافات جنسی همجنسگرایی و نژادپرستی سوق پیدا کردهاند؟ مگر انتشاراتی شما در زمان فتنه آثاری در جهت چگونگی برهم زدن نظم اجتماعی منتشر نکرد؟ دلیل این انتشار چه بود؟ به نظر میرسد لازم نیست برای فشار آوردن بر وزارت ارشاد به منظور تغییر شرایط ممیزی کتاب، تا این حد بیراه حرف زد.
از هر دری سخنی به سبک سیدجواد یحیوی
سید جواد یحیوی، مجری سابق تلویزیون - انتقاداتی را نسبت به عملکرد و مدیریت صداوسیما مطرح کرد و گفت: تلویزیون ما امروز یک بازنده بزرگ در جنگ رسانهای است و در این رقابت ته صف قرار دارد. وی در بخشی از مصاحبهاش با ایسنا گفته: بعد از آن زمانی که دیگر ارتباطم با تلویزیون کم شده و به حداقل رسیده بود، در یک موضعگیری سیاسی و اجتماعی من در سویی ایستادم که آن سو بعد از اتفاقات سال 88 دیگر مورد وثوق نبود. آن روزی که من در اردوی یک نامزد انتخاباتی ایستادم، آن نامزد از اسرائیل به ایران نیامده بود، این آدم صاحب ویژگیهایی بود که از همه فیلترهای نظام عبور کرده بود و آلترناتیو ریاست جمهوری در این سرزمین بوده است؛ یعنی میتوانسته رییس جمهور بشود. پس ظاهرا آدم بدی نبوده است.
یحیوی با بیان اینکه فعالیتش در زمان انتخابات 88 در چاچوب قانون بوده است، ادامه داد: اگر من یک میتینگ تبلیغاتی اجرا کردم، حتما وزارت کشور به آن مجوز داده است و اماکن، نیروی انتظامی و سرویسهای امنیتی در جریان بودهاند و بعد از اینکه سوءتفاهمهایی پیش آمده است و شهر شلوغ شده و به هم ریخته، من دیگر دخالتی نداشتم و موضعگیری رسمی نداشتم یا حضور فعالانهای در اعتراضات پس از انتخابات نداشتم.
ذرهبین فرهنگی: به نظر میرسد قضیه فقط به برگزاری میتینگ انتخاباتی برای یک کاندیدای خاص مربوط نباشد و فراتر از این حرفهاست. زیرا کیست که نداند تعداد قابل توجهی از هنرمندان ما در زمان انتخابات سال 88 به یکی از سران فتنه رأی دادند و برای آن دو فعالیت مستقیم داشتند و حتی تا یکی دو ماه از شروع اغتشاشات هم با آن جریان همراه بودند اما با ظاهر شدن هویت اصلی آنها، راه خود را جدا کردند و در این شرایط، دچار محرومیت و ممنوعالکاری نشدند. در نتیجه به نظر میرسد قضیهی آقای یحیوی خیلی به اختلاف سلیقهی سیاسی ربط نداشته باشد و احتمالا چیز دیگهای در میان است. در هر صورت اینگونه یک طرفه صحبت کردنها تنها به افزایش ابهامات میانجامد و فایدهی دیگری ندارد.
واقعا دلیل ممنوعالکاریتان را نمیدانید؟
فاطمه معتمد آریا چندی پیش در مصاحبه با ایسنا در خصوص ممنوعالکاریش گفت: اصلا مشکلی نداشتم که بخواهد حل شود! عدهای دلشان نمیخواست من کار کنم، همین! هیچ توضیحی برایم نداشتند. تمام مسایلی هم عنوان میکردند، بهانه بود چون هیچ دلیلی وجود نداشت. حتی از کسانیکه به من اجازه کار نمیدادند، به بازرسی کل کشور و کمیسیون فرهنگی مجلس شکایت کردم. این گونه نبود که راحت بپذیرم کار نکنم ولی هیچکس، هیچ جوابی نداشت. تنها چیزی که میگفتند، این بود که شما هیچ مشکلی برای کار کردن نداری! اما عدهای دلشان نمیخواست من کار کنم. هیچ علاقهای ندارم دلایلشان را بدانم. همیشه که در بر یک پاشنه نمیچرخد، همیشه همه خوشحال نمیشوند که یک نفر تمام وقت و فکر خود را برای کار فرهنگی بگذارد. به هر حال وقتی جو بیفرهنگ میآید، اول از همه کسانی را که جلوی تیغاش هستند، رد میکند. به همین دلیل الان هیچ اعتراضی نسبت به رفتار ناپسند و ناشایستی که با من شد، ندارم. آنها این گونه رفتار کردند. من هم تا جایی که میتوانستم تلاش خود را کردم. از جایی به بعد فکر کردم حتما نباید کار کنم و کار نکردم.
ذرهبین فرهنگی: خانم معتمد آریا! دستبند سبزتان که در ماههای اثبات فتنهگر بودن جریان سبز در دستتان بود و همهجا پزش را میدادید فراموش کردهاید؟ یادتان رفته چگونه در مراسمات خارج از ایران بدون حجاب و با نماد اغتشاشگران حاضر میشدید تا مخالفت خود را با نظام جمهوری اسلامی به رخ همهی دنیا بکشانید؟ و باز هم یادتان رفته که با وجود همهی این کارها، چگونه بدون مشکل در کشور و خارج از آن، رفت و آمد داشتید و مسئولین نظام هیچ کاری با شما نداشتند و حالا هم تنها با گذشتن سه چهار سال از آن وقایع، به راحتی فعالیتهایتان را ادامه دادهاید؟ آیا اینگونه برخورد کردن نظام با شما بیفرهنگیست؟ آیا شما با دشمنانتان اینطور برخورد میکنید؟ آیا در همان کشورهایی که پز روشنفکریتان را در آنجا در میکردید، با دشمنانشان اینگونه برخورد میکنند که نظام با شما برخورد کرده است؟ آیا میدانید انصاف یعنی چی؟