برق
یک ساختمان بزرگ برای چند ساعتی قطع شد. همه شروع کردند به تعریف کردن از
لحظات عجیبی که در این مدت تجربه کرده بودند. یک نفر می گفت: «نزدیک ۳ ساعت
توی آسانسور گیر کرده بودم و هیچ کاری از دستم ساخته نبود.»
همه
حاضران گفتند:«چه جالب! عجب لحظات هیجان انگیزی پیدا می شود!» یکی دیگر
بلند شد و با شور خاصی گفت:«من هم نزدیک ۳ ساعت روی پله آخر، پله برقی گیر
کردم و هیچ کاری از دستم ساخته نبود!» جمع گفتند:«چه جالب؛عجب آدم های
ابلهی پیدا می شود.»