اصلاحطلبان يک ويژگي نامناسب و خصلت بد دارند و آن هم خودبيني و تماميتخواهي است. آنها سعي دارند همواره تنها خود را ببينند...
به گزارش بولتن نیوزبه نقل ازسیاست روز، اصلاحطلبان يک ويژگي نامناسب و خصلت بد دارند و آن هم خودبيني و
تماميتخواهي است. آنها سعي دارند همواره تنها خود را ببينند. در عرصه
سياسي و قدرت، ديگران جايگاهي ندارند. همه تلاش آنها براي رسيدن به قدرت
براي به دست آوردن همه آن است.
براي نيل به اين هدف دست به هر کاري
ميزنند. تخريب شخصيتي، سياهنمايي، مقابله با اصول انقلاب و ... البته
همراهي با دشمنان خارجي. هماکنون چند شخصيت سياسي اصلاحطلب را ميشناسيد
که در آن سوي مرزهاي کشور، با توجه به اين که در اين نظام مسئوليت داشتند،
عليه نظام اسلامي اقدام ميکنند؟ اين افراد و شخصيتها که پيش از اين در
مسئوليتهاي گوناگوني از جمله وزير، معاون وزير، نماينده مردم و ديگر
مسئوليتها مشغول به کار بودند، پس از دسيسهها و توطئههايي که از سوي
آنها به پا شد، پا به فرار گذاشتند و اکنون با درجه ضد انقلاب دست به کار
هستند. آنها هنگام در دست داشتن قدرت، براي هر چه قدرتمندتر شدن پا را
فراتر از قانون اساسي و ولايت فقيه گذاشتند و خواست مردم را ناديده گرفتند،
پس از آن که با همه فتنهگريها و آشوبهايي که ساختند، ترک وطن کردند و
ديار غربت را به جان خريدند.
روز گذشته سالروز عمليات مرصاد و شکست
سنگين منافقين در اين عمليات بود. آنها سالهاست که عليه نظام جمهوري
اسلامي ايران فعاليت ميکنند و همچنان راه به جايي نبرده و نخواهند برد. چه
تفاوتي ميان شخصيتهاي افراطي توطئهگر اصلاح طلب خارج نشين با منافقين
وجود دارد؟ هر دو آنها هدف براندازي نظام و انقلاب را در سر ميپرورانند.
پس تفاوتي از نظر رفتاري نميتوان ميان آنها قائل شد.
اکنون اصلاح
طلباني که در داخل ماندهاند که البته در ميان آنها شخصيتهاي قابل اعتماد و
منطقي و معقول بسيار هستند، اما همچنان افراطيهاي آنها، دستبردار
نيستند. ادبيات آنها ادبيات تخريب و فريب است. نبايد فراموش کرد که آنها در
زمان انتخابات مجلس ششم چه بر سر آيتا لله هاشمي رفسنجاني آوردند و چگونه
او را ترور شخصيتي کردند.
اما همانها اکنون خود را به شخصيتهايي
همچون آقاي هاشمي رفسنجاني و آقاي روحاني سنجاق کردهاند و آنها را
اصلاحطلب ميپندارند. اصلاح طلبان که خود را حامي آقاي روحاني در انتخابات
سال ۹۲ معرفي ميکردند، اکنون پس از گذشت يکسال از آن انتخابات، ادبيات
سياسي خود را نسبت به دولت تدبير و اميد تغيير دادهاند. اين تغيير ادبيات و
لحن آنها، در واقع ماهيت و هدف اصلي اصلاحطلبان را روشن ميسازد.
يک سياستمدار اخلاقي همواره سعي دارد تا موازين انساني و اخلاقي را در گفتهها و رفتارهاي خود نگهدارد.
يك
فعال اصلاح طلب با اين مقدمه که اجازه بدهيد بيتعارف عرض کنم خطاب به
رئيسجمهور نوشته است؛ «... اينها البته براي بندهزاده «بيبي» که من باشم
و آرد خود را بيخته و الک خود را آويختهام خوب و خوشايند است. مرسي! اما
براي خود بيبي حتي شلوارک هم نميشود. چه رسد به شليته!
پس از اين
مواضع عليه رئيسجمهور، يک شخصيت ديگر اصلاح طلب وارد ميشود واينگونه
مينويسد؛ «... حرفهايي که برخي همراهان و دوستان آقاي روحاني مطرح
ميکنند، از جنس حرفهاي احمدينژاد است. واقع مطلب اين است تا ۷۲ ساعت قبل
از برگزاري انتخابات شايد آقاي روحاني هم باور نداشتند که ميتوانند پيروز
انتخابات باشند.»
پس اين شخصيت اصلاح طلب که برخي حاميان دولت را به
جاهطلبي و تکبر متهم کرد، نوبت به يکي ديگر از فعالان سياسي اصلاحطلب
رسيد. وي با بيبرنامه خواندن دستگاه ديپلماسي دولت باز هم گفته است؛ «...
ستاره چنين دولتي، (دولت يازدهم) حتي زودتر از دولت پوپوليستي و کم ستاره
احمدينژاد که بارها گل به خودي ميزد، افول خواهد کرد.»
استراتژي
اصلاحطلبان که از سوي سعيد حجاريان بر «انتقاد مخفيانه» و «اتحاد علني»
چيده شده بود اكنون رنگ باخته و «انتقاد آشکار» اصلاح طلبان رو شده است.
دليل
آن هم اين است که شخص آقاي روحاني و ديگر اعضاي دولت، سياستهاي مبتني بر
اصول انقلاب و رهبري نظام را پيگيري و پياده کردهاند به همين خاطر است که،
صداي اصلاحطلبان هم درآمده است، چرا که آنها خود را باعث و باني انتخاب
آقاي روحاني ميدانند.
اصلاحطلبان باز هم شکست ديگري را تجربه
کردهاند، هر چند شايد خودشان خوب بدانند که ايدئولوژي اصلاحطلبان ديگر در
قاموس نظام اسلامي و در افکار عمومي جايگاهي ندارد. پس، از اين به بعد
بايد شاهد انتقادات تندتري عليه دولت تدبير و اميد و اعتدال باشيم.