دنیا چو حباب است ولیکن چه حباب / نی بر سر آب بلکه بر روی سراب
آن نیز سرابی که ببینند به خواب / آن خواب چه خواب؟ خواب مستان خراب!
میگوید دیدید یک نفر بد مست میشود. آدمی که مست میشود هی چرت میزند. میگوید یک آدمی که مست باشد، هی بخوابد و بیدار شود، میگوید اگر آن آدم، خواب ببیند، آن مست خراب توی خوابش خواب سراب ببیند، بعد روی آن سراب، خواب حباب ببیند، آن حباب دنیا است. یعنی دنیا اینقدر کوچک است. خداوند در قرآن فرمود « ومَا الحياه الدنيا الّا مَتاعُ القَلیل» دنیا متاع قلیل است. در تاریخ ذکر شده حضرت علی(ع) هر شب بعد از نماز عشا بر میخواستند و رو به مردم میکردند و میفرمودند «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمَ الله فَقَد نُودِيَ فِيکُم بَاالرَّحِيل» مجهز شوید، خدا رحمتتان کند. الهی رحمت خدا نصیبتان شود، بانگ قیامت براي شما به صدا در آمده، گویی که هر شب بانگ رحیل، بانگ رفتن در بین آدمیان به صدا در میآید، که آماده شوید باید برویم. ما داریم در روایات، هر روزی که از عمر انسان میگذرد گویی که یک منزل، یک قدم و یک روز به قیامت نزدیکتر میشود. ای مردم مجهز باشید، غافلهی قیامت در حال آمدن است. وقتی غافلهی قیامت در حال آمدن است، انسان باید غم خودش را بخورد و اگر کاری میکند در این عالم، اگر یک لیوان آبی میآورد، برای خودش بیاورد، برای من نباشد! اگر کسی پولی میدهد برای پذیرایی، اگر کسی پولی میدهد چراغ این مسجد روشن باشد، برای خودش بدهد. حتی اگر نانی میخرد برای اهل خانوادش، آن هم نیت کند برای خودش باشد.
بعضی از جلوههایش را شاید فرصت نبود برایتان توضیح دهم. وقتی کسی میرسد به مرحلهای که غم خود را بخورد، یک سری ویژگیهایی پیدا میکند. در فضای اجتماعی در واقع غم خود را خوردن یک سری عوارضهایی دارد، یکسری کارکردهایی ایجاد میکند. اولین نکته این است که انسانی که غم خود را میخورد، مرتب به فکر قیامت است. به هرحال اگر گفتند شما شهادت دروغ بده، میگوید من نمیتوانم. اگر گفتند شما امضای نادرست بکنی این پرونده مشکلات حل میشود، میگوید من نمیتوانم امضای خلاف بکنم. کسی که به فکر قیامت است، «اخلاص در عمل» برایش خیلی موضوعیت پیدا میکند. اگر سلام کرد، خالصانه سلام کند. اگر جواب سلام کسی را داد، خالصانه جواب دهد. اگر سر کار رفت، کار کرد، خیلی منت نگذارد سر مردم. مثلاً نمیگوید که «چیه اینقدر به کارمندها فشار میآورید، ما از اول صبح تا حالا داریم کار میکنیم.»
دیدید بعضیها که کارمند میشوند، هر مراجعه کنندهای که بهشان مراجعه میکند هی منت میگذارند. «چیه آقا بنشین کارت درست میشود.» سؤال میکند آقا چی شد؟ میگوید «چقدر عجله دارید؟ هفتهی بعد بیا، ما اینجا خیلی کار سرمان ریخته، خسته میشویم. ما هم آدمیم خانواده داریم.» خوب چرا منت میگذاری؟ آمدهای کار کنی، پولش را بگیری. انسانی که غم خود را میخورد، دنبال اخلاص در عمل است، دنبال منت گذاشتن بر مردم نیست.
نکتهی بعدی این است: کسی که به مرحلهی غم خود را خوردن رسید، دیگر اینکه دیگران خوششان بیاید، برایش اصل نیست. مثلاً فکر کنید حاج خانم شما زنگ میزند که امشب آقای فلانی مهمان ماست میوه نداریم، سر راه بعد نماز داری میآیی دو کیلو موز بخر، پرتقال بخر.» بعد پشت بندش میگوید «یک چیزی بخری آبرویمان نرود.» اینکه آبرومان نرود یعنی چی؟ اینجایش غم خود را خوردن است؟ اگر مهمانی میخواهی بدهی، اگر میوهای میخواهی بخری برای اینکه از مهمانها پذیرایی کنی، غم خودت را بخور. شما براساس آن درآمدی که دارید، توانایی که دارید، برو بخر. خیلی نگران این نباش که مخاطبت خوشش بیاید یا بدش بیاید. برای خوش آمدن یا بد آمدن کسی خودت را در سختی و مشقت قرار نده. خیلی وقتها ما اصلاً برای خوش آمدن یا بد آمدن دیگران خودمان را جهنمی میکنیم و اینها ضرر دارد. پس اینکه دیگران خوششان بیاید یا بدشان بیاید، در نظرش شکسته میشود.
ببینید اینها نکات ریزی دارد. مثلاً الان مرسوم است در خانوادهها اگر مهمانی شامی یا ناهاری، چیزی میدهند. یکی-دو نوع غذا باشد، این از کجا آمده؟ اگر خانوادهای توان مالیش اجازه ندهد، اگر خانوادهای مثلاً به هر حال رفته یک خانهای خریده، قرض و قسط و اینها دارد، دلش هم میخواهد مهمانی بدهد. عرف هم هست، هر هفته میرفته خانهی یکی از باجناقها، این هفته نوبت او است باید مهمانی بدهد. خوب هر بار هم باید یکی دو نوع غذا درست کند. میگوید زشت است، دیگران بدشان میآید. آقا اگر مهمانی میدهی، دنبال خوش آیند و بدآیند دیگران نباش. آن چیزی که توان توست، تکلیف توست. همان را انجام بده. من یک نوع غذا میتوانم بپزم. اصلاً اینکه دو سه نوع غذا باب شده، این است که ما هی نگران مخاطبیم. گاهي زنگ میزنیم میگویيم آقا شب تشریف میآورید منزل، شما چه غذایی دوست دارید بگوییم حاج خانم برایتان درست کند؟. کی گفته این کار را بکنید؟ شما موظفید مهمان را دعوت کنید، بیاید منزل شما، «مهمان روحش باید از دیدن شما تازه شود». بعد هم آمد منزل شما، شب هم گشنهاش شد، یک چیزی میگذارید جلویش. توصیه هم شده است شام را کم بخوریم. معده مخزن انواع بیماریها و مرزها و بلاهاست. چه ضرورتی دارد غذاهای آنچنانی بدهیم، دو سه نوع غذا بدهیم.
این رسم و رسومی که در عروسیهای ماست، در فرهنگ اجتماعی ما ایجاد شده، همه ریشهاش به این برمیگردد که ما غم خودمان را نمیخوریم. غم شکم مهمان را میخوریم. خیلی چیز حقیری است که ما وقتی میخواهیم مهمانی بدهیم، غم شکمش را میخوریم. غم روحش را نمیخوریم. که آقا اگر مهمان ما آمد توی جلسه، دروغ نگوییم، روحش مکدر میشود. غیبت نکنیم. وقتی دور هم جمع میشویم، پنج نفریم، پشت سر نفر ششم چرا اینقدر غیبت میکنیم؟ چه ضرورتی دارد؟ که نکات حکمت آموز و علمي بگوييم و چيزي از هم ياد بگيريم.
ادامه دارد...
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com