به گزارش بولتن نیوز به نقل از صاحب نیوز به قلم مهدی ساغری زاده نوشت؛ چهار روز بعد سید احمد خمینی ۴۹ ساله دومین فرزند امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در ۲۵ اسفند ۱۳۷۳ خورشیدی در تهران درگذشت. رحلت سید احمد شایعات فراوانی را به همراه داشت. تا جایی که برخی رسانههای بیگانه انگشت اتهام را به سوی نظام اشاره رفتند.
احمد در این سالها به ویژه پس از انقلاب دستیار ارشد رهبر انقلاب بود. امام خمینی در وصف او نوشته بود: «من خدای قاهر حاضر منتقم را شاهد میگیرم که احمد از آن روزی که در کمک این جانب در بیرونی مشغول اداره امور من بوده تا الآن که این ورقه را مینویسم قدمی یا قلمی برخلاف گفتار و نوشتار من برنداشته و با وسواس عجیب در کلیه گفتارهای من یا نوشتههای من سعی نموده که حتی یک کلمه بلکه گاهی یک حرف را که به نظر او محتاج به اصلاح است بدون اذن من تصرف نکند.» (۲)
سید احمد خمینی پس از رحلت امام با حمایت از رهبری آیتالله خامنهای در تثبیت نظام کوشید:
«باید همگی پشت سر رهبری قرار بگیریم و از آرمانهای امام و رهبر عزیز و محبوبمان، حضرت آیتالله خامنهای دفاع کنیم.» (۳)
«رهبر عزیز … بزرگواری که به دنیا نشان داد که عصر خمینی پایانپذیر نیست و باید برای اهداف امام از جان مایه گذاشت.» (۴)
«مطمئناً امریکا چشم به کشور شما دوخته است. مطمئناً امریکا برای نابودی شما، تا آخرین نفس علیه شما اقدام خواهد کرد و لحظهای شما را راحت نخواهد گذاشت. لذا شما به احترام خون شهدا و اسرا و به احترام مجروحان و مفقودالاثرهایتان باید کمربندها را محکم ببندید و پشت سر مقام معظم رهبری بایستید و از آرمانهای امامتان دفاع کنید.» (۵)
حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشهناپذیر انقلاب اسلامی ماست
او هنگامی که احساس کرد عدهای قصد تضعیف جایگاه ولایت فقیه و رهبری را دارند، با قاطعیت چنین نظر داد:
«شکی نیست آزادی باید در چهارچوب اسلام باشد و شکی نیست که هیچ کس حق شکستن
حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشهناپذیر انقلاب
اسلامی ماست.» (۶)
«اگر امروز اختلاف موجب شود که به اقتدار ولی فقیه صدمه بخورد، گناه بزرگی مرتکب شدهایم.» (۷)
«شما نگذاشتید که امام احساس تنهایی کنند، نباید بگذارید آیتالله خامنهای
مقام معظم رهبری هم احساس تنهایی کنند. بیایید اینجا و در کنار مرقد امام،
با امام همپیمان شویم و بگوییم: اماما! حال که تو در بین ما نیستی، ما
زنان و مردان انقلابی، پشت سر رهبری و در خط رهبری در مقابل امریکا، در
مقابل ابرقدرتها میایستیم و تا آخرین نفس برای پیاده کردن آرمانهای
انقلابیمان از انقلاب دفاع میکنیم. هر کس منکر این معنا باشد، مطمئن
باشید که در خط امام نیست. هر کس بگوید اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت
آیتالله خامنه ای است در خط امریکاست.» (۸)
نقد دلسوزانه حاج احمد آقا
سید احمد خمینی در عین این که چنین از رهبری دفاع میکند، به تدریج از سال
۷۰ به منتقدی دلسوز در برابر دولت اکبر هاشمی رفسنجانی تبدیل میشود. پس از
انتخابات ریاست جمهوری ۶۸ با پیروزی شخصیتی شناخته شده چون هاشمی
رفسنجانی، قرار بود اقتصاد کشور در مدت ۴ و یا نهایتاً ۸ سال سامان یابد و
ایران به تعبیر خودش «ژاپن اسلامی» شود.
اما این کشور نه تنها ژاپن اسلامی نشد، بلکه سیاستهای لیبرالیستی دولت سازندگی، رفتهرفته ایران اسلامی را از آرمانهایش نیز دور کرد. این انحراف از مسیر که از ابتدای دولت سازندگی اوج گرفته بود، انتقاد شدید بسیاری از دلسوزان نظام و به ویژه یادگار امام را برانگیخت. تا جایی که سید احمد خمینی که تنها در مواقع ضروری لب به انتقاد میگشود، در خصوص یکی از سیاستهای انحرافی دولت برای جذب سرمایهداران به کشور میگوید: «ملاقات با سرمایهداران فراری زمان شاه، ایران را به ایران زمان شاه، یعنی مورد قبول غرب مبدل میکند.»
فرزند امام با توجه به سیاستهای اقتصادی
دولت و برنامهها و شعارهای توسعه، انتقادهای زیادی را نسبت به وضعیت
معیشتی محرومان جامعه مطرح میکرد:
«ما هرگز اجازه نمیدهیم سرمایهداران زالوصفت که به خون حزبالله عزیز و
محرومان و پابرهنگان تشنهاند با در اختیار گرفتن مقدرات اقتصادی در بدنه
این نظام مقدس و الهی نفوذ کنند … همه باید هوشیار باشیم و بدانیم که
اقتصاد از سیاست و فرهنگ جداییناپذیر است.» ۲۷/۶/۷۰
حاج احمد خمینی همچنین با توجه به وضعیت خاص دولت هاشمی و عدم امکان انتقاد سالم مردم از مسئولان، از این وضعیت نیز گلایه میکند:
«باید توجه داشت که طرح آزادانه دیدگاهها و آرای مختلف برای حفظ و بقاء
اصول اساس ارکان نظام و انقلاب ضروری است … آزادی لازمه دین است و اینگونه
گمان نکنند که فلانی شخصیت بزرگی است و هیچکس نباید بگوید بالای چشم او
ابروست.»
حاج احمد خمینی در ادامه منظور خود را شفاف بیان میکند:
«بجز رعایت حریم رهبر معظم انقلاب اسلامی که وظیفه همه است، مسئولیتها هر
اندازه بزرگتر باشد مردم باید نسبت به طرح نظرات و انتقادات خود درباره
آنها حساستر باشند … یکی از گرفتاریهایی که متأسفانه بعضیها به آن دچار
شدهاند این است که نمیتوانند نظرات مخالف خود را تحمل کنند. این شیوه عمل
منجر به دیکتاتوری میشود و با فرهنگ انقلاب و اصول بنیادین نظام اسلام ما
مغایرت دارد.» ۲۳/۸/۷۰
او از جریانی گلایه میکند که ادعای انقلابیگری دارند، اما تابع رهبری نیستند:
«هر کس هر اندازه انقلابی باشد، اما در خط رهبری حرکت نکند، به آرمانهای مردم خیانت کرده است.» (۹)
اما آنچه اقتصاددانان لیبرال و تکنوکرات دولت هاشمی به دنبال آن بودند،
توسعه به هر قیمت بود. روح غالب بر اقتصاد غربزده، تجملپرستی و رفاهطلبی
است. این روح به آرامی در کالبد مدیران دولتی ریشه میدواند و دیگر
سادهزیستی برای یک مدیر عار، و تجملگرایی سکه رایج میشود؛ سکهای که
گویا باورهای رئیسجمهوری را هم که در مکتب امام آموزش دیده است، دگرگون
میکند تا او نیز بگوید: «بسیجی باید مانور اشرافیگری بدهد.»
عادی شدن همین امر در بین سیاسیون و
دولتمردان، انتقاد سید احمد آقا را که در مکتب بزرگمرد سادهزیستی چون
امام خمینی آموزش دیده بود، برمیانگیزد. وی در گفتگویی با روزنامه کیهان
در اردیبهشت سال ۷۰، درخصوص افزایش تجملگرایی و رفاهزدگی میگوید:
«متآسفانه تجمل، زیباییپرستی، رفاهزدگی، افراط در میهمانیهای آنچنانی به
حدی است که اگر بخواهیم به سالهای قبل از فوت امام برسیم، کار بس مشکلی
در پیش داریم. شما سری به وزارتخانهها بزنید، گلدانهای گلهای زینتی که
از مال مردم فقیر تهیه میشود را ببینید. میز و صندلیها دیگر میز و
صندلیهای اول انقلاب نیست. سفرهها دیگر آن سفرهها نیست. ریخت و پاشها
به قدری است که دل هر کسی را به درد میآورد. اینها همه برای این است که
شعارهای انقلاب را جدی نگرفتهایم.»
یکی از اصلیترین خطوط انحرافی دولت اکبر هاشمی رفسنجانی کنار گذاشتن برنامه اول توسعه و اجرای سیاست تعدیل اقتصادی بود. دولت گامهای شتابانی را بدین سو برداشت تا عملاً با سیاستهای بانک جهانی همسو شود.
تحلیل هاشمی رفسنجانی و تیم اقتصادیاش در آن زمان این بود که با اجرای برنامه اول و تسهیلات خاص برای صادرات، وام و بهره وامها از ارز حاصل از صادرات تأمین میشود؛ ولی به گفته روغنی زنجانی رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه، تحلیل اشتباه در قیمت هر بشکه نفت و کاهش قیمت آن در بازارهای جهانی و همچنین اشتباه در میزان صادرات غیرنفتی، عملاً دست دولت را در پرداخت وامهای خارجی خالی گذاشت و انبوهی از بدهیها را در سال ۷۰ و ۷۱ ایجاد کرد.
سرانجام، پیامدهای تصمیمات اشتباه دو ساله دولت سازندگی، به سوی سفرههای مردم سرازیر شد تا حتی یادگار امام خمینی نیز که در سال آغازین کار دولت، بر این مسأله تأکید دارد که «نباید توقع داشته باشیم همه معضلات فوراً حل شود.» لب به انتقاد از سیاستهای اقتصادی و همچنین وضع موجود بگشاید.
از سیاستهای تکنوکراتهای دولت هاشمی،
دعوت از سرمایهداران خارج از کشور برای شرکت دادن آنها در بازسازی کشور
بود. این اقدام دولت نیز با واکنش تند یادگار امام مواجه شد. سید احمد در
دیدار با اعضای ستاد مراسم ارتحال امام با بیان اینکه «نباید بگذاریم تفکر
امام، یاد امام و راه امام فراموش شود.» میگوید:
«دعوت از سرمایهداران فراری رژیم گذشته برای مشارکت در برنامههای اقتصادی
دوران سازندگی، شدیداً مغایر با آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و خط امام
است. بعضی از آدمهای مستأصل به این نتیجه رسیدهاند که برای چارهاندیشی
مشکلات جاری، سرمایهداران فراری بیایند سرمایهگذاری کنند. در صورتی که
مشکل ما با سرمایهگذاری چهار تا سرمایهدار خونخوار و فراری و زراندوز حل
نمیشود … پس این همه مصائب مردم ما در طول سیزده سال انقلاب اسلامی برای
چه بود؟ شما به چه عنوانی دست از خط روشن و بیابهام امام میکشید و جلسه
با لاجوردیها و برخوردارها که همیشه از منفورترین افراد نزد ملت ما هستند،
برگزار میکنید؟ آن هم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان یکی
از شاگردان زنده امام توصیه اکید بر ادامه مبارزه آشتیناپذیر با دشمنان
انقلاب و نظام و آمریکای جنایتکار دارند.»
سیاستهای غلط برای اخذ وام از کشورهای
بیگانه و عدم پرداخت آن، فشار گرانیها را روز به روز بر مردم میافزاید و
تحمل این شرایط برای یادگار امام در حالی سخت و غیرقابل تحمل میشود که
میداند تمام این مصیبتها برگرفته از الگوی غربی و پشت پا زدن به تمامی
آرمانهای امام روحالله خمینی است. همین امر نیز باعث میشود که در هشتم
مرداد سال ۷۰ از فشار شکننده اقتصادی بر مردم بگوید:
«امروز گرانی و کمبود و فشار اقتصادی بر دوش خیل محرومین جامعه به صورت
شکنندهای درآمده است و باید عاجلاً چارهای برای آن اندیشید.»
دولت سازندگی تا جایی که توانست مسیر
اقتصادی کشور را برای تاخت و تاز سرمایهداران باز گذاشت. مسیری که به
تعبیر دولتیها اگر برای رسیدن به اهداف توسعه ۱۵ درصد مردم هم زیر چرخهای
اقتصادی له میشدند، مانعی نداشت. این در حالی بود که رهبر معظم انقلاب
بارها از شیفتگی دولت سازندگی برای استقبال از مرفهان و سرمایهداران و
غفلت از خدمت به محرومان این گونه هشدار داده بودند:
«ما نمیخواهیم سازندگی کنیم که نتیجه این سازندگی یا نتیجه رونق اقتصادی
این باشد که عدهای از تمکن بیشتری برخوردار شوند و عدهای فقیرتر شوند.
این به هیچ وجه مورد رضای الهی و رضای اسلام و مورد قبول ما نیست.» ۱/۱/۷۲
در آن دوران به حدی دست سرمایهداران برای
وارد آوردن فشار بر طبقه مستضعف باز بود که یادگار امام در چندین سخنرانی
نسبت به تداوم این وضعیت شکایت میکند و خواستار برخوردی شدید با
سرمایهداران میشود:
«متأسفانه امروز هم خون مستضعفین را سرمایهداران بزرگ و کوچک میمکند.
بعضیها خیال میکنند به بخش خصوصی بها دادن به معنای آزادی عمل
سرمایهداران به شکلی است که هر اندازه خواستند خون مظلومین را در شیشه
بکنند.»
هرچند که امروزه اکبر هاشمی رفسنجانی بدون یادآوری خاطرات دوران زمامداریاش، انتقادات شدیدی را نسبت به دولت دهم روا میدارد، ولی بازخوانی بخش کوچکی از تاریخ نشان از وخیمتر بودن اوضاع با الهامگیری از تئوریهای لیبرالیستی -که اصرار زیادی نیز بر اجرای آن وجود داشت- دارد. اوضاعی که در سال ۷۴ به رکورد تاریخی تورم ایران یعنی حدود ۵۰ درصد انجامید.
انتقادات صریحتر سید احمد آقا
سال ۱۳۷۳ ماه عسل وامهای جهانی به پایان میرسد و بار مشکلات تورم بیش از
۳۵ درصد بر دوش مردم سنگینی میکند. حاج سید احمد خمینی عضو مجمع تشخیص
مصلحت نظام سوم مهر ماه سال ۷۳ در نقدِ سیاست دولت سازندگی مبنی بر بازگشت
سرمایهداران بزرگ به کشور و در دست گرفتن نبض اقتصادی کشور میگوید:
«یک عده سرمایهدار زالوصفت به این بهانه که اقتصاد دولتی مضر است، به حال
خود رها شده و به جان این ملت افتادهاند. کسی منکر این نیست که اقتصاد
دولتی مضراتی دارد، اما به این بهانه نباید لجام گسیختگی اقتصاد حاکم شود.»
این فقط نظر حاج احمد آقا نبود. آیتالله مشکینی و آیتالله جنتی از گرانیها و بیعدالتی ابراز نگرانی کرده بودند. در خاطرات علی لاریجانی رئیس وقت صدا و سیما، واکنش دولت به انتقادات حاج احمد آقا این گونه بیان شده است:
«سهشنبه ۵ مهر ۱۳۷۳
در اخبار داخلی، موضعگیری و انتقاد شدیداللحن حجتالاسلام آقای حاج سید احمد خمینی خبر مهمی بود.
یکشنبه ۱۰ مهر ماه ۱۳۷۳
عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. موضعگیریهای اخیر علیه سیاستهای دولت،
موجب نگرانی وزرا شده است … سخنان منتشره از حجتالاسلام والمسلمین حاج
سیداحمدآقا خمینی، واکنشهایی در دولت داشت. آنها احساس میکردند این فضا
مانع توسعه کشور میشود.» یکی دیگر از مواردی که مورد انتقاد شدید سید احمد
خمینی قرار میگیرد، عدم نقدپذیری و ایجاد خفقان سیاسی توسط دولت سازندگی
است که در آن مخالفت با دولت و انتقاد از آن به مخالفت با رهبری و تضعیف
نظام تعبیر میشد. وی در موقعیتهای مختلف خطر عدم تحمل انتقاد توسط
مسئولان را گوشزد میکند:
«دیدگاهی که بیان ضعفها را باعث تضعیف نظام میداند، دیدگاه اشتباهی است،
نقد یک حرکت و سیاست بد، دقیقاً عین حمایت از نظام است و رسانهها و
دستگاههای خبری کشور باید در این زمینه به نحو احسن ایفای نقش نمایند.
متأسفانه بعضیها به غلط معتقدند اگر از سیاستی و یا عملکرد مسئولی در یک
گوشهای از کشور انتقاد شود، نظام تضعیف شده است. این تفکر غلط به تدریج
کار را به جایی میرساند که مسئولی در منطقهای از کشور عمل خود را عین
اسلام و حرف خود را حکم اسلامی دانسته و باورش میشود که اسلام و انقلاب
همان است که من مسئول فکر میکنم. این باورهای غلطی است … اینگونه روحیات و
نفوذ آن به جامعه مقدمه دیکتاتوری است و رسالت رسانههای خبری و خبرگزاری
جمهوری اسلامی این است که با آن مقابله کنند.»
وی البته باز هم در همین سخنرانی تصریح میکند: «میزان تشخیص حق و باطل و ملاک عمل برای ما رهنمودهای مقام رهبری به عنوان ولی و پایه اساسی نظام و انقلاب است و حکم ایشان حرف نهایی در همه صحنههاست.» ۶/۳/۷۲
پیش از این و در سالهای اول دولت سازندگی نیز رهبر انقلاب، چندین بار و در مناسبتهای مختلف عنوان کرده بودند که: «تذکر و انتقاد دوستانه و برادرانه به معنای عدم حمایت نیست.» اما متأسفانه شرایطی در کشور حاکم بود که هر گونه انتقادی را به منزله مخالفت با نظام تلقی میکرد! برای درک این مساله، باید وضعیت آن سالها را به خاطر آورد.
با مروری بر مواضع آن روز رهبر انقلاب درمییابیم که مواضع حاج سید احمد خمینی تا چه میزان به رهبری نزدیک بوده است. فراموش نکنیم که اولین منتقد آن وضعیت، شخص رهبری بودند که بارها درباره اشرافیگری و عدم توجه کافی به بحث عدالت اجتماعی به دولت تذکر داده بودند. اما تکنوکراتها میگفتند رشد کشور مستلزم ریخت و پاش است.
عدم توجه به توصیهها و هشدارهای کارشناسان و همچنین یادگار امام سرانجام به بدهی سنگین ۴۰ میلیاردی و عدم توانایی پرداخت آن منجر میشود.
روزهای آخر
روز ۲۱ اسفند ۱۳۷۳، چهار روز پیش از
درگذشت سید احمد خمینی، دقیقاً در روزی که خبر بیماری او پخش گردید، سخنان
انتقادی تندی از او درباره اوضاع کشور در هفتهنامه امید منتشر شد: (۱۰)
«الان داخل شانزدهمین سال از عمر انقلاب اسلامی هستیم و هنوز بعضی از
مسئولین، حتی مسئولین نهادهایی که پس از انقلاب تاسیس شده اند، مشکلات
مدیریتی و مسایل خود را به گردن رژیم گذشته می اندازند و ندانم کاری های
خود را ناشی از مشکلات بجا مانده از رژیم طاغوت می دانند! ایضاً بعضیها
همه نقاط ضعف و بیکفایتی خود را با هیاهو به گردن استکبار جهانی و آمریکا
انداخته و از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکنند.
مشکلات و مسایل ما به کارشکنی آمریکا و ضدیت صهیونیستها برمیگردد شکی نیست، اما گسترش فساد اداری و رشوهخواری در ادارات و مؤسسات دولتی به خودمان برمیگردد. اتخاذ تصمیمات نابخردانه درباره ذخایر ارزی مملکت توسط خودمان بوده است.
آقای دکتر کاشان در زمان تصدی پست معاونت ارزی بانک مرکزی مملکت در خزانه بانک را باز کرد و به هر دلال و قاچاقچی و چاقوکش ۵ هزار دلار تقدیم کرد و روزانه میلیونها دلار ذخایر ارزی بانک مرکزی را به جیب گانگسترها ریخت. آیا این نقشه تهی کردن خزانه ارزی مملکت را آمریکای جنایتکار جلوی حاج اصغر آقا گذاشته بود و یا به تصمیمگیری نابخردانه شخص او مربوط میشد؟ آیا این بابا رئیس بزرگتری نداشت تا جلوی کار او را بگیرد؟»
توضیح: اصغر فخریه کاشان در بانک مرکزی کابینه بنی صدر به سمت معاون امور مالی و اداری بانک مرکزی، منصوب شده بود. وی سپس به انگلستان رفت و روزنامهها چنین مطرح کردند که «اصغر کاشان» برای ادامه تحصیل به این کشور عزیمت کرده است. پس از بازگشت، توسط حسین عادلی رئیس کل اسبق بانک مرکزی از تاریخ ۲۰ تیرماه سال ۶۹ تا اول دی ماه سال ۷۲، به عنوان معاونت ارزی و عضو هیئت عامل بانک مرکزی منصوب شد. اصغر فخریه کاشان به ناگهان، در اواسط آذر ماه ۷۳ به دلایل نامعلومی بازداشت و در اوایل دی ماه همان سال آزاد میشود. در سال ۱۳۸۰ وی به همراه اکبر ترکان، بهزاد نبوی و مسعود کرباسیان که همه چهرههای غیرنفتی بودند، اعضای هیئت مدیره شرکت جنجالی «پترو پارس» را تشکیل میدادند.
وی در تاریخ ۲۶/۱۱/۹۲ در حکمی از سوی عباس
آخوندی، به عنوان مشاور وزیر و رئیس شورای هماهنگی و سیاستگذاری تأمین
مالی خارجی پروژههای وزارت راه و شهرسازی منصوب شد!
یادگار امام در آخرین سخنرانی خود با شدیدترین لحن به استقراض خارجی دولت انتقاد میکند و میگوید:
«آیا آمریکا به ما گفت که دور دنیا راه بیفتیم و از هر کشور و دولتی که سر
راهمان بود چند صد میلیون و چندین میلیارد دلار وام بگیریم و مملکت را زیر
بار استقراض خارجی ببریم؟ … یک مدت ایام ماه عسل بود، آقایان از دردسر جنگ
فراغت یافته و پولهای موجود را هزینه میکردند. دوستان انقلاب و نظام
مرتباً حرص میخوردند و مضرات دریافت وامهای سنگین خارجی را گوشزد
میکردند، اما آقایان در مصاحبههای خود دریافت هرگونه وجهی را از کشورهای
خارجی تکذیب کرده و با قاطعیت میگفتند: ما هیچگونه بدهی خارجی نداریم.
اما حالا اعلام میشود که صحبت از ۳۵ تا ۴۰ میلیارد دلار بدهی است و هر چند هفته یکبار اخبار مربوط به نحوه پرداخت بدهیها به آلمان، فرانسه، انگلیس، هلند، کره، ژاپن و بعضی ممالک دور و نزدیک در جراید چاپ میشود و یک نفر هم نیست که این روزنامهها را بردارد ببرد بگذارد جلوی برادر دکتر عادلی رئیس کل سابق بانک مرکزی و دکتر نوربخش وزیر سابق دارایی و از آقایان بپرسد که مگر شما نمیگفتید ما صَنّار به ممالک خارجی بدهکار نیستیم؟»
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، انحراف از مسیر و قیمتهای سر به فلک کشیده از درون دولت سازندگی آغاز شد و امروزه بسیاری از تحلیلگران ریشه اقتصاد بیمار امروز را در عملکرد دولت سازندگی تحلیل میکنند. چه اینکه رهبر معظم انقلاب نیز در اول فروردین ماه سال ۱۳۹۲ در جمع زائران حرم امام رضا (ع)، یکی از علل مهم تاثیرگذاری تحریمها را در شرایط کنونی وابسته بودن اقتصاد کشور به نفت دانستند و فرمودند: «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان تکنوکرات لبخند انکار زدند که مگر میشود؟»
پس از رحلت
پس از درگذشت سید احمد مطالب مندرج در هفتهنامه امید دهان به دهان میگشت و
همگان حاج احمد آقا را با انتقادهای دلسوزانهاش به یاد میآوردند. آن
هنگام گروهی قصد داشتند تا این حادثه را به نظام نسبت دهند و از تقابل سید
احمد با رهبر انقلاب سخن گفتند. این مطلب در سالهای بعد نیز توسط برخی
روزنامهنگاران زنجیرهای مطرح شد. دو قطعه سخن زیر از بیانات مرحوم حاج
احمد آقا در ۵۰ روز پایان عمر شریف اوست:
«در اینجا بر خود واجب میدانم این را شهادت بدهم که زندگی داخلی حضرت
آیتالله خامنهای بسیار ساده است، نه از باب اینکه رهبر عزیز انقلابمان به
این حرفها نیازی داشته باشند، بلکه وظیفه خود میدانم تا این مهم را به
مردم انقلابی ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلعم. در منزلشان بیش از
یک نوع غذا بر سر سفره ندارند. خانواده ایشان روی موکت زندگی میکنند.
روزی منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آنجا بود که از زبری آن به موکت پناه
بردم.» (۱۱)
«امروز الحمدلله انقلاب ما به دست شاگرد امام، کسی که دقیقاً همان راه امام را میرود و فردی است شایسته که رهبری انقلاب را به عهده دارد، [به پیش میرود.] سعی کنیم مطیع باشیم … وقتی رهبری مسألهای را گفت، انسان باید همان را انجام دهد. معنای ولایت فقیه این است.» (۱۲)
آیا با این سبک سخن میتوان تقابل و خصومتی میان آن دو بزرگوار احساس کرد؟ آنچه حاج احمد آقا را میآزرد، همان مطلبی است که در سخنان ایشان آمده و برخی آن را مانع توسعه میدانستند. به علاوه رنجهای سالهای واپسین عمر شریف امام راحل که سید احمد آن را در رنجنامه منعکس کرده است، سید را به نقطهای رساند که ترجیح داد دو سال آخر عمرش را بیشتر در خلوت و تنهایی بگذارند. آن هم نه در تهران، که در خانهای دورافتاده در بیابانی کویری در منطقه کوشک نصرت میان تهران و قم.
در سالهای پایانی عمر سید احمد آقا بجز شرایط اقتصادی و فرهنگی کشور که مایه نگرانی آن مرحوم بود، حوادث دیگری رخ داد که ضرباتی را بر روح احمد عزیز وارد کرد و به عبارتی بر اثر مجموع این حوادث قلب نازنینش از تپش ایستاد:
۱- ماجرای آقای منتظری:
رنجنامه حجتالاسلام سید احمد خمینی خطاب به آیتالله منتظری خود گویای
اندوه جانکاهی است که رفتار آقای منتظری و اطرافیانش بر قلب سید وارد کرده
است:
«بعد از انقلاب من مانند امروز شما فکر میکردم که میشود منافقین و
لیبرالها و سایر گروههایی که در مبارزه دخالت داشتند را جذب نمود. به
آنها نزدیک شدم … دیری نپایید که دیدم این گروهها سرم کلاه گذاشتهاند …
شبی تا صبح فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که من غیر از آقایان بهشتی و
هاشمی و خامنهای و افرادی که در این ردیف میباشند هستم، من فرقم با بقیه
این است که تنها فرزند امام هستم و تنها به خاطر فرزند امام بودن است که
مورد علاقه دوستان و بعضی از مردم هستم، تصمیم گرفتم این مسأله را بنویسم و
هیچ کاری که برخلاف میل رهبری و دوستان مورد اعتماد رهبری است، انجام ندهم
و این مطلب را نوشتم و روزنامهها هم منعکس کردند. همیشه از خداوند
خواستهام تا در موضعی که باید باشم، قرارم دهد و هیچگاه ادعایی بیش از
آنچه هستم نداشته باشم … خیر شما هم در این است که به اشتباهات خود اعتراف
کنید که اعترافات به اشتباه خیلی بهتر از اصرار به گناه است.»
این جملات سید احمد آقا نشان میدهد که او چقدر به جایگاه خود و حساسیت تاریخی مردم روی خود اهمیت میداد. تا جایی که نخواست کوچکترین لکهای بر این حیثیت بنشیند. آیا افراد منتسب به بیت امام (ره) اکنون هم اینگونه رفتار میکنند؟
مرحوم سید احمد در ادامه رنجنامه خطاب به منتظری مینویسد:
«حرف ما این است که چرا هر چه نوشتند، امضاء میکنید؟ آیا جواب خون شهدا را
میتوانید بدهید؟ … از این مسائل است که امام فریاد میزنند که: «نفوذیها
بارها اعلام کردهاند که حرف خود را از دهان سادهاندیشان موجه میزنند.»
یادتان هست در ملاقات آخر خود با امام شما نیم ساعت حرف زدید و امام سکوت
کردند. وقتی بلند شدید بروید، امام فرمودند: «بیشتر حرفهای شما درست نبود،
خدا انشاءالله مرا ببخشاید و مرگم را برساند.» … شما بلندگوی منافقین و
لیبرالها شدهاید.»
گر چه برخی از نزدیکان آقای منتظری و دفتر وی، بعدها شایعه کردند که حاج احمد آقا از نوشتن رنجنامه پشیمان شده است، اما هیچ اظهار نظری در این مورد مشاهده نشد و اختلافات بین او و آقای منتظری هم حل و فصل نگشت. این چنین بود که آقای منتظری تا آخرین لحظه و دفتر وی هم تا همین الان، از رنجنامه او و خود او کینه به دل داشته و دارند.
۲- ناراحتی از شیوه انتقال موضوع پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به حضرت امام:
دکتر محمود بروجردی داماد امام معتقد است:
«چیزی که اوقات حاج احمد آقا را تلخ کرده بود این بود که این اتفاقاتی را
که امام (ره) در پذیرش قطعنامه به آنها اشاره کرده بودند، چرا خرد خرد و
به مرور زمان خدمت امام (ره) عنوان نشده بود که بعد یکمرتبه یک نفر بیاید
گزارش بدهد. از این جهت بود که فوقالعاده ناراحت بودند، چون خیلی شکست
ایجاد کرد، یعنی امام (ره) به حقیقت، پیر شد.»
۳- موضوع اهانت ملی مذهبیها:
در پی انتشار نامه امام خمینی (ره) به محتشمی پور، وزیر کشور وقت درباره
نهضت آزادی و خطر این جریان، نهضت آزادی با تردید و تشکیک در استناد این
نامه به امام (ره)، تلاش کرد تا آن را جعلی و دروغین جلوه دهد و ساخته و
پرداخته نزدیکان امام قلمداد کند. این جریان، نوک پیکان حملات خود را متوجه
مرحوم حاج سید احمد خمینی فرزند و محرم سرّ امام (ره) کرد.
آن هنگام کسانی که سالها بعد خود را
سینهچاک امام و بیت امام نشان دادند و برای انتقاد به سید حسن خمینی غوغا
به راه انداختند، (۱۳) در برابر این تهمت آشکار و توهین زشت سکوت و ملایمت و
صبوری پیشه کردند. یادگار امام (ره) برای دفاع از خود و خط امام در
نامهای به آیتالله پسندیده عموی خود، با اشاره به درخواست وی برای آزادی
یکی از ملیگراها، به برخی ویژگیهای این جریان اشاره کرده و ضمن تأکید بر
صحت دستخط امام، از آیتالله پسندیده میخواهد، این موضوع را تأیید کند:
«مسأله ملیگراها مسألهای خطرناک است. ملیگرایی در مقابل اسلامگرایی است
و اسلامگرایی خط محکم و استوار امام است. ملیگراها بهای اول برایشان
میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمیدهند و یا اهمیت بسیار
ناچیزی برایشان دارد. اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم
علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند … آنان بعد از انقلاب لحظهای
در کنار امام نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج این از
خدا بیخبران بود … مسأله دیگری که نهضت آزادی دنبال میکند، این است که
اعتماد مردم را نسبت به امام کم کنند، بدین معنا که هرچه از امام باشد،
مردم احساس کنند که این از امام نیست بلکه از اطرافیان امام و یا کسی دیگر
است و این خط و امضای امام نیست، بلکه خط و امضای امام را جعل کردهاند …
اینها دل امام راحلمان را خون کردهاند و آدمهای بیدینی هستند که در قالب
دین به اسلام و مسلمین ضربه میزنند.» (۱۴)
پرسش
امروز آن آدمها و آن جریان که روزی مورد نقد و شکایت حاج احمد خمینی
بودند، کجا هستند؟ حاج احمد خمینی چه میگفت؟ از چه کسانی گلایه میکرد؟ از
چه شرایطی و از چه وضعیتی گلایه داشت و عاملان و مسببان آن وضعیت چه کسانی
بودند؟ کارگزاران و تئوریپردازان توسعه و سیاستهای اقتصادی دولت وقت،
امروز پشت سر چه جریانی قرار دارند؟ کسانی مانند اصغر فخریه کاشان که مورد
اشاره مستقیم نقد حاج سید احمد بودند، در دولت یازدهم چه میکنند؟
از همه مهمتر اینکه ببینیم مدعیان دوستی حاج احمد خمینی، امروز مواضعشان به کدام جریان نزدیک است؟
از دروغگویان و منافقان و دشمنان امام انتظاری نیست، آنها باید از این آب
گلآلود ماهی بگیرند. اما بد نیست مدعیان خط امام و خود آقای سید حسن خمینی
لحظهای بنشینند و همه این ماجراها را مرور کنند و ببینند چه کسانی
حقیقتاً از یادگار امام خمینی (ره) انتقام گرفتهاند؟ و دلیل آن انتقامها
چه بوده است؟ ببینند آن انتقامجویان که در دوران آنان بدترین اهانتها به
امام و خط امام شد، امروز کجا قرار دارند و همراه چه کسانی هستند؟ چرا
رابطه بیت امام با آنان گرم و صمیمی است؟ آیا سید حسن انتقادهای پدرش را
نسبت به دولت هاشمی قبول دارد؟
زیرنویس
۱٫ عبارتی که سرآغاز نامه امام راحل به یادگار خویش است.
۲٫ صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۴۴۲
۳٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج ۱، ص۳۰۷، ت ۱۳/۷/۶۸
۴٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۱، ص ۴۱۱، ت ۱۹/۳/۶۹
۵٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۱، ص۴۴۲، ت ۲۹/۵/۶۹
۶٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۱، ص۴۹۰، ت ۷/۸/۶۹
۷٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۱، ص۵۵۶، ت ۱۹/۱۰/۶۹
۸٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۱، ص۵۸۱-۵۸۰، ت ۱۲/۱۱/۶۹
۹٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۲، ص۱۴۶، ت ۱۲/۱۱/۷۰
۱۰٫ «بیسر و صدا ۱۵۰ تومان به قیمت دلار اضافه کردند و کسی هم نفهمید»، هفتهنامه امید، یکشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۷۳، شماره ۲۱۴، ص ۳-۴
۱۱٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۲، ص۶۷۰، ت ۱۲/۱۱/۷۳
۱۲٫ مجموعه آثار یادگار امام، ج۲، ص۶۹۴، ت ۱۴/۱۲/۷۳
۱۳٫ حتی گفته میشود مرگ حجتالاسلام والمسلمین توسلی در سال ۸۶ به این خاطر بوده است.
۱۴٫ مجموعه آثار یادگار امام (ره)، ج ۱، ص ۶۳۲٫
منابع
مجموعه آثار یادگار امام، حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، جلد
اول، چاپ اول/ اسفند ۱۳۷۴، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی
(ره)
مجموعه آثار یادگار امام، حجتالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، جلد
دوم، چاپ اول/ بهار ۱۳۷۵، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی
(ره)
نشریه پاسدار اسلام، شماره ۳۵۲-۳۵۱٫
امید حسینی، وبلاگ آهستان
برداشت نیوز
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com