رسانه
ها می توانند به صورت اخلاقی و استدلالی، مفاهیم ملتها را میان یکدیگر
تبادل کنند و دادوستد معنوی و اخلاقی و فرهنگی کنند؛ این مسئله ی بسیار
ارزشمندی است. می توانند سطح آگاهی و معرفت مردم را ارتقاء دهند. اگر رسانه
ها در دنیا عادلانه اداره شوند، جاده ی رسانه ای، یک جاده ی یک طرفه
نباشد، ملتها به معنای حقیقی کلمه، حرف یکدیگر را گوش کنند و مفاهیم محترم
در نزد یکدیگر را بشناسند، این به نزدیکی ملت ها کمک خواهد کرد. (بیانات در
دیدار مدیران و برنامه سازان رسانه ای کشورهای مختلف(.
یکی از معجزات انقلاب، پرورش هنرمندان و روایتگران تاریخ انقلاب است. بحمداللَّه تعدادی هم هستید، اما کسانی هم هستند که از لحاظ عِده و عُده بر شما ترجیح دارند، از شما جلویند و امکانات در اختیارشان است؛ بعضیشان از لحاظ هنری هم سرشارند، اما ثروتی در خدمت بیگانگان، و تیغی در دست دشمنانند. انسان معمولاً خودش را در مقابل هنرمند کوچک احساس می کند. من خودم وقتی هنرمندان را نگاه می کنم، می بینم که جایگاه رفیعی در مقابلم دارند؛ اما آن هنرمندانی که هنرشان در خدمت بیگانگان است، هرچند هنرشان هم بالاست و بعضیشان از لحاظ هنری بسیار برجسته اند، ولی من در هنری که آنها دارند، ارزشی حس نمی کنم. (بیانات در دیدار مسئولان دفتر هنر و ادبیات مقاومت(
پول و ثروت و قوّت بازو و زبان گویا و بقیه ی ثروتهایی که در خدمت حق و انسان ها و راستی و درستی نباشد، چه ارزشی دارد؟ ارزشی ندارد. الان علم در خدمت سلاح های اتمی و در دست اسرائیل است. آیا این ارزشمند است؟ نخیر، هیچ ارزشی ندارد. ارزش این چیزها نسبی است. ارزش مطلق، متعلق به اینها نیست. البته چیزهای ارزشمند مطلق وجود دارد. اصلاً مبانی ادیان، مطلق کردن ارزشهای صحیح و راستین است؛ منتها علم و صنعت و تکنولوژی، از آن ارزشهای مطلق نیست؛ تا در کجا به کار برود، تا در دست چه کسی باشد، تا از آن چگونه استفاده بشود؛ هنر هم از این قبیل است. (بیانات در دیدار مسئولان دفتر هنر و ادبیات مقاومت(
این تهاجم فرهنگی که بنده چند سال قبل گفتم، این شبیخون فرهنگی که انسان در بخش های مختلف علائم آن را مشاهده می کرد و امروز هم انسان آن را در بخش های مختلفی می بیند، به این نیت است؛ با این قصد است؛ انقلاب را از محتوای خود، از مضمون اسلامی و دینی خود، از روح انقلابی خود تهی کنند و جدا کنند. این، از همان نقاط حساسی است که هوشیاری مردم را میطلبد. این هم مثل همان قضیه ی بیست و نه بهمن است. خیلی ها اهمیت بیست و نه بهمن را نفهمیدند، شما تبریزی ها این را فهمیدید، در مرحله ی عمل هم، این فهم خودتان را به کار بستید؛ در همه ی مقاطع همین جور است. اهمیتِ حوادث را باید ملت ما درک کند؛ و خوشبختانه امروز درک میکنند؛ ملت کاملاً هوشیارند. خود این هم یکی از برکات انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بوده است. مردم بیدار شده اند، قدرت تحلیل پیدا کردند. (بیانات در دیدار جمعی از مردم آذربایجان شرقی(
تهاجم فرهنگی غیر از تبادل فرهنگی است؛ غیر از گرفتن برجستگیها و زبده گزینی از فرهنگهای دیگر است؛ این، چیزی است مباح، بلکه واجب. اسلام به ما دستور می دهد، عقل هم به طور مستقل از ما می خواهد که هر چیز خوب، زیبا و باارزشی را که در هر کجا می بینیم، آن را فرا بگیریم و از آن استفاده کنیم. این جملات معروف متداول در زبانهای مردم ما که «اطلبوا العلم ولو بالصین» یا «انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال»؛ نگاه نکن حرف خوب، سخن حکمت آمیز، دانش و معرفت را چه کسی دارد می گوید، اگر سخن خوب است، آن را فرابگیر، این گرفتن، گرفتن فرهنگی است و اخذ فرهنگی، تبادل فرهنگی و زبده گزینی فرهنگی، یک چیز لازم است و این، غیر از تهاجم فرهنگی است. من بارها گفته ام که یک وقت هست که یک انسان با میل خود و بر طبق نیاز و اشتها و ضرورت زندگی اش یک نوع غذا، یک نوع دارو یا ماده ی لازمی را انتخاب می کند و آن را داخل جسم خودش می کند؛ این، گزینش است، که چیز خیلی خوبی است؛ اما یک وقت هست که یک نفر را می خوابانند و ماده ای را که نه برای او لازم است و نه او به آن میل و اشتهایی دارد و نه برایش مفید است، به زور در حلقش می ریزند، یا به او تزریق می کنند؛ این، نامطمئن است؛ این، تهاجم فرهنگی است؛ همان کاری که با ملت ایران در طول سالهای متمادی کردند. (بیانات پس از بازدید از سازمان صدا و سیما(
یک وقت من درباره ی «تعاطی فرهنگی» - نقطه ی مقابل «تهاجم فرهنگی» - بحث مفصلی کردم که از مصادیقش، یکی همین مطبوعات است. خوب؛ ما مطبوعات را از غرب گرفتیم. غربیها سابقه ی زیادی در حرفه ی روزنامه نگاری داشتند. از اواخر دوران ناصر الدین شاه هم مطبوعات وارد ایران شد و فعالیتش را آغاز کرد. اوج کار مطبوعات، در دوران مشروطه بود؛ یعنی از عهد مظفرالدین شاه بتدریج افزایش پیدا کرد. (بیانات در دیدار مدیران و مسئولان مطبوعات کشور(
این، مهمترین تبادل های ملت ها با هم بوده است؛ حتی مهمتر از تبادل اقتصادی و کالا. بسیار اتفاق افتاده است که این تبادل فرهنگی، به تغییر مذهب یک کشور انجامیده است! مثلاً در شرق آسیا، بیشترین عاملی که اسلام را به این کشورها - از جمله به کشور اندونزی، به کشور مالزی و حتی به قسمت های مهمی از شبه قاره - برد، دعوت مبلغین نبود؛ بلکه رفت و آمد آحاد ملت ایران بود. تجار و سیاحان ایرانی راه افتادند، رفتند، آمدند و در سایه ی این رفت و آمدهاست که شما می بینید ملت بزرگی که امروز شاید بزرگترین ملت اسلامی در آسیاست - یعنی اندونزی - مسلمان شده است. این اسلام را اول بار، نه مبلغین دینی برای آنها بردند و نه شمشیر و جنگ! اسلام را همین رفت و آمدها برد. خود ملت ما هم، در طول زمان، خیلی چیزها از ملت های دیگر آموخته است، و این، یک روند ضروری برای تر و تازه ماندن معارف و حیات فرهنگی در سرتاسر عالم است. این، تبادل فرهنگی است و خوب است. (تبادل فرهنگی, ورود اسلام به شرق آسیا, تاریخ آسیا و آفریقا(
البته دنیای غرب نگذاشت ما حس کنیم که دست و پایمان را گرفته اند و به ما تزریق می کنند؛ صورتِ قضیه را طوری قرار داد که ما خیال کردیم انتخاب می کنیم، در حالی که انتخاب نمی کردیم؛ بر ما تحمیل کردند. آن وقت اینها همان کسانی هستند که اگر اندک خدشه ای به فرهنگ رایج و مورد قبولشان وارد شود، جنجال راه می اندازند. شما ببینید در فرانسه که آن را مهد آزادی می دانند، برای سه چهار دختر روسری دارِ مسلمان چه سر و صدایی راه انداخته اند! این است که می گوییم باید فکر کنیم؛ باید تحلیل کنیم. اندیشه ی ترجمه ای برای یک ملت، سرنوشت بسیار سختی را به وجود می آورد. این توصیه ی همیشگیِ من به شما جوانان عزیز است. (بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان قزوین(
اگر می بینید که مسأله ی تهاجم فرهنگی یا شبیخون فرهنگی یا قتل عام فرهنگی در این کشور به شدّت از طرف دشمن دنبال می شود؛ اگر می بینید که تبلیغات دشمن در همه جای دنیا روی جمهوری اسلامی بیش از جاهای دیگر متمرکز است و اگر می بینید که دائم تلاش می کنند ذهن ملت - بخصوص جوانان و مؤمنین - را در داخل جمهوری اسلامی تصرّف کنند، به همین سبب است. دشمن و نهادهای دشمن، بر اثر تجربه فهمیده اند که انسان، آسیب پذیر است. (بیانات در دیدار جمعی از پاسداران(
امروز هیچکس نمی تواند انکار کند که فوریترین هدف دشمنان جمهوری اسلامی، تسخیر پایگاه های فرهنگی در کشور است. آنان درصددند بدین وسیله، باورهای اسلامی و انقلابی را که اصلی ترین عامل ایستادگی ملت ایران در برابر نظام سلطه ی استکباری است، از ذهن ها و دل ها بزدایند و باورهای سلطه پذیری و فرو دستی در برابر غرب را به جای آن بنشانند. تلاش آشکار از سوی واسطه ها و دست نشاندگان امپراتوری های زر و زور، در بسیاری از عرصه های فرهنگی برای تردید افکنی در مبانی اسلام و انقلاب، امروز افراد دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانی که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگی را جدّی نمیگرفتند، امروز آن را به چشم خود می بینید. بیشک نخستین آماج این شبیخون، جوانان اند، بویژه آنانکه در جاده ی دانش و فرزانگی قدم برمی دارند و آینده ی فرهنگی و سیاسی کشور در دست آنها است. (پیام به کنگره جامعه اسلامی دانشجویان در مشهد)
مردم را هدایت کنید؛ ذهن مردم را روشن کنید؛ مردم را به فرا گرفتن دین تشویق کنید؛ دین صحیح و پیراسته را به آنها تعلیم دهید؛ آنها را به فضیلت و اخلاق اسلامی آشنا کنید؛ با عمل و زبان، فضیلت اخلاقی را در آنها به وجود آورید؛ مردم را موعظه کنید؛ از عذاب خدا، از قهر خدا، از دوزخ الهی بترسانید؛ انذار کنید - انذار سهم مهمّی دارد؛ فراموش نشود - آنها را به رحمت الهی مژده دهید؛ مؤمنین و صالحین و مخلصین و عاملین را بشارت دهید؛ آنها را با مسائل اساسی جهان اسلام و با مسائل اساسی کشور آشنا کنید. این می شود آن مشعل فروزانی که هر یک از شما عزیزان این مشعل را در هرجا روشن کنید، دل ها روشن خواهد شد؛ آگاهی به وجود خواهد آمد؛ حرکت به وجود خواهد آمد؛ ایمان عمیق خواهد شد. مؤثّرترین حربه علیه این تهاجم فرهنگی و شبیخون نامردانه ی دشمن همین است؛ از این به شدّت نگرانم. می خواهند نگذارند که روحانیون جوان، مؤمن، شجاع، آگاه و خوشفکر، در محیط های مختلف - در محیط دانشگاه، در محیط بازار، در محیط روستا، در محیط شهر، در محیط کارگاه - کار خودشان را انجام دهند. درست نقطه ی مقابل کار آنها، همین کار و مجاهدت فی سبیل اللَّه شماست که با اتقان و با دقّت و بالاتر از همه با اخلاص انجام گیرد: «لم یکن منافسة فی سلطان و لا التماس شی ء من فضول الحطام». (بیانات در دیدار جمعی از روحانیون)
باید خود اعضا و دستگاه های فرهنگی قبول کنند و باور داشته باشند که ما این جایگاه را به عنوان یک قرارگاه مرکزی [قرار دادیم ]. تعبیر ˈقرارگاهˈ ممکن است به بعضی گوشها سنگین بیاید - قرارگاه یک اصطلاح جنگی است، اصطلاح نظامی است - و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامی است، شما در مسائل فرهنگی هم فکر نظامی را رها نمیکنید! واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگی از کارزار نظامی اگر مهم تر نباشد و اگر خطرناک تر نباشد، کمتر نیست (بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی)
اعلام نگراني رهبر معظم انقلاب اسلامي و نمايندگان مجلس خبرگان از روند مسائل فرهنگي كشور در ماههاي اخير بهرغم موضوعات و مسائل جدي كه كشور در بعد تهديدات و تحريمهاي دشمنان و مذاكرات هستهاي در پيش رو دارد، از يك سو نشان از اهميت ويژه جايگاه فرهنگ در روند پيروزي و تداوم انقلاب اسلامي دارد و از سوي ديگر متأثر از تحولات سالهاي گذشته در عرصه فرهنگي و سياسي كشور است كه به دليل همسويي با راهبرد دشمنان در مقابله با انقلاب اسلامي هزينههاي سنگيني را بر نظام اسلامي تحميل كرده است. در اين زمين نكات زير قابل ذكر است:
اول: در مورد اهميت مسائل فرهنگي در نظام اسلامي و ضرورت اهتمام دولت جمهوري اسلامي به آن، توجه به اين نكته ضروري است كه نيمي از بندهاي اصل سوم قانون اساسي كه وظايف دولت را تعيين كرده است به مسائل فرهنگي اختصاص يافته و در مقدمه و بند آغازين آن آمده است كه: «دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است براي نيل به اهداف مذكور در اصل دوم، همه امكانات خود را براي ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي بر اساس ايمان و تقوا و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي» به كار برد.
دوم: مبتني بر اين، رسالت اصلي دولتمردان نظام جمهوري اسلامي ايران تلاش براي اعتلاي فرهنگ ديني و انقلابي جامعه اسلامي ايران و تبديل آن به يك الگو براي جهانيان است و از همينرو است كه حضرت امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري (مدظلهالعالي)، همواره مسئولان و دولتمردان كشور را به اهميت دادن هرچه بيشتر به فرهنگ متذكر شدهاند و بر اهميت و حياتي بودن مقوله فرهنگ، تأكيد ورزيده و آن را روح و معناي حقيقي يك ملت دانسته و همه چيز را مترتب بر فرهنگ ميدانند و اقتصاد و سياست را حاشيه و ذيل فرهنگ قرار ميدهند و در اين راه، وظيفه دولت و مسئولان را چه در بعد ايجابي (ايجاد حركت و جريان عمومي فرهنگي در جامعه) و چه در بعد سلبي (جلوگيري از مواضع و مزاحمات فرهنگي) بيشتر از بخشهاي ديگر ذكر ميكنند و نقش دولت را در ترويج دين و متولي بودن در حوزه فرهنگ ديني در جامعه بالاتر از نقش اقتصادي و سياسي آن قلمداد مينمايند.
سوم: پس از ناكامي دشمنان در عرصههاي مختلف امنيتي و نظامي براي فروپاشي انقلاب اسلامي، تلاشهاي آنها بر حوزه فرهنگي و مقابله با قدرت نرم انقلاب اسلامي تمركز يافته و تهاجم فرهنگي آنها در سالهاي اخير كه در قالب راهاندازي شبكههاي مختلف ماهوارهاي و اينترنتي و... تمركز يافته و مستقيماً آرمانها و اهداف نظام اسلامي را هدف گرفته است. اين روند علاوه بر استحاله فرهنگي نظام اسلامي، شاخصههاي الگوبخشي و الهامآفريني آن را هدف گرفته است.
چهارم: بهرغم تلاشهاي ديرپاي دشمنان در اين عرصه، تلاشهاي آنها زماني در داخل پاسخ داد كه بخشي از جريانهاي داخلي همسو با دشمنان، آرمانها و ارزشهاي انقلاب اسلامي را هدف قرار دادند و داستان غمانگيز سالهاي پاياني دهه 70 و پس از آن در عرصه سياسي و اجتماعي و فرهنگي كشور محصول آن است.
پنجم: آنچه كه زمينه اصلي دغدغه مسئولان نظام در ماههاي اخير شده است، علاوه بر برخي مواضع كلامي دولتمردان و بازگشت مجدد عناصر و جريانهاي افراطي به عرصه فرهنگي و رسانهاي كشور، كه تنها بخشي از پيامد آن اقدامات روزنامه بهار و آسمان و ... بود، تبديل آزادسازي ماهواره و شبكههاي اجتماعي نظير فيس بوك و . . . به دلمشغولي اصلي مسئولان فرهنگي كشور است؛ شبكههايي كه خود دولتمردان به تبعات منفي فرهنگي و اجتماعي آن اذعان دارند.
ششم: واكاوي روند فرهنگي دولت يازدهم بهرغم برخي از اعلام تبعيتها از آرمانها و ارزشهاي نظام و تدابير مسئولان عالي كشور، در عمل بيانگر نوعي ليبراليسم فرهنگي و عرفيسازي در عرصه فرهنگ است و نوع اظهارات آنها حاكي از توجه بيش از حد به واقعياتي است كه تحت اقتضائات زمان و مطالبات و نيازهاي اجتماعي برداشت ميشود، نه رويكرد آرمانگرايي واقعبينانه كه لازمه جايگاه دولت جمهوري اسلامي است.
هفتم: بهرغم مسئوليت دولت در عرصه فرهنگ، اما دولت يازدهم در بعد فرهنگ، نقش چنداني براي خود قائل نيست و متولي بودن دولت را در عرصه فرهنگي بسيار كمرنگ ميبيند و باور و اعتقاد چنداني به برخورد سلبي با فرهنگ مهاجم و مزاحم ندارد.
هشتم: در حالي كه دولتمردان خود به سازوكارهاي تصميمسازي در نظام آگاهي دارند، مانند اينكه تصميمگيري براي رفع فيلتر از برخي از سايتها و شبكهها با شوراي عالي مجازي است، يا اينكه در مورد ماهواره بايد به قانون مصوب عمل شود، ايجاد انتظار كاذب در مخاطبين آيا نتيجهاي جز نافرماني مدني و بياعتنايي به قوانين و تصميمات نخواهد داشت؟
نهم: و آخر اينكه اگر چه دولت يازدهم به دلايل مسائل و مشكلات اقتصادي توجه خود را بر بحث مذاكرات هستهاي متمركز كرده و به همين دليل جريان افراطي گذشته عرصه فرهنگي را با تسلط بر برخي از وزارتخانههاي فرهنگي و اجتماعي به تصرف خود در آورده و چشمانداز تكرار همان ارزشستيزيها و هنجارشكنيهاي گذشته را در پيش روي دلسوزان نظام زنده كرده است، اما طبيعي است كه هزينههاي نارسايي در اين عرصه تماماً به حساب دولت يازدهم نوشته خواهد شد و اين البته روندي نيست كه دكتر روحاني با توجه به ويژگي شخصيتي و سابقه انقلابي بر آن رضايت داشته باشد.اگر دولت به دنبال پيشرفت و توسعه كشور است، نقطه اتكاي او بايد همين جوانان انقلابي و مؤمني باشند كه خميرمايه آنها را فرهنگ انقلاب اسلامي تشكيل داده است.
اگر چه در ميان گردانندگان اين دولت در سايه، تفاوتهايي
را از نظر ديدگاه و اهداف ميتوان مشاهده كرد اما فصل مشترك جملگي را بايد
در اين واقعيت تاسفآور جويا شد كه آنان كافران را به عنوان دوست و سرپرست
خود، جايگزين مومنان كردهاند و عزت حقيقي را كه فقط از آن خداوند متعال
است، نزد كفار و سردمداران نظام سلطه جهاني جستجو ميكنند. (1) هر چند برخي
از آنان ممكن است به ظواهر ارزشهاي ديني پايبند باشند.
پيامد اين دوگانگي، مجموعهاي از هنجارشكنيها و بدعتهاي فرهنگي در دو
عرصه سياست داخلي و خارجي است. در عرصه سياست خارجي، چراغ سبز نشان دادن به
دشمن، سكوت در برابر برخوردهاي تحقيرآميز آمريكا و اسرائيل، شبيهسازي
ايران و اوكراين، ارتباط و ديدار و گفتگوهاي پنهان با آمريكا از جمله
تلاشهاي اين افراد خودباخته است.در عرصه داخلي هم، سياهنمايي اوضاع كشور،
تضعيف روحيه دولتمردان و مردم و ترسانيدن آنان از دشمن، كمرنگ كردن مرز
كفر و ايمان، تضعيف غيرت ديني و ترويج اباحهگري، شكستن حرمت مقدسات،
بيتفاوتي نسبت به هجوم به شاخصههاي استقلال كشور تبليغ فرهنگ دشمن، تلاش
براي تغيير ذائقه فرهنگي مردم از اسلام به كفر، تلاش براي ايجاد اختلاف بين
اقوام و مذاهب، ناچيز انگاشتن دستاوردهاي علمي كشور بخصوص دستاوردهاي
دانشمندان شهيد، نمونههايي از توطئههاي فرهنگ ستيزانه دولت در سايه است.
شبكه دولت در سايه، با برنامهريزي تشكيلاتي ميكوشد مانع توجه دولت به
مشكلات اساسي مردم بخصوص مشكلات اقتصادي و معيشتي آنان شود و در مقابل تلاش
ميكند با طرح مسائل و موضوعات غيرضروري و انحرافي از قبيل دفاع از حقوق
فرقههاي "ضاله" از زبان برخي وابستگان تريبوندار خود، چنين وانمود كند كه
دولت سرگرم بازيهاي سياسي و دغدغههاي روشنفكر مابانه و اشرافي و دردهاي
بيدردي خود ميباشد و مديريتي جهادي براي كاهش مشكلات معيشتي مردم اعمال
نميكند.
همچنين تحقير نيروهاي مومن، بخصوص نسل جوان و متدين و كارشكني در زمينه
حضور و بالندگي آنان از طرفي و ميدان دادن به افراد خودباخته و خود فروخته
از طرف ديگر نيز، از جمله سياستهاي دولت در سايه است. در عرصه رسانهاي هم
اين شبكه تلاش ميكند با برداشتن فيلترينگ در فضاي مجازي، زبان دشمن را در
جامعه ما درازتر كند و يا بار ديگر به روزنامههاي زنجيرهاي ميدان تنش
آفريني بدهد و در حوزه كتاب هم امكانات نظامي اسلامي را در خدمت متاخرين و
متقدميني به كار بگيرد كه عمر و قلم خويش را در جهت مقابله با فرهنگ اسلامي
و باورهاي ملت ايران تلف كردهاند و با انكار ضروريات دين مقدس اسلام و
اسائه ادب و باورهاي اعتقادي سياسي مردم، ثابت كردهاند كه ديدگاههايشان
با فرهنگ مردم ايران كمترين سنخيتي ندارد. در گستره فيلم و سينما هم تلاش
دولت در سايه، منزوي ساختن فيلمهاي ارزشمدار است اما از فيلمهايي حمايت
ميكند كه خيانت زن و شوهر به يكديگر، يا صرف مشروبات الكلي و يا ترسيم
چهرهاي سياه از جامعه ايران، در آن به نمايش گذاشته ميشود تا مبادا در
تحقير ملت ايران از عوامل صهيونيست هاليوود عقب بماند.در عرصه مديريت،
سياست دولت در سايه، تلاش براي احياي كانونهاي صنفي منحله است و در عين
حال براي حذف مديران كارشناس و متدين و خدوم كوشش ميكند تا زمينه را براي
انتصاب افراد غوغا سالاري فراهم سازد كه از مديريت به عنوان فرصتي براي
ايجاد تشنج در جامعه سوءاستفاده ميكنند.
قابل توجه آنكه يكي از مهمترين توطئههاي دولت در سايه، طراحي كودتاي
خزنده و نرم از درون نظام است و نقشههايي براي نفوذ افراد وابسته به خود
در مجلس خبرگان، مجلس شوراي اسلامي و پستهاي كليدي مديريتي در سر
ميپروراند.البته ملت سرافراز ايران، طي 35 سال گذشته در كوره مبارزه با
دشمن هر روز آبديدهتر شده است و امروز نيز هوشيارانه روند حركت خزنده دولت
در سايه را زير نظر دارد و انتظارش از روساي محترم قوا و بخصوص رياست
محترم جمهور و اعضاي محترم هيئت دولت، آن است كه با توجه به هشدار هميشگي
مقام معظم رهبري در زمينه ضرورت پاسداري از فرهنگ اسلامي و ارزشهاي ديني و
ملي، منشور دوازدهگانه معظم له را مورد توجه خاص قرار دهند و هيئت دولت
آن را دستور كار چند جلسه خود قرار دهد و براي عملياتي شدن اين رهنمودها،
تدابير ويژه بينديشند و بخصوص هيئتي را براي رصد كردن توطئههاي "دولت در
سايه" و مقابله با نفوذش، مامور نمايد.نکته اینجاست که اگر مسئولین امر به
نصایح مشفقانه و خیرخواهانه بزرگان و دلسوزان نظام ترتیب اثر میدادند،
شاید هرگز کار بدانجا نمیرسید که رهبر انقلاب صریحا از حوزه تحت مدیریت
ایشان اظهار ناخرسندی نمایند!
به یقین لبیک وزیر فرهنگ به این ارشاد رهبری امری تحسینبرانگیز است، لیکن
هیچ چیز بیش از اقدامات موثر عملی نمیتواند موید این لبیک لسانی باشد و
آنچه از این پس در این عرصه از ایشان خواهیم دید ملاک و معیار این عنایت
خواهد بود!پس آیا بهتر نیست پیش از آنکه مجددا شاهد موضعگیری صریح و
احیانا عتابآلود رهبری در این موضوع نیز باشیم، مسئولین محترم به عوض
بدبینی و بیتوجهی به هشدارهای ناصحانه دلسوزان، اندکی واقعبینانهتر به
اوضاع موجود و اطرافیان خویش و انتقادهای سازنده نظر داشته باشند و سپس با
بهرهگیری از پتانسیل عظیم حمایتهای بیشائبه رهبری و سیل انبوه ملت پا به
رکاب و انقلابی به هماوردی دشمنان انقلاب رفته و در این عرصه از رویارویی
نظام اسلامی و نظام سلطه پیروزی و چیرگی دوبارهای را برای نظام اسلامی در
برابر دشمنان دیرینهاش رقم بزنند.که به فرموده سالار شهیدان حضرت
اباعبدالله الحسین (علیه السلام) مومن بد نمیکند و عذر نمیخواهد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
بابا وبلاگ نویس هی دیگه هم آدمند ها