گروه سلامت - "طب مزاجی" یا همان Humoral Medicine (درست همانند هیات بطلمیوسی که زمین را مسطح و مرکز عالم میدانست) شاخهای منسوخ از علوم است که در سدههای میانه رواجی تام داشت اما امروز به تاریخ علم تعلق دارد.
به گزارش بولتن نیوز به نقل از وبلاگ اخلاق پزشکی، طب مزاجی را نمیتوان بی نگاهی به سایر علوم آن زمان خواند و فهمید. برای مثال، این باور طبیعت شناختی که "جهان از چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تشکیل شده است"، یکی از مبانی طب مزاجی را تشکیل میدهد. همچنین این باور فلسفی که در هر چیزی "اعتدال" بهترین و کاملترین حالت است. این علوم ریشه در یونان باستان دارند. ویژگی آن علوم در مقایسه با علوم پیش از خودشان این بود که "سکولار" بودند. یعنی برای توجیه سلامت و بیماری و حوادث طبیعی و .... به جای خشم و خوشآیند عوامل و نیروهای ماوراءطبیعی، توجیهاتی طبیعی و مادی بیان میکردند.
علوم یونان باستان بعدها توسط دانشمندان رومی (مانند جالینوس) و بعد از آن توسط دانشمندان ایرانی در دانشگاه جندی شاپور و بعد از آن توسط دانشمندان ایرانی و مسلمان در سدههای میانه کسب، اقتباس و پرورانده شدند. چنان که آثار بزرگانی چون ابن سینا و رازی را میتوان تا حد زیادی وامدار آثار سقراط و بقراط و جالینوس و ... دانست که در دوران نهضت ترجمه از یونانی به عربی برگردانده شدند و در اختیار دانشمندان دنیای اسلام قرار گرفتند. درست همانطور که "اخلاق نیکوماخوس" ارسطو مبنای اندیشههای اخلاقی ابن مسکویه و ابن سینا و بعدها خواجه نصیرالدین طوسی قرار گرفت.
طب مزاجی براین باور است که:
1- همانطور که جهان از چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تشکیل شده است، بدن آدمی هم از چهار مزاج و چهار خلط تشکیل شده است.
2- بهترین حالت (سلامت) برای بدن اعتدال میان این چهار مزاج و چهار خلط است و بیماری همانا برهم خوردن تعادل و غلبهی یکی از این چهار مزاج یا چهار خلط بر مابقی است.
این نظریه قرنها بر عالم پزشکی سیطره داشت و در بخش اعظم جهان (شامل اروپا، کشورهای مسلمان و تا حد زیادی شبه قاره) در سدههای میانه تئوری اصلی و غالب پزشکی بود. پزشکان به جای تکیه بر تجربه و تحقیق، با نقل و رونویسی آثار بزرگان این علم، همین تئوریها را سلسله وار به خورد یکدیگر میدادند. درست همین اتفاق در مورد هیات و نجوم افتاده بود و در آن قرنها نظریههای بطلمیوسی در جهان علم سیطره داشتند و اگر دانشمندانی – چون بیرونی – به رد آن نظریهها نزدیک میشدند، اما در اظهار و بر آفتاب افکندن بطلانشان پروا و احتیاط پیشه میکردند.
جالب این که آن نظریههای نادرست، در عمل گاه کارآمدی از خود نشان میدادند، چنان که با هیات بطلمیوسی (مبتنی بر مسطح و مرکز بودن زمین و دایروی بودن مدار سیارات و ...) میتوانستند خسوف و کسوف را پیشبینی کنند و با طب مزاجی میتوانستند برخی از بیماریها را درمان کنند (که بیشتر یا ناشی از مقابله طبیعی خود بدن و اثردارونما بود و یا اثرات داروهای گیاهی که به غلط با طب مزاجی توضیح داده میشد).
در دوران مدرن، همانطور که انقلاب کپرنیکی به سیطرهی نامبارک هیات بطلمیوسی پایان داد و زمین و ماه و خورشید و انجم و فلک در جای درست خویش قرار گرفتند، پزشکی مدرن هم یک سوال ویرانگر را پیش روی اصحاب طب مزاجی قرار داد:
این بدن انسان! این هم ابزار و آلات تشریح و مشاهده! نشان دهید که مزاجها و اخلاط کدامند و کجایند؟!
این پرسشی بود که طب مزاجی از پاسخ دادن آن سخت ناتوان و درمانده بود. از همین رو بساط آن جمع و به موزهها برده شد و فیزیولوژی و بیوشیمی و پاتولوژی جدید جای آن را گرفت.
پزشکی جدبد به جای رونویسی آثار بقراط و جالینوس و پیروی چشم بسته از آنها، شروع به کشف و آزمون بدن انسان کرد و توانست در این راه بسیار کامیاب و موفق باشد: نابودی بیماریهایی که در گذشته کشتار میکردند و افزایش طول عمر و رفاه انسانها نمونهای از این کامیابی است.
آیا پزشکی جدید درمان تمامی بیماریها را در آستین دارد و هیچ گاه اشتباه نمیکند؟ پاسخ این سوال به روشنی منفی است. اما و هزار اما این پزشکی با تمامی نقصهایی که دارد، از چند ویژگی زیر برخوردار است:
1- با دستاوردهای علمی و نوین بشر سازگار است ، یعنی "علمی" است و خرافات به طور سامانمند به آن راه ندارند
2- کارآمدترین و موثرترین طبی است که تا کنون بشر به آن دست یافته است
3- تنها شیوهی معتبر تولید علم در حیطه پزشکی است
4- در تمامی دانشکدهها و دانشگاههای معتبر پزشکی تدریس میشود و تنها دانش آموختگان این دانشگاهها هستند که قانونا و اخلاقا حق دارند که به طبابت بپردازند و اخلاقا وظیفه دارند که معیارهای آموخته شده را به کار گیرند.
طب سنتی اما گسترهای وسیعتر از طب مزاجی را دربر میگیرد. تمامی روشهای پزشکی و درمانی که در گذشته و سنت اهالی و اقوام این کشور برای درمان بیماران به کار گرفته شدهاند را میتوان بخشی ازطب سنتی این سرزمین به شمار آورد. برای نمونه، تمامی موارد ذیل را میتوان در گسترهی طب سنتی ایران جای داد:
1- درمانهای ماورائی افراد مقدس قبائل (مانند بابازار و ننه زار بوشهر و ....)،
2- ادعیه و اورادی که برای درمان بیماریها توصیه شده و به کار رفتهاند،
3- طب مزاجی،
4- طب گیاهی و گسترهی وسیع گیاهان دارویی و شبه دارویی که در نقاط مختلف کشور برای درمان بیماریها توصیه یا آزموده شدهاند،
5- درمانهایی که نسل به نسل به طور شفاهی منتقل شدهاند و در خانوادهها – و گاه توسط پیرزنانی در روستاها و مناطق دورافتاده – به کار گرفته شدهاند (طب العجاعز)،
6- روشهای مختلف – و گاه خطرناکی – که به امید درمان به کار گرفته شدهاند مانند حجامت و بادکش،
و ....
آیا تمامی این روشها ودرمانها را به صرف تعلق به طب سنتی باید پذیرفت و اجازه داد تا در جامعه بر روی بیماران اعمال شود؟ همه میدانیم که این کاری نادرست و جفا به سلامت و زندگی مردم است.
آیا تمامی این روشها ودرمانها را باید به دور ریخت و بی فایده دانست؟ پاسخ این سوال هم منفی است. برخی از این روشها – مانند برخی از درمانهای گیاهی – ممکن است بر اساس معیارهای طب مدرن هم قابل استفاده باشند.
تنها کاری که باید کرد آن است که آن دسته از درمانها را که شواهد و مبانی معقولی برای مطرح کردن اثربخشیشان وجود دارد، بر اساس معیارهای پژوهش در پزشکی مبتنی بر شواهد مورد بررسی و آزمون قرار دهیم و اگراثر بخشی خود را نشان دادند آنها را به عنوان بخشی از طب مدرن و مبتنی بر شواهد به کار گیریم.
بنابراین باید به این واقعیت بسیار مهم توجه داشت که:
از حیث تاریخی میتوان پزشکی را به انواع مزاجی و سنتی و مدرن و چینی و هندی و ... تقسیم کرد
اما از حیث کاربرد در امروز، تنها یک پزشکی معتبر وجود دارد و آن پزشکی مدرن و مبتنی بر شواهد است. درمانها و روشهای درمانی از هر جا که بیایند – از جمله از منابع سنتی – تنها وقتی باید در درمان و مراقبت از بیماران مورد استفاده قرار بگیرند که بر اساس روشهای مستند و مشخص، وارد طب مدرن و مبتنی بر شواهد شده باشند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
یه مثال فقط می زنم شما خودتون یه سرچی تو سایت های طب سنتی مثل
www.shiateb.com بزنید تا ناقصی و کاملا اشتباه بودن و یک طرفه قضاوت کردن شما نویسنده کاملا مشخص شود!
- آيا طب سنتي تاريخ گذشته است؟
مثلا اگه پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) الان بود به جاي حجامت خون دادن را توصيه مي كرد ؟
1- در مورد حجامت هم بگم اگه الان يه نوع خون گيري داريم در زمان پيامبر 60 تا 70 نوع خونگيري داشتيم ،
2- تازه يپامبر(صلي الله عليه و آله و سلّم) كه جزء وحي نمي گه و منبع وحي فراتر از زمان و مكان هست ، يعني نمي دونه كه مثلا 1000 سال ديگه يه خونگيري اي مياد كه اين بهتر از حجامته .
3- خب حالا اينا رو قبول نداريد ، ديگه كه با آزمايش ثابت شده تركيبات خون حجامت ( درصد هاي مثلا قند خون و تري گليسيريد و ..) با خون نگيري وريدي فرق مي كنه، تازه چقدر محل حجامت حساب شده انتخاب شده .
به طور كلي جايگزين شدن طب نوين به جاي طب سنتي يه اراده ي سياسي بود، .....