دوست سالخورده تاريخدانم كه سمت استادي و پيشكسوتي بر من دارد سر از روي
كاغذي كه مطالبي بر آن نوشته بود برداشت و خطاب به من گفت: دوست عزيزم، به
نكته عجيب و غريبي برخوردهام و آن اينكه بسياري از سلسلهها و دودمانهاي
تاريخ گذشته كشورمان سر از خاك به در كرده از اعماق غبارآلود تاريخ پيشين
به زمان حال، سال 1392 - 2014 باز گشتهاند و در كشور و جامعه ما در حال
زندگي و گذران معاش در سلسله مراتب مختلف هستند.
اين بار نوبت من بود كه نگاه عاقلاندر سفيه به حضرت استادي انداختم،
ناگاه بارقهاي در ذهنم درخشيد كه نكند استاد كه با تنگي معاش دست و پنجه
نرم ميكند و كتابهايش به علت گران شدن پنج برابري كاغذ در مرحله مميزي و
فيلم و زينگ مانده دچار جنون ادواري يا كمحافظگي شده و ما خلقاللهشان
دچار عيب و نقص فني شده است. اما ظاهر استاد در 85 سالگي حكايت از فطانت و
هوش و حواس و عقل و درايت و فراست كامل مشاراليه ميكرد.
پرسيدم: حضرت استادي ميتوانيد توضيحات بيشتري بدهيد.
استاد فرمود: در بررسي تاريخ گذشته وجود بعضي از افراد و آحاد سلسلهها
را در زمان حال حس و درك كردم مثلا «اشكانيان» وجود دارند و حتما هم وجود
دارند!
گفتم: كجا؟ كي؟ چگونه؟ ادعاي غريبي ميفرماييد!
گفت: تقريبا 85 درصد مردم ايران كه زيرخط فقر هستند از صبح تا شام
اشكشان در آمده و به علت تورم و گراني و نخواندن دخل و خرج با هم و اجاره
منزل و بيكاري فرزندان و جرأت نكردن پسرانشان براي تشكيل خانواده و نبود
خواستگار متناسب و غيركلاهبردار و سارق براي دخترانشان و حقوق ناچيز،
اشكشان در مشكشان است و ميتوان آنان را اشكانيان ناميد. همينطور
جستانيان كه جست ميزنند و در هر كابينهاي هستند.
عده كمي هم از بقاياي سامانياناند زيرا از راه رانتخواري و تباني و
دريافت وامهاي كلان قرضالپس نده و احتكار و گرانفروشي و مثلا وارد كردن
خودرو و پنج برابر روي آن كشيدن سر و سامان يافته و جزو سامانيان هستند.
از سلسلههاي ديگر كنگريان هستند كه همان برادران مهاجر كشورهاي همسايه
هستند كه 35 سال پيش در كشورشان كودتاي نظامي و انقلابي كمونيستي شد و به
ايران پناهنده شدند و اكنون سالهاست كنگر خورده و لنگر انداخته خيال رفتن
ندارند. آل مشعشع هم كه كسروي در كتاب «شهرياران گمنام» به آنان اشاره
ميكند دوباره به دنيا آمدهاند. آل مشعشع طايفه مرفهان بيدرد سابقاند كه
سوار پورشه و مازراتي و بنزهاي از هشتصد ميليون تومان تا دو ميليارد الي
هشت ميليارد تومان ميشوند و در ويلاهاي متري 24 ميليون الي 30 ميليون
تومان تكيه بر بالش زربفت زده با تشعشع و تلالو مال و منال مفت به دست
آورده به مردم فقير و گرسنه پز ميدهند. از بس پز دادهاند كارشان به قمپز
رسيده است.
سلسله ديگر آل مسافرند كه اينان نيز در رديف آل مشعشع بوده يك پايشان
اينجا يك پايشان فرنگستان و كانادا و آمريكا است و دائم در سفرند فكر
ميكنيد شب عيد اين تورهاي ميليوني را كي ميرود؟
سلسله بعدي صفويان هستند كه خوشبختانه 90 درصد ملت ايران جزو اين سلسله
محترم بوده از صبح تا شام در صفهاي يارانه و سبدكالا يا تجديد برگه نظام
وظيفه يا تجديد اوراق مختلف دولتي چون شناسنامه و گذرنامه و به هر بهانه و
دستاويز ديگري مجبورشان ميكنند پول بدهند و در صفها بايستند مانند دهه
فجر كه در صف سينماهاي نمايشدهنده فيلمهاي دهه فجر و روز «سلام سينما»
ايستادند يا در بحبوحه برف و يخبندان شمال ايران ناچار شدند در صف آب و نان
و گاز بايستند. از سلسلههاي ديگر سلسله افشاريه هستند كه در اتوبوس و
مترو و تاكسيهاي خطي مرتبا در معرض فشار قرار دارند و شرح مصيبت خود را در
جرايد مينويسند و گله ميكنند كه در زمان خود افشاريه هم اينقدر در فشار
نبودهاند. سلسله طاهريان هم تجديد حيات كرده است. اينها اقليتي طيب و
طاهرند كه رشوه نميگيرند، به راه حرام متوسل نميشوند، گرانفروشي
نميكنند و مانند خود سلسله طاهريان اصلي عدهشان كم و حوزه فرمانرواييشان
ناچيز است و طيب و طاهر به دنيا ميآيند و از دنيا ميروند و دلشان خوش
است. صفاريان،اما عدهشان كثير است و پدر صندوق دولت را در آوردهاند.
اينان صفر كيلومترهايي هستند كه به زور پارتي سر بار بودجه وزارتخانهها
شدهاند و علاقهاي هم ندارند از صفر كيلومتري بالاتر بيايند و چندي پيش
يكي از وزيران كابينه يازدهم ناليد كه در وزارتخانه تخصصي او
صفركيلومترها حدود ده هزار نفر را تشكيل ميدهند.
استاد سالخوردهام در اينجا به سلسله سالاريان هم اشاره كرد كه سالار و
معزز و محترم هستند و هرگز خيال ترك ميزها را ندارند از سلجوقيان يعني
جوانان بيكاري كه عصرها كنار جوق يا جوي نهر خشكيده نشسته مات و مبهوت به
هم مينگرند و در آرزوي كار و شغل و نان و همسر و خانه آه ميكشند نيز ياد
كرد. استاد افزود چون همه چيز مادي شده و مردم بيشتر به ماديات فكر ميكنند
تا معاششان بگذرد، جاي پاي سلسله ماد هم در جامعه امروز ديده ميشود.
استاد قصد داشت به رجعت بعضي ديگر از سلسلههاي عتيقه عصر بوق مانند
مغولها كه شب عيد به شهرستانها سرازير شده بر خانه خويشاوندان ولايتي
خراب ميشوند و آذوقه آنان را ميبلعند اشاره كند كه ديگر دو پا داشتم دو
پاي ديگر هم قرض كردم و از خانه استاد گريختم.
* پژوهشگر مسائل تاريخي و سياسي