- زنی که حامی حیوانات ولگرد شهریست! در حومه تهران یک سگدانی را اداره می کند و از کشتار سگان ولگرد توسط شهرداری به شدت ناراحت است. اگرچه از دار دنیا فقط یک دختر جوان دارد ولی این کمبود را با جمع آوری سگ و گربه و دیگر حیوانات شهرنشین! جبران نموده و در کنار هم به خوشی زندگی می کنند.
- زنی دیگر که فعال حمایت از حقوق حیوانات بوده و با زن موصوف سر اخته کردن سگ ها و محبوس کردن آنها اختلاف نظر جدی دارد معتقد است فرقی بین سگ عقیم و سگ مرده نیست و حقوق اولیه حیوانات زندگی در طبیعت و تولید مثل می باشد از آنجایی که این فرد تنها زندگی می کند و نان خوری ندارد، برای حمایت از سگان ولگرد یک دیگ بزرگ «گوشت و مرغ» را پخته و درون ظرف های یکبار مصرف به صورت خیلی شکیل و بهداشتی به کوه می برد.و وی همچنین در راستای «حفظ حقوق حیوانات» تلاش می کند که از کشته شدن حیوانات زیر تیغ اساتید کلاس تشریح و کالبد شکافی جلوگیری کند.
- یک زن روستایی که گرچه خود نیازمند است اما با مرارت های فراوان ده ها سگ را در دامان خود بزرگ کرده و اکنون برای تامین غذایشان با مشکلات عدیده دست و پنجه نرم می کند. جالب است این که خیلی بی ربط به صحنه ی نماز خواندن زن روستایی با قرائت ناصحیح کات می خور! البته خیلی هم بی ربط نیست فیلمساز با گنجاندن چند سکانس از زندگی این زن روستایی خیلی ساده این نکته را القا می کند که فرهنگ معاشرت با حیوانات (شما بخوانید سگ بازی!) بر خلاف نظر بعضی ها مختص قشر روشنفکر و مدرن شهری و سبک زندگی غربی نیست و اگر دنبال سبک زندگی اسلامی هستید هیچ منافاتی با آن ندارد!
مستند اول تمام می شود...
ظاهرا باب طبع مخاطب بوده است چرا که خیلی گرم و پرشور تشویق می شود.
بلافاصله مستند دوم آغاز می شود...
خانمی با صدای غم بار توام با بغض از جای خالی همسرش
می گوید از حال و هوای سه سالی که بدون او گذشت؛ چهره آشناست، همسرشهید مسعود علی
محمدی اولین شهید هسته ای ایران؛ روشن شدن موضوع فیلم برای حضار و موج خروج آن ها
از سالن همانا!
یاد شعار«زنده باد مخالف من» افتادم! فیلم را دنبال می کنم... همسر شهید از لحظۀ خبر می گوید. از لحظه ای که سر شهید را به دامن می گیرد و یک آن متوجه می شود مغز سرتخلیه شده! و مادر شهید می گوید که می گفت «از فهمیدن او می ترسیدند، برای همین مغز سرش را متلاشی کردند».
مستند دوم تمام می شود...
از چند نفر باقی مانده، چند نفری خیلی بی حال و آرام دست می زنند و من در خود فرو می روم... مانده ام از کدام یک حمایت کنم؟!! از حقوق حیوانات یا خون شهید! دلواپس کدام یک باشم؟! فرهنگ تعامل با حیوانات شهری یا فرهنگ شهادت!
این روزها
اگر سری به سینماهای فلسطین و سپیده، محل برگزاری فیلم های هفتمین جشنواره فیلم
مستند ایران بزنید، ناخودآگاه ترویج غیر مستقیم کشف حجاب را از آن برداشت می کنید.
این مساله صرفا شامل حال فیلم های خارجی نبوده و برخی(شما بخوانید تعداد قابل
توجهی) از فیلم های ایرانی نیز به راحتی تصاویر زنان بی حجاب را در معرض دید عمومی
قرار داده اند.
به نظر می رسد پس از گذشت مدت زمان کوتاهی از زمان طرح موضوع بلامانع بودن تک خوانی و پخش صدای زنان خواننده توسط برخی از متولیان و دست اندرکاران حوزه فرهنگ کشور، این بار نوبت به عادی سازی تدریجی نمایش تصویر زنان مسلمان بدون داشتن حجاب در بعضی از فیلم های یک جشنواره رسمی شده تا احتمالا پروسه ترویج و اشاعه نمادهای غربی مغایر با مذهب رسمی کشور، به صورت کاملا هوشمندانه پیش رود.
شما هم عبارت «مستند» برای ما مبهم و نامانوس بوده و چسبیدن کلمه «مستند» به هر فیلمی، مجوز پخش هر گونه تصویری در آن به شمار می رود. اگر تماشاگری منصف و آزاداندیش نیز به شکلی کاملا بی طرف همه فیلم های جشنواره سال جاری را به نظاره بنشیند، حتما نظراتی چند را به عنوان نکات قابل تامل در این جشنواره بیان نموده یا حداقل به دلیل رعایت ملاحظاتی به ذهن خواهد سپرد:
پخش صحنه های متعدد از حضور زنان و دختران بدحاجاب که ظاهار بدحجابی شان نه صرفاً اعتقادی؛ بلکه معنادار و دهن کجی به حجاب، به عنوان نماد یک بانوی مسلمان است، نمونه ای از این قبیل هنجارشکنی هاست.
نگاهی گذرا به فیلم های جشنواره، بخشی از تلاش یا حداقل تمایل درونی برخی فیلم سازان را برای ایراد خدشه جدی به ارزش های دینی نشان می دهد.
شایان ذکر است، اگر این عمل خود به نوعی ترویج این تفکرات ضدارزشی نبوده، دیدن این دسته از فیلم ها به شما توصیه می شد...
گوشه ای از نظرات شما:
رضا: از دولت تدبیر و امید بیش از این انتظار نیست!!!
***
سوّم: آیا معیاری برای دعوت از کارگردان ها به «جشنواره سینما حقیقت» وجود ندارد؟!
با دعوت از یک کارگردان مسئله دار و خارج نشین که با ساخت یک فیلم ضد انقلاب و مبتذل با موضوع مهاجرت، عناد خود را نسبت به این نظام مقدس به اثبات رسانده، کارنامۀ مرکز گسترش سینمای مستند و هفتمین جشنوارۀ سینماحقیقت سیاه تر شد.
هوشنگ الهیاری از عناصر ضد انقلاب مقیم اتریش و سازندۀ فیلم ضدانقلاب «عشق من وین» که به جشنوارۀ «سینماحقیقت» به دبیری محمدمهدی طباطبائی نژاد دعوت و حضور پیدا کرده است. فیلم «عشق من وین» که فریدون فرخ زاد نقش اصلی آن را بازی کرده، داستان یک فرد مذهبی است که معلم زبان آلمانی در ایران بوده و برای فرار از جنگ، همراه خواهر و پسرش قصد مهاجرت به آمریکا را کرده و در این راه مجبور است مدتی را به منظور اخذ ویزا از آمریکا، در وین بماند.
در این فیلم که ایرانیان مذهبی را افرادی مرتجع نشان می دهد، فریدون فرخزاد که نقش آن فرد مذهبی را بازی می کند، در طول داستان با خواندن خطبه عقد محرمیت(!) به زن شوهرداری که همسر مرد هتلدار است، همراه تصاویر مبتذلی تجاوز می کند. در قسمت دیگر این فیلم رسالۀ توضیح المسائل امام خمینی(رحمت الله علیه) مورد تمسخر قرار می گیرد.
گوشه ای از نظرات شما:
SiNA: این سینما حقیقت داره حقیقت درونی یه عده رو نشون میده که حاشیه نشین بودند و الان فرصت جولان دادن پیدا کردند، چشم آقای جنتی روشن! روحانی واقعا مچکریم!!!
ناشناس: ابتذال درسینما ورسانه ها در زمان محمد رضا برای ترویج فساد وبی بند وباری باهدف تخریب باور های دینی جامعه توسط مزدورانی باصطلاح هنرمند ازقماش فرخزاد ملعون موجب خشم وخروش مردم مسلمان ایران وواژگونی تاریخی سلطنت پادشاهان شد تفاله های باقیمانده ومزدور استکبارهیچ غلطی نمی توانند بکنند.
***
چهارم: نگاهی به عملکرد «سینماحقیقت» در برخورد با جریان روشنفکری
احیای معنادار جریان ورشکسته روشنفکری در سینما حقیقت!
جریان
روشنفکری از زایش ناقص الخلقه و بیمار خود در نهضت مشروطیت تا به امروز که به
ایستگاه آخر خود رسیده، همواره با دو مفهوم خیانت و غربزدگی ممزوج بوده و هیچ
تصویر روشن و آبرومندی از آن مقصور نیست.
بعد از فراز و فرودهایی که طی یکصدسال گذشته بر این جریان گذشت- و شرح آن در این مقال نمی گنجد- هم اینک جریان موصوف، دوره زوال خود را سپری می کند و عن قریب است که زیر غبار تاریخ محو شود اما خواسته یا ناخواسته با دست بی تدبیر برخی از مسئولان فرهنگی نظام گرد فراموشی از چهره سیاه منورالفکرها زدوده شده و شاهد احیای دوباره این جریان ورشکسته و منحط هستیم!
شرکت
همزمان و معنادار آثار وابسته به این جریان خطرناک در هفتمین جشنواره فیلم مستند
ایران «سینما حقیقت» که تحت مدیریت عالی سازمان سینمایی برگزار می شود موجب سوءاستفاده
از این تریبون رسمی در جهت اشاعه افکار مسموم و انحرافی و طرح دوباره چهره های
شاخص این جریان ازجمله: محمود دولت آبادی، جواد مجابی، شمس لنگرودی، محمدعلی
سپانلو، سیمین بهبهانی، محمد محمدعلی، جمال میرصادقی، احمد شاملو و... شده است.
همچنین در جشنواره امسال چندین مستند به اصطلاح«پرتره» به طور ویژه و بی سابقه زندگی پرخیر و برکت برخی از عناصر مذکور را تصویر نموده اند.
جالب این که عناصر مساله دار همگی از اعضای «کانون منحله نویسندگان ایران» می باشند که ضدیت آن ها با انقلاب کاملاً عیان بوده و مواضع ضدانقلابی آنها نه تنها در اسناد سری بلکه در دسترس عموم قرار دارد.
گوشه از نظرات شما:
ارژنگ فرخ پیکر: انشاالله این جشنواره هرچه زودتر ختم شود به هرچه
در لیاقت اش هست!! که موجباتِ برخی خِلطِ مبحث ها را فراهم آورده!!
متولّیان برگزاری این جشنواره ها از کُره ی مریخ نیامده اند و بی تردید از "فیلتر"های مرسوم گذشته اند!! ببینید حضرات "فیلترشِکن" هاشان را از
کدام پُرتقال فروشی ابتیاع می کنند و شما را به جانِ هرچه می پرستید قسم
میدهم که دست از سَرِ روشنفکران(؟) و نبشِ قبرشان بردارید!! سُرنا از سَرِ
گُشادش به صدا درنمی آید. الخ
***
پنجم: در حاشیۀ اکران یک فیلم مستند مشکوک!
گویا حقیقتِ «سینماحقیقت» حقیقت دیگری است؟!!
داستان عجیب و متفاوت از انتخابات در شهری که با شناسنامه مرده ها رای می دهند و مرده ها در انتخابات شرکت می کنند.
جملۀ فوق که کاملاً مشکوک بوده و سیاه نمایی علیه سلامت انتخابات مجلس
شورای اسلامی می باشد، مربوط به پوستر فیلم مستندی است بر دیوارهای
سینمافلسطین، محل برگزاری هفتمین جشنوارۀ سینمای مستند «سینماحقیقت»
چسبانده شده که تحت حمایت وزارت ارشاد برگزار می شود و مسئولین این
جشنواره، بی تفاوت از کنار آن می گذرند. در این فیلم به بهانۀ پرداختن به
مشکلات یکی از شهرستان های استان لرستان، طوری وانمود می شود که اصول
گرایان با خدعه، تقلّب و با شناسنامۀ مردگان وارد مجلس می شوند!
وقتی
محمّدمهدی طباطبایی نژاد، مدیر مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، در مراسم
بزرگداشت یکی از کارگردان ها، در کنار بازیگر یکی از فیلم های ضدانقلابی
می نشیند و در اعتراض به قیچی کردن سریال مبتذل و طاغوتی «دایی جان
ناپلئون» و این که چرا این سریال به صورت زیرزمینی و به صورت قیچی شده وارد
بازارشده، شادی تماشاچیان را یاری یاری می کند و کف می زند، تازه متوجه می
شویم که حقیقت در جشنوارۀ سینماحقیقت چیست!
گوشه ای از نظرات شما:
محمّد: اگر فتنه گران قابل هدایت نیستند، خدا شراونا رو از سر مردم و مملکت کم کنه! آمین.
ارژنگ فرخ پیکر: سینما-حقیقت که گاهی به آن سینمای مستندِ مستقیم و بی واسطه هم می گویند از
شعارِ " روسیِ کینو-پراودا" مُشتق شده که واضعِ آن "ژیگا وِرتُف"
است ؛ یکی از اعضای جنبشِ مونتاژِ روسیه در دورانِ سینمای صامتِ شورویِ
سابق!!! سازنده ی مستندِ مردی با دوربین یا همان "سه ترانه برای لِنین!"
که رادیکال ترین عضور این جنبش بود و به شدت به اصولِ جامعه ی کمونیستی و
بُلشویسم پابند بود و برای فیلمِ مستند کارکردِ اجتماعی قائل بود. البته
با سیطره ی "استالین" و حاکمیتِ "رئالیسم سوسیالیستی از سوی حزبِ
کمونیست! جنبش مونتاژ هم گرفتار تارهای عنکبوتِ سیاستِ حاکم شد!!!
و امّا اخوی خبرنگار! اینکه مانده اید که دل واپَسِ حمایتِ حقوقِ حیوانات
یا حمایت از خونِ شهید باشید ؟! و نمی دانید از کدام تأثیر بگیرید: کشتارِ
سگ های ولگرد یا یک دانشمندِ هسته ای!! همه نشان از گمگشتگیِ شماست!
قلمروی فرهنگ و نقدِ آن به اقیانوسی می ماند که غوّاصی درآن احرازِ مقدّمات
و بینشی را می خواهد که انشاالله در راستای اهتمام ورزیدن در این قلمرو
باشید وگرنه نَوَساناتِ حاصل از برانگیخته شدنِ فرآیندِ اندیشگی بدونِ
پُشتوانه ی لازم نتیجه اش همان ماندن ها و دل واپَسی و نَوَسان میان
تعارضاتِ حاصل از اندیشگی است!! الخ. خداوند توفیق لازم را به همه ی اهلِ
فرهنگ عنایت کند. انشاالله!
***
گروه فرهنگ و هنر بولتن نیوز: به هر تفسیر این قائلۀ فرهنگی-هنری هم با خوبی ها و بدی هایش به اتمام رسید و پروندۀ آن لااقل برای یک سال بسته خواهد بود. در این فاصله کار اهالی فرهنگ و دلسوزان واقعی آن به پایان نرسیده و برگردۀ آنان است تا با بررسی چندین بارۀ موضوع مهم سینمای مستند(درون یا بیرون از محدودۀ جشنوارۀ یادشده) به آسیب شناسی آن پرداخته و مسیر را برای برپایی جشنواره ها و رویدادهای فرهنگی مشابه اما غنی و حقیقی مهیا نموده و به رشد و باروری حقیقی سینمای مستندمان یاری رسانند.
ما نیز هرچه گفتیم تنها از سر دلسوزی بود و بس. فراموش نکنیم آن چه ما در در تحریریۀ بولتن نیوز و به خصوص در گروه فرهنگ و هنر بر آن داشت که تا این حد به جشنوارۀ «سینماحقیقت» پرداخته و در قیل و قال اخبار سیاسی روز، جای مناسب را برای این جشنواره خالی کرده و اخبار مربوط به آن را درصدر اخبار سایت قراردهیم، صرفاً به دلیل اهمیت موضوع سینمای مستند(هم به عنوان شاخه ای هنری و هم خارج از گسترۀهنر) بود.
ناگفته نماند از این منظر، اهمیّت جشنوارۀ«سینماحقیقت» حتی از جشنوارۀ فیلم«فجر» نیز افزون است و با این حال این چنین با بی توجه و بی دقت مسئولین برگزار می گردد. جشنواره ای که می تواند آینه ای باشد از سیمای حقیقی جامعه و بازگوکنندۀ ارزش های حقیقی ایرانی-اسلامی، این چنین تبدیل شده به تریبونی برای آنان که اگر عنادی با این مردم نورزیده باشند، خدمتی به آنان نکرده اند.
با این همه ما هر آن چه در توان مان بود برای بازگو کردن حقیقت«سینماحقیقت» به کار بستیم و به روشنی آگاهیم که هنوز آن چه باید را درخصوص سینمای مستند ایران اسلامی نگفته ایم. به امید آن که روزی به این مهم، آن چنان که باید بپردازیم این چنین با بی تفاوتی از سر آن گذر نکنیم!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com