دستان لرزان خانم م-الف حکایت از آن داشت که از رابطه اش با سعید عابدینی ، پشیمان و البته بسیار متضرر شده است به طوری که بارها در طول مصاحبه با چشمان اشک بار او مواجه شدیم. م-الف که به امید رهایی از مشکلات پیش آمده در زندگی اش و به امید رسیدن به خدا به سمت سعید عابدینی کشیده می شود نمی دانسته که قرار است در دام (به قول خودش) یک شیادحرفه ای بیافتد کسی که با دستاویز قرار دادن نام خدا ودین مسیح بسیاری از دختران همانند او را اغفال می کند و مسیر زندگی آنها را دچار انحراف می کند.
به گزارش بولتن نیوز، مطالب زیر بخش اول مصاحبه خانم م-الف با خبرنگار جمعیت رهپویان هدایت است که خبر آن در تاریخ بیستم آبان ماه در وبلاگ رهپویان هدایت منتشر شد.
-به عنوان نخستین سئوال لطفا توضیح دهید چه شد که به سمت سعید عابدینی کشیده شدید؟
ببینید آدم ها زندگی های متفاوتی دارند، درواقع عوامل مختلفی هست که مسیر زندگی انسان ها را تغییر می دهد. بگذارید واضح تر بگویم، وجود مشکلات مالی،درگیری های خانوادگی،اعتیاد و از این دست مسائل آدم را به سمتی می برد که می خواهد از آنها خلاص شود من هم به دنبال همین مسئله بودم.
-پس درواقع شما دارای مشکلات خانوادگی و اجتماعی بودید؟
بله- خانواده من وضعیت خوبی نداشتند چون پدرم معتاد بود،مادرم هم اهمیت خاصی به زندگی من و دیگر اعضای خانواده نمی داد خوب شما از یک دختر جوان در این سن چه انتظاری دارید؟
-چگونه با سعید عابدینی آشنا شدید؟
من اول از طریق یکی از دوستانم که بعدها فهمیدم ارتباط خاصی با سعید دارد، با کلیسا آشنا شدم فکر می کردم که می توانم از طریق رفتن به کلیسا خلاء های موجود در زندگی خودم را پرکنم و در همان جا بود که با سعید عابدینی آشنا شدم تاجایی که خاطرم هست سعید هم تازه ایمان دار شده بود، البته کم کم رفتنمان به کلیسا کم شد و من از طریق این دوستم با جلسات خصوصی سعید آشنایی پیدا کردم، جلساتی که بعداً متوجه شدم همان کلیسای خانگی است. درواقع دیگر به کلیسا نمی رفتیم وبیشتر در این جلسات خانگی شرکت می کردیم.
-می توانید کمی بیشتر در خصوص شرکت کردنتان در این جلسات و ارتباط با سعید عابدینی بگویید؟
من گفتم ابتدا از طریق این دوستم که بعدا فهمیدم رابطه بسیاری با سعید دارد با این جلسات آشنا شدم
-ببخشید صحبتتان را قطع می کنم اگر امکان دارد می شود اسم دوستتان را بگویید؟
بله-نسیم
-پس نسیم ارتباط ویژه ای با سعید داشت؟
دقیقا همین طور است.
-خوب، برگردیم به شرکت در جلسات و ارتباط با سعید، بفرمایید؟
من و نسیم در این جلسات زیاد شرکت می کردیم. سعید با من طرح دوستی ریخت و با ظاهرسازی من را به خود جلب کرد روابط ما عمیق تر شد تا جایی که من بعضی از شب ها به منزل پدری سعید می رفتم و شب را به اتفاق سعید آن جا سپری می کردم.
-پس باید اطلاعات خوبی از خانواده سعید داشته باشید؟
تقریبا همین طوری است که شما می گویید، سعید در یک خانواده آشفته با مشکلات فراوان روحی و روانی بزرگ شده است. بعضی از شب هایی که من آن جا بودم و خانواده سعید هم حضور داشتند می دیدم که تمام خانواده سعید برای آن که یک خواب راحتی داشته باشند کلی داروهای جورواجور مصرف می کردند، خود سعید هم از این موضوع مسثنی نبود او هم علاوه بر این که در سال های اولیه وضع مالی خوبی نداشت، از نظر روحی و روانی هم مشکل داشت، تا جایی که من خبر دارم یکبارهم خودکشی کرده است!
-می دانید که این سابقه خودکشی در چه سنی اتفاق افتاده است؟
حدوداً بیست سالگی
-شما که فهمیدید سعید مشکل روحی و روانی دارد، اصلا زندگی سعید مشکل دارد چرا با سعید رابطه تان را ادامه دادید؟
اولا که من سابقه خودکشی سعید را بعدها از طریق نسیم فهمیدم، ولی زندگی سعید تقریبا مثل زندگی خودم بود فکر کردم می توانیم با هم از این زندگی های مشکل دار رهایی پیدا کنیم. به همین خاطر بود که با سعید دوستیم را بیشتر کردم. ضمنا سعید وانمود می کرد که تغییر کرده و می تواند این تغییر و تحول را به دیگران هم منتقل کند در حالی که بعدا متوجه شدم وضعیتش بدتر هم شده، به قول معروف زده به سیم آخر و از هیچ انحرافی ابایی ندارد. اصلا تبدیل شده بود به یک کلاش که فقط به دنبال هوس بازی و پول بود.
-می توانید در مورد دوران جوانی سعید توضیحاتی بدهید؟ منظورم دقیقا رفتارهای این دوران اوست.
-بله سعید دوران جوانی اش را به عیاشی های بسیاری گذرانده است، همیشه در صحبت هایش حتی در جمع وانمود می کرد که از این گذشته تاریک عبور کرده و می خواهد دیگران را نجات دهد.
اما دقیقا در همین دوران سعید به عشق نافرجام دختری به نام نئولا تن می دهد ولی این عشق خیلی زود جایش را به هوس بازی می دهد و نئولا به همین دلیل از این رابطه کنار می کشد....
ادامه دارد....
سعید عابدینی در کشورهای حاشیه خلیج فارس
سعید عابدینی به همراه گروه دختران کلیسای خانگی
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
روان پریشی که از خانواده از هم گسیخته به آغوش غرب پناه برد و زیر پوشش کشیش و تبلیغ مسیحیت جاسوسی می کرد.
میشه لطفا بگید چرا ؟؟؟؟؟