ابرهایی که پس از لحظاتی جولان و غرش فروکش میکنند و بار سفر میبندند و تنها لکههای تیره خود را در آسمان آبی باقی میگذارند. اما حکایت ابرهای مورد اشاره در صحنه و فضای سیاسی هم نمود دارد و اشخاص و تشکلهایی هستند که تنها لکهایی از آنها باقی میماند و جز غرشهای بی ثمر فایده دیگری ندارند.
به گزارش بولتن نیوز،
ابرها این تودههای
متراکم از بخار آب، به انواع گوناگونی دسته بندی میشوند.
"استراتوکومولوس" گونهای ابری است با یک ویژگی منحصر به فرد، و آن
اینکه، این دسته از ابرها، هیچگاه نمیبارند. ابرهایی که پس از لحظاتی جولان و غرش
فروکش میکنند و بار سفر میبندند و تنها لکههای تیره خود را در آسمان آبی باقی
میگذارند. شاید بتوان در عرصه سیاست و اجتماع هم، اشخاص و تشکلهایی را به ابرهای
"استراتوکومولوس" تشبیه کرد.
مدتی پیش، عدهای که
خود را نمایندگان جامعه مدنی ایران مینامیدند، با هدف تاثیرگذاری بر
سیاستهای بینالمللی ایران، جنبشی را تحت عنوان "ضد تحریم" به راه
انداختند.
بنیانگذاران جنبش ضد تحریم در
مانیفست این جنبش، هدف غایی خود را لغو تحریمهای آمریکا بر ضد ایران
عنوان کردهاند. تحریمهایی که از منظر این متفکران غرق در لیبرالیسم، خرد
کننده اقتصاد و معیشت دولت و ملت ایران بوده است.
بانیان این جنبش،
که سمپاتی خاصی به متفکران نوپورژوایی چون "فون هایک" دارند، کلید حل تمام
مشکلات را رابطه با غرب و اجرای نسخههای اقتصادی و سیاسی تئوریسینهای عصر
استعمار مدرن میدانند.
در میان اعضاء و حامیان جنبش ضد تحریم،
اسامی عناصر ضد انقلابی همچون، "مسعود بهنود" روزنامه نگار فراری لندن
نشین، "فرخ نگهدار" رهبر مارکسیست گروهک چریکهای فدایی خلق، "سعیدحجاریان"
تئوریسین اصلاحات، "شیرین عبادی" حامی "فرقه ضاله بهاییت"، "مسیح علی
نژاد"، " آرش بهمنی"، "محبوبه عباس قلی زاده" و ... نیز به چشم میخورد.
خنده دار است،اما این همه ماجرا نیست
اولین
تحرکات این جنبش تولیدی را میتوان ارسال نامههایی دانست که مقصد مشترکی
داشتند به نام "ینگه دنیا". نخستین نامه را اعضای گروهی مجهولالهویه که
خود را زندانی سیاسی مینامیدند، به مقصد نیویورک مقر سازمان ملل و دبیرکل
کرهای آن "بانکیمون" که خود یک مسئله علیه ملت ایران است، ارسال کردند.
مقصد
نامه دوم، جایی نبود جز واشنگتن و کاخ سفید رنگ آن. نویسندگان این نامه،
عدهای لیبرال هواخواه سرمایه داری آمریکایی بودند که باراک اوباما را در
مرقومه خود مورد خطاب قرار داده بودند.
مکمل دو نامه مذکور، نامهای
بود که با امضای 31 حزب و تشکل اصلاحطلبی عمدتا جعلی برای رئیس جمهور
آمریکا فرستاده شد. محتوای نامههای فوق چیزی جز اظهار عجز و استیصال و
لابه برای لغو تحریمها و بهبود روابط ایران و غرب نبود.
تئوریسینهای
جنبش ضد تحریم، فعالیتهای این جنبش را تلاشی در جهت خارج کردن ایران از
انزوای بین المللی عنوان کردهاند و بر آن بودند که برای نیل به منافع ملی
باید تضادهای سیاسی چپ مارکسیستی، اصلاحطلب و ... را کنار گذاشت.
گفتنی
است از منظر حضرات ضد تحریمی، منافع ملی در گروی برقراری روابط حسنه با
دول غربی بالاخص آمریکا است؛ و اعضای این جنبش، نمیگویند بحران غرب چیست و
دولتهای وابسته به آمریکا که اوج رابطه با آمریکا با ورشکستگی تاریخی دست
به گریبانند، چه میکنند؟
بنابراین شاید از دایره انصاف و تعقل
خارج نباشد، اگر فعالیت جنبش مذکور را تلاشی جهت تقویت جبهه دول غربی
بدانیم. اعضای این گروه که خود را روشنفکران جامعه ایران میدانند! تلاش
دارند با سرپوش گذاشتن بر مشکلات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع غربی،
چنین القاء کنند که ریشه تمام مشکلات کشور در تحریمها نهفته است، و به این
ترتیب زمینه مساعد برای مستکبران فراهم میشود که در تریبونهای خود،
ایران را در موضع ضعف قرار دهند و در شیپور رسانهای خود چنین بدمند که
فشار ناشی از تحریمها ایران را به سمت مذاکره سوق داده است.
"اقتصاد
ایران در برابر تضییقات ناشی از تحریمهای غرب به شدت آسیبپذیر است". این
گزارهای رایج در میان اصحاب جنبش ضد تحریم است. در واقع آنها بهانهای
یافتهاند تا از انزوا درآمده و مدعی دلسوزی برای مردم شوند، و غرب نیز از
این حیث در این حرکت سود کلان خود را ببرد.
به عبارت دیگر، اتاق
فکر به اصطلاح جنبش فوقالذکر معتقد است: در پی تحریمهای اقتصادی غرب،
صادرات نفت ایران به کمترین میزان خود در چند سال اخیر رسیده است و به تبع
آن واردات کالا تنزل چشمگیری یافته است.
با نگاهی گذرا به جهتگیری
فکری و خط مشی سیاسی بانیان جنبش ضد تحریم، میتوان حساسیت آنها را از
تاثیر تحریمها بر اختلال در سیستم واردات انبوه درک کرد؛ چرا که اصحاب ضد
تحریمی بر این نظریه کلاسیک مکتب سرمایهداری که ناظر بر تولید انبوه و
مصرف انبوه است، اعتقادی راسخ دارند؛ اعتقادی که با سیاستهای اقتصاد
مقاومتی که از ژرفای ایدئولوژی انقلاب اسلامی نشات میگیرد، تناقضی آشکار
دارد.
حامیان خارجنشین جنبش مزبور در نسخهای که برای دوستان داخلی
خود پیچیدهاند، تاکید میکنند که در مذاکرات با غرب باید شرح مظالم
قدرتهای بزرگ و محکوم کردن سیاستهای یک بام و دو هوای آن قدرتها را کنار
گذاشت و راهکاری عملی را برای رسیدن به توافق در پیش گرفت.
بدون
تردید لغو تحریمهای یکجانبه غربی، خواست و مطالبهای عمومی در ایران است، و
هیچ تشکل و پایگاهی در داخل، از تحریمهای دول غربی که مغایر با اصول حقوق
بینالمللی است، منتفع نمیشود، اما عدهای خارج نشین متنعم از مواهب دول
غربی و شماری از سرمایه سالاران و سودپرستان در این پروژه هدفی جز تضعیف
جریان مذاکرهکننده با طرف خارجی دنبال نمیکنند و جبهه انقلاب بیشتر هدف
است تا طرف خارجی.
از آنجا که جنبش ضد تحریم هیچ ریشهای در حقایق
انقلاب اسلامی ندارد، شاید پر بیراه نباشد، اگر پشت صحنه و تئوریسینهای
این جنبش را به ابرهای سترونی تشبیه کنیم که تنها جلوهگری دارند و هیچگاه
نمیبارند.
طراحان
جنبش ضد تحریم هدف نهایی خود را لغو تحریمهای یکجانبه غرب علیه ملت ایران
تعریف کردهاند، اما در عمل، از زمان شکلگیری این جنبش نه تنها
تحریمهای غرب لغو نشدهاند که حتی سردمداران آمریکایی نیز، در قبال ملت
ایران به اتخاذ مواضعی رادیکالتر و ادبیاتی گستاخانهتر روی آوردهاند، تا
آنجا که یکی از سرمایهداران آمریکایی- صهیونیستی، اخیرا طی اظهاراتی
جنگطلبانه، پیشنهاد حمله اتمی به ایران را مطرح کرده است و از همه بدتر
دیپلمات ارشد آمریکایی مذاکره کننده آمریکا در مذاکرات هستهای ایران و
گروه 1+5 وقتی به سنا میرود با ادبیاتی توهین آمیز ایرانیان را با DNA
فریبکاری توصیف میکند.
در مدتی که غرش این ابرها خاموش است، بنظر میرسد مذاکرات بدین ترتیب بهتر پیش میرود، لذا بهتر است بگوییم:
ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست/عرض خود
میبری و زحمت ما میداری
صدای
رعد آمد باز، با فریاد غول آسا / ولی باران نیامد/ پس چرا باران نمیآید؟ /
سر آمد روزها با تشنگی بر مردم صحرا / گروه تشنگان در پچ پچ افتادند/ آیا
این همان ابر است کاندر پی هزاران روشنی دارد؟ / و آن پیر دورگرد گفت با
لبخند زهرآگین/ فضا را تیره میدارد، ولی هرگز نمیبارد.