کد خبر: ۱۷۳۴۰۷
تاریخ انتشار:
عید قربان، عید بندگی

در راه رسیدن به «او»، ابراهیم وار قدم بردار

ذبح کردن فرزند با دست خود آن هم فرزندی برومند و لایق برای پدری که یک عمر در انتظار چنین فرزندی بوده کار ساده و آسانی نیست. چگونه می توان دل از چنین فرزندی برکند؟ و از آن بالاتر، با نهایت تسلیم و رضا، بی آنکه خم به ابرو آورد به امتثال این فرمان بشتابد و تمام مقدمات را تا آخرین مرحله انجام دهد...

گروه فرهنگی: در داستان قربانی اسماعیل ذبیح الله سه نکته اساسی وجود دارد: از یک سو پدر با صراحت، مسئله ذبح را با فرزند سیزده ساله مطرح می کند و از او نظرخواهی می کند. برای او شخصیت مستقل و آزادی اراده قائل می شود. او هرگز نمی خواهد فرزندش را بفریبد و کورکورانه به این میدان بزرگ امتحان دعوت کند؛ او می خواهد فرزند نیز در این پیکار بزرگ با نفس شرکت جوید و لذت تسلیم و رضا را همچون پدر بچشد.

از سوی دیگر، فرزند هم می خواهد پدر در عزم و تصمیمش راسخ باشد. نمی گوید مرا ذبح کن؛ بلکه می گوید هر مأموریتی داری انجام ده، من تسلیم امر و فرمان او هستم و مخصوصاً پدر را با خطاب «یا ابت» (ای پدر) مخاطب می سازد تا نشان دهد این مسئله از عواطف فرزندی و پدری سر سوزنی نمی کاهد که فرمان خدا حاکم بر همه چیز است.

و از سوی سوم، مراتب ادب را در پیشگاه پروردگار به عالی ترین وجهی نگه می دارد، هرگز به نیروی ایمان و اراده و تصمیم خویش تکیه نمی کند؛ بلکه بر مشیت خدا و اراده او تکیه می نماید و با این عبارت از او توفیق پایمردی و استقامت می طلبد.[1]

ذبح کردن فرزند با دست خود آن هم فرزندی برومند و لایق برای پدری که یک عمر در انتظار چنین فرزندی بوده کار ساده و آسانی نیست. چگونه می توان دل از چنین فرزندی برکند؟ و از آن بالاتر، با نهایت تسلیم و رضا، بی آنکه خم به ابرو آورد به امتثال این فرمان بشتابد و تمام مقدمات را تا آخرین مرحله انجام دهد؛ به گونه ای که از نظر آمادگی های روانی و عملی چیزی فروگذار نکند؟ و از آن عجیب تر تسلیم مطلق این نوجوان در برابر این فرمان بود که با آغوش باز و با اطمینان خاطر به لطف پروردگار و تسلیم در برابر اراده او به استقبال ذبح رفت.[2]



***

یکی از اوصافی که در نهاد بشر است، خضوع نسبت به مافوق خود می باشد؛ زیرا فطری بشر است که در مقابل کسی که بزرگ تر و محترم تر از اوست، سر تعظیم فرود آورد و به دیده احترام به او بنگرد. آری، آن کس که علمش بیشتر یا فداکاری او زیادتر یا عمرش افزون تر باشد، مورد احترام است و ما در برابر او طبعاً خاضع و خاشع هستیم. بسیار روشن است که اگر ما از شخصی که به او احترام می گذاریم نفعی ببریم یا منتظر نفع باشیم، تا حدودی که امکانات اجازه می دهد در برابر او اظهار خضوع می کنیم. ناگفته نماند که اگر علم و نفع بخشی توأم با قدرت باشد، عده بیشتری متوجه او خواهند شد و در برابر او خضوع بیشتری اعمال می شود. با این بیان، آن کس که به عظمت و بزرگی خداوند متعال و ویژگی های او از جمله قدرت و علم و سخاوت پی برده است، در مقابل او سر تعظیم فرود می آورد و از پیروی دستورهای او سرپیچی نمی کند و حاضر است هرگونه فداکاری و جانبازی برای رضای او بنماید.[3] حضرت ابراهیم با به قربانی بردن فرزند دلبند خویش که میوه عمر او محسوب می شد؛ نشان داد که در مقابل خواست الهی تسلیم و خاضع و خاشع است و آنچه را که خداوند دستور بدهد، بی چون و چرا اجرا خواهد کرد.

امتحان ابراهیم یکی از بزرگ ترین امتحانات در طول تاریخ بود؛ امتحانی که هدفش این بود: قلب او را از مهر و عشق غیرخدا تهی کند و عشق الهی را در سراسر قلب او پرتوافکن سازد. پس شیطان به دست و پا افتاد تا کاری کند که ابراهیم از این میدان پیروزمند بیرون نیاید. گاه سراغ همسرش هاجر آمد و به او گفت: می دانی ابراهیم چه در نظر دارد؟ می خواهد فرزندش را امروز سر ببرد! هاجر گفت: برو سخن محال مگو که او مهربان تر از این است که فرزند خود را بکشد. اصولاً مگر در دنیا انسانی پیدا می شود که فرزند خود را با دست خود ذبح کند؟ شیطان به وسوسه خود ادامه داد و گفت او مدعی است خدا دستورش داده. هاجر گفت اگر خدا دستورش داده پس باید اطاعت کند و جز رضا و تسلیم راهی نیست. گاهی سراغ فرزند آمد و به وسوسه او مشغول شد از آن هم نتیجه ای نگرفت، چون اسماعیل را یک پارچه تسلیم و رضا یافت. سرانجام سراغ پدر آمد و به او گفت ابراهیم! خوابی را که دیدی، خواب شیطانی است. اطاعت شیطان مکن. ابراهیم که در پرتو نور ایمان و نبوت او را شناخت بر او فریاد زد: دور شو ای دشمن خدا!

وسوسه های شیاطین در میدان های بزرگ امتحان نه از یک سو که از جهات مختلف صورت می گیرد. هر زمان به رنگی و از طریقی؛ مردان خدا باید ابراهیم وار، شیاطین را در همه چهره ها بشناسند و از هر طریق وارد شوند راه را بر آنها ببندند و سنگسارشان کنند.[4]




***

عید قربان است، بندگان الهی، پای جلسه امتحان نشسته اند تا حساب اعمال خویش را بپردازند. عید ایمان است، گلّه نفس های اماره را به حیاط خانه می آورند تا قربانی کنند به پای عشق. زبان ها در گرو یاد خداست و دل ها در گرو ریسمان محبت. عید انسان است تا پرده های جهل را بسوزاند، تا زنجیرهای تردید را بگسلاند، تا نیم رخ ماه یقین، بیرون بیاید از پشت ابرهای سنگین مجاهدت و میوه های کشف و شهود به دست صاحبان بصیرت برسد.

عید یزدان است؛ عید خوشحالی دیگرباره و هزار باره فرشتگان، عید ادای امانت، و عید پیمان اَلَست. بشتابیم سکه های خویش را تقسیم کنیم. شکم های گرسنه زیادند روی زمین. مسلمانان آفریقا بر سفره های خالی نشسته اند؛ اردوگاه های آوارگان در فلسطین، چشم دوخته اند به تکه نانی. خداوند در اموال شما حقی قرار داده است برای ضعفا و نیازمندان. گوشت های قربانی را به دَرِ خانه های فقیران ببریم. سیر شدن، حسرت شب های زاغه نشینان است. بشتابیم نعمت های الهی را که او به ما داده، به صاحبانش برسانیم.

برخیزیم از این فرصت طلایی کام بگیریم که گاهی فرصت خیرات دیگر برنخواهد گشت.

امروز روز شکوفا شدن لبخند رضایت است بر لب یتیمان شهر و در چهره برادران و خواهران نیازمندمان؛ بشتابیم!

سلام بر ابراهیم خلیل الله! سلام بر اسماعیل ذبیح الله! سلام بر نسل های خداپرست که قدم جای پای حق و حقیقت نهاده اند، در برابر حقانیت وعده های الهی سر تسلیم گذاشته اند بر زمین و ندای جانان را به گوش جان می شنوند و با تمام جان می خزند!

سلام بر مجاهدینِ شب های نماز و روزهای روزه که مقیم ملکوت عبودیت و اخلاصند! سلام بر بندگان حقیقی حضرت دوست که قلب خویش را سپرده اند به دست او و «هرچه فرمان او باشد آن کنند»!

سلام بر آنان که در راه خدا، از مال خویش، از جان خویش و از آبروی خویش گذشتند!

سلام بر ما توحیدباوران و سلام بر همه بندگان صالح خدا!

شعر

مرام ابراهیم

میثم امانی

نوشته اند تبر را به نام ابراهیم

شده است مظهر غیرت قیام ابراهیم

اگرچه مردن نمرود، گام اول بود

به انتها نرسید انتقام ابراهیم

به هر چه سن زمین شد ادامه خواهد یافت

کلام حضرت حق در کلام ابراهیم

حلال، کشتن بت های جاهلی شده است

به قولنامه بیت الحرامِ ابراهیم

صراط عشق مسیر مشخصی دارد

حجاز، خانه کعبه، مقام ابراهیم

نترس از این همه جادوگری که می شکند

سکوت بتکده ها با سلام ابراهیم

به وعده های سرانجام مطمئن باشید

که خلف وعده ندارد مرام ابراهیم

کوتاه و گویا

عید قربان، عید پا نهادن بر گردن شیاطین است و افتخارآفرینی بندگان مخلص الهی.

عید قربان، عید نسل های انسان است که پشت به پشت هم، تسلیم فرامین الهی اند و عاشقانه به آنچه معبودشان بگوید، گردن می نهند.

قربانی، نماد به زمین ریختن خون شیاطین درونی و بیرونی است.

قربانی، نماد بریدن سر نفس اماره است در پیشگاه فرمان الهی.

عید قربان، عید توحید است.

ابراهیم خلیل الله، با به مسلخ بردن فرزندش، آرزوی کهنه ابلیس را در به گمراهی کشاندن فرزندان آدم، نقش بر آب کرد.

قربانی اسماعیل، تجدید عهد بشریت بود با پیمان اَلَست و اقتدا به وحی آسمانی.

آورده اند که...

ابراهیم (ع) هر وقت می خواست اسماعیل و مادرش هاجر را دیدار کند برایش «براق» می آوردند. صبح از شام سوار براق می شد و قبل از ظهر به مکه می رسید. بعدازظهر از مکه حرکت می کرد و شب نزد خانواده اش در شام بود و این آمدو شد ادامه داشت تا آنکه اسماعیل به حد رشد رسید، پدر وقتی در خواب دید که اسماعیل را ذبح می کند جریان را به او نگفت و در روزی که می خواست این وحی را عملی کند، به او فرمود تا همراه خود طنابی و کاردی بردار تا به اتفاق به این دره کوه برویم و هیزم بیاوریم.

پس همین که به آن دره خلوت رسیدند، ابراهیم(ع) او را از دستوری که خدای تعالی درباره وی به او داده آگاه کرد. اسماعیل گفت: پدر جان! با این طناب دست و پای مرا ببند تا دست و پا نزنم و دامن خود را جمع کن تا خون من آن را نیالاید و مادرم آن خون را نبیند و کارد خود را تیز کن و به سرعت کارد خود را بر گلویم بزن تا زودتر راحت شوم؛ چون مرگ سخت است. ابراهیم (ع) گفت: پسرم راستی چه کمک کار خوبی هستی برای من در اطاعت فرمان خدا.

ابراهیم (ع) خم شد و با کاردی که به دست داشت، خواست تا گلوی فرزند را قطع کند. جبرییل کارد او را برگردانید. از یک سو اسماعیل را از زیر دست او کنار کشید و از سوی دیگر از ناحیه دره، قوچ را به جای اسماعیل قرار داد و از طرف دست چپ مسجد خیف صدایی برخاست: که ابراهیم! رؤیای خود را تصدیق کردی و دستور خدا را انجام دادی.[5]


پی نوشتها:

[1]. زیر نظر ایت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ، 1369، ج 19، صص 112 و 113.

[2]. همان، ص 115.

[3]. مصطفی زمانی، ابراهیم یا قهرمان توحید، بی تا، ص 103.

[4]. زیر نظر ایت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1369، ج 19، صص 123 و 124.

[5]. نک: تفسیر المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی، بنیاد فکری و علمی علامه طباطبایی، با همکاری نشر رجاء، 1366، ج 17، صص 245 و 246.


شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین