ارزیابی مولفه های فرهنگ ، هنر و ارتباطات برای همسو کردن تکنولوژی های نوین با ارزشهای فرهنگی هر جامعه ، از نیازهای ضروری است که این روزها به شدت نبود آن احساس می شود .
اصولاً تکنولوژی های نوینی که در روح و قالب ملموس رسانه ها ظهور پیدا می کنند کارکردهایی که ما از تکنولوژی های گذشته انتظار داشتیم را انجام نمی دهند ، یعنی فقط به یک گزینه قابل اتکا جهت برهم زدن عادی افکار و اندیشه ها بسنده نمی کنند بلکه سعی می کنند تا حواس را به شدت درگیر خود کرده و در واقع به نوعی سعی دارند ساختاری نوین و نو در آنها ایجاد کنند . این از خصوصیات جدانشدنی و ذاتی تکنولوژیهای نوین رسانه ایست و هیچ ارتباطی به شاخصهای ملی ندارد .
در این دوران که چشم انسانها همانند یک اسکنر قوی به رصد و تحلیل داده های مجازی می پردازد دیگر فرصت آن نیست که با در اختیارداشتن ابزارهای نوین ارتباطی ، به سبک و شیوه سنتی به ارائه مطالب در رسانه ها پرداخت .
خوب ، بهتر است خیلی سریع برگردیم بر سر مسئله اصلی مان ! با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی ، عموماً توسعه فرهنگی بسیار مورد تاکید بوده ( البته در بخش فرهنگ سازی فقط مورد تاکید ) . برای دستیابی به شاخصهای مورد اعتماد و اطمینان جهت پی ریزی پایه های فرهنگی قابل اتکا نیاز به بررسی و تحلیل فعالیت های فرهنگی به شدت احساس می شود . در این میان رسانه ها با ایفای نقش غیر قابل انکارشان در حوزه فعالیت های فرهنگی بعنوان لیدر این عرصه و میدان تحقیق و تحلیل شناخته می شوند .
شاید یکی از ضعفهایی که به شدت در این میانه احساس می شود این باشد که سیاست یکپارچگی اقدامات فرهنگی ، همسو و همصدا باهم در راستای تحقق اهداف کلان فرهنگی انجام نشد و متاسفانه امروز شاهد این عدم تعادل و نیروی پیشبرانه قوی هستیم .
در این روزها که دهکده جهانی ِ مک لوهان هم جای خود را به اتاق شیشه ای داده است دیگر نمی توان فقط بر تغییرات مولفه های فرهنگی از سمت و سوی داخل کشور برای تحلیل داده ها استفاده نمود . قطعاً بررسی و سنجش تغییرات و تحولات فرهنگی که توسط غولهای رسانه ای دنیا اعمال می شود می تواند نهادهای مدعی فرهنگ سازی را در ارائه راهکارهای صحیح مقابله با آنها یاری کند .
مشکل دیگری که در میان راهبران فکری و فرهنگی جامعه مان وجود دارد این است که تعریف درست و کاملی از فرهنگ ندارند و بر مبنای همان تعریف ناقص و ابترشان سعی می کنند خود را قهرمان میدان فرهنگ سازی و مقابله با عوامل تهدید کننده آن نشان دهند . اجزاء و عناصر فرهنگ بسيار گسترده هستند و در حالت کلی شامل باورها، ارزش ها، رفتارها، رويه ها، انديشه ها، نگرش ها، ايدئولوژي ها، عادت ها، سنت ها، ادبيا ت، هنر، عقايد، زبان، احساسات ملي، ايده ها، آرمان ها، افكار، آداب و قوانين و ... مي باشد . می بینید که برای فرهنگ و حوزه های فعالیت آن نمی توان حد و مرزی قائل بود . بدون شک اولین شرط در اجرای سیاستهای به اصطلاح فرهنگی ، لااقل داشتن شناخت اولیه از این مولفه هاست که متاسفانه در بین مسئولین فرهنگی مان به شکلی نهادینه وجود ندارد .
بیراه نیست اگر در این میانه به کاربردهای چهارگانه تعریف شده توسط ریموند و ویلیامز در این خصوص اشاره کنیم :
1- فرآيند كلي رشد فكري، هنري و زيبايي شناختي كه در آن كل فلسفه و اند يشه و هنر و خلاقيت يك عصر يا كشور مي گنجد.
2- شيوه بخصوص زندگي يك ملت، دوران يا گروه، شيوه أي از زندگي كه در آن روح مشترك جامعه جلوه گر است.
3- آثار و فعاليت هاي فكري و بويژه هنري كه بيشتر شامل شعر و ادبيات و هنرهاي مختلف مي باشد.
4- سيستم نشانه هايي كه از طريق آن نوعي نظم اجتماعي، عرضه، برقرار، تجربه و جستجو مي شود.
مشکل اساسی دیگری که در این میانه احساس می شود عدم وجود خلاقیت در ارائه برنامه ها و طرح های فرهنگیست . یکی از مولفه های عمیق فرهنگی در این حوزه ، خلق فرآورده های جدید ، همسو با برنامه ها و سیاستهای داخلی فرهنگی است که لااقل باید چیزی در حد و قواره تهدیداتی باشد که ادعا می کنیم آن را به خوبی می شناسیم . چون در این حوزه خلق اثر بسیار ضعیف بوده در رسانه های فرهنگ ساز مخصوصاً صدا و سیما ، سه حالت در نتیجه گیری به چشم می آید :
1- ادعای شناخت و رصد تهدیدات از سوی مسئولین صدا وسیمابه یک شوخی شبیه است .
2- شناخت به اندازه نسبتاً کافی وجود دارد ولی راهکارهای مقابله با آن در حد یک برنامه ریزی محلی باقی مانده است .
3- ... و دیگر هیچ .
شاید توسعه فیزیکی غول رسانه ای ایران ( صدا وسیما ) نسبتاً خوب باشد ولی یقیناً توسعه کیفی برنامه های آن و در حالت کلی روند جریان سازی فرهنگی آن اصلاً در خور توجه نیست . رسانه ای با این عظمت و گستردگی که در جامعه رو به رشد ما جایگاه فرهنگ سازی بالای دارد متاسفانه این خلاقیت در ارائه برنامه هایی منطبق با فرهنگ و هنجارهای فرهنگی مان در حد پایینی در آن دیده می شود .
به نظر شما ایجاد شبکه های متعدد با رویکرد بسیار غلط و شکست پذیر ِ تکرار ِ مکررات ( روشی که تجربه تلخ شکست آن در برابر حرف های نو حتمی است ) ، تا چه اندازه در جلب مخاطب توسط صدا و سیما در برابر هجمه های شدید رسانه ای غرب علیه مولفه های تثبیت شده فرهنگی مان ، کار ساز بوده است ؟!
مباحث مربوط به جریان فرهنگ سازی آنقدر گسترده و وسیع هستند که حتی در قالب چندین مقاله مفصل هم نمی توان حق مطلب را در آن خصوص ادا نمود . این یادداشت سعی داشت تا با ارائه دورنمایی نزدیک از شاخصهای کلی میدان فرهنگ ، فقط سرشاخه های آلوده را که سبب این وضع ناخوشایند شده اند ، معرفی نماید . البته ایرادی که به فرهنگ سازان وارد است همین است که به اصول کلی و شاخصهای برجسه ، توجهی نمی کنند و با دیدِ غیر منطقی ، مقطعی نگری ، دست به ایجاد تغییراتی می زنند ، فارغ از اینکه این مسئله بلای اصلی جان برنامه های فرهنگی است .
* کارشناس ارتباطات
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com