به گزارش بولتن نیوز،زهره سعیدی: انشاءالله رحمتی نویسنده و مترجم ایرانی حوزه فلسفه و عرفان است، وی میگوید پدرش کشاورز است و الان هم به همین کار مشغول است ولی بسیار فرهنگی و اهل مطالعه است و همین برایش پشتوانه خوبی محسوب میشده است.
سردبیر نشریه اطلاعات حکمت و معرفت، تدریس را عاشقانه دوست دارد حتی میگوید آن سالها گاهی 24 ساعته تدریس میکرده و خودش به کلاسهای دانشگاه نمیرسیده است.
استاد راهنمای دوره کارشناسی ارشد و دکتری او «غلامرضا اعوانی» بوده بنابراین میگوید دکتر اعوانی انسانی بسیار اخلاقی و مهربان است که هرگز از او تندی ندیدم و رابطهاش با او فراتر از استاد و شاگردی است.
وی درباره تربیت فرزندانشان خیلی حساس و دقیق است و بیان میکند که اگر زورش برسد سعی میکند بچهها را خیلی آزاد نگذارید.
وی علاقهمند به پیاده روی و کوهنوردی است و میگوید اخیراً هم دردی در زانویش احساس میکند که کمتر میتوانم کوه برود اما امیدوار است به محضی که خیالش از زانویم راحت شود به کوه برود.
ترجمه کتابهای «اسلام ایرانی (در 4 جلد، هانری کربن)»، «کیمیای خرد»، «نقد عقل عملی(ایمانوئل کانت)»، «دین و نظم طبیعت (سیدحسین نصر)» و ... معتقد است که روح حاکم بر فیلسوفان اسلامی به ویژه ابن سینا، روح واحدی است و میگوید: «تباین بارزی بین سهروردی و ابن سینا نمیبینم ادامه این مسیر هم که در بین میرداماد، قاضی سعید قمی، ملاصدرا و ... مشاهده میشود».
مشروح گپوگفت فارس با انشاءالله رحمتی را در زیر میخوانیم:
فلسفه و حکمت اسلامی را تا دکتری خواندم
*در چه شهری به دنیا آمدید؟
- من متولد سال 45 در روستای دولیجان شهرستان ملایر هستم، تا پایان دوران دبیرستان نیز آنجا بودم و پس از گرفتن مدرک دیپلم به دانشگاه تهران وارد شدم از آن تاریخ تاکنون همه زندگیم با تحصیل و تدریس همراه بوده و فراز و نشیب چندانی نداشته است.
*از همان ابتدای تحصیل فلسفه خواندید؟
- بله در ابتدا دانشکده الهیات، رشته الهیات و معارف اسلامی پذیرفته شدم، آن دوره لیسانس دو سال عمومی داشت و دانشجو پس از گذراندن دروس پایه انتخاب اصلی خود را انجام میداد، من گرایش «فلسفه و حکمت اسلامی» را انتخاب کردم و تا دکتری نیز ادامه دادم.
*پیش از انقلاب تحصیل در دانشگاه را آغاز کردید؟
- خیر، من سال 64 در دانشگاه پذیرفته شدم همان سالهایی که دانشگاهها پس از تعطیلی انقلاب فرهنگی، بازگشایی شد. خوشبختانه من نسبت به دوستانم که حتی پیشگام من هم بودند، شانس آوردم و معطل ورود به دانشگاه نشدم چرا که همان سالی که دیپلم گرفتم در کنکور متمرکز پس از انقلاب اسلامی قبول شدم. آن سالها رشته الهیات بسیار پرجاذبه بود متأسفانه برخلاف امروز که شاید کمتر علاقهمندی در این حوزه وجود داشته باشد، جوانان خیلی علاقه داشتند که در این رشته تحصیل کنند، حتی خیلی از هم کلاسهای ما از دیگر رشتهها به شوق الهیات تغییر رشته داده بودند و به این رشته گرایش پیدا کردند.
تب فرهنگی باعث تمایل جوانان به فلسفه و الهیات میشد
*علت این گرایش و علاقه جوانان به الهیات چه بود؟
- بهرحال انقلاب اسلامی ایران یک انقلاب فرهنگی و دینی بود و شخصیتهایی هم که به نوعی مؤثرترین افراد انقلاب محسوب میشدند، حوزوی و دانشگاهی بودند که دغدغهشان فلسفه و الهیات بود، افرادی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح. از سوی دیگر مسایل دینی در جامعه آن دوران بسیار پررنگ بود ما در آن سالها یک جامعه بسیار کتابخوان داشتیم کافیست که تنها به تیراژ کتابها توجه کنیم، خواهیم فهمید که حتی کتابهای تخصصی فلسفه در تیراژ صدهزار تا منتشر میشد. بنابراین جامعه ما بسیار کتابخوان و بدنبال مطالب فکری، فلسفی و عقیدتی بود. به معنای واقعی کلمه تب فرهنگی جامعه در دوران انقلاب بالاتر از امروز بود، در یک چنین شرایطی رشتههای فلسفه و الهیات جاذبه پیدا میکند.
دبیرستان آن دوران کم از دانشگاه الان نداشت
*خودتان هم به همین دلیل به الهیات سوق پیدا کردید؟
- درست است، یک دلیل همین وضعیت اجتماع بود اما با این حال من برای نخستین بار که در دبیرستان فلسفه خواندم، متوجه شدم که بیش از ادبیات به این رشته علاقه دارم. سال چهارم دبیرستانها دو رشته علوم انسانی: «فرهنگ و ادب» و «اقتصاد اجتماعی» داشت که من در رشته فرهنگ و ادب به دلیل علاقه به ادبیات تحصیل کردم، اکنون اصلاً این رشته وجود ندارد. دبیران خوبی آن زمان در دبیرستانمان بودند که این رشته را درس میدادند و اگر بخواهم مقایسه کنم، دبیرستان آن دوران کم از دانشگاه الان نداشت چرا که ما دبیرانی داشتیم که کلاسهایشان را به سبک آزاد با آموزش متون فارسی و نظم و نثر و معرفی کتابهای مختلف اداره میکردند و تنها به صرف تدریس دروس اکتفا نمیکردند. بنابراین ما در طول سال با مسایل زیادی آشنا میشدیم امروز حتی در دانشگاهها هم کمتر این موارد را مشاهده کردهام.
*بنابراین کلاسها خسته کننده نمیشد...
- خیر بسیار هم جاذب بود، بعدها که تدریس کردم این روش را یاد گرفتم، البته در آن دوران هم خیلی درسها ضعیف تدریس میشد اما دروس ادبیات برای من همیشه جاذب بود. اکنون هم من با برخی از دبیرانم ارتباط دارم و بعضیهایشان هنوز هم تدریس دارند مثل سیدعلی محمد رضایی جواهری، آقایان نورفر، قاسمی و محسنی. به نشانه قدردانی برخی آثارم را که در حوصلهشان باشد و عمومیتر هستند برای دبیرانم ارسال میکنم، آنها حق زیادی بر گردنم دارند.
لذت فلسفه را در دوره دبیرستان نچشیدم
*خب میفرمودید از سال چهارم به فلسفه علاقهمند شدید....
-بله البته از آن دوران دبیر فلسفه به معنای دقیق کلمه نداشتم، کسی نبود که لیسانس فلسفه داشته باشد چون سایر دبیران که تدریس میکردند به این درس نیز میپرداختند. بنابراین خیلی لذت فلسفه را در دوره دبیرستان نچشیدم اما بعدها که کنکور دادم احساسم این بود که به فلسفه بیش از ادبیات علاقهمند شدهام و ذوقم بیشتر معطوف آن است. فلسفه دوره دبیرستان ما اقتباسی از روش رئالیسم شهید مطهری در بخشهای فلسفه اسلامی بود بنابراین آن دوران احساس کردم که الهیات بخوانم هدفم تأمین میشود، بنابراین انتخاب اولم در دانشگاه همین شد.
در فلسفه دوام آوردن خیلی با ارزش است
*اگر باز هم بتوانید به آن دوران بازگردید، آیا فلسفه را انتخاب میکنید؟
- بله البته خیلی مهم است که در حوزه فلسفه دوام بیاورید باید خیلی این رشته را دوست داشته باشید چرا که به قول ارسطو: در فضیلت فلسفه همین بس که همه دانشها به خاطر غایتی غیر از خودشان تحصیل میشوند اما فلسفه تنها دانشی است که به خاطر خودش تحصیل میشود. بنابراین این رشته باید خیلی برای فرد جاذبه ذاتی داشته باشد که بتوان خود را در آن حفظ کرد. من نیز این رشته را بسیار دوست دارم و جور دیگری راضی نمیشوم، حتی دوست ندارم طور دیگری وقتم را بگذرانم. بنابراین همیشه تمام وقتم صرف فلسفه شده و هر کاری که قبول کردم در این حوزه بوده است.
*زمانی که برای تحصیل به تهران آمدید، به تنهایی مستقر شدید یا با خانواده؟
- تنها آمدم. آن زمان بچهها مثل الان وابسته نبودند، ما خیلی مستقل بودیم برای دانشگاه که اصلاً نیازی نبود خانواده همراه باشد، حتی از پنجم ابتدایی به بعد با وجود اینکه با خانواده زندگی میکردیم، برای کارهایمان مستقل بودیم. بنابراین من نیز وقتی به تهران آمدم در همین کوی دانشگاه مستقر شدم چهار سال لیسانسم از خوابگاه استفاده کردم و بعداً نیز غیر از کوی دانشگاه جاهای دیگری مستقر شدم.
*چند فرزند هستید؟
- 9 تا، سه پسر و شش دختر.
*ماشاءالله جناب دکتر تعدادتان زیاد بوده....
- همینطور است و من هم فرزند ارشد بودم و مسئولیت بیشتری داشتم در واقع باید به نوعی کمک دیگر اعضای خانواده هم میشدم، با این حال بچههای نسل ما خیلی وابستگی به خانواده نداشتند، خانوادهها هم امکانات و وقت زیادی صرف بچهها نمیکردند.
پدرم کشاورز بود اما بسیار کتابخوان
*خانوادهتان فرهنگی بودند؟
- به لحاظ شغلی پدر من کشاورز هستند و الان هم به همین کار مشغولند ولی فرهنگی به این معنا که پدرم بسیار اهل مطالعه بود و همین برای من پشتوانه خوبی محسوب میشد، بنابراین یکی از بهترین مشاورانم پدرم محسوب میشود.
پدرم کتابهایی که میخواند را برایم تعریف میکند
*بنابراین همین کتابخوانی مسایل فرهنگی را وارد خانوادهتان کرده و به نوعی آینده شما را درگیر ساخته است...
-بله دقیقاً پدر من از خیلی پدر و مادرهای تحصیل کرده کنونی بیشتر اهل مطالعه و اهل فکر بود، در خانه صحبت مسایل فرهنگی، دینی و تاریخی بسیار میشد و پدرم اگر وقت آزاد داشتند به کارهای مفیدتری از امروزیها میپرداختند، بنابراین من همیشه یادم میآید که در خانهمان کتاب بود حتی تا امروز هم پدرم کتابهایی که میخواند را برای من تعریف میکند.
*استاد دوران تحصیل را بدون وقفه خواندید؟
- خیر من بعد از دوره لیسانس که امتحان دادم سال دوم با رتبه دوم دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم که متأسفانه به دلیل اینکه در خدمت سربازیم قرار گرفت، نتوانستم در دانشگاه حضور یابم و حتی یک سال هم محروم شدم تا اینکه بعد از سربازی دوباره دانشگاه شرکت کردم و قبول شدم.
سال 72 نفر اول کنکور فوق لیسانس شدم
*پس در حین خدمت هم درس میخواندید...
- بله البته خیلی جالب بود زمانی که دانشگاه قبول شدم به خاطر سربازی از دانشگاه رفتن محروم شدم، دوستانم برایم دلسوزی میکردند اما من خودم آن اندازه که برای دیگران مهم بود توجه نمیکردم، بخاطر همین دوباره امتحان دادم و سال 72 نفر اول دانشگاه شدم.
البته بگویم که در طول خدمت برای کنکور درس نمیخواندم اما مشغول بودم، برخی از همین کتابهایی را که بعداً ترجمه و منتشر شد از همان دوران خدمت آغاز کردم یکی از آنها «روشهای مابعدالطبیعه» نوشته آلن وایت است.
دوران خدمت کتاب ترجمه میکردم
*پس از همان دوران زبان خارجیتان خوب بوده؟
- بله زبان عربی و انگلیسیام خوب بود در دوران خدمت سربازی یک کتاب مرحوم محمدجواد مغنیه با عنوان «فی ضلال نهجالبلاغه» را ترجمه کردم و پس از آن «روشهای مابعدالطبیعه» اما متأسفانه آن کتاب نهجالبلاغه منتشر نشد چون باید بعداً بازبینی میشد که دیگر فرصت نکردم الان هم گاهی وسوسه میشوم اما برگشتن به کارهایی که قبلا شروع کردهایم یک مقدار سختتر از دیگر کارهاست.
*حین تحصیل هم کار میکردید یا خانواده خرجتان را میدادند؟
- کار میکردم ولی نه به صورت جدی چون نیاز مالی هم نداشتم.
تدریس را عاشقانه دوست دارم
*دانشگاه هم که برایتان هزینه نداشت...
- خیر اگر هم داشت خانواده تأمین میکردند من هم که مجرد بودم بنابراین خیالم از این بابت راحت بود با این حال خودم هم همیشه کار کردم در همان سال دوم لیسانس که بودم تدریس هم میکردم چون آن دوران در آموزش و پرورش نیاز به دبیر داشتند، من هم درس ادبیات و دینی در مناطق 12 و 15 میدادم. تدریس را عاشقانه دوست داشتم بعضی ترمها حتی 24 ساعت کلاس میگرفتم خودم به کلاسهای دانشگاهم نمیرسیدم!
*بیشترین لذت تدریستان را چه زمانی بردید؟
- من شاید بیشترین لذت تدریس را در همان تدریس سال اول راهنمایی چشیدم آن سال برایم لذت بخشترین سال تدریس بود، بچههای راهنمایی خیلی معصوم بودند پس از آن سه سال در دبیرستان تدریس کردم آن هم خوب بود، ولی به این دلیل که سن و سالم با بچهها خیلی فرق نداشت، کمتر رابطه معلم و شاگردی برقرار میشد و خیلی نمیتوانستم معلمی کنم.
نویسندگی را از خدمت سربازی آغاز کردم
* دوران تحصیل در دانشگاه از اندیشههای کدام یک از اساتیدتان متأثر شدید؟
- من بیشتر به خودآموزی اعتقاد دارم اما با این حال اساتید خوبی در دانشکده الهیات داشتم که حتی با برخی از آنها خیلی هم واحد درسی نگذراندم، ولی به لحاظ علمی بر من تأثیر بسیاری گذاشتند همچون استاد ملکیان، دکتر داوری، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، آیتالله احمد بهشتی و مجتهد شبستری.
هرگز از استاد اعوانی تندی ندیدم
*با دکتر غلامرضا اعوانی هم ارتباط خوبی داشتید...
- بله با ایشان خارج از رابطه استاد و شاگردی بیشترین ارتباط را داشتم، وی استاد راهنمای من در دوره کارشناسی ارشد و دکتری بود انسانی بسیار اخلاقی و مهربان که هرگز از او تندی ندیدم. البته من به این دلیل که زمانم محدود بود کمتر با اساتید ارتباط خصوصیتر داشتم و این روابط نیازمند وقت بیشتر است اما با این وجود تلاش داشتم کلاسهای آزاد برخی اساتید را شرکت کنم.
دستاورد مطالعاتم در فلسفه غرب بسیار است
*به فلسفه غرب علاقهمند هستید؟
- من رشتهام فلسفه غرب نبوده اما زمانی که فلسفه اسلامی خواندم هر چه پیش رفتم به ضرورت مطالعه در فلسفه غرب بیشتر پی بردم، بنابراین در کلاسهای فلسفه غرب دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شرکت کردم و دستاورد مطالعاتم خیلی زیاد است که یکی همین کتاب «روشهای مابعدالطبیعه» در زمینه متافیزیک غرب به عنوان یک اثر انتقادی است. غیر از این نیز چند اثر دیگر در زمینه فلسفه اخلاق غرب ترجمه کردم که یکی مجموعه مقالات گزینش شده از دایرةالمعارف پل ادوادز در زمینه فلسفه اخلاق و «تاریخچه فلسفه اخلاق» السدایر مکین تایر و «فلسفه دین در قرن بیستم» است. من کارهایی که ترجمه کردم یک بخشش بخاطر نیاز خودم به لحاظ روحی و تحصیلی به آن حوزه و بخشی نیز نیاز جامعه به آن است، اصولاً محققی که در یک رشته کار میکند، خود شاخصی برای نیازهای آن رشته است.
اخلاق مبنایی برای مفاهمه بشر است
*میدانم که به فلسفه کانت بیش از دیگر فلاسفه توجه نشان دادهاید...
- البته اینطور نیست که فقط به کانت علاقهمند باشم، من تنها یک کتاب نقد عقل عملی او را ترجمه کردم. کانت سه کتاب تحت این عنوان، عقل نظری، عملی و قوه حکم دارد. این جنبه اخلاقی کانت برای من خیلی جالب توجه است چرا که دفاع او از اخلاق کاملاً مبتنی بر عقل است وی معتقد است که اخلاق به دین و مصلحت و دیگر امور وابسته نیست بلکه ارزش ذاتی دارد و مبنایی است برای مفاهمه بشر.
*این اندیشه با تفکر فلسفه اسلامی مغایرت ندارد؟
- در فلسفه اسلامی به ویژه کلام شیعه زمانی که صحبت از حسن و قبح عقلی میشود به نظریه کانت نزدیک میشویم ، ما اگر اخلاق را همیشه مبتنی بر دین کنیم شاید دین بین همه افراد یکی نباشد کانت اخلاق را متکی بر وجدان میداند.
*استاد دغدغه فلسفی شما در زندگی چه بوده است؟
- نمیتوانم دقیقاً بگویم یک دغدغه داشتهام ، چون زمانی که تدریس میکردم تا وقتی که کتاب مینوشتم همیشه دغدغه داشتم. تا مسایل فلسفی برای ما دغدغه نباشد نمیتوانیم آنها را به دیگران منتقل کنیم بنابراین فلسفه خیلی با کلیگویی جور در نمیآید و من نمیتوانم بگویم دغدغهام چه بوده اما میتوانم بگویم هر چه به آن پرداختم در حوزههای اخلاق، فلسفه دین، فلسفه اسلامی، عرفان ابن عربی و ... همه قطعات یک پازلی بوده که دغدغهام محسوب میشده است. فلسفه یک سلوک و مسیری است که ما میپیماییم در این مسیر به منظرههای مختلفی مشغول میشویم که انتهایش مشخص است چرا که سیر عالم بی هدف نیست خود این مسیر زیباییهای خاصی دارد و هر منظره زیبا ما را به خود مشغول میکند و اینطور نیست که تنها به مقصد فکر کنیم عوامل بیرونی نیز در دغدغهها و تصمیمگیریهای ما موثرند.
*راستی فعالیتتان در مجله حکمت و معرفت را از کجا آغاز کردید؟
- از سال 84 حاج آقای دعایی رییس مؤسسه اطلاعات به من پیشنهاد فعالیت در این مجله را دادند نخستین مقاله این مجله هم از سیدحسین نصر درباره سیر عرفان نظری در جهان اسلام بود که بسیار پر مخاطب شد. این مقاله پیش از من توسط یکی دیگر ترجمهای ناقص شده بود، من دوباره ترجمه کردم و بسیار مورد توجه حاجآقا دعایی قرار گرفت و به صورت مستقل هم چاپ شد. سپس قرار شد مجله حکمت به صورت مستقل نه ضمیمه منتشر شود، بنابراین پس از یک سال با تصمیم مؤسسه اطلاعات این اتفاق افتاد و دوستان اجازه ندادند که فعالیتهای مجله بر زمین بماند.
من بیشترین آثار نصر را ترجمه کردم
*چه شد که اندیشههای دکتر نصر را منتشر کردید؟
- دکتر نصر زمانی که عرفان نظری را مطرح کرده از امام خمینی تجلیل بلندی بالایی به عمل میآورد، وی معتقد است که ایشان پیش از آنکه سیاست مدار باشد یک عارف و ادامه سلسله عرفای شیعه است.
در نهایت من بیشترین آثار نصر را ترجمه کردم به ویژه دو کتاب «معرفت و معنویت» و «دین و نظم طبیعت» که اولی از ابتدا به مانیفست جریان سنتگرایی و حکمت خالده معروف شد. سیدحسین نصر برخلاف بسیاری از روشنفکران جهان اسلام که فکر میکنند اگر بخواهیم از آینده صحبت کنیم بین اسلام و مدرنیته پارادوکس ایجاد میشود، وی معتقد است که باید از این پارادوکس فاصله بگیریم. در عین حال از سنت دینیمان نباید دور شویم چرا که این سنت راه حلی برای مشکلات انسان امروز است.
نصر از ترجمه آثارش به فارسی خشنود بود
حسین نصر در کتاب «اسلام و تنگناهای انسان متجدد» به طور مشخص بیان کرده که مشکلات امروز انسان و راهحلهای اسلام برای آنها چیست، این برای من خیلی مهم بوده که این فرد دغدغه سنت ما را داشته و این سنت عقبمانده نیست زمانی که آثار نصر را ترجمه کردم این آثار به تمام زبانهای زنده دنیا ترجمه شده بود، خود او در مقدمه کتاب «معرفت و معنویت» آورد که خوشحالم بعد از ترجمه شدن این آثار به زبانهای فرانسه، آلمانی، آلبانیایی، ترکی، اردو و ... حالا به زبان مادریم فارسی ترجمه میشود. بهرحال این حرف خیلی در جهان امروز مهم است و در خیلی به ندرت پیش میآید که کتابی این اقبال را به تمام زبانها پیدا کند و نقد و تحلیل شود به ویژه در دوره حیات مولف!
آثار نصر گفتمان دانشگاهی و فکری جامعه را تغییر داد
جامعه ما بهتر از هر جامعهای میتواند از اندیشههای یک مسلمان ایرانی شیعه استفاده کند، وی از جمله نخستین علمای شیعه بود که در جهان از او نام برده شد بنابراین جامعه ما نیاز داشت که این آثار ترجمه شود، مورد نقد و بررسی قرار گیرد و قوت و ضعفهایش شناخته شود. پیش از ترجمه آثار نصر جریانهای روشنفکری ایران بسیار خاص بود ولی آثار او یک گفتمان خاص و جدید در حوزه دانشگاهی ایجاد کرد و حتی برخی از آنها را دچار تحول ساخت، بر این اساس نگاه به سنت نباید رنگ و رو رفته و خاک گرفته باشد بلکه باید جدید و امروزی باشد.
آدم ایدئولوژیکی نیستم
*نصر چه اندازه به افکار و اندیشههای شما خط و مشی داده است؟
- قطعاً بسیار تأثیرگذار بوده اما این بدان معنا نیست که نگاهی جزمی و ایدئولوژیکی بدان داشته باشم. من جنس و ذاتم اینطور نیست و آدم ایدئولوژیکی نیستم چرا که اقتضای فلسفه انصاف است ما زمانی که آثار افراد را مطالعه میکنیم ولو اینکه با آن مخالف باشیم، باز هم نمیتوانیم حقایق موجود در آن را نادیده بگیریم.
*اینطور که معلوم است فلسفه اسلامی در تاروپود وجود شما نفوذ کرده...
-بله من متأثر از این فلسفه هستم که رشته اصلیام هست، یک تاثیر نازدودنی بر فکرم برجای گذاشته و هر متفکر دیگری را هم که مطالعه میکنم باز به فلسفه اسلامی میرسم با این حال سعی میکنم خودم را از آراء و اندیشههای مخالف محروم نکنم.
به وحدت فلسفی بین فیلسوفان مسلمان اعتقاد دارم
*در فلسفه اسلامی بر اندیشههای چه فیلسوفانی نقد داشتید؟
-اینطور نبود که نقد جدی بر کسی داشته باشم ولی در جزئیات فکری و ریز استدلالها داشتم، اما من کلاً به یک وحدت فلسفی بین فیلسوفان مسلمان معتقد هستم و تمایزهای میان فیلسوفان مشایی و اشراقی را برنمیتابم. روح حاکم بر فیلسوفان اسلامی به ویژه ابن سینا روح واحدی است من تباین بارزی بین سهروردی و ابن سینا نمیبینم ادامه این مسیر هم که در بین میرداماد و ... دیده میشود.
*خب از فلسفه بگذریم... استاد پدر و مادرتان الان هم در ملایر زندگی میکنند؟
- بله
دلیل انتخاب اسمم را نمیدانم
*اطلاع دارید اسمتان را چه کسی انتخاب کرده و علت این نامگذاری چه بوده است؟
- نه راستش فکر نمیکنم علت خاصی داشته باشد.
*در بین خواهر و برادرهایتان کسی فلسفه نخوانده؟
-خیر همه رشتههای دیگری هستند و یک برادرم نیز روحانی است و تاحدی رشتهاش به من نزدیک است.
بعد از خدمت دیگر خوابگاه نبودم چون ازدواج کردم
* در چه مقطعی از تحصیلاتتان ازدواج کردید؟
-پس از آنکه لیسانسم را گرفتم و سربازی رفتم ازدواج کردم یعنی بعد از خدمت برای ادامه تحصیل دیگر در خوابگاه نبودم.
*بنابراین نه خیلی زود و نه دیر ازدواج کردید، درست است...
- بله خوب واقعاً آن سالها ازدواج کردن سخت نبود، مشکلات مثل امروز نبود ما هم کمتوقع بودیم من هم که سربازی را گذرانده بودم و در گروه معارف دانشکده جهاد سازندگی مشغول تدریس بودم بنابراین میتوانستم زندگی را اداره کنم حتی اولین فرزندم هم خیلی زود به دنیا آمد شاید اگر در این دوره کسی بلافاصله پس از اتمام درسش ازدواج نکند البته من بازهم زود ازدواج نکردم خیلی از دوستانم بسیار زودتر از من تشکیل خانواده دادند.
* همسرتان همشهری بود یا همکلاسی؟
- همسرم در دانشکده هم رشته من بود البته در دورههای پس از من و ایشان را یکی از دوستانم به من معرفی کردند.
خانمها فلسفی زندگی نمیکنند تنها رشتهشان فلسفه است
*استاد یک زن و مرد هم رشته فلسفی با هم زندگی خوبی تشکیل میدهند؟
- اتفاقاً خیلی از دوستان از ما میپرسند! بله چرا که نه، البته خانمها خیلی فلسفی زندگی نمیکنند و تنها رشتهشان فلسفه است به همین علت از آقایان واقعبینتر هستند. این واقعبینی زنان و آرمانگرایی مردان همدیگر را تعدیل میکند شاید اگر دو نفر مثل هم باشند و هر دو اهل تأملات فلسفی باشند زندگی مختل میشود ولی خوشبختانه خانوم بنده اینطور نیست!
*همسرتان تا چه مقطعی تحصیل کردند؟
-فوق لیسانس اما دیگر ادامه ندادند، البته میخواستند بخوانند ولی دیگر شرایط ادامه تحصیل امروزه سختتر شده است.
*چند فرزند دارید؟
- دو پسر دارم که یکی امسال کنکوری است و دیگری دوم دبیرستان.
*خدا حفظشان کند. پیشنهادتان به آنها رشته فلسفه بوده؟
- من دوست داشتم بچهها فلسفه بخوانند ولی پسر بزرگم از ابتدا ریاضی را انتخاب کرد امیدوارم که در مقاطع تحصیلات تکمیلی در این رشته تحصیل کند.
چه بهتر از اینکه دستیار آدم فرزندش باشد!
*بنابراین از فلسفه خیلی راضی هستید؟
- بله و من دوست داشتم که پسرم لیسانسش را هم فلسفه بخواند چرا که علاقه دارم پسرانم در این رشته به من کمک کنند به ویژه در ادامه تحقیقات و انتشار کتابها و چه بهتر که دستیاری مثل فرزندانم داشته باشم و خودم هم کمکشان میکنم، ما که در رشتههای دیگر ورود نداریم.
*تفکر فلسفی تاثیری در نحوه تربیت فرزند هم دارد؟
- ابتدا این نکته را یادآور شوم که تربیت فلسفی، تربیتی خاص نیست شاید در بهترین حالت میتوان گفت یک تربیت دقیقتری است زمانی که میگوییم فکر فلسفی اگر این فکر منطبق با واقعیتها نباشد تنها یک خیالپردازی صرف است، من خودم خیلی تلاش میکنم که واقعبین باشم و از طریق فلسفه واقعیتهای موجود را درک کنم. امیدوارم اگر کسی فلسفه میخواند دقیق واقعیتها را ببیند که اگر از آنها فاصله بگیرد این مطالعات بی نتیجه خواهد ماند.
*با این اوصاف فکر میکنم تعاملتان با فرزندانتان خوب باشد؟
- بله امیدوارم که آنها هم با ما خوب باشند!
به بچههایم اجازه استفاده از اینترنت بدون فیلتر را نمیدهم
*پس یعنی اینترنت بدون فیلتر هم اجازه استفاده دارند؟
- خیر ندارند! واقعا اگر زورمان برسد سعی میکنیم بچهها را خیلی آزاد نگذارید.
طرفدار آزادیام و مخالف با ماهواره
*پس چطور مدیریت میکنید؟
- آن قسمتی که از دست خودمان برآید برخی امکانات را فراهم نمیکنیم.
طرفدار آزادیام اما مخالف ماهواره
*در منزل ماهواره هم دارید؟
- خیر با وجود اینکه اهل سختگیری و محدودیت نیستم و طرفدار آزادیم، بازهم تا جایی که میشود جلوی این مسایل را میگیرم.
برای تربیت بچهها خیلی دعا میکنم
*بچهها معترض نمیشوند؟
- خیر خدا را شکر تا به حال که نشدهاند یک مقدار هم اطرافیان و فامیل مهم هستند ما همه فامیلمان تقریبا به همین نحو هستند، بنابراین بچهها هم که خود را با فامیل مقایسه میکنند و مدارسی هم که میروند خانوادهها شبیه به هم هستند با این حال تربیت بچهها به ویژه پسر بچه سخت است در واقعیت من خیلی دعا میکنم!
برای تربیت بچهها باید به خدا متوسل شد
*در چه منطقه تهران زندگی میکنید؟
-منطقه هشت یک منطقه متوسط اما مذهبی است با این حال معتقدم باید برای تربیت بچهها به خدا متوسل شد تا آنها سالم بمانند دنیای امروز، دنیای بازی است و نمیتوان محدودیت ایجاد کرد تنها کاری میتوانیم بکنیم این است که سعی کنیم چیزی را تشدید نکنیم.
* درباره دوران خدمتتان گفتید.... بفرمایید که کجا خدمت کردید؟
- معاونت تبلیغات و انتشارات سپاه تهران به مدت یک سال بین سال 66 و 67 . آن زمان سپاه یک دفتری داشت به نام امور مطبوعات که رابط سپاه و روزنامههای دیگر چون کیهان، جمهوری، اطلاعات، رسالت، ابرار و ... بود من از همانجا به دلیل وجود کتابخانه و آرشیو، نویسندگی را آغاز کردم نخستین مقالهای که نوشتم اواخر سال 69 یا اوایل 70 به مناسبت ولادت امام حسن (ع) بود
*چرا یک سال خدمت کردید؟
-یک سال کسر خدمت به دلیل حضور در جبهه داشتم.
خط مقدم با همرزمانم تفسیر قرآن میخواندیم
*پس جبهه هم رفتهاید...
- بله من در لشکر 10 سیدالشهداء در عین اینکه در گردان بودم، کارهای برپایی کلاس و نماز جماعت هم داشتیم، در آن زمان هم سعی میکردم از فعالیتهای علمیام عقب نمانم چون از طرف دفتر عقیدتی به عنوان نیروی متخصص اعزام شده بودم، حتی در خط مقدم هم در سنگر با بچهها سوره یاسین را تفسیر میکردیم. فضای جبههها آن دوران بسیار فرهنگی بود بچهها وقتشان را به بطالت نمیگذراندند کسی به زور نیامده بود همه علاقهمند بودند و انگیزهشان رشد فرهنگی بود من هم چون علاقهمند و حریص درس خواندن بودم آنجا هم به مطالعه میپرداختم.
*از همرزمانتان کسی را به خاطر میآورید؟
- نام برخی را به خاطر دارم و حتی یک از آن عزیزان به نام آقای روستایی پس از سالها دانشجوی دانشکده ما شد و به نوعی مرا بازیابی کرد. اکنون وی از دوستان صمیمی من است و چندین بار قرار بود بچههای جبهه را دور هم جمع کند که هنوز اتفاق نیافته؛ هزار وعده خوبان یکی وفا نکند!
*ریشسفید گردان بودم
*خاطرهای از دوران جبهه و جنگ دارید برای ما تعریف کنید؟
- من خیلی اهل خاطرهگویی نیستم اما به یاد میآورم که بچههای غالباً کم سن و سال بودند و امثال من که بیست و اندی سال داشتیم ریشسفید گردان محسوب میشدیم، حتی من از فرمانده گردان هم بزرگتر بودم! من از مسایل نظامی چیزی نمیدانستم ولی چون به لحاظ سنی و جسمی از بقیه بزرگتر بودم کسی باور نمیکرد که من اطلاعاتی از جنگ ندارم، بنابراین خدا رحمت کند شهید ترکیان فرمانده یکی از گروهانهای گردان ما که را انسان مخلصی بود در همان دوران شهید شد، وقتی از او خواستم که به من یاد بدهد چطور از سلاحها استفاده کنم، فکر میکردکه من شوخی میکنم و میگفت تو در جای دیگری فرمانده بودهای و برای اینکه ریا نشود خودت را به این راه زدی!
به یاد میآورم زمانی که خبر شهادت شهید ترکیان را دادند با یکی از همرزمانم آقای خراسانی در سنگر بودم با اینکه اینها هیچ نسبتی با هم نداشتند وی بسیار بدحال شد، گویی خبر شهادت برادرش را به او داده باشند و من به عینه دیدم که چگونه «متحد جانهای مردان خداست »
* استاد بازنشسته که نشدید؟
-خیر تا آن وقت خیلی مانده آنقدر هم سن و سالی نداریم!
*درحال حاضر کجا تدریس میکنید؟
-دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
*چند روز در هفته آنجا هستید؟
- 14 ساعت موظفی دارم که در کنارش پایاننامههای مقاطع فوق لیسانس و دکتری را هم راهنمایی میکنم سعی میکنم فعالیتم آنجا محدود باشد تا در مجله اطلاعات هم به کارهایم برسم.
*با این همه مشغلهتان، اوقات فراغت هم دارید؟
- متاسفانه ما آنگونه که باید به خانواده نمیرسیم فرصتی کمتری برای مسافرت، مهمانی و اینطور کارها دارم.
*روزهای تعطیل را چطور میگذرانید؟
-برنامهریزی میکنیم با خانواده، گاهی با بچهها به کوه میرویم.
حسرت میخورم اگر روزی نتوانم کوهنوردی کنم
*پس ورزش هم میکنید...
- بله علاقهمند به پیادهروی و کوهنوردی هستم اخیراً هم دردی در زانویم احساس میکنم که کمتر میتوانم کوه بروم به محضی که خیالم از زانویم راحت شود به کوه میروم. حسرت میخورم که روزی از کوه رفتن محروم شوم چرا که بسیار برایم لذت بخش است بهترین ورزشی است که انسان را به وجد میآورد، هم ورزش روح و هم جسم است چرا که حس میکنم سعادت اصلی بشر در طبیعت است.
اهل مسافرت نیستم ولی علاقهمند طبیعتم
*بنابراین اهل مسافرت هم هستید؟
- نه خیلی. بیشتر اهل طبیعتم چرا که اگر مسافرت بروم باید چند روزی همه فعالیتهایم را کنار بگذارم و این تحملش برایم سخت است بنابراین نه در سفر بلکه در حذر اگر به طبیعت بروم اوقات فراغتم را خوب میگذرانم. برایم دعا کنید که بتوانم به کوهنوردی و طبیعت گردی ادامه دهم.
موسیقی سنتی را خیلی دوست دارم
*انشاءالله که میتوانید. به موسیقی هم علاقه دارید؟
-بله گوش میدهم البته نه به صورت حرفهای.
* موسیقی سنتی یا پاپ؟
-موسیقی سنتی با معنای عمیق برآمده از ادبیاتمان را خیلی دوست دارم حتی یادم نمیآید چه کسانی ولی علاقه مند به نوایی هستم که از نای هر کسی که سنتی کار میکند، در آید و این برایم لذت بخش است. موسیقی به تعبیر مولانا اینطور است «خشک سیمی خشک چوبی خشک پوست / از کجا میآید این آوای دوست»
*موسیقی غربی گوش نمیکنید؟
-خیر آنها را کمتر میفهمم حتی موسیقیهای جدید و مدرن را گوش نمیدهم برایم لذتی ندارد البته در موسیقی پاپ کارهایی را میپسندم مانند کارهای آقای اخشابی و آقای اصفهانی.
*شاعر یا شاعران مورد علاقهتان چه کسانیاند؟
-نمیتوانم بگویم چه کسی ولی طبعا به شاعرانی مانند حافظ و سعدی علاقه دارم.
*این انتخاب هم به دلیل علاقه به عرفان است؟
-بله هم عرفان و هم اخلاق.
ابن عربی از همه عرفا فلسفیتر است
*ابن عربی کجای عرفان ما قرار گرفته است؟
-ابن عربی بر شخصیت های بزرگی به ویژه ملاصدرا، سید حیدر آملی و ... تأثیر گذاشته است و در واقع منبع این نوع نگرش فلسفی و عرفانی است و بنابراین من در بین عرفا به او بیش از سایرین علاقهمند هستم.
*در دانشگاه عرفان هم میخواندید؟
-درسهای نظری گذراندیم چون یکی از پایههای فلسفه است به طور مثال اگر میخواهید با ملاصدرا آشنا شوید باید ابن عربی را هم بشناسید حتی تفاوت آنچنانی بین ابن عربی و ملاصدرا نیست.
*سیر و سلوک عرفانی هم گذراندید؟
-خیر
*علاقه نداشتید؟
- شاید توفیق نداشتم!
عرفان عملی را نمیتوانم تجربه کنم
*پس کلاسهای آزاد عرفانی میرفتید؟
-من عرفان را آکادمیک و نظری گذراندم عرفان عملی خطراتی دارد خیلی سخت فردی پیدا میشود که خطر کند و این با مشی فلسفی هم خیلی سازگار نیست چرا که فلسفه به انسان یک روحیه نقادی میدهد در عین حال برای سیر و سلوک عملی هم یک تابعیتی نیاز است البته من تجربه نکردم ولی اگر هم پیش میآمد بعید میدانم میتوانستم تحمل کنم. بنابراین فلسفهای که ما کار میکنیم نوعی عرفان اویسی و متاثر از هدایت غیبی و معنوی است و آن توفیقاتی که خداوند به انسان میدهد اگر با خط و مشی عقلی و استدلالی دنبال کنیم بهتر به موفقیت میرسیم.
*برای سؤال پایانی کار خاصی بوده که از گذشته دوست داشته باشید انجام دهید و به دلایلی نتوانستید یا به آینده واگذار کرده باشید؟
-نه در واقع کارهای روتینی که اکنون دارم امیدوارم که بتوانم آنها را ادامه دهم و توفیق داشته باشم تا هم خیرش به خودم و هم به جامعه برسد. من تلاش دارم فردی عملگرا باشم و تاثیر کارهایم را مشاهده کنم، به عبارت بهتر بیشتر از آنکه به صرف آرمانها بیاندیشم به تحقق آنها میاندیشم.
*انشاءالله که سلامت باشید، ممنون از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
-خواهش میکنم من هم متشکرم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com