ما با نسلی روبرو هستیم که نه تنها دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را ندیده اند،
بلکه تازه در دوران دولت دوم هاشمی به دنیا آمده اند. در دولت اصلاحات دور و بر ده
سال سن داشتند. نه از سیاست های تعدیل اقتصادی و تورم 49درصدی دولت هاشمی چیزی
دیده اند و نه از فجایع فرهنگی- سیاسی دولت اصلاحات چیزی به خاطر دارند.
به گزارش بولتن نیوز، اولین تجربه انتخاباتی این نسل به طور جدی، انتخابات 88 بود. اصلاح طلبان و سران فتنه به جوانانی که تازه سنی بین 18 تا 22 سال داشتند چنین گفتند که جمهوری اسلامی در رأی آنان دست برده است. نظام را به "تقلب در انتخابات" متهم کردند. نوجوانان و جوانانی که آشفته مسائل مبتلابه دوران بلوغ و جوانی بودند، حالا با پدیده دیگری به نام "نظام متقلب" هم روبرو شدند. یقینا بخشی از آشوب های فتنه 88 محصول چنین نگاهی از سوی جوانان به نظام بود.
در طول این چهار سال این نسل بیشترین چیزی که به چشم خود دید، بی تدبیری های دولت در دولت مداری، بی اخلاقی های سیاسی، دعواهای مزخرف بین سیاسیون، اتهام های مختلف و بی پایه به نظام، تحریم ها و تهدیدهای بین المللی، و آشفتگی های اقتصادی بوده است.
حال در سال 92 با نامزدی روبرو شده اند که به آنها وعده و وعیدهایی امیدوارکننده برای پایان دادن به این دوران را می دهد. واضح است که اکثر این افراد برای رهایی از "وضع موجود" به سمت چنین نامزدی گرایش پیدا می کنند. برای همین هم هست که معتقدم ائتلاف اصولگرایان حول محور قالیباف یا جلیلی یا هر کس دیگری هم هیچگونه فایده ای نداشت.
"امید به تغییر" همواره یکی از مهم ترین عوامل، جهت رأی دادن به نامزدهای انتخاباتی برای ایرانیان محسوب می شود. روی همین اصل، در دوره ای مردم به خاتمی رأی دادند، در دوره ای به احمدی نژاد و حالا هم به روحانی. نه رأی به احمدی نژاد در مرتبه اول، رأی به اصولگرایی بود و نه رأی به روحانی، رأی به اصلاح طلبی. که مردم نه با اصولگرایی (به معنای سیاسی ش) کاری دارند نه با اصلاح طلبی.
معتقدم یکی از بزرگ ترین ثمرات انتخاب حسن روحانی، ایجاد "امید" در همین جوانانی بود که تا پیش از این تصور می کردند برای نظام محلی از اعراب ندارند و رأی آنان هیچ تأثیری ندارد و انتخابات، فرمایشی است و از پیش هم، "رئیس جمهور" بعدی مشخص شده است.
حال باید درود فرستاد بر "اَبَـر مردی" به نام "خامنه ای" که نه تنها این نسل را که حتی "مخالفین" نظام را هم به رسمیت شناخت و آنان را نیز به آینده ایران امیدوار کرد.
دوستان! ما گرفتار "حجاب معاصرت" هستیم و عظمت "خامنه ای" را آنگونه که باید درک نکرده ایم. تاریخ اما خواهد نوشت این "اَبَـر مرد" چگونه سطح عقلانیت سیاسی- فرهنگی جامعه ایران را تعالی داد آن هم در شرایطی که گروه ها و جریان های سیاسی و نخبگان فکری ما گرفتار دعواهای حیدری- نعمتی خود بوده اند.
پی نوشت:
در این متن سعی شده از منظر نسل جدید به انتخابات 92 نگاه شود نه لزوما همه زوایا و جوانب آن.شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اگه بعدش هم بنویسه می گن برا چی الآن فهمیدی و قبلا نگفتی؟
خوب من می گم اصلا نظر ندیم. نه کسی مقاله ای بنویسه، نه کس دیگه ای نظری منتشر کنه. چه کاریه؟؟!
بعد از مدتها ما از شما یه حرف درست و برحق شنیدیم!
فقط منتظر حرفهاي رهبر عزيزم هستم پس از انتخابات
سخنان ايشون به من آرامش عجيبي ميده احساس اميد ميده
خدا ايشون را در پناه خودش حفظ نمايد وجود ايشون براي كشور ما بركت نعمت و رحمته
بعضي از تحليل هايي كه مي كنند شايد من ساليان بعد بهشون ميرسم و اينجاست كه شاكر خدا ميشوم بابت داشتن چنين رهبر فرزانه اي
من معتقدم اگه با همین کسایی که به ظاهر فقط میخوان از وضع موجود رها شوند کمی عاقلانه حرف زد و البته با توجه به نظرات اونها واحترام به نظرشون میتونیم به جاهای خوبی برسیم
راستی یه چیز دیگه، صدا و سیما خیلی از مردم جلوتره! واقعا فکر نمی کنم درصد زیادی بوده باشند که مثلا به مناظره ی اقتصادی و بررسی علمی نظرات و نظریات در مقایسه با هم دیگر رأی داده باشند.
نایب برحق امام زمان(عج)
متأسفانه به گوش هایمان هم فیلتر وصل است، هم تبدیل کننده. اعجوبه هایی هستیم که دومی نداریم. غیر از آن چیزی که می خواهیم نمی شنویم.
شما مطمئنید آنچه را که درج کردید با رای به ایشان محقق می شود.به نظرم تمام نگرانی های محبین امام خامنه ای از این جهت است که مبادا از آرمانهای مقدس اسلامی دور شویم و به سازش با استکبار جهانی تن دهیم .شما که فکر نمی کنید امثال احمدی روشن ها وشهدای جنگ و ... فقط برای تامین رفاه و آسایش از جان خود گذشتند. ولی تامین امنیت حکومت اسلامی آن هم از نوع شیعه بحثی دیگر است به قیام عاشورا فکر کنید شما به من بگویید فلسفه شهادت حضرت و طفل شش ماهه چه بود؟ باور کنید ما هم امیدواریم اقتصاد بهبود پیدا کرده و مردم در صلح و امنیت مالی و .. باشند اما نه به هر قیمتی. تفاوت بولتنی ها با برخی دیگر همین است و بس.
تحلیل جالبی بود
آخه درسته من 22 سالمه و زمان رفسنجانی رو به درستی به یاد ندارم ولی زمان خاتمی خوب یادمه!
اینم بهتون بگم که زمان بنی صدر هم خوب یادمه!!!!!!!
چرا؟؟؟؟
چون بولتن جان بنده لیسانسه ام خیر سرم!
نکنه فکر کردی ماها همه بی سوادیم!
زمان بنی صدر رو یادمه چون خیلی دربارش خوندم!
دانستن درباره چیزی لزوم بودن در آن عصر نیست!
مثلا الان شما زمان نادر شاه مگه بودی؟
ولی اطلاعات داری دربارش! نداری؟
پس حرفت خیلی غیر منطقیه!
چیزی که به نظر من باید قبول کنیم اینه که بخش زیادی از ما، بخش خیلی خیلی خیلی زیادی از ما، بر اساس اطلاعات و مقایسه های واقعی و کامل تصمیم نمی گیریم. این مربوط به همه ی نسل هاست.
چقدر از دوران جنگ ميداني؟
راستي تعداد قطرات خونهاي شهداي ما را كه براي عزت ايرات ريخته شد ميداني؟
راستي چندتا از شهداي ما ليسانس چندتا فوق ليسانس يا بالاتر بوده اند؟
شهيد چمران و بابايي را كه ميشناسي؟
به ليسانس نيست حتي به فوق ليسانس و بالاتر هم نيست
به وجدان است به معرفت است
دشمن از هر راهي حاضر ضربه برنه حتي احساساته من و تو را به بازي بگيره اما به هدفش برسه و بخدا اگر ذره اي دلش به حال ما بسوزد
مهم هوشياري ماست و پشت سر ولايت فقيه حركت كردن
شرایط به هیچ وجه با هم قابل مقایسه نیست اون موقع شرایط بود ولی تو زمان آقای احمدی نژاد خیلیا نخواستن این شرایط به وجود بیاد
رکورد تورم بعد از انقلاب متعلق به دوران آقای رفسنجانیه. این هوا تحریم نداشتیم اصلا، بحث هدفمندی هم نبوده که پول این قدر بیاد بریزه تو دست و بال مردم. شما که باسوادید لطفا به من بگویید این تورم دقیقا به چه دلیلی بوده، و این را هم توضیح بفرمایید که اون همه آدمی که برای انتخابات 92 آقای هاشمی را ناجی اقتصاد ایران می دانستند، دقیقا با چه استنادی این حرف را می زدند؟؟؟
و افراد باسواد و تحصیل کرده به اصولگراها رای دادند .
اگه فاجعه تورم عجيب و غريب دولت احمدي نژاد حدودا يك سال يا كمي كمتر بود تورم كمرشكن رفسنجاني حدود 5 سال كمر ملت رو شكست كه.چرا ما اينقدر زود فراموش ميكنيم؟؟؟اگه رفسنجاني ويرانه بعد از جنگ رو تحويل گرفت،احمدي نژاد هم با شديدتريت تحريم تاريخ ايران مواجه شد.بابا من توي كار دارو و توزيع دارو به داروخانه ها هستم.به خدا دارو توي گمرك ايرانه اما شركت توليد كننده يا نماينده توزيع اون شركت توي ايران اجازه ترخيص و در برخي موارد اجازه توزيع اون رو نميده.به قرآن دروغ ميگن كه ميگن دولت ترخيص نميكنه.من خودم دستم تو كاره و دارم حداقل اين يك مورد رو با چشم خودم ميبينم كه بدبخت وزارت بهداشت چقدر اين ور و اونور ميزنه اما دستش بسته است و هيچ كاري نميتونه بكنه.خدا رو گواه مي گيرم كه خودم از منتقدين دولت هستم اما واقعيت رو كه نبايد پنهان كرد و به دور از مردونگيه كه متاسفانه بين همه مون دارو اين عادت بد رايج ميشه.
بنده شخصا فشار اقتصادی اون زمان را هرگز از یاد نمی برم ما که بچه تهران بودیم مایوس بودیم که بتونیم در تهران زندگی کنیم هر روز قیمتها افزایش پیدا می کرد و کسی هم جرات اعتراض نداشت و بنحوی یک خوسانسوری شدید در رسانه ها حاکم بود و یک تملق شدید از دولت در اکثریت رسانه های آن زمان رایج و تنها در مجالس خصوصی نیروهای ارزشی و حتی مردم عادی اعتراضات بشدت رواج داشت اما این اعتراضات تا زمان دولت احمدی نژاد رسانه ای نشد یا اگر هم شد بصورت طنز و یا خیلی محدود بود در واقع رای به دولت خاتمی یک اعتراض خاموش و کوبنده به دولت سازندگی بود اما متاسفانه دولت اصلاحات ادامه دهنده همان سیاست اقتصادی دولت سازندگی شد با چاشنی توسعه سیاسی و بحرانهایی که مردم را بعد از 8 سال به سمت اصولگرایان هدایت کرد و در سال 84 بازهم این مردم بودند که با رای خود اصلاح طلبان را از رسیدن به قدرت اجرایی کشور محروم کردند
لطفا متن زير را كه برگرفته از خبرنامه دانشجویان ایران است درج كن تا اصل ماجراي فاجعه دهه 70 بيشتر براي عزيزاني كه يا در آن سالها نبودند و يا به دليل كمي سن در ياد شريفشان نيست و يا دوستاني كه فراموش فرموده اند روشن گردد :
" برنامه ای که کرباسچی مطرح کرد اجرای گسترده طرحهای عمرانی بود که تا ان زمان در هیچ یک از شهرهای کشور سابقه نداشت و بخش عمده ای از هزینه این اقدامات بر اساس برنامه مطرح شده از محل عوارض و مالیات های شهرداری تامین می شد.
این اقدام در نهایت باعث رشد شدیدی قیمتها در پایتخت شد و طی پند سال هزینه زندگی در پایتخت به شکل سرسام آوری بالا رفت و به دنبال خود انتقادات جدی را دامن زد که در پاسخ به آن مدافعان وطراحان برنامه عمرانی تهران بیان می کردند افزایش قیمت ها باعث کاهش جمعیت تهران شده و در عمل مهاجرت به پایتخت را معکوس خواهد کرد.
در توجیه این اقدام نیز بیان می شد هیچ دلیلی ندارد افرادی که توان زندگی در پایتخت راندارند بتوانند در تهران زندگی کنند و این افزایش ها افشار کم درآمد را از تهران دور می کند.
زمانیکه کرباسچی در دهه ۷۰ شهردار تهران بود میگفت باید تهران از نظر مدرن بودن تبدیل به شهری بشود که هر کس زیر ۵۰۰ هزارتومان درآمد دارد تهران را ترک کند چون نمیتواند هزینههای چنین شهری را پرداخت کند. این نوع تفکر ناشی از یک عقل ابزاری است که فقط دغدغه فنی دارد و مسایل فرافنی و فراتکنیکی مثل دغدغه عدالت در آن راهی ندارد.
سخن کرباسچی از آن جهت اهمیت دارد که وی یکی از نزدیکان آقای هاشمی است که در حزب کارگزارن نقش اصلی در اجرای منویات آقای هاشمی داشت.
برای درک در آمد ۵۰۰ هزار تومانی آن زمان شاید بد نباشد به فیش های حقوقی آن زمان نگاهی کنیم تا مشخص شود فاصله طبقاتی و سردمداری تکنوکرات ها چه آرمان شهری می ساخت.
برای مثال فیش حقوقی یک دبیر در سالهای پایانی دوران سازندگی می تواند الگوی مناسبی را ارائه دهد. فیش حقوقی یک دبیر آموزش و پرورش پایان دوره سازندگی و به طور دقیق تر ۱-۱-۷۶ با ۱۹ سال سابقه و حتی با وجود مدیریت یک مدرسه بالغ بر ۳۸ هزار تومان است و در این شرایط عضو و رئیس حزب کارگزاران سازندگی مدعی است تهران باید شهری شود که کسی که زیر ۵۰۰ هزار تومان در آمد دارد از شهر برود با یک حساب ساده فرض کنید با این تقاوت تقریبا ۱۲.۵ برابری در شرایط امروز اگر بنا به خواست سرداران سازندگی بود اکنون باید کسی که ماهیانه زیر ۱۰ میلیون در آمد داشت باید از تهران می رفت.
"
ممنون ميشم اگه متن فوق را در دسترس دوستان قرار دهي و ميدونم روحيه حق گويي و حق طلبي سايت خوبت مانع درج اين جوابيه نخواهد شد.
ضمنا دوستان عزيزم رو دعوت ميكنم قبل از هرگونه اظهار نظري درباره موارد مطرح شده در خبرها و نظرات لطفا كمي در فضاي اينترنت جستجو كنند تا دچار اشتباهي كه بنده در درج مبلغ مورد نظر كرباسچي شدم (1 ميليون كه در واقع 500 هزار تومان بوده ) نشوند.