پيدا شدن يك خانواده ۱۰ نفره كه در ۷۰ سال گذشته در ميان كوههاي ارم
شهرستان دشتستان بوشهر زندگي ميكردند و از جامعه روستايي و شهري كاملاً
بيخبر بودند، باعث شگفتي همگان شد.
به گزارش مرتضي ايزدي رئيس ثبت
احوال شهرستان دشتستان ماجرا را اين گونه شرح ميدهد: مدتي پيش به ما خبر
دادند خانوادهاي ۱۰ نفره از ۷۰ سال پيش در منطقه كوهستاني و صعب العبور
«راه وال تنگ چول نار» بخش ارم كپرنشين هستند. بنابراين مأموران ثبتاحوال
دشتستان و مأموران اداره آگاهي شهرستان و بخشداري تنگ ارم تصميم گرفتند
براي بررسي ماجرا راهي محل شوند. از آنجا كه امكان تردد با هيچ موتوري
امكان نداشت، آنها راههاي صعب العبور را پياده طي كردند و خودشان را به
محل رساندند. مرتضي ايزدي ادامه ميدهد: سرپرست خانواده گفت اسمش بهمنيار
است. ۷۰ساله است و اسم پدرش علي بود.
او
توضيح داد كه همراه همسر، هفت فرزند و خواهر ۷۳سالهاش زندگي ميكند. پسر
بزرگش ۳۸ ساله است و دختري ۱۴ ساله آخرين فرزند خانواده او است. رئيس ثبت
احوال شهرستان دشتستان در ادامه ميگويد: اين خانواده هيچ گونه امكانات
زندگي نداشتند و زندگيشان را به شيوه زندگي عشيرهاي اداره ميكردند. آنها
از ديدن قاشق و چنگال، دوربين، مداد وكاغذ به هيجان آمده بودند. لباسهاي
اعضاي گروه برايشان جالب بود. بهمنيار به مأموران گفت: در ۷۰ سالي كه از
عمرش گذشته هفت بار به روستاي قراول خانه سرزده اما هيچ يك از خانوادهاش
تاكنون از كوهستان خارج نشدهاند.
يكي از دختران خانواده هم گفت:
معني شهر و روستا را نميدانيم. جز كوه و ستاره چيز ديگري به چشم
نديدهايم. بر اساس اين گزارش مراحل هويت شناسي، صدور شناسنامه، در اختيار
قراردادن امكانات رفاهي و بهداشتي براي اين خانواده و ساخت فيلم مستند در
حال بررسي است.
نه خريدند
نه فروختند
نه رشوه دادند
نه رشوه گرفتند
تو رو به خدا همينطور به حال خودشان بگذاريدشان !
حيف است اونها رو قاطي اين تجملات و به اصطلاح آسايش خودمان كنيم!!!
به راستي من از ديدن چهره هاي پاكشان، دلم به جوش آمد و از فرت بخل و حسرت، اشكم سرازير شد.
فقط متأسفم براي خودم .......!
70 سال دیگه میان از شما و خانواده شما گزارش تهیه میکنند
زهرا سادات غریز به نظر من حسادت و حسرت دارد حسادت ازاین که این ها گناه کمتری نسبت به من وشما انجام داده اند
حسرت به خاطر مسئولین که در این کشور هنوز هم کسانی هستند که شناخته نشده اند؟
مثال...
کسی که ناشنواست از گناه غیبت و کلا از تمام گناهان شنیداری به دوره اما ایا اجر و ثواب اون با کسی که شنواست و از این گناهان دوری میکنه یکی است ؟ معلوم که خیر .
:-)))))))
نه اینکه ما داریم بارو بار در شهر ثواب می بریم که حالا حسرت آنها را نخوریم. شما را نمی دانم شاید دارید در شهر تماما از ثواب کردن فیض می برید!!!
آیا کسی که می داند با کسی که می داند برابر است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حداقل اینکه از علم و ادب به دور بودند جای غصه و ناراحتی و افسوس داره نه غبطه و حسرت !!!!!!!!!!!!!
فتا عزیز با نظر شما هم موافقم و همچنین از نظر شما خواهر گرامی زهرا سادات عزیز تشکر می کنم
لباسای معمولیه!!!
سوال نحوه تهیه لباسشون برا منم سواله.یعنی 70 سال لباساشون رو عوض نکردن!
ضمنا هیچکدوم از بچه هاش ازدواج نکردن.خودش اشاره کرده.
شما فکر زبان و طرز صخبت کردن آنها این ها را نکنید چون از قرار معلوم بیشتر با تعبیرات شاعرانه مثل "کوه" و "ستاره" آشنا بوده اند.
"جز كوه و ستاره چيز ديگري به چشم نديدهايم. . ."
بنظر می رسد که این عبارت از کلک خبرنگار احساساتی و شاعر مسلک ما تراویده است و الا مثال کوه و ستاره برای آنها همان مثال کوچه و خیابان برای یک بچه شهری است.
سنگک و دو تا چایی قندپهلو به قیمت دوازده ریال و دلار هفت تومان میگشتند که اینهمه سال گم شدند !
مجید جان! حداقل از خود بزرگتر ها بپرس
با این حرفت تاریخ سه دهه کشور را در هم دیگر قاطی کردی و له و لوردش نمودی !
گوشت کیلویی ده تومان مال نیمه دوم دهه چهل بود
دیزی با یک نان سنگک و دو تا چایی قندپهلو به قیمت دوازده ریال مال نیمه دوم دهه سی بود
دلار هفت تومان مال نیمه اول دهه پنجاه بصورت رسمی در بانک ملی بود که به قیمت شصت و هشت ریال از بازار آزاد و صرافی ها میشد خرید.
در ضمن تا فراموش نکرده بگم که تا یادت نره و آن اینکه
مزد یک کارگر ساده ساختمانی در نیمه اول دهه چهل بین سی و سه و حداکثر چهل و دو ریال بود که او می توانست با صرف پانزده ریال پول بلیط سینما و صرف یک شیشه نوشابه پپسی کوچک به قیمت سه ریال و پول اتوبوس رفت و برگشت پنج ریال ، خوردن دیزی با یک نان سنگک و دو تا چایی قندپهلو را فقط در فیلم های "فردین" ی تماشا کند و با حسرت آن شام اش را صبح کند تا روز شنبه صبح زود اگر بخت باهاش یار باشد در کوره پزحانه ای و یا میدان تره باری و یا در یک کارخانه در جاده قدیم مشغول بکار باشد تا جمعه ای دیگر و رویایی دیگر...
داشتن راحت و بی خبر از دنیا زندگی میکردن...
خداحافظ زندگی راحت و بی دغدغه....
خداحافظ آسایش...
ولی خب تو این شرایط حساس کنونی 10 تا رای به آرا اضاف شدااا !!!!
حالا با این یارانه های جمع شده شان چه کارها که نمی توانند بکنند!
این خانواده با این همه جمعیت حالا دیگر نمی توانند حساب پول هایشان را داشته باشند و واقعا ثروتمند شده اند.
عکس هایی از اعضای خانواده به صورت واضح می گذاشتید که ........
چه گلی به سر مازدن این اقایون که میخوان این خانواده رو هم بدبخت کنن
بذار اين بيچاره ها درگير اينهمه شل كن سفت كن نشوند!!!!
مگه 70 سال پیش مداد و کاغذ نبود که این جماعت از دیدنش به وجد میان!!! آقا نگید این حرفارو مرغ پخته تو دیگ خندش میگیره.
دوما 70 سال گفت نه هفتاد سال
سوما این تصویر مال چند مدت بعد از اولین دیدار و بعد ازاین که اینا شناسنامه دار و احتمالا برای امور پزشکی به شهر امدن هست
چهارما اینا به شهر نیومدا دلیل نمیشه که کسی هم اینا رو تابحال ندیده باشه
پنجما خوب نیست زود قضاوت کرد
من ساکن یکی از شهرهای نزدیک این روستا ی مورد بحث هستم. فرهنگی هستم و دو سال در یکی از روستاهای همین کوهستان درس داده ام. مردمانی بسیار صادق و میهمان نواز دارند. آب و هوایی معتدل در تابستان و زمستانهایی بسیار سرد دارند. خیلی از خانوارها به شهر مهاجرت کرده اند و عده ای نیز هنوز ساکن نقاط مختلف همین کوهستان هستند که تعدادی از روستاها با شهر فاصله ی کمی دارند و امکانات اولیه ی نسبتاً خوبی دارند و یکی دو روستا هم هیچگونه امکاناتی ندارند . این خبر کاملاً صحت دارد. کسانی دیگر هم هستند که شاید سالی یکبار و یا چند سالی یکبار بنا به ضرورتی بسیار مهم مثل یک بیماری سخت شاید به شهر بیایند.
مایحتاج را رابطین و اقوام تهیه میکنند.
نوع زندگی و نحوه ی اداره ی زندگی آنان مختص خود آنان است با ویژگی های خاص رفتاری که برایشان خیلی هم ارزشمند است. عقاید و تفکرات خاصی دارند که بسیار به آن پایبند هستند و تحت هیچ شرایطی آن را نادیده نمیگیرند.
به مشهد مقدس و دو شب و سه روز اقامت در هتل
جم با صبحانه فقط 1450 تومان و حقوق یک دیپلمه در
شرکت نفت 5500 تومان با یکسال سابقه کار بود .
ثانیا قیمت دیزی تا همین سال 56 دوازده و نیم ریال
بود و سکه یک پهلوی 400 تومان و نان تافتون 3 ریال
بود . حالا بهشت زهرا (س) هم قبر چند میلیونی داره