منشاء توجيهات "مشايي" درباره پايان اسلامگرايي
مشايي در اظهارات گذشته خود با تاكيد چند باره بر پايان دوره اسلامگرايي مدعي اين مسئله كه "انسانها براي رسيدن به حقانيت نيازي به اسلام و مسلمان شدن ندارند" اما مشخص نيست كه وي در ادعاي اخير خود بر چه اساسي مدعي شده كه "منظورش از پایان اسلامگرایی پایان دوره کسانی بود که امروز در سوریه به سر میبرند!"
به گزارش بولتن نیوز به نقل از ندای انقلاب، اسفنديار رحيم مشايي اخيرا در دیدار
با جمعی از دانشجویان در واكنشي به اظهارات گذشته خود درباره "پايان دوره
اسلامگرايي" ادعاهاي تازهاي را مطرح كرده كه با علامتهاي سؤال متعددي
همراه است.
با دقت در اظهارات اخير مشايي كه در پاسخ به سوالی
درباره سخنرانی چند سال پيش خود درباره به پایان رسیدن دوره اسلامگرایی
انجام شده بود، به راحتي ميتوان فرار رو به جلو و تلاش براي پنهان كردن
عقايد انحرافي وي را مشاهده كرد چرا كه اسفنديار رحيم مشايي در سخنراني
معروف خود ـ كه فيلم آن نيز در سطح گستردهاي منتشر شده و مشايي مدعيست كه
اين سخنراني مربوط به زمان مسئوليتش در سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران
است ـ به صراحت هرچه تمامتر مدعي شده بود: «دوره اسلامگرایی هم به
پایان رسیده است؛ انقلاب کردیم در سال ۵۷ که انقلاب اسلامی را صادر کنیم
اما من اینجا عرض میکنم که دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است.»
اين
اظهارات صريح گذشته مشايي در باب پايان دوره اسلامگرايي در حاليست كه وي
در سخنان اخير خود بدون اينكه بتواند مدعي جعلي بودن فيلم سخنراني پايان
دوره اسلامگرايي شود، مدعي شده: "چگونه میشود در یک سخنرانی که با محوریت
امام زمان(عج) است، سخن از به پایان رسیدن دوره اسلامگرایی مطرح شود."
اما
نقطه اوج فرار رو به جلوي مضحك مشايي براي كتمان كردن شدت انحراف خود از
مباني و آموزههاي اسلامي در اين اظهارات اخير هويداست كه وي مدعي شده:
"منظورم از پایان اسلامگرایی پایان دوره کسانی بود که امروز در سوریه به
سر میبرند!"
اين توجيه كودكانه اخير مشايي در حاليست كه وي در
سخنراني معروف خود به صراحت عنوان كرده بود: "روند تحولات این نیست که
بشریت مسلمان بشود تا به حقانیت برسد."
همانطور كه كاملا مشخص است،
مشايي در اظهارات گذشته خود با تاكيد چند باره بر پايان دوره اسلامگرايي
مدعي اين مسئله كه "انسانها براي رسيدن به حقانيت نيازي به اسلام و مسلمان
شدن ندارند" اما مشخص نيست كه وي در ادعاي اخير خود بر چه اساسي مدعي شده
كه "منظورش از پایان اسلامگرایی پایان دوره کسانی بود که امروز در سوریه
به سر میبرند!"
اما مشايي در سخنراني گذشته خود در باره "پايان
دوره اسلامگرايي" گفته بود: "دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است؛
انقلاب کردیم در سال ۵۷ که انقلاب اسلامی را صادر کنیم اما من اینجا عرض
میکنم که دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است ... بشر سرعتش بالا
رفته، فهمش تیز شده، به یک حقایقی میرسد که اونرو لازم نیست دیگه از
پوسته اسلام طی کنه، یعنی داره به یک عصاره اصلی میرسه که اون عصاره اصلی
یک فهم بزرگی درش اتفاق میوفته، میفهمه که برای اون نظام بسیار بزرگ."
این
درحالی است که مشايي در اظهارات جدید خود گفته است: "امروز کسانی که در
سوریه دیگران را سر میبرند یا در بمبگذاریها میکشند نیز فریاد
اللهاکبر سر میدهند و دم از اسلامگرایی میزنند. منظور بنده در آن
سخنرانی به سر رسیدن دوره چنین اسلامگراییهایی بود."
از مقايسه
اين دو جمله، به راحتي ميتوان اوج منطق و شدت نبوغ جناب آقاي مشايي در
لاپوشاني تفكرات انحرافي و التقاطي خود در باب اسلام را مشاهده كرد به
گونهاي كه اين بخش از ادعاهاي تازه وي بينياز از هر توضيح و دليلي است.
اما
جناب آقاي مشايي در ادامه توجيهات فيلسوفانه(!) خود مدعي شده: "حرف بنده
این است که دیگر زمان آن به سر رسیده که هر کس به طور کلی دم از اسلام بزند
و بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دورهای جدید آغاز شده که هرکسی
نمیتواند در آن مدعی اسلامگرایی شود؛ آیا امروز در جمهوری اسلامی میتوان
اسلامی را که عربستان، ترکیه، مصر و قطر، مدعی آن هستند، تأیید کرد؟"
مشايي
در اين بخش از اظهارات خود در حالي مدعيست كه"امروز با پيروزي انقلاب
اسلامي هر كس نميتواند مدعي اسلامگرايي شود" كه اتفاقا وي در سخنراني
پيشين خود به نوعي پايان دوران اسلامگرايي را مربوط به انقلاب اسلامي ايران
دانسته و گفته بود: "انقلاب کردیم در سال ۵۷ که انقلاب اسلامی را صادر
کنیم اما من اینجا عرض میکنم که دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است."
جالبتر
اينكه مشايي كه احمدينژاي وي را "عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی"
خطاب كرده و او را "انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشهای
زلال" ميداند در ادامه اظهارات اخير خود مدعي آغاز دوره جديدي به نام
"دوره مهدويت" شده و گفته: "دوره جدیدی از اسلامگرایی آغاز شده که باید
نام آن را دوره مهدویت گذاشت، دیگر طرح کلیتی به نام اسلام جواب نمیدهد
... باید اسلام خودمان را که برآمده از مکتب ایران و متکی به اصل اسلام است
به جهان معرفی کنیم!"
اما اين ادعاي جديد مشايي در حاليست كه وي در
سخنراني خود در باب پايان دوره اسلامگرايي گفته بود: "جهان از این مسیر
دیگه قرار نیست ما حرکت کنیم؛ مسیحی، یهودی، زردتشتی، بودایی، برهمایی،
نمیدونم هندو، چی، فلان، اینا همه باید بیان مسلمان شوند، بروند؛ سوال
میکرد که آقا امام زمان بیاد، این همه آدم رو چی کار میخواد کنه؟ شیعه که
این قد نیست که، اصلا که توی دنیا کسی از امام زمان اسم نمیبره که، اون
فکر میکرد که باید این سلسله طی شه، ولی اصلا این جوری نیست."
در
ادامه براي روشنتر شدن عمق عقايد و "ژرفانديشي" جناي آقاي مشايي (بنابر
نص حكم احمدينژاد براي اعطاي مسئوليت دبيرخانه جنبش عدم تعهد به مشايي)
متن پياده شده سخنراني مشايي در باب پايان اسلامگرايي در آخرالزمان كه
تعمدا به همان صورت "محاورهاي" پياده شده آمده است و پس از آن نيز اظهارت
اخير وي در توجيه دلايل پايان اسلامگرايي:
دوره اسلامگرایی هم به پایان رسیده است!
«دوره
اسلامگرایی هم به پایان رسیده است؛ انقلاب کردیم در سال ۵۷ که انقلاب
اسلامی را صادر کنیم اما من اینجا عرض میکنم که دوره اسلامگرایی هم به
پایان رسیده است؛ معنایش این نیست که اسلامگرایی وجود ندارد یا رو به نزج
نیست، نه، دورش تمام شده وگرنه الان دوره اسبسواری تمام شده ولی اسب
هست و سواریش هم هست، داره دوره ماشینسواری هم تموم میشه اما ماشین هم هست
و سواریش هم هست.
معناش این است که بشر داره، یعنی الان که دوره
اسلامگرایی تموم شده؛ اشتباه برداشت نشه، معناش اینه که روند توسعه در
دنیا به این سمت داره میره که این آینده و "ان الدین عندالله الاسلام" این
تردیدی توش نیست اما روند تحولات این نیست که بشریت مسلمان بشود تا به
حقانیت برسد؛ این دوره رو به پایان است، تمام نشده، رو به پایان است.
بشر
سرعتش بالا رفته، فهمش تیز شده، به یک حقایقی میرسد که اونرو لازم نیست
دیگه از پوسته اسلام طی کنه، یعنی داره به یک عصاره اصلی میرسه که اون
عصاره اصلی یک فهم بزرگی درش اتفاق میوفته، میفهمه که برای اون نظام بسیار
بزرگ.
نظم نوین یادتونه، نظم نوین جهانی، چه قدر میشنیدیم، چه
قدر الان میشنویم؟ اصلا کسی دیگه از نظم نوین جهانی حرف میزنه، نه راستی
میشنویم؟! چی شد؟ داشت برای سالهای آینده از نظم نوین جهانی حرف میزد،
حالا اصلا فراموش کرده نظم نوین جهانیرو، چرا؟ برای اینکه تحولات اونقدر
سریعه که اصلا دیگه نمیکشه بفهمه که چه اتفاقی میافته.
مقالهای
را میخوندم که در فناوری اطلاعات، پیشروان فناوری اطلاعات در تحلیلشان از
آینده، اینه که جهان آینده جهان به شدت مذهبیست، در حالی که ۱۰۰ سال چیز
دیگه میگفتند، جهان از این مسیر دیگه قرار نیست ما حرکت کنیم؛ مسیحی،
یهودی، زردتشتی، بودایی، برهمایی، نمیدونم هندو، چی، فلان، اینا همه
باید بیان مسلمان شوند، بروند؛ سوال میکرد که آقا امام زمان بیاد، این همه
آدم رو چی کار میخواد کنه؟ شیعه که این قد نیست که، اصلا که توی دنیا کسی
از امام زمان اسم نمیبره که، اون فکر میکرد که باید این سلسلهه طی شه،
ولی اصلا این جوری نیست بشریت داره به این جا میرسه که نظم اصلا دیگه
متحول شده، مفهوم نظم دیگه اصلا قابل تعریف نیست.»
منظورم از پایان اسلام گرایی پایان دوره کسانی بود که امروز در سوریه سر می برند!
مشايي
اخيرا در دیدار با جمعی از دانشجویان در واکنش به سوالی درباره بخشی از یک
سخنرانی خود مبنی بر به پایان رسیدن دوره اسلامگرایی، گفت: موضوع آن
سخنرانی که در زمان حضور بنده در شهرداری صورت گرفته بود، امام زمان(عج)
بود، چگونه میشود در یک سخنرانی که با محوریت امام زمان(عج) است، سخن از
به پایان رسیدن دوره اسلامگرایی مطرح شود.
مشاور رییسجمهور ادامه
داد: بنده دهها بار بعد از آن سخنرانی کرده و گفتهام که دوره کدام
اسلامگرایی به سر رسیده است. امروز کسانی که در سوریه دیگران را سر
میبرند یا در بمبگذاریها میکشند نیز فریاد اللهاکبر سر میدهند و دم
از اسلامگرایی میزنند. منظور بنده در آن سخنرانی به سر رسیدن دوره چنین
اسلامگراییهایی بود.
وی خاطرنشان کرد: حرف بنده این است که دیگر
زمان آن به سر رسیده که هرکس به طور کلی دم از اسلام بزند و بویژه پس از
پیروزی انقلاب اسلامی، دورهای جدید آغاز شده که هرکسی نمیتواند در آن
مدعی اسلامگرایی شود. آیا امروز در جمهوری اسلامی میتوان اسلامی را که
عربستان، ترکیه، مصر و قطر، مدعی آن هستند، تأیید کرد؟
رحیم مشایی
گفت: دوره جدیدی از اسلامگرایی آغاز شده که باید نام آن را دوره مهدویت
گذاشت، دیگر طرح کلیتی به نام اسلام جواب نمیدهد و شناخت عمومی مردم دنیا
از اسلام، به عنوان یک مفهوم کلی بخصوص با توجه به قرائتهایی که در برخی
کشورها ارائه شده است، منفی میباشد، لذا باید اسلام خودمان را که برآمده
از مکتب ایران و متکی به اصل اسلام است، به جهان معرفی کنیم و این به معنای
این نیست که اسلام را کنار بگذاریم.