در ادامه این گزارش اشاره میشود که گستره فعالیت این گروهها در فضای مجازی تعقیب آنلاین آنها را توسط سازمانهای اطلاعاتی مشکل میکند. این گزارش اشاره میکند که نقطه ثقل بزرگ فعالیت گروههای جهادی در اینترنت به سال 2010 باز میگردد، زمانیکه بنلادن در نامهای به ملاعمر، سرکرده طالبان گفت: «واضح است که جنگ رسانهای در این قرن از قویترین ابزارهاست در حقیقت ممکن است سهم آن از آماده سازی برای نبرد به 90 درصد هم برسد.»
این گزارش فعالیت رسانهای سلفیها را به چهار مرحله تقسیم میکند.
مرحله
اول: این مرحله از 1984 شروع میشود که بوسیله خطبه، رسالات و جزوههای
چاپی، پخش خطبههای ویدئویی ضبط شده، نمایش صحنههای نبرد از شبکههای
تلویزیونی انجام میشود. به عنوان مثال عبدالله عزام(از سرکردگان القاعده)
در یک تور از مساجد اروپا دیدن کرد تا بتواند شبکه خود را توسعه دهند، در
این تور تعداد بسیار زیادی نوارهای VHS که صحنههایی از جنگ افغانستان روی
آن ضبط شده بود و از کشور افغانستان بیرون آمده بود پخش شد.
مرحله دوم:
این مرحله از نیمه دهه 1980تا1990 میلادی شروع شد و در آن فعالیتها به
سایتهایی محدود میشد که به شکل یکجانبه به ارائه مطالب برای تبلیغ سلفیت
میپرداختند.
مرحله سوم: از نیمه دهه آخر قرن بیستم میلادی را مد نظر
قرار داده است. در این مرحله سایتها توسعه یافته و به تالارهای گفتگو در
فضای مجازی و مراکز همایش رسیده است. از این طریق آنها به شبکه ای پیوسته
از افراد همفکر رسیدند که در سرتاسر دنیا می توانستند برنامه ها و اهداف
گروههای سلفی را اجرا کنند. این گزارش به پایگاه های مراکزی مانند آل
الحسبة، آل الاخلاص، الفلوجة، الأنصار، شموخ و... اشاره کرده است.
مرحله
چهارم: این مرحله از اواخر سال 2000 میلادی شروع شده و شامل رسانههای
جمعی است و شامل استفاده از کلیپها در یوتیوب، استفاده از ظرفیت فیس بوک و
تویتر میشود که نمونههای آن حرکه الشباب المجاهدین و حرکه النصره
میباشند.
نکته قابل تامل این گزارش اشاره به گروههایی است که در حال
حاضر در ائتلاف گروههای سلفی درگیر جنگ با سوریه حضور دارند. این خود نشان
از سیاست دوگانه کاخ سفید در حمایت از گروههایی است که اگر در خاورمیانه
فعال باشند، بدلیل رویکرد سلفی به منافع جبهه مقاومت حمله میکنند و در
نتیجه مورد حمایت گسترده قرار میگیرند. اما اگر همین گروه کمی پا فراتر
گذارده و بخواهد از اهداف تعیین شده توسط سیا فاصله بگیرد در لیست
تروریستها قرار گرفته یا با گزارشهای دو پهلو سعی در زمینه سازی برای
فشار و کنترل آنها میشود.
البته گزارش مذکور نه تنها به حمایت گسترده
سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده و کشورهای غربی در آموزش و استفاده از
شبکههای جمعی در انتقال اطلاعات محرمانه که در طی جنگ افغانستان و بعد از
آن صورت گرفت اشارهای نمیکند، بلکه به این موضوع نیز بیتوجه است که
شبکههای سی.ان.ان. و بی.بی.سی چطور به گروههای سلفی در حال شکلگیری در
پاکستان پوشش رسانهای میدهند و ویدئوهای فوقالذکر با حمایت رسانهای چه
کشورهایی تهیه و ارسال میشد.
و بالاخره اینکه در این گزارش هیچ
اشارهای به فعالیت گروههای مختلف تروریستی مورد حمایت مستقیم آمریکا
مانند ریگی و خلق عرب که علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند، نشده
است.