به گزارش گروه خاکریز سایبری بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ نقدِنقد نوشت:
خسته نباشید محسن قرایی یک فیلم کاملا سفارشی است . کاملا سفارشی و به شدت قابل احترام . فیلمی که به سفارش میراث فرهنگی استان کرمان تهیه شده روایتی چشمگیر از انسان بودن ایرانی بودن و مادر بودن ارائه میکند . فیلمی که به نظر میرسد رضا میرکریمی بیش از یک تهیه کننده در آن دخالت داشته خیلی خوب و درست قصه میگوید سر شخصیت هایش به تنشان می ارزد و ادا در نمی آورد . بازی های بازیگران گمنام فیلم در بعضی صحنه ها از خود فیلم هم دوست داشتنی تر است. خلاصه میتوان دست اهل و عیال را گرفت و رفت فیلم را با خیال راحت دید و کلی هم عشق کرد !
اما گذشته از ساختار پدر مادر داری که قرایی به کمک میرکریمی دست و پا کرده فیلم پر است از لحظاتی که حرفهای دل ایرانی ها را با یک لحن ایرانی بیان میکند. به خصوص در چند سکانس که از بقیه دلچسب تر است .
انسان بودن : زمین شناس ماجراجوی کانادایی که فرزند مادری اسپانیایی و پدری فنلاندی است و همسری ایرانی دارد در داخل یک قنات در حالیکه پاچه هایش را تا زانو بالا داده دارد ماجرای سفرهایش به این ور و آن ور دنیا و ماجرای از دست دادن پسرش را به انگلیسی برای مرد آفتاب سوخته ی کرمانی هفت پشت مغنی تعریف میکند . او با چنان شوری تعریف میکند و مغنی آنقدر همدلانه و به فارسی و با لهجه کرمانی جواب میدهد که باور نمیکنی اینها اصلا زبان هم را نمیفهمند!
ایرانی بودن : زن 55 ساله ای که پنجاه سال پیش از ایران رفته حالا دوباره به ایران برگشته . دست تقدیر و بی خیالی شوهرش و البته عشق او به همسر او را با یک استیشن قراضه و دو جوان که بلد راهند به وسط بیابان های کرمان کشیده . لاستیک ماشین پنچر میشود و زن طاقتش طاق . شروع میکند به غر و لند به سر شوهر سر به هوا و بازیگوشش که دیگر نمیخواهم با تو زندگی کنم . میگوید دیگر از بی خیالی ها و جسارت بیش از حدت خسته شدم. وقتی برگشتیم باید از هم جدا شویم . شوهرش هم میگوید چرا وقتی برگشتیم همین حالا. مرد راهش را میکشد و میزیند به دل بیابان و زن هم چرتی میزند و وقتی بیدار میشود و شوهرش را پیدا نمیکند شروع میکند به داد و بیداد سر جوان ها که اگر یک مو از سر شوهرم کم شود دمار از روزگارتان در میآورم . بعد هم که شوهرش را بیرون قنات پیدا میکند یک جوری قربان صدقه شوهرش میرود که انگار نه انگار که تا همین یکی دو ساعت پیش میخواست از او جدا شود . حالا این وسط مهمان نوازی های زورکی و مردانگی ها عجیب غریب وبه شدت ایرانی فیلم را بیخیال .
مادر بودن : خاله یکی از همان جوان ها که میزبان آن زن و شوهر و بقیه شده شروع میکند به گپ زدن با بچه خواهرش . خاله وقتی جوان بوده چون بچه نداشته پسر بزرگ خواهرش را میبرد خانه خودش تا بزرگ کند پسر را با همه عشقش بزرگ میکند و هر روز بیشتر دلبسته اش میشود پسر که رشید شد میرود جنگ و دست آخر شهید میشود حالا برادر همان پسر به خاله میگوید کاش من هم سنم میرسید میرفتم جنگ خاله بغض میکند و میگوید بهتر که نرفتی... بعد ادامه میدهد اگر میرفتی من الان تنها بودم . یک جوری دوتایی با هم گریه میکنند که همان جا دلت برای مادرت تنگ میشود .
هر چند خسته نباشید نستالوژی بازی میکند و یکی دو تا تیکه ی الکی هم به حکومت میاندازد اما اینقدر چیزهای خوب دارد که میشود این عیب هایش را زیر سیبلی رد کرد . میشود زیر سیبلی رد کرد چون وقتی خسته نباشید را فشار دهی تا عصاره اش را بگیری یک فیلم بسیط انسانیِ ایرانی خواهد بود .
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com