کد خبر: ۱۲۳۸۷۳
تاریخ انتشار:

حال ما خوب است، اما تو باور مکن

ضیاء هادوی

سوز سردی در هوای شهر پیچیده ، سوز برف است و از خود برف خبری نیست، گویا شادی وسپیدی به ما نیامده ، شاید هم حرارت اعمال وکردارمان هست که دانه های برف را نرسیده به بالای شهر نه تنها آب می کند که بخار می سازد!! می روم تا روزنامه ای بخرم ،کنار پیاده رو پسر 9یا 10ساله ای توجهم را جلب می کند ، با پا های برهنه روی زمین سرد وتیره نشسته چند بسته جوراب سیاه و دستمال های کاغذی سپید جلویش گذاشته و دارد مشق می نویسد و درس می خواند ، جلو می روم من را که می بیند می گوید آقا یک جوراب بخرید ارزان می دهم، می گویم چند ؟ می فهمد که خواهان هستم، می گوید جفتی 3000تومان دوتا بخرید 5000 تومان هم می دهم دست در جیبم می کنم ویک اسکناس از همان هایی که در یک طرفش حق مسلم مارا درج کرده اند به پسرک میدهم خوشحال می شود و دوجفت جوراب به من می دهد می گویم :کلاس چندمی می گوید: دوم: می گویم پسر سردت نیست می گوید خوب چرا؟ ولی مجبورم، باید کار کنم پدرم ازداربست افتاده والان قطع نخاعی شده پیمانکارش هم بیمه اش نکرده بود ، من وخواهرم و مادرم مجبوریم کار کنیم ، -گوشه خیابان را نشانم میدهد _دخترک 7 یا 8 ساله ای که داد می زند آقا ، خانم ، گل های قشنگ دارم ، گل بخرید، پیش خودم می گویم ، خدا را شکر این یارانه هارا می دهند وگر نه این مردم چه مصیبت هایی که نداشتند !! پسرک می گوید: حواسم بهش هست ، خوب خواهرمه !! از غیرتی بودنش خند ه ام می گیرد وتعجب میکنم درزمانه ای که کم هم نیستند افرادی که غیرت ،شرف وانسانیت را با هسته اش قورت داده اند، پسرکی این چنین برای دفاع از ناموس و خانواده اش کار می کند و درس هم می خواند بعد ادامه می دهد ، مادرم هم از صبح میرود خو نه های مردم کارگری ، روز نامه را در دستم می بیند می گوید : معلوم شد چند می خواهند عیدی بدهند ؟ تحسینش می کنم از این روحیه ی تلاش گرش واز اینکه برای خودش مردی است ستایشش میکنم می گویم :عیدی؟ می گوید: آره امروز گفتند: ((می خوان بگند چند تومن برای عیدی میدن)) ، دو زاری ام می افتد که امروز قرار بوده میزان کمک خیر خواهانه وبشر دوستانه ی مشترک مجلس و دولت به مردم برای شب عید را اعلام کنند. می گوید برای خواهرم می خوام کلاه وکفش بخرم خیلی سردش هست برای مامانم یه ژاکت برای بابام هم...... (( عجب صبری خدا دارد)) بلند می شوم تا اشک هایم رانبیند به آن سمت خیابان می روم یک شاخه گل از دخترک می خرم ومی گویم برو این گل واین جوراب ها روبه آن پسرک که آن گوشه نشسته بده بگو : خیلی مردی، دخترک هاج واج من را نگاه می کند .. سوار ماشین می شوم رادیو را روشن می کنم تا حال وهوایم عوض شود ، سرود های انقلاب 57 را می خواند ، ......تو پناهی بر ضعیفان یا الله ..... همه جا ...... یاد کسانی می افتم که 34 سال پیش دست به دست هم دادند و از ظلم وستمی که بر آن ها می رفت به خیابان ها ریختند تا خودشان بر سرنوشت خود وکشورشان حاکم باشند.فریادشان استقلال بود وآزادی بعد خواستند جمهوری هم باشند آن هم اسلامی.چه خون هایی که ریخته نشد و چه جان ها که فدا نشد تا به این جا رسیدیم و وبرخی از ما کفران نعمت کردیم وچه راحت اتحاد ووحدت آغازین را رفته رفته به تفرقه بدل کردیم ، به جای این که در جهت رفع مشکلات فرهنگی، اجتماعی ،اقتصادی ومعیشتی مردمان این سرزمین بکوشیم، رفتیم سراغ مسایل حاشیه ای واز اصل به دور ماندیم، بعضی از ما به جای این که روز به روز سنگی را از جلوی پای این مردم برداریم به بهانه های مختلف سنگی گذاشتیم، و هر روز که گذشت همدیگررا متهم کردیم و برای اثبات خدمت خودمان به نفی دیگری متوسل شدیم ، یادمان رفت تمام رفتار مان زیر ذره بین دقیق نظارت مردم فهیم قرار دارد ، وآن ها با صبوری همه این رفتار ها را می بینند وبه خاطر حفظ نظام کلامی نمی گویند تا مبادا بد خواهان وکینه جویان شاد شوند وبهره های تبلیغاتی از آن برند . یادمان رفت قرار بود یک موی این کوخ نشینان را به همه ی کاخ نشینان ندهیم ، و حالا................. حالم بد تر می شود موج رادیو را عوض می کنم، این جا رادیو فردا- انتشار نوار مکالمه در مجلس توسط ..... -می روم روی موج وطن خودمان که هیچ جا وطن نمی شود، رادیو مجلس، عجب سرو صدایی هست ، اتحاد قابل وصف و مثال زدنی بین مسوولان برقراراست ، از این همه دغدغه برای رفع مشکل مردم در مجلس تعجب می کنم، صدای فریاد های درهم برهم ونگو بگو ، بگم بگم روکن ، رو نکن ، بزار رو کنه ، من مجبورم بگم .....عجب اوضاعی هست ، بیچاره پسرک که فکر می کرد امروز می خواهند نرخ عیدی اش را تصویب کنند ، به چراغ قرمز می رسم ، من که اهل گذشتن از چراغ قرمز هم که نیستم : پشت چراغ قرمز می ایستم ، عکس شهیدی زیبا در جلوی چشمانم هست می خوانم احولات شهادتش را و این که بدن او بی سر به مام وطنش برگشت ، به قامت پر شکو هش زل میزنم ، دلم لک می زند برای شهیدان ومردان وزنانی راست قامت که چه زیبا وبا غرور پر کشیدند تا استقلال و آزادگی شان حفظ شود ، خوشا به حال شان که رفتند تا این روز هایی که بر ما و مردم ما می رود را نبینند، در خیالم غوطه ور می شوم ، شماره معکوس شروع می شود ، 180- 179-178-177......به چشمانم زل زده می گوید، اخوی چه خبر؟ می خواهم آبرو داری کنم پیش خودم می گویم او که نمی بیند ، او که سر دربدن ندارد، بگذار از حال مردمان وامروز کشورمان با افتخار وبه نیکی یاد کنم و کمی تا قسمتی هم آرزو های آغازین را بگویم و بگویم هنوز بر همان عهد دیرین هستیم، تا احساس نکند که خون شان به هدر رفته و هدف مقدس شان گم گشته!! صدای رادیو را می شنود به او می گویم که باور کن که این افشا گری ها که نه روشنگری ها ، این نوار و عکس نشان دادن ها ، این گلو پاره کردن ها وفریاد زدن ها همه و همه برای مردم است ! اصلا برای شخص و منفعت گروه ودوستان وفامیل نیست، می گویم این ها همه درد دین دارند ، همه مسلمان واقعی و پیرو ائمه اطهار وسیره و سلوک شان را سر مشق قرار داده اند ، عهد نامه مالک اشتر سر لوحه کار شان است و همه کار هاشان برای مصالح نظام ودر جهت خدمت به مردم است ، ، تمام فریاد هاشان در دیروز ، امروز، فردا ، برای آن است که نظام و حکومت ما استعلا و سر بلندی یابد ، اگر هم برخورد حذفی می کنند برای این است که مصلحت را در این می بینند تا حکومت و نظام را حفظ کنند ، که حفظ نظام از اهم واجبات است البته این یعنی نه این که از هر راهی برای حفظ کردن آن کوشیده اند ، نه اصلا، چون یادتان هست ما می گفتیم هدف وسیله را توجیه نمی کند ، هنوز هم بر سر همان حرف ایستاده ایم و به آن باور داریم ، آری برادر ، آن حرف مال کمونیست ها و مارکسسیت های بی دین بود ، اصلا هم از دین و مذهب و احساسات مذهبی مردم مایه نمی گذاریم تا مخالف مان را از صحنه بیرون کنیم ، امروز هم دارند تلاش می کنند درصد عیدی همان کودک خیابان نشین را بالا ببرند ، جز به مصلحت نظام نمی اند یشند ، این ها همه می دانند که پیامبر رحمت و انسانیت برانگیخته شد برای مکارم اخلاقی ، برای همین است که در همه جا اخلاق را رعایت می کنند ، اصلا دروغ نمی گویند، خیانت در امانت مردم نمی کنند ، تهمت نمی زنند ، آبروی دیگران برای آن ها حرمت دارد و آبرو ریزی نمی کنند ، اصلا به فکر زر اندوزی وجمع کردن ثروت برا ی خودشان وفرزندان ودوستان شان نیستند ، می دانند که رفتارشان اعتماد عمومی مردم و جوانان را نشانه گرفته ، برای همین هم رعایت انصاف واخلاق را در حرف زدن وعملکردشان دارند، می گویم این سرو صدا ها برای این است که همه دوست دارند قانون حاکم باشد ودر چارچوب قانون همه حرکت کنند ، همه می خواهند جلوی بی قانونی را بگیرند ، حرف اول وآخر رادر بین این مسوولین ما قانون می زند ، الان هم دارند تلاش می کنند تا مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم را حل کنند ، اختلاف بین مسوولین اصلا وجود ندارد ، اگر هم موردی باشد آن هم برای این است که هر یکی بیشتر از دیگری می خواهد به این مردم خدمت کند برای همین هم بعضی وقت ها خود رو های خدمت شان به مردم در سبقت از یکدیگر شاید کمی از بغل به هم بخورند ، نه اصلا ، امکان ندارد شاخ به شاخ شوند ، می دانند شاخ به شاخ شدن چه تلفات سنگینی دارد ، امروز همه در آن جایی که قرار بود در راس امورباشد جمع شده اند تا در این زمانی که همه آرزو دارند زمین خوردن ما راببینند ، جلوی زمین خوردن مردم ونظام را بگیرند ، آمده اند تا کمک کنند به مردم چون تحریم های دشمنان و بدخواهان نظام خیلی دارد به مردم فشار می آورد ، خوب البته ما مدیریت اقتصادی و عملکرد های بسیار خوبی داشته ایم که توانسته ایم این تحریم ها را دور بزنیم و این قدر قطعنامه داده اند که قطعنامه دونشون نزدیک پاره شدن هست و مدام وصله وبخیه می زنند، البته اگر این مدیریت وعملکرد اقتصادی خوب وموفق نبود خیلی وضع ما بدتر از این می شد ، خلاصه آره همه ی بدبختی و مشکلات معیشتی امروز به خاطر همان کاغذ پاره ها هست ، اما این مسوولین ما آن قدر دوست هم هستند و دوست داشتنی و اتحادی بین شان برقرار است که خنثی کننده ی بسیاری از توطئه ها هست ، چون آن ها می دانند وبه آن ها متذکر هم شده اند که اختلا ف های کوچک را بین مردم بردن یک نوع خیانت به مردم ونظام هست ، برای همین هم هست که مدام عکس های یادگار ی شان را برای هم بلوتوث می کنند وبا هم عکس وفیلم می گیرند که این اتحادشان بیشتر جلوه کنه، والبته اسناد افتخارو غیر افتخار در خدمت به مردم را نه از برای ریا و یا زبانم لال ا فشا گری که از برای روشنگری، برای این که مردم بدانند که آن ها خدمت گزاران واقعی شان هستند ارائه می دهند و رو می کنند ، اصلا رانت ، سوء استفاده از بیت المال و اختلاس ، قانون گریزی، دور زدن قانون که اصلا و ابدا ، رفیق بازی ، فامیل گرایی هم که وجود ندارد ، اگر هم باشد خیلی خیلی خیلی کم هست که به چشم نمی آید ، خلاصه شهید عزیز آن چنان اتحادی داریم که نگو ، ما قدر خون های ریخته شده برای آبیاری درخت نظام را می دانیم ، قدر تمام آن هایی که برای مردم و نظام وکشور از گذشته و از سالیان دور تا امروززحمت کشیدند و تلاش کردند را می دانیم و منت دار تلاش شان هم هستیم ، می دانیم تفرقه و گسست آفت و رمز خشکاندن این درخت تنومند است برای همین هرگز در صدد تفرقه بر نمی آییم ، هر از چند گاهی شاخ وبرگ های اضافی درخت را کوتاه می کنیم ، ولی حواس مان هست که شا خه ها و ساقه های اصلی که سالیان سال با این درخت بودند را کوتاه نکنیم ، تنها چیزی که بین مسوولین ما وجود ندارد تفرقه ، تهمت ، افترا وبی اخلاقی است ، آن ها می دانند که این رفتار ها باعث می شود تا مردم وبویژه جوانان از نظام نا امید شوند پس حواس شان هست که تخم مرگ نا امیدی و یاس را در دل ها ی مردم نکارند ، چون می دانند که ملخ های تفرقه هر از چند گاهی به مزارع وحدت ما حمله می کنند .

نگاهی به من می کند ، لبخند بسیار تلخی می زند ، سرم را پایین می اندازم ، شرمنده می شوم ،وزیر لب با خجالت می گویم شما چه خبر اخوی !!!

می گوید حال ما هم خوب است ،خیلی خوب ، اما تو باور نکن !!! و با دست به آن سمت خیابان اشاره می کند ، بنر قشنگی را می بینم که بر روی آن نوشته شده است ((این عمار)) ، یاد بزرگ مردی می افتم که این روزها خیلی تنها ست ، ولی هنوز هم سنگ صبور وتکیه گاه مردمان سرزمینم هست ، خوشحال می شوم که هنوز کسی هست که به ما امید، پایمردی واستقامت بدهد ، بوق های ممتد ماشین های پشت سر من را به حال خودم می آورد ، چراغ سبز شده است و وقت رفتن!!

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین