به گزارش بولتن نیوز به نقل از بانی فیلم ، با فانتن در اتاق نشيمن خانهمان آشنا شدم!
مترجم: مهرناز منتظري - فيلم »بينوايان» ساخته تام هوپر كه درامي
موزيكال است، كانديداي دريافت هشت جايزه اسكار شده است.
يكي از اين كانديداها آن هاتاوي در شاخه بازيگر زن نقش دوم
است. او سال 2008 نيز براي فيلم «راشل ازدواج ميكند» كانديداي دريافت جايزه
بازيگر زن نقش اول شده بود كه در نهايت مقابل كيت وينسلت براي فيلم «كتابخوان» (The Reader) شكست
خورد، اما شايد او امسال با ايفاي نقش فانتن كه به خاطر اين كاراكتر حاضر شد
موهايش را جلوي دوربين فيلمبرداري كوتاه كند شانس بيشتري داشته باشد لازم به ذكر است
او جايزه گلدن گلوب را در همين خصوص از آن خود كرده است.
در اينجا گفتوگويي را با
آن هاتاوي درباره كار كردن با تام هوپر و نخستين تجربههايش از رمان «بينوايان»،
(زماني كه هفت ساله بوده و همراه مادرش، كيت مككالي هاتاوي كه نقش فانتن را بازي
ميكرد، براي اجراي اين نمايش به آمريكا رفت) ميخوانيد:
آيا اين فيلم و بازگردان ترانه «من روياي يك رويا را ديدم»
به طور خاص، اين شانس را به
شما داد كه مرزهايي را در بازيگري درنورديد كه تاكنون آنها را كشف نكرده بوديد؟
البته صد در صد. من هرگز در يك فيلم موزيكال شركت نكرده
بودم. اين
كار براي من خيلي جديد بود. من بازيگر تئاترهاي موزيكال هستم هر سال از زماني كه
خيلي بچه بودم، كلاسهايي را در اين خصوص ميگذراندم. بنابراين به خواندن بازگردانها
و بازگويي يك داستان از طريق آواز عادت داشتم. آواز حس مخاطب را تشديد ميكند. اين
چيزي است كه معمولاً در تئاتر بيشتر حس ميكنيد و به عنوان يك بازيگر ميدانيد
بايد چه كاري انجام دهيد، اما زبان فيلم بسيار متفاوت از تئاتر است و به همين دليل
هم من از اين تجربه هيجانزده بودم. اين كار خيلي دوست داشتني بود و راه خود را
براي اينكه در منشور اين فيلم جاي بگيرد، به خوبي پيدا كردم. انجام اين كار خيلي
ساده نبود اما به هر حال ما اين كار را انجام داديم. اينها كارهايي است كه ميتوانيد
خوب به خاطر بسپاريد و با آن بزرگ شويد.
اصولاً تبار فانتن، تباري دلخراش و پر از دلشكستگي است. ميتوانيد3
درباره اين كاراكتر و اينكه تا چه حد شما را فرسوده ميساخت،
صحبت كنيد؟
در بازيگري گاهي اوقات وجوه مشترك چندي با كاراكتر خود داريد كه كار را براي شما راحت ميكند، اما فانتن براي من جزو اين كاراكترها نبود و شباهتي به او نداشتم. به همين دليل مجبور بودم خيلي تحقيق كنم و كتابهاي تاريخي مربوط به زمان وقايع بينوايان و موقعيت زنان در آن روزگار را بخوانم، اما خب كلماتي كه فانتن به كار ميبرد، كار من نبود. همه اينها را آلن بابليل انجام داد. او «من روياي يك رويا را ديدم» نوشت. فانتن يك روياپرداز است. دقيقاً از همين جا هم بود كه من شروع كردم به نزديك شدن به كاراكترم. در رماني كه ويكتور هوگو نوشته است، جملاتي در اين خصوص هست. او مينويسد: فانتن در اطراف باغ قدم ميزند و صداي پرندگان را ميشنود و آنها را ميبيند كه حقيقتاً آنجا نشستهاند. او عاشق خيالپردازي و دنيايي تخيلي است دنيايي كه بسيار زيباتر و بهتر از دنيايي است كه او در آن زندگي ميكند. به همين دليل هم ميخواستم به او حس لمس اين چيزها را بدهم. اما از آنجا كه مشكلي كه فانتن دارد، اختصاص به همه زنان اين طبقه دارد، از تحقيقات بهروز و مدرن نيز غافل نشدم و درباره زناني كه به خاطر جنسيت خود به بردگي گرفته ميشوند، مطالعه كردم. چيزهايي را در اين خصوص خواندم كه هرگز نميتوانم آنها را فراموش كنم. آنها خيلي بد و وحشتناك بودند. اين زنان سرشار از خشمي عميق هستند. بنابراين قطعه «من روياي يك رويا را ديدم» تأثير زيادي در درك داستان دارد.
از اولين تجربههايتان از رمان بينوايان، فيلم يا تئاتر آن
بگوييد.
- شش يا هفت ساله بودم كه مادرم نقش فانتن را در يك تئاتر از
«بينوايان»
پذيرفت. در آن زمان من شاهد تمرينهاي او بودم و در واقع از اتاق نشيمن خانهمان
بود كه با «بينوايان» و البته فانتن آشنا شدم. بعدها در همان ايام بارها و بارها
با او به سالن نمايش رفتم و بازي او و كل نمايش را ديدم. البته پس از آن نيز نمايشهاي
ديگر را ديدم مثل «سامانتا باركز» من در تمام مدت آن نمايش گريه ميكردم.
آيا واقعاً به خاطر نقش فانتن موهايتان را جلوي دوربين
كوتاه كرديد؟ اين چقدر سخت
بود؟
- براي من خيلي سخت بود. به هر حال موهايم بود، وقتي نقش
فانتن را پذيرفتم، ناهار را با تام هوپر خوردم. موقع ناهار به او گفتم: ميخواهم
كاملاً در نقشام حل شوم و اگر شما تمايل داشته باشيد، حتي حاضرم موهايم را در
سكانسي كه فانتن موهايش را ميفروشد، واقعاً كوتاه كنم. البته من ميدانستم كه
براي كارگردانها و تهيهكنندگان هر فيلمي ترتيب فيلمبرداري خيلي اهميت دارد و
ايجاد تغيير در آن ممكت است براي آنها دردسرساز باشد. بنابراين خيلي روي اين مسئله
اصرار نكردم و گذاشتم تصميمگيري نهايي با خود آنها باشد. اما خودم اعتقاد داشتم
اين تغيير فيزيكي ميتواند همه چيز را بسيار واقعي نشان دهد. بنابراين وقتي تام
هوپر اعلام كرد پيشنهاد مرا پذيرفته است، خيلي خوشحال و هيجانزده شدم. اما خب
زماني كه من اين پيشنهاد را دادم، هنوز نامزد نكرده بودم. وقتي به همسرم گفتم بايد
چنين كاري را انجام دهم، او با غرور، اما نگراني و وحشت به من نگاه كرد وقتي نظرش
را پرسيدم گفت: ميداني به فكر چند ماه آينده هستم و اينكه براي عروسي موهايت
كوتاه خواهد بود. خب طبيعتاً اصلاً چنين چيزي را دوست نداشتم. اما بعد با خودم فكر
كردم: خب اين يك حقيقت است. من در اين صورت خودم خواهم بود. زني كه بازيگر است و ممكن
است به خاطر كار خود مجبور به تغيير قيافه شود.
بنابراين درامي كه در اين خصوص در ذهنم بود، خيلي راحت حل
شد. اما به هر صورت روزي كه بايد حقيقتاً اين كار را انجام ميدادم، رسيد. مثل
بيد از هيجان و اضطراب ميلرزيدم. اما تام هوپر خيلي خوب و راحت با اين مسئله برخورد
كرد. شايد اگر كس ديگري بود، فكر ميكرد در حال نق زدن هستم، اما او آرامش لازم را
به من داد و اين كار انجام شد. حالا ديگر لازم نيست زمان زيادي را براي شستوشوي
موهايم صرف كنم.
منبع Indie London:
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com