به گزارش
بولتن نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، «پرویز تک زارع» از بسیجیان شهرستان آبیک درباره عکسی که می بینید چنین روایت می کند:
«آن روزها من کارمند بنیاد شهید آبیک بودم. مغازه هم داشتم، برای اولین بار بود که در سال 65 به جبهه اعزام می شدم، آن هم از بسیج آبیک. حاج آقای طباطبایی، با درخواست مردم، تازه به شهر ما آمده و امام جمعه آبیک بود. نمازهایش را همه دوست داشتند و انسجام خوبی در شهر ایجاد کرده بود.دیدن چهره بشاش و همیشه خندان او حسابی شارژمان می کرد.
این عکس مربوط به روز اعزام من است و من از زیر قرآنی که به دست ایشان بود گذشته و عازم جبهه ها شدم، در حالی که او می گفت: دست علی به همراهتان باشد؛ اما خود که پس از ما به جبهه ها اعزام شده بود، از خداوند خواسته بود تا همانند جَد بزرگوارش به شهادت برسد، که این چنین نیز شد و تکه های پیکر مطهرش را پس از عبور تانک های دشمن از رویش، جمع آوری و به خاک سپردند، در حالی که صورتش کاملا سالم و نورانی مانده بود.
رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما
هم سوخته پروانه
جداً من بهش حسوديم ميشه
ابلیس ملعون همانطور که باید به انسان سجده و ادب می کرد و به علت تمرّد از بهشت رانده شد، آخرالامر نیز تعداد انسانهای فراتر از او به او و یارانش می چربد و حالا سکوت کرده و فردای قیامت مأیوس و سرافکنده و خوار خواهد شد.
اگر تحت تأثیر بزرگ منشی و رشادت این شهید گرامی واقع شدی راحت بگو، بسم الله منتظریم!
دادن سر نه عجب،داشتن سر عجب است
تن بی سر عجبی نیست رود گر بر خاک
سر سردار ره عشق به پیکر عجب است