کد خبر: ۱۱۹۷۲۶
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
گفتگو با استاد محمد رضا لطفی

با سياسي شدن هنرمند موافق نيستم

يكي از همين روزهاي سرد زمستاني بود كه مهمان مكتب‌خانه ميرزاعبدالله شديم و ساعتي را با مردي گذرانديم كه تار بخشي از هويت او شده است؛ استاد محمدرضا لطفي نام آشنايي است براي همه و طي اين سال‌ها زخمه‌هاي ساز او را شنيده‌ايم و دوستش داشته‌ايم. قرار گفت‌و‌گوي ما با او در آستانه تولدش ـ هفدهم دي ـ بود، او امسال شصت و شش ساله شد و 51 سال است كه تار مي‌نوازد. تبريك تولد استاد بهانه‌اي شد تا با هم درباره موضوعات مختلفي حرف بزنيم.
بولتن نیوز : تار معروف استاد روي ميزش است و گاه به آن زخمه‌اي مي‌زند و حرف مي‌زند. لطفي بسيار خوش برخورد و مهربان است و مي‌توان گفت هم‌صحبت بسيار جالبي است كه با هيجان از همه چيز حرف مي‌زند؛ از تغييرات اجتماعي گرفته تا سياسي شدن هنرمندان و لغو كنسرت‌ها و ... او بسيار صريح حرف مي‌زند و گاه آنقدر تند و گزنده از چيزي انتقاد مي‌كند كه تعجب مي‌كنم!


در پايان مصاحبه هم مدادي را سمت من مي‌گيرد و مي‌گويد: مگر ساز من با قلم شما چه فرقي دارد؟ شما مي‌تواني با قلمت فحاشي و هتاكي كني، هم مي‌تواني چيزهاي خوب بنويسي. ساز من هم همين طور است، با آن هم مي‌توان موسيقي نازل و افتضاح اجرا كرد و هم موسيقي ارزشمند و فاخر؛ اما چرا همان فرصتي كه در اختيار قلم قرار مي‌دهند در اختيار ساز هم قرار داده نمي‌شود؟

استاد کم​کم وارد 66 سالگي شده​ايد.

ممنونم از لطف شما بالاخره شصت و شش سالگي را هم ديديم.

(كمي مكث و لبخند) از 15 سالگي موسيقي كار كردم و تار زدم. رياضياتم خوب نيست، حساب كنيد ببينيد چند سال مي‌شود.

51 سال.

بله يك عمر است كه موسيقي كار كرده‌ام.

فكر مي‌كنم بهتر است براي شروع گفت‌و‌گو نظرتان را درباره حكايت تار بپرسم كه اين روزها نقل محافل و بحث اصلي رسانه‌ها شده‌است. تا جايي كه مي‌دانم تا اين لحظه درباره ثبت جهاني ساز تار از سوي كشور آذربايجان اظهارنظر نكرده‌ايد.

از زماني كه خبر ثبت اين ساز ايراني به نام كشور آذربايجان اعلام شد خيلي‌ها به من گفتند كه درباره اين موضوع چيزي بنويسم و حرفي بزنم، اما گفتم كه ضرورتي ندارد اين كار را انجام دهم و نمي‌خواهم وارد اين داستان شوم؛ چون يك موضوع روبنايي است. شايد برخي نمي‌خواهند يك ساز را در سازمان يونسكو به ثبت برسانند.

اما رديف‌هاي موسيقي را به ثبت رساندند.

بله. چون ماجراي رديف‌هاي موسيقي با حكايت ساز تفاوت دارد. رديف‌ها مكتوبند و به‌نوعي سند تاريخي محسوب مي‌شوند، ولي ساز مشكل دارد.

چندي پيش كنسرت شما در بابلسر و محمودآباد لغو شد، دليل خاصي داشت؟

شما خودتان در اين مملكت زندگي مي‌كنيد و مي‌دانيد مشكلات از بخش بالايي نيست، منظورم اين است كه مشكل وزير، معاون وزير يا حتي مركز استان هم نيست. وقتي اختيار برگزاري كنسرت‌ها مي‌افتد دست يك شهرستان، كار به اينجا مي‌رسد؛ چون در شهرستان‌ها افراد نظرگاه شخصي پيدا مي‌كنند و با همين نظرگاه‌ها هم جلوي برگزاري يك برنامه را مي‌گيرند حالا اين نظرگاه شخصي به چه صورت به‌وجود مي‌آيد نمي‌دانيم! ممكن است كار يك هنرمند را دوست نداشته‌باشند يا از قيافه او خوششان نيايد، يا اين‌كه شخص ديگري براي برگزار نشدن كنسرت ازجايي به آنها فشار بياورد و در نهايت جلوي برگزاري يك برنامه هنري كه در چارچوب تعاريف جامعه هم است، گرفته شود؛ اما در هر صورت ما حتي متوجه نمي‌شويم كه اصلا اين فشارها از كجا و سمت چه كسي اعمال شده‌است.

پيش ‌ترها وقتي قرار بود در شهرستاني كنسرتي برگزار شود، اداره كل ارشاد استان به وزارت ارشاد در تهران نامه مي‌نوشت و موافقت‌ها انجام مي‌شد و بعد هم كار اجرا مي‌شد؛ اما در حال حاضر يك سري اختياراتي به شهرستان‌ها و استان‌ها داده شده كه نگاه‌هاي سليقه‌اي و فردي را بر عرصه فرهنگ و هنر حاكم كرده است.

من اجراهايي را در استان مازندران داشتم. در شهر ساري كه مركز استان است تمام افراد از جمله استاندار، مدير كل ارشاد و مسئول اماكن مشكلي با اجراي ما نداشتند و كنسرتمان بخوبي برگزار شد. آن وقت در شهرستان كوچكي مثل بابلسر كه جمعيتي در حد 250 هزار نفر دارد يكباره چنين اتفاقاتي رخ مي‌دهد. اين مشكلات البته در بسياري از شهرستان‌ها وجود دارد مثلا به هيچ عنوان نمي‌توان در بابل كنسرت برگزار كرد، چرا؟ چون يكي از عواملي كه بابل را اداره مي‌كند، اعلام كرده تا زماني كه من هستم به هيچ عنوان در اين شهر كنسرتي برگزار نخواهد شد، بنابراين اهالي موسيقي از روي بابل مي‌پرند و به شهر بعدي مي‌روند. به نظر مي‌رسد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي راهكاري براي حل اين مشكلات ندارد.

درباره لغو كنسرت شما دليل خاصي هم ذكر شد؟

شاه‌آبادي، معاون وزيرارشاد ظاهرا گفته بود كه پيگيري مي‌كند، اما در يك برنامه تلويزيوني گفت كنسرت لطفي اصلا مجوز نگرفته بوده كه لغو شود. مساله اينجاست كه مگر به ما يك‌روزه مجوز مي‌دهند؟ بايد سالن را بگيريم و قرارداد اجاره سالن را بنويسيم، پيش پرداخت هزينه سالن را هم بپذيريم. بعد قرارداد سالن را بفرستيم و مراحل اخذ مجوز سپري شود. ما در همين مرحله بوديم. در اين مدت به ما اعلام نكردند كه مجوز نمي‌دهند و مدام گفتند مجوز را مي‌دهيم، اما يك هفته قبل از برگزاري كنسرت گفتند مجوز نمي‌دهيم! چرا تا قبل ازكنسرت من هيچ مشكلي در بابلسر نبود و حالا مشكل شرعي يافتند. يك بام و دو هوا نمي‌شود.

لطفي: راستش را بخواهید باتوجه به تجربه‌ای که در زندگی‌ام داشته‌ام، با‌سیاسی شدن هنرمند موافق نیستم. من عقیده دارم هنرمندان نباید وارد دسته و گروه سیاسی شوند و به یک جناح خاص وارد شوند

چنين اتفاقاتي برنامه‌هاي يك گروه را به هم مي‌ريزد و لطمه‌هاي زيادي به كار مي‌زند، چون گروه‌ها در اين مرحله تمرين كرده اند و براي اجرا هزينه‌هايي هم داده‌اند؛ اما آخرش هيچ... در اين ميان يك سوال باقي مي‌ماند و آن هم اين است كه چرا در شرايطي كه مدام از حمايت موسيقي فاخر حرف زده مي‌شود، چنين مشكلاتي وجود دارد؟ و چرا من به‌عنوان يكي از كساني كه در مسير موسيقي فاخر و اعتلاي آن كار كرده و مي‌كنم بايد با چنين مشكلاتي روبه‌رو شوم؟ البته ظاهرا شاه‌آبادي گفته بود كه آيين‌نامه‌اي براي يكسان‌سازي عملكرد استان‌ها براي برگزاري كنسرت‌ها تهيه مي‌كند تا كمتر شاهد بروز چنين اتفاقاتي باشيم. اميدوارم اين اتفاق بيفتد، چون هر چه باشد حل اين مشكل بر عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي است، چون اين وزارتخانه مسئول و قيم برگزاري برنامه‌هاي هنري در سراسر كشور است و بايد از حقوق هنرمندان دفاع كند. واقعا اگر اين وزارتخانه نتواند از حقوق صنفي ما هنرمندان دفاع كند بايد به چه كسي رجوع كنيم؟ بنابراين بهتر است تدابيري بينديشند و جلوي ادامه اين وضع را بگيرند.

مي‌گويند فرهنگ شهرها با هم تفاوت دارد و در برخي شهرها نمي‌توان اجازه برگزاري كنسرت موسيقي را صادر كرد. شما اين حرف را مي‌پذيريد؟

اگر قانوني نگاه كنيم نه. چون قانون در كتابچه‌اي تصويب شده است و تكليف و چارچوب آن مشخص است. به طور مثال مي‌گويند ما مي‌توانيم همه جاي ايران آب بخريم و بخوريم و هيچ‌كس نمي‌تواند بگويد نمي‌توان در يك شهر آب خريد و خورد؛ پس قوانين مملكت هرچه هست براي تمام شهروندان ايراني است. بنابراين اگر برگزاري كنسرت موسيقي قانوني است بايد همه جاي كشور با آن يكسان رفتار شود، ما قانوني نداريم كه شامل حال يك استان شود و استان ديگري را در بر نگيرد. البته از نظر فرهنگي در پاره‌اي موارد حرفشان درست است و به ايشان حق مي‌دهم، اما اين حرف تابع قانون نيست، بلكه تابع سليقه شخصي است؛ اما درست اين است كه قانون در همه‌جا حكمفرما باشد. در اين شرايط جاي قانون كجاست؟ نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي چه خواهد بود؟

بگذاريد يك چيزي را به‌صراحت به وزارت ارشاد بگويم؛ اگر فعاليت در عرصه موسيقي غيرقانوني است بفرمايند ما برويم دنبال كسب و كار ديگري. يك كاغذ بنويسند و بخشنامه كنند كه فعاليت موسيقي انجام نشود ما هم ديگر كار نمي‌كنيم، اما به اين سياست يك بام و دو هوا ادامه ندهند.

براي من خيلي جالب است كه آقاي خواجه اميري به عنوان نماينده موسيقي پاپ در مصاحبه تلويزيوني در برنامه گردونه مي‌گويند كه تاكنون 300 كنسرت برگزار كرده‌اند. اين را هم بگذاريد كنارش كه طبق آمارهايي كه برج ميلاد تهران منتشر كرده 80 درصد كنسرت‌هايي كه طي سال در اين مكان برگزار مي‌شود، موسيقي پاپ است. آن وقت ما به عنوان يك موسسه فرهنگي و هنري جدي با داشتن سه گروه كه هفت سال است براي آنها زحمت مي‌كشيم، ديگر نمي‌توانيم سالي يك كنسرتمان را هم برگزار كنيم. هميشه مي‌گويم يكي بيايد براي ما توضيح دهد اينجا چه خبر است؟

اگر سياست كشور بر پايه حمايت و حفظ موسيقي بالنده و به قول رئيس‌جمهور موسيقي فاخر است، فكر مي‌كنم ما در ايران در چارچوب همين موسيقي فاخر هستيم و نبايد با مشكلاتي چون لغو كنسرت و طولاني شدن مجوز روبه‌رو شويم.

مردم خودشان دوست دارند، بيشتر در كنسرت پاپ شركت كنند.

خب همه جاي دنيا همين است. موسيقي پاپ مصرفي است و مردم گرايش بيشتري به آن دارند. اما در اين همه جاي دنيايي كه گفتم دولت‌ها شرايط ويژه‌اي را براي پيشرفت موسيقي ملي فراهم مي‌كنند. دولت ما هم بايد همان‌طور كه براي حفظ بناهاي تاريخي به عنوان ميراث فرهنگي يك ملت سرمايه‌گذاري مي‌كند، براي حفظ موسيقي اصيل كشور هم سرمايه‌گذاري كند.

تصورش را بكنيد كه بياييم همه ابنيه تاريخي را ويران كنيم و بگوييم مردم بيشتر به فضاهاي تازه و امروزي مي‌روند و ديگر نيازي به حفظ اين بناها نيست. چه كسي حاضر است چنين كاري انجام دهد؟ موسيقي هم ميراث فرهنگي ماست و دولت بايد سياستگذاري خاص و بودجه جداگانه‌اي براي حمايت از اين هنر اصيل داشته باشد و از اين طريق فرهنگ ملي را حفظ كند. همه‌جا حرف از كمك به پيشرفت موسيقي فاخر است، آن‌وقت با همه اين حرف‌ها ما هنرمندان اين عرصه هميشه آخر صف قرار مي‌گيريم و با فشار و سختي فعاليت‌هايمان را ادامه مي‌دهيم. من و سه گروهي كه در موسسه آواي شيدا زيرنظرم فعاليت مي‌كنند، مي‌توانيم هر سال 50 كار توليد كنيم، اما با توجه به سختي‌هايي كه داريم، سالانه سه تا پنج كار منتشر مي‌كنيم و شرايط مطلوبي داريم.

بگذاريد كمي هم درباره موضوعي حرف بزنيم كه هميشه درباره آن نظريات ضد و نقيضي وجود دارد. نظر شما درباره سياسي شدن هنرمندان چيست؟

هنر موضوع حساسي است و بالطبع هنرمند هم حساس خواهد بود، بنابراين تخصص ما هنرمندان احساس است و از اين‌رو نسبت به هر پديده بيروني حساس هستيم. طبيعتا وقتي درد و رنج يك جامعه را احساس مي‌كنيم، اين موضوع به صورت ناخواسته در كارمان تاثير مي‌گذارد. وقتي هم اين احساسات در كارمان بازتاب پيدا كرد، مي‌گويند هنرمند سياسي است. اين نگاه نادرست است، چرا كه هنر در ذات خود تعهد دارد و از اطراف خود تاثير مي‌گيرد. ممكن است ده نفر در خيابان از كنار پديده‌اي رد شوند و به آن توجه نكنند. اما درد و رنج يك انسان بر هنرمند تاثير عميقي مي‌گذارد. بعد هم در كارش منعكس شده و باعث مي‌شود او يك اثر هنري تلخ يا غمگين را بيافريند، اما اين موضوع دليلي نيست بر اين‌ كه او را سياسي بنامند و زيرسوال ببرند.

پس اين ماجراي سياسي شدن هنرمندان كه از زبان بسياري مي‌شنويم چيست؟

ببينيد ما در مملكتي زندگي مي‌كنيم كه انسان‌هاي عادي هم سياسي به طور عام هستند و درباره مسائل خرد و كلان مملكت نظر مي‌دهند. در چنين فضايي هنرمند هم حق دارد ديدگاه‌هاي خاص خود را درباره اتفاقات جامعه‌اش داشته باشد.

یعنی شما در این مقوله برای یک هنرمند اندازه یک انسان عادی حق سیاسی بودن قائل هستید؟

بله مسلم است هر انسانی حق دارد دیدگاه خود را داشته باشد و درباره‌اش حرف بزند.

اما سیاسی شدن هنرمند با یک انسان معمولی فرق دارد، چون مردم و جامعه از هنرمندان تاثیر زیادی می‌گیرند، اما کمتر تحت تاثیر نظرات افراد عادی هستند.

حرف شما درست است، اما می‌خواهم بگویم داشتن دیدگاه سیاسی حق یک هنرمند است و اگر دلش بخواهد، می‌تواند وارد این عرصه شده و دیدگاه‌هایش را بیان کند... اما این را هم بگویم هر که خربزه بخورد پای لرزش هم می‌نشیند!

پس سیاسی شدن هنرمند لرز هم دارد؟

بله که دارد، اما درباره هر هنرمند باید جداگانه این بررسی را انجام داد. در طول تاریخ هنرمندان زیادی سیاسی شده‌اند و در این عرصه کار کرده‌اند، اما یک هنرمند مثل فردوسی سیاسی است و هنرمند دیگری مثل عزیز نسین در ترکیه؛ هر کدام به دیدگاه خود. سیاسی بودن با حرفه‌ای سیاسی بودن فرق می‌کند، یعنی هنرمند نبايد تابع تشکیلاتی با مانیفست ایدئولوژیک شود.

پس با سیاسی شدن هنرمند تحت شرایطی موافقید؟

لطفي: اگر برگزاري كنسرت موسيقي قانوني است بايد همه جاي كشور با آن يكسان رفتار شود، ما قانوني نداريم كه شامل حال يك استان شود و استان ديگري را در بر نگيرد.

راستش را بخواهید با توجه به تجربه‌ای که در زندگی‌ام داشته‌ام، با سیاسی شدن هنرمند موافق نیستم. من عقیده دارم هنرمندان نباید وارد دسته و گروه سیاسی شوند و به یک جناح خاص وارد شوند، چون برایشان خطر دارد آنهایی که در رده‌های بالای حزب نشسته‌اند، مانیفست می‌دهند که این سیاست‌های امسال ماست و هنرمند باید در سیاست‌های امسال آنها کار هنری بکند. این می‌شود هنر فرمایشی و ارزش کار هنرمند را زیر سوال می‌برد.

فکر کنم بهتر است سوالم را صریح‌تر بپرسم. خیلی‌ها می‌گویند شما هم سیاسی هستید.

در پاسخ به آنهایی که می‌گویند لطفی سیاسی است، باید بگویم من کار سیاسی نمی‌کنم، اما به جامعه‌ام نگاه سیاسی دارم و این نگاه در کارم هم تاثیر می‌گذارد، اما هیچ وقت به این صورت نبوده‌ام که یک مانیفست را دنبال کنم و فقط به دنبال و با اهداف آن پیش بروم، چون معتقدم در این شرایط کار هنری شعار می‌شود و دیگر هنر نیست.

برخی منتقدان می‌گویند هنر امروز جامعه ما تا حد زیادی فرمایشی شده و همین موضوع در ایجاد فاصله میان هنرمندان و مردم تاثیر داشته است. نظر شما چیست؟

به هیچ وجه نمی‌توان درباره این مساله براحتی ابراز عقیده کرد. فضای جامعه ما پیچیده است. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که در آن همه چیز مدام در حال تغییر است. یک دسته مهاجر را در نظر بگیرید که رفته‌اند جایی مستقر شده و خانه ساخته‌اند، زراعت می‌کنند و با آرامش زندگی می‌کنند. ما هنوز به آن آرامش نرسیده‌ایم، در تجربه‌ایم و به همین خاطر نمی‌توانیم درباره دلیل چیزی محکم حرف بزنیم.

ببینید فکر می‌کنم بخشی از مشکلات عرصه موسیقی به گردن خود هنرمندان است. از این‌که مثل سال‌های نخستین پیروزی انقلاب با هم صمیمی نیستند، می‌توان به خیلی موارد پی برد. می‌خواهم ببینم به نظر شما چقدر خود هنرمندان مقصرند؟

هنرمندان هم مثل بقیه مردم ایران مقصرند. طوری می‌گویید هنرمندان که انگار ما از ملت ایران جدا هستیم. نه ما هم مثل مردم هستیم و در مشکلاتی که داریم به اندازه بقیه مردم مقصریم. ما همه در یک مجموعه زندگی می کنیم و در یک معادله هستیم. حالا اهمیت حرکت بعضی‌ها در این معادله خیلی مهم است، مثل دولت،دانشگاه‌ها، مجلس و هنرمندان، اما نباید به هنرمند به عنوان یک موجود روحانی که مشکلات اقتصادی ندارد و از مادیات فارغ است، نگریسته شود، چون من هم مثل شما باید غذا بخورم و درآمد داشته باشم. اجاره خانه بدهم و به ماشینم بنزین بزنم. حالا چون تار می‌زنم مسائلم فرق می‌کند؟ نه. همه مشکلاتی که ملت دارند، ما هنرمندان هم داریم. حتی بیشتر، چون حساس‌تر هستیم.

اما همیشه نقش فرهیختگان و خواص جامعه بیشتر است...

قطعا تقصیر فرهیختگان جامعه بیشتر است، اما اول باید دید هنرمند فرهیخته شده است یا نه، چون قرار نیست هرکه خوب تار بزند، فرهیخته هم شده باشد.

مثلا آثاركانون هنري و فرهنگي چاووش محصول دوره‌اي است كه هنرمندان با هم ارتباط خوب و نزديكي داشته‌اند. اما حالا هنرمندان هم از هم دور شده‌اند و ديگر كارهايي با آن ميزان تاثيرگذاري توليد نمي‌شود.

حرف شما مثل اين است كه ما به گذشته برويم و بگوييم قرن سوم و چهارم هجري در ايران خيلي خوب بود، ابوعلي سينا بود، فارابي بود و.... وقتي مي‌گوييد حال و هوا يعني از روزگاري حرف مي‌زنيد كه شرايط خاص خودش را داشته و در همان شرايط هم اتفاقاتي رخ داده است. آثارچاووش هم محصول يك دوره خاص است و ديگر تكرار نمي‌شود.

چرا؟

آن كارها متعلق به 34 سال پيش است و از آن زمان تا كنون خيلي چيزها تغيير كرده است. ملت ما در طول اين 34 سال عوض شده است. شعارها، آرمان‌ها و نگاه هايش بين خواص و عوام دگرگوني‌هايي داشته است. شما جوانيد اما پيرترها درك مي‌كنند كه طي اين مدت تا چه اندازه زيست مردم تغيير كرده و ديگر فضايشان شباهتي به فضاي سال‌هاي اول انقلاب ندارد.

البته اين تحولات ذات زندگي اجتماعي است و همه جاي دنيا ديده مي‌شود. خلاصه آن‌كه ما در اين 34 سال اندازه 3400 سال تغييرات داشته ايم، سرعت اين تحولات را نسل شما هم حس كرده است و براي همين هم مدام مي‌گوييد كه درجواني احساس پيري مي‌كنيد.

اجازه بدهيد دوباره به بحث موسيقي برگرديم و مشكلات آن را در اين 34 سالي كه گفتيد، بررسي كنيم.

چند بار اين را بگويم؟ تكليف موسيقي روشن نيست. تكليف ما را مثل نويسنده‌ها و سينماگران روشن كنند، اگر كار نكرديم يا خوب كار نكرديم بياييد به ما خرده بگيريد. يادم است اول انقلاب بخشنامه كرده بودند، ريتم دو چهارم حلال است و شش هشتم حرام! خدا را شكر ديگر از اين بخشنامه‌ها نداريم و شرايط خيلي بهتر شده است. اما هنوز هم وضع كاري هنرمندان موسيقي قابل مقايسه با شرايط ديگر هنرها نيست. نمي‌دانم چرا بزرگان و مسئولان كشور يك بار دست به دست هم نمي‌دهند تا با همفكري اين مشكل را حل كنند. بزرگان فقه شيعه در نهادهاي تصميم‌گيرنده مهم جامعه حضور دارند، از شوراي تشخيص مصلحت گرفته تا مجلس شوراي اسلامي و ديگر نهادها. اگر دور هم جمع شوند و موضوع را بررسي كنند، مي‌توانند يك بار براي هميشه تكليف موسيقي را
روشن كنند.

پس شما رشد موسيقي و توليد اثر فاخر را در گرو روشن شدن تكليف ما با موسيقي مي‌دانيد؟

بله اول تكليف موسيقي را روشن كنند و وقتي هم از بلاتكليفي رها شد، براي آن بودجه بگذارند و حمايتش كنند تا توليدات خوب آنقدر زياد شود كه مردم سراغ موسيقي‌هاي سطحي و وارداتي نروند. در حال حاضر 95 درصد موسيقي سطحي، ايران را فراگرفته و 5 درصد هم موسيقي هنري جدي ايراني توليد نمي‌شود، اين روزها شرايط موسيقي واقعا تاسف‌انگيز است. اين درد را به چه كسي بگوييم؟

اين را هم بگويم كه من چه موسيقي بزنم چه نزنم، چه كارم توليد شود چه نشود، آنقدر در دنيا شهرت دارم كه با دو كنسرت، تمام درآمد سالانه‌ام را داشته باشم و هزينه‌هايم را تامين كنم. تمام حرف‌هايي كه مي‌زنم از روي دلسوزي است، چون به وطنم علاقه‌مندم و آرزو دارم همديگر را درك كنيم.

حرف پاياني؟

مگر ساز من با قلم شما چه فرقي دارد؟ شما مي‌تواني با قلمت فحاشي و هتاكي كني، هم مي‌تواني چيزهاي خوب بنويسي يكي با مداد مي‌نويسد مي‌شود حافظ، يكي هم فحش ركيك مي‌نويسد. مداد مسأله نيست مسأله اين است كه با آن چه چيزي نوشته شود. ساز من هم همين طور است، با آن هم مي‌توان موسيقي نازل و افتضاح اجرا كرد و هم موسيقي ارزشمند و فاخر. پس همان فرصتي كه در اختيار قلم قرار مي‌دهند در اختيار ساز هم قرار داده شود.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
مرتضی خاکپور
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۱۳:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
0
0
یعنی هر طرف باد آمد بچرخد ؟!
هنر مند که غم مردم ندارد هنرمند نیست .
هنر باید در خدمت مردم باشد .
و گرنه به هیچ نمی ارزد ؟!
شهبازی
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۲۲:۲۹ - ۱۳۹۱/۱۰/۲۶
0
0
سلام
در بعضی از قسمت ها با استاد موافقم اما در کل باید بگم که هنرمند باید به بالاتر از اینها فکر کنه چون از مسائل روزمره فارق شده و دنیا رو با چشمی دیگه می بینه. هنر البته از نوع سالم و الهی باعت ترقی روح و روان هنرمند میشه پس می تونه بهتر مسائل روز رو ببینه. بحث پیچیده ایه اما یادمون باشه هنرمند متعهد بهتر از هزار سیاست مدار بی تعهد می تونه رفتار سیاسی سالم داشته باشه.
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین