کد خبر: ۱۱۰۸۷۴
تاریخ انتشار:
فاصله ما با اقتصاد مقاومتي در گفت‌وگوي «جوان» با حيدر رحيم‌پور ازغدي

احمدي‌نژاد حاميان خود را دچار احساس دوگانه كرده

مبارز ديرپاي انقلاب اسلامي در مشهد، به‌رغم اينكه اخيراً ‌كتابش را در نقد وضعيت اقتصادي كشور منتشركرده، اما نمي‌تواند فارغ از دغدغه فرهنگ و سياست سخن بگويد. او در «تلخ‌ترين نوشته من» از كژي‌هاي اقتصادي و نشان دادن مواضع بي‌تدبيري و مافياي اقتصادي نوشته است و اينچنين بود كه ما نيز فرصت را براي گفت‌وشنود با او درباب اقتصاد مقاومتي مغتنم شمرديم. او از اقتصاد شروع كرد و به پيام ماه محرم يعني فريضه امر به معروف و نهي از منكر ختم نمود تا نشان دهد هر جا كه ناكامي داشته‌ايم، از آن روي بوده است كه از منويات اسلام دور افتاده‌ايم.
محمدرضاكائيني
مرجع : روزنامه جوان
اخيراً‌ از جنابعالي كتابي منتشر شده با عنوان «تلخ‌ترين نوشته من!». در اين كتاب دغدغه شما نابساماني‌هاي اقتصادي امروز كشور است. به‌رغم دغدغه‌هاي ديريني كه در عرصه فرهنگ و سياست داشته‌ايد، چه شد كه اين بار به سراغ اقتصاد رفته‌ايد؟ در شرايطي كه جهان اسلام با جنگ نرم و وقايعي چون جسارت به ساحت مقدس پيامبر(ص)درگير است، چه محمل و اولويتي براي پرداختن به مقولات اقتصادي هست؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم. تمام قضايايي كه غرب در عرصه سياست و حتي فرهنگ براي ما درست مي‌كند، عمدتاً نوعي اشتغالزايي است! نبايد از ياد ببريم آنچه امروزه جهان را متلاطم كرده، فقر است. از آن طرف مي‌دانيد فقر چيزي است كه كفر و ايمان برنمي‌دارد. وقتي ملتي غني باشد، غافل مي‌شود، وقتي فقير باشد، مضطر مي‌شود. هم غافل بد است، هم مضطر. بايد متعادل باشد. تعادل هم در شرايطي است كه فرد يا ملت در حد آرامش، اقتصادش تأمين باشد. من معمولاً اين را مثال مي‌زنم. گاوهاي پروار با پاهاي خودشان مي‌روند سلاخ‌خانه. گاوي را كه در شرايط جنگ و اذيت، ده تا مرد هم نمي‌توانند او را بكشند، مي‌اندازند جلوي يك بچه و تمام! گاو هم تا نميرد نمي‌فهمد كه دارد مي‌ميرد! از اين طرف آهوي گرسنه، يعني آهويي كه بايد بدود و تلاش كند تا به غذا برسد، با جنبيدن حتي يك برگ مي‌دود و فرار مي‌كند. گاو پروار با پاي خودش مي‌رود اما آهو فرار مي‌كند. نوع ديگري كه درعرصه طبيعت قابل رؤيت است شكاري است كه نصيب گرگ مي‌شود چون نمي‌تواند فرار كند، يعني به خاطر اينكه نمي‌تواند شكار مي‌شود. ماحصل اين مثال اين است كه وقتي كسي يا ملتي تحت تعليم قرار نگيرد و تربيت نشود، خيلي زود شكار مي‌شود. اين عدم تربيت هنگامي ايجاد مي‌شود كه اشتغالات جنبي و كم‌اهميت شما را از فكركردن و چاره پيداكردن براي امور اصلي باز بدارد.
من تحقيقي كردم و دانستم كه آقا اخيراً چرا آمده‌اند به خراسان شمالي. اوضاع اين نقطه اين طور است كه فقر و اعتياد و پريشاني، اين جماعت را به هم ريخته، دشمن هم آمده و نفوذ كرده است، نتيجه اين شده كه گروهي‌شان مي‌گويند تقصير تركمن‌هاست، تقصير شيعه‌هاست، تقصير سني‌هاست و خلاصه اين كارها را مي‌كنند. اين است كه آمدن آقا كار بسيار بسيار به‌جايي بود و همه مطالب را هم گفتند. اين مي‌شودتوجه دادن همه به نقطه اصلي و برحذرداشتن همه به خصوص مسئولان ازپرداختن به حواشي. من بعضي وقت‌ها به رغم اينكه احمدي‌نژاد را اصالتاً‌ آدم صميمي و خوبي مي‌دانم، در عين حال نگاه مي‌كنم و مي‌بينم نعوذبالله اين يك كسي است كه حتي از بني‌صدر و اينها بيشتر مي‌تواند تخريب كند.

اگر بخواهد و اگر به منازعات داخلي مشغول شود.
چرا؟ براي اينكه محسوس است. توليد ما در دوران او آسيب‌هايي ديد كه بعضاً در دوران‌هاي بي‌صاحبي و شلوغي مملكت هم نديد. اتفاقاتي كه دريك سال اخيراً‌ در عرصه اقتصاد ما افتاد، مانندي ندارد. از ياد نبريد در اوايل انقلاب و در اوج فقر و فلاكت، ما يك‌مرتبه توليدات را دو برابر كرديم! شما نمي‌دانيد در چه شرايطي بوديم. برايتان خاطره‌اي بگويم. در آستانه انقلاب آيت‌الله ‌خامنه‌اي در مسجد گوهرشاد سخنراني مي‌كرد. من و آقاي سررشته‌دار پشت تريبون بوديم كه گزارش‌هاي لحظه‌اي را به آقا بدهيم. هنوز انقلاب نشده بود و چند ماهي به انقلاب مانده بود. سررشته‌دار به من گفت به آقا بگوييد به مردم بگويند گندم بكارند. همه گندم ما از امريكا مي‌آمد و ممكن بود امريكا گندم ندهد و از قحطي مردم را بكشد. من يادداشتي نوشتم و روي ميز آقا گذاشتم و ايشان هم با خطابه خوب و بيان بسيار مناسب، مطلب را گفت. چهار پنج روز بعد هم همين مطلب را امام (ره) فرمودند. آن سال گندم كاشتن خيلي مهم بود و مردم هم عجيب كاشتند. يكي دو سال هم رحمت آمد و تأمين شديم.
حالا هم ناراحتم و نمي‌دانم با اين دولت و سياست‌هايش چه بايدكرد؟ سياست خارجي احمدي‌نژاد كه ماه است، ولي در عين حال مشكلات اقتصادي خيلي واضحند. اين را هم ما مي‌دانيم و هم همه دنيا. خيلي مهم است و چيزي نيست كه افشاگري يا عليه او باشد. درعين حال همه هم مي‌دانند كه غرب و امريكا چه مي‌كنند. ما هم كه خصم اولش هستيم و طبيعتاً بيشتر مي‌دانيم.

ولي شجاعتش در گفتن بي‌نظير است و گاهي هم همين مسئله به چشم اسفنديار او مبدل مي شود.
من خودم در مقالاتم اين را نوشتم، يعني افشاگري كه مي‌كند دوم خردادي‌ها همين طور يكريز فحش‌اش مي‌دهند! در همان مقاله هم نوشتم، ولي در همان جابه او خطاب كردم كه هيچ‌كس مثل تو به صنايع كوچك و دامداري صدمه نزد، ولي نبايد خدماتي را كه در سياست خارجي انجام دادي ناديده گرفت. اين را نبايد پنهان كرد. در موسم همين خدمات و موفقيت‌هاي او بود كه دوم خردادي‌ها شروع كردند به حمله كردن به او و مثلاً يك نفر به اسم ۳۰ نفرعليه او مقاله مي‌نوشت! مجاهدين خلق هم تئوري‌شان همين بود.‌.‌.

اينها هم كساني هستند كه به شيوه آنها رفتار مي‌كنند.
لابد همفكر و هماهنگ هستند. ما الساعه در شرايطي هستيم كه تنها وظيفه‌مان همان است كه آقاي خامنه‌اي فرمودند.

توليد ملي و كار و سرمايه ايراني
و خدا را شاهد مي‌گيرم اگر گوش مي‌دادند، حتماً به خودكفايي مي‌رسيديم. اينها يا نمي‌فهمند يا دشمن‌اند.
200 سال پيش در اروپا آزادي دادند كه در قفس بزرگي كه برايشان ساخته بودند پرواز كنند و به يكي از دو سه نفري كه خودشان را كانديدا مي‌كنند، رأي بدهند، درحالي كه همه‌شان يكي هستند. اوباما سياه است، وزير امور خارجه سفيد برايش مي‌گذارند. بوش سفيد است، برايش وزير امور خارجه سياه مي‌گذارند! سياه و سفيد را قاطي مي‌كنند تا بگويند همه ازحقوق مساوي برخوردارند، درحالي كه همه مي‌دانند نه آن سفيد و نه آن سياه، هيچ‌كدام كاره‌اي نيستند. سرنخ ازجاي ديگري هدايت مي‌شود
اگر به اين حرف گوش مي‌دادند، در ايران مي‌شد براي ۱۰۰ ميليون نفر كار ايجاد كرد. معادن، چهار فصل بودن، استعدادها و جوان‌هايش بزرگ‌ترين سرمايه‌اند، اما همه‌اش شده است بيكاري و كثافت‌كاري. ما يك دامداري داريم كه هفت، هشت، ۱۰ سال پيش ۳ هزار گوسفند داشت. ۱۰۰، ۱۵۰ تن هم گوشت تحويل مي‌داديم. الساعه ۳۰۰، ۳۵۰ تا بيشتر گوسفند نداريم. اگر الان كسي بخواهد ۱۰۰ تا گوسفند را نگهداري كند، آخر سال يك ميليون تومان ضرر كرده است. چرا؟ چون قيمت گوشت با قيمت خوراك دام رابطه مستقيم دارد. كاه كيلويي ۷۰۰ تومان، جو كيلويي ۸۰۰ تومان. چوپاني را كه ۸۰ تومانش مي‌داديم و ذوق مي‌كرد، الان براي يك ميليون تومان نمي‌آيد!

از بس در مشاغل كاذب پول هست، كسي نمي‌آيد اين كارها را بكند.
مشاغل امروز، عمده‌شان كاذب‌اند. اگر آن موقع گوشت ۱۲ تومان بود، الان بايد بالاي ۵۰ هزار تومان باشد، چون كاه ۳ ريال و جو كيلويي ۸ ريال بود، چوپان‌ها ۴۵ تومان مي‌گرفتند و ذوق مي‌كردند و دامداري رونق داشت. حالا طوري شده است كه اگر كسي ۱۰۰ تا گوسفند نگه دارد، در شش ماه يك ميليون ضرر مي‌كند. هر چقدر هم زحمت بكشد و تخصص داشته باشد. درست مثل اينكه بخواهيد برويد تهران، تاكسي تلفني دير مي‌آيد، بعد وسط راه پنچر مي‌شود، بعد هواپيماها تأخير دارد و... و شما باور نمي‌كنيد كه هيچ‌يك از اين موانع به خاطر آن ايجاد شده است كه شما به تهران نرسيد. عمده اين كارها سنگ‌اندازي دشمن است و عبور از همه اينها از الطاف الهي است. اين كاري كه اخيراً درتوهين به پيامبر(ص) كردند، باعث شد پيامبر خدا (ص) خيلي هم مشهور شود. خيلي‌ها در غرب، اين انگيزه را پيدا كردند تا او را دوباره و بهتر بشناسند. شما نمي‌دانيد اطلاعات غيرمسلمان‌ها درباره پيامبر ما چقدر ضعيف است. حسن ‌آقاي ما مي‌گفت در يكي از سفرهاي خارجي، دريكي از كنفرانس‌هايشان مطلبي را برايشان خواندم، آنها گفتند: «پيغمبر شما خيلي خوب است. ما مي‌خواهيم عضو حزب او شويم!» اين بنده خدا نمي‌دانست پيغمبر(ص) ۱۴۰۰ سال پيش رحلت كرده‌اند! بي‌ترديد اين رحمتي بود كه در سطح وسيعي نام پيامبر(ص) مطرح و رابطه بين شيعه و سني تقويت شد كه موضوع بسيار مثبتي بود. به نظر من با اهانت هم كسي از بين نمي‌رود. آن چيزي كه انساني را از بين مي‌برد، آثاري است كه از او صادر مي‌شود. به نظر من اينها الطاف خفيه الهي است.

از بحث اقتصادي دور نشويم. به هر حال كسي منكر خدمات احمدي‌نژاد نمي‌شود. خيلي هم خدمت كرد. خدمات او واقعاً قابل مقايسه با هيچ‌يك از دولت‌ها نيست.
بله، صنايع سنگين، راه، پتروشيمي...

اما متأسفانه در عرصه سياست رفتارهاي ناهنجاري را پايه‌گذاري كرد كه سابقه‌اي نداشت و كسي هم جرئت انجامش را نداشت. مثلاً با او مصاحبه مي‌كنند و هر مشكلي را كه مي‌پرسند، مي‌اندازد گردن اين و آن. آيا دولت در عرصه اقتصاد اين‌قدر بي‌اختيار است كه يا تقصير اين است يا تقصير آن يا تقصير صهيونيسم؟
يك جايي نوشته بودم آقاي احمدي‌نژاد ما چيزي داريم كه شما مي‌گوييد مترسك، مي‌گوييم چوله‌قزك. شما مگر رئيس قوه مجريه نيستي؟ چوله‌قزك را مي‌گذارند كه پرنده‌ها دانه‌ها را نخورند. اينها چند بار كه مي‌آيند، مي‌فهمند كه از اين مترسك كاري برنمي‌آيد و دانه‌شان را مي‌خورند و براي رفع خستگي روي شانه مترسك مي‌نشينند و همان جا هم فضولات مي‌كنند.
احمدي‌نژاد سياست خارجي‌اش ماه بود، صنايع سنگين خوب بود. ماجراي يارانه‌ها حركت عظيمي بود كه هاشمي هم خيلي دلش مي‌خواست آن را انجام دهد، اما مي‌گفت نمي‌شود و از اجراي آن مي‌ترسيد، بيني و بين الله خوب بود. فقط و فقط در قوه اجرائيه هيچ‌كاره بود. من هم به او گفتم. يك وقتي يك جلسه دو ساعته داشتيم و گفتم: «تو در قوه اجرائيه خودت بدترين رئيس‌جمهور بودي». گفت: «پس مي‌خواستي بهترين باشم؟» گفتم: «براي چه نباشي؟» گفت: «براي اينكه آنجا وقتي راستي‌ها خرابكاري مي‌كردند، چپي‌ها مراقبشان بودند. وقتي چپي‌ها خرابكاري مي‌كردند، راستي‌ها مراقبشان بودند. حالا چپي‌ها و راستي‌ها دست به دست هم داده‌اند كه ثابت كنند احمدي‌نژاد به درد نمي‌خورد.» گفتم: «مشكل آنها نيستند. مشكل خودت و وزراي تو و سياستگذاري تو هستند. وزير كشاورزي تو هم مربوط به آنهاست؟» گندم را ۳۹۵ تومان مي‌خريدند كه من تلاش كردم و شد ۴۲۰ تومان. همان گندم را از هندوستان آورده بودند به قيمت ۷۰۰ تومان. در تمام دنيا اين رسم است كه وقتي جنسي را از خارج مي‌آورند و اختلاف قيمت آن را با داخل مي‌سنجند، باقي‌اش را براي كشاورزان سوبسيد مي‌گذارند، چرا؟ چون آنها با سوبسيد توانسته‌اند گندم توليد كنند. اصلاً اين رسم است. گندم ما را ۴۲۰ مي‌خرند. در سيلوهاي مشهد ماشين‌ها شش، هفت روز نوبت مي‌ايستادند و بالاخره مي‌گفتند ماشين‌ها از سيلوها مي‌رفتند در بيابان‌ها و كود مي‌ريختند روي زمين، يك دعوا هم بود كه آقا! اگر اينجا باران بيايد چطور مي‌شود؟ در نهايت كشاورزها ۸ هزار تن گندم دادند. از نظر عددي مي‌گويند يك‌دهم سال‌هاي پيش نيست. بعد هم آمدند و به كشاورز مضطر و بيچاره گفتند: «تو مي‌خواهي كرايه ماشين بدهي و بار كني و ببري بدهي دولت. ما همين‌جا از تو ۴۵۰ تومان مي‌خريم!». درآن روزها پول‌هاي سرگردان آمده بود كشاورزها هم گندم‌ها را دادند به اينها. اينها هم بردند و انبار كردند. يك ماه بعد هم ۷۰۰-۶۰۰ تومان فروختند. جو ۳۲۰ تومان بود، حالا شده است ۸۵۰ تومان، يعني به اندازه همه كشاورزان، پول درآوردند. پول‌هاي سرگرداني كه آمد در كار، موضوع راخراب كرد.

اين روزها مشغوليات مسئولان و تحليلگران مااين شده است كه بسنجند سهم تحريم درنابساماني اقتصادي بيشتر است يا سهم ناكارآمدي دولت. احمدي‌نژاد مي‌گويد تحريم وجود دارد و خيلي در فشار هستيم، به ما نمي‌فروشند و از ما نمي‌خرند. از آن طرف هم بحث بر سر اين است كه دولت بي‌تدبيري كرده و طرح و برنامه‌اي براي چنين روزي نداشته است. درصدبندي اين شده است جزو مشغوليات مسئولان و نخبگان جامعه ما! به نظر شما چقدر از اين نابساماني مربوط به تحريم است و چقدر مربوط به بي‌برنامگي مسئولان؟
اتفاقاً الان دارم مقاله‌اي با اين عنوان مي‌نويسم: «آيا تحريم‌هاي خارجي مصيبت‌بارترند يا تحريم‌هاي داخلي؟» خيلي تند است. محاصره‌هاي اقتصادي خارج البته ضررهايي دارد، ولي من حيث‌المجموع نفعش بيشتر است. همان بحث آهوي گرسنه‌اي كه گفتم در بيابان است. اگر اين محاصره‌ها نبود به حضرت عباس اين قدر دانش ما ترقي نمي‌كرد. اين اختراعات و كارهايي كه شد، بازتاب محاصره‌ها بود. بچه‌هاي ما مي‌گفتند وقتي در جبهه مضطر مي‌شدند، يك اختراع به ذهنشان مي‌رسيد. اگر دست مي‌كردند در انبار و جنس‌هاي مدرن امريكايي را برمي‌داشتند، همان گاو پرواري مي‌شدند كه با پاي خودشان مي‌رفتند سلاخ‌خانه. مجموعاً استفاده تحريم اقتصادي بيشتر از ضرر است، البته صدمه‌هايي هم دارد.

پس شما سهم بيشتر را به بي‌تدبيري مسئولان مي‌دهيد؟
بحث، بي‌لياقتي نيست. بحث اين است كه ما نمي‌دانيم اين همه اشتباه قابل تصور است؟ به عنوان نمونه ۳۰۰-۲۰۰ نفر مهندس جمع شده و شركتي را براي آبياري قطره‌اي درست كرده‌اند. وقتي وارد قضيه مي‌شوند، مي‌بينند بيشترين سوبسيدها نصيب ورقه‌هاي كف‌پوش
احمدي‌نژاد سياست خارجي‌اش ماه بود، ماجراي يارانه‌ها حركت عظيمي بود كه هاشمي هم خيلي دلش مي‌خواست آن را انجام دهد، اما مي‌گفت نمي‌شود و از اجراي آن مي‌ترسيد، فقط و فقط در قوه اجرائيه هيچ‌كاره بود. من هم به او گفتم: «تو در قوه اجرائيه خودت بدترين رئيس‌جمهور بودي». گفت: «پس مي‌خواستي بهترين باشم؟» گفتم: «براي چه نباشي؟» گفت: «براي اينكه حالا چپي‌ها و راستي‌ها دست به دست هم داده‌اند كه ثابت كنند احمدي‌نژاد به درد نمي‌خورد.» گفتم: «مشكل آنها نيستند. مشكل خودت و وزراي تو و سياستگذاري تو هستند»
استخرها و جوي‌ها مي‌شود. اينها از كجا مي‌آيد؟ تحقيق مي‌كنند و مي‌بينند از دوبي مي‌آيند. رئيس شركت رفت دوبي و برگشت و گفت: «خدا شاهد است، سالني است كه به پول امروز ما با ۲ ميليون تومان مي‌شود آن را ساخت. يك ماشيني هم آنجا هست مثل كارخانه نان لواش. بعضي موادش را از ايران مي‌برند، بعضي‌هايش را هم از خارج تهيه مي‌كنند.» من به رئيس‌جمهور نامه نوشتم و او هم بلافاصله قلم و كاغذش را برداشت. پرسيد: «چقدر مي‌شود؟» جواب دادند: «۸-۷ ميليارد». او هم ۵/۸ ميليارد حواله براي بانك ملي نوشت. مي‌دانيد بانكي‌ها با اين حواله چه كار كردند؟

در برابر پسرتان؟
يكي‌شان پسر من است. ۱۰۰ نفر مهندس هستند. آن‌قدر رفتند و آمدند كه بدبخت و بيچاره شدند. مدت‌ها كه در ادارات دويدند و اين طرف و آن طرف رفتند و آن حواله پول نشد، گفتند: «بسيار خب! شما برويد و جايش را بسازيد». اين بچه‌مهندس‌ها كه تازه از دانشگاه آمدند پولشان كجا بود؟ بالاخره يكي سند خانه پدرش را گذاشت، آن يكي ماشينش را فروخت، آن يكي طلاهاي زنش را فروخت تا ۵/۲ ميليارد تأسيسات آب و برق و سالن و اين تشكيلات را خريدند. هر جا رفتند، باز آنها را فرستادند جاي ديگر. آخر من به دفتر آقا گفتم و از دفتر آقا تلفن كردند به استاندار كه تو اقدام كن. او هم رؤساي همه ادارات را جمع كرد و گفتند كار بسيار خوب و سودده و مورد نيازي هم هست، ولي ما پول نداريم و باز مهندس‌ها را فرستادند تهران عقب نخودسياه كه از دوبي به آنها زنگ زدند. طوري است كه لحظه‌اي به آنها گزارش مي‌دهند. گفتند بياييد اينجا كارتان داريم و با تشريفات و هتل و بليت هواپيما و... دعوتشان كردند. اينها هم رفتند آنجا و آنها به اين بچه‌ها گفتند: «بيخود زحمت نكشيد. ما در ادارات عوامل و در ميان رجال هم دوستاني داريم كه به شما اجازه نمي‌دهند با ما رقابت كنيد». يا ابوالفضل! آنها به ما اجازه نمي‌دهند كه ما در ايران با نيروي خودمان براي لوازم مورد نياز خودمان كار كنيم! مگر ما توانستيم اين مطلب را به گوش مسئولي برسانيم؟ وقتي كه خواستم كاري بكنم، به چنين موانعي برخوردم. خود آقاي احمدي‌نژاد تلفن خاصي دارد كه بدبختانه دست مشايي است! اين تلفن را داده بود كه با اين شماره تماس بگير. ما فاكس زديم، تلفن مي‌كرديم، جواب نمي‌دادند. بالاخره يك پسري كه مثل اينكه بچه حزب‌اللهي بود، يك روز زنگ زد و گفت: «پيش خودمان بماند، شما هر چه فاكس و نامه مي‌دهيد، مشايي بايگاني مي‌كند». خب! اين وضع رئيس‌جمهور است.

پس برداشت شما بي‌لياقتي نيست، مافياست.
من مي‌گويم دولت در سايه دارد حكومت و يا دست كم سنگ‌اندازي مي‌كند. اصلش صهيونيسم جهاني با ريشه ۳۰۰۰ ساله است.

از تحريم خارجي و مافياي داخلي كه بگذريم، چقدر سهم مي‌دهيد به علافي و بيكاري عرفي جوانان ايراني؟ جوان‌هاي حالا كه نمي‌خواهند كار كنند، فقط مي‌خواهند يك‌شبه پولدار شوند!
نه خير! اين طور نيست. خدا شاهد است آن قدر جگرم براي اين بچه‌ها مي‌سوزد. ۱۵ تا ۲۰ درصدشان كه اغلب هم غيرمذهبي يا روشنفكرنما يا معتاد هستند، حسابشان جداست، اما به ۸۰ درصد بقيه اگر كاري بدهيد كه بداند اين كاري كه مي‌كند، غروب نتيجه مي‌گيرد مي‌بينيد كه چه جوري كار مي‌كند، چون من خيلي كارگر داشته‌ام و خيلي ديده‌ام. وقتي كنترات مي‌بندد و مي‌داند كه كار مال خودش است و حاصل عمرش را كس ديگري نمي‌برد، حقيقتاً كار مي‌كند. نه، اين طور كه شما مي‌گوييد نيست. اين هم يكي از القائات دشمن است كه مي‌خواهد بگويد اين نسل پير شده يا به درد نخور است. البته من روشنفكرها را دودسته مي‌دانم. يكي روشنفكرهاي حقيقي، يكي روشنفكري كه آن قدر مغزش روشن شده كه آب شده و از سوراخ‌هاي دماغش آمده بيرون و در جمجمه‌اش چيزي نمانده و شده است كدوي خالي! به اين مي‌گويند روشنفكرنما.

پس مشكل داخلي چيست؟
عرض كردم تحريم تأثير دارد، ولي فوايد محاصره اقتصادي بيشتر از زيان آن است.

تكليف چيست؟
بدبختي ما اين نيست. حرف عمده مسئولان، نخبگان و اخبار مملكت شده اوباما و قرآن‌سوزي و اين جور چيزها. مگر قرآن با قرآن سوزاندن يك آدم احمق از بين مي‌رود؟ در امريكا آن سالي كه قرآن را سوزاندند، پرفروش‌ترين كتاب امريكا قرآن بود. اين خيلي مسئله مهمي است. اين كار در واقع يك كار واكنشي و از سر استيصال بود.

واكنش گسترش اسلام در امريكا و اروپا...
هر كنشي، واكنشي دارد كه گاهي از محاسبه ما هم بيرون است. بعد من ديدم اگر ما ۱۰ هزار مبلّغ براي ترويج قرآن به همه جاي دنيا مي‌فرستاديم به اندازه اين كشيش به قرآن خدمت نكرده بوديم. پيامبر(ص) هم همين جور. بعد از قضاياي اين فيلم، مسئله خيلي فرق كرد. اگر كساني آمار علمي بگيرند، خواهند ديد كه شناخت مردم دنيا نسبت به پيامبر اسلام(ص) قبل و بعد از اين فيلم، دست‌كم ۶۰ درصد بيشتر شده است. پيامبر اسلام(ص) را هم كافي است بشناسي. كار تمام است! مي‌روند سراغ قرآن و حديث و روايت و كار تمام است!
حكايت ما حكايت همان گاو پرواري است كه با پاي خودش به سلاخ‌خانه مي‌رود. ۲۰۰ سال پيش در اروپا آزادي دادند كه در قفس بزرگي كه برايشان ساخته بودند پرواز كنند و به يكي از دو سه نفري كه خودشان را كانديدا مي‌كنند، رأي بدهند، درحالي كه همه‌شان يكي هستند. اوباما سياه است، وزير امور خارجه سفيد برايش مي‌گذارند. بوش سفيد است، برايش وزير امور خارجه سياه مي‌گذارند! سياه و سفيد را قاطي مي‌كنند تا بگويند همه ازحقوق مساوي برخوردارند، درحالي كه همه مي‌دانند نه آن سفيد و نه آن سياه، هيچكدام كاره‌اي نيستند. سرنخ ازجاي ديگري هدايت مي‌شود.

پس مشكل را در اقتصاد نمي‌دانيد، در فرهنگ مي‌دانيد.
در فرهنگ نقص ديگري هم داريم. عاشق كلي‌گويي هستيم. همه‌اش دوست داريم عده‌اي براي ما قصه نقل كنند. به تاريخ از جنبه تفريح و داستان نگاه مي‌كنيم نه درس و عبرت. هي به من زنگ مي‌زنند كه مي‌خواهيم درباره قديم‌هاي آقاي خامنه‌اي يا درباره آقاي هاشمي‌نژاد و بقيه با شما حرف بزنيم و همين طور حرف‌هاي كلي. يك مرتبه مي‌خواهند درباره يك موضوع واحد حرف بزنند. باوركنيد تقريباً شما تنها كسي هستيد كه هرچند وقت يكبار، درباره اينگونه مسائل با من حرف مي‌زنيد.

و كلام آخر؟
واژه‌ها كه عوض مي‌شوند، مفاهيم هم عوض مي‌شوند. امر به معروف و نهي از منكر از واجبات دين ماست. امام حسين(ع) حج خود را براي احياي امر به معروف و نهي از منكر نيمه‌كاره مي‌گذارد. اين يعني چه؟ يعني فقط هر كس راكه ديديم به او بگوييم نمازت را بخوان، روزه‌ات را بگير، چرا ريش‌ات را زدي؟ خير! امربه معروف بيشتردراموركلان مصداق دارد. معروف يعني كارهايي كه مي‌داني ارزش است. منكر يعني كارهايي كه مي‌داني نكره است، يعني ناشناخته شده و بيهوده و عبث است. خب! امر به معروف و نهي از منكر ما كو؟ گاهي اوقات فكر مي‌كنم اگر برخي از دواير و ادارات دولتي و وزارت ارشاد و اينها را كه ببنديم، به نفع اسلام و انقلاب و ايران است. واقعاً برخي از اينها خروجي درخوري ندارند، درعين حال سرمايه‌هاي كلاني را مي‌بلعند. اگر ما اين سرمايه‌ها را در چاه ويل اين دستگاه‌ها نريزيم و بدهيم به يك عده جوان مستعد خواهيد ديد چه معجزه‌اي خواهد شد. خب يكي اين را بگويد! چرا نمي‌گويند؟ چون فرهنگ امر به معروف و نهي از منكر نداريم. اگر صدايي بلند نشود مسئولان فكر مي‌كنند عيب و نقصي در كار نيست و كارخودشان را مي‌كنند. ما هر جا كه مشكل داشته‌ايم به خاطر اين است كه از اسلام دور افتاده‌ايم. اين ماه محرم براي برگشتن به امر به معروف است.

با تشكر از شما كه ساعتي را به اين گفت‌وگو اختصاص داديد.
ممنونم، شما لطف كرديد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین