به گزارش خبرنگار مهر، بهشت زهرا (س) نام بزرگترین گورستان در استان تهران است. فعالیت این گورستان رسماً در سال ۱۳۴۹ خورشیدی آغاز شد و نخستین درگذشته به نام محمدتقی خیال در تاریخ 3 مرداد ماه 49 در قطعه ۱ ردیف ۱، شماره ۱ به خاک سپرده شد.
دهان پر از "کرم" پیرزن
یکی از غسال ها به نام موسوی می گوید: مدت های زیادی در بخش غسالخانه مسئول تحویل جنازه بودم. اینجا بعضی ها مسئول کشیک شب هستند تا جنازه هایی را که شب توی منزل فوت می کنند و جوازشون توسط دکتر صادر شده و شبانه به بهشت زهرا (س) حمل میشود را تحویل بگیرند.
یک شب یک خانم سالمندی را آوردند که تحویل گرفتیم، فردا صبح که می خواستیم برای شستشو بفرستیم خانم های غسال گفتند که از گوشه دهان این بنده خدا کرم های ریز زنده در حرکت بود، خیلی چندشآور بود، از روی کنجکاوی ماجرا را برای یکی از بستگانش که کمی آرام تر بود و آدم با تجربه و دنیا دیده ای به نظر می رسید، تعریف کردم و اون بنده خدا بعد از چند بار استغفار گفت: این خانم مرحومه از بستگان ماست و یک ایراد بزرگ داشت که آدم بسیار بد دهنی بود و دائم به این و آن حرف رکیک و ناسزا می گفت و هیچ کس از زخم زبان اون در امان نبود و حتما دلیلش همین می تواند باشد. از تعجب هاج و واج مانده بودم. آرام از پیرمرد عذرخواهی کردم و به داخل برگشتم.
مرده ای که بوی گلاب می داد
یک بار پیرمردی را آوردند که اصلا به مرده شبیه نبود، چهره روشن و بسیار تمیز و معطری داشت. وقتی پتو را کنار زدم بوی گلاب می داد.
آنقدر تمیز و معطر بود که من از مسئول غسالخانه تقاضا کردم خودم شخصا این پیرمرد را بشورم و غسل بدهم، همه بوی گلاب را موقع شستشو و وقتی که آب روی تن این پیرمرد می ریختم حس می کردند. وقتی که کار غسل و کفن تمام شد بی اختیار در نماز و تشییع این پیرمرد شرکت کردم، بیرون برای تشییع و خاکسپاری اش صحرای محشری به پا بود. از بین ناله های فرزندانش شنیدم که گویا این پیرمرد هر روزش را با قرائت زیارت عاشورا شروع می کرد. از بستگانش دقیقتر پرسیدم، گویی این پیرمرد به این موضوع شهره بود، آدمی که هر روزش با زیارت عاشورا شروع می شد...
جنازهای که سر و صدا می کرد
عبدالحسین رضایی یکی از نیروهای بهشت زهرا می گوید: سال ها راننده آمبولانس بودم. یک روز رفته بودم سطح شهر که جنازه ای را به بهشت زهرا(س) منتقل کنم. خیلی برای تشییع معطلم کردند و ما را این طرف و آن طرف بردند. چندین بار جنازه را از توی ماشین درآوردند و تشییع کردند و دوباره گذاشتن توی ماشین. نزدیک ظهر بود که رضایت دادند جنازه را به بهشت زهرا(س) منتقل کنیم.
در مسیر اتوبان صالح آباد داشتم رانندگی می کردم. حواسم به جلو بود که یکباره شنیدم از کابین عقب با مشت محکم می کوبند به شیشه پشت سرم. خودم نفهمیدم چطور و با ترس و عدم تعادل توقف کردم. وقتی ماشین ایستاد شنیدم یکی فریاد می زنه باز کن! باز کن! اول تصمیم گرفتم فرار کنم ولی بعد از چند ثانیه خودم را جمع و جور کردم و دستگیره را برداشتم و با وحشت آرام آرام رفتم به سمت کابین عقب و با فاصله و ترس زیاد درب عقب ماشین را باز کردم.
دیدم جنازه سر جای خودش آرام و راحت خوابیده. یکباره جوانی لاغر اندام که از ترس رنگش پریده بود چالاک پرید پائین! پابه فرار گذاشت. به سمت بیابان فقط می دوید، انگار در مسابقه دو سرعت شرکت کرده بود. کمی که رفت ایستاد! برگشت به پشت سرش نگاه کرد. با اینکه خیلی دور شده بود، آهسته و با شرمندگی برگشت. در حالی که به شدت عصبانی بودم ولی خنده ام هم گرفته بود. گفتم: آخه تو این عقب چیکار می کردی؟ نگفتی من سکته می کنم؟ مگه نمی دونی سوار شدن عقب ماشین حمل جنازه ممنوعه؟ می خوای منو از نون خوردن بندازی؟ خلاصه اینکه گویا این جوان توی یکی از آن دفعه ها که جنازه را برای تشییع پیاده کرده بودن یواشکی پریده بود بالا و من متوجه نشده بودم. برای اینکه تنبیه بشه گفت: حالا تا بهشت زهرا(س) پیاده بیا تا حالت جا بیاد...!
مرده توی خواب روی سنگ غسالخانه
مریم آثاری نسب در بیان خاطراتش می گوید: ساعت کاری تموم شد، مثل همیشه آماده رفتن به منزل شدیم و باز مثل روزهای دیگر توی راه بازگشت به جسدهایی که در آن روز دیده بودم فکر می کردم. اون شب چون خیلی خسته بودم زود به خواب رفتم و خواب عجیبی دیدم. خانمی را که برای شستشو به غسالخانه آورده بودند، زنده بود و دست و پایش را با زنجیر بسته بودند و روی سنگ گذاشتنش و شروع به شستن کردند، فقط انگار جای سیلی و ضربه روی صورتش بود، در خواب خیلی منقلب شدم.
گریه کردم و برایم خیلی عجیب بود. صبح در حالی که درگیر تعبیر این خواب در ذهنم بودم به بهشت زهرا(س) آمدم و برای کار روزانه آماده شدم. در ابتدا قبل از شروع کار برای همکارانم ماجرای خوابم را تعریف کردم. حتی اینکه آن خانم چه لباسی پوشیده بود و یا روی کدام سنگ او را می شستند.
آن روز تا غروب جنازه ها را شستیم و همه چیز عادی بود. زمان استراحت شد و رفتیم برای آماده شدن و رفتن. در حال پوشیدن لباسهامون بودیم که عده ای از همکارانم رو صدا زدن که جنازه ای برای شستن آورده اند. چند لحظه ای از رفتن آنها نگذاشته بود که دیدم با تعجب و سراسیمه آمدند که آثاری، آثاری بیا همون رو که می گفتی آوردند! خشکم زد. با صدای لرزان گفتم: چه می گویید؟ چی شده؟ من، من گفتم؟ آهسته آهسته با ترس عجیب رفتم داخل غسالخانه! باور کردنی نبود، نه تنها من بلکه آن روز 14 یا 15 نفر بودیم. همه این صحنه را دیدند. روی پاهام نمی توانستم بایستم. خانمی سیلی خورده! چه می بینم! چند لحظه بعد به خودم آمدم. رفتم از اقوامش ماجرا رو بپرسم، یکی از بستگانش گفت: چند سال پیش بر اثر فشارهای روحی زیاد این بنده خدا مجنون میشه و در حالت شدید روحی قرار می گیرد.. آن را با زنجیر به تخت تیمارستان می بستند. این اواخر هم حال بدی داشت، تا اینکه خودش رو از پشت بام تیمارستان به پایین می اندازد و فوت می کند...
ماجرای خیلی عجیب بود. ارتباط این بنده خدا با خواب من! گیج بودم. خودم آن را شستم و بدنش رو با برگهای قرآن پوشاندم و به نوعی تطهیرش کردم و خدا رو قسم دادم به قرآنش، که ببخشدش و بیامرزدش.
وقتی که شهدا دخترم را شفا دادند
یادآوری این موضوع هم من را آزار میدهد. سال 87 بود. 18 سال داشت و با سرطان دست و پنجه نرم میکرد. دخترم رو میگویم. خدای من! چه لحظات سنگینی بود. نمی توانستم این غصه بزرگ رو تحمل کنم. عزیزترین هدیه خداوند به من و همسرم، جلوی دیدگانمان داشت آب میشد. حتی تصورش غمگین کننده است. تمام راهها را رفته بودیم. در نهایت نظر پزشکها این بود که برای مداوا باید به خارج از کشور اعزام بشود. کشور آلمان رو باز به توصیه پزشک انتخاب کردیم و رایزنیهای اولیه هم انجام شد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
هیچ مرگی بالاتر و بهتر از شهادت نیست
خدایا شهیدمون کن
مثلا اگر به كسي بگوييد كنار يك مرده تا صبح بخواب عمرا اگر حاضر به چنين كاري باشد، در حالي كه به راحتي كنار يك زنده كه ممكن است هم جيبش را خالي كند، هم سرش را ببرد، هم هزار بلاي ديگر تا صبح بر سرش بياورد به راحتي ميخوابد! عجيب نيست؟
جواب سوال تودرخود سوال است آنجاکه درچشمهایت تصویرمردگان درآئینه زمان تصویری ازتقاطع هیچ درهیچ درچشم است واین تصویرفردای تو ست که امروزمیبینی وباورنیستی حقیقتاکه چه ترسناک وهراس آوراست .
وازبعددوم مسئله اگربانگاهی دنیوی به این موضوع واردشویم پزشکان به شما خواهند گفت که دربدن انسان غده ای وجود دارد که وظیفه آن ترشح هورمونهای ترس درمواقعی است که به نظرمیرسد انسان کنترل کاملی براحتمالات پیرامون خود ندارد .
درچنین مواقعی انسان ترسو ازنزدیک شدن بیشتر به خطر دوری کرده وحتی درمواقعی جهت حفظ جان خویش میگریزد.
شهدای ما که آگاهانه پای بر میدان مین میگذاشتند چراکه به واسطه آمیزه های مذهبی تمامی احتمالات وخطرها وسرانجام خویش را درکنترل خویش میدیدندوبه همین دلیل هیچ احتمالی برایشان وحشتناک ورعب آفرین نبود
ودراین حالت دیگرنه ترس از مرگ وجودداشت نه
پس ازآن وحتی گاهی چنان باوری به برتری عالم
پس ازمرگ در وجودشان شکل میگرفت که آرزوی شهادت داشتند خوش به حالشان هیچ چیز نداشتند حتی ترس از مرگ را وهمین آنان را به فناناپذیران عالم مبدل کرد مرتضی جان امیدوارم قانع شده باشی اگرنه باز هم تلاش خودراخواهم کرد .
تصور بنده بر اين است كه جنابعالي اشتباها "چرا آنهايي كه از مرده ﴿يا همان ميّت﴾ ميترسند" را اشتباها "چرا آنهايي كه از مردن ميترسند" خواندهايد.
الان تا شب همش میخوام بهش فکر کنم
چه اشتباهی کردم خوندم:(
(امیدوارم خدا خودش فریاد رس روز بی کسی ما باشه)
مهم نیست اسم گورستان های ما چیه!!
مهم اعمال انسان است
ولی به نظر من گورستان با این اسامی متبرک شده است
به نظر شما ها چرا باید گورستانهای ماها اسامی ائمه ی معصومین را داشته باشد مانند بهشت زهرا بهشت رضا و یا بهشت معصومه آیا نعوذ بالله گورستان، بهشت خانم حضرت زهرا میباشد؟
چرا از اسامی دیگری مانند بقیع یا وادی السلام یا منازل الاخره استفاده نمیشود؟
چرا غم انگیز ترین لحظات زندگیمان را باید صوت قرآن بشنویم و وحشتناک ترین جای دنیا از اسامی ائمه استفاده میشود؟
خواهش میکنم اگر نظر من را تایید نمی کنید حداقل جوابی به من بدهید
همه میدانیم که روزی خواهیم مرد اما خیلی از ماها آن را (باور) نداریم . به همین دلیل است که فکر میکنیم این اتفاق در آینده ای نسبتا دور یا حداقل زمانی که الان نمیخواهیم خیلی به آن فکر کنیم اتفاق خواهد افتاد!
غم و وحشتی که شما خانم نرگس عزیز به آن اشاره کرده اید آیا ناشی از همین ناباوریست یا من اشتباه میکنم؟
1. وحشت از رجوع به الله؟! و از تنها حقیقت محض و بی چون و چرای زندگی؟
2. دلتنگی برای عزیزان از دست رفته زمانی تبدیل به (غم) میشود که فکر کنیم حکما زمان زیادی تا انتقال خودمان به جهان دیگر باقی ست!
لذا به نظر من اسامی ائمه در رویارویی با ممات میتواند برای ما یاد آور آموزه های دینی مان راجع به ذات مرگ و جهان دیگر و لذا آرامش و تسکین بیشتری بشود. (لبخند)
امام حسن مجتبی(ع)
شـمـا آخـرت خـویـش را خـراب و دنـیـایـتـان را آبـاد کـرده ایـد، بـه هـمـیـن دلیل خوش ندارید از جاى آباد به منزل ویران نقل مکان کنید.
اگر از مرگ می ترسید بخوانید :
http://www.ahlulbaytclub.com/PrintArticleDoc.aspx?ArdID=2595
ما چرا پارک و بوستانهایمان را که جاهای شیرینی برای مردم است از اسامی ائمه استفاده نمیکنیم چرا هر وقت غم و اندوه داریم یاد خدا و پیامبرش میافتیم چرا موقع شادی و عروسی هایمان ائمه فراموش میشوند؟
من باسوال شما صددرصد موافقم اماآنگاه که به جواب میرسیم از همدیگردور میشویم چرا که کلیه پیشنهادات شما خود واژگانی عربی ونامانوس است .
بنده واژه زیر راپیشنهاد میکنم
( آرامگاه یاران )
نظر شماچیست
امییییییییین
همه این ها برای هدایت و حجتی برای وجود خدا و بزرگی و عظمت خاص خداست . انشالله همه ما در این دنیا همیشه به یاد خدا و فانی بودن و عدم دلبستگی به این دنیا رو درک کنیم . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد
التماس دعا
خدا همه ما رو ببخشه
بالحجه الهی العفو
بسيار زيبا و خيلي قشنگ بود من بسيار لذت بردم باز هم از اين دست داستانها بنويسيد.
واقعا که
عجب از ادمیزاد اول هارو نیگا کنید
ایناکه منفی دادن چرااینقدر اصراردارن نادانی خودشونو به هرجمعی ثابت کنن منفی ندهید
...نیگا...داره دعامیکنه اللهم اجعل محیای محیامحمد وال محمدص.......منفی داده چی بهت بگم که ...نرود میخ اهنین درسنگ
ادم هرچی میخوادبهترین حرفارو بزنه
این گند دماغ ها نمیذارن
بابانیایید..جایی رو که نمیپسندید خب نیایید
مگه ازاریید؟؟؟؟؟؟؟
روز مارو هم به گند میکشید.....اه اه اه
ولی باید به این فک کنید که یه روزی میمیرید شاید فک کنید خیلی دوره ولی اتفاق میافته و جلوش رو هم نمیشه گرفت
چیزی که تویه یزندگی مهمه اینه که چیکارا کردید وزندگیتون چجوری تموم میشه
و دیگر ادما ازتون چه جوری یاد خواهند کرد:)
ولی باید به این فک کنید که یه روزی میمیرید شاید فک کنید خیلی دوره ولی اتفاق میافته و جلوش رو هم نمیشه گرفت
چیزی که تویه یزندگی مهمه اینه که چیکارا کردید وزندگیتون چجوری تموم میشه
و دیگر ادما ازتون چه جوری یاد خواهند کرد:)
یه روزی هم یکی از این ها کارای تطهیر منو انجام میده.
خدایا گناه های مارو ببخش و مارا بیامرز.
آمین یا رب العالمین.
ما همه از خاکیم ، دو باره بر خاکیم.
خدایا ب من وپدر ومادرم رحم کن
مادر جان خودت عاقبتمون رو بخیر گن
من چطوربه يقين برسم واقعا معجزه اي دربهشت زهرا .....
مرگ اگر مرد است کو نزد من آی تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ!
التماس دعا.
خداییش همه نظرارو خوندم واسه هر کدوم هم یه لایگ یا امتیاز مثبت گذاشتم
میگم اونایی که منفی میدن پیش خودشون چی ک کردن
خوب یکی نیست به اینا بگه عزیز من اولا مرگ حقه دوما حقیقت هم تلخه
فقط اینا رو که درس نمیگیرن باید
گذاشتشون به حال خودشونو بس
ممنون از مطالب خوبیتون
سعی میکنم با خودم کنار بیام برم توی یه غسال خونه بازم ممنون از نظراتون خیلی فیظ بردم و از مطالب
خدا به همتون عمر بده اولا و دوما خدا مرگ همه رو بدون درد و با عزت گرداند به حق شرف محمد و ال محمد و همه رو چه زنده چه مرده قرین رحمت گرداند
دلم واسه بابام تنگ شده
دارم خفه میشم
چیکارکنم؟ چهخاکی سرم بریزم؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط اشک فقط اشک میریختمو ومیخوندم
خدایا هزار و پانصد و چند سالی هستش که بخاطر گناهان ما غریب موند
تو رو به خدایت قسمت میدیم که کمکمون کن تا با گناه نکردنمون فرج اقامون نزدیکتر بشه.
یه صلواتی محمدی پسند نه برای خودمون بلکه برای سلامتی اقامون و نزدیکی ظهورشون بفرست.
نمونه هایی خارجی هم زیاد یه سرچ کنی میبینی
دوست نزدیک تر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که او
در کنار من و من مجورم
اره درسته مرگ حقه و آن دنیا واقعیت داره در واقع این دنیا محل گذر و آزمایش و محک آدم هاست و اون دنیاست که ابدی و همیشگی است. دیروز در یکی از سایت ها تجربه مرگ یک جراح مغز آمریکایی رو خوندم و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. این تجربه رو اون آقای جراح زمانی که به حالت کما رفته بود بدست آورده بود.
به امید روزی که همه انسان ها به سمت خداوند باری تعالی روی آورند
عالی بود
من خیلی دلم میخواد قبل مرگم یک بار تجربه کنم.
مرگ؟ چرا باید ترس داشته باش؟
شاید اگر یک بار امتحان میشد گناهانمون کم میشد .
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی به دعاتون محتاجم بگید یا خیرالناصرین بداد این بندت برس بینهایت محتاج رحمم در این لحظات کجایی خدا خدا خدا
برام دعا کنید
نه ،اصلا همین الان بگید خدایا درستش کن
مرسی
اسمم عدنانه با عرفان اشتباهی نگیرید خخخخخخخ بای بای
هر كس ميتواند اين داستان هاي زيبا را داستان كه واقعيات را دارد بگويد و بنويسد واقعا عبرت است واسه مردمان ديگر .....
خشکیده نهالیست پروبال ندارد/
ماغرق گناهیم وزاتش نهراسیم/
اتش به محبان حسین کارندارد/
اندکی صبرفرج نزدیک است.
اللهم عجل لولیک الفرج.
من گمشده عشق حسینم نام ندارم
داغ نبینید
neardeath.org
ایا داخل او ادما بد دهن یا غیبت کن مردم ازار دزد نیست که از دهنشون کرم بیاد بیرون .
فقط تو این دنیا فقط همون یک ادم بد دهن بوده که به این درد دچار شده و کرم از دهنش اومده بیرون
خدایا همه گناهانمونو ببخش تا نبخشیدی ازاین دنیا نبر واسه سلامتی همه پدرو مادرا دعا کنید واسه پدر منم همین طورخیلی میترسم که یه روز از دستش بدم دق می کنم
درسته خیلی گناه دارم
ولی خب "گناه" دارم!
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
فقط میتونم بگم الله اکبر..خداقربون لطف وکرمت برم.
میخوام بدونم دنیای آخرت و برزخ چجوریه آیا کسی که بمیره میتونمه امواتی که از دست داده بوده رو ببینه؟ آیا مثل این دنیا رابطه ی دوستی بین افراد بر قراره یا نه
خیلی متعجب شدم.ولی خداس دیگه، قربونش برم زورش زیاده.البته بخششم زیاده.
خدایا ماروهم ببخش.اموات ماروهم بیامرز.
دوست دارم خدا جونم♡
شیطان با غرورش دچار غضب خدا شد وجهنمی" ما که تو دست شیطان والقاعاتش همیشه اسیریم (اعوذ بالله من الشیطان رجیم )_ خود خدا مگر کمکمون کنه بااین اوضاع باز گناه در شبکه های فساد اینترنتی وماهواره ای که کارو برای شیطان کاملا راحت کردن و تنها خود خدا میتونه از گناهانمون بگذره واجازه توبه بده وبه راه راست هدایتمان کنه وگرنه وای به حالمون بعد از مرگمان . پس همه بگیم "اللهم اهدنی من عندک وافض علی من فضلک وانشر علی من رحمتک وا نزل علی من برکاتک
آمین یا ارحم الراحمین
45 سالمه
تو هر سنی ادم بابا میخاد
شب نوزدهم بود صحبت میکرد سرش تو دامن من جان داد
هر موقع نماز میخونم برا اون هم میخونم
میگن وقتی ادم میمیره اونا برا تشکر میان پیشواز اونا دستشون کوتاه از دنیاس
نیاز دارن سوره انا انزلنا رحمن ملک یس ایت الکرسی ممنون برا همه فاتحه بفرستین
آهای تویی که داری نظر دادن منو میخونی .اره با خودتم دستادت ب مدت 30ثانیه ب شکل دعا بگیر میخوام ی دعا واسه روح شهدا و رفتگانمون و سرطانی ها بکنم.....
اسلام علیک یا امام حسین(ع)شفای تمامی مریضارو از میخوام
یا امامحسین(ع)شادی روح شهدا را از تو میخواهم
یا امام حسین(ع)ب جوونای سرطلانی ی نگاه بنداز و مال ما هم شفا بده الهی آمین
وبحرمة الفاتحه مع الصلوات
بی خدا باش هر چی خواهی کن
ذکر هر روزتان این باشه : استغفرالله و اتوب الیه
ان شاء الله شب اول قبرمون رو سیاه نباشیم
مرگ فقط شهادت ان شاءالله
من خواندن سوره عصر وعملکردن به آن است .باتشکرالتماس دعا
پاکمون کن خاکمون کن
شکرت
پاکمون کن خاکمون کن
شکرت
خداوند بخشنده دستگیر،کریم خطابخش پوزش پذیر
در یک حدیث مبارک ذکر شده است که : «حضرت علی (علیه السلام) ترس و واهمه ای از مرگ نداشتند » ما نیز با الگو گرفتن از امام اول خویش می توانیم این ترسی ک داریم را مهار کنیم.
مرگ حق است چه بخواهید و چه نخواهید به سراغتان خواهد آمد و چه بهتر که هنگامی که ب سراغمان می آید با دستان پر به استقبالش برویم.
شاید بتوان گفت : دنیا و آخرت مثل یک مسابقه فوتبال است ؛ و شما نقش بازیکن ذخیره را بازی میکنید یعنی وقتی مربی به شما میگوید که آماده شوید برای رفتن به زمین شما هرچه بهتر آماده شوید مسلما در زمین بازی نیز بهتر حاضر خواهید شد و بهتر بازی خواهید کرد.
مرگ نیز تقریبا میتوان گفت مثل همین است زندگی اصلی ما در آن دنیا یعنی جهان آخرت است اینجا فقط آزمایش است هرچه بهتر امتحاناتتان را پشت سر بگذارید و دروس مختلف را پاس کنید(آزمایشات خداوند تبارک و تعالی) نمره بهتری از خداوند خواهید گرفت و در جهان آخرت بهتر حضور خواهید یافت ."یادتان باشد که زندگی اصلی ما در جهان آخرت است و دنیا محل گذر است و برای به دست آوردن هر چیز خیر و نیکو در ازایش باید بعضی کارها را انجام دهیم و برای به دست آورد "بهشت”زیبای خداوند باید از این دنیا عبور کنیم و از خواسته های نفسانی خویش بگریزیم.
شاید اشتباهی نخواسته دچار شده باشم در این دلنوشته لکن شما ”حلال”کنید.
سپاس گذار از همراهی شما دوستان و به امید فردایی زیبا و روشن تر ”خدا به همراهتان”
لایک کنید
کاشکی بمیرم زیر دست و پای زائرای بین الحرمین
انشاالله خدا همه ی ما رو ببخشه بعد بفرسته اون دنیا.
شکرت
الهی آمین
ححححححححححححححححح
اما بايد همه بدانيم تازنده ايم غمخوار هم باشيم&
افسوس وصدافسوس كه همه يه جورايي درگير زندگي تجملاتي شديم واصول اخلاق راازياد برديم!!!
پس همه را اقبت به خیرکن سختی در زندگی کسی راه نده غمو اندوه در دل کسی راه نده
الهی امین
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خدا همه رفتگان رو بیامرز.
.
.
.
.
.
.
.
.
خدا عاقبت مارو هم به خیر کنه.
سند این گفته ها کجاست؟؟؟
یه نفر چون بد دهن بوده از دهنش کرم زده بیرون!!؟؟
اگه اینجوری باشه باید روزانه ده ها نفر این اتفاق واسشون بیفته چون قطعا ایشون تنها آدم بد دهن نبوده،که اگه این اتفاق بیفته همه خبردار میشن!
تو قرن 21 زندگی میکنیم
دنیا تو فکر فتح سیارات دیگه است و ما تو فکر کرم بیرون اومده از دهن یه جنازه!اونم بدون هیچگونه سندی!!!!
خداروندا روح تمامي انسانها رو از ابتدا بدون در نظر گرفتن
رنگ ، نژاد ، مذهب و اقليت قرين رحمت و بخشش بي وقفه خود قرار ده
آمين يا رب العالمين
مطالب این صفحه جدید نبود برام ولی حالش غریب بود
حس خجالت زدگی داره وقتی بعد از مدتی یاغی گری برای خدا به محض اینکه یه غلط کردم میگی اینطوری بهت بفهمونه من از اول کنارت بودم تو هالیت نیست
همه کامنت ها را خوندم اینم برای دل خودم نوشتم
خدا هست حسش میکنم
یا علی
به نظر من اون داستان خانم تیمارستانی کمی اشکال دارد ، چون پوشاندن بدن با ورقهای قرآن به هیچ وجه در غسال خانه انجام نمی شود.
کمی در بیان داستانها دقت شود تا دچار شبهه در دین نشود.
خدایا ما را ببخش و بیامرز
خدایا لباس عافیت به تنمان بپوشان
خدایا یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین ارحم الراحمین یا ارحم الراحمینارحم الراحمین یا ارحم الراحمینارحم الراحمین یا ارحم الراحمینارحم الراحمین یا ارحم الراحمینرارحم الراحمین یا ارحم الراحمینارحم الراحمین یا ارحم الراحمین
چیز دیگه ای نمی ونم بگم فقط مواظب گناهامون باشیم
خدا جان
مرا ببخش و بیامرز
همه شهدا مثل همند از همشون کمک بخواهید حاجت ميدند
غلام غلام غلام شهدام