21 ماه پس از آغاز طغيان توده ها در
شمال آفريقا و جنوب خليج فارس، گويا آتشفشان انقلاب قصد بازايستادن ندارد. مصر و
ليبي روز سه شنبه به خاطر توزيع فيلم موهن جريان صهيونيسم مسيحي در آمريكا طوفاني
شدند و در حالي كه سفارت آمريكا در قاهره و كنسولگري اين رژيم در بنغازي آماج خشم
مردم مسلمان قرار مي گرفت، كريستوفر استيونس سفير واشنگتن در ليبي به هلاكت رسيد.
اعتراض مردم مسلمان به فيلم موهن «بي گناهي مسلمانان» (Innocence of Muslims) ساخته
سام باسيل كارگردان يهودي آمريكايي است كه از سوي تري جونز كشيش هتاك و آتش زننده
قرآن پخش و توزيع شده است. به گزارش رويتر و وال استريت ژورنال بيش از 100 يهودي با
اعطاي 5 ميليون دلار به ساخت اين فيلم كه حاوي تمسخر و اهانت عليه پيامبر اسلام(ص)
است، كمك كرده اند. گزارش ها حاكي است سفير آمريكا در ليبي به دنبال حمله معترضان
به كنسولگري بنغازي، سوار خودروي خود شده و در حال فرار به مكان امن بوده كه هدف
حمله قرار گرفته است. مردم خشمگين در قاهره و بنغازي پرچم آمريكا را به آتش كشيده و
فرياد مي زدند ما جان خود را فداي حضرت رسول(ص) مي كنيم. صداي آمريكا مي گويد
«تظاهركنندگان اسلامگراي مصري در قاهره از ديوار سفارت بالا رفتند و پرچم آمريكا را
به پايين كشيده و آتش زدند.» آيا انقلاب دوم آغاز و بهار بيداري اسلامي وارد فاز
دوم و اصلي- ابراز ماهيت ضد استعماري و ضدآمريكايي- شده است؟
مصر و ليبي از جهات گوناگون واجد اهميت هستند. قاهره جايي بود كه اوباما 3 سال پيش
در كنار مبارك عكس يادگاري گرفت و سپس در دانشگاه اين شهر سخنراني كرد تا تغيير به
قرائت آمريكايي را ضمن اعلام ثبات رژيم مبارك ديكته كند. اوباما بعد از اسقاط مبارك
و شوك چند ماهه حاصل از آن سعي كرد اوضاع را تحت كنترل نشان دهد و به همين دليل از
لزوم اصلاحات و «تعمير حكومت ها» به جاي تغيير آنها سخن گفت. واشنگتن تلاش وافري را
به كار بست تا به هر قيمت از روي كار آمدن اسلامگرايان در پارلمان و دولت جلوگيري
كند اما ضربه دوم را با پيروزي اسلامگرايان در انتخابات دريافت كرد. پس از آن
آمريكايي ها كوشيدند چنين القا كنند كه انقلاب در قاهره تمام شده و آنها در حال
تعامل با دولت جايگزين و مهندسي و مديريت اوضاع جديد هستند. ضمنا با اين تبليغات مي
شد نتيجه گرفت كه انقلاب اسلامي مصر صرفا ماهيت ضد ديكتاتوري و ضد استبدادي دارد و
مخالف استعمار و استكبار و ديكتاتوري آمريكا نيست! ماجراي مهم روز سه شنبه اين
چيدمان تبليغاتي را براي سومين بار به هم ريخت و نشان داد آتشفشان انقلاب مصر پس از
20 ماه هنوز در حال شكل دهي و ترسيم فضاي سياسي جديد در اين كشور مهم منطقه است. در
واقع مصر جديد با وجود مضيقه ها و فشارهاي شديد «جبهه غربي- عبري- عربي (سعودي)»
همچنان در حال پررنگ كردن هويت ضد آمريكايي و ضد صهيونيستي است و به طور آهسته و
پيوسته هويت اسلامي خود را در نفي طواغيت و مستكبران به نمايش مي گذارد. به زير
كشيدن پرچم سفارت آمريكا در قاهره و به آتش كشيدن آن در اعتراض به اقدام مشترك
كارگردان صهيونيست و كشيش هتاك آمريكايي، تصوير سمبليك معارضه با «صهيونيسم مسيحي»
و حاميان اصلي رژيم ديكتاتوري مبارك است.
وقوع رخداد مشابه در بنغازي ليبي عليه كنسولگري آمريكا در كنار پيام هاي همسان با
اتفاق مصر، واجد معاني و پيام متمايزي نيز هست. كاخ سفيد هنگامي كه دو ضربه متوالي
را به فاصله كمتر از يك ماه در تونس و مصر از مردم انقلابي خورد، به صرافت افتاد
اين شكست را در منطقه اي حد فاصل دو كشور جبران كند. از نگاه آنها و با شناختي كه
از ساختار فرسوده سياسي و نظامي رژيم قذافي داشتند، ليبي لقمه راحت الحلقومي بود كه
بلع آن مي توانست پيامي استراتژيك- و البته گزاره اي دروغ- را به جهان القا كند؛
اينكه آمريكا پشت سر مهندسي «بهار عربي» است و همه چيز را تحت اشراف و كنترل دارد.
بنابراين سياستمداران آمريكايي و اروپايي كه طي چند سال اخير روابط مهمي را با
قذافي به هم زده بودند، بعد از شروع انقلاب در اين كشور، به خيال خود پيشدستي كرده
و عليه او دست به كودتا زده و ناتو را به ليبي گسيل كردند و فاتحانه وارد پايتخت
شدند. آنها بعد از اين حركت در ليبي كه به كودتاي نظامي سرهنگ ها تحت عنوان
«انقلاب» در كشورهاي منطقه مي مانست، وقاحت را گسترش داده و شماري از عناصر القاعده
را از اين كشور به سوريه ترانزيت كردند تا آنجا هم به فاصله چند هفته انقلاب! كنند
و كار اين حلقه مهم مقاومت اسلامي را بسازند. با اين حال 19 ماه بعد از اين تصميم،
سياستمداران بسياري در آمريكا و اروپا و آسيا به تواتر مي گويند سوريه، ليبي نيست و
مي تواند به باتلاقي مهيب تر از عراق و افغانستان و ويتنام تبديل شود.
آخرين بار همين چند روز پيش بود كه راسموسن دبيركل ناتو بود كه اعلام كرد «سوريه
ليبي نيست و راهكار نظامي نمي تواند در اين كشور موثر واقع شود» و سردبير القدس
العربي (عبدالباري العطوان) در تحليلي خاطرنشان كرد «ژنرال دمپسي رئيس ستاد مشترك
ارتش آمريكا مي گويد كاخ سفيد تمايلي براي اعلام منطقه پرواز ممنوع در سوريه ندارد
و آن را ناممكن مي داند. حق با اوست. موضوع سوريه كاملا متفاوت با ماجراي ليبي است.
در ليبي ورود ناتو فقط يك تفريح بي خطر بود زيرا ارتش ليبي ضعيف بود و در واقع چيزي
به عنوان ارتش در ليبي وجود نداشت اما ارتش سوريه قدرتمند است و طبق برآوردها
توانايي هاي دفاعي عظيمي از جمله در زمينه سامانه هاي پيشرفته موشكي دارد.» اما
اكنون سخن صرفا بر سر غيرقابل مقايسه بودن وضعيت سوريه و ليبي نيست بلكه با توجه به
رويداد روز سه شنبه مي توان گفت حتي ليبي هم آن زنگ تفريحي كه تصور مي رفت نخواهد
بود و كشور عمر مختار لقمه بي استخواني نيست كه به اين سادگي از گلوي آمريكا پايين
برود. سفير استيونس قرباني چنين توهمي شد. هلاكت سفير كاخ سفيد اتفاق بي سابقه در
طول تاريخ ديپلماسي آمريكاست و پرسش اين است كه در واكنش چه مي توان كرد؟ آيا ليبي
را دوباره مي توان اشغال كرد؟! اين بار شاخ آمريكا نه در قاهره و تونس و دمشق و
منامه و بغداد كه در بنغازي شكسته است؛ در جريان فوران خشم مردم مسلمان معترضي كه
پيامبر عظيم الشأن اسلام را خط قرمز خود مي دانند و علنا آمريكا را نشانه رفته اند.
بدين ترتيب اتفاقات ليبي و مصر كه به كشور يمن نيز سرايت كرده، پز «همه چيز تحت
كنترل و اشراف است» را با حركتي طوفاني و آميخته با شوك به هم ريخته است. آمريكا
اين روزها در مصر و ليبي كمترين تاوان يك دهه جنايت مستقيم و غيرمستقيم خود در چهار
گوشه خاورميانه اسلامي- از افغانستان تا عراق، از سوريه تا لبنان و غزه و از بحرين
تا عربستان و يمن- را مي پردازد.
در همين روند اتفاق مهم ديگري در حال ساخته شدن مي باشد و آن پويش بيداري اسلامي به
سمت مقاومت اسلامي است. برخلاف صراحت محافل اطلاعاتي و سياسي رژيم صهيونيستي مبني
بر اينكه «بهار عربي» -ادعاي پروپاگانداي غرب- زلزله عليه منافع بلوك غرب متاثر از
الگوي انقلاب اسلامي ايران است، محافل آمريكايي كوشيدند در تبليغات خود چنين القا
كنند كه قافيه را نباخته اند و «بهار عربي» متفاوت از بيداري و مقاومت اسلامي بلكه
معارض و مزاحم آن خواهد بود. آنها حتي برخي مقامات تازه كار را تحت فشار قرار دادند
كه از زير زبان آنها سازش و تسليم و محافظه كاري در مقابل آمريكا و اسرائيل را
بيرون بكشند. در نقطه مقابل، اتفاقاتي كه روز سه شنبه فقط جرقه آن زده شد و مي
تواند عمق پيدا كند، مؤيدي بر اين ادعاست كه اين بيداري ريشه در مقاومت اسلامي دارد
و به جبهه مقاومت اسلامي ملحق خواهد شد. اين گزاره كه «آمريكا دشمن شماره يك ملت
هاست» و «هيچ غلطي نمي تواند بكند» اكنون فقط از حلقوم جمهوري اسلامي در دنيا شنيده
نمي شود. چند ماه پس از آن كه مجله نومحافظه كار و آمريكايي ويكلي استاندارد نوشت
«به قول آيت الله خميني آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند»، ملت ها در چند كشور
نوانقلابي سفارت شيطان بزرگ را نشانه رفته اند، يعني كه ترس از جبروت آمريكا فرو
ريخته، همان گونه كه فريب خوردن در برابر لبخندهاي زمامداران كاخ سفيد ديگر جايي
ميان اين ملت ها ندارد. امروز عليه سفارتخانه ها و مراكز ديپلماتيك آمريكا در
كشورهاي مختلف همان زرادخانه خشمي منفجر مي شود كه 13 آبان 1358 در ايران منفجر شد.
شايد به همين دليل بود كه اوباما از تمام سفارتخانه هاي آمريكا در جهان خواست
تدابير امنيتي را تشديد كنند.
ضرباهنگ انقلاب در تونس، مصر، ليبي، بحرين، يمن و ديگر كشورهاي اسلامي منطقه حتما
يكسان نيست و فراز و نشيب خواهد داشت. وسعت و عمق انقلاب در هر يك از اين كشورها
نوسان دارد و مي تواند فراز و فرود داشته باشد. اما 21 ماه پس از جرقه اولين انقلاب
در تونس، يك گزاره يقين تر از گذشته به نظر مي رسد و آن اينكه تحولات زنجيره اي در
منطقه شمال آفريقا و جنوب خليج فارس «مردمي، اسلامي و ضدآمريكايي- ضد صهيونيستي»
است. بعد از قطعيت جلوه مردمي اين تحولات، اكنون نوبت آن است كه صبغه اسلامي و ضد
آمريكايي- ضد صهيونيستي اين تحولات بر سرسخت ترين انكاركنندگان اثبات شود. اينجا
منطقه اي است كه سه دهه پيش اولين بار شيطان بزرگ رجم شد و حالا رجم شيطان، سنت
مردمان آن شده است. اگر در منطقه تفريحي ليبي، هزينه تفريح جان آقاي سفير باشد،
بايد پرسيد هزينه و صورتحساب حضور آمريكا در مصر و بحرين و تركيه و عربستان چه قدر
خواهد بود؟ اين معادله پاسخ هاي روشني دارد.
محمد ايماني
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com