چند روز قبل رسانه ها از جمله شبکه اجتماعی توییتر خبر خروج خانم فائزه هاشمی را اعلام کرد و اخیراً نیز رئیس سابق مترو (محسن هاشمی) همراه فرزندانش از کشور خارج شدند.
بولتن نیوز: هر سال همزمان با ماه مبارک رمضان مردم خدا جوی بی صبرانه منتظرند تا با فرا رسیدن لیالی قدر از این فرصت خدایی برای تقرب به خدا و طلب بخشش و مغفرت به پیشگاه حضرت حق بهره برداری نمایند.
اما چند سالی است که همزمان با این ایام برخی از اعضای خانواده هاشمی با نزدیک شدن به شبهای قدر تصمیم به خروج از کشور گرفته و احیای خود را در سواحل کشورهای خلیج فارس برگزار می کنند!
چند روز قبل رسانه ها از جمله شبکه اجتماعی توییتر خبر خروج خانم فائزه هاشمی را اعلام کرد و اخیراً نیز رئیس سابق مترو (محسن هاشمی) همراه فرزندانش از کشور خارج شدند.
این درحالیست که ایشان همین چند روز گذشته از کشور آلمان بازگشته و هنوز گرد سفر از روی خود پاک نکرده برای دور کردن خستگی از تن، مجدداً به سواحل خلیج فارس سفر نموده اند.
با این حال ابهامات زیادی در خصوص این سفرها و دلایل آن وجود دارد مانند هزینه های این سفرها و منشاء تامین آنها ...
امسال شهریور چی ؟ ایشون نیز در کاروان دیپلماسی به سازمان ملل تشریف میبرند؟
بولتن ...... نداری اگر تاییدش نکنی؟!!!!
ما فقیر فقرا تو امامزاده و مسجد می نشینیم و خواب آلود تا سحر احیا می گیریم به چه دردی می خورد؟!!!!!!
خانواده ه.ر به این درجه از کمالات رسیده اند اما عقل ما که به اینجا قد نمی دهد!!!!
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
!!!!!!!!!!!!!!!
معصیت را خنده می آید ز استغفار ما!!!
راستی شما خبر ندارید کنفرانس وارد کنندگان دارو های تاریخ گذسته و مرجوعی اروپا و بیماریهای خاص (تالاسمی و ....) کجا بر قراره؟
اونوقت میتونین اخبار جلسات این فدراسیون رو پیدا کنین
ولی خروج از کشور توسط دختر آقای هاشمی در صورتی که پرونده دارند کمی دور از عدالت است .
خدایا ایران را از خشکسالی و دروغ دور نگه دار
ایشون که حالش معلومه. جنابعالی که لابد میخای بگی خیلی مذهبی هستی!!! با این نفست چه میکنی؟!
به شما چه ارتباطی داره مردم شبهای قدر چه کار می کنند و به کجا می روند
توجه شما را به شعر اشک یتیم جلب می کنم:
اشک یتیم
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست