کد خبر: ۹۵۲۰۶
تاریخ انتشار:

رسانه‌ها و امنيت ملي

سیدفرید موسوی: در بخش اول میزگرد «وطن‌امروز» درباره تحولات سوریه به اهمیت جایگاه این کشور در تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی بویژه اثرگذاری آن بر امنیت رژیم صهیونیستی اشاره شد. در ادامه بخش دوم این میزگرد را می‌خوانید:

وطن امروز:


در ماجرای سوریه ما مشاهده می‌کنیم محور مقاومت در ماه‌های اخیر با قدرت وارد ماجرا شده‌اند. موضوع تنش جهانی و جنگ جهانی بودن سوریه تا چه میزان بر چهره افرادی مثل سیدحسن نصرالله تاثیر گذاشته است که تا پیش از این به عنوان یک چهره مقاومت جهان اسلام در برابر اسرائیل معرفی می‌شد و الان به عنوان یک چهره ضدآمریکایی معرفی مي شود؟

زارعی: مواضع ایران و آقای سیدحسن نصرالله و به طور کلی جبهه مقاومت در واقع به 2 مرحله قابل تقسیم است: مرحله اول که یک سلسله اقدامات محدودی در سوریه انجام می‌شود و دولت بشار اسد هم مشغول پیاده کردن اصلاحاتی ساختاری است. در این مرحله دولت محور مقاومت این است که این اصلاحات را مورد تاکید قرار می‌دهد و در کنار آن اقدام بشار اسد در حفظ امنیت سوریه را تقدیر می‌کند. یعنی یک روال معمول در حوزه سیاسی و امنیتی اعمال شده است.

در مرحله دوم این اصلاحات اعمال شده است اما به‌رغم آن به جای آنکه شاهد فروکش کردن چالش‌ها در سوریه باشیم شاهد روند صعودی چالش‌ها هستیم، یعنی نشان داده شد که مساله مخالفان مساله اصلاحات و کار در حوزه سیاسی نیست بلکه هدف آنها تغییر هویتی سوریه است تا از یک چهره دشمن اسرائیل، یک دوست اسرائیل بسازند. از این مقطع به بعد موضع ایران نسبت به آن جنبه‌های امنیتی پررنگ‌تر می‌شود؛ تاکید بر اینکه نظام سوریه حق دارد در مقابل چنین مخالفانی که دست به اسلحه برده‌اند بایستد و همین مواضع را هم آقای سیدحسن نصرالله داشته است. پس آقای سیدحسن نصرالله تغییر هویت نداده بلکه دیروز در جبهه‌ای مقابل اسرائیل ایستاده بود و امروز هم کنار بشار اسد مقابل اسرائیل ایستاده است.

آقای قشقاوی! شما از دیدگاه دیپلماتیک سفر وزیر خارجه سوریه به ایران و پیام‌های آن را چطور ارزیابی می‌کنید؟

قشقاوی: به هر حال این نوع سفرها سفرهای مثبتی است. آقای معلم هم در میان اتفاقات سوریه هستند و هیچگاه نباید دریچه دیپلماسی بسته شود. ببینید الان یک صف‌بندی در جهان صورت گرفته است؛ دیپلمات‌های طرفدار خشونت که در جبهه غربی و بخشی از کشورهای عربی و صهیونیست‌ها قرار دارد و در طرف مقابل دیپلماسی منهای خشونت که جبهه ایران، روسیه، چین، عراق، لبنان، الجزایر و... قرار دارد. این سفر می‌تواند دیپلماسی منهای خشونت را تقویت کند، در مقابل جبهه غرب که طرفدار خشونت هستند و عملا در صحنه، خونریزی موجود را تهییج می‌کنند.

آقای زارعی! به نظر می‌رسد سفر آقای ولید معلم به ایران این پیام را برای غرب داشته باشد که ایران موضوع سوریه را در قالب محور مقاومت تعریف می‌کند. نظر شما در این باره چیست؟

زارعی: ببینید شاید بیان این جملات از حوزه اختیارات یک دیپلمات خارج باشد اما یک تحلیلگر سیاسی که مسؤولیتی ندارد راحت‌تر می‌تواند این مطلب را بیان کند. واقع مطلب این است که برای جمهوری اسلامی، سوریه یک نقطه بسیار تعیین‌کننده است. همچنان که آمریکایی‌ها با گرفتن سوریه می‌خواهند موقعیتشان را در منطقه به نحو بارزی ارتقا دهند، اگر سوریه تغییر هویت بدهد و از جبهه مقاومت به جبهه امپریالیسم بغلتد، جمهوری اسلامی و اسلامگرایی و بیداری اسلامی دچار بحران می‌شود. به همین دلیل هم ما نمی‌توانیم با برخی تحلیل‌هایی که وانمود می‌شود خیرخواهانه است یا به تعبیر آقای قشقاوی وانمود می‌شود واقع‌بینانه است، بیاییم برای 2 جمله تمجیدآمیز چند کشور غربی– عربی این واقعیت که سوریه برای ما یک نقطه طلایی است را قربانی کنیم. ما هرگز نباید فریب چند جمله در عرصه بین‌المللی را بخوریم و تجربه هم کرده‌ایم که این طور لبخندها ارزش اینکه منافعمان را ولو به طور حداقلی قربانی کنیم ندارد.

ما در خبرها و تحلیل‌ها داشتیم که اگر مساله دخالت خارجی در موضوع سوریه جدی شود، سوریه می‌تواند از مرزهای خود وارد تنش با اسرائیل شود. چون قاعدتا منافع اسرائیل است که در سوریه تامین می‌شود و سوریه می‌تواند از این طریق به منافع اسرائیل ضربه وارد کند. از سوی دیگر هرگونه اجماع غربی– عربی برای حمله به سوریه مقابله به مثلی از محور مقاومت را خواهد داشت. با این تحلیل چشم‌انداز موضوع سوریه را چطور ارزیابی می‌کنید؟

زارعی: ببینید من 2 احتمال را نمی‌دهم؛ یکی احتمال ورود به جنگ، چه بین سوریه و اسرائیل، چه بین سوریه و ترکیه، چه بین سوریه و آمریکا و چه بین سوریه و همه اینها. اساسا هیچ کسی از جنگ استقبال نمی‌کند، چرا که نه به نفع ترکیه است و نه اسرائیل در شرایط یک جنگ است. اساسا اگر یک جنگ رخ بدهد کاملا به نفع سوریه و به نفع جبهه مقاومت است؛ کما اینکه تحلیلگران غربی هم به این اشاره کرده‌اند که بهترین وضعیت برای سوریه این است که بین سوریه و اسرائیل جنگی در بگیرد چرا که از منظر افکارعمومی موضوع تغییر می‌کند و ماجرا

به گونه دیگری رقم خواهد خورد. دومین نکته‌ای که احتمال نمی‌دهم رخ بدهد هرچند از آن زیاد سخن به میان می‌آید و اخیرا آقای ولی نصر هم در تحلیلی عنوان کرده بود، این است که سوریه وارد جنگ داخلی و قومیتی شود. اقوام در سوریه هیچگاه با هم نخواهند جنگید کما اینکه در یکصد سال اخیر هیچگاه با هم نجنگیده‌اند، نه کرد با عرب، نه عرب با علوی، نه کرد با علوی. این اقوام همیشه کنار هم زندگی کرده‌اند. چیزی که در سوریه احتمال دارد و آمریکایی‌ها، ترک‌ها، عربستان و قطر می‌خواهند آن را ادامه بدهند این است که همین فضای معارضه در ظرف زمانی 6 ماه آینده استمرار پیدا کند به امید اینکه ارتش سوریه مستهلک شود.

آقای قشقاوی! تحلیل ورود سوریه به موضع ضربه زدن به منافع اسرائیل را چقدر واقع‌بینانه می‌دانید؟

قشقاوی: در حال حاضر به صورت نقد من هم مثل آقای زارعی وقوع چنین جنگی را محتمل نمی‌دانم اما مرادم در این رابطه جنگ گرم است. این به این معنا نیست که تمام توان صهیونیست‌ها یا حامیان آنها در راستای یک نبرد تمام‌عیار که ضرورتا یک جنگ گرم نیست را علیه سوریه منکر شویم. به عنوان مثال حجم تبلیغاتی که الان درباره وجود سلاح شیمیایی یا احتمال وجود سلاح کشتارجمعی از نوع شیمیایی علیه سوریه مطرح می‌شود، این به عنوان یک سرفصل و بهانه‌ای برای تداوم یک فشار روانی و تبلیغی علیه سوریه است.

همه چیز در منطقه ما به رژیم صهیونیستی بازمی‌گردد. هر تحلیلی غیر از این غیرواقع‌بینانه است. حتی راجع به دموکراسی‌خواهی هم تجربه نشان داده است که اصلا غرب به دنبال دموکراسی‌خواهی و توسعه دموکراسی نیست. بسیار تحلیل کودکانه‌ای است که فکر کنیم غربی‌ها در منطقه ما و حتی در سوریه به دنبال دموکراتیزاسیون هستند، کما اینکه در مصر و تونس هم به دنبال آن نبودند. غرب باتوجه به اینکه 2 راهبرد اساسی خود را حفظ اسرائیل و حفظ انرژی منطقه تعریف کرده، اساس این راهبرد را در ثبات قرار داده است نه توسعه‌یافتگی و مظاهر آن که در بخش سیاسی همان دموکراتیزاسیون است.

از سوی دیگر این ثبات را همواره در بی‌ثباتی کشورهای مقابل اسرائیل می‌بیند تا از طریق بی‌ثبات کردن این کشورها ثبات در اسرائیل فراهم شود. ماجرای سوریه در این قالب تحلیل می‌شود. در سوریه بحث اقلیت و اکثریت سال‌هاست که موضوعیت دارد.

اولاً در ساختار لائیک حاکم در سوریه چه در زمان حافظ اسد و چه زمان بشار اسد، اصلا چنین تقسیم‌بندی نبوده و نیست. مصطفی طلاس، وزیر دفاع قدرتمند حافظ اسد سنی بود اما الان وزیر دفاعی که هفته گذشته ترور شد یک مسیحی ارتودوکس بود. از سوی دیگر علوی‌گری خیلی ایدئولوژیک نیست، برخلاف سلفی‌گری و وهابیت. علویون بیشتر اهل طریقت هستند تا اهل شریعت و در دل طریقت معمولاً ایدئولوژی که معمولا بر اساس بایدها و نبایدها استوار است جایگاهی ندارد. بنابراین موضوع دموکراسی‌خواهی نیست. غرب هیچگاه طرفدار دموکراسی نبوده و هیچ سابقه‌ای از غرب در طرفداری از دموکراسی در خاورمیانه وجود ندارد. غرب تا آخرین لحظه از شاه، بن‌علی، حسنی مبارک و قدرت‌های ارتجاعی حمایت کرد و تا آخرین لحظه از رژیم‌های عربی غیردموکراتیک حمایت می‌کند. البته در 400سال پیش جنگ‌هایی در منطقه شامات وجود داشته و قصد غرب هم احیای همان جنگ‌های 400 سال پیش است و می‌دانند در دل چنین جنگ‌های خونینی دموکراسی وجود ندارد. به عنوان مثال می‌توان به عراق، لیبی و افغانستان اشاره کرد اما ماحصل این جنگ‌های خونین چه بوده است. کسی منکر وجود فرآیند دموکراتیک و انتخابات در عراق نیست. خیلی خوشحالیم که یک رژیم بعثی از بین رفته و قدرت مردم حاکم شده است اما در کنار این موضوع بقیه واقعیت‌ها را هم باید ببینیم. واقعیت آن است که زیرساخت‌های ناچیزی که در دوران صدام ملعون به وجود آمده بود در جنگ عراق از بین رفت و تا سالیان دراز بعید است بتوان آن را جایگزین کرد. متاسفانه فراموش نمی‌کنم، برخی روشنفکران و رسانه‌های داخلی ما زمانی که جنگ آمریکا علیه عراق صورت گرفته بود وعده یک کشور نمونه را می‌دادند که بزودی در آن بازسازی صورت خواهد گرفت و چنین و چنان. نه اینکه دموکراسی حاکم نشده و دولتسازی نشده اما آنقدر زیرساخت‌ها در آن جنگ نابود شد که سال‌ها دولت مشروع و قانونی عراق باید تلاش کند تا آن را بازسازی کند. همین وضعیت در افغانستان و دیگر کشورها هم اتفاق افتاده است. مطمئناً در سوریه هم اگر خدای ناخواسته جنگی صورت بگیرد همین خسارات به وجود خواهد آمد. در همین اغتشاشات داخلی سوریه تروریست‌ها زیرساخت‌های داخلی مثل نیروگاه‌ها و خطوط ریلی را از بین می‌برند. هر تحولی هم در سوریه اتفاق بیفتد سال‌ها طول می‌کشد تا این خسارات جبران شود.

شما به موضع برخی رسانه‌ها و روشنفکران اشاره کردید. به نظر می‌رسد برخی رسانه‌ها خوب به موضوع سوریه نپرداخته‌اند. این همان جریانی هستند که در مورد عراق همان نظراتی داشتند که اشاره کردید و گویا سیاست خارجی آنها مبتنی بر یک شالوده فکری است که اخیرا مقام معظم رهبری هم به آن پرداختند. چرا این رسانه‌ها موضع همراستا با نظام و موضع واقع‌بینانه اتخاذ نمی‌کنند؟

قشقاوی: شما به نکته مهمی اشاره کردید که لازم است تا در یک فضای غیرجناحی یک آسیب‌شناسی جدی فکری درباره این پدیده صورت بگیرد. چطور ممکن است کسی در داخل کشور مقاله‌ای بنویسد که با تحلیل رسمی و حکومتی فاصله داشته باشد. این به معنای آن نیست که ما قائل به آزادی بیان نباشیم. این هرگز به این معنا نیست که همه باید رسمی فکر کنند یا همه یک جور فکر کنند. اما حوزه‌هایی در عرصه دیپلماسی وجود دارد که در سراسر جهان و بیشتر در غرب خط قرمز آنهاست؛ به عنوان مثال نحوه برخورد رسانه‌های غربی نسبت به پدیده و عملکرد صهیونیسم عمدتا در حوزه قدرت است نه در حوزه اخلاق و نحوه برخورد رسانه‌های غربی با جبهه ضدصهیونیسم عمدتا در حوزه اخلاق است نه قدرت. این شاه‌کلید بررسی رسانه‌ای رسانه‌های خارجی مثل بی‌بی‌سی و سی‌ان‌ان و... و حتی برخی روزنامه‌های داخلی است.

توضیح این موضوع را در قالب مثال عرض می‌کنم؛ سی‌ان‌ان چند ساعت بعد از واقعه ترور در بلغارستان با پرز، رئیس رژیم صهیونیستی مصاحبه می‌کند. مجری سوال می‌کند این واقعه بلغارستان کار چه کسی بوده است؟ رئیس رژیم صهیونیستی می‌گوید کار ایران بوده است! ببینید سوال دوم مجری این نیست که بگوید خب! آقای پرز به چه دلیل؟ چطور ممکن است شما ظرف 4 ساعت از یک واقعه که هزاران کیلومتر آن طرف‌تر اتفاق افتاده است مقصر را شناسایی کرده باشید؟ چطور وقتی دولت بلغارستان اظهارنظر رسمی نکرده و هیچ دلیلی در آنجا دیده نشده شما حکم به دست داشتن ایران در این واقعه می‌دهید؟ با این وجود به دلیل آن پدیده‌ای که عرض کردم مجری این سوال‌ها را نمی‌پرسد، بلکه سوال دوم مجری این است که شما چه عکس‌العملی راجع به ایران نشان خواهید داد؟

برگردیم به مساله موضعگیری رسانه‌های داخلی.

قشقاوی: بله! ببینید ، گاردین، بی‌بی‌سی، سی‌ان‌ان و دیگر رسانه‌های غربی اجماع دارند که موضوع تضعیف سوریه برای ایجاد تغییر در مهندسی سیاست خارجی و زدن دست ایران به نفع رژیم صهیونیستی است اما فکر می‌کنم فقط در ایران این موضوع وجود داشته باشد که رسانه‌های داخلی موضعی برخلاف آنچه منافع ملی کشورشان است اتخاذ کنند. شما در کدام کشور می‌بینید که رسانه‌ها خارج از خطوط قرمز منافع دیپلماتیک مواضعی اتخاذ کنند؟

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین