کد خبر: ۸۹۸۶۲
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار:
دفاع از کدام انديشه و راهکار؟

حاشيه اي بر مصاحبه حجت الاسلام شريف‌زاده با شرق

مهدي عامري
 دفاع از کدام انديشه و راهکار؟

گفتگوي حجت الاسلام شريف زاده با روزنامه شرق، بار ديگر جنجال «جريان انحرافي» را در رسانه ها زنده کرد. در باره اين مصاحبه گفتني هايي است:

براي مقدمه بايد اعلام کنم:

اول: با وجود انتقادات فراواني که به دولت و اطرافيان خاص رئيس جمهور دارم، آن گونه که عده اي بر طبل جريان انحرافي مي کوبند و هر اتهام و رذيلتي را به اطرافيان رئيس جمهور نسبت مي دهند، فکر نمي کنم و بسياري از اين برخوردها را سياسي و به دور از انصاف مي دانم.

براي نمونه در سال 89 در سفري که مقام معظم رهبري به قم داشتند، ايشان در ديدار جامعه مدرسين اعلام کردند: «من با طرح مکتب ايراني مخالفم و نسبت به اين موضوع به آقايان تذکر هم دادم ولي برداشتم اين نيست که منظور آنها مقابل قرار دادن ايرانيت در برابر اسلاميت باشد.» (tebyan.net/index.aspx?pid=143356)

با اين حساب بنا بر فرمايش صريح رهبري معظم نمي توان قائل مکتب ايراني را فردي ضد اسلام و ناسيوناليست دانست. با اين حال از آن تاريخ به بعد اين فرمايش آقا اصلا مورد توجه برخي سياسيون قرار نگرفت و به جد همان حرفهاي قبلي خود را تکرار مي کردند! البته از آن سو هم طرفداران لفظ مکتب ايراني با وجود اينکه آقا فرموده بودند با طرح اين موضوع مخالف هستند مجددا به دفاع از آن مي پرداختند.

دوم: برخي عبارات در انتقادات به مصاحبه آقاي شريف‌زاده نشان از اثبات مدعاي بالا دارد. ايشان سالهاست استاد حوزه است و از محققين و پژوهشگران به نام عرصه دين است و همين سايتها و جرايد بارها از نظرات ايشان بهره ها برده اند استفاده از الفاظ ناشايست در حق ايشان هرچند سخني به اشتباه گفته باشد صحيح و اخلاقي نيست عباراتي مانند طلبه جوان و... نشان از اين دارد شخص ناقد نشناخته و ندانسته و يا حتي دانسته فقط به خاطر اغراض سياسي عنان قلم را رها کرده است. جداي از اين نسبت دادن امور کذب و خلاف واقع در مورد ايشان وکلاسهاي ايشان نيز نشان مي دهد هنوز نتوانسته ايم دغدغه مقام رهبري در بحث رسانه را جامه عمل بپوشانيم و همچنان دچار بي و بندباري رسانه اي هستيم.

سوم: در اين يک سال منتهي به انتخابات 92 آنچه براي کشور و بخصوص اصولگرايان از همه چيز مهمتر است وحدت است. روشن است اصلاح طلبان هيچ گاه به دولت کنوني روي خوش نشان نداده و نخواهند داد. چنانچه از محافل اين گروه بر
مي آيد، آنها در صدد برجسته سازي نقصهاي اصولگرايي –مانند گراني و اختلاس- هستند تا ازا ين آب گل آلود ماهي خود را بگيرند و حداقل در انتخابات درد سر مجددي براي نظام ايجاد کنند. انتخاب روزنامه شرق براي مصاحبه توسط آقاي شريف‌زاده نه يک حرکت استراتژيک که يک انتخاب نادرست بوده است. روزنامه شرق هيچ گاه بر مشايي نقدي نداشته و او را منحرف نمي داند تا بخواهد با سئوال و جواب چيزي برايش روشن شود. بلکه هدف او اين است محملي براي اختلاف پراکني بيارايد امري که به نظر در آن موفق بوده است. پس از آن بنشيند و دعواها و تمرکز به هم ريخته اصولگرايان را ببينيد و لذت ببرد! اکر به مصاحبه شرق دقت شود روشن مي شود آقاي شريف‌زاده به هيچ وجه نتوانسته حرفه اي گري مصاحبه گر را کنترل کند. او نه تنها حرف‌هايش را نزده است بلکه حرفهايي را که نمي خواسته و حتي بعضا در گفتن آنها احتياط
مي کند را در اين گفتگو بيان کرده است! همان چيزي که شرق نويس مي خواسته است. لذا پس از دو ماه از گفتگو با خلاصه کردن آن در تاريخي خاص آن را منتشر مي کنند و اين يعني القاي اين موضوع به مردم که اصولگرايان جز اختلاف و دعوا و گراني و اختلاس ثمري براي مملکت ندارند!! حداقل اصلاح طلبان به همديگر رحم مي کردند!!

در چنين فضايي تفکر سوم تير که موجب خرسندي رهبر انقلاب و مردم را فراهم آورده بود در منازعات بي مورد و مقطعي به محاق رفته و عدم درک صحيح و مناسب از موقعيت،
مي تواند موجب خسارتهاي بزرگي گردد.

اما نقد مطالب آقاي شريف زاده

بنابر آنچه شرق نوشته است و آقاي شريف‌زاده آن را تکذيب نکرده است و تنها به کوتاه و مبهم شدن برخي عبارات اشاره کرده اند انتقاداتي به ايشان وارد است

متاسفانه چنانچه قبلا گفته شد مصاحبه شونده اسير
مصاحبه کننده شده و بحث از يک بحث علمي و منطقي به يک بحث احساسي، بي مبنا و پراکنده بدل گشته است. برخي تعابير اصلا قابل اثبات نيست و برخي مطالب مبهم و بي نشاني است. متاسفانه در شفاف سازي اين موارد اقدامي از سوي اقاي شريف‌زاده صورت نگرفته است و نگارنده بنابر وظيفه شاگردي، اين امر را در سطور پايين انجام خواهد داد.

نکته مهم ديگر اينکه، در سرتاسر مصاحبه بويي از سوم تير و تفکر و شعارهاي آن نمي آيد. چنانچه مدافعين مشايي همگي اين گونه اند. آن قدري که از مشايي سخن مي گويند در عوض نه از ساده زيستي سخن مي گويند، نه از عدالت، نه مردم داري و نوکر مردم بودن، نه از مبارزه با استکبار، نه فرزند ولايت بودن، نه بوسيدن دست مردم و ... رفتار عملي شان هم همين گونه است. اين حلقه را از اين رو من انحرافي مي دانم که از شعارهاي سوم تير که مردم عاشقش شدند، انحراف دارند

اين جماعت را مردم کم ديده اند آن قدري که رئيس جمهور را از نزديک ديده اند مشايي را نديده اند!! آن قدر که
احمدي نژاد دست پيرمرد و جوان را بوسيده است اينان با مردم دست هم نداده اند! با هنرپيشه و خواننده و خارج نشين و ... نشست و برخاست داشته اند اما حداقل ما کمتر در ميان مردم فقير و محروم اينها را ديده ايم! نه عکسي نه فيلمي!

حجت الاسلام شريف‌زاده در پاسخ به اين سئوال که آيا مشايي عارف است؟ اذعان مي دارد: «مي گويند قلب پاک محل جوشش معرفت است و من اين جوشش معرفت را در ايشان ديدم».

جوشش معارف الهي را چگونه مي توان ديد و حس کرد؟ من خواننده مانند خيلي ها معني اين حرف را نفهميدم! آيا جناب شريف زاده خود اهل شهود است؟ در کدام مناظره علمي و منطقي مي توان جوشش معارف را اثبات کرد؟

مشايي جايي گفته بود در سيزده سالگي نوري در دل من تابيد! (sadid59.parsiblog.com/Posts/85) تقصير ما که اين نور را نمي بينيم چيست؟ اقاي شريف زاده که اصرار بر نقد دارد کجاي اين حرف را بايد نقد کرد؟ چگونه مي توان پذيرفت از جوشش معارف الهي جامعه وعاظ ولايي بيرون بيايد با آن همه دروغ و فريبکاري! (sadid59.parsiblog.com/Posts/170) چطور از قلب داراي جوشش معرفت دوستي با مردم اسرائيل و مکتب ايراني بيرون مي‌آيد که باعث دل آزردگي رهبر مي شود؟!

آقاي شريف‌زاده در ادامه مي گويد: «انديشه جناب مشايي انديشه جهاني شدن است من در يافتم که ايشان معارف و مباني معرفتي را عملياتي و اجرايي مي‌کند». و بعد در پاسخ به اين سئوال که «يعني چه که معرفت را عملياتي مي‌کند؛ متوجه نمي‌شوم»؟ بيان مي دارد: «خودم هم نمي‌فهمم فقط گاهي اوقات مصاديقش را مي‌بينم. يعني مي‌بينم آنچه را ايشان مي‌گويد در کتاب‌هاي عرفاني خواندم و ديدم؛ در عرفان درسي. ولي ايشان در روند جهان اين را ترسيم مي‌کند. راهکار مي‌دهد که چطور بايد به نگاه يکپارچه‌اي برسيم. در نگاه عرفاني است همگان فطرتا خداجو و خداپرست هستند ولو دنبال بدي بروند. گرايش همه به خوبي‌ها و به خداست اما بينش‌ها متفاوت مي‌شود.

وقتي انسان‌ها را اين‌گونه نگاه کنيم که داراي گرايش‌هاي يکساني هستند آن وقت، نحوه بخورد با آدم فاسق مثل نحوه برخورد با کسي مي‌شود که او را هم‌گرايش با خودت مي‌بيني و فقط مي‌گويي يک خطايي کرده. حالا همين را آقاي مشايي آورده در سطح جهاني به عنوان نحوه عرضه دين اسلام مطرح مي‌کند».

در اين باره بايد پرسيد آيا آنچه ايشان به عنوان انديشه مشايي ياد مي کند يک نوآوري است که تاکنون سابقه نداشته است؟ بخشهاي ديگر مصاحبه به اين پرسش پاسخ منفي مي دهد چرا که آقاي شريف‌زاده اين انديشه را برگرفته از عرفايي مانند آيت الله قاضي، شاه آبادي، ملاقلي همداني و امام (رحمت الله عليهم اجمعين) مي داند و حتي از شهدا نيز به عنوان صاحبان اين انديشه ياد مي کند. حتي در ادامه مصاحبه از جوزف ناي تئوريسين قدرت نرم ياد مي کند که او نيز همين حرفها را زده است. لذا اين انديشه بنابر نظر جناب شريف‌زاده حرف نويي در بر ندارد پس آنچه سبب تعجب و شگفتي ايشان را برانگيخته است امري که خود ايشان هم از آن اظهار بي اطلاعي مي کند و تنها گاهي اوقات برخي مصاديقش را مي بيند!

اما کاش استاد شريف‌زاده مصداقي از اين عملياتي شدن اين انديشه را که توسط آقاي مشايي انجام گرفته است را بيان
مي کرد تا دقيقا روشن شود ترسيم اين راه عملياتي چگونه است؟ چرا مصداق اين حرف را کس ديگر نمي بيند؟

ايشان در بخشي ديگر از مصاحبه مي گويد: «براي من مسلم شد آنهايي که به آقاي مشايي ايراد مي‌گيرند در واقع مطالب‌شان را درک نمي‌کنند. ...البته مطلب، مطلب دشواري بود و نياز به قدرت تسهيل فوق‌العاده‌اي داشت. اما با اين حال من مي‌ديدم که برخي مطالب را آن‌گونه که مدنظر ايشان است فهم نمي‌کنند».

اصولا اگر درک انديشه آقاي مشايي اين مقدار دشوار و پيچيده است که بخشي از آن شهودي و برخي ديگر آنچنان عميق است که فارسي زبانان و دينداران و حتي علما و بالاتر از آن طرفدارنشان مانند آقاي شريف‌زاده آن را متوجه نمي شوند چگونه اين انديشه ظرفيت جهاني شدن را دارد؟ بهتر نيست به جاي وقت گذاشتن و صرف هزينه هاي گوناگون براي چنين تفکري، وقت و هزينه را صرف انتشار افکار و مکتب امام راحل نماييم که علي‌رغم عمق و رژفاي ديني، همه فهم و مورد اجماع همگان است؟

از سوي ديگر چطور مي شود در اين طريقه عملياتي شدن دين عاشقانه، با فاسق متحد شد اما با مداح اهل بيت و هيئتي ها و اصولگرا نمي شود؟ نهايتا او هم يک خطايي کرده است چرا تمام و هم و غم رسانه اين حلقه در کوبيدن و هجمه به مومنين و نهاداي انقلابي است؟ چرا خطاهاي ايشان را
نمي پذيرد تا عاشقانه دين را عملياتي کنند؟ اگر نگاهي به اخبار و مطالب سايت شبکه ايران انداخته شود –که استاد شريف‌زاده اذعان دارند از آن بي خبر هستند- مشاهده مي شود تمرکز اين سايت بر تخريب و انتقادهاي مکرر از نيروهاي انقلاب و مداحان و ائمه جمعه است!

اکنون روشن مي شود چرا روز به روز متدينين از اين حلقه دور ترمي شوند؟ اين چطور عملياتي شدن ديدگاه هاي عرفاني است که دينداران را از خود منزجر و خداجويان را دلزده کرده است؟ چرا با برخي هنرپيشه ها و سرمايه داران خارجي مي شود دور يک ميز يک نشست و عاشقانه با آنها سخن گفت و در نشريه خاتون برخي را به عنوان زن نمونه معرفي کرد اما با خيل عظيم متدينين نمي توان عاشقانه برخورد کرد؟ اين تناقض رفتاري با آن انديشه چگونه قابل جمع است؟

آقاي شريف‌زاده آن گاه دربيان مصداق اين عملياتي شدن انديشه تشکيل «مرکز مطالعات ملي جهاني شدن» را نام مي برد اما ايشان توضيح نمي دهد اين مرکز تا کنون چه کارهايي انجام داده است که موجب جهاني شدن دين شده است. به نظر تاسيس يک مرکز، ابزار اين کار است نه خروجي و عملياتي شدن اين فکر .. تا کنون چه کاري در اين مرکز انجام شده دين را جهاني کرده و جامعه ايران از ان بي اطلاع هستند؟ اصولا اگر تفکر مشايي تفکر امام است چرا در سخنان مشايي و حتي مقالات آقاي شريف‌زاده کلماتي مانند ادبيات امام مثل فقر و غنا، استضعاف و استکبار، اسلام آمريکايي، اسلام ناب و ... ديده نمي شود؟

آقاي شريف‌زاده سپس از معجزه امام مي گويد که نسلي را دگرگون کرد و البته چنين حرفي بسيار متين و درست است. امام خامنه اي بارها در اين باره فرموده اند: «فتح الفتوح امام، ساختن جوانان مؤمن، مخلص، سالم، صادق، بى‏اعتناى به شهوات و دلهايشان متوجه به سمت خدا بود.» اما انحصار اين کلام در شهدا و اينکه خوبان همه رفته اند و محدود کردن فتح الفتوح امام به چند نفر خاص بي شک جفاي به امام و رهبري است. آيا واقعا امروز در خيل عظيم توده مردم و حتي خواص اهل حق، مواردي از آن فتح الفتوح امام يافت
نمي شود؟ بي شک نمي توان به اين پرسش پاسخ منفي داد و کشور و نظام را به بحران قحط الرجال متهم کرد. فرمايشات رهبري در اين زمينه آن چنان روشن است که نياز به بيان ندارد. «ما يقيناً نيروهاي خوب هم زياد داريم؛ بايد اينها را بشناسيم. آن اوايل انقلاب، بعضيها مي‏گفتند كه قحط الرجال است؛ ما مي‏گفتيم كه جهل الرجال است. واقعش اين است كه ما شخصيتها را نمى‏شناسيم».

سپس آقاي شريف‌زاده در وصف منتقدين آقاي مشايي
مي گويد: «کار به جايي رسيده که برخي مقاله مي‌نويسند و تفکر عرفاني و فلسفي را در کنار اومانيسم مي‌آورند و هر سه را باطل معرفي مي‌کنند. افرادي مانند آقاي مهدي نصيري؛ معني اين چيست؟» و سپس منتقدين انسان شناسي
احمدي نژاد را به بي سوادي در عرفان و فلسفه نسبت مي دهد: «کدام‌يک از مخالفان جناب مشايي با عرفان آشنايي دارند؟ کدام‌شان فلسفه مي‌دانند؟ ... اصلا آنان مي‌گويند ما عرفان را باور نداريم». البته ايشان تاکيد دارند در مقوله انسان شناسي اين گونه است. لذا در پاسخ به سئوالات شيطنت آميز خبرنگار شرق که مي-پرسد: «خيلي از کساني که متهم به بي‌سوادي مي‌کنيد از برجسته‌هاي حوزه هستند؟ پاسخ مي دهد: «در انسان‌شناسي؟ من در اين مقوله صحبت مي‌کنم. چه کسي در انسان‌شناسي به مطالب آقاي احمدي‌نژاد و جناب مشايي ايراد گرفته و گفته من عرفان خواندم؟

حتي اگر آيت‌الله...

هرکسي باشد، فرقي نمي‌کند. نمي‌شود منتقدان بگويند اين عرفان است و عرفان را باور دارند ولي حرف آقاي احمدي‌نژاد را باور ندارند. تا سال گذشته هيچ‌کس نمي‌آمد عرفان و فلسفه را زير سئوال ببرد. فقط مي‌گفتند حرف‌هاي آقاي مشايي اومانيستي است. آنان به صراحت مي‌گويند اسلام چيزي به نام عرفان ندارد. من مي‌خواهم پيچ ماجرا را به شما نشان دهم».

به نظر آقاي شريف‌زاده در اين قسمت به عده اي معدود اشاره دارد. افرادي مانند آقايان مهدي نصيري و حسن ميلاني و... اما متاسفانه آقاي شريف‌زاده نقد آقاي مهدي نصيري بر
انسان شناسي احمدي نژاد را به گروهي وسيعي نسبت مي دهد که در يک خط مشغول فعاليت هستند! شايد کم کردن حجم مصاحبه توسط روزنامه شرق سبب اين ابهام شده است که جا داشت استاد شريف‌زاده اين ابهامات را برطرف مي نمود وگرنه روشن است که ايشان به خوبي مطلع است حضرات علمايي مانند آقاي مصباح، جوادي آملي و افرادي مانند آقاي نبويان و غرويان... از جمله افرادي هستند که خود در زمره فيلسوفان و حتي معرض انتقادات افرادي مانند آقاي نصيري هستند. بي شک منظور ايشان از «آنها که خود را اصولگرا مي‌دانند و با اين نگاه آقاي مشايي به انسان مخالفت مي‌کنند نگاه‌شان متحجرانه، تفريطي و قرون وسطايي است.» علما و بزرگان حوزه نيست و اشاره به همين طيف افرادي دارند که امروزه بار ديگر سر برآورده اند و بر فلسفه و عرفان اسلامي به هر بهانه اي مي تازند و برايشان فرقي نمي کند مشايي را نقد کنند يا علامه حسن زاده را يا ملاصدرا را!

آقاي شريف زاده آن گاه در رفع اتهام آقاي مشايي از پلوراليسم در مورد شيوه عرضه دين سخن مي گويد و معتقد است بايد دين جهاني را که مواجهه با دل و فتح قلوب است را تبيين نمود. آن گاه اين سخن مشايي که را امروزه دوران پايان اسلامگرايي است رابه اسلام طالباني تاويل مي برد؛ «در همه مقولات ديني اگر بخواهد الزام باشد فرار و گريز از دين ايجاد مي‌شود. آقاي مشايي و احمدي‌نژاد مي‌گويند دين بايد جهاني شود. مي‌گويند اسلامگرايي ديگر قابل عرضه نيست. اسلامگرايي؛ يعني کار طالبان چون آنها اسلامگرا معرفي شدند. کار طالبان در جهان قابل عرضه نيست، اين رويکرد موجب انزواي اسلام مي‌شود».

اما به نظر اين برداشت آقاي شريف‌زاده از کلام آقاي مشايي است و نه کلام خود ايشان! (نگاه کنيد به سايت جهان نيوز چهارشنبه 30 مرداد 1387 خبري با کد 31668) در اين سخنراني که آقاي مشايي در مورد پايان اسلامگرايي هيچ جا از طالبان سخن نمي گويد. حال آقاي شريف‌زاده چگونه اين سخن را حمل بر اسلام طالباني مي کند پوشيده است؟ شايد نظر آقاي مشايي تغيير کرده است و فقط ايشان ازاين تغيير مطلع هستند. شايد هم اين مطلب از همان مطلب دشوار و غامض است که درک آن براي امثال نگارنده ممکن نيست!!

آقاي شريف‌زاده ادامه مي دهد: «آقاي مشايي و رئيس‌جمهوري هم همين را مي‌گويند که بايد با دل آغاز کرد. مي‌گويند برو سراغ مقولات فطري که دلپسند است؛ از عشق بگو، از امنيت، از صلح. بگو خدا همه شما را دوست دارد». آقاي شريف‌زاده اصرار دارد احمدي نژاد را در کنار مشايي مطرح کند اما آنچه ما در عمل و رفتار رئيس جمهور مشاهده مي کنيم برخلاف اين تفکر است. احمدي نژاد در هر سخنراني با دعاي فرج آغاز مي کند و بسياري از مفاهيم اسلامي را در سطح جهاني و حتي در سازمان ملل به طور موکد و غليظ مطرح مي کند. اما اين مفاهيم کمتر در سخنان مشايي به کار مي رود و اصولا همين امر است که مشايي را از احمدي نژاد متمايز مي کند.

ايشان در ادامه مي گويد: «مي‌خواهم بگويم شعار فطري بين مردم جا باز مي‌کند. شما اول بايد از مقولات فطري و دلپسند در جهان بگوييد بعد سعي کنيد با گفتگوي عقلاني و منطقي مقولات فقهي را بر مقولات فطري تبيين کنيد».

در اينجا اين پرسش مطرح مي شود آيا منظور ايشان تقدم زماني است يا رتبي؟ اگر زماني باشد به نظر حرف صحيحي نيست چرا که شيوه انبيا اين گونه نبوده است بلکه هر سه مقوله را با هم پيش مي بردند و به نظر تشريع احکام از همان روزهاي نخست رسالت انجام مي شده است. البته شايد در برهه اي از زمان يکي از اين مقولات بر ديگري چربش پيدا کند اما اين گونه نيست که تعطيل شوند تا مقدمات آن فراهم شود. بله از لحاظ رتبي، شايسته آن است ابتدا عقل و دل را بها داد آنگاه جوارح از عقل و دل تبيعت خواهند کرد. آقاي شريف‌زاده آن گاه بر اهميت فقه تاکيد کرده و در تبيين سخنان خود مي گويد: «...اين نيست که فقه را ببوسيم و کنار بگذاريم؛ ... ما وظيفه‌مان را انجام نمي‌دهيم. مثلا نسبت به همين حجاب 33 سال است چه کار هنري کرديم؟ چه اتاق فکري برپا کرديم؟ ما بايد جامعه را اشباع کنيم از ادله عقل‌پسند در سطوح مختلف؛ اينها را که بيان‌کنيم اصلا نياز به ضرب و زور نخواهيم داشت». اگر در اين بحث با آقاي شريف‌زاده همراه شويم سئوال اينجاست در اين چند ساله که انديشمندي عميق و دقيق مانند آقاي مشايي بر مسند قدرت و بعضا نهادهاي فرهنگي نشسته است چه کار هنري و عقل پسند در زمينه دين انجام شده است؟ خوب است آقاي مشايي و دست اندرکاران همفکر ايشان به اين سئوال پاسخ روشني دهند. البته نگذاشتند و قدرت در دستان ما نيست و پشت پرده خبرهايي هست و اين گونه حرفها نمي تواند پاسخ مناسبي باشد. چطور مي شود رئيس جمهور محترم در برابر قوانين مجلس مي تواند مقاومت نشان دهد اما در بحث فرهنگ ايشان قدرت کافي ندارد؟

آقاي شريف‌زاده در برابر سئوالات متعدد خبرنگار شرق در مورد جايگاه فقه در فرهنگ به توجه به اقناع عقلي و عقلي تاکيد مي کند و هنگامي که خبرنگار از ايشان مي پرسد: «وظيفه حاکميت چه مي‌شود يعني بايد اجبارا حجاب داشته باشند يا خير؟» پاسخ مي دهد: «من معتقدم به آنجاها نمي‌کشد. شما اين روشي که گفتم را تجربه کنيد، خواهيد ديد فرض‌تان واقعيتي پيدا نمي‌کند».

اما سئوال اينجاست چگونه ايشان به ضرس قاطع به اين اعتقاد رسيده ايد؟ آيا اين ادعاي ايشان مسبوق به تجربه است يا مستند به برهان است؟ هر دو فرض منتفي است شايد اين مقوله از نوع جوشش معارف باشد!

در ثاني در کلام ايشان اصلا روشي بيان نشده و به نکاتي کلي و مبهم بسنده شده است؟ چگونه بايد به دل نفوذ کرد؟ راه روشنگري عقل چيست؟ اين بيان که بايد به تسخير قلوب و فتح عقول پرداخت امري روشن است و لزوم کار فرهنگي را کسي انکار نمي کند. اما سخن در چگونگي کار است که آقاي شريف‌زاده معتقد است آقاي مشايي توانسته اين کار را عملياتي کند اما مصداقي ارائه نمي فرمايد.

آقاي شريف زاده در پاسخ به سئوالات مکرر خبرنگار شرق در مورد جايگاه فقه و الزام در نهايت مي پرسد: «شما مي‌خواهيد بگوييد مکانيسم جمع اينها با هم چگونه باشد؟ و خود پاسخ مي دهد: «بايد روي اين فکر شود. اين حرف خوبي است که شما مي‌زنيد» و بلافاصله مي گويد: «اصلا کسي روي اصل اين ماجرا فکر کرده»؟

باز اين تعارض در کلام ايشان پيش مي آيد که آقاي مشايي چه کار انجام داده است و کدام مباني را عرفاني را عملياتي نموده است؟ به عقيده ايشان در اين باره کسي تاکنون فکر نکرده است و بايد در باره تلفيق بين فقه و عقل و دل فکر کرد با اين حال دفاع جانانه ايشان از مشايي در کدام مورد است درک نمي شود! در ثاني ايشان باز به اين پرسش پاسخ
نمي دهد تا وقتي شيوه عقل و دل مردم اشباع نشده با احکام دين چه بايد کرد؟ از يک سو با گشت ارشاد و برخورد با مظاهر بي عفتي مخالفت مي شود از آن سو راهکاري در مقابل نشان داده نمي شود و بيان مي شود بايد روي اين قضيه فکر شود!! روشن است چنين روشي نه حرف نويي است نه کار آمد. بسياري قبل از آقاي مشايي با زبانهاي مختلف از کار فرهنگي سخن گفته اند. اصولا تفاوت ديدگاه آقاي مشايي با نظريه تساهل و تسامح و عرضه اسلام رحماني در چيست؟

ايشان در جايي ديگر توضيح مي دهد: «بين آنچه رخ مي‌دهد و آنچه در ذهن آقاي احمدي‌نژاد و مشايي وجود دارد، فاصله هست. مگر هرچه جناب مشايي و آقاي احمدي‌نژاد فکر مي‌کنند اجرا مي‌شود»؟

اگر واقعا اين گونه است و اين افراد انديشه شان را در ايران نمي توانند اجرا کنند، چطور مي شود در دنيا آن را عملياتي کرد و به منصه ظهور رساند؟ در حالي که در ايران بودجه، قدرت، حمايت رهبري و ملت، طرفداراني مانند شما و ... را دارند و از آن سو در جهان قدرتها و دشمني ها قوي تري نسبت به آنها وجود دارد. آيا باز نبايد سئوال کنيم انديشه آقاي مشايي کجا به کار مي آيد؟ ايشان از يک سو اعتقاد دارد صدها سال است فرهنگ الزام در جريان است و با دو دولت نمي توان بر اين فرهنگ غلبه کرد اما با اين حال تفکر آقاي احمدي نژاد را در سطوحي پيروز و موفق مي داند و مي گويد امروز جامعه ايران «آزادتر است و دين عاشقانه به مردم عرضه مي‌شود». اما باز بيان نمي شود چگونه عرضه مي شود؟

ايشان در ادامه خاطر نشان مي کند: «بسياري از همين کساني که عليه آقاي احمدي‌نژاد و جناب مشايي جبهه مي‌گيرند، چطور قبلا دفاع مي‌کردند؛ سئوال اين است که چطور جناب مشايي و آقاي احمدي‌نژاد دو ساله منحرف شدند. مقصود من اين است که چرا بسياري از کساني که امروز جبهه مي‌گيرند قبلا خيلي از دولت و آقاي احمدي‌نژاد حمايت مي‌کردند». دقت در کساني که امروز از دولت کنار گذاشته شده اند، نشان مي دهد برخي از اينان از ابتدا بر آقاي مشايي انتقاد داشتند و به نظر همين انتقادات به جناب مشايي سبب اخراج آنها از دولت گرديد و چه بسا عده زيادي از اينان همچنان مدافع رئيس جمهور هستند.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۲
ناشناس
|
GERMANY
|
۱۸:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱
1
3
انتصاب آدمی مثل مرتضوی ، در کجای مکتب «عرفان » یا «انسان شناسی !» یا «دعای فرج» رییس جمهور ، قابل تعریف است ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!
پاسخ ها
بچه دهاتی
| IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF |
۱۸:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۴/۱۱
ناشناس عزیزم! سلام
یک سئوال دارم . دقیقاً و مبتنی بر اطلاعات دقیق- و نه مسموعات- مشکل مرتضوی چیه؟
حکایت نوشته برادر عزیزم آقای عامری نباشه که برای نقد متن صحیح گفته مشایی ، به سایت جهان نیوز رفرنس می ده . چقدر خوبه ما خودمون آدمها رو بشناسیم و براساس ملاک های حق-کلام امیرالمومنین- درباره آنها قضاوت کنیم .
نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین