تاريخ انقلاب اسلامي ايران از ابتداي راه تاكنون همچون كتابي ميماند كه برخي از اوراق آن به رنگ خون عزيزان و ياران رهبر آغشته شده است.
منافقين
كوردل براي آنكه ريشه انقلاب اسلامي را بخشكانند، مغزهاي متفكر در اين خاك
را نشانه گرفتند و به شهادت رساندند. آيتالله بهشتي و ۷۲ تن از ياران
باوفاي ايشان از جمله شخصيتهايي بودند كه در ترورهاي دهه ۶۰ مظلومانه در
خون خود غلتيدند.
اكنون بيش از ۳۰ سال از آن واقعه ميگذرد و با
آنكه همچنان منافقين به مانند سگهاي ولگرد امريكا، انگليس و اسرائيل در پي
ترور دانشمندان و ذخيرههاي اين انقلاب هستند، اما نگاهي از بالا به
انقلاب اسلامي، صفحهاي را مقابل چشمانمان به نمايش ميگذارد كه مملو است
از صحنههاي پيروزي انقلاب و شكست منافقين؛ تجربهاي كه نتيجه ايمان و
اعتقاد ملت ايران در برابر اعمال تروريستي منافقين بوده است، ايمان به
آرمانها و اعتقاد به پيروزي خون بر شمشير.
تقدير انقلاب بعد از هفتم تير
در
هفتم تيرماه سال ۱۳۶۰، دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي، در حالي كه جمعي از
بلندپايهترين و دلسوزترين مسئولان نظام، همچون آيتاللّه بهشتي رئيس
ديوان عالي كشور، چهار وزير، ۱۲ معاون وزير و حدود ۳۰ نماينده مجلس در آن
جلسه حضور داشتند، با بغض منافقان منفجر شد و ۷۲ يار وفادار انقلاب و امام،
با ذكر خدا بر لب و بدنهاي پاره پاره، به ديدار حق شتافتند. اين حادثه
درست يك روز پس از ترور نافرجام آيتالله خامنهاي در مسجد ابوذر تهران كه
مشغول سخنراني بودند، رخ داد.
در مجموع اين حوادث بعد از بركناري
بنيصدر از فرماندهي كل قوا و عزل وي از مقام رياستجمهوري بود. منافقين كه
با بنيصدر پيوندي عميق خورده و حركات مسلحانه خود را آغاز كرده بودند،
مسئولان نظام و ذخيرههاي انقلاب را هدف قرار دادند تا در اين مسير، انقلاب
را به بن بست بكشانند.
كاملاً پيدا بود كه اين حوادث در آن مقطع
حساس از تاريخ انقلاب اسلامي، براي تضعيف نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران
به وقوع ميپيوندد. آنچنان كه جواد قديري از اعضاي گروهك منافقين، روز
چهارم تير۱۳۶۰به دوستان خود با اطمينان خبر ميدهد كه «روز هفتم تير كار
يكسره خواهد شد.» اما تقدير انقلاب كاملاً برخلاف خواست منافقين رقم خورد.
در
پي حادثه هفتم تير، مردم انقلابي ايران در سراسر كشور مجالس عزاداري
باشكوهي برگزار كردند و با اين كار، نفرت عميق خود را از دشمنان انقلاب و
به ويژه منافقان نشان دادند. بدين ترتيب اگرچه از دست دادن تعدادي از ياران
امام خميني (ره) غم بزرگي را بر قلب انقلاب نهاد ولي خون شهداي هفتم تير و
ديگر شهداي اين مرز و بوم به استحكام روزافزون نهال انقلاب اسلامي و وحدت
فراگير ملت مقابل منافقين منجر
تجربه تاريخي هفتم تير سال 1360 به خوبي
گوياي آن است كه هر كس در هر موقعيت و در هر زماني كه با نقاب بر چهره در
پازل نفاق بازي كند، دير يا زود با خفت و خواري مواجه خواهد شد حتي اگر
زنده بماند وهركس خالصانه در مسير اسلام و انقلاب اسلامي حركت كند، بر عزت و
محبوبيت او افزوده ميشود
شد.
در همين راستا مقام معظم رهبري در مورد حادثه هفتم تير سال
۱۳۶۰ در سخناني ميفرمايند: «شايد از همه ابعاد متعددي كه اين حادثه داشت،
اين بعد جالبتر باشد كه اين حادثه نشان داد ضربههاي سهمگيني از اين
قبيل هم حتي نميتواند به استحكام بناي جمهوري اسلامي كه به ايمان و حضور
مردم تكيه كرده است، خللي وارد كند.»
سرعت نابودي منافقين در دل زمان
در
مقابل اما منافقين و تروريستهايي كه قصد نابودي انقلاب اسلامي را داشتند،
خود به عاقبت تلخ و سياهي گرفتار شدند و در طول زمان هر روز كه ميگذرد،
سرعت نابودي آنان شدت بيشتري ميگيرد. امروز هويت واقعي آنان براي همه
آشكار شده است و خوي تروريستيشان را همه شناختهاند و ميدانند كه منافقين
تنها در حد ابزار ترور در دست تروريستهاي بينالمللي چون امريكا، انگليس و
اسرائيل به كار ميآيند و اگر خارج از دستورات اربابانشان عمل كنند همچون
دستمال كثيفي ميمانند كه به گوشهاي پرتاب ميشوند.
آنان امروز
حتي سرپناهي دائمي ندارند و هر روز بايد خفت و خواري را در گوشهاي
بيازمايند. از درون در حال نابودي و از هم گسيختگي هستند و اختلافات آنان
به حدي رسيده است كه هر از چندگاهي خبري از فرار يا اعدام يكي از اعضاي
آنان منتشر ميشود.
برخي از آنان نيز پس از سالها به اشتباهات خود
پي بردهاند و با توبه از اعمال گذشته خود مسير بازگشت را در پيش
گرفتهاند. آنچه مبرهن است، شخصيت و هويت خوار شده منافقين و گامهاي آنان
در مسير نابودي است. چه بخواهند و چه نخواهند خبرهاي امروز حاكي از آن است
كه هيچ كشوري حاضر به ارتباطگيري با منافقين بر پايه انسانيت نيست. تنها
كشورهاي حامي ترور و نقضكننده حقوق بشر نظير امريكا، انگليس و اسرائيل
هستند كه براي بستن و محكم كردن قلاده اين سگهاي وحشي به در خانه خود،
گهگاه دستي بر سر آنان ميكشند و استخواني جلويشان پرتاب ميكنند.
درسهاي تاريخي از تجربه انقلاب اسلامي
تجربه
تاريخي هفتم تير سال ۱۳۶۰ به خوبي گوياي آن است كه هر كس در هر موقعيت و
در هر زماني كه با نقاب بر چهره در پازل نفاق بازي كند، دير يا زود با خفت و
خواري مواجه خواهد شد حتي اگر زنده بماند و هر كس خالصانه در مسير اسلام و
انقلاب اسلامي حركت كند، بر عزت و محبوبيت او افزوده ميشود حتي اگر به
درجه رفيع شهادت نائل آيد. وقايع چند سال اخير نيز گوياي اين واقعيت است.
وقوع تحولات اسلامي در منطقه خاورميانه و گسترش روزافزون بيداري اسلامي كه
ناشي از تلألو انقلاب اسلامي ايران بر كشورهاي منطقه است، روز به روز چهره
تروريستهاي بينالمللي را نمايانتر ميكند و بر خفت و حقارت جهاني آنان
افزوده ميشود؛ حال آنكه آنان هر روز از حقوق بشر دم ميزنند و با شعارهاي
منافقانه، خود را حاكم جهان معرفي ميكنند اما از طرف ديگر شهدايي كه در
اين انقلابها با گلولههاي نيروهاي نظامي غرب فداي اسلام شدند، هر روز بر
درجات و سعادت آنان افزوده ميشود؛ حال آنكه در اين دنيا نيستند. حوادث سال
۸۸ در كشورمان نيز اين حكم را ثابت ميكند كه هر كس با نفاق جلو آيد، به
تدريج رو به فنا خواهد رفت.
فتنهگران پس از انتخابات دهم
رياستجمهوري همان حرفي را ميزدند كه منافقين در آن سوي مرزها ميگفتند،
همين باعث شد آنان در اندك زمان به عاقبتي گرفتار شوند كه منافقين گرفتار
آن هستند.
حال از آنجا كه آينده از گذشته جدا نيست و امكان تكرار
حوادث تاريخ در هر برهه از زمان وجود دارد، همه مردم و خصوصاً مسئولان بايد
از حوادثي نظير هفتم تير درس بگيرند و در هر لحظه بايد مراقب باشند كه در
چه مسيري قدم ميگذارند؛ اسلام يا نفاق؟ چه خوب است اگر در هر شرايط قبل از
انجام هر عمل و گفتن هر حرفي با خود بينديشيم كه اين حرف يا عمل در مسير
شهداي هفتم تير است يا در پازل منافقين و افرادي نظير بنيصدر.