کد خبر: ۸۳۷۸۹۹
تاریخ انتشار:
به مناسبت هجدهمین سالگرد سردار شهید احمد کاظمی

سرداری که خرمشهر تا ابد مرهون رشادت اوست

شهید سردار سلیمانی در زمان حیات بیش از چندین بار از ارادت خود به شهید احمد کاظمی و فراق و دوری او سخن گفته بود.
سرداری که خرمشهر تا ابد مرهون رشادت اوست

گروه فرهنگی: شهید سردار سلیمانی در زمان حیات بیش از چندین بار از ارادت خود به شهید احمد کاظمی و فراق و دوری او سخن گفته بود.

به گزارش بولتن نیوز سردار دلها در بخشی از سخنان خود راجع به شهید کاظمی گفته بود:‌ وقتی احمد در جمع ما بود، تداعی همه زندگی‌ ما را می‌کرد؛ هر چیزی که در زندگی به آن خوش بودیم. چهره باکری را در احمد می‌دیدیم، خرازی را در احمد می‌دیدیم. زین‌الدین را در احمد می‌دیدیم. همت را در احمد می‌دیدیم. خیلی از شهدا را ما در احمد خلاصه می‌دیدیم.

حاج قاسم معتقد بود:‌ شما وقتی یک کسی یادگار همه یادگاری‌هایت است، یادگار همه دلبستگی‌هایت است، یادگار بهترین دوران عمرت است، این را از دست می‌دهی، این یک از دست دادن معمولی نیست. احمد با رفتن خودش، همه ما را آتش زد. خب. مدت ها از زمان جنگ گذشته بود، دلخوشی‌مان به هم بود، نه این که پشتوانه خاصی برای همدیگر باشیم، قوت قلب معنوی برای هم بودیم. در بیان کردن موضوعات، نصیحت کردن هم و سطوح مختلف دیگری با هم رودربایستی نداشتیم.

تعداد بازدید : 1

احمد فاتح واقعی عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر در خاطرات سردار قاسم سلیمانی

به نقل از حاج قاسم،‌ در عملیات «بیت‌المقدس» و آزادی خرمشهر لشکر شهید کاظمی در مرحله نخست عملیات و در مرحله آخر آن، توانست نقش فوق‌العاده‌ای ایفا کند به گونه‌ای که در روزهای پایانی درگیری «بیت‌المقدس» که نیروهای ایرانی، توان کافی برای آزادی خرمشهر نداشتند و تقاضای چند هفته بازسازی را از فرماندهی کردند، در شب نوزدهم یا هجدهم وقتی همه خسته شده بودیم، همه وسواس داشتند که عملیات برای دو هفته به تاخیر بیفتد، آنجا حسن باقری صحبت کرد، گفت ما به مردم قول داده‌ایم.

 

گفتیم خرمشهر در محاصره است چطور می‌توانیم برگردیم. همه خسته بودند چون ما چهل روز بعد از عملیات فتح المبین، عملیات بیت‌المقدس را شروع کرده بودیم.

شهید کاظمی توانست با کمک شهید خرازی آخرین مرحله عملیات آزادسازی خرمشهر را انجام دهد. ایشان نیروهای عراقی را در خرمشهر محاصره و شهر را آزاد کرد، با دو لشکر خرمشهر را تصرف کرد، هر کدام با پنج گردان یعنی سه هزار نفر در مقابل بیست هزار نفر دشمن، لشکرهای ۸ نجف و ۱۴ امام حسین(ع) تحت فرماندهی احمد و حسین بودند.

خرمشهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است

و اینگونه بود که در همه عملیات‌ها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است.

شهید احمد کاظمی فرمانده‌ پیشین نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۳۷ در شهرستان نجف‌آباد به دنیا آمد و نوزدهم دی‌ سال ۱۳۸۴ در سالروز آغاز عملیات کربلای ۵، بر اثر سانحه سقوط هواپیما در نزدیکی ارومیه، به همراه شماری از فرماندهان سپاه، پس از سال‌ها انتظار به یاران شهید خود پیوست و در شهر مهدی باکری (ارومیه) اجر تلاش‌های بی‌وقفه خود را از خدای بزرگ گرفت.

آخرین حکم مسئولیت شهید کاظمی، فرماندهی نیروی زمینی سپاه بود که ۲۹ مرداد ماه ۱۳۸۴ از سوی مقام معظم رهبری، فرماندهی کل قوا به ایشان تنفیذ شد. سردار شهید احمد کاظمی همیشه خود را از خیل عظیم کاروان شهدا جامانده می‌دانست و به شدت در فراق یاران شهیدش دلسوخته بود. او همواره با آه و سوز خاصی از آن‌ها یاد می‌کرد و در آخرین روزهای زندگی خویش به شدت از شهیدان باکری و خرازی یاد می‌کرد و از این که به شهادت نرسیده، اشک حسرت می‌ریخت.

به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت این شهید بزرگوار، بخشی از مجموعه کتاب های منتشر شده درباره زندگی مجاهد گونه او روایت می شود:

پرواز آخر

یادداشت‌هایی درباره فرمانده دلاور و عزیز هشت سال دفاع مقدس؛ شهید حاج احمد کاظمی. فرمانده‌ای که همه او را به مدیریت، اخلاق و رفاقت می‌شناسند. شهید کاظمی بر سر دنیا با هیچ‌کس، حتی خودش معامله نکرد و با رفتنش الگویی شد برای آنانی که او را ندیدند.

 

این کتاب به قلم محمدمهدی بهداروند تألیف و از سوی انتشارات شهید کاظمی در سال ۱۳۹۷ چاپ و منتشر شده است.

برشی از کتاب: جنگ، با جوانی ما به دنیا آمد. نمی‌خواستیم بهار را به بهانه‌ بودن به تماشا بنشینیم و بهار خویش را بی‌بهانه در جنگ به میدان فرستادیم.

باید برای پیشانی تب کرده وطن، دستمال نمناکی از غیرت می‌شدیم که شدیم و البته هنوز هم این دستمال نمناک، با ماست و ما هنوز هم به همان بهانه‌ها می‌توانیم بهار خویش را به میدان بفرستیم. جنگ آغاز شده بود و دیر یا زود باید به رسم جنگ، لباس خاکی می‌پوشیدیم و خود را در این آزمون ناخواسته محک می‌زدیم.

سرداران ( مثل من و تو)

روایت کوتاه زندگی یک سردار از آسمان صاف و سرمای استخوان سوز زمستان آغاز می شود، از زمانی که پدر، صبح ها داخل حیاط اذان می گفت تا خانواده برای نماز از خواب بیدار شوند. پایان هم سقوط هواپیما در حومه ارومیه است و آرام گرفتن مردی به نام «احمد کاظمی». میان این دو، زندگی او روایت می شود، از سال های مدرسه تا سال های جنگ و دفاع از وطن. از همان زمانی که در سال ۱۳۳۷ در خانه ای منظم و مذهبی در کوچه ملاصدرای نجف آباد به دنیا آمد.

 

این کتاب به قلم یحیی نیازی تألیف و از سوی انتشارات روایت فتح در سال ۱۳۹۸ چاپ و منتشر شده است.

برشی از کتاب: او از هفت سالگی با پدر و برادرهایش به نجاری می رفت. پدر که پا به سن گذاشت، رفت پی قالیبافی و فرش فروشی، برادرش هم نجاری را کنار گذاشت و به ذوب آهن اصفهان رفت. مغازه و کارهای نجاری یک جا به دوش احمد افتاد که فقط دوازده-سیزده ساله بود، اما به تنهایی مغازه را سر پا نگه داشت.

نردبانی برای چیدن نارنج

در این اثر سرگذشت داستانی شهید احمد کاظمی از کودکی تا شهادت در ۱۲ داستان کوتاه مستقل برای گروه سنی نوجوان و جوان روایت شده است. در این مجموعه داستانی، از درون‌مایه‌های نزدیک به فضای زندگی نسل‌های امروز برای جذابیت متن استفاده شده است.

 

این کتاب به قلم کرامت یزدانی تألیف و از سوی انتشارات سوره مهر در سال ۱۳۸۹ چاپ و منتشر شده است.

یادگاران ۱۹

یادگاران عنوان کتاب هایی است که بنا دارد تصویرهایی از سال های جنگ را در قالب خاطره های بازنویسی شده، برای آن ها که آن سال ها را ندیده اند نشان بدهد. این مجموعه راهی است به سرزمینی نسبتا بکر میان تاریخ و ادبیات، میان واقعه ها و بازگفته ها. خواندنشان تنها یادآوری است، یادآوری این نکته که آن مردها بوده اند و آن واقعه ها رخ داده اند؛ نه در سال ها و جاهای دور، در همین نزدیکی.

 

کتاب حاضر، جلد نوزدهم از مجموعه «یادگاران» مشتمل بر خاطراتی از شهید سرلشکر حاج احمد کاظمی است.

این کتاب به قلم یحیی نیازی تألیف و از سوی انتشارات روایت فتح در سال ۱۳۸۹ چاپ و منتشر شده است.

برشی از این کتاب: کسی نمی توانست راحت به احمد فرمان بدهد. فرمانده هان سپاه آبادان ازش گله داشتند. می گفتند چرا مثل دیگران، راحت هر دستوری بدهند نمی پذیرد. می خواهد اول قانع شود بعد بپذیرد. به دشمن هم مسلط بود. بچه های سپاه آبادان، یک محور نه چندان مهم عملیاتی را سپردند به نجف آبادی ها. احمد زیر بار نرفت. گفت «محور فیاضیه را بدهید ما، تا نفس دشمن رو بگیریم»

خط تماس

روایتی پازل گونه و متفاوت از دو روز پایانی عمر گرانقدر شهید حاج احمد کاظمی که نویسنده با روش رفت و برگشت زمانی و غیر خطی سعی دارد تا خواننده را با نقش های برجسته آن شهید بزرگوار آشنا کند.

این کتاب به قلم محمد رضا بایرامی تألیف و در سال ۱۳۹۳ چاپ و منتشر شده است.

 

برشی از کتاب: زمستان شروع شده بود و دسته های پرندگان مختلف، به سوی هور و جزیره های ام الطویل و فیاض و دریاچه ی بوبیان و کانال ماهیگیری می رفتند. گروه های هفتی شان از بالای سر نیروهای آماده رزم می گذشت و می رفت تا در جای مناسبی بنشیند. دو جناح چپ و راست شان در نقطه ای به هم می رسید که شاید به آن هم می شد در نوع خود گفت خط تماس.

حاج احمد

روایتی است داستان گونه از زندگی فرمانده آسمانی شهید حاج احمدکاظمی که به فرازهای مختلفی از زندگانی این شهید سرافراز می‌پردازد. این کتاب در سه فصل به خاطرات ناگفته و جدید از زوایای زندگی حاج احمدکاظمی می‌پردازد.

 

شرح خاطرات دوران کودکی و مبارزات انقلاب شهیدکاظمی، خاطرات دوران آموزش‌های چریکی در سوریه و لبنان، حضور پرماجرا در کردستان، چگونگی عزیمت به جنوب و تشکیل تیپ هشت نجف اشرف، حضور در عملیات های مختلف و رشادت‌های این شهید بزرگوار از ویژگی های این اثر است.

این کتاب به قلم محمد حسین علی جان زاده تألیف و از سوی انتشارات شهید کاظمی در سال ۱۳۹۹ چاپ و منتشر شده است.

برشی از کتاب: بعد از آن‌ که نمازم را خواندم، رفتم ببینم احمد کجاست و چه‌ کار ‌می‌کند. هرچه اتاق‌ها را گشتم، خبری از احمد نبود. با خانواده همه‌جا را گشتیم. انگار آب شده بود رفته بود توی زمین! گمانمان رفت که عقب حاجی رفته به مسجد. از پشت شیشۀ بخار گرفته به حیاط نگاه می‌کردم تا ببینم حاجی و احمد کی برمی‌گردند. وقتی حاجی درِ خانه را باز کرد و توی حیاط دیدمش، سریع در را باز کردیم. هنوز بالای پله‌ها نرسیده، از او سؤال کردیم‌: «احمد کجاست؟» گفت‌: «احمد؟!» و ادامه داد: «دنبال من نبوده. مگه نگفتم که من یواشکی می‌رَم؟!»

سالنامه یادگار ۱۴۰۰

این سالنامه با محوریت خاطرات شهید کاظمی و متن کامل وصیت نامه سیاسی الهی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی منتشر شده که شامل قطعه عکس هایی از شهدای دفاع مقدس، مدافعان حرم، شهدای هسته ای و تک متن ها و سخنرانی ها و شعرهای زیبا از شهدای شاخص در هر صفحه است و در کنار محتوای غنی آن از ظاهری جذاب و زیبایی خاصی برخوردار است.

 

سالنامه یادگار تقدیم به همه کسانی است که از نام احمد (شهید احمد کاظمی) و سردار دلها (شهید قاسم سلیمانی) در یاد خود، یادگاری دارند.

مسافران ملکوت

در این کتاب به زندگی شهید احمد کاظمی پرداخته و علاوه بر توضیحات چند تصویر ناب و عالی از زندگی ایشان نیز به تصویر کشیده شده است. مسافران ملکوت حدود بیست خاطره زیبا همراه با تصاویر رنگی از سردار حاج احمد کاظمی کتابی خواندنی را در مورد آن شهید عزیز تشکیل داده است.

 

این کتاب به قلم سعید عاکف تألیف و از سوی انتشارات ملک اعظم در سال ۱۳۸۵ چاپ و منتشر شده است.

 

شهیدان سردار سرتیپ پاسدار شهید سعید مهتدی جعفری، سردار سرتیپ پاسدار شهید نبی‌الله شاه‌مرادی (سردار حنیف)، سردار سرتیپ پاسدار شهید غلامرضا یزدانی، سردار سرتیپ پاسدار شهید سعید سلیمانی، سردار سرتیپ پاسدار شهید عباس کروندی مجرد، سردار سرتیپ پاسدار شهید صفدر رشادی، سردار سرتیپ دوم پاسدار شهید احمد الهامی‌نژاد، سردارسرتیپ دوم پاسدار شهید حمید آذین‌پور نوزدهم دی‌ ماه ۱۳۸۴ به همراه سردار کاظمی پرگشودند و آسمانی شدند. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین