کد خبر: ۸۱۷۷۳۳
تاریخ انتشار:
اسنادی از عباسعلی شهریاری؛

پایانِ مردِ هزارچهره‌ی ساواک

نخستین بار که پرویز ثابتی جلوی دوربین تلویزیون و خبرنگاران رسانه‌ها نشست تا اقتدار ساواک را به رخ بکشد، دی‌ماه ۴۹ بود. وقتی که چندماه پس از ترور تیمور بختیار توسط ساواک در عراق، او خبر دستگیری تشکیلات گسترده حزب توده در کشور را داد.
پایانِ مردِ هزارچهره‌ی ساواک

گروه سیاسی: نخستین بار که پرویز ثابتی جلوی دوربین تلویزیون و خبرنگاران رسانه‌ها نشست تا اقتدار ساواک را به رخ بکشد، دی‌ماه ۴۹ بود. وقتی که چندماه پس از ترور تیمور بختیار توسط ساواک در عراق، او خبر دستگیری تشکیلات گسترده حزب توده در کشور را داد. آن زمان کمتر کسی می‌دانست متهم اصلی دستگیرشده‌ی ماجرا که ثابتی از تصویر نیم‌رخش رونمایی و او را «آقای اسلامی» معرفی کرد و رسانه‌ها او را «مرد هزار چهره حزب توده» لقب دادند، شاه‌مُهره‌ی نفوذی ساواک یعنی «عباسعلی شهریاری» است.

به گزارش بولتن نیوز به نقل از موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ثابتی در آن کنفرانس خبری در واقع داشت آخرین گامِ پروژه‌ی چندساله‌اش یعنی زمین‌گیر کردن بقایای حزب توده در داخل کشور را برمی‌داشت. از بین چهار اداره‌ی زیرمجموعه‌ی اداره‌کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، مهمترین‌شان اداره‌اول بود که مسئولیت کشف و مبارزه با فعالیت‌های براندازی را بر عهده داشت وآن زمان ریاستش با پرویز ثابتی بود. او در این چندسال، دو کیس اطلاعاتی مهم را مدیریت کرده و با موفقیت به پایان برده بود: اول در دست گرفتن تشکیلات داخل کشور حزب توده از طریق شبکه‌ای از منابع ساواک به سردستگی عباسعلی شهریار و دوم نفوذ در تشکیلات تیمور بختیار، رئیس پیشین ساواک که در عراق مستقر شده و فعالیتهای خرابکارانه را طراحی و هدایت می‌کرد.

بخش ۱ اداره‌ اول اداره‌کل سوم که به بخش ۳۱۱ شناخته می‌شد، مسئولیت «احزاب و گروه‌های کمونیستی» را عهده‌دار بود. این بخش موفق شده بود یکی از فعالین توده‌ای به نام عباسعلی شهریاری را به عنوان منبع، جذب و استخدام و او را تا سطح نفر اول تشکیلات حزب در داخل کشور ارتقاء بدهد. شهریاری پس از دستگیری کوتاهش در سال ۴۲ توسط ساواک به عنوان منبع جذب و در عرض این هفت سال به مهم‌ترین دام ساواک برای رصد، اشراف و دستگیری چپ‌های ایرانی تبدیل شد. او از سال ۴۲ تا ۴۹ با هدایت ساواک توانست با مرکزیت حزب در آلمان شرقی مرتبط شده و تشکیلات تهران، خوزستان و آذربایجان حزب در داخل کشور را راه‌اندازی و ماموران متعددی از ساواک را در آن داخل کند. علاوه بر این، او توانست به عنوان نماینده حزب توده در ایران، با تشکیلات بختیار که در عراق مستقر بود هم ارتباط گرفته و اطراف او را نیز با منابع و ماموران ساواک پر کند. اقدامی که نتیجه‌اش اشراف کامل ساواک بر فعالیت‌های تیمور بختیار و نهایتا کشتن او در تابستان ۱۳۴۹ بود.

علاوه بر اینها بخشی از گروه بیژن جزنی نیز که برای فرار از ضربه‌ی ساواک و با هدف خروج از کشور، با شهریاری ارتباط گرفته بودند، به دام ساواک افتادند. همچنین چند گروه مارکسیستی دیگر از جمله «گروه فلسطین» و «آرمان خلق» هم در نتیجه‌ی ارتباطشان با شهریاری، توسط ساواک شناسایی و منهدم شدند. نهایتا نتیجه‌ی فعالیتهای چندساله‌ی شهریاری، دستگیری نیروهای کیفی توده‌ای و چریکی در داخل کشور، شکل‌دهی تصویر ذهنی غلطِ بختیار مبنی بر داشتن تشکیلات جدی و موثر در داخل کشور برای خرابکاری و تغذیه‌ رادمنش با اطلاعات غلط بود. بختیار به تصور وجود شبکه‌ی کِیفی تحت نظر شهریاری در داخل، مرتب برایش پول و سلاح می‌فرستاد و رادمنش نیز به تصور وجود شبکه گسترده‌ی دور از چشم ساواکی که شهریاری مسئولش بود، از او حمایت و برخی نیروهای کِیفی حزب را راهی ایران کرد که سرانجامی جز دستگیری نیافتند. مقرری ساواک برای شهریاری از ۳۳۰ تومان در سال ۴۲ شروع شده و تا سالهای بعد به ۲۵۰۰ تومان رسید.

پایانِ مردِ هزارچهره‌ی ساواک

در همین سالها وقتی یکی از منابع ساواک در تشکیلات حزب توده از طرف شهریاری راهی شوروی شد، به جرم ورود غیرقانونی دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت. اعترفات او درباره ساواکی بودنش و ساواکی بودن شهریاری برای دستگاه اطلاعاتی شوروی آنقدر عجیب بود که رادمنش را بخواهند و این اطلاعات را به او ارائه کنند. اما رادمنش آن را اطلاعات غلط و نتیجه‌ی حسادت غلام‌یحیی دانشیان نماینده حزب در آذربایجان به خود دانست و نپذیرفت. این انکار، چند سال ادامه پیدا کرد تا اینکه نهایتا این اطلاعات در اختیار کیانوری قرار می‌گیرد و در نتیحه‌ی تلاشهای او، رادمنش در دی‌ماه ۴۹ برکنار می‌شود.

در همین روزها پرویز ثابتی آخرین پرده‌ی نمایش عباسعلی شهریاری را کلید می‌زند. برای نخستین بار کنفرانس تلویزیونی برگزار می‌شود، سلاح‌های رسیده از تشکیلات بختیار به داخل ایران پشت سرش چیده می‌شود و فاتحانه خبر فروپاشی تشکیلات حزب توده در داخل را اعلام می‌کند. در این جلسه، چهره‌اصلی این تشکیلات که شهریاری است با نام «اسلامی» معرفی می‌شود و از او چهره‌ای کارکشته و حرفه‌ای ترسیم می‌شود که با درایت ساواک، به دام افتاده است.

پایانِ مردِ هزارچهره‌ی ساواک

پس از این است که شهریاری به عنوان مدیر شرکت کشتیرانی آریا در آبادان مشغول به کار می‌شود. همچنین به پاس خدماتش در کیس تیمور بختیار نیز مبلغ ۵۰۰ هزارریال پاداش برای او با نام مستعار «سهیل» در نظر گرفته می‌شود. تا چندسال ردپای چندانی از شهریاری دیده نمی‌شود تا اینکه چریک‌های فدائی خلق موفق به شناسائی و نهایتا ترورش در ۱۴ اسفند ۱۳۵۳ می‌شوند. هرچند شهریاری افشا و نهایتا کشته شد، اما او تنها منبع ساواک در تشکیلات حزب توده نبود. کاووس صاحب، دیگر منبع ساواک تا چندسال بعد همچنان مشغول فعالیت و جمع‌آوری اخبار بود تا اینکه تیرماه ۱۳۵۵ رسما از طرف حزب توده اعلام شد او از «کارگزاران ساواک و همکاران نزدیک عباس شهریاری» است.

موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی در سالگرد ترور شهریاری، برخی اسناد پس از ترور او را منتشر می‌کند.

مطالب مرتبط

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین