به گزارش بولتن نیوز، حجه الاسلام والمسلمين عليرضا توحيدلو در یادداشتی نوشت: مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام:أعظمُ الخطایا اِقتِطاعُ مالِ امرِیءٍ مُسلِمٍ بِغَیر حَقٍّ. عظیمترین گناهان، خوردنِ به ناحق و تجاوز به مال یک مسلمان است.(۱)
«حق الناس» یکى از عالیترین مفاهیم حقوقى در اسلام است. هر چیز که حقى از مردم در آن باشد، در حیطهی حق الناس قرار مىگیرد.(۲) تأکید اسلام بر رعایت حق الناس آنچنان است که اگر گناهکاری از گناهان پیشین خود به درگاه الهى توبه کند، تا زمانى که حقوق ضایع کردهی مردم را ادا نکند، توبهاش پذیرفته نمیشود؛ یعنى خداوند حق خود را در کوتاهیها و تقصیرها در شرایطى که نشانههاى ندامت واقعى در فرد آشکار شود، میبخشد، اما حق مردم را نخواهد بخشید، مگر اینکه در حد امکان در صدد جبران و جلب رضایت آنان باشد.
سخن مطرح شده در پرسش، برگرفته از روایات فراوانی دربارهی حق الناس است که دایرهی گستردهای دارد. در اینجا به ذکر دو نمونه بسنده میشود.
۱. امام باقر(ع) میفرماید: «ظلم سه گونه است: ظلمی که خدا از آن نمیگذرد، ظلمی که خداى از آن درگذرد و ظلمی که از آن بازخواست نماید؛ و امّا ظلمی که خداى از آن نگذرد شرک به خدا است و ظلمی که خداى از آن درگذرد ستمورزى شخص بر خود است در آنچه میان خود و خدا است و ظلمی که خداوند از آن بازخواست کند، ستم در حقوق میان بندگان است».(٣)
۲. «اوّلین قطره خون شهید که روى زمین میچکد کفّارهی گناهان او است، مگر بدهى که به مردم دارد، و آنرا جز أداء به صاحبش کفّارهاى نیست».(۴)
گفتنی است؛ لوازم حسرت و ندامت بر گناه سعی در تدارک آن است؛ یعنی اگر حق الله بود؛ مانند ترک نماز و روزه، و حج، قضای آن را به جای آورد و اگر حق الناس و از حقوق مالی است، به صاحبش و اگر مرده به ورثهاش بپردازد و اگر حق عرضی (آبروئی) است حلالیت بطلبد و اگر حق قصاص یا دیه بود خود را تسلیم او کند تا قصاص کند یا دیه بگیرد یا ببخشد. پس ان شاءالله همهی گناهان، چه حق الله و چه حق الناس بخشیده میشود به شرطی که توبهی واقعی انجام شود و هر گناه متناسب با خودش تدارک و جبران شود.(۵)
در کتاب دارالسلام عراقی از سید جلیل القدر سید هاشم نجفی (یا بحرانی) که معروف به سید خارکن (حطاب) بود، (زیرا که امر معاش آن سید جلیل، غالبا به خارکنی و هیزم فروشی می گذشت) نقل می کند: (و بعضی آن جناب را سید تبری نیز می گفته اند) چون روزی در کشتی بوده است ناگاه باد مخالف می وزد. سید تبر هیزم کنی خود را به جانب هوای مخالف نموده و امر به آرامش می کند، هوای مخالف به اذن خدای متعال، موافق شد.
این سید همان کسی است که نادرشاه به او گفت شما خیلی همت کرده اید،که از دنیا گذشته اید. سید فرمود: بلکه نادر همت کرده است زیرا از آخرت و دار باقی گذشته است.
هنگامی که سید در نجف اشرف بود. کیسه پول یک زائر غریب را مرد جیب بری دزدید، زائر پریشان و حیران شکایت خود را به امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمود.
شب در خواب دید امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود فردا برو فلان جا هر کس را دیدی پولت را از او بگیر. به آن محل که مراجعه کرد سید هاشم نجفی را دید اما فکر کرد سید محترم تر از آن است که من ادعای پول خود را بنمایم. چیزی نگفت: باز شکایت خود را به مولی علیه السلام تکرار نمود. همان خواب را دید پس از مراجعه مصادف با سید نجفی شد . و چیزی نگفت تا سه مرتبه بالاخره فکر می کند، جریان خود را نقل کند و از ایشان چاره جویی نماید.
داستان خود را خدمت ایشان نقل کرد و خواب مکرری که دیده بود اظهار نمود. سید می فرماید جدم امیر المؤمنین علی علیه السلام راست فرموده است فردا به مسجد بیا، تا پول تو را بدهم. دستور می دهد منادی در نجف اعلان کند فردا سید هاشم به منبر می رود حاضر شوند روز بعد پس از انجام نماز ظهر و عصر، مردم نجف از عالی و دانی و عالم و عامی جمع شده بودند، زیرا می دانستند اتفاق غیر منتظره ای است که سید مردم را دعوت به اجتماع نموده است.
سید هاشم بر منبر رفت و گفت مردم!: بدانین من موقعی که در کاظمین بودم روزی به بغداد رفتم با یک مرد یهودی معامله کردم پول جنس او را پرداختم اما یک پاره بغدادی (که چهار آن یک شاهی است) باقی ماند، بدهکار شدم به کاظمین آمدم چند روزی از این جریان گذشت، باز به بغداد رفتم که طلب یهودی را بدهم. دیدم دکان او بسته است و اعلام فوت او را نوشته اند آن مبلغ را از روزنه دکان به داخل انداختم به امید آنکه ورثه او بردارند. از بغداد برگشتم. به بستر رفتم در عالم خواب قیامت را دیدم و خلق اولین و آخرین همه برای حساب جمع شده بودند. هول ها و گرفتاری های قیامت را آن طوری مه دیدم نمی تونم شرح بدهم حتی یک دهم آن را نیز نمی توانم باز گو کنم .
از قیامت سخنی می شنوی دستی از دور به آتش می داری
بالاخره پس از طی مراحل، عبورم به صراط افتاد که خداوند می فرماید: (وَإِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا ) و هیچ یک از شما (نوع بشر) باقی نماند جز آنکه به دوزخ وارد شود؛ این حکم حتمی پروردگار توست. (۶) چه بگویم گه چه دیدم مویی بر بالای جهنم کشیده اند که سر و ته آن معلوم نیست و آتش جهنم در زیر آن شعله ور است. اگر آتش را به دریا تشبیه کنم از هزار یک آن را نگفته ام. چیز دیگری ندیده ام که به آن تشبیه کنم دیدم مردم بر آن وارد می شوند و مانند پروانه به آتش فرو می ریزند و ملائکه اطراف ایشان را گرفته اند می گویند “رب سلم امه محمد صلی الله علیه و آله” گروهی به دست آویخته اند، بعضی به سینه خود فرو می روند و برخی به پا و طایفه ایی چون پیادگان و گروهی مانند سواره ها و جمعی مثل باد تند می گذرند.
بالاخره من با نهایت خوف وارد شدم. خداوند مرا کمک و یاری فرمود روانه گردیدم ولی از دیدن آن آتش بی پایان، دلم می تپید و هوش از سرم می پرید، خود را تا وسط راه رسانیدم ناگاه دیدم چیزی مانند کوه آتش از قعر جهنم بلند شد و در جلو من قرار گرفت راه را بر من مسدود کرد، نه راه برگشتن و نه راه رفتن داشتم. خوب که نگاه کردم، دیدم همان یهودی بغدادی است که عظیم و بزرگ شده است و یک پارچه آتش است. چشمش که به من افتاد بر خود لرزیدم، گفت: سید! یک پاره پول مرا بده. بعد بگذر! گفتم بگذار بروم اینجا که پول ندارم گفت: اگر نداری مرا با خود ببر، گفتم این ممکن نیست زیرا خداوند بهشت را بر کفار حرام فرموده است. گفت تو بیا با من باش. گفتم ای مرد! بر من رحم کن. آمدن من پیش تو و سوختنم برایت چه فایده ای دارد؟ گفت دلم تسلی می یابد. هر چه الحاح (پا فشاری) و التماس کردم مفید نیفتاد. وقتی به طول انجامید گفت : سید! بگذار تو را در آغوش بگیرم و قدری به سینه خود بچسبانم تا خنک شوم. دست های خود را گشود که مرا بغل کند، دیدم اگر با من چنین معامله کند مانند مس گداخته می شوم، باز شروع به التماس کردم.
در این هنگام پنجه خود را باز کرد و پیش آورد گفت: بگذار پنجه ی خود را روی سینه ات بگذارم دیدم نمی توانم طاقت بیارم. آنگاه انگشت سبابه خود را پیش آورد و بر سینه من گذاشت از شدت حرارت آن گویا جمیع اعضاء و جوارحم سوخت از خواب بیدار شدم جای انگشت او را در سینه ی خود دیدم. در این موقع سید سینه خود را گشود و آن محل را به حاضرین نشان داد. فرمود: از آن وقت که سینه من چنین شده تاکنون آن را معالجه کرده ام ولی هنوز بهبودی نیافته است. مردم از دیدن سینه سید بسیار تحت تأثیر قرار گرفتند. فرمود: مردم! خداوند از حق الناس نمی گذرد اگر چه پاره ای پول یهودی باشد، از سید نجفی. حالا چگونه خواهد بود حال کسی که پول زائر حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را برده باشد. هر کس از کیسه ی پول این زائر غریب خبر دارد به او برساند. شخصی از حاضرین حرکت کرد. گفت من خبر دارم و به او بر می گردانم زائر را برد و پولش را پرداخت.
در این باره حضرت امیرالمؤمنین امام على علیه السلام می فرمایند:
أدُّوا الأمانهَ و لَو إلى قَتَلهِ أولادِ الأنبیاءِ علیهم السلام؛ امانت را [به صاحبانش] برگردانید، هر چند قاتل فرزندان پیامبران علیهم السلام باشند.(٧)
حکایتی دیگر از سید جلیل القدر سید هاشم نجفی (یا بحرانی) که معروف به سید خارکن؛
مردی که عازم حج بیت الله الحرام بود صندوقچه ای که در آن پول و طلای فراوانی بود نزد تاجری که به امانت داری معروف بود نهاد و رفت، پس از انجام مناسک حج وقتی که به نجف مراجعت کرد و امانتش را از مرد امین مطالبه کرد مرد منکر شد و امانت او را نداد و این خبر در نجف شهرت یافت عده ای آن حاجی را راهنمایی کردند که برود خدمت سید هاشم بحرانی حطاب شکایت کند پس آن شخص نزد سید هاشم آمد و قصه را شرح داد سید به او گفت: من به در دکان او می روم تو مراقب من باش وقتی که دیدی من از دکان او برخاستم و رفتم تو بلافاصله بیا نزد او و مالت را طلب کن، پس سیدهاشم حرکت کرد و رفت به دکان آن تاجر و مقداری نشست و صحبت کرد، سپس حرکت کرده و رفت ، آن وقت صاحب مال با عجله آمد نزد تاجر و مالش را طلب کرد مرد تاجر این دفعه بر خلاف دفعات قبل که منکر می شد گفت: مالت حاضر است، فوری رفت مال را آورد و به صاحبش داد، وقتی که مال را تحویل گرفت، علت و جهت انکار مال را و پس از آن همه اصرار به انکار علت اعتراف و دادن مال را سؤال کرد، مرد گفت: اما علت انکار مال کثرت و زیادی مال بود که طمع مرا وادار کرد که انکار کنم؛ و اما جهت این که اعتراف کردم و به تو دادم این بود که سید هاشم حطاب مرا موعظه کرد و سپس رانش را نشان من داد که در آن اثر زخمی بود که در اثر داغ کردن چندین سال بود که مانده بود و جهتش این بود که یک فلس از مال شخصی در ذمه او مانده بود.
یک شب در خواب دیده بود که قیامت برپا شده و ملکی از جانب امیرالمؤمنین علی علیه السلام او را کشان کشان برد تا کنار جهنم هر چه سیدهاشم خواست خود را به جانب حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بکشد حضرت مانع می شد تا این که سیدهاشم گوید من به حضرت التماس کردم که مرا بپذیرد حضرت فرمود: اگر تو به خدا بدهکار بودی من می توانستم از خدا بخواهم که ترا ببخشد، ولی حق مردم را ناچار باید رد کنی و من یادم نبود که یک فلس بدهکارم ، ناگهان دیدم مردی از جهنم به سوی من حمله کرد و گفت: ای سید! پولم را بده پس انگشتش را به ران من داخل کرده و به قوت فشار داد. این که می بینی در ران من است جای انگشت سبابه او است پس مرد تاجر گریه کرد و از او حلیت خواست و مالش را رد کرد.(٨)
حق الناس / حق مردم را ادا کنید...
حق مادی و معنوی صاحبان حق را بدهید تا در دنیا و آخرت آسوده باشید
داستانی شگفت و واقعی در مورد حق الناس
داستانی را که برایتان نقل می کنم، از یک آدم موثق، با یک واسطه شنیده ام، لذا آن را برای اهل باور به شرح زیر مکتوب می نمایم : در شهر ما زنی سالخورده به نام « کربلایی خدیجه » زندگی می کند ؛ او می گوید:
« در دوران نوجوانی یک پسر ریگی به طرفم انداخت و آن ریگ به پیشانی ام اصابت کرد و مرا آزار داد، چند سال گذشت و من ماجرا را به فراموشی سپردم، آن پسر هم مردی شد و بعدا از دنیا رفت. بعد از گذشت حدود ۱۸ سال از مرگ آن مرد، شبی در خواب دیدم دو ملک با گرزهای آتشین مرا با خود به جایی بردند، در این حین دیدم آن مرد را با دسنهای بسته مقابل من آوردند، به من گفتند وقتی این مرد در دنیا بود، با سنگ بر پیشانی تو زد و تو را آزار داد، الآن ۱۸ سال است که به خاطر این کارش دستهایش بسته است، اما چون تو فعلا در دنیا زنده هستی و باید بمانی، لذا تو را آوردیم تا سؤال کنیم آیا او را می بخشی یانه ؟ بعد هم پرونده آن مرد را به من نشان دادند، دیدم همان ریگی که او در دوران نوجوانی بر پیشانی من زده بود، لای پرونده موجود است! کربلایی خدیجه می گوید من رضایت دادم، آنها هم دستهایش را باز کردند؛ او با لبخندی از من تشکر کرد و رفت و من هم از خواب بیدار شدم. »
خداوندا ما را از ظلم و ستم در حق بندگانت مصون بدار.
عاقبت شکستن دل دیگران چیست؟
در روایات درباره عنایات و توفیقات الهی نسبت به دل شکسته چنین آمده است:
امام سجاد عليه السلام : اِنَّ اللّه َ يُحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزينٍ وَ يُحِبُّ كُلَّ عَبْدٍ شَكورٍ؛
امام سجاد(ع) میفرماید: «خدا هر قلب محزون و هر بنده شکرگزار را دوست دارد».(٩)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداى تعالى در نزد دلشکستگان جاى دارد».(١٠)
«هر گاه خداوند خیرى به بنده اراده نماید، در دلش پرده اندوهى ایجاد میکند؛ زیرا دل شکسته و غمگین را دوست دارد».(١١)
گاهی مواقع «دل شکستگی» تنها به جهت غمگینی برای امور مادی و دنیایی است که آخرت در آن لحاظ نمیشود، چنین دل شکستگی، افسردگی و رکود روانی را به همراه خواهد داشت و آدمی را ناامید کرده و از ترقی و پیشرفت بازمیدارد، اما گاهی انسان برای اموری ، حتی به ظاهر دنیائی، دل شکسته میشود که اثر چنین دل شکستگی، ارتباط بیشتر او با معنویت بوده و پیشرفت او را به دنبال خواهد داشت. به گونهای که وقتی دلی شکسته و غمگین میشود، ارتباط او با عالم معنا بیشتر میگردد، با چنین حالتی، احساسات و عواطف ظریف، اشک، گریه و ... پدید میآید.
دل شکسته در پیشگاه خداوند جایگاه ویژه ای دارد و چنان مورد توجه است که به دعا و نفرین انسان دل شکسته خیلی زود اثر می بخشد.
کسی که برای شکستن دل انسان مؤمن حرمتی قائل نیست، دلی که احترامش را بیش از احترام کعبه دانسته اند، دل شکسته ای که خود خداوند همنشینش می شود و هوایش را دارد؛ أَنَا عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ.(١٢) آیا به آثار وضعی خواسته و ناخواسته اش توجه کرده است؟
ﭼﺮﺍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ : ﺩﻧﯿﺎ ، ﺩﺍر ﻣﮑﺎﻓﺎﺕ ﺍﺳﺖ ! ؛
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ ۖ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا ۚ،(١٣)
اگر نیکی کنید به خودتان نیکی می کنید و اگر بدی کنید پس به خودتان بدی می کنید.
انسانها نتیجه اعمال خود را تا حدودی به شکل های گوناگون در دنیا می بینند، این حقیقتی است که در آیات و روایات به آن اشاره شده است، اما جزای حقیقی اعمال در سرای دیگر است، در عین حال این منافات با بعضی از کیفرها و پاداش های موقت نسبت به بعضی از اعمال در دنیا ندارد؛ این که گفته می شود جزای اعمال در دنیا دیده می شود، جزای تمام اعمال نیست، بلکه جزای برخی از اعمال و آن هم برای آگاهی و بیداری انسانها و بازگشت از اعمال و کردار ناپسند یا برای تشویق آن ها و انگیزه یافتن برای خوبی و بندگی است.
دل شکستن دیگران هم از رفتارها و اعمالی است که افراد در دنیا نتیجه ای از آن را به طرق و شکل های مختلف خواهند دید.
منابع؛
۱- تحفالعقول، ص ٢١٧.
۲- ر.
ک: نمایههای «حق الناس » سؤال ٩٢۴٩؛ حق الناس و طلب بخشش » سؤال ٧٩۵٢.
۳- ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول صلى الله علیه و آله، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ص ٢٩٣، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، ١۴٠۴ق.
۴- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج ٣، ص ١٨٣، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، ١۴١٣ق.
۵- برگرفته از نمایه « آموزش گناه کبیره» سؤال٨۴٣.
۶- سوره مریم آیه ٧١.
٧- بحار الأنوار: بحار الأنوار: ٨/١١۵/٧۵.
٨- معارف الرجال، حرزالدین، ج ۳، ص ۲۵۴.
٩- كافى، ج ٢، ص ٩٩ ، ح ٣٠.
١٠- قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الدعوات (سلوة الحزین)، ص ١٢٠، انتشارات مدرسه امام مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف)، قم، چاپ اول، ١۴٠٧ق.
١١- دیلمى، حسن بن محمد، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ۱، ص ۱۵۴، الشریف الرضی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
١٢- تفسیر مفاتیح الغیب، ج ۲۷، ص ۵۶۶٫.
١٣- سوره اسراء آیه ٧.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
حق مومن بالاترین عبادتهاست
امام جعفرصادق (ع) درباره ادای حق مومن به عنوان بالاترین عبادتها فرموده اند: « هیچ عبادتی بالاتر از ادای حق مؤمن نیست. » خدا کنه بخودمون بیائیم تا دیر نشوده
امام(عليه السلام) فرمود: به سوى طلبكار بازگرد و قرضت را ادا كن و مصمم باش به گونه اى زندگى كنى كه هنگام مرگ و ملاقات خداوند طلبى از ناحيه ديگران بر عهده تو نباشد. زيرا مؤمن هرگز خيانت نمىكند.
این هم متن من چون می دونم حق الناس واقعا مهمه ولی بماند امروز خیلی حق الناس کم ارزش شده
البته از متن شما ممنونم چون اگر این متن ها فراموش بشه تو جامعه دیگه هیچی نمی مونه بخاطر همینه که میگممممممم متن تون خوبه
باید بیشتر برای نسل جوان بگید
خلاصه ممنونم....
درووووود
یکی از اهداف بلند بعثت انبیاء محقق نمودن عدالت و ادای حق مردم در جامعه بشری بود. در اسلام نیز بیشترین توجه به حقالناس شده است بطوریکه حقالناس مقدم بر حق الله قرار گرفته شده است. حضرت علی علیهالسلام میفرماید : خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده وکسی که حقوق بندگانش را رعایت کند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد. بنابراین ادای حقالناس از مسائلی است که هرکس آن را به خوبی درک نمود از عذاب هولناک الهی مصون خواهد ماند
امام حسین(عليه السلام) در روز عاشورا چه کسانی را از حضور در سپاهش بازداشت؟
موسى بن عمير از پدرش نقل مى كند كه امام(عليه السلام) (در روز عاشورا) به من فرمود:
«نادِ أَنْ لا يُقْتَلَ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ نَادِ بِها فِي الْمَوالي فَإِنّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله عليه وآله) يَقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ»
ميان همه يارانم اعلام كن هر كس دَيْنى بر عهده دارد با من كشته نشود ؛ زيرا كه من از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شنيدم فرمود: هر كس از دنيا برود و دَيْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قيامت برداشته مى شود.
در نقل ديگرى آمده است كه عمير انصارى گفت: امام(عليه السلام) به من فرمود:
«نادِ فِى النّاسِ أَنْ لا يُقاتِلَنَّ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَجُل يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لا يَدَعُ لَهُ وَفاءً إِلاّ دَخَلَ النّارَ»؛ (ميان مردم اعلام كن هر كس بدهكار است در ركاب من پيكار نكند، زيرا هر كس از دنيا برود در حالى كه دينى بر عهده اش باشد كه چاره اى براى آن نكرده باشد گرفتار دوزخ مى شود.
مردى برخاست و گفت: همسرم پذيرفت كه از طرف من بپردازد. امام(عليه السلام) پاسخ داد:
«وَ ما كِفالَةُ امْرَأَة، وَ هَلْ تَقْضي إِمْرَأَةٌ»؛
كفالت آن زن چه فايده اى دارد؟ آيا او قدرت دارد چنين كند؟!
راستى عجيب است كه انسانى در بحرانى ترين شرايط، حتّى به بدهكارى هاى اصحاب و ياران خود به مردم توجّه داشته باشد و راضى نشود بدهكاران همراه او پيكار كنند و شهيد شوند ؛ مبادا حقوق مردم از دست برود.
اين برنامه را با كار كسانى مقايسه كنيد كه سراسر زندگى آنها انباشته از حرام و حقوق مردم بوده و كمترين اهمّيّتى براى آن قائل نبودند، اصلا چيزى را به نام «حقّ الناس» باور نداشتند!!!
در زندگى روزمرّه، ما پيوسته محتاج علم ودانش هستيم تا راه بهتر زيستن، سالم زيستن وسعادتمند شده را بيابيم ودر كارها دچار اشتباهات وخطاهاى خطرناك وخانمان سوز نشويم. بهترين علم وآگاهى آن است كه از قرآن وروايات اهل بيتعليهمالسلام به دست مىآيد. يكى از موضوعاتى كه در زندگى روزمرّه، بسيار با آن مواجه هستيم، مسأله »
حقّ الناس« است كه غفلت از آن، موجب خسارات جبرانناپذيرى در زندگى دنيوى واخروى انسان مىگردد.
از حقالناس بترسیم…
دو نفر از عباد حضرت حق باهم پیمان بستند هرکدام از دنیا رفت، خبری از عالم برزخ در عالم خواب به دوستش بدهد. یکی از آنها از دنیا رفت. بعد از مدتی به خواب دوستش آمد و به او گفت: در برزخ گرفتارم و علت گرفتاریم هم این است که یک روزی به مغازه عطار فروشی محل رفتم و ساعتی را کنار عطار نشستم. کنار من یک ظرف گندم بود. ناخودآگاه یک عدد گندم برداشتم با دندان جلو آن را نصف کردم و بعد هر دو نصفه را به ظرف بازگرداندم. این مسئله را با صاحب گندم در میان نگذاشتم. اکنون در برزخ ناراحت آن مسئلهام؛ برای خدا پیش صاحب مغازه برو و برای رهایی من از او رضایت بگیر.
وصاحِبُهُم مُحتَبِسٌ علي بابِ الجَنّةِ بِثَلاثةِ
دَراهِمٍ لفلانِ اليَهودي، وَ کانَ شَهيداً!
يکي از افراد (فلان قبيله) که شهيد شده به خاطر سه درهم که
به فلان يهودي بدهکار بوده بر دَرِ بهشت زنداني گشته
و به وي اجازة ورود نميدهند!
(احتجاج طبرسي، ج 1، ص 333)
«مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
الحَجَرُ الغَصبُ في الدّارِ رَهنٌ عَلي خَرابِها!
وجود يک آجر غصبي در بناي يک خانه، رهن بر ويراني آن
خانه خواهد بود! (نهجالبلاغه، کلمة 232)
«مولي اميرالمؤمنين(عليهالسلام)»:
لايُعابُ المَرءُ بِتأخيرِحَقِّهِ اِنّما يُعابُ مَن اَخَذَ ما لَيسَ لَهُ.
کسي که گرفتن حق و طلب خود را به تأخير بيندازد مورد
سرزنش واقع نميشود، سرزنش متوجه آن کسي است که
چيزي که مال او نيست بدان تعّدي و تجاوز نمايد.
(نهجالبلاغه، کلمة 157)
پایان حق الناس گربیان وکیل و قاضی را خواهد گرفت
پیچیدگی روابط اجتماعی در آخر الزمان باعث شده است که عوامل متعددی در ورود ضرر به مردم در گناهان حق الناسی دخیل باشد و نمی توان فقط به یک نفر منتسب نمود. همچنین یک گناه حق الناسی فقط دارای یک ضرر مستقیم نیست، بلکه ممکن است ضرری پشت ضرر دیگر تا روز قیامت ادامه داشته باشد...
کثیری از مردم از این دو موضوع غافل هستند در حالی که گرفتاری اصلی مردم در دادگاه عدل الهی همین سهم داشتن در ایجاد ضرر به یک نفر و ضررهای بعدی آن است.
چرا که انسان ولو نماز شب خوان ممکن است اصلاً اطلاعی از این مسائل نداشته باشد تا بخواهد در این دنیا توبه و جبران نماید و ناگهان در قیامت حق الناس هایی را در کارنامه اعمال خود می بیند که باورش نمی شود.
دقت بفرمائید!!! تسبیب در حق الناس
تسبیب در حق الناس یعنی انسان به نحوی از انحاء در ورود ضرر (بدنی و مالی و آبرویی و عقیدتی) به یک نفر به موازات عامل اصلی، سهیم باشد اعم از عمد یا غیر عمد و به نحوه ی فعل یا ترک فعل.
وقتی مال یک فرد دزدیده می شود، فقط دزد گناهکار نیست، بلکه اول خود مالک که در حفاظت از مال و نعمت امانی خدا کوتاهی کرده، دوم نگهبانی که کم کاری و کم فروشی کرده، سوم همسایه ای که در حفظ حقوق همسایه سهل انگاری کرده و به صدای مشکوک از خانه همسایه بی خیال بوده، چهارم قفل و درب سازی که جنس نامرغوب تولید کرده و الی آخر... همه این افراد در روز قیامت به سهم خود میزانی از خسارت ربوده شدن مال و حق الناس به عهده آن ها است...
در دادگاهی که طلب طلبکار اثبات نشده است، فقط بدهکاری که عمداً بدهی خود را انکار کرده است، گناهکار نیست بلکه اول خود طلبکار که رسید نگرفته (آیه ۲۸۲ بقره)، دوم کسی که شاهد طلب بوده ولی از حضور در دادگاه و ادای شهادت به نفع طلبکار سهل انگاری و تنبلی کرده و یا از بدهکار ترسیده، سوم وکیل دادگستری که به دقت در پرونده پیگیر حقوق شاکی نبوده است، چهارم قاضی که در رسیدگی به پرونده و توجه به سایر ادله کوتاهی کرده و الی آخر... همه این افراد در روز قیامت به سهم خود میزانی از خسارت تضییع حق طلبکار به عهده آن ها است...
پس دقت بفرمائید!!! یاحق
لذا بنده تشخیصم به کم کاری در آموزش و آموزهای دینی در محل و شهر و کشور و مدرسه و دانشگاه و خانواده است که هر کس نسبت به مال و جان و ناموس مردم تعرض میکنند و غافل از آن که حق الناس گریبان شان را خواهد گرفت چه در دنیا و چه در آخرت
در هر صورت این گونه مطالب لازم و ضروری به نظر می رسد
استاد قرائتی فرمودند : رعایت حقالناس
پدر و مادر به شما دستور میدهند این کار را نکن، ولو کار مستحبی است، میگویند گوش به حرف پدر و مادرت بده. در مواردی هست که میگویند حق الناس مقدم است. حالا همه جایش را نمیتوانم بگویم. امام صادق فرمود: «مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ أَدَاءِ حَقِّ الْمُؤْمِنِ» (الكافي، ج2، ص170): عبادتی بهتر از پرداخت حق الناس نیست. در عبادتها عبادتی بالاتر از حق الناس نیست. عبادت این است که برویم دِین مردم را بدهیم، ناس هم شامل همه میشود. اینطور نیست که مثلاً مرد اجازه داشته باشد که مثلاً فرض کنید زور بگوید به خانمش، یا پدر و مادر اجازه داشته باشد زور بگوید به بچهاش. بچه ها هم حق الناساند. گاهی وقتها میگوییم چون من رئیسم میتوانم تشر بزنم، چون من پدرم، چون من مادرم، چون پدربزرگم، نه. حق الناس شامل همه میشود. «لَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضاً» (حجرات/ 12)، «بَعْضُكُم»، یعنی بعضی غیبت بعضی را نکنند. این بعضی یعنی کوچک، غیبت بزرگ را نکند، بزرگ، غیبت کوچک را نکند، «بَعْضُكُم بَعْضاً» یعنی همه، شامل همه میشود.
آیات حق الناس چه هست؟ یکی «لَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ»
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
«وَ لَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ» (هود/ 85).
ترجمه اش این است که مال مردم را به مردم بدهید، کمش نگذارید. کمفروشی نکنید، کم فروشی استاد دانشگاه، معلم، آخوند، تاجر، بازاری، کشاورز، همه، هر کسی کار خودش را کمش نگذارد، یعنی کارش را درست انجام بدهد، بدون کم و کسر. این یک آیه برای کمفروشی.
«وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِين» (مطففین/ 1)، این هم آیهی دوم برای حق الناس است، وای به کمفروشها، کمفروش چه میکند؟ پول میگیرد، جنس تحویل نمیدهد، پول یک کیلو میگیرد، نهصد گرم.
خب آیهی سوم برای کمفروشی. «وَ لَا تَأْكُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلىَ أَمْوَالِكُمْ» (نساء/ 2) مال یتیمها را با مال خودتان قاطی نکنید، جنس خوب یتیمها را بردارید، به جایش جنس متوسط یا فاسد بگذارید!
آیهی دیگر برای حق الناس «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا» (مائده/ 38) مرد و زن سارق را چهار تا انگشتش را قطع کنید. من نمیدانم این را کجا گفتم که اگر کسی گفت چرا اسلام به خاطر یک مبلغی، چهار تا انگشت را قطع میکنند، این نشانهی خشونت نیست؟ برای شما این را نگفتم؟ نگفتم؟
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم «وَ لَا تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ» (هود/ 85) «وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِين» (مطففین/ 1) «وَ لَا تَأْكُلُواْ أَمْوَالَهُمْ إِلىَ أَمْوَالِكُمْ» (نساء/ 2) «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا» (مائده/ 38)
این را گاهی وقت ها ممکن است بگویند چرا مثلاً دست دزد را چهار تا انگشت را قطع میکنند؟ این خشونت است، پس رأفت، مدنیّت، حقوق بشر، از این حرفها میزنند.
اول باید بدانیم که هر کس که دزدی کرد، دستش را قطع نمیکنند. تقریباً بیست و شش تا شرط دارد. یعنی در یک میلیون دزد شاید دست یک نفر را قطع کنند. خیلی شرط دارد. یکی از شرطهایش این است که دیوار خراب کند، قفل بکشد، اگر دیوار خراب نکرد، قفل نکشید، یک چیزی دزدید، دزد هست، میگیرند، او را زندان هم میکنند، جنس را هم پس میگیرند، جریمهاش هم میکنند، اما دستش را قطع نمیکنند، چون قفل نکشیده است. و لذا کسی از مسجد، پادگان، دانشگاه، حسینیه، خیابان، بازار، تیمچه از هر کجا یک چیزی برداشت فرار کرد، دزد هست، اما دستش را قطع نمیکنند، چون قفل نکشیده. این یکی.
دو. باید دو تا شاهد عادل هم ببینند. اگر من شاهد عادل هستم، میبینم که این دارد قفل میکشد، خب نهی از منکر کن، دارد منکرات انجام میدهد، خلاف انجام میدهد. داد بزن. آنجایی که دو تا عادل میبینند و این هم دارد قفل میکشد، این یعنی چه؟ یعنی دزد مسلح است و جامعه خفقان است و جرأت نهیازمنکر نیست. اگر جامعه به جایی رسید که دزد با اسلحه روبروی چشم افراد عادی قفل میکشد و آنها حرف نمیزنند، پیداست که جامعه خفقان است، یعنی باید این ناامنی را شکست.
سوم باید دزد آیهی «وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ» به گوشش رسیده باشد. اگر دزد را گرفتند، او را به دادگاه بردند، گفت من این آیه را نشنیدم، این که قرآن میگوید دست دزد را قطع کن، این آیه به گوش من نخورده، اگر آیه به گوشش نخورده باشد، دستش را قطع نمیکنند. اینطور نیست که هر کس دزدی کند، دستش را قطع کنند. اگر اینطور باشد که خیلی از مردم بیدست هستند. شوخی، جدی، بچگی، بزرگی، گول خورده یک چیزی برداشته.
داریم حق الناس را میگوییم. عرض کنم به حضور جنابعالی که امیرالمؤمنین میفرماید: «وَ أَمَّا الذَّنْبُ الَّذِي لَا يُغْفَرُ فَمَظَالِمُ الْعِبَاد» (الكافي، چاپ الإسلامية، ج2 ، ص 443) خدا باقی گناهان را باید صاحب را راضی کرد، نمیبخشد. بعضی گناهان را با اشک و توبه و عبادت میشود جلویش را گرفت، اما حق الناس باید طرف راضی باشد.
عواقب وحشتناک رعایت نکردن حق الناس
داستانی عجیب از یک شهید
آیت الله خرازی در عالم خواب یک شهید را دید و به آن گفت خوش به حالتان که شما راحت شدید ازاین دنیا و عاقبت بخیر شدید. به یکباره آن شهید ناراحت شد و گفت نه گرفتارم ، وقتی نامه اعمال من را به دستم دادند دیدم روی نامه من یک خط قرمز کشیدند
و به من گفتند شما حق الناس گردنتان است یک خانم در آموزش و پرورش که همکار او بود تو از او یک عیب پیدا کردی و بجای آن که به خودش بگویی تاخودش را اصلاح کند یکسره رقتی سراغ حراست و مدیر و آن را اخراج کردند و آبروی او رفت تا او تو را حلال نکند بهشت خدا را نخواهی دید
آقای خرازی تا از خواب بیدارشدند رفتند و آن زن را که دیگر سنش زیاد شده بود پیداکردند و گفتند من ۳ برابر مبلغ حقوق کل سالهای اخراجت را میدهم شهید راحلال کن
آن زن لبخند تلخی زد و گفت تا قیامت آن شهید راحلال نخواهم کرد و هرکاری کردند راضی نشدند
مراقب حق الناس و آبروی مردم باشید؟!!! که حتی اگر شهید هم شوید گناه از بین بردن ابروی مردم از شما بخشیده نخواهد شد...
«قَنْطَرَةٌ عَلَی الصِّرَاطِ لَا یَجُوزُهَا عَبْدٌ بِمَظْلِمَةٍ»
صرفنظر از اینکه اهانت به دیگران، ظلم و حقّالنّاس است، طبق روایت قرب نوافل:
«مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ بَارَزَنِی بِالْمُحَارَبَة»،
جنگ با خداست. منظور از کلمۀ «ولی» در این حدیث، شیعه است. یعنی هرکس به یک شیعه، اهانت کند، به جنگ با خدا رفته است.
به طور کل از نگاه دین اسلام حق الناس تنها به مال مردم اختصاص ندارد و جان و آبروی آنها را نیز در برمیگیرد. در این میان حتی ترساندن یا ناراحت کردن نا بجای مردم نیز به عنوان حق الناس تلقی میشود و مجازات سختی را در قیامت به دنبال خواهد داشت
حضرت علی(ع) فرموده اند که حق الناس تنها از طریق ادا کردن حقوق بندگان خدا قابل جبران است...
بلکه باید جبران شود یا صاحبحق آن را ببخشد.
در احکام قضایی دین اسلام، میان حقالناس و حقالله تفاوتهایی وجود دارد؛ مثلا اجرای حکم در حقالناس به درخواست صاحبحق نیاز دارد؛ ولی در حقالله مشروط به مطالبه کسی نیست و اینکه حقالناس مبتنی بر دقت و احتیاط است؛ ولی حقالله مبتنی بر آسانگیری و تخفیف.
براساس نظر محققان اسلامی، حقالناس به دلیل رابطه تنگاه تنگ با عدالت و حکمت الهی در متون اسلامی، اعم از قرآن کریم و یا روایات معصومان ـ علیهم السّلام ـ جایگاه ویژهای دارد. کثیری از بزرگان ادعا کردهاند، در کنار اقامه قسط، عدل و برقراری عدالت اجتماعی، حقالناس به معنی احترام به حقوق دیگران و ادای آن، از عمدهترین اهداف بعثت پیامبران بوده است. برخی نیز معتقدند، در مکتبی که یکی از اصولش عدل است حقوق انسانها از جهتی شاید از حق خداوند نیز مهمتر شمرده شود. به عبارتی تضییع حقوق مردم مخالفت با حکم و حق الهی است.
بنابراین، هر گونه عدم احترام به حقوق مردم، شامل دستاندازی به اموال مردم و تصرف در مال دیگری بدون حق و بدون مجوز منطقی و عقلانی هر چند پوشش قانونی به خود گرفته باشد، در مفاد ظلمی است که به تعبیر علی(ع) بخشوده نمیشود و صریحاً نفی شده است. یا أیّها الّذین آمنوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ و یا «...وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ... (نساء، 29 و 161 ).
بر اساس آموزههای دینی، از جمله موارد حقالناس احترام به مال مردم است. در دیدگاه اسلامی و بیان معصومان که بیان میدارد نخستین قطره خون شهید، کفاره گناهان اوست، مگر بدهکاری و اموال مردم به اندازه جان و آبروی دیگران مصونیت دارد و اتلاف و تجاوز در آن مجاز نیست.
حق الناس فقط پول نیست کلام هم هست چون ما با کلام به سلول های بدن طرف مقابلمان پیام میفرستیم مثلا وقتی به او میگوییم تو کم هوش هستی و نمیتوانی ادامه تحصیل بدهی ، در دوران تحصیل او را ناامید میکنیم در صورتی که با امید سر کلاس های درس حاضر میشده ، و به اینده اون فرد اهمیتی نمیدیم . به عنوان یک انسان مسئولیم همانطور که شعار مرگ بر امریکا واسرائیل سر میدهیم و مخالف ظالمین هستیم در کشور خودمان هم از ریشه باید خیلی چیزها رو درست کنیم مثل مدارسمون نحوه گفتار و رفتار ناظمان و مدیران مدارس ، از زندگی شخصی اون فرد خبر ندارند و دختران و پسرانی که توی بعضی از دروس ضعف دارند رو قضاوت میکنند دیگه خبر ندارن طرف از جانب خانواده و فامیل حسودش چه بلایی سرش اومده و یا میایم برای طرف پاپوش درست میکنیم دلمون نمیخواد اون فرد پیشرفت کنه چون بچه خودمون تو فامیل اگر کسی ازش بالاتر باشه بهم میریزه ، کاری مکنیم اون فرد دچار رکورد تحصیلی و فکری و ذهنی ، کاری بشه ... مثلا چیز خورش میکنیم .... توی ذهنش تاثیر میزاریم با داروی روانگردان که بعد نوشیدن اون چای و یا خوردن فلان چیز توی منزل ما میاد خونه احساس کنه چیزی یادش نمیاد و اون فرد رو دچار مشکل میکنیم که در بزرگسالی مجبور بشه بره نوروفیدبک با نوروفیدبک و خوردن داروهای ضد افسردگی بتونه زندگی کنه خیلی جاها ازش سلب اعتماد میکنیم . باعث انحراف و فساد یک خانواده میشیم به راه کج افراد اون خانواده رو هدایت می کنیم خودمون اهل نماز نیستیم میایم با دختر مردم وصلت مکنیم ، مشروب هم میخوریم به پدر اون دختر هم نمیگیم چه غلطی داریم میکنیم همه اینها باعث نابودی یک خانواده میشه از نظر من مردی که نماز نمیخواند و خدا ناباور است ، و کسی که دنبال امیال پست نفسانی و قدرت طلبی می باشد حتی اگر سمت بالایی دارد از نظر اجتماعی و کاری ، حق وصلت با دختر شما رو نداشته باشد بهتر است .....
انسان حسود ، هر کاری ازش بر میاد ادم های حسود خیلی زیر زیرکی کارمیکنند و رفتاری منافق گونه دارند من در خانواده خود چنین شخصی را میشناختم ولی به خاطر عابرو و از هم نپاشیدن زندگی همسر اون فرد که از بستگان مان بود سکوت کردم .... و واقعا خودم به شخصه از چنین افرادی در فامیل اسیب جدی و بدی دیدم طوری که کاری کردند بارها به مرگ و خودکشی فکر کنم که خدا رو شکر نزد مشاور و روانشناس رفتم و مسائلم رو در میان گذاشتم وگرنه زندگی و سرنوشت من اینطور که الان هست نبود با نوروفیدبک و خوردن دارو خودم را درمان کردم و فهمیدم مشکلات ذهنی من مال همان حسادت های دختر فامیل است . و پدرش و مادرش حتی برادر اون خانوم رو به خاطر اینکه چشم نداشت و از دیدن افراد بالاتر از خودش بهم میریخت . دچار مشکل میکردند که مبادا دخترشان بهم بریزد . البته اون دختر هم بعد از مدتی که نمایان شد و خودش را نشان داد به روانپزشک مراجعه کرد و جزو افراد نخبه و باهوش بود ، به خاطر همین به او هم دارو دادند تا وسواس فکری و عملی که نسبت به اطرافیان دارد از بین برود اما پدر اون خانوم به خاطر علاقه دخترش زندگی 2 نفر دیگه رو هم خراب کرد . من هرگز او را نمیبخشم . حق الناس گردنشان بماند تااااا روز قیامت ....
---
طبق این داستانها (که عموما براساس خواب و نقل قول اثبات نشده از ائمه است) هرکسی خواه ناخواه حق الناس گردنش هست و همه از دم جهنمی هستند. پس چه عبادتی؟ و چه تقوایی؟ همه بیهوده و بینتیجه است.